دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

نرگس محمدی مصون از نقد نیست! –  رضا فانی یزدی

مطلب من در نقد خانم نرگس محمدی تحت عنوان” نرگس محمدی، اعتبار یا بی آبرویی برای جنبش زنان” چند روز پیش در همین نشریه چاپ شد و از طرف بسیاری از دوستان مورد نقد قرار گرفت. در نقد ها به مواردی اشاره شده که گمان می رود یا از طرف نویسنده به اندازه کافی توضیح داده نشده و یا از طرف خواننده برداشت نادرست شده است. 

به همین دلیل و بخاطر اینکه در بخش کامنت ها محدودیت در پاسخگویی وجود دارد، تصمیم گرفتم که در مطلب جداگانه ای به نقد ها، و البته نه به فحاشی ها، پاسخ دهم.

در آغاز برای آن دسته از دوستان که جنگ کنونی میان اسرائیل و مردم فلسطینی در غزه را به جنگ میان اسرائیل و حماس و یا جنگ میان اسرائیل و ایران و یا از آن بدتر جنگ میان بنیادگرایان مسلمان و بنیادگرایان یهودی تقلیل می دهند، باید بگویم که چنین درکی از جنگ کنونی در بهترین حالت نشان از عدم اطلاع این دوستان از تاریخ حداقل صد ساله گذشته در منطقه خاورمیانه است.  

تقلیل دادن جنگ اسرائیل با فلسطینی ها به جنگ میان بنیادگرایان مسلمان و بنیادگرایان یهودی در حقیقت تایید گفتمان جناح های تندرو حاکم بر جمهوری اسلامی در ایران و تند روهای دست راستی یهودی است که تلاش می کنند مبارزه فلسطینی ها بر علیه اشغالگری صهیونیست های اشغالگر را به یک جنگ دینی تقلیل دهند که هیچ راه حلی تا به آخرالزمان برای آن وجود ندارد. از نظر آنها تنها راه حل یا نابودی کامل فلسطینی ها و یا کشتار همه یهودیان در آن منطقه است. این نگرش و توضیح از جنگ مشروع فلسطینی ها بر علیه اشغالگران صهیونیست متاسفانه در بخشی از رسانه های غربی نیز برای پنهان کردن اهداف سیاسی جنگ ۱۰۰ ساله گذشته آگاهانه بکار گرفته شده است. بسیاری از ایرانیان نیز که به تاریخ جهان از دریچه تاریخ ۴۵ ساله گذشته جمهوری اسلامی ایران نگاه می کنند نیز مسئله فلسطین را با جمهوری اسلامی چنان در هم تنیده اند که انگار اگر جمهوری اسلامی وجود نداشت و یا اگر روزی دیگر این حکومت نباشد، این تنش و جنگ در این منطقه محو و ناپدید خواهد شد. این دوستان توجه نمی کنند که این جنگ و این تنش خونبار در این منطقه به قول مورخ برجسته فلسطینی-آمریکایی پروفسور رشید خالدی نه از دوران پیدایش این ادیان و نه مربوط به چندین قرن زندگی مردم یهودی و مسلمان و مسیحی در کنار هم، که جنگی صد ساله است که ایشان با دقت یک محقق تاریخ در کتاب با ارزش خود “تاریخ صد ساله جنگ علیه فلسطینی ها”** به همه جزئیات آن پرداخته است. و یا همانطور که مورخ برجسته اسرائیلی، ایلان پاپه در تحقیق تاریخی و مستند خود در کتاب ” پاکسازی قومی فلسطین”*** به آن اشاره می کند تلاشی است که دست کم در ۸۰ ساله گذشته با هدف پاکسازی فلسطینی ها از سرزمین های مادری آنها صورت گرفته است. هیچ محقق تاریخ و حتی هیچ کدام از نهادهای حقوقی و بین المللی بر این باور نیستند که تاریخ مبارزه فلسطینی ها و سرکوب و کشتار آنها  با ایجاد جمهوری اسلامی ایران شروع شده و یا با پایان عمر این نظام تمام خواهد شد. 

متاسفانه به نظر می رسد بخشی از ایرانیان گرچه با ادعای مخالفت با نظام جمهوری اسلامی در ایران اما نا آگاهانه همان گفتمان نظام جمهوری اسلامی را در رابطه با این تنش تکرار می کنند، گفتمانی که از همه صریحتر از طرف محمود احمدی نژاد و در دوران ریاست جمهوری او در فضای رسانه ای ایران و جهان طنین انداز شد. بسیار جای تاسف است که بخشی از روشنفکران ایرانی و به ویژه چپ ایرانی همان خزعبلاتی را باز تکرار می کنند که از دهان افراطی ترین جریانات فاشیست اسراییلی و یا بنیادگرای اسلامی در آمده و مبارزه  مشروع مردم فلسطینی را بر علیه اشغال غیر قانونی سرزمین هایشان به جنگ بین مسلمان و یهودی تقلیل می دهند.

تنفر از نظام واپسگرای زن ستیز جمهوری اسلامی نباید موجب توجیه و یا چشم پوشی بر جنایاتی که امروز بر مردم بی گناه در غزه می رود، باشد. نمی توان بر جنایت آشکار در نقطه ای دیگر از جهان چشم فرو بست و انتظار پایان آنرا در سرزمین خود داشت. تا جنایت هست و به هر دلیلی توجیه میشود، جنایت باقی می ماند.

شاید درست به همین دلیل است که نماینده آفریقای جنوبی با طرح شکایت در دیوان بین المللی دادگستری به جهان می گوید: “اکنون آفریقای جنوبی پس از آپارتاید به تعهد اخلاقی رئیس جمهور فقید نلسون ماندلا احترام می گذارد که گفت تا زمانی که فلسطین آزاد نشود آرام نمی گیرد. این اقدام همچنین مسئولیت اخلاقی است که برای هدایت جامعه مدنی جهانی و همبستگی بین المللی از تجربه مبارزه علیه آپارتاید برای ما به ارث رسیده است.”

نکته ای که در بعضی از نقد ها به آن اشاره شده به این مدعا تکیه می کند که ” ارتباطمان با واقعیت موجود در کشورمان، قطع است، و دوری ما خارج نشینان، میتواند ما را دچار ذهنی گرایی کرده، و از نگاه واقع بینانه از رویدادهای درون جامعه دور کند.” جالب این است که این ادعا اتفاقا از طرف افرادی گفته می شود که خود سالهاست که خارج نشین هستند ولی به نظر می رسد که  خود آنها نه تنها دچار ذهنی گرایی نشده و ارتباطشان با واقعیت موجود در کشور قطع نشده بلکه با داشتن شناخت از واقعیت های موجود جامعه توانایی نقد دیگران را دارند و ازین رو ادعا می کنند که  “فانی یزدی، بشدت دورافتاده است”. این دسته از دوستان باید به این سوال پاسخ دهند که چگونه می شود که فانی یزدی دور افتاده است ولی آنها نزدیک افتاده و همچنان قادر به درک واقعیت های کشورشان هستند. در این مدل تحلیلی در بهترین حالت کمی حس خود برتر بینی و استثنایی بودن وجود دارد. هر دو گروه  سالها در خارج از کشور زندگی می کنند و ضمنا هر دوی آنها حداقل به اتکای فعالیت های سیاسی و نوشتاری خود کم و بیش درگیر مسائل سیاسی ایران بوده اند، اما یکی مدعی است که دیگری دچار ذهنی گرایی شده و قادر به درک واقعیت های داخل نیست؟ امیدوارم آن دسته از دوستان که در نقد خود مدعی فهم مسائل داخلی هستند به این سوال فکر کرده و توضیح دهند که این حس برتری فهم مسائل را از کجا آورده اند.

