سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

تراژدی فلسطین، غرور کاذب اسرائیل – حسن نادری

تصویر بسیار مرتبطی با شرایط کنونی از یک مورخ یهودی انگلیسی به نام ایزاک دویچر(Isaac Deutscher) وجود دارد.: « یک فراری توسط شخصی تعقیب می شود که او را با چاقو تهدید می کند. او وارد اولین خانه ای برای پناه گرفتن می شود. اما به جای اینکه به صاحب خانه بگوید “ببخشید، زندگیم در بیرون درخطر است، لازمست برای مدت مشخصی با شما بمانم»، خیلی سریع شروع به هل دادن صاحب خانه می کند و از درب ورودی به سمت اتاق نشیمن می رود. اتاق نشیمن به سمت آشپزخانه، در نهایت به انبار اتاق می رود. و در پایان می گوید: «اینجا همیشه خانه من بود».

« نامگذاری نامناسب یک شیء، افزودن بر بدبختی این جهان است ». این فرمول تحسین برانگیز آلبر کامو تمام قدرت خود را امروزه حفظ کرده است.

جبران خلیل جبران نویسنده لبنانی می گوید« اگر وجدان کور باشد،چشم ها کمکی به دیدن نمی کنند».

خانم دانیل اوبونو(Danièle Obono ) نماینده پارلمان عضو چریان «فرانسه سرکش»اعلام کرد که “حماس یک جنبش مقاومت است زیرا در برابر اشغال مقاومت می کند”. آیا حماس تروریست است یا جنبش مقاومت؟

از شکل گیری “کانون ملی یهودیان” همچون کانون زیر خاکستر تا جنگ های اخیر، تاریخ طولانی درگیری اسرائیل و فلسطین را نشان می دهد. مهاجرت یهودیان به فلسطین از اواخر قرن نوزدهم عمدتاً از روسیه و اروپای مرکزی به علت  یهودی ستیزی، آغاز شد. در ۲ نوامبر ۱۹۱۷، وزیر امور خارجه بریتانیا، آرتور بالفور از «تاسیس کانون ملی یهودیان در فلسطین» حمایت کرد. در پایان جنگ جهانی نخست، انگلستان بر اساس توافقاتی که با متحدان فرانسوی و روسی خود منعقد کرد، بر امپراتوری عثمانی که به مدت چهار قرن بر منطقه تسلط داشت، پایان داد.

پیش زمینه ها و پس لرزه های حملات جنبش اسلامگرای فلسطینی حماس علیه اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳.

در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ تقسیم فلسطین به دو کشور یهودی و عربی پس از چندین دوره«رای گیری» اعضای سازمان ملل  و حمایت همه جانبه و گاهأ با تهدید آمریکا و بریتانیا ثبت شد. از آن زمان درگیری های طولانی بین اسرائیل و فلسطین، که با دوره های جنگ و آتش بس جزئی همراه بود، با ویران کردن منطقه ادامه دارد. آخرین دوره این کشمکش خونین در ۷ اکتبر۲۰۲۳ آغاز شد. حماس که توسط اتحادیه اروپا و ایالات متحده تروریستی شناخته می شود، به اسرائیل حمله کرد و ۱۴۰۰ اسرائیلی، عمدتا غیرنظامیان را کشت و بیش از۲۲۹ نفر را به گروگان گرفت و این نقطه شروع جنگ جدید در غزه است،احتمالا آخرین آن نخواهد بود. اما در ضد حمله اسرادیل به غزه تاکنون از کشته شدن بیش از ۷۰۰۰ و زخمی شدن ۲۴۰۰۰زن و مرد و کودکان فلسطینی گزارش شده است. بعید می دانم که افزایش نیابد.

همان  طوری که می دانیم، در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۵، آخرین پرچم اسرائیل در نوار غزه به پائین کشیده شد. پس از تخلیه شهرک نشینان یهودی مستقر در غزه، نیروهای اسرائیلی که این بخش ازسرزمین فلسطین را در سال ۱۹۶۷ در جریان جنگ شش روزه فتح کرده بودند، ترک کردند. باریکه غزه که سنگر مقاومت در برابر اشغالگری اسرائیل بود، با اجرای طرح “عدم تعامل” مورد نظر آریل شارون، نخست وزیر وقت اسرائیل ، تحت کنترل کامل تشکیلات خود گردان فلسطین قرار گرفت.

آیا منطقه ساحلی ۳۶۰ کیلومتر مربع غزه با بیش ازدو میلیون نفری که در خشم و بدبختی متمرکز شدند، قرار بود با اسلحه خداحافظی کند؟ آیا قرار بود این منطقه به ویترین رویاهای فلسطینی ها برای استقلال تبدیل شود؟

منطقه مقاومت فلسطین در نوار غزه از سال ۲۰۰۷ با پیروزی حماس در انتخابات پارلمانی، تحت محاصره نیروهای نظامی و غیر نظامی کیپوتس های اسرائیل، به یک آتشفشان تبدیل شد و در سحرگاه ۷ اکتبر فوران کرد.

 بیش از هزار مرد مسلح حماس اسلام‌گرا که از سال ۲۰۰۶ بر این منطقه حکومت می‌کند، مجهز به موشک‌ها، حصار مستحکمی را که این منطقه را از اسرائیل جدا می‌کرد، شکافتند. این گروه ها به منطقه یهودی نشینان همسایه، با وانت، موتورسیکلت و حتی با چترهای هوایی کوچک فرود آمدند و به دنبال خود رعب و وحشت را کاشتند.

