جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

طب اسلامی خطرناک تر از کرونا – مسعود نقره کار

آنچه امروز دینکاران، به ویژه اهل تشیع و آخوندها تحت عنوان طب مذهبی یا طب اسلامی و شیعه و "تعالیم طبی پیامبر و ائمه اطهار" خوانده اند و به کار گرفته اند ابزاری برای سوء استفاده مالی و تبلیغی ست، و آلوده کردن طب بومی و سنتی با انبوهی خرافه و فریب و دغل
مسعود نقره کار

طبی به نام ” طب اسلامی” نداریم ، دراین معنا که دین اسلام برای بهداشت و درمان سازوکارهائی برآمده ازآموزش ها و روش های این دین داشته و طب ویژه ای را شکل و سامان داده است، واقعی نیست، جعلی ست، خدعه ست. آنچه در کتاب های دینی – اسلامی به عنوان ” طب” و ” پزشکی” جمع آوری شده برگرفته ازطب ایرانی، هندی، یونانی و مصری (عرب) است و ربطی به اسلام و مشتقات اش ندارد. آنچه اسلام، به ویژه تشیع و “طب شیعه” به طب سنتی و ایرانی افزوده خرافه ها، موهوم ها، “نسخه های زیان آور” و بدآموزی هائی ست که سالیانی ست سرزمین مان را آلوده و غیربهداشتی کرده است.

نه فقط شارلاتان های مروج و کاسبکارطب قرانی – اسلامی، حتی آگاهان و مترجمان تاریخ طب به نادرستی و خطاکارانه در رواج این جعل و خدعه یاری رسانده اند. یک نمونه این است:

“ادوارد، گ. براون” پزشک و شرق شناس انگلیسی ۴ مورد از سخنرانی هایش را دررابطه با تاریخ طب با عنوان “طب عرب” منتشر کرده است. مترجم فارسی این کتاب عنوان را به “تاریخ طب اسلامی” برگردانده است، نه فقط مترجم، استادی که بر این ترجمه مقدمه ای نوشته است چشم بر واقعیت های تاریخی بسته و به تبلیغ و ترویج “طب اسلامی” رو آورده است.

براون اما درهمین خطابه ها نادرستی و ناروائی این نوع تبلیغ ها را که فرهنگ و تاریخ عرب را فرهنگ و تاریخ اسلامی جا می زنند و طب عرب و “طب مصری” و مخلوطی از طب یونانی، ایرانی، هندی، چینی و… را به نام “طب اسلامی” و “طب شیعی” جا می زنند را نشان داده است. براون گفته و نوشته است:

“…چون از “علم اسلامی” یا “طب اسلامی” سخن گفتیم، منظور ما آن اصول و نظرات علمی پزشکی است که در کتب بزبان عرب تدوین گشته است. گو اینکه در اصل اکثر مؤلفین آنها یونانی هستند و هندیان و ایرانیان و سریانیان نیز ضمائمی بر آن افزوده اند و فقط بخش اندکی زاییده و محصول اندیشه اعراب است…” (تاریخ طب اسلامی، ادوارد براون، ترجمه مسعود رجب نیا)

***

طب (پزشکی) از قدیمی ترین دانش های بشری ست. درد، آسیب های جسمانی و ناهنجاری های عصبی و روانی همزاد و همراهِ پیدایش انسان بودند و چاره جوئی برای کاهش یا زدایش دردها و آسیب ها آغاز شکل گیری یکی از نخستین دانش های بشری بوده است. انسان از آغاز پیدائی اش برای درمان دردها و آسیب ها و اختلال ها، و پیشگیری از بروز درد و آسیب و اختلال، با اتکا به سطح شناخت و آگاهی اش از مواد، وسائل و امکان هائی که در دسترس داشت بهره گرفت. با پی بردن تجربی به خاصیت های داروئی گیاهان، مواد معدنی و برخی حیوان ها، به شناخت پیشگیری و درمان دردها و آسیب ها و بیماری ها دست یافت. انسان برای پیشگیری و درمان اختلال روانی و عصبی (روحی) نیز از جادو و جادوگری کمک گرفت  تا به یاری موهوم ها و خرافه ها، و نیروهای طبیعی و ماوراء طبیعی برخی  بیماری های روانی (روحی) و جسمانی را درمان کند. در واقع در آغاز پزشکی  به عنوان یک پدیدۀ تجربی – جادوئی پا به حیات گذاشت.

