خوشحالم که بالاخره حامد اسماعیلیون راه خودش را از جریانات فاشیستی جدا کرد و در پیام ها و مصاحبه های اخیر خود با اشاره به رفتارشبه فاشیستی و دیکتاتورمابانه رضا پهلوی و اطرافیان او نقاب از چهره آنها برداشت.*
امیدوارم که در آینده هم او و هم افرادی چون شیرین عبادی با بازگویی جزییات بیشتری از چگونگی شکل گیری تا فروپاشی این جریان به بازنگری به این تجربه ورشکسته سیاسی کمک کنند.
شفاف سازی در رابطه با این پروژه ها بهترین کمک به شکل گیری حرکت های سالم در آینده است و شاید بتوان گفت که بهترین درس برای عدم تکرار دوباره اشتباهات گذشته بوده ضمن اینکه به اعتماد عمومی برای همراهی در حرکت های آینده کمک می کند. مردم حق دارند که بدانند چرا و چگونه این افراد دور هم گرد آمدند و چرا تا امروز هیچ کدام از افراد شرکت کننده کمترین توضیحی در این مورد نمی دهند، فاجعه اینجاست که مردمی که به این پروژه ها امید بسته بودند، داستان این تجربه ها را به جای اینکه از زبان افرادی چون اسماعیلیون و یا شیرین عبادی بشنوند فردا از تریبیون های امنیتی رژیم اسلامی شنیده و شاهد بیان روایتی باشند که هدفش جز ایجاد فضای یاس و ناامیدی نیست و بدنبال گسترش بی اعتمادی در دوران فروکش کردن جنبش می باشد.
در مطلبی در آبان ۱۴۰۱ تقریبا شش ماه پیش و چند روزی پس از شرکت در راهپیمایی بی نظیر برلین که به دعوت حامد اسماعیلیون انجام شد، نوشتم که «برای حامد اسماعیلیون به عنوان یکی از فعالین جنبش دادخواهی آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم در فردای فروپاشی نظام دینی در ایران در دادگاههای عادلانه شاهد محاکمه جنایتکارانی باشدکه عزیزان او را از او گرفتند» نوشتم که «امیدوارم جنبش دادخواهی ایرانیان، حامد اسماعیلیون و خانواده های قربانیان فاجعه پرواز اکرایین و یا دیگر بازماندگان چهار دهه جنایت حکومت اسلامی در مبارزه با جمهوری اسلامی ایران استقلال سیاسی خود را حفظ کرده و با هیجان زدگی در دام جریانات بدنام و وابسته نیفتاده و به آلت دستی برای پیشبرد سیاست های کشورهای خارجی مبدل نشوند» اظهار امیدواری کردم که «جنبش دادخواهی تنها و تنها در پرتوی یک سیاست مستقل و با اتکا به جنبش فراگیر دمکراسی خواهی در داخل کشور می تواند به اهداف خود دست یابد. سلامت سیاسی و رفتار مسئولانه حامد اسماعیلیون نیز به عنوان یکی از اعضای خانواده دادخواهان چهار دهه گذشته می تواند او را به رهبری سیاسی تبدیل کرده که مورد احترام همه مردم ایران باشد ولی هم او و هم دیگران باید توجه داشته باشند که پاسخ به یک فراخوان و استقبال ده ها هزار نفر در خارج از کشور تنها شرط و لازمه رهبری جنبشی در ابعاد ملی نیست و نباید در دام تبلیغات رسانه‌هایی که به دنبال سلبریتی سازی و به قولی فیل هوا کردن هستند افتاد و سرمایه سیاسی و اعتبار خود را به پای آنها ریخت»**
متاسفانه حامد اسماعیلیون موقتا دراین دام افتاد و با چند تویئت و چند جلسه تشریفاتی بدنبال هوا کردن فیلی افتاد که از همان ابتدا معلوم بود که قرار است تصویر چه کسی را به آسمان برده و به مردم نشان دهد. گرچه علیرغم هشدارهای بسیاری از نیروهای دلسوز سیاسی این داستان مسخره با سرو صدا برای چند هفته ای فضای رسانه ای را پر کرد، اما همه ما می دانستیم که پروژه ای که بشارت آن با تویئت خانم نازنین افشین جم در فضای مجازی شروع می شود و کمترین نسبتی با مبارزات مردم در درون کشور ندارد و یکی دو هفته بعد با چند تویئت همزمان در شب سال نو میلادی توسط هشت نفر دیگر رقم می خورد که کمترین سابقه سیاسی و همکاری با یکدیگررا ندارند و حالا در فضای مجازی برای مردم ایران وعده معجزه می دهند طولی نخواهد کشید که درهمان فضای مجازی دفن خواهد شد.