نکته دیگری که در نقد تعدادی از دوستان آمده اینست که انگار من با طعنه از تلفن زدن خانم محمدی از داخل زندان شخصیت ایشان را زیر سوال برده ام. اگر بار دیگر به متن نوشته من مراجعه کنید می بینید که با این جمله شروع کرده ام که ” خوشحالم که خانم نرگس ‌محمدی از زندان های نظام اسلامی و زن ستیز و مرتجع  در ایران می توانند از طریق تلفن خانم قلیان پیام خود را برای مردم ایران و جهان ارسال کنند. چه خوب که ایشان و دیگران در زندان تلفن دارند.” گرچه داشتن تلفن در زندان ها امر جدیدی است و واقعا مایه خوشحالی است اما باید به خاطر داشت که این امکانات جدید محصول مبارزه چندین دهه از مبارزات زندانیان سیاسی در زندانهای کشور بوده و بیشترین سهم از آن شورشیان آرمانخواهی است که در دهه های گذشته و ازجمله در دهه خونین شصت بیشترین مقاومت ها را در زندانهای ایران سازماندهی کردند. آنها صدای زندانی را با کمترین امکانات موجود در آن زمان به دنیا رسانده و محافل حقوق بشری و نمایندگان سازمان ملل را وادار به دیدار از زندانها و گفتگو با زندانیان کردند. خانواده های آنها خستگی ناپذیر در پشت دروازه های زندانها زیر فحش و لگد سر خم نکردند و هنوز پرچم مبارزه همان خانواده ها و بویژه مادران آنهاست که صدای زندانی و قربانیان کشتار نظام اسلامی را برافراشته نگه داشته و تسلیم نشده اند. تلفن و مرخصی و ملاقات های حضوری و امکانات امروز زندان ها محصول این مبارزه بی امان در چندین دهه گذشته است و من نیز بسیار خوشحالم که دوران وحشت دهه شصت در زندانها به پایان رسیده و زندانیانی چون خانم محمدی می توانند از درون زندان با تلفن به دنیای بیرون از زندان پیام فرستاده و یا با سلبریتی های جهانی گفتگو کنند و با ارسال پیام های خود با نهادهایی چون دبیر کل سازمان ملل و یا کمیته صلح نوبل در تماس بوده و همچنین از وضعیت زنان و زندانهای ایران گزارش دهند، البته این را هم نباید فراموش کرد که چنین امکاناتی در اختیار همه زندانیان نیست و خانم محمدی و تعدادی دیگر از زندانیان از امکانات نسبتا بهتری برخوردار هستند. 

نکته دیگری که در نقد های دوستان مطرح شده بر این مدعاست که حقوق بشر خانم نرگس محمدی حقوق بشر است و حقوق بشر رضا فانی “حقوق بشر ناب محمدی است و هر کس ”حقوق بشرش“ با او یکسان نباشد، مدافع حقوق بشر نیست”.

حقوق بشر، نه حقوق بشر نرگس محمدی است و نه حقوق بشر رضا فانی و یا حقوق بشر ناب محمدی. حقوق بشر، حقوق بشر است. وقتی ما از حقوق بشر صحبت می کنیم از حقوق بشر خوب یا بشر بد و یا از حقوق بشر با جنسیت معین و یا رنگ خاصی و یا مرام و مذهب خاصی صحبت نمی کنیم و شاید به همین دلیل است که اعلامیه جهانی حقوق بشر درست شده است و نه اعلامیه جهانی حقوق بشر اروپایی و یا حقوق بشر سفید پوست مسیحی و یا مسلمان. وقتی از حقوق بشر حرف می زنیم دیگر تمایزی میان حقوق بشر ایرانی، فلسطینی، افغانستانی، عراقی، سوریه ای، اروپایی، آفریقایی، آمریکایی، زن و مرد و کودک و بزرگ و سیاه و سفید و قهوه ای وجود ندارد. حقوق بشر، یا حقوق همه آن بشرهاست و یا اگر غیر از این باشد و به هر دلیل و بهانه ای تمایز قائل شوی، دیگر حقوق بشر نیست. چنانکه فرمانده ارتش اسرائیل به حقوق بشر برای مردم فلسطین قائل نیست و صراحتا و بدون تعارف می گوید که آنها را بشر نمی داند و یا چنانکه در دوران اخیر در رفتار بسیاری از سیاستمداران آمریکایی و اروپایی شاهد آن بودیم که بشر اوکراینی با بشر افغانستانی و یا سوریه ای هم ارز و هم ارج نیستند و از حقوق برابر برخوردار نیستند و همچنین بشر فلسطینی، بشر محسوب نمی شود وگرنه نمی توان کشتار بیش از ۳۴۰۰۰ مرد و زن  و کودک فلسطینی را دید و خفه خون گرفت و فقط از کشتن اسراییلی ها به خشم آمد و کشتار آنها را نقض حقوق بشر دانست و با ارسال میلیاردها دلار اسلحه و مهمات برای دفاع از این بشر خاص که حقوقش، حقوق بشر است به کشتار ۳۴۰۰۰ بشر دیگر که بشر نیستند، کمک کرد.  

متاسفانه بسیاری از ایرانی ها با اینکه از صبح تا شب از حقوق بشر و نقض آن در ایران سخن می گویند، که حق هم دارند، ولی وقتی پای بشری به میان می آید که حقوقش توسط کشورهای آمریکایی و اروپایی و یا اسرائیل نقض می شود، سکوت کرده و تصور می کنند که حقوق بشر وقتی اهمیت دارد و می توان از آن صحبت کرد که مورد تایید مقامات رسمی و رهبران کشورهای آمریکایی و اروپایی قرار گیرد. حقوق بشر ابزار سیاسی نیست که هر وقت به کار سیاست مورد نظرت آمد از آن دفاع کنی و هر وقت لازم نشد فراموش کرده و بی خیال آن شوی. اگر استدلال یکی از منتقدان را که می گوید:”حاکمیت می‌خواهد سیاست در ایران را ”غزه‌ای“ کند، شاید، به ‌ویژه برای کسانی که در ایران زندگی می‌کنند، مانند نرگس محمدی، به‌رغم جنایت‌های هولناک اسرائیل در غزه (و جنایت حماس در ۷ اکتبر)، مصلحت آن است که به چنین سیاستی تن ندهند.” را بپذیریم آنوقت از این گزاره به این نتیجه منطقی می رسیم که برای نرگس محمدی و امثال او وقتی مصلحت حکم کند می توان از ابزار حقوق بشر استفاده کرد. امیدوارم که نرگس محمدی چنین دیدگاه ابزاری نسبت به حقوق بشر و حقوق زنان نداشته باشد.

یکی دیگر از ایرادات به نقد من این است که” آقای رضا فانی یزدی، شما خودت بی خبر هستی و در امن خارج کشور و آمریکا زندگی می کنی” و یا اینکه “سقوط سیاسی از دیدگاه من وقتی شکل میگیرد که فردی سیاسی که در غرب در امنیت کامل است ، به زندانی سیاسی محبوس در زندان های دهشتناک حکومت اسلامی با این شیوه اپورتونیستی که احتمالا اهداف سیاسی پشت آن است ، نقد میکند” و یا اینکه نوشته اند که ” اینکه یکی از امریکا و در امنیت کامل ، پیام یک زندانی مبارز سیاسی که در زندان حکومت فاشیستی اسلامی قرار دارد ، را بدین صورت نقد کند و همان ایرادات واهی مبلغین نظام ج.ا را با جملاتی دیگر بیان کند، از دیدگاه من سقوط کامل سیاسی است!” و یا از همه بدتر اینکه هشدار می دهند که ” آقای یزدی لطفا با سلطنت طلبان و فاشیست ها در یک موضع قرار نگیرید”. 