تاریخ طب (پزشکی) سرآغازش به هزاران سال قبل از میلاد مسیح بر می گردد، که نه فقط در یک منطقه، که در مناطق مختلف جهان آن روزگاران با کمی تقدم و تآخر آغاز شد. نخستین نسخه طبی و اسناد را متعلق به حدود سه هزار سال قبل از میلاد مسیح دانسته اند. سومریان، که نخستین تمدّن شهری را در منطقهٔ جنوب بین‌النهرین، جنوب عراق امروزی برپا کرده بودند این نسخه و اسناد را از خود برجای گذاشته اند. در این اسناد از طبیبی به نام “لولو” در شهر”اور”، نخستین شهر شناخته شده جهان، نام برده اند که به حرفه پزشکی اشتغال داشت. در این اسناد به نقش زنان در پیدائی و گسترش طب سومری اشاره می شود و شاید بهمین دلیل خدای پزشکی سومر، زن خدا یا الهه بود. طب سومری گسترش پیدا کرد و به بابل و آسور و برخی دیگر از نقاط جهان رسید. در کنار این طب، از طب مصری، هندی، چینی ، یونانی ، ایرانی نام برده شده است که هرکدام مکاتب متعدد برای امر پیشگیری و درمان اختلال ها و بیماری های جسمانی و روانی (روحی) را شامل می شدند. (مثل دو مکتب کوس و کنیدوس).

 در مناطق مختلف جهان نیز توانائی و تخصص درمانی متفاوت بود، برای نمونه در مصر در عرصه جراحی طب پیشرفت چشمگیری کرده بود، در چین و هند نیز طب سوزنی، جراحی و داروسازی پیشرفت و رواج داشت. واژه های پزشکی را نیز از ریشه هند و اروپائی و ریشه بابلی دانسته اند. نقش “بقراط”(هیپوکرات) را که “پدر پزشکی” نامیده اند نیز در تحول و دانش پزشکی مؤثر دانسته اند، به ویژه در رابطه با زدودن  پاره ای از موهوم ها و خرافه ها از دانش پزشکی.

در ایران باستان نیز طب (پزشکی) چندین قرن پیش از زادروز مسیح، وجود داشت. این تاریخ گره می خورد با دوران پیش از ورود آریائیان به فلات ایران (که در میانۀ هزاره پیش از میلاد مسیح صورت گرفت). اساس طب ایرانی را اوستا، کتاب دینی زرتشتیان و یا “دینکرت و بندهش” دانسته اند.  دراوستا از پزشکی به نام  ترانتوئه یا تریتا نام برده می شود که “اهورامزدا ۱۰ هزارگیاه شفا بخش در اختیار او قرار داده بود”. در شاهنامه  پیدایش دانش و هنر پزشکی از کارهای بزرگ جمشید دانسته شده است.

نزدیکی ایرانیان با یونانیان  و جنگ های ایران و یونان، پای پزشکی یونانی را به  ایران باز کرد و طب یونانی بر مکاتب پزشکی ایران (مکتب مزدیسنا و مکتب اکباتان” تاثیر گذاشت.

در دوران شاپوراول و دوم و انوشیروان گروهی از دانشمندان یونانی براثر مشکل ها و اختلاف های مذهبی پدید آمده در آن دیار و روم شرقی به ایران مهاجرت کردند. پشتیبانی پادشاهان ساسانی از اینان دانشگاه گندی شاپور و بیمارستانی در کنارآن را بوجود آورد. این دانشگاه (مکتب گندی شاپور) طبیبان بزرگی پرورش داد که برای نمونه می توان ال بختیشوع را نام برد. بعد ازحمله اعراب به ایران در طول تاریخ سلطه اعراب و یا پیروان و همفکران شان گفته شد طب ایران طب اسلامی شده است و نمایندگان و شارعان این طب را رازی و اهوازی و جرجانی و ابن سینا و… اعلام کردند، در حالیکه طب مورد نظر این دانشمندان و طبیبان برگرفته از طب ایرانی، یونانی، هندی و تا حدی عرب بود، و چون سلطه اعراب اجبار به نوشتن به عربی کرده بود اینان عربی می نوشتند، و عربی نوشتن به حساب اسلامی بودن گذاشته شد و طب ایرانی بتدریج طب اسلامی جا زده شد. اعراب شاید از طب بومی و سنتی شان به طب ایرانی نکاتی افزودند و نیز نکاتی آموختند اما این رابطه و تبادل ربطی به اسلام نداشت. علی بن عباس اهوازی، پزشک پُرآوازه ایرانی (متوفی ۳۸۴ هجری) در “منشور اخلاقی جامعه حکیمان و طبیبان” تمامی توصیه هایش با رجوع و اتکا به “وصایا و اندرزهای” بقراط و دیگر اطباء قدیم است و اشاره ای به اسلام و شعبات آن و طب جعلی اسلامی ندارد.