پیام تویئتری دیروز حامد اسماعیلیون در کناره گیری از این پروژه که نام منشور مهسا را یدک می کشید در حقیقت به معنای خواندن فاتحه بر سر قبر پروژه ای بود که در فضای مجازی متولد شد و بدون اینکه شانس زندگی و حضور در دنیای واقعی را پیدا کند در همآنجا چند هفته بعد مدفون شد.
امیدوارم که این تجربه برای همه ما درسی باشد که بدور از هیجانات در فضای مجازی بدنبال راههایی برای گسترش هر چه بیشتر جنبش اعتراضی در داخل کشورباشیم و یادمان باشد که اگر جنبش انقلابی در داخل کشور فراگیر نشود در فضای مجازی جایی برای انقلاب نیست، با سلبریتی ها و در فضای مجازی نمی توان انقلاب کرد.
خوشحالم که حامد اسماعیلیون پس از کوتاه زمانی با جدایی از جریان فاشیسم سلطنتی هنوز با امید و با متانت سیاسی شایسته خود، همچنان خود را حامی و در کنار جنبش انقلابی مردم ایران می بیند و بدنبال دادخواهی برای همه قربانیان در چند دهه گذشته بوده و آرزویش چنانکه خود می گوید، استقرار نظامی دمکراتیک متکی بر عدالت اجتماعی و حفظ محیط زیست و رفع همه اشکال تبعیض در ایران است.
با آرزوی موفقیت برای حامد اسماعیلیون و همه مبارزان راه آزادی و عدالت اجتماعی و مردم کشورمان و بخصوص دختران و زنان شجاعی که در سراسر کشور روزانه در میدان مبارزه نظام دینی را به ستوه در آورده اند.
رضا فانی یزدی
سوم اردیبهشت ۱۴۰۲
*
**
کار مثبت شخصی بنام اسماعیلیون همان سازماندهی راه پیمایی حمایتگرایانه در داخل بود و بس.
بعدش که وارد بازی های دیگر شد، شد یک بازیگری مانند بازیگران عرصه نمایش های سیاسی و که بیشتر حضورشان در شبکه های خاصی است.
بعد از آن راهپیمایی می بینیم به دعوتی، ۸ نفر را گرد هم قرار می چینند(کی این تصمیم را گرفت و چه هدفی را دنبال می کرد خودش موضوع دیگریست) وقتی سابقه این هشت نفر را بررسی می کنیم می بینیم سنخیتی در تفکر آنها نیست
اما همه در یک چیز مشترک هستند همه بطریقی در کار نمایش و بازیگری بودند.
یکی یا دو هنرپیشه
یکی فوتبالیست
یکی یار و رفیق ترامپ و پپئو که ترامپ و
پپئوخودشان دلقک های نمایش های خاص
بودند و هستند وحرفه ای در این کار
یکی وکیل که گاهی وارد بازی های نمایش گونه می شود
یکی خود را رهبر تشکیلات اتنیکی می داند
که خبرگی لازم را برای بنمایش در آمدن را
یافته
یکی و یکی دیگربماند برای بعد،
این موتور کم کم کننده پیروز
کارش شده
دو باره کاری 😁
جناب آقای رضافانی .اولا برای اثبات نظرتان بقول خودتان از فاشیسم ژورنالیستی جهت سرکوب دگراندیشی وام گرفتید.شما ایران اینترنشنال را نماد همان القاب و توصیفات تان در مقاله قبلی خودتان معرفی کردید.دوم اینکه حضرتعالی بکلی با اخلاق دولتمرد سیاستمدار درمواجهه با پیروی از منافع ، امنیت و استقلال ملی کشور بیگانه اید زیرا که درفضای چپ توده ای می اندیشید و می نویسید.برای چپ توده ای ، ( مثل آخوندها ) منافع ملی ، مقوله بی اهمیتی است .منافع و اهداف ایدئولوژیک مقدم است بر منافع ملی.شما هنوز در سال ۵۷ هستید.چهارم اینکه من شبکه تلویزیونی یاد شده را مثل هرشبکه دیگری دنبال میکنم (صرفا جهت آگاهی)استنباط فردی خودم را دنبال میکنم و دلبستگی یا نفرتی از آنها ندارم.اما مقاله قبلی شما ، آکنده از نفرت پراکنی است و جالب اینکه باکمال افتخار ، چشم انداز خانم ثابت را شاهد اثبات مطالب معیوب تان آورده اید.