چند نکته مورد نظر نویسندگان این نقد هاست. اولا تو در خارج در جای امن نشسته ای و حق نداری در مورد کسی که در زندان است اظهار نظر کنی. دوم اینکه چون موضوع و فرد مورد نقد در زندان است و شرایط زندان هم دهشتناک است بنابراین یا حق با اوست و یا تا اطلاع ثانوی و آزادی ایشان از زندان، کسی حق نقد ایشان را ندارد و اگر نقدی صورت بگیرد یا با نظام جنایتکار جمهوری اسلامی همداستان می شوی و یا با سلطنت طلب ها و فاشیست ها در یک موضع قرار می گیری. اینکه خانم نرگس محمدی سالهاست و به دفعات به زندان های مکرر محکوم شده اند و علیرغم اینکه مقامات امنیتی از ایشان خواسته اند که از کشور خارج شوند باز تصمیم گرفته اند که برای مبارزه بر علیه نظام دینی در ایران بمانند و از همسر و فرزندان خود برای سالیان طولانی به دور باشند، در جای خود قابل ستایش و قدردانی است و نشان از عزم راسخ ایشان در مبارزه برای اهدافی دارد که ایشان در زندگی برای خود انتخاب کرده اند. شاید همین شجاعت و عزم راسخ و ایستادگی ایشان علیرغم اینکه ایشان مدت کوتاهی است که در مخالفت با نظام دینی به کشف حجاب و مبارزه با حجاب اجباری روی آورده اند، این ایستادگی امروز برایشان محبوبیت بی نظیری به همراه داشته است تا آنجا که به کمک رسانه ها و نهادهای بین المللی از ایشان چهره ای شناخته شده در سطح ملی و جهانی ارایه داده و امروز بسیاری ایشان را نه تنها رهبر جنبش زنان ایران و یا جنبش مهسا که رهبر اپوزیسیون ایران می شناسند. اما زندانی بودن ایشان گرچه نشان از شجاعت و از خود گذشتگی در راه اهداف مبارزاتی است ولی هیچ حق انحصاری برای ایشان به وجود نمی آورد. وقتی از خارج و داخل صحبت می کنیم و از افرادی که در جای امن نشسته اند حرف می زنیم فقط در یک مورد می توان به کسی که در خارج نشسته بگوییم که تو حق نداری برای افرادی که در داخل هستند تصمیم بگیری یا آنها را نقد کنی، و آن در مورد انتخاب اشکال مبارزه و یا میزان هزینه است. چرا که آنها باید متناسب با شرایط و امکانات موجود اشکالی از مبارزه را انتخاب کنند که توان انجام آن و همچنین مقابله با پیامدهای آن و پرداخت هزینه حاصل از آن را داشته باشند. در اینجا حق با کسانی است که می گویند تو که در جای امن و نرم و گرم نشسته ای حق نداری به مردم بگویی بروید در خیابانها و با پلیس درگیر شوید و یا به فلان مرکز حمله کنید و یا به مبارزه مسلحانه روی آورده و با مامورین حکومتی در خیابانها درگیر شوید. مثلا من حق ندارم به خانم محمدی بگویم که در زندان دست به اعتصاب غذا بزنید. ایشان و هم بندی هایشان هستند که با توجه به امکانات و توان همبندان خود شیوه های مبارزه در داخل زندان را انتخاب می کنند ولی وقتی پای تحلیل سیاسی و یا مباحث مربوط به حقوق بشر و یا حقوق زنان می شود که دیگر تفاوتی میان من و ایشان که در زندان هستند نیست. ایشان به همان اندازه حق دارند که هر زن و مرد دیگری چه در داخل و چه در خارج از کشور حق اظهار نظر دارند و در این حال ایشان همان اندازه حق نقد دیگران از جمله همبندان خود را دارند که دیگران و همبندان ایشان حق نقد و تحلیل نگرش سیاسی ایشان را دارند. 

قرار نیست نقد نرگس محمدی تا آزادی ایشان از زندان تعطیل و یا سزاوار سرزنش باشد. نرگس محمدی در حال حاضر در ایران چهره ای شناخته شده و فعال در حوزه عمومی (Public Figure) است و همه رفتار ها و نظرات ایشان از طرف هر کسی قابل نقد است. تصور کنید ایشان در زندان نمی بودند آیا نقد نظر ایشان در رابطه با بی توجهی به حقوق بشر در غزه تغییری می کرد؟ و یا تصور کنید من در ایران بودم و یا در ایران و در زندان بودم، آیا باز نقد من از نرگس محمدی در این مورد خاص برای شما تفاوت می کرد؟ اساسا در این موارد خارج و داخل کشور نداریم و زندانی و غیر زندانی معنایی ندارد، مگر اینکه در نقد کم آورده باشیم و زندانی بودن و یا خارج بودن منتقد را بهانه ای برای جلوگیری از نقد افراد بکنیم.

بدترین استدلال برای مقابله با یک نقد این است که منتقد را متهم به هم زبانی با جمهوری اسلامی و یا سلطنت طلب ها و فاشیست ها کرده و با توسل به چنین شیوه هایی صدای مخالف خود را خاموش کنیم. با این استدلال اگر پیش برویم سکوت و یا حمایت از کشتار مردم بی گناه در غزه از طرف دوستانی که به هر دلیل و مصلحتی سکوت کرده اند را باید به حساب همراهی و همزبانی با فاشیست ها و آدم کش های جنایتکار دست راستی اسرائیلی و حامیان آنها گذاشت. اما از یک فعال حقوق بشر مانند خانم نرگس محمدی، برنده صلح نوبل ۲۰۲۴، در هر کجای دنیا که باشد انتظار این است که این جنایات گسترده و کشتار جمعی غیرنظامیان را بطور مشخص و با ذکر نام جنایتکار محکوم کند، به ویژه وقتی بسیاری سازمانهای حقوق بشری و نهادهای مدنی زنان این جنایات را محکوم کرده و خواهان آتش بس فوری و توقف این جنایات هستند.

بعضی از نقدها به گونه است که جای صحبتی با آنها نمی ماند، مثلا وقتی کسی می نویسد که ” اولا دفاع از فلسطین و غزه همسویی با رژیم کودک کش ضد بشری ج . ا است . دوما با بودن این همه کشورهای عربی غزه و فلسطین مطلقا مشکل کشور و مردم ما نیست” نمی دانم به چنین نگرشی به مساله جنایات در غزه چه می توان گفت؟ 

