
چندی است که مقاله آقای “جک گلدستون” دست به دست گشته و باعث یأس و دلسردی در بین نیروهای فعال می گردد. [۱]
برخی نویسنده ها با سرجمع کردن مطالبی، کتاب و مجله ارائه می دهند و شاید هم با قصد. درمورد مقاله اخیر که لازم است چندبار خوانده شود تا از لابه لای مطالب، نکات مهم را یافت، اولین نکته همان عدم تشخیص زمان انقلابات است؛ که نویسنده آن را با زلزله مشابهت داده است. نکته بسیار مهم آنکه انقلابات را فقط جامعهشناسان یا مورخین نمی دانند و نمی توانند تفسیر کنند. خود نیروهای انقلابی که مسلط به این علوم و سیاست بوده و در تئوری و عمل در میدان قرار دارند، بیش از هر کس در این امر مسلط هستند؛ کما آنکه بهترین مربیان ورزشی کسانی هستند که خود، زمانی قهرمان همان رشته ورزشی بوده اند، نه آن که روزنامهنگاران و یا گزارشگران ورزشی.
انقلاب روسیه را حتی مارکس هم بر اساس نوشته هایش از پیش حدس نمی زد. اما لنین که مطمئن بود زنجیره امپریالیسم در ضعیف ترین حلقه خود قابل گست می باشند، آن را پیش بینی می کرد و اطمینان داشت که به انجام خواهد رسید. جناب گلدستون در جایی، از موقعیت انقلابی سخن می گوید که شرایط را به درستی ذکر می کند.
اول آنکه در چنین وضعیتی، نه مردم حاضر به پذیرش شرایط قبلی باشند و از حکومت بریده باشند، و دوم آنکه، نه حاکمان بتوانند همچون گذشته حکومت کنند و گلدستون به شرح موقعیت انقلابی می پردازد. باید حکومت بحران زده باشد؛ بحران اقتصادی، نظامی، یا فساد و رسوایی. چیزی که مردم بگویند این حکومت نمی تواند کشور را اداره کند؛ که امروزه همه آن شرایط موجود است. و در آخر به نیروهای مسلح اشاره میکند که آن هم بسیار مهم است. در خیزش انقلابی اخیر دیدیم که از نیروهای مسلح رژیم، مثلاً نیروی انتظامی، همه به مردم حمله نمی کردند؛ بلکه این لباس شخصی ها و لات های حاکمیت بودند که وحشیانه به مردم حمله کرده و آن ها را تار و مار می کردند. در کل، حکومت همه نیروهای وفادارش را به میدان فرستاده بود، اما به سختی توانست مردم را آرام کند و اوضاع را به کنترل درآورد. اما دیدیم برخی جوانان مقابله کرده و حتی با کوکتل به میدان می رفتند. از سوی دیگر، خیزش اخیر، موجب ریزش بیش از پیش نیروهای حاکمیت گردید. به عنوان مثال، آقای خاتمی و آقای موسوی به موضع گیری های رادیکال تر پرداختند.
نکته دیگر که بسیار مهم است، به میدان نیامدن کارگران در وقت لازم بود که این نقطه ضعف بزرگی محسوب می شود و تا آنان، یعنی این طبقه، به حرکت درنیاید، پیروزی انقلاب میسر نخواهد شد.
نکته دیگر فقدان رهبری جنبش بود. امروز نزدیکی سیاسی رهبران اپوزیسیون را شاهدیم. چه سلطنت طلبان، چه نیروهای جمهوری خواه و چه نیروهای کمونیست. چیزی که من شخصاً بدان فکر می کنم آن است که مبارزینی که با دست خالی به میدان آمده بودند، آیا ممکن است در شرایط به وجود آمده، دیگر نخواهند با دست خالی به میدان روند و در آن صورت چه خواهد شد!
در آخر، گلدستون می گوید شاید در دو سال آینده، جنبش جدیدی در پی جنبش های ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ پیش آید، که مسلماً با وجود این همه نارسایی های رژیم و تورم گسترده و روزافزون و بی کفایتی مسئولین در مهار بحران ها پیش خواهد آمد.
هاشم موسوی
تاریخ : ۲۵/۱۲/۱۴۰۱
۱- ایران در آستانهی انقلاب؟ گفتوگوی مهراد واعظینژاد با جک گلدستون
مطلب ضعیفی بود. درواقع استدلالی در رد سوالات جدی گلدستون مطرح نشد.