در همسایگی غزه، شهرک نشینان یهودی که زمین های فلسطینیان را اشعال کردند، قدرت عظیمی دارند که برای هدایت سیاست دولت ائتلافی راست و راست افراطی کافی است. اینک بیش از ۱۶۰۰۰۰۰ شهرک نشینان غیر قانونی با تصرف زمین های فلسطینان و با حمایت دولت اسرائیل شرایط حیات را نه تنها در غزه، بلکه در کرانه باختری اردن هم به نابودی کشاندند. شیوه اشغال بسیار مرموزانه است.اجازه تردد را از فلسطینیان میگیرند و با ساخت دیوار های «حفاظتی» به نقشه شوم خود نزدیک می شوند. این نشان دهنده تمایل بخش قابل توجهی از افکار عمومی و طبقه سیاسی اسرائیل برای تکمیل پروژه «نکبت، فاجعه» است: “ما کار را در سال ۱۹۴۹ ـ ۱۹۴۸تمام نکردیم، شاید اکنون بتوانیم آن را انجام دهیم.” موشه شارت(Moshe Sharett)،یکی از صهیونیست های عضو حزب کارگر اسرائیل، در فردای جنگ اعراب ـ اسرائیل ۱۹۴۹ـ۱۹۴۸ که منجر به کوچ دادن ۷۰۰۰۰۰ فلسطینی از خانه و کاشانه تخریب شده  خود با دینامیت های صهیونیست ها، این چنین طرح شوم را در سر داشتند و دارند. این یک پروژه در ذهن برخی از رهبران اسرائیل است. اینها رویاهای دیوانه کننده ای هستند. اما امروز، هیچ چیز قابل رد نیست. زیرا نیروهای افراطی حامی اسرائیل در آمریکا  گروهی به نام «پیروزی اسرائیل» تشکیل دادندکه استراتژی خود را پیروزی نهایی اسرائیل بنا نهادند  و می گویند که اسرائیل باید خواست های خود را بر دشمن تحمیل کند. این گروه های فاشیستی روش نابودی فلسطین را اینطور توضیح می دهند که: «پناهندگان (فلسطینی) در میان مهاجران جایی برای خود پیدا خواخند کرد. به لطف «انتخاب طبیعی»،برخی از آنان مقاومت می کنند و برخی دیگر نه… اکثریتی از آنان پس زدگان بشریت خواهند شد و در میان فقیرترین اقشار جهان عرب حل خواهند شد».

اکنون فلسطینی ها آنچه  را که در غزه اتفاق می افتد نقشه  بیرون راندن بخشی از جمعیت این منطقه به سمت سینا را می بینند…

وقتی  سیاست رسمی گروه فتح در میان فلسطینیان به رسمیت شناخته نمی‌شود، پس  گروه‌‌‌های اجتماعی نیز از آن حمایت نمی‌‌‌کنند  و این طبیعت قدرت و منازعه است. در غزه، حماس سازمانی است که به مبارزه مسلحانه اعتقاد دارد، پایگاه پیدا میکند. وقتی جهاد اسلامی مبارزه مسلحانه را کنار گذاشت زمانی بود که امید داشت هویت فلسطینی را از طریق مذاکره و دیپلماسی به‌دست آورد. اما زمانی که این هویت به دست نیامد و دیپلماسی تبدیل به یک سراب شد، در این شرایط  اسراتژی مبارزه مسلحانه حماس بازتولید شد. البته جریان‌‌‌های دیگری که اعتقاد به قالب‌‌‌های حماسی و بنیادگرایانه اخوانی ندارند نیز خود را برای مبارزه و حقوق خود با دیگر روش ها بازتولید می کنند. بنابراین مساله فلسطین و اسرائیل یک مساله اجتماعی است. چرا این مساله اجتماعی ادامه دارد؟

تهاجم خونین حماس به بخش اشغالی فلسطین شوک بی سابقه ای را در اسرائیل ایجاد کرد و واکنش های وحشتناکی را در جوامع غربی برانگیخت. انتقام‌جویی‌های جاری در غزه، خشونت‌آمیزتر می‌شود، زیرا افکار عمومی دولت اسرائیل را مسئول حمایت از ظهور حماس برای تضعیف فتح [حزب سیاسی محمود عباس رئیس‌دولت خودگردان فلسطین] و نادیده گرفتن مسائل امنیتی می‌دانند. پروژه نتانیاهو برای اصلاحات دستگاه قضایی با هدف عقب زدن دموکراسی، واکنشی را در دیپلماسی های غربی نسبت به نقض حقوق بشر و حقوق شهروندان ایجاد نکرد. گویی حق دفاع از خود مستلزم حق نامحدودی برای انتقام است. آیا قربانیان اسرائیلی بیش از قربانیان زن و کودک فلسطینی سزاوار ترحم هستند؟

الی بارناوی(Elie Barnavi )،سفیر سابق اسرائیل درفرانسه،در ستونی در روزنامه لوموند فرانسه معتقد است که «این جنگ کوچک مانند جنگ های دیگراحتمالاً توازن‌های منطقه‌ای را بر هم می‌زند» و«انتفاضه بعدی یک مسئله زمان است».