یکی از دوستان عزیزم نیز در نقد خود نوشته اند که ” من میدانم که از نگاهی خاص و با تدبیر اندیشی به صلاح و مصلحت مردم ما و با حسن نیت مطلب را نوشته ای. اما، آخر رفیق عزیز، یک تاریخ تمام زنان شکنجه شدند و غزه و آشویتس هم به پای این همه بدبختی که در طول تاریخ بر دست همینگونه جماعات بر سر زنان آمده است و با این همه توهین و تحقیر و تبهکاری و جنایت و جماع فکری و حسی حتی با موی زنان چه جایی برای نرمینه کردن مسئله سرکوب می ماند؟” نمی دانم چرا نقد به نرگس و سکوت او در قبال جنایاتی که بر مردم در غزه می رود را این عزیز به ” نرمینه کردن مسئله سرکوب” تاویل کرده اند. مگر محکوم کردن جنایات در غزه و یا تقاضای توقف کشتار بی رحمانه مردم بی گناه در این منطقه که میلیونها نفر در سراسر جهان خواهان آن هستند برای نرمینه کردن سرکوب است؟ و نمی فهمم که جنایات آشویتس چه ربطی به غزه و موی زن ایرانی دارد؟ در ادامه نوشته اند که “متاسفانه من ناچارم با مقاله شما موافق نباشم و به نرگس محمدی و به هر زنی که مقاومتی میکند درود میفرستم و خم میشوم و بند کفش زنان زندانی را میبوسم و از این که گاه کلماتشان مشتعل از دهان بیرون می آید افتخار میکنم.” من هرگز توقع ندارم که دوستان همیشه با نوشته های من و یا حتی بخشی از آن موافق باشند، و همیشه از نقد دیگران یاد می گیرم چرا که پشت هر نقدی دنیایی از تجربه و دانش و حس متفاوت دیگری است که اتفاقا شاید با حس و تجربه و دانش من قابل درک نباشد، پس چه خوب که مخالف بوده و بگویید چرا مخالفید. در آخر نوشته ای که ” اختلاف همینجاست که ما همنظر نیستیم در این که جنس کشی از نسل کشی کمتر نیست و پهنای کشتاری آن بسی بیشتر است.” دوست عزیزم کسانی که این ادبیات را برای پیشبرد نظرات سیاسی خود به کار می گیرند توجه نمی کنند که وقتی از آپارتاید و یا نسل کشی صحبت می شود باید به بار حقوقی و تجربه تاریخی آن دقت کرد. حجاب اجباری نمونه خوبی برای استفاده از واژه حقوقی  آپارتاید و نسل کشی نیست که در حقوق بین الملل با توجه به تجربه های خاصی تعریف شده است. استفاده بی مورد از این واژه های حقوقی و تهی کردن آنها از معنا گرچه به کار تبلیغ سیاسی روزانه می آید ولی ظلم است به قربانیان کشتار ارامنه، هولوکاست، پاکسازی قومی در یوگسلاوی سابق و یا نسل کشی در رواندا و یا حتی نسل کشی کنونی در غزه که حجاب اجباری در ایران و یا دیگر کشورهای اسلامی به هیچوجه در ردیف آنها قرار نمی گیرد. متاسفانه نرگس محمدی چنان که در مطلب قبلی اشاره کردم یا از نظر حقوقی نمی فهمد که چه می گوید و یا در مسابقه با رقبای سیاسی خود در داخل و خارج می خواهد برگ برنده دیگری رو کند.

اما از همه این انتقادات که بگذریم، من نمی فهمم که چرا اینقدر آستانه تحمل ما نسبت به نقد کوتاه شده است و چرا ما عادت کرده ایم که هر بار شخصیت ها را در ذهن مان چنان مقدس کنیم که کسی اجازه نداشته باشد که کمترین نقدی به نظرات و یا رفتار سیاسی آنها وارد کند و از آن بدتر اینکه اگر کسی جرات پیدا کرد و این حریم مقدس را شکست، موجب سرزنش باشد.

بیشتر ما چندین دهه تجربه زندگی در کشورهای غربی را داریم، دوستانی را می شناسم که حداقل ۵۰ سال در آمریکا و اروپا زندگی کرده اند و در این پنجاه سال شاهد بوده اند که هیچ کس از نقد در هیچ مقامی مستثنی نیست. بعضی از آنها دوران جنگ ویتنام را حتما به خاطر دارند، جنگ عراق و افغانستان و امروز جنگ غزه را بیشتر ما به خاطر داریم و می بینیم که هر هفته ده ها هزار نفر در سراسر آمریکا و اروپا به خیابان ها آمده و رهبران این کشورها را به شدت نقد می کنند. نمی دانم نظر شما در مورد جنایتی که در غزه به دست نتانیاهو و باند جنایتکار او در حال انجام است چیست؟ ولی این را هم شما و هم من می دانیم که وجدان بشریت از دیدن این جنایت ها انقدر به درد آمده و آسیب دیده است که تقریبا همه نهادهای حقوق بشری، همه نهادهای وابسته به سازمان ملل حتی اکثریت اعضای شورای امنیت و اکثریت مطلق کشور های عضو این نهاد بین المللی این جنایات را محکوم کرده اند و حتی آفریقای جنوبی (کشور ماندلا) این اقدامات را تحت عنوان جنایت علیه بشریت ارزیابی کرده و به دادگاه بین المللی برای توقف این جنایات شکایت برده است.

حالا با این اوصاف، آیا به نظر شما این توقع از برنده جایزه صلح نوبل که حداقل کلمه ای در محکومیت جنایت های اسرائیل به زبان آورد، یک توقع زیادی است؟ من نمی فهمم چرا ما ایرانی ها وقتی شیفته کسی می شویم دیگر هیچ نقدی را بر او نمی پسندیم؟ اگر با همین اوضاع پیش رویم فردا تصویر خانم نرگس محمدی را هم در ماه خواهیم دید چنانکه زمانی تصویر خمینی را در ماه دیدیم، و اگر کسی خلاف آن بگوید او را سرزنش می کنیم که نباید چنین گفت چرا که او هم رهبر انقلاب است، آن یکی رهبر انقلاب ضد سلطنتی و ضد دیکتاتوری شاه بود و این یکی رهبر انقلاب “زن، زندگی، آزادی” و ضد حکومت اسلامی است. به نظر من همانطور که من و شما و میلیون ها نفر دیگر هر هفته در خیابان های امریکا، اروپا و کانادا بر علیه رهبران این کشورها به دلیل حمایت و یا سکوت آنها در مقابل این جنایات فریاد می زنیم، نرگس محمدی را نیز که امروز یک شخصیت برجسته و چهره مردمی شده و خودش هم با نهادهای بین المللی به عنوان نماینده مردم و یا نماینده زنان ایرانی مکاتبه می کند، از چنین نقد هایی مستثنی نکنیم. مهم نیست که او در زندان است و یا سالهاست که از خانواده خود دور است. هیچ کدام از این شرایط نمی تواند دلیل خوبی برای استثنایی فرض کردن  یک چهره عمومی و معافیت او از نقد باشد. فقط دیکتاتورها و حکومت های زورگو هستند که خود را غیر قابل نقد می دانند.

نرگس محمدی چه داخل زندان و چه در خارج از زندان، چه به عنوان یک زن مبارز سیاسی، چه به عنوان یک فعال حقوق زنان، چه یک قهرمان برنده جایزه صلح نوبل و چه فردا به عنوان یک رهبر مردمی، مثل هر کس دیگری باید قابل نقد باشد و نباید تحت هیچ بهانه ای او را مصون از نقد دانسته و از او یک چهره مقدس ساخت. عده ی زیادی از دوستان تاکید کرده اند که او در زندان است و من در جای نرم و گرم در امریکا نشسته و حق نقد او را ندارم! جهت اطلاع آن دسته از دوستان که تصورشان بر این است که زندانی بودن افراد آنها را از نقد مصون می کند باید بپرسم، آیا وقتی رهبران مجاهدین خلق ایران به همراه هزاران نفر از هواداران و اعضای آنها در زندان بودند و روزانه ده ها نفر از آنها را اعدام می کردند و یا رهبران حزب توده ایران و یا سازمانهای سیاسی چپ در زندان ها بسر می بردند، آیا باز هم شما آنها را مصون از نقد می دانستید؟ اگر فردا رضا پهلوی و یا آقای مهتدی و یا هر کس دیگری از چهره های شاخص اپوزیسیون را جمهوری اسلامی به نحوی دستگیر کرده و به ایران ببرد، آیا شما آنها و جریانات وابسته به آنها را مصون از نقد می دانید؟ مگر مهندس میر حسین موسوی و اقای کروبی و یا تاج زاده و بسیاری دیگر از زنان و مردان مبارز دیگر ما هم اکنون در حبس خانگی و زندان بسر نمی برند؟ آنهایی که از صبح  تا شب به رهبران فلسطینی ها نقد می کنند، آیا  نمی دانند که بسیاری از آنها همین امروز در زندانهای اسرائیل بسر می برند؟ پس اگر سایر زندانیان را می توان نقد کرد پس هیچ مصونیتی برای نرگس محمدی به این دلیل که برنده جایزه صلح نوبل بوده و یا زندانی است، وجود ندارد. 

