
بخش یکم
- این روزها، با هرچه داغتر آتش انقلاب ملی ایرانیان، پرسش جایگاه طبقات اجتماعی در انقلاب ازسوی برخی کنشگران پیش کشیده شده و تا جایی این نگارنده آگاهی دارد، تا کنون چند گفتگو هم در این زمینه در رسانههای همگانی برگزار شده است. البته پیش کشیده شدن چنین پرسشی هم درست و هم بایسته است، بهویژه آنکه در کمابیش ۱۲۰ سال گذشته، دستِکم دو کودتای رسمی و آشکار، دو انقلاب با آموزهها و پیآمدهای هم خوب و شیرین و تلخیهای بسیار رخ داده، و اکنون سومین انقلاب دربرابر چشمان ما دارد رخ میدهد که باید چشم به راه نتیجهی آن باشیم. انقلابی که با شعارهای بسی بهتر و پیشروتر از انقلاب ۱۳۵۷ آغاز شده، اما هنوز باید چشم به راه بهار انقلاب و میوههای شیرین آن باشیم. میوههایی که آبشخور مزهی آنها در میزان و چگونگی آگاهی، سازمانیابی مردم و کوشش نخبگان ملی نهفته است. با توجه به این رویدادهای تاکنونی، این چشمداشت منطقی وجود دارد که ایرانیان بیشتر و بهتر از مردم و نخبگان هریک از کشورهای منطقه و شاید جهان، بتواند راه بهینهی انقلاب را نشان دهند و آن را تئوریزه کنند. به شرط آنکه مانند برخی ژنرالهای پیر، استراتژی جنگ پیش روی را برپایهی پیروزی خود در آخرین جنگ طراحی نکنند. استراتژی هر جنگ باید همساز با زمان و سپهر پیرامونی ملی و جهانی نیروهای انقلاب و ضد انقلاب، و ابزارهای روزآمد جنگ تعیین شود. تاکتیک جنگها را تکنیک جنگ تعیین میکند.
- هر رخداد بزرگ ازجمله و بهویژه یک انقلاب سیاسی یا اجتماعی، برپایهی بنمایههایی پرشمار روی میدهد. در این میان و جدا از هر دیدگاه سیاسی و ایدئولوژیکی که داشته باشیم، طبقات اجتماعی نقشی جدی و پررنگ در آن رویدادها دارند. به همین دلیل پرسشی که بالاتر گفتیم، هر روز پررنگتر میشود و برای پیشبینی نتیجهی انقلاب، نخبگان و پیشگامان باید نیروها یا طبقات اجتماعی را در بیرون از ساختار حکومتی و در خود حکومت به خوبی شناسایی و سازماندهی کنند. اما این بنمایهی بسیار مهم نیز، همآهنگ و همساز با دیگر بنمایههای اجتماعی تغییر میکند. مانند هر پدیدهی دیگر، طبقات اجتماعی نیز گذشته، حال و آیندهای دارند که باید منافع، نیازها، دینامیسم و سمت و سوی آیندهی آن شناسایی شود. تشخیص نادرست ساختار طبقات اجتماع و منافع و گرایشهای آنها یا ارزیابی تخیلی ان از سوی نخبگان، میتواند بسیار زیانبار باشد. منظور از شناسایی طبقات اجتماعی که من به دلیل برخی گفتگوها در رسانهها در اینجا به آن پرداختهام، این نیست که یک کتاب هزار برگی نوشته شود و هر کنشگر انقلابی آن از بر کند. چنین کاری به درد انقلاب نمیخورد و هم اکنون نیز در کتابفروشیهای کشور این کتابها به فراوانی یافت میشوند. بلکه منظور آنست که نخبگان و روشنفکران انقلابی، با دقت وشکیبایی بیشتر و برپایهی واقعیتهای میدانی، شرایط طبقاتی جامعه را برآورد کنند و از اشتباه در برآوردها بپرهیزند.
- از سالیان دراز کنشگریهای حرفهای حزبی و گروهی و کشته دادن و زندانی شدن که بگذریم، دورهی جنبش انقلابی ۱۳۵۷ از آغاز تا پایان کمابیش یک سال به درازا کشید. در سراسر این یک سال، تحلیلهای تئوریک گروهی و محفلی بسیاری چه در میان گروههای سیاسی بیرون از زندان و چه در میان زندانیان سیاسی انجام میشد. اما درست تا پایان روز ۲۱ بهمن هنوز کسی چشم به راه یک انقلاب واقعی نبود. با اینهمه، برپایهی برخی برآوردهای طبقاتی بهویژه ازسوی مارکسیستها که بیشتر آنها هم نادرست از آب درآمد، یارگیریهای خاموش و بی سرو صدایی در میان طبقات و گروههای اجتماعی و سیاسی درحال انجام بود، برخی از آنها هم بیش از دیگران خود را برای روز احتمالی آماده میساختند. این گروه، توانستند رهبری «توده»ها را که به راستی ناآگاه بودند، به دست گیرند و با سوار شدن بر موجهای انقلابی قدرت سیاسی را به دست گیرند. انقلاب ۱۳۵۷، خود رویداد آموزندهای بسیاری داشت که هم برای گروههای انقلابی و هم برای گروههای ضد انقلابی میتواند آموزنده باشد.
- سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ در ایران دوران رشد سریع اقتصادی بود با همهی پیآمدهای خوب و بدی که این استراتژی میتواند داشته باشد. رشد صنایع کارخانهای، رشد تجارت خارجی با همکاری شرکتهای خارجی یا به گفتهی کسانی امپریالیستی یا استعماری، برپایی بنگاههای بازرگانی بزرگ، و کوچ دادن «تجار» از حجرههای کوچک و سادهی بازار سنتی به دفاتر مدرن خیابان فردوسی یا جاهای همانند آن در تهران و دیگر شهرهای بزرگ هم آغاز شده بود. دکتر عالیخانی و مهندس نیازمند این کار را تشویق میکردند. بر اینها باید تأسیس فروشگاههای مدرن خرده فروشی بزرگ مانند فروشگاههای قدس و فروشگاههای «بزرگ» را نیز افزود. البته نه به اندازه امروز، اما در زمان خود چشمگیر بود. این روند، هرروز بر نقش و جایگاه سرمایه داران بزرگ مدرن و صنعتی و نیز پای طبقهی کارگر صنعتی همزاد آنها میافزود، و آن را گسترده تر میکرد. در برابر آن، جا را بر «تجار» و بازاریان سنتی و خرده فروش تنگ میکرد. در این میان، مارکسیستها که گفته میشد تحلیل طبقاتی بلدند، و ازروی دست آنها هم مجاهدین و هم مذهبیهای سنتی رونویسی میکردند، گزارشهایی مینوشتند. آنها گروه نخست را که با فرهنگ مدرن هم آشنا بود سرمایهداران وابسته وکمپرادور و ارتجاعی میپنداشتند که باید بروند، و با الگو برداری چین مائو، این شبه تئوری را ساخته بودند که در ایران بورژوازی ملی وجود ندارد. در این شبه تئوری، سرمایه داران مدرن وابسته به امپریالیسم هستند و باید با آنها جنگید. دربرابر آن، تجار مظلوم بازار یا خرده بورژوازی سنتی که فرهنگی سنتی داشتند و از آیتاللهها پیروی میکردند، انقلابی و متحد پرولتاریا پنداشته میشدند. این گروه با هزینههای ناچیز بازار را تعطیل میکردند، با این نقشه و آرزو که روزی آن هزینه را با ربح مرکب وصول کنند. هیچیک از اینها و پیروزمندان بعدی نه مارکسیست بودند و نه سواد علمی داشتند و به همهی سنتهای دینی هم عمل میکردند. اما پول را بو میکشیدند، و شاید هر چیزی را به آن میفروختند. روشنفکران چپ هم به ویژه با انقلابی و مترقی خواندن روحانیت زیر رهبری آیت الله خمینی، سرود یاد مستان دادند و ناآگاهانه تاجران را به آیندهای که برای آنها درخشان بود،یاری کردند. این تاجران نیرویی شدند که از انقلاب ۱۳۵۷یک «انقلاب ارتجاعی» ساختند. این ارتجاع سیاهی بود که با به دست گرفتن رهبری انقلاب سرخ ۱۳۵۷ عیار آن را تغییر دادند و به «انقلابی ارتجاعی» تبدیل کردند. اکنون هم دیگر نه چیزی به نام «بازار سنتی» به معنای گذشته وجود دارد، و نه ازسوی «تجار سنتی» به معنای پیشین آن، دستی برای کمک به «انقلاب ملی ایران» در این روزها دراز خواهد شد. آن «بازار یا خرده بورژوازی سنتی» پیشین اکنون دچار دگردیسی جدی شده و دیگر وجود ندارد. جای این گروه را اکنون شمار اندکی شرکتهای تجاری انحصاری بزرگ وارد کننده با سرمایههای بسیار بزرگ یا نمایندگان لباسهای برند خارجی و مالکان «مال»ها و برجهای نوساز بزرگ از سویی، و انبوهی پیشهور خرد دست به دهان در فروشگاههای «مال»ها و برجهای نوساز اجارهای گرفته است. گروه اندک نخست هرگز در کنار انقلاب ملی کنونی نخواهد بود، و گروه انبوه دوم میتواند و شاید باشد.
*بخش دوم و پایانی بزودی منتشر می شود
تحلیلی موجز و متین و داخلی ، به دور از پربشان گویی های تکراری غیرمرتبط و کپی برداری و انشا نویسی اکثریت نوشته های دوستانی که همیشه قرینه سازی غیرقابل انطباق با شرایط و وضعیت واقعی ایران ارائه میدهند .. و اکثرا با به استخدام گرفتن کلمه ها و اصطلاحات و استعارات ترجمه های اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم انبان محفوظات خود را بعنوان تحلیل شرایط اجتماعی اقتصادی ایران صفحه نوازی میکنند… درود بر شما منتظر بخش پایانی هستیم..
جناب آهی گرامی. سپاس از لطف و خطاپوشی همیشگی شما. با آرزوی کامیابی در راه هدفهای ملی و مردمی ایرانیان.