این حملات حاصل تصمیم یک شبه نبود. بلکه شکلگیری کنونی حماس نتیجه دگردیسی دو قطب در گیری نظامی است که نطفه آن از روزهای شکلگیری «کانون ملی یهودیان» در اوایل ۱۸۵۰ میلادی و سپس شکست کامل امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی نخست برمی گردد که طی آن امپریالیست و استعمارگر بریتانیا جای امپراتوری عثمانی را در سرزمین های اعراب گرفت و مهاجرت یهودیان مورد آزار در کشورهای اروپایی را تسهیل نمود. گرچه قبل از مهاجرت سازمان داده شده، یهودیان در کنار مسلمانان و مسیحیان و دیگر فرقه قومی ـ مذهبی می زیستند. در این باره باید دو مرحله ۱۹۴۸ـ۱۸۷ و ۱۹۶۷ تاکنون را در تغییرات آماری و هویتی بین مسلمانان،مسیحیان و یهودی در نظر گرفت. و توجه خواننده را به بررسی تاریخی تغییرات جمعیتی در فلسطین نوشته یوسف کورباج( Courbage  Youssef) از انتشارات  
Publications de l’Institut français du Proche-Orien . Presses de l’Ifpoجلب می کنم.

بر اساس سرشماری ۱۸۷۲-۱۸۷۱، کل جمعیت فلسطین (بدون احتساب بادیه نشینان) ۳۸۱۹۵۴ نفر بود. از این تعداد تقریباً ۸۵% مسلمان بودند (دُروزی های مسلمان نیز توسط عثمانی ها در این دسته حساب می شدند)، ۱۱% مسیحی و ۴% یهودی بودند. از ۳۰ نوامبر ۱۹۴۷ تا ۱۴ مه ۱۹۴۸، که سرزمین فلسطین هنوز در قیمومیت بریتانیا بود، دوره ای با درگیری بین سازمان های مسلح یهودی تسلیح شده توسط بریتانیا از یک طرف و فلسطینیان عرب از طرف دیگر با حمایت داوطلبان کشورهای عربی تجربه کرد.  سرانجام اینکه در ۱۴ مه ۱۹۴۸ در نتیجه طرح تقسیم سازمان ملل متحد برای تقسیم فلسطین تحت اداره بریتانیا به دو کشور یهودی و عربی شکل گرفت. روز بعد، کشورهای عربی همسایه نسبت به این تصمیم اعلان جنگ دادند که با پیروزی اسرائیل در ۱۰ مارس ۱۹۴۹ پایان یافت.

بعد از جنگ جهانی دوم، و فرایند شکل گیری دولت ـ ملت ها در مستعمرات سابق قلمروهای عربی شتاب گرفت و کشورهای نوظهور عربی با گسترش قلمرو اسرائیل به مخالفت برخواستند. این در حالی بود که جهان کم و بیش به سمت دو قطبی شدن جهان (اردوگاه شرق و غرب) پیش میرفت. جنگ های اعراب و اسرائیل هم تابع حمایت دو اردوگاه شد. اگر اختلافات قومی و برتری طلبی بین رهبران اعراب در شکست آنها موثر افتاد،اما انسجام و أراده قوی بین اسراییلیان با هدف دستیابی به یک سرزمین برای قوم بی سرزمین هر روز بیشتر می شد.

پس از ملی شدن کانال سوئز توسط مصر، اسرائیل با حمایت فرانسه و انگلیس به نوار غزه و سینا حمله کرد. تحت فشار اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده، اسرائیل به پشت خط آتش بس ۱۹۴۹ عقب نشینی کرد.سازمان ملل متحد نیروهای حافظ صلح را در امتداد مرز مصر مستقر کرد.

در دهه ۱۹۵۰، پاریس و تل آویو به دلیل خصومت مشترک علیه مصر  جمال عبد الناصر،همکاری نزدیکی در تحقیقات اتمی داشتند. گرچه ۷۵ سال از تاسیس دولت اسرائیل می گذرد، اما تا کنون از اعلام رسمی در داشتن بمب اتمی خودداری می کند. در حوزه بازدارندگی به این می گویند سیاست ابهام هسته ای. این کشور معاهده منع گسترش تسلیحات هسته ای (NPT) را امضا نکرد. بنابراین تحت کنترل بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی (IAEA) نیست. این یک راز آشکار است، در این منطقه آشفته خاورمیانه، اسرائیل کلاهک اتمی دارد، اما اهود اولمرت  نخست وزیر اسرائیل به طور ضمنی در دسامبر ۲۰۰۶  به داشتن سلاح اتمی اشاره کرد. در واقع، اسرائیل از سال ۱۹۶۷ بمب را در اختیار داشت. و این عامل تعیین کننده بود. کمک های فرانسه باعث شد این کشور به ششمین قدرت هسته ای روی کره زمین تبدیل شود. تراژدی تاریخ در اینست که آمریکا و به ویژه در دوره کندی  رئیس جمهوری آمریکا بعد از بحران موشک های اتمی شوروی سابق در کوبا در باره برنامه هسته ای اسرائیل که از سال ۱۹۴۹ توسط دیوید بن گوریون، نخست وزیر اسرائیل وقت آغاز شده بود،علاقه  نداشت. رهبران آمریکا می خواستند به هر قیمتی از هسته ای شدن خاورمیانه جلوگیری کنند. در زمان جان اف کندی، دولت آمریکا پیوسته تلاش کرد تا اسرائیل را متقاعد کند که برنامه اتمی خود را کنار بگذارد و در ازای آن، پنتاگون چتر هسته‌ای و تضمین‌های بازدارندگی خود را ارائه کرد. بن گوریون میل نداشت آمریکا را رنجیده  خاطرکند استعفاء داد و خانم گلدمایر « زن آهنین»نخست وزیر شد.