انچه بابد گفته شود …
رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی ایران در درجه نخست رژیمی سرمایهداری است و نه رژیمی آخوندی ، ملائی ، دینی، عقبمانده، ارتجاعی، زنستیز، مخالف فرهنگ همجنسگرائی، دگرباشی و… و بهاین جهت تمام مصائبی که امروز چون صاعقه بر سر مردم ایران فرود آمده است، ناشی از آن است که این رژیمِ ماهیتا سرمایهداری مناسباتی را در تولید مستقر ساخته – بهویژه از زمان تسلط مافیای رفسنجانی – و ایران را از نظر اقتصادی به سمتی برده است که به دنبالچهای از سیاستهای استعماری صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی بدل شده است.
سیاست خصوصیسازیها که نفت ملی شده ایران و صنایع عظیم فولاد و… را در اختیار محافل معینی از حاکمیت قرار داده است، بیمحابا به غارت منابع ملی ایران مشغول بوده و خواستهای غارتگرانه خویش را با دست همین حاکمیت به مردم کشور ما تحمیل میکند. آمریکا، کانادا، ترکیه، امارات متحده عربی به مراکزی برای فرار سرمایههای «چهارصد دزد بغداد» تبدیل شدهاند و حکومت کنونی حتی قادر نیست با اعتقاد و احترام نوکرمنشانه بهبانکهای خصوصی ، از خروج این سرمایههای ملی ممانعت بهعمل آورد. این دستهای ناپاک که «اموال حلال» مردم را میچاپند، هرگز به زیر ساطور «عدالت اسلامی» نرفته و با خیال راحت در سایه «رئوفت اسلامی» بهفعالیتهای خویش، بدون ترس از پیگرد، ادامه میدهند و رسانههای تامین مالی شده آنها مرتبا با روسستیزی و چینهراسی و پخش دروغ و جعل سند خواهان نزدیکی به غرب غارتگری هستند که سیصد سال بر ضد منافع ملی ایران اقدام کرده و ایران ما را تا قبل از انقلاب ۱۳۵۷ به نیمهمستعمره خودش بدل کرده بود. از این مقدمه مختصر که تاریخ گذشته و حال ایران است باید نتیجه گرفت که هیچ مبارزه مترقی در ایران نمیتواند شکل بگیرد که نسبت به این تاریخ بیگانه بوده و یا بخواهد بهبهانه مبارزه علیه سرکوبگری جمهوری اسلامی تمام دستآورد های مبارزاتی نسلهای گذشته ایران را نادیده بگیرد. ما با تاریخ خود، آنطور که ارتجاع مدرن کنونی میخواهد جلوه دهد، گسسته نیستیم ، بلکه با حافظه تاریخی یک ملت کهنسال روبرو هستیم که دشمنان خویش را به هر لباسی که در آیند و در زیر پوشش هر نوع شعاری که کمین کرده باشند و بهپشت هر سنگر حقوقی که پنهان شوند- علیرغم لفاظی و انشاء نویسی – خواهد شناخت . باید بدانیم که هیچ مبارزهای در ایران که متاثر از این تاریخ مبارزاتی نبوده و از ماهیت طبقاتی مناسبات سرمایهداری حاکم در ایران الهام نگیرد، نمیتواند به حل بنیادین معضلات جامعه ایران بپردازد. زیرا در غیر این صورت مبارزه مردم به انحراف کشیده خواهد شد و بهجائی میرسد که براندازی عمامه جای براندازی رژیم را میگیرد، خشونت فردی و تروریسم، انقلاب معرفی میشود و تساوی حقوق اجتماعی زن و مرد، فقط به بیحجابی، برهنهگرائی، و شعارهای انحرافیِ محدودی منجر میشود که نه در خدمت منافع زنان میهن ماست و نه بهمبارزه عمومی مردم کشور ما یاری میرساند.
مبارزه زنان نیز مبارزهای طبقاتی است و میلیونها زن کارگر در ایران برای ابتدائیترین حقوق خود و برای کسب نان تلاش کرده و به فداکاری مشغولند و طبیعتا خواست و مطالبات آنها با زنان طبقات مرفه، متوسط و بورژوآ که مترصدند از نیروی کارگران برای مقاصد طبقاتی خویش سوءاستفاده کنند متفاوت است.
” اول آنکه در چنین وضعیتی، نه مردم حاضر به پذیرش شرایط قبلی باشند و از حکومت بریده باشند، و دوم آنکه، نه حاکمان بتوانند همچون گذشته حکومت کنند و گلدستون به شرح موقعیت انقلابی می پردازد. باید حکومت بحران زده باشد؛ بحران اقتصادی، نظامی، یا فساد و رسوایی”
ولی شرط سوم اینجا آورده نشده است!؟
سازمانی همه گیر که جنبش را سازماندهی کند ، حال طبقه کارگر باشد و یا نباشد قابل بحث است!؟
تعاریف قرن بیستمی از انقلاب و تحلیلهای قرن بیستمی دیگر در انقلاب زن زندگی آزادی کارآمد نیستند انقلاب بدون رهبری که هر هفته با تاکتیکهای جدیدی جلو آمده و در آخرین هایش رفتن به مزار و رقصیدن همزمان دختران و اگر توجه کنید دختران اکباتان بدون ماسک رقصیدند اما بعد همه ماسک داشتند فراخوانهای اگاهانه و … شکست یک نیروی سرکوبگر با قصاوتی که زبانزد خاص و عام بود و فرستادن آنها در فاز تدافعی . در روزهای اخیر مشاهده کردید که نیروهای سرکوبگر در ستادها و پادگانهایشان خزیده اند و حتی جنبش وارد فاز جدیدی شده است توقف اعدامها بسیج مردم جلوی زندانها و توسعه ی خواست الغای اعدام گسترش گفتمان ایدئولوژیک بین طبقات مختلف همان گفتمانی که خیلی ها تصور داشتند که همه باهمی است امروز در صفوف طبقات کاملا انشقاقی ایجاد کرده که توانسته توده های تحت ستم را حول محور منشور سازماندهی نماید روسری سوزان و عمامه پرانی که قطعا به لغو کامل حجاب اجباری منتهی خواهد شد و حتی ما انتظار داریم تا عمامه سوزان هم راه بیفتد دستاوردهای مهم این انقلاب است تمام این فعالیتها و تحرکات در شرایطی ست که این انقلاب نه هیچ حزب سیاسی و حتی نه هیچ شخصیت برجسته ای را معرفی نکرده است تا توده ها بدون قهرمان سازی نمایندگان واقعی خودشان باشند حتی سلطنت طلبها هم دیگر جرئت بیان حکومت فردی ندارند در نهایت در پاسخ به ان آقا باید گفت که این انقلاب از همان روز اول بسیچ مردمی اش با سازماندهی فراخوانها بوده است به میدان نیامدنش هم با فراخوان بوده است و در ۸ مارچ و ۱۷ اسفند روز جهانی زن و همچنین روز ۲۳ اسفند روز چهارشنبه سوری اش هم با فراخوان آگاهانه و سازماندهی شده اما با رهبران غیر متمرکز مانند روح در کالبد جامعه این انقلاب را به پیش برده اند جمهوری اسلامی ۴۴ سال تلاش کرد تا مردم را با حجاب کند ما اگر نگوئیم یک روز می توانیم ادعا کنیم که این انقلاب طی شش ماه بساط ارتجاعی حجاب را ریشه کن کرده است در خیابانها دور آتش کارناوالهای شادی راه انداخته است و در بیش از ۵۰ نقطه ی تهران مردم بطور جمعی می رقصند شادی می کنند و فریاد مرگ دیکتاتوری را علنا بدون واهمه بیان می کنند امروز دیگر چنان عادی شده که حتی زندانیان پس از آزادی جلوی درب زندان شعار می دهند و در آخرین موردش سپیده ی قلیان این وجدان انقلابی طبقه ی کارگر فریاد مرگ بر خامنه ای سر می دهد . این انقلاب تا نقطه ی پایانش که قدرت بدست شوراهای مردمی ست ادامه خواهد داشت و سپس این خود مردم هستند که کشور را بدست گرفته و خواهند ساخت استقرار شوراها وظیفه ی انقلابی انقلابیون برای رسیدن به تمام اهداف انسانی ست .