ضمنا برای آن دسته از دوستان که زندانی بودن امتیاز ویژه تلقی می شود و مصونیت نقد به همراه می آورد باید عرض کنم که من نیز در بدترین دوران سرکوب تاریخی نظام، در دهه ۶۰ به مدت دو سال زیر اعدام بوده و ۶ سال از جوانی ام را در زندانهای نظام جمهوری اسلامی و آنهم در بدترین شرایط و تحت بدترین اشکال شکنجه گذرانده ام، اما نه در آن دوران و نه اکنون هیچ مصونیتی برای خود در نقد رفتار سیاسی و یا مبانی فکری خود به دلیل تحمل سالها شکنجه و زندان و دوری از خانواده ام قائل نیستم. 

به عنوان کسی که خود قربانی تفکر کیش شخصیت سازی بوده ام به شما دوستان توصیه می کنم که تحت هیچ عنوانی از افراد پیامبر و معصوم و مرجع تقلید نسازید که زمانی که مرجع و پیامبر ساخته شد دیگر نه شما، که خود خدا را هم بنده نیستند. هیچ کس از این امر نیز مصون نیست، چه خمینی باشد، چه خامنه ای، و چه نرگس محمدی و یا هر فرد دیگری.

در حاشیه باید بگویم که در بسیاری از نقد ها به گذشته سیاسی من به عنوان عضو حزب توده ایران و یا عضوی از خانواده چپ ایرانی اشاره شده و بگونه ای وانمود شده که حزب توده ایران مخالف سیاست های خانم نرگس محمدی بوده و یا مخالف جنبش “زن، زندگی،آزادی” بوده است و یا اینکه من به عنوان عضو این حزب در نقد به رفتار سیاسی خانم محمدی به دنبال تسویه حساب و یا مقابله سیاسی با ایشان هستم. برای اطلاع دوستان منتقد باید بگویم که این نوع از برخورد ها اول از همه کم لطفی به حزب توده ایران است. این حزب سخنگو و نشریات خودش را داشته و در هر زمینه ای که لازم باشد نظر مشخص خود را از طریق کانالهای رسمی این حزب بیان می کند. برای اطلاع دوستان باز باید اشاره کنم که من پس از آزادی از زندان در اسفند ماه سال ۱۳۶۷ هیچ فعالیت رسمی با این حزب نداشته و رابطه ای با این حزب ندارم گرچه در گذشته افتخار عضویت در این حزب را داشته و سالها همراه با بسیاری از رفقای حزبی ام برای تحقق نظامی عادلانه و فارغ از هرگونه تبعیض و ستم در ایران چه قبل از دستگیری و چه دردوران  زندان مبارزه کرده ام. 

دوم اینکه مبارزه برای حقوق زنان و رفع ستم و تبعیض جنسیتی یکی از افتخارات حزب توده ایران از زمان تاسیس آن تا به همین امروز بوده و این حزب پیشاهنگ مبارزه بر علیه تبعیض جنسیتی و مدافع جدی حقوق زن در تمام دوران زندگی خود بوده است و برخی از مهمترین نهادهای سیاسی و صنفی زنان و نشریات مربوط به حقوق زنان و مبارزات آنها به ابتکار و حمایت این حزب در تاریخ ایران تاسیس شده است. فعالین زنان در این حزب در دوران های سیاه دیکتاتوری در پیش و پس از انقلاب بهمن ۵۷ با ارتجاع حکومتی، چه از نوع سلطنتی آن و چه از نوع اسلامی، مبارزه کرده و بهای بسیار گزافی پرداخته اند. اولین حضور زنان در خیابانهای کشور و در تظاهرات خیابانی بدون حجاب در کنار مردان در دوران مبارزات ملی دو دهه پیش از شکل گیری نظام دینی در ایران به ابتکار حزب توده ایران و زنان مبارز عضو و هوادار این حزب در تاریخ کشور ما ثبت شده است. اینها را گفتم که بدانید که نه توده ای امروز و نه توده ای دیروز نه تنها پیشگام جنبش زنان در ایران بوده است بلکه هیچ مخالفتی با دیگر مبارزان چون خانم محمدی نداشته و ندارند. افتخار تمام چپ ایران در آنست که در حوزه دفاع از حقوق زنان و رفع همه اشکال تبعیض و از جمله تبعیض جنسیتی نه تنها پیشگام که با نوع رفتار و زندگی خود مروج این حقوق بوده اند. نشریات این احزاب و سازمانها در تمام دوران زندگی سیاسی آنها بهترین گواه بر این مدعاست.

امیدوارم این نوشته من به ابهاماتی که در ذهن دوستان بود تا حدودی پاسخ داده باشد، گرچه برای مریدان و پیروان نرگس محمدی و یا هر پیغمبر دیگری تغییر در مبانی اعتقادات آنها از عهده مطلبی چنین بر نخواهد آمد. آنها به نرگس محمدی تا ظهور پیامبر بعدی مومن باقی خواهند ماند.

با امید به آتش بس در غزه و همچنین پیروزی جنبش دموکراسی خواهی در ایران و برچیده شدن همه اشکال ظلم و تبعیض در کشورهایمان.

رضا فانی یزدی 

۲۴ آوریل ۲۰۲۴ 

* نرگس محمدی، اعتبار یا بی آبرویی برای جنبش زنان

**تاریخ صد ساله جنگ علیه فلسطینی

https://en.wikipedia.org/wiki/The_Hundred_Years’_War_on_Palestine

تاریخ صد ساله جنگ علیه فلسطینی ها از برجسته ترین کارهای تحقیقاتی مورخ برجسته فلسطینی-آمریکایی پروفسور رشید خالدی است که بر اساس رویدادهای مهم تاریخی در یک صد سال گذشته و بخشی از خاطرات و تاریخچه خانوادگی خود او به رشته تحریر در آمده است. این کتاب در سال ۲۰۲۰ منتشر شده است و در آمازون و دیگر کتابفروشی ها قابل دسترسی بوده و همچنین نسخه های مجانی پی دی اف آن در اینترنت قابل دسترسی است.