اغلب کشورهای عربی پس از شکست در جنگ ۱۹۶۷ به این نتیجه رسیدند که حفظ قدرت را در الویت خود قرار دهند و موضوع فلسطین به درجه دوم اهمیت قرار گرفت. دلیل این امر را می توان در مناقشات درونی اعراب در آستانه جنگ ۱۹۶۷ دید. این تفرقه به علت حُب قدرت رهبران اعراب در سال ۱۹۷۳ هم تکرار وبا شکست در مقابل اسرائیل تشدید و هر یک به طرح صلح جناگانه با اسرائیل تن دادند. این طرح صلح ،سوریه  و سرنوشت فلسطینیان آواره را به کینه ای غیر علاج سپرد.

در سال ۱۹۹۴، طرح صلح بین اسرائیل و فلسطین بدون حضورقابل توجه کشورهای عربی، «امیدها» را برای صلح و تشکیل دو دولت مستقل گشود. اما نیروهای راست افراطی و صهیونیست های مذهبی چه در اسرائیل و چه در آمریکا این توافق را مغایر با سرزمین موعود می دانستد و إسحاق رابین نخست وزیر مبتکر پیمان صلح توسط یک افراطی اسرائیلی به قتل رسید. از این پس فرایند دو نیروی موازی متخاصم دینی در دو طرف اسرائیل و نیز فلسطین شکل گرفت. نیروهای لیبرال و «چپ» در اسرائیل بیش از پیش در انتخابات شکست خوردند و اینک با تشدید بحران اجتماعی ،اقتصادی ائتلاف راست و راست افراطی نژادپرست مامور و مسئول هدایت کشور اسرائیل هستند.

در صف مقابل، نیروهای تشکیل دهند سازمان آزادیبخش فلسطین که ترکیبی از راست لیبرال،چپ و مذهبی بود در ابتداء به سمت هژمونی جریان الفتح به رهبری عرفات، محمود عباس پیش رفت،جریانی که درگیر روش بوروکراسی کهنه حامی پروری و اختلاس و تقسیم کمک های مالی بین المللی بود. نوار غزه به حال خود رها شد.

حماس مخفف “حرکت مقاومت اسلامی” است و در سال ۱۹۸۷ پس از آغاز انتفاضه یا قیام فلسطینیان علیه اشغال کرانه غربی و نوار غزه پایه‌گذاری شد. حماس طبق منشورش، متعهد به نابودی اسرائیل است. این گروه در ابتدا توسط شبه ‌نظامیان موسوم به تیپ‌های عزالدین قسام با هدف مبارزه مسلحانه علیه اسرائیل شکل گرفت، اما همرمان اقدامات «خیریه» را شبیه گروه های اخوان مسلمین مصر دنبال می‌کرد و کمک های مالی بخش قابل توجهی از مسلمانان را با عنوان زکات جذب کرد. این گروه اما از سال ۲۰۰۵، با ورود به فعالیت‌های سیاسی فلسطینیان به اولین گروه اسلامگرا در جهان عرب تبدیل شد که توانست در انتخابات نوار غزه به «پیروزی» برسد. بعدها این گروه با تحکیم موقعیت خود در نوار غزه، بر رقیب خود، گروه فلسطینی فتح پیروز و در آنجا مسلط شد. با این حال، طرفداران حماس در کناره باختری اردون هم حماس را یک گروه مقاومت قانونی می‌دانند.

در ماه مه سال ۲۰۱۷، این گروه برای اولین بار از زمان تأسیس خود یک بیانیه جدید منتشر کرد و گفت که به پذیرش دولت خودگردان فلسطینی به عنوان اداره کننده سرزمین‌های اشغالی فلسطین گردن می نهد، در این سند لحن ضد یهودی حماس تکرار نشد. اگر دولت فلسطینی شکل بگیرد، هویت فلسطینی در دولت فلسطینی پدیدار می‌شود و دولت قواعد روابط بین دولتی با اسرائیل را می‌‌‌پذیرد. پیمان صلح یک و دو اُسلو در این چارچوب شکل گرفت. اما سئوالی که وجود دارد این است که کدام طرف، قرارداد اسلو را نادیده گرفت؟ قطعا طرف اسرائیلی. بنابراین، مساله این است که آیا اسرائیلی‌‌‌ها به هویت یک دولت فلسطینی اعتقاد دارند؟ در پاسخ باید گفت خیر.

جامعه فلسطینی، به ویژه در غزه به این نتیجه رسید که از طریق قانون، دیپلماسی و مذاکره نمی‌تواند موجودیت خود را حفظ کند و به یک دولت فلسطینی دست یابد. آیا در اجلاس‌‌‌های سازمان ملل یک بار شد که یکی از نخست‌وزیرهای اسرائیل، دولت خودگردان را به عنوان یک State به رسمیت بشناسند؟ به هیچ وجه و بر عکس همیشه و به ویژه نتانیاهو علیه آنها خط و نشان می‌‌‌کشد.

