دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

آتش پاییزی – علی اردلان

تا فصل دیدار  

درجستجو برای یافتن چیزی

 که عطرناک است

و دل میبرد.

تا روزها را با لمس دستان او

در هر فرصت ببویم و

 به خواب روم.

مست شوم

با خاطره ای که تاریخ دست ها

را به حیطه زیبایی میکشاند و

میبرد تا اعماق آزادی.

بسرایم

 شادی آن رنگی را

که دیگر پاشیده شد  

و رفت تا بماند بر دلم.

***

بگذار دستانت را ببویم

و با آنها غور کنم

دراقیانوس عشق،

و مرا با عطر تنت ببر

 به لذت زندگی

-بی هیچ فاصه ای-

**

 درتصویرخاک گرفته زبان،

خود را ببین

که چون واژه ای مهجور،

از پای افتاده است.

از رفتن به انتهای خزان

میترسی؟

و ازهیاهوی خوش آن یگانه

که در دستان تو

درگیرتکلم

با شامه عشق است؟

*

از خلوت آیینه به دیدارتو می آیم

 با انعکاس نا روشنی

 که خیابانش

ره به جایی نخواهد برد.

آتشی در پاییز است

که در پایان اولین تاریکی

به تقدیر من

 بازمیگردد.

تنهایی راه میگشاید

و مهتاب

در مناسبترین جای سکوت

ایستاده است.

من بی اختیار میگریم

و به حرف های پرتقالم گوش میدهم

که چون حادثه ای سوزان

تکرار میشود.

علی اردلان – ده مهر۱۴۰۲

https://akhbar-rooz.com/?p=219102 لينک کوتاه

3 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x