***پاکسازی قومی فلسطین 

https://en.wikipedia.org/wiki/The_Ethnic_Cleansing_of_Palestine

به گفته پاپه، اخراج و فرار فلسطینیان در سال ۱۹۴۸ ناشی از یک پاکسازی قومی برنامه ریزی شده در فلسطین بود که توسط دیوید بن گوریون و گروهی از مشاوران او در سالهای قبل و بعد از تشکیل رسمی دولت اسرائیل اجرا شد. ایلان پاپه در این کتاب استدلال می‌کند که پاکسازی قومی از طریق اخراج سیستماتیک حدود ۵۰۰ روستای عرب و همچنین حملات تروریستی که عمدتاً توسط اعضای سربازان ایرگون و هاگانا علیه مردم غیرنظامی انجام شده است. این کتاب در سال ۲۰۰۶ منتشر شده است و در آمازون قبل دسترسی بوده و همچنین نسخه های مجانی پی دی اف آن در اینترنت قابل دسترسی است.

https://akhbar-rooz.com/?p=239571 لينک کوتاه

3.5 39 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

21 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حماسه ایرانی
حماسه ایرانی
7 روز قبل

سپاس از آقای آرش ادیبان که قلم و خواست آقای فانی یزدی را خلاصه کرده اند. آقای فانی یزدی زیرکانه سعی دارد از مواضع ج. ا. حمایت کند. مردم فلسطین که گرفتار یکی از فاشیستی ترین رژیم های تاریخ هستند، همدردی همه مردم نه فقط در ایران که در کل جهان را برانگیخته اند. دشمنی ج. ا. با اسرائیل قبل از کمک به مردم فلسطین، بهانه سرکوب در ایران و ایجاد گروهای تروریستی به ضرب میلیاردهای نفتی، در منطقه است. در ۴۵ سال گذشته به واسطه اهداف ایران، اسرائیل صدبرابر قویتر شده است و فلسطین بی پناهتر چرا که ج. ا. مرتب چوب لای چرخ هرگونه راه حلی که فلسطینیان بتوانند از یک حداقل زندگی در یک فضای صلح آمیز برخوردار شوند، گذاشته است. ج. ا. بدون شک بزرگترین حامی راست ترین جناح سیاسی در اسراییل در ۴۵ سال گذشته بوده است. در چنین شرایطی، آقای فانی از یک شخصیت سیاسی هوشمند و با اراده انتقاد می کند که چرا پرچم ج. ا. را در دست ندارد. مسئله امروز ایران خود ایران است. افراختن پرچم دیگری جز ایران در خط فاشیسم حاکم است.

باقر شیخ الاسلامی
باقر شیخ الاسلامی
8 روز قبل

آقای فانی یزدی و همراهان مربوطه ،
آقا شما و شمایان سوادتون خیلیه . من حریف شما نمی شم . کتاب های بعضی دانشمندان یهودی ضد صهیونیست را هم خوانده اید . میدانم . ولی داستان اینه که در ایران زنان و دختران بی حجاب یا شل حجاب ( بعنوان مثال ) را گشت ارشاد جلب می کند تا در کمترین فرصت آنها را در کمیته ها ارشاد کند و در عرض چند ساعت جسد آنها را به خاک می سپارند و خبرش را به خانواده اش میدهند . با مردان هم همین کار را می کنند ، ولی با نامهای دیگری . اکثر این نازنینان ، نه کاری با اسرائیل دارند و نه جنگ غزه .
عزیز جان ، ما نقد را می فهمیم . یک کلام به صد کلام : باور کنید سرکار خانم شقایقی هیچ ارتباطی با زنده یاد گودرزی نداشتند .

علی آهی
8 روز قبل

حیرت انگیز است این سبک بخورد یک مبارز کارکشته و کهنه کار در پاسخ یک اشتباه ! مشتی توضیح واضحات تکراری و سرآخر تبلیغ و شعار از جریانی که قبلا به آن وابسته بوده و از پیک نت کپی پیست کردن و سفسطه را پاسخ به مقاله بی مایه قبلی می نامیدن ؟ انتظار حمایت از غزه چه ربطی به پریشان گویی‌های بی ارتباط با غزه دارد ؟ این حق را داشتید که بخاطر جایگاهی که پیدا کرده از جنایت اسرائیل در غزه یادآوری کند .و الویت مبارزه را به او یاد دهید !! ولی این شاخ و آن شاخ سهولت پیام از زندان و با کمک رسانه ها و نهادهای بین المللی جایگاهی پیدا کرده ای می‌شود ربط گوزن به شقیقه .. بهرحال اینها در تاریخ ثبت خواهند شد..نرگس محمدی اگر آزاد بود نوشته شما یک انتقاد یا انتظار ساده تلقی می‌شد و هیچکس هم حساسیتی به آن نداشت . بحث اصلی این بود که مگر نرگس اکنون برای غزه در زندان است ؟

مهرداد ۱
مهرداد ۱
8 روز قبل

به این جمله دقت کنید: “باید بگویم که چنین درکی از جنگ کنونی در بهترین حالت نشان از عدم اطلاع این دوستان از تاریخ حداقل صد ساله گذشته در منطقه خاورمیانه است.” مسئله عدم اطلاع نیست بلکه تفسیر متفاوت از یک فنومن واحد توسط اقشار و نسل های متفاوت است که نسل پیشا ۵۷ از جمله رضا فانی از درک و قبول آن عاجزند. ایشان نمی‌تواند و نمی‌خواهد بپذیرد که نسلی که بین ۲۵ تا ۳۰ سال از او جوان‌تر است و همیشه در ایران زندگی کرده است نمیتواند به شکل ارگانیک آن نفرت از اسرائیل را که ایشان دارد تجربه کند.  همانطور که ایشان نمی‌تواند حماس و حزب الله را آنطور محکوم کند که آن نسل جوان ایرانی از آنان نفرت دارد. هر دو باید قابل درک باشند.

اولویت نرگس محمدی ایران است اما اولویت رضا فانی و آن نسل گذشته همه جهان است.

مانی فرزانه
مانی فرزانه
7 روز قبل
پاسخ به  مهرداد ۱

تذکر(۲)
درمقاله قبلی برای شیوه ی برخورد شما نوشتم :”تووهمفکرانت اگر یک باردراخبار روز اعلام کنید که حکومت های دیکتاتوری ایران را بدون قید وشرط محکوم می کنید وخواهان رسیدگی به پرونده ی متهمان جنایت بشری درایران هستی نگارنده کامنت های دائمی شما را«انتقاد» به نیروهای مخالف دو حکومت دیکتاتوری خواهد شناخت. درغیراین صورت با کمال تاسف شما را «مامور» برای اخلال درراه مبارزات مردم علیه دیکتاتورها می شناسم که آنها را رها کرده و به قربانیان دوحکومت که مردم و نیرو های مخالف آنها می باشند صدمه میزنید کارشما بنفع میراث خواران حکومت استبدادی گذشته وحفظ حکومت فاشیستی کنونی ست. “
شما هنوزموضع خود را به حکومتهای دیکتاتوری اعلام نکردید.دوباره به بهانه نوشته آقای رضا فانی یزدی مواضع ضد انسانی خود را تکرارکرده اید:” مسئله عدم اطلاع نیست بلکه تفسیرمتفاوت از یک فنومن واحد توسط اقشار و نسل های متفاوت است که نسل پیشا ۵۷ از جمله رضا فانی از درک وقبول آن عاجزند.”۷۷ سال اشغال یک واقعیت ست که نمی بینی

F Sharifi
F Sharifi
7 روز قبل
پاسخ به  مانی فرزانه

بنظرمن هم میرسد که مدتی است که کامنت ها ، منفی و مثبت هایی که با منافع و تبلیغات فاشیسم اسلامی همسو نباشند ، با هدف ایجاد اختلاف و تفرقه ، بی اعتمادی و ناامیدی میان خوانندگان طیف چپ اخبار روز ، بسیار زیاد شده است !

اگر این ادعا ی من درست باشد ، ارتش سایبری حکومت داعش شیعه ، پایان خود را بسیار نزدیکتر از انچه که ما می پنداریم ، میشمارد !

امیر ایرانی
امیر ایرانی
8 روز قبل

دنباله نظر قبلی
خانم محمدی و امثال ایشان می دانند
در این کشور استبداد های وقت
یا توسط کشور های دیگر بر مردم تحمیل شدند
مانند دو استبداد پهلوی
یا اینکه مستبدین دچار توهم مستقل بودن شدند و با استبدادشان و سرکوبشان کشور را به مرحله ای رساندن که مردم رهایی از استبداد را حتا بکمک بیگانگان طلب کنند که این طلبشان چیزی جز اسارت جدیدی نبود و نخواهد بود و چیزی جز زایش استبداد جدیدی نخواهد بود.
تاریخ کشورمان می گوید استبداد ها زمینه ساز دخالت بیگانگان بودند.
روش محمدی ها امیدوارانه این خواهد بود که در برخورد با استبداد حاکم دنبال این خواهند بود که اولویت اولش تحقق ازادی و دمکراسی در کشور باشد تا دیگر مستبدی نتواند حاکم شود که آن مستبد زمینه ساز دخالت دیگران در کشور شود

امیر ایرانی
امیر ایرانی
8 روز قبل

نقد و نقادی یکی از ضروریات ما ایرانیان است
آقا یزدی برای به پرسش گرفتن روشی که خانم محمدی در برخورد به مسائل جاریه گرفته است مطالبی را ارائه داده است که آنها را نقد روش خانم محمدی دانسته است؛ که باید گفت هر موضوعی که ارائه می شود اگر نقد معرفی شود این نقد خودش نیز نقد پذیرست، مطالبی که در تضاد با نظر آقا یزدی ارائه می شود نقدی بر نقد آقا یزدی است.
اما
این بانوی در بند، بدرستی متوجه شده است که باید تمام تلاش و اقداماتش معطوف به موضوعات داخل کشور باشد و اگر هم بخواهد نمایندگی داشته باشد باید نماینده ای باشد: که تلاشش و تمام هم و غمش رهایی مردم ایران از استبداد حاکم باشد.
اما می دانیم
در جهان موضوعات ضد انسانی فراوانی است که در برخورد با روش ها ضد انسانی، حتمن متولیان ظهور خواهد کرد و انرژیشان صرف بر خورد به روش های ضد انسانی خواهد بود. یک مبارز درون کشور که در بند گزمگان حکومت است او می داند باید تمام تلاشش افشاگری موضوعات درون کشور باشد و رهانیدن مردم کشور از شر مستبدین است .

ایرج آزادی
ایرج آزادی
8 روز قبل

آقای یزدی، آنچه شما در مورد خانم نرگس محمدی نوشته بودید، انتقاد نبود، یک سناریوی بی ربط و برچسب زدن های توهین آمیز بود. آن کتابهایی هم که خواندید، نمی تواند پشوانه ای باشد برای آنچه شما در مورد خانم نرگس محمدی نوشته بودید، یکبار دیگر انچه را که نوشته اید بخوانید از جمله این جملات:«… این چنین به نظر می رسد که گویا هدف از این پیام جمع کردن فالوور بیشتر برای صفحه اینستاگرامی خود بوده و انگار در مسابقه با دیگر سلبریتی های ایرانی چون خانم مسیح علینژاد هستند… من‌ در گذشته برای ایشان احترام بسیار زیادی قائل بودم … ». این توهین و تحقیر و تلاشی است برای تخریب نرگس محمدی. البته تلاشی بی ثمر.

کهنسال
کهنسال
9 روز قبل

در سال۶۰ زنده یاد جهانگیر محمودی(پیکار) بخاطر ارسال وصیتنامه چند رفیق هم بند در داخل کارهای دستی به بیرون اعدام شد.اعتصاب غذا=اعدام؛و نوشتن نامه حداکثر۸ خط (بعد ازکنترل )به افراد شماره یک خانواده مجاز بود.درچند سال اخیر فعالین سندیکای شرکت واحد؛فعالین کارگری؛فرهنگیان؛محیط زیست…پیامهای گروهی و یا انفرادی فراوانی را به بیرون از زندان فرستاده و شاهد چندین اعتصاب غذا بوده ایم.(دستاورد چند دهه مبارزه خونین)
جنایات۷۵ساله دولت نژادپرست وفاشیست اسراییل؛بخصوص در۷ماه اخیرچنان آشکارست که هیچ انسان آزاده ای نمیتواند و نباید نسبت به آن بی تفاوت و سکوت کند. بخصوص که برنده جایزه صلح نوبل باشد.دول سرمایه داری غرب تحت فشار افکارعمومی برای فروش اسلحه به اسراییل هستند.ولی آیا جناب یزدی در مورد اسلام ارتجاعی حماس(دست سازاسرائیل؛قطر..)که همتای ارتجاع مذهبی حاکم برکشوراست نوشته؟حساب حماس از مردم ومبارزان فلسطین جداست

آرش ادیبان
آرش ادیبان
9 روز قبل

با درود
آقای فانی یزدی تمام انتقادها بخاطر انتظاریست که دوستان کامنت گذار از شما دارند ، بخاطر سابقه مبارزاتی و دست بقلم بودنتون .
از شما ۱۹ مقاله در این سایت از بهمن ۱۴۰۱، انتشار یافته از این مقاله ها
یک مقاله بنفع روسیه
یک مقاله از جنوب جهانی
یک مقاله برعلیه رضا پهلوی
یک مقاله برعلیه حامد اسماعیلیان
یک مقاله برعلیه تقی رحمانی
دو مقاله بر علیه نرگس محمدی
و ۱۲ مقاله به نفع فلسطین و بر علیه اسرائیل
فکر کنم انتظار داشتن از شما ، بخاطر یک مقاله ، فقط یک مقاله بنفع جنبش زن ، زندگی ، آزادی ، یا بخاطر توماج ، در این شرایط حساس انتظار زیادی نباشه.

تارا
تارا
9 روز قبل
پاسخ به  آرش ادیبان

پرونده‌سازی در ح. برادر حسین شریعتمداری! آفرین

کامران امیدوارپور
کامران امیدوارپور
9 روز قبل

منشور جهانی حقوق بشر در۳۰ ماده در۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ با ۴۸ رای موافق ، هیچ رای مخالف و ۸ رای ممتنع در مجمع سازمان ملل متحد تصویب شد. ۸ کشوری که رای ممتنع دادند عبارت بودند از: شوروی، لهستان، یوگسلاوی، آفریقای جنوبی، چکسلوواکی، آوکرائین، بلاروس وعربستان سعودی
سئوال این ست که کشورهائی که رای ممتنع دادند چه فکرکردند؟
آیا تاثیر مثبتی برکاربست منشور جهانی حقوق بشرعلیه ناقضین آن گذاشتند؟
یا نادیده گرفته شدن آن را سرعت بخشیدند؟
به باورنگارنده کسانی که بهر دلیل منشورجهانی حقوق بشررا نادیده گرفته وبه بهانه ی این که نویسندگان ییش نویس قدرتهای سرمایه داری بودند یا مثل جمهوری اعدامی شیعه آنرا غیراسلامی می دانند فقط و فقط دست قدرتهای جهانی را برای حمایت ازجنایتکاران بشری ونقض حقوق بشر بازترکردند.
از دیگرتاثیرات منفی آن تبلیغ وترویج ضد منشورحقوق بشردردوران جنگ سردازجانب نیروهای چپ اردوگاهی بود که هنوز آثار مخّرب آن زدوده نشده ست. منشور جهانی حقوق بشر فرا طبقاتی بوده ست باید بررعایت آن پافشاری کرد.

F Sharifi
F Sharifi
9 روز قبل

اقای یزدی نوشته اند که خانم محمدی “به کمک رسانه ها و نهادهای بین المللی از ایشان چهره ای شناخته شده در سطح ملی و جهانی ارایه داده و امروز بسیاری ایشان را نه تنها رهبر جنبش زنان ایران و یا جنبش مهسا که رهبر اپوزیسیون ایران می شناسند. ”

این دقیقا ادعا فاشیست های سلطنت طلب بوده که از ترس و هراس داشتن رقیب ، توسط عناصر شناخته شده انها در توییتر فراوان است !