باید توجه داشت که در فضای موجود، ساخت اجتماعی کشورها، حتی در کشورهای اروپایی و آمریکا در حال تغییر است.  شناخت یک واقعیت زمانی دقیق حاصل می‌شود که عناصر یک محیط و سیستم مورد شناسایی قرار گیرند: عبارتند از بازیگران، ساختار، فرایندها و ماهیت. بر این اساس باید توجه داشت که ساختار اجتماعی غزه هم مبارزه و مقاومت است؛ حماس و هر گروه سیاسی دیگر انعکاس ساختار اجتماعی است؛ اصولا گروه‌‌‌ها شکل بازتولید شده تفکر اجتماعی هستند. وقتی راه های مبارزه قانونی و دیپلماسی بسته می شوند، تامل به سمت تصمیم راه های خشونت آمیز باز می شوند. نمونه جنگ های چریکی شهری علیه استبدادهای حاکم، جنگ علیه اشغالگرایان استعماری و امپریالیستی، جنگ علیه آپارتاید .. با پوشش های مارکسیستی، لنینیستی، ناسیونالیستی، مذهبی.. . نمونه های تاریخی بسیارند.بنابراین،ادعای سردمداران اسرائیل و متحدین اروپایی و آمریکایی اش در نابودی حماس لفاظی و فرار از مسئولیت است،زیرا با فرض نابود حماس، حماس های دیگر بازتولید می شوند. زیرا مسئله اصلی همان احقاق حقوق مردم فلسطین و داشتن کشور مستقل خود مطرح است.

با وجود اقدامات اسرائیل و سرکوب این گروه توسط تشکیلات خودگردان فلسطینی، حماس با ابداع و توسل به حملات انتحاری توانست موقعیت خود را حفظ کند. از جمله در فوریه و مارس ۱۹۹۶ این گروه به تلافی ترور یحیی عیاش، مسئول ساختن بمب در تشکیلات حماس، که دسامبر ۱۹۹۵ کشته شده بود، به یک رشته بمب‌گذاری انتحاری در اتوبوس‌های شهری داخل اسرائیل دست زدکه در جریان آن، تقریبا ۶۰ غیرنظامی اسرائیلی کشته شدند. حماس به خاطر استفاده از بمب‌گذاری انتحاری با انتقادهایی مواجه شد. این بمب‌گذاری‌ها باعث دلسردی مردم اسرائیل از روند صلح با فلسطینیان و تشکیل کشور مستقل فلسطینی شد و موضع گروه‌های راستگرا و مخالف صلح در داخل اسرائیل را تقویت کرد که نتیجه آن به قدرت رسیدن بنیامین نتانیاهو، از مخالفان سرسخت توافق اسلو است.

 شیخ یاسین احمد به عنوان رهبر معنوی حماس در سال ۲۰۰۴، توسط اسرایئل ترور شد.خالد مشعل به عنوان رهبر سیاسی این گروه در تبعید معرفی شد و در ماه مه سال ۲۰۱۷ اسماعیل هنیه جای او را گرفت.

در سال ۲۰۰۶، حماس در انتخابات شورای قانونگذاری فلسطین که پارلمان تشکیلات خودگردان فلسطینی محسوب می‌شود به پیروزی بزرگی دست یافت و اختلاف آن با محمود عباس، رئیس تشکیلات فلسطینی، شدت گرفت.

از ماه ژوئن سال ۲۰۰۷ درگیری‌های خونین بین دو گروه فلسطینی حماس و فتح (به رهبری محمود عباس) آغاز شد و با پیروزی شبه‌نظامیان حماس بر نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان در غزه پایان یافت.

حماس پلیس و نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان را که طبق توافق خروج اسرائیل از غزه قرار بود امنیت این منطقه را در دست داشته باشند از غزه اخراج کرد. به این ترتیب، مناطق زیر نظر تشکیلات خودگردان به کرانه باختری رود اردن محدود و حماس به دولت مسلط بر غزه تبدیل شد.

به همین دلیل، اسرائیل مسئولیت حملات شبه‌نظامیان تندرو از غزه را برعهده حماس می‌داند و در واکنش به این حملات سه بار به عملیات گسترده نظامی علیه غزه دست زد: عملیات «سرب »در دسامبر ۲۰۰۸ ، عملیات «ستون دفاعی» در نوامبر ۲۰۱۲ و عملیات «لبه محافظ» در ژوئیه ۲۰۱۴.

این عملیات در ادامه درگیری مرزی ناشی از حملات موشکی از غزه به سمت اسرائیل و حملات هوایی اسرائیل به غزه در تلافی این حملات آغاز شد. جنگ‌های سال‌های ۲۰۰۸ و ۲۰۱۲ باعث تضعیف نظامی حماس شد اما به خاطر اینکه از جنگ با اسرائیل جان به در برده بود از حمایت فلسطینیان برخوردار شد.