حامد اسماعیلیون فامیلته؟
به نظر من از شما آقای فانی که یکی از افراد اصلاح طلب و همیشه هوادار استمرار طلبان حکومتی بودی تحلیلی بهتر از این نباید انتظار داشت. منشور مهسا به هیچ عنوان منشور سلطنت طلبان نبود انها همانند شما مخالف تمام عیار ان بودند. شما که بعد از موسوی از رژیم عبور کردی نمی شود انتظار سرنگونی انتظار داشت.
آقای اسکندری گرامی من نمیدانم شما از کجا به این نتیجه رسیده اید که بنده یک اصلاح طلب و همیشه هوادار استمرار طلبان حکومتی بوده ام مهم نیست به نظر شما یا بنده نسبت به اصلاح طلبان چه بوده و یا چه هست مطلب فوق در رابطه با منشور مهسا نوشته شده بود که مرکز ثقل آن جریان سلطنت‌طلب و شخص رضا پهلوی بود بنابراین شما نه فقط مطلب من را متوجه نشده اید بلکه حتی در که درستی از جریان پشت منشور مهسا ندارید.
آقای فانی یزدی تا آنجا که دیده ایم سوت پایان را داور می کشد.
جنابعالی اما اسماعیلیون را که یکی از بازیکنان تیم بود در جایگاه داور نشانده اید و می گوئید که او سوت پایان را کشیده است.
تحلیل چند ماه پیش شما شتابزده بود و مبنای واقعی نداشت، تحلیل امروزتان هم بر اساس واقعیت نیست.
آنکه سوت پایان بازی را کشید، رضا پهلوی بود که چون نتوانست بازی را مطابق با میل خودش به پیش ببرد ، زیر میز زد و از بازی خارج شد.
شما به اسماعیلیون دخیل بسته اید؟
مگر هر دادخواهی به طور اتوماتیک ، دارای صلاحیت سیاسی می شود؟
مصاحبه اسماعیلیون را با ایران اینترنشنال ضمیمه مقاله خودتان می کنید.
مصاحبه درخشانی بود؟
حتما همین مصاحبه را شنیده اید.اسماعیلیون می گوید که کنار کشیدن او ارتباطی با سفر رضا پهلوی به اسرائیل ندارد.
می گوید کنار کشیدن خودم را بعد از پایان سفر رضا پهلوی اعلام کردم تا سوء تفاهم نشود.
چه کسانی نباید دچار سوء تفاهم شوند؟
افراد و نیروهای شارلاتانی که مخالفت با سیاست های سرگوبگرانه اسرائیل در قبال مردم فلسطین را برابر با یهودی ستیزی معرفی می کنند؟
اسماعیلیون آیا به پروزه وکالت می دهم نقدی داشت؟
شرکت در کنفرانس امنیتی مونیخ یا هالیفاکس را مورد نقد قرار داد؟
زمانی که صحبت مضحکه ای به نام اتوبوس مجانی بود، نقدی از او دیدیم؟
حالا که داور بازی یعنی رضا پهلوی سوت پایان را کشیده و اتوبوس مجانی در راه سفر به اسرائیل به ته دره سقوط کرده است، جنابعالی واقعیت را دستکاری می کنید و اسماعیلیون را در مقام داور و سوت کش قرار می دهید؟
سوت پایان یک اصطلاح است و مهم نیست که آن را داور می کشد یا یکی از بازیکنان اصلی در میدان و یا تماشاچیان،آنچه در این مطلب مورد نظر است همان سوت پایان به معنای پایان این بازی است که بالاخره توسط آقای حامد اسماعیلیون زده شد گرچه رضا پهلوی هم در پیامهای قبلی خود اشاره‌ای به کناره گیری از این بازی مسخره کرده بود.
آنچه را که شما در رابطه با رضا پهلوی و سفر او به اسرائیل و مواضع سیاسی او و دیگران گفته ایددر آبنده پرداخت.
آقای فانی از قضا خیلی هم مهم است که سوت پایان را کدام فرد می کشد.
جنابعالی با حسابی که روی اسماعیلیون در چند ماه پیش باز کرده بودیدو همچنین مطلب اخیرتان ، نشان می دهید که به اسماعیلیون توجه زیادی دارید و او را در نقش داور سوت کش می بینید.