اگر جایی نرگس محمدی ادعای رهبری کرده باشد حق با شما خواهد بود !
بنویسید کجا وی چنین ادعایی کرده است ؟

کهنسال
کهنسال
9 روز قبل

تجارب تلخ چند دهه گذشته آموخته است دو موضوع را مطلق نکنیم :

۱- هرچه فریاد دارید بر سر خارج نشینان نکشید!! صدها نفر از محصلین و دانشجویان فرنگ نشین  در دهه  های ۴۰ و۵۰ به دریای خروشان مردم پیوستند. شاه و شیخ؛ ثابتی ها و لاجوردیها با ساطورهای تیز شده  منتظر آنان بودند. آن مبارزان  صادق  و آگاه؛ سرانجامی بجز اسارت و سر بدار شدن و یا آوارگی مجدد نداشتند. یادشان گرامی!

۲- با درود بر همه زندانیان سیاسی و به  امید آزادی هر چه سریعتر آنان؛ از بت سازی؛ مقدس نمایی و مطلق نمودن افراد  پرهیز کنیم. بیاد آوریم چه بسا افرادی که در دوران قیام شکوهمند ۵۷؛ به همت مبارزات  میلیونی مردم و مبارزان  خارج از کشور به خصوص اعتصاب غذاهای کنفدراسیون جهانی دانشجویان و محصلین خارج نشین از زندان آزاد ولی بعد از رهایی به خدمت حاکمان جدید درآمده و شریک جرم  آنان در سرکوب زحمتکشان! (دیگر و هرگز مباد) .

سیامک همدانی
سیامک همدانی
9 روز قبل

۱- نرگس محمدی شخصیتی ملی است و باید نقد شود. مشکل نگاه رضا فانی است که بسیار یک‌جانبه است.
۲- رضا فانی زمانی از سیاست “ببخش و فراموش نکن” حمایت می‌کرد. در حالی که بخشی از مادران خاوران و برخی از مهمترین نهادها، از جمله دادگاه کیفری بین المللی، با چنین سیاستی مخالف بودند. حقوق بشر رنگ و لعاب سیاست به خود می‌گیرد: سیاست حقوق بشر.
۳- ایرانی دوتابعیتی مخالف سیاست حمایت دولت کشور دوم خود از جنایت‌های اسرائیل، به دلیل وخامت وضعیت در غزه، که می‌تواند نسل‌کشی باشد، وظیفه دارد فعالانه مانند دانشجویان آمریکا با آن مخالفت کند تا توجه گسترده به آن جلب شود.
پرداختن به مسئله فلسطین در جامعه فارسی زبان بدون نقد سیاست جمهوری اسلامی، به زیان مسئله فلسطین و بازی در زمین حکومت است. شاید برای ذخیره انرژی برای موضوعات مهم دیگر بتوان سکوت کرد.
۴- شناخته شده‌ترین نهادهای ملی مدافع حقوق بشر، مثلا مادران میدان مایو، در مورد بسیاری از مسایل مهم بین‌المللی واکنش نشان ندادند. آیا آنان مایه شرمساری هستند؟

آخرین ویرایش 9 روز قبل توسط سیامک همدانی
توجه!
توجه!
9 روز قبل

من فکر میکنم
که مسئله، کلمه ” نقد” است که در این شرایط مانند کلمات ” امر به معروف و…” حکومتی برداشت می‌شود در صورتی که مهم همگرایی است .
اینکه طرف خانم محمدی و یا آقای فانی است، فرعی است.

فرامرز خاجیان
فرامرز خاجیان
9 روز قبل
پاسخ به  توجه!

دوست عزیر،همگرائی یعنی چه؟همگرایان کدامند؟درمورد سردمداران بازگشت پادشاهی چه میگوئید؟ما مشکل بزرگی داریم: یک ـ بخشی ازمردم بخصوص بالای۵۰ سال شرائط حکومت گذشته را با امروز مقایسه می کنند که واقعا بهتر بود وآن حکومت را به این نکبت ها ترجیح می‌دهند.حساب این ها از متهمان جنایت بشری درآن حکومت مثل ساواکی‌ها جداست. وظیفه مخالفان دو حکومت دیکتاتوری جلب این نیروها در داخل و خارج می باشد.دو ـ طرفداران حکومت نکبت نیزهرروز بیش ازپیش ازاین حکومت ارتجاعی کودک کش و ضد زن در ایران فاصله می‌گیرند.سه ـ بزرگترین نیرومتعلق به قشر موسوم به « خاکستری» می باشد که همیشه محافظه کارعمل می کند.درآن حکومت هم فکرموقعیت خود بودند ولی وقتی حکومت پادشاهی سقوط کرد آنها نیز متضرر شدند. «قشر خاکستری» ِ مروز را باید آگاه کرد که فقط یک حکومت جمهوری مردمی می تواند بعد ازارتجاع شیعی منافع اقشارمختلف مردم راحراست وارتقاء دهد و پای بند به آزادی، سکولاریسم و مدافع منشور جهانی حقوق باشد.این یعنی همگرائی وگرنه «همه باهم»

توجه!
توجه!
9 روز قبل

جالبه که خود جواب را داده اید .
سکولاریسم،حقوق بشر ،قشر خاکستری ولی چگونه؟
نگاهی کنیم به پدیده کنونی ، حکم اعدام توماج، همه اپوزیسیون رنگارنگ روی این موضوع موضع یکسانی دارند!
به نظر من چگونگی موفقیت مهم است .
و این فقط از راه صحبت و همکاری و یافتن راه چاره است ،حال نامش را همگرایی و یا همه با هم بگذاریم ،روی محتوا باید کارکرد و نه روی نام ها ، حتما نتیجه خواهد داد.

فرامرز خاجیان
فرامرز خاجیان
8 روز قبل
پاسخ به  توجه!

شما در محکوم کردن هر نوع دیکتاتوری و طرد سردمداران حکومت های تمامیت خواه و متهمان جنایت بشری سکوت می کنی. همگرایی برای جایگزینی حکومت انتخابی، سکولار و پای بند به منشور جهانی حقوق بشر !!

نیما اسکندری
نیما اسکندری
9 روز قبل

آقای فانی یزدی،
چه اصراری دارید که نوشتار قبلی خود دفاع کنید؟
چرا یک مکالمه ی تلفنی از زندان را کو کرده ای ؟
ما از زمانی که اکبر گنجی در زندان بود دیدیم که خبرهای داخل زندان به بیرون فرستاده می شود.
ما در آتش سوزی وحشتناک زندان اوین نیز تصاویر را از داخل زندان دیدیم.
ما میدانیم که بعضی زندانیان هرگز در ۲۴ سال ملاقات یا مرخضی نداشته اند.
چرا باید هر موضوع را به موضوعات دیگر و جهانی وصال کرد؟
صفحه فیس بوک شما را همین چند لحظه پیش نگاه کردم .ده نفراز دوستان فیس بوکی شما به نوشتار قبلی شما پاسخ های انتقادی با طنز و کنایه داده اند.
نوشتار قبلی شما فقط خوراکی برای شیطمنت های «مهرداد» ها ، «نسیم» ها، «نیک» ها و…
شده ست و «محور مقاومتی» ها و کسانی که از جائزه صلح نوبل خانم نرکس محمدی کهیر زدند نیز کیف کردند.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


21
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x

Discover more from اخبار روز - سايت سياسی خبری چپ

Subscribe now to keep reading and get access to the full archive.

Continue reading