سرنگونی محمد مرسی، رئیس جمهوری اسلامگرای مصر در ژوئیه ۲۰۱۳ که متحد اصلی حماس بود، ضربه شدید دیگری به حماس زد. در آوریل ۲۰۱۴ ، پس از سال‌ها کشمکش و اختلاف، حماس توافقنامه آشتی با گروه فتح شامل تلاش برای تشکیل دولت وحدت ملی فلسطینی را امضا کرد اما این توافقنامه هرگز به مرحله اجرا نرسید. در انتفاضه اول، حماس به عنوان مخالف اصلی توافقنامه صلح اسلو بین اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین در صحنه ظاهر شد.

به ویژه پس از ناکامی بیل کلینتون، رئیس جمهوری آمریکا، برای تشویق اسرائیل و فلسطینیان به تسریع روند صلح در اجلاس کمپ دیوید در سال ۲۰۰۰ میلادی و به راه افتادن “انتفاضه دوم” در سرزمین‌های فلسطینی. اسرائیل به شدت عمل علیه فلسطینیان روی آورد به خصوص اینکه مقامات اسرائیلی دولت خودگردان فلسطینی به رهبری یاسر عرفات را متهم می‌کردند که با وجود نشان دادن گرایش ظاهری به صلح، مخفیانه از عملیات مرگبار انتحاری حماس حمایت و به این گروه کمک مالی می‌کند.

در این میان، حماس با الگوبرداری از گروه مصری اخوان‌المسلمین به منظور جلب حمایت فلسطینیان به یک رشته اقدامات خیریه از جمله ایجاد درمانگاه‌ها و آموزشگاه‌هایی در سرزمین‌های فلسطینی دست زد تا از احساس سرخوردگی فلسطینیان که تشکیلات خودگردان را فاسد و فاقد کارآیی می‌دیدند بهره‌برداری کند. در واقع بسیاری از فلسطینیان از موج حملات انتحاری گروه حماس در سال‌های نخست انتفاضه دوم حمایت می‌کردند. آنها این عملیات انتحاری یا به قول حماس “استشهادی” را به منزله انتقام‌گیری از خساراتی می‌دانستند که اسرائیل به آنان وارد می‌کرد.

پس از مرگ یاسر عرفات در نوامبر ۲۰۰۴، محمود عباس رهبر فتح و رئیس تشکیلات خودگردان شد.

محمود عباس موشک‌پرانی حماس به اسرائیل را زیانبار می‌دانست زیرا خسارتی که این موشک‌ها به اسرائیل وارد می‌کند ناچیز است اما واکنش اسرائیل به آن به ویرانی و کشتار فلسطینیان منجر می‌شود.

در آن شرایط بود که حماس تمامی تلاش‌های رهبری فلسطینی و کشورهای عرب برای توافق با تشکیلات خودگردان و قبول توافقنامه بین فلسطینیان و اسرائیل را رد و تاکید کرد که به جنگ برای از میان بردن اسرائیل متعهد است. در منشور حماس، “فلسطین تاریخی” که از جمله شامل اسرائیل کنونی است، «سرزمین اسلامی» توصیف و هرگونه صلح با “دولت یهودی” را منتفی می داند.

البته بعدها حماس طرحی را هم ارائه کرد که طبق آن اگر اسرائیل به طور کامل از تمامی اراضی که در جنگ ۱۹۶۷ اشغال کرده – شامل کرانه باختری، نوار غزه و تمامی اورشلیم (بیت المقدس) – عقب نشینی کند و آنها را تحویل دهد، حماس در مقابل آماده است با آن کشور به مدت ده سال “توافق آتش‌بس” امضا کند. شرط دیگر حماس برای این آتش‌بس موقت این است که چند میلیون فلسطینی یا پدرانشان که در جریان جنگ ۱۹۴۸ از این سرزمین گریختند یا اخراج شدند به سرزمین پدرانشان، یعنی کشور اسرائیل بازگردند و اراضی و خانه‌هایشان را پس بگیرند.

در واکنش به عملیات حماس علیه اسرائیل، طی سالیان گذشته نیروهای امنیتی و نظامی اسرائیل شماری از اعضا و رهبران این گروه را کشتند. ازجمله شیخ احمد یاسین، که از او با عنوان بنیانگذار حماس نام برده می‌شد. عبدالعزیز الرنتیسی که پس از احمد یاسین به عنوان رهبر حماس در غزه ظهور کرده بود هم در آوریل ۲۰۰۴ کشته شد. از دیگر مقامات برجسته حماس که توسط اسرائیلی‌ها کشته شدند می‌توان به صلاح شهاده، فرمانده تیپ‌های عزالدین قسام در ژوئیه ۲۰۰۲ ، اسماعیل ابو شنب در اوت ۲۰۰۳، سعید صیام در ژانویه ۲۰۰۹ و احمد جباری فرمانده تیپ‌های عزالدین قسام در نوامبر ۲۰۱۲ اشاره کرد.

تصمیم به شرکت در انتخابات پارلمان فلسطینی در سال ۲۰۰۶ یک حرکت اساسی از سوی حماس بود. پیروزی حماس و قدرت گرفتن آن در غزه باعث شد تا اسرائیل و چند کشور غربی تحریم‌هایی را علیه غزه به اجرا بگذارند.

اسرائیل در سال ۲۰۱۲ احمد جابری از رهبران حماس را ترور کرد که منجر به درگیری هشت روزه بین حماس و اسرائیل شد که ۱۷۴ فلسطینی و شش اسرائیلی کشته شدند.