 تمامی ادیان درآموزش های بهداشتی و درمانی شان از طب منطقه ای و بومی (محلی) و سنتی و سایر دستاوردهای پزشکی استفاده کرده اند، در واقع ادیان و کارگزارانش طب بومی و سنتی را به عنوان ابزاری برای تبلیغ دین (و مذهب) خود و دستاوردی دینی معرفی می کردند.

آنچه امروز دینکاران، به ویژه اهل تشیع و آخوندها تحت عنوان طب مذهبی یا طب اسلامی و شیعه و “تعالیم طبی پیامبر و ائمه اطهار” خوانده اند و به کار گرفته اند ابزاری برای سوء استفاده مالی و تبلیغی ست، و آلوده کردن طب بومی و سنتی با انبوهی خرافه و فریب و دغل. نمونه این فریب کاران و دغلکاران دو شارلاتان شهره، “حکیم دکتر حسین روازاده” (*) و “حضرت آیت الله شیخ عباس تبریزیان” و مشابهان این دو موجود هستند، که تحت حمایت حکومت اسلامی کسب و کارشان رونقی حیرت انگیز گرفته است.

***

*شارعان معاصر طب اسلامی، مثل روازاده و تبریزیان و….خطرناک ترین ویروس و بیماری مسری در جامعه ما هستند. گوش کنید به حرف های یکی از این موجودات در رابطه با “کرونا”:

https://www.youtube.com/watch?v=J1ZPmgrF9ig

https://akhbar-rooz.com/?p=21733 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کیا
کیا
4 سال قبل

آنچه بعنوان طب اسلامی بخورد مردم داده می شود ،مجموعه ای از طب تجربی قدیم به اضافه خرافات است.
بخش طب تجربی قدیمی را میتوان جدا کرد ولی با تعیین محدودیت هایش،برای مثال طب قدم چه چینی و چه هندی اش در مورد مرض های پیچیده مانند سرطان و یا ابولا ،کرونا جایی ندارند.
با تشکر از نویسنده محترم برای نوشتار خوب و بجایش.

فرهاد عاصمی
فرهاد عاصمی
4 سال قبل

نبرد فرهنگی، نبردی روشنگرانه
مقاله ی پرمضمون و نظر گیر مسعود نقره کار با روشنگری فرهنگی خود صحنه ی نبرد بزرگی را در برابر ما علیه سحر و جادو و خرافات و پندارهای مذهبی ذهنگرا می گشاید.
این صحنه ی نبرد، صحنه ی پیچیده، ظریف و حساسی است. در یک سو باید با محترم داشتن باورهای مردم، روشنگری را درباره ی خرافات به پیش برد. از سوی دیگر باید مفهوم مذهب را با ظرافت و به طور افتراقی برای توده ها قابل شناخت ساخت.

در این زمینه باید میان مذهب به عنوان اهرم ضروری حل و فصل مساله های مطرح در جامعه در مرحله ی معینی از رشد تاریخی آن، تفاوت قایل شد از مفهوم ٬٬مذهب٬٬ به عنوان مرحله ای از رشد آگاهی انسان در خدمت شناخت محیط پیرامون و شناخت از خود در مرحله معین رشد تاریخی.

اسلام، که فردریش انگلس آن را «انقلاب اسلامی» می نامد، خیزشی است برای برقراری وحدت میان قبایل مختلف عرب. دیگر دوران چند خدایی و باور هر قبیله به «خدای خود» سپری شده است. نیاز به «خدای واحد»، نیاز به وحدت قبایل به مساله ی روز در برابر جامعه ی عرب بدل شده است و قرار دارد که تنها با حل آن می توان به دستاوردهای چشمگیر دست یافت که عملی شد.
باورهای مذهبی به عنوان راه حل مشکلات و نابسامانی های «زمینی انسان»، بازتاب سطح آگاهی تاریخی انسان است برای حل مشکلات. باور به یافتن حل مشکلات در «آسمان» که کارل مارکس به آن اشاره دارد است.

مذهب ارتجاعی، همان طور که مقاله با شفافی قابل شناخت می سازد، می کوشد با ایجاد آگاهی کاذب نزد توده ها، سطح آگاهی انسان امروز را به دوران برده داری قبیله ای بازگرداند.

نبرد فرهنگی در این دو زمینه وظیفه ی روز نیروی ترقی خواه و مردم دوست و خواستار دفاع از حق حاکمیت ملی ایران، سرزمین تاریخی خلق های آن است.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x