در ضمن شوخی می فرمائید؟
در کدام از یک کشورهای جهان، تماشاچیان ویا یکی از بازیکنان سوت پایان را می کشند.
در کودکی و جوانی فوتبال بازی نکرده اید؟
حتی یک مسابقه را از طریق تلویزیون تماشا نکرده اید؟
همانطور که عرض کردم جنابعالی یک تصویر فانتزی و غیر واقعی از نقش اسماعیلیون دارید و انتخاب تیتر توسط شما هم ناشی از همین نگرش است.
متاسفانه با زهم تکرار می کنید که اسماعیلیون به این بازی پایان داد.
اسماعیلیون شکست را اعلام کرد، نه اینکه خودش مبتکر پایان دادن به بازی باشد.
گلایه داشت که رضا پهلوی بحث های درونی را به بیرون می برد.
نمی دانستیم که رضا پهلوی دهن لق هم هست.چه عادت زشتی!
رضا پهلوی جمع را به هیچ گرفت و جمع را از حیز انتفاع انداخت.
آقای اسماعیلیون بعد از آن آمد و گفت بابا این رضا جرزنی می کند و بازی را بهم زده است .
بازی را رضا پهلوی تمام کرده بود.
ساده لوحی ست اگر تصور کنیم که گروه ۸ نفر بر اثر یک حادثه کنار هم جمع شده بودند و این حادثه ناشی از ارزیابی اشتباه انها بوده که این عذر بدتر از گناه است . افسار همه ی اینها و آبشخور همه ی اینها یک جا قرار دارد آن کسی که میلیونها دلار برای اینها هزینه کرد دهها رسانه رادیو تلویزییون را یکطرفه در اختیارشان قرار داد قرار ملاقاتها و … اینها باید افشسار را بدست آن شخص یا اشخاص سایه بدهی تا فرد خام فکری که تجربه ی سیاسی ندارد اینگونه تبلیغات وسیع دور و برش باشد . اگر برای دادخواهی با پروژه ی اوکراین و دلالان اسلحه به پروژه ی اوکراین و جنگ اوکراین و زیر پرچم اوکراین دادخواهی کردن چیزی نیست که بتوان با ساده لوحی اشتباه ارزیابی کرد حرفهای زیادی وجود دارد که به موقع زده خواهد شد فقط ساده لوحان باید بدانند که آدمی بی تجربه را در صفوف مبارزات سیاسی دارای رده ای در خط اول است در سازمانهای سیاسی این افراد تازه نشریه فروشی می کنند تا به رده های بالاتر بروند . نه مبارزه می فهمد نه سیاست و نه برنامه اما چه کس یا کسانی برایش تبلیغ هزینه و اعتماد به نفس می دهند و …
البته همانطور که شما گفته اید ساده لوحی است که تصور کنیم این گروه هشت نفره خودشان اقدام به تشکیل این جمع کردند. همه ما می دانیم که بسیاری از افراد این گروه شاید قبل از شکل گیری آن همدیگر را حتی ملاقات هم نکرده بودند و شاید بعضی از آنها حتی اسم دیگری را نشنیده بودند و همانطور که در مطلب به آن اشاره کرده‌ام بعضی از آنها اصلاً سابقه فعالیت سیاسی ندارند و یا هیچ زمینه کاری مشترک با همدیگر در گذشته نداشته و بنابراین مسلم است که کارگردانی این بازی در دست افراد و یا جریانات دیگری بوده است ولی به هر حال آنچه مهم است این است که این تجربه با تمام جزئیات آن تا آنجا که ممکن است زیر ذره بین نقد قرار گیرد تا در آینده کسانی که به فکر ایجاد چنین تشکل های پوشالی هستند بدانند که چگونه این تشکل ها حتی اگر مورد توجه رسانه های اجتماعی قرار گیرند و افرادی در آن باشند که میلیون ها نفر فالوور و هوادار هم داشته باشند باز این تشکل ها از آنجا که در مسیر مبارزه سیاسی و با پشتوانه تجربه مبارزاتی و رابطه ارگانیک با مردم داخل کشور شکل نگرفته ره به جایی نخواهند برد و به قول معروف آب در هاون کوبیدن است.
نقد من با توجه به همین منظور است که باز فردا عده ای سعی نکنند مشتی آدم را به اشکال مختلف در همایش ها و سمینارهای مجازی دور هم نشانده و با پیامهای سیاسی که در بعضی موارد هیچ رابطه ای با زمین مبارزه در داخل ندارند تصور کنند که در جهت ایجاد جبهه ای برای نجات ایران هستند.