اسرائیل در تابستان سال ۲۰۱۴ بار دیگر عملیات نظامی برای توقف پرتاب راکت از نوار غزه و تخریب تونل‌های زیرزمینی احداث‌شده از این منطقه انجام داد. در جریان درگیری‌ها بین شبه‌نظامیان فلسطینی و اسرائیل، ۲۲۵۱ فلسطینی و ۷۴ اسرائیلی کشته شدند. اغلب قربانیان فلسطینی را غیرنظامیان تشکیل می‌دادند. در سال ۲۰۱۴ اسرائیل در جستجوی سه نوجوان اسرائیلی ربوده شده در کرانه باختری، به بازداشت شماری از اعضای حماس در این بخش از سرزمین‌های فلسطینی مبادرت ورزید. این سه نوجوان بعدا به قتل رسیدند. در واکنش به این بازداشت‌ها، موشک‌پرانی از داخل غزه به خاک اسرائیل در اواسط ژوئن ۲۰۱۴ افزایش یافت.

سپس در ۷ ژوئیه ۲۰۱۴ برای اولین بار از سال ۲۰۱۲ حماس رسما مسئولیت شلیک موشک به سمت اسرائیل را به عهده گرفت که عملیات نظامی اسرائیل علیه غزه را در پی آورد. درگیری غزه پس از ۵۰ روز با آتش‌بس تمام شد. بر اساس آمار سازمان ملل، در این مدت حداقل ۲ هزار و ۱۸۹ فلسطینی از جمله بیش از هزار و ۴۸۶ غیرنظامی و ۶۷ نظامی و شش غیرنظامی اسرائیلی کشته شدند.

اسرائیل و شبه‌نظامیان فلسطینی در بهار سال ۲۰۲۱ موج دیگری از درگیری‌ها را پشت سر گذاشتند. ۲۳۲ فلسطینی و ۱۲ اسرائیلی در این مناقشه ۱۱ روزه جان باختند.  جهاد اسلامی و اسرائیل نیز در بهار سال ۲۰۲۳ بار دیگر با یکدیگر درگیر شدند. در این جنگ پنج روزه ۳۵ فلسطینی کشته شدند.

بنابراین،حملات گرو ه های مسلح شاخه حماس و جنبش اسلامی را باید در شرایط محاصره و انزوای چندین سال ارزیابی کرد که نماینده بخشی از مردم فلسطین است.

در دسامبر ۲۰۲۱، اسرائیل عملیات «قالب سربی» را با هدف “خاموش کردن موشک‌پرانی” آغاز کرد که ۲۲ روز ادامه داشت و در جریان آن، بیش از ۱۳۰۰ فلسطینی و ۱۳ اسرائیلی کشته شدند.

منابع فلسطینی می‌گویند پس از این حمله، حماس در صدد حفظ آرامش بود اما برای توقف شلیک موشک به داخل اسرائیل اقدامی نکرد ظاهراً به این علت بود که ممکن است فلسطینی‌ها در مقایسه با سایر گروه‌های اسلامگرا مثل جهاد اسلامی، حماس را کمتر متعهد به نابودی اسرائیل بدانند.

از سال ۲۰۱۴ ، به طور منظم خشونت‌هایی صورت گرفته که با میانجیگری مصر، قطر و سازمان ملل پایان یافته و به جنگ بزرگ‌تر تبدیل نشد. حماس قدرت خود را در غزه حفظ کرد و به تقویت زرادخانه موشکی خود ادامه داد. تلاش‌ها برای آشتی با فتح  نیز ناکام ماند. در همین حال، اوضاع دو میلیون فلسطینی در غزه بدتر شد. اقتصاد این منطقه نابود و کمبود آب، برق و دارو وجود دارد.

هنگامی که امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه در ۱۲ اکتبر در سخنرانی تلویزیونی خود از کشته شدن  1400 نفر اسرائیلی، ار جمله ۴۴۷ کودک در حملات حماس لفاظی می کرد ،به درستی از مرگ «نوزادان، کودکان، زنان، مردان اسرائیلی» ابراز تأسف کرد و گفت «در غم اسرائیل شریک است»، اما در مورد کشته شدن نوزادان، کودکان، زنان و مردان فلسطینی و سوگواری عزیزانشان سخنی نگفت. او “حمایت خود از پاسخ مشروع” اسرائیل را اعلام کرد، در عین حال افزود که این باید با “حفظ جمعیت غیرنظامی” باشد، یک فرمول کاملاً لفاظی زمانی که ارتش اسرائیل ۷۰۰۰ بمب را در ۶ روز علیه غزه بکار برد، تقریباً به اندازه ایالات متحده  در یک سال در اوج مداخله در افغانستان.

دگردیسی اجتماعی،فرهنگی و اقتصادی و دیپلماتیک در فرانسه از آغاز ریاست جمهوری نیکلا سرکوزی (۲۰۰۷)، فرانسوا اولاند در سال ۲۰۱۲ و امانوئل مکرون در سال ۲۰۱۷ تحت تاثیر تحولات جهانی دستخوش تغییرات شد. سارکوزی با اعلام «قطع دیپلماسی گذشته» سرکردگی آمریکا و ناتو را بی چون و چرا پذیرفت. و جانشینانش دیپلماسی سنتی نزدیک به اعراب را کنار گذاشتند. این تغییرات در بُعد ملی را می بینیم. حضور بیش از۲۰۰ هزار دوملیتی فرانسه ـ اسرائیلی در اسرادیل با حق رای، میزان اثرگذاری به سیاست داخلی را به خوبی نشان می دهد.۵۳ درصد از فرانسوی ـ اسرائیلی مقیم اسرائیل در دور اول انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۲ به «اریک زمور» رهبر جریان تبعیض گرا و بویژه مسلمان ستیز عرب رای دادند. پیش از این در انتخابات ۲۰۱۷ حدود ۸۵ درصد فرانسوی ـ اسرائیل ساکن اسرائیل به خانم ماری لوپن، رهبر حزب راست افراطی فرانسه رای داده بودند.

یک یهودی فرانسوی نقل می کند که «۲۰ سال پیش، ساکنان سدروت، یکی از شهرهای مجاور غزه، برای خرید خانه به اسرائیل رفت. طوماری بین آنها و غزه ای ها امضا شد تا تأیید شود که آنها می خواهند در صلح زندگی کنند. اما امروز ۸۰ درصد ساکنان آن منطقه در آخرین انتخابات اسرائیل به جریان برتری خواهان اسرائیلی رأی دادند. این نتیجه سیاست آپارتاید است».

تقریبأ همه رهبران کشورهای غربی مدافع «حقوق بشر»،به سرکردگی آمریکا در حمایت بی چون و چرای خود، طرفدارحق دفاع نظامی اسرائیل هستند ،به عبارت دیگر در حمله به غزه همساز هستند. این جماعت از خود نمی پرسند که چرا پس از ۷۵ سال تجاوزات اسرائیل و نادیده گرفتن همه قطعنامه ها،نتوانستند یا نخواستند در راستای احقاق حقوق ملت فلسطین و تشکیل دو دولت در کنار هم اقدام کنند. انگار این جماعت با نقاب گذاشتن بر چشم و برگرداندن چهره خود میل دیدن جنایات بر هر دو ملت و به فراگشت های جهانی و توازن قوا ندارند.

همه کسانی که اقوام یا دوستانی دارند که مرده یا مفقود شده اند در نهایت کمی مانند نوریت پلد الحانان(Nurit Peled-Elhanan) که ۳۰ سال پیش، زمانی که دخترش در حمله حماس در اورشلیم کشته شد واکنش نشان می دهند. او در آن زمان خطاب به نتانیاهو گفت: «شما فرزندان ما را مجبور می‌کنید یا قاتل باشند یا ترور شوند».

در پشت اسرائیل، بلوک غرب سرفرو می آورد، از این کرنش فاصله نمی گیرد و شرم ندارد.

چند روز پس از حمله حماس، رهبران غربی حمایت بی‌قید و شرط خود را از اسرائیل و در عین حال نگرانی از تشدید تنش مرگبار در منطقه را نشان دادند. با این حال، تحت فشار چند کشور اروپایی، اروپا به کمک های خود به غزه ادامه می دهند. حرکت  دو ناو هواپیمابر از جمله یو اس اس جرالد فورد که به عنوان بزرگترین کشتی نظامی جهان شناخته می شود و استقرار آن در شرق مدیترانه و سواحل لبنان، می تواند به تشدید تنش منجر شود.اگر یکی از اهداف این مانور پرهیز از مداخله خارجی در منطقه باشد، اما اظهارات جان کربی، سخنگوی شورای امنیت ملی، تنها به «حق دفاع اسرائیل» محدود شده است.

این یکجانبه گرایی خطرناک به گفته چندین ناظر می تواند منجر به تشدید تنش مرگبار شود، نمی تواند جامعه اتحادیه اروپا را نگران نکند. چند تن از ۲۷ رؤسای دولت های اتحادیه اروپا در لفاظی، دفاع از خود را برای حمایت صریح از اسرائیل در پیش گرفتند. تعلیق کمک‌ها به فلسطینی‌ها در حالی که غزه در محاصره غیرقانونی مقامات اسرائیلی است، حتی مورد سئوال قرار گرفت. جوزپ بورل، نایب رئیس کمیسیون اروپا، در مواجهه با اختلافاتی که به ویژه توسط ایرلند، اسپانیا و پرتغال بیان شده بود، سرانجام عقب نشینی کرد. امانوئل ماکرون در سخنرانی تلویزیونی خود، سخنی برای غیرنظامیان فلسطینی نداشت و ترجیح داد “باج گیری غیرقابل تحمل”حماس و “اظهارات علنی مقامات ایرانی” را محکوم کند. تنش در منطقه خاورمیانه،باردیگر موضوع امنیت اروپا را چه در مواجه با جنگ روسیه ـ اوکراین، ونیز چندین کودتا در آفریقا در حمایت و یا علیه آنها را به چالش می کشند. آیا اروپا  می تواند با فاصله گیری از سیاست های آمریکا جان سالم به در ببرد یا با بحران همه جانبه رو به رو خواهد شد.

مصر تأیید کرد که رفت و آمدها – به ویژه بشردوستانه – در رفح (شهر مرزی فلسطین) ادامه دارد، اگرچه ارتش اسرائیل از ابتدای هفته حداقل دو بار این منطقه را بمباران کرد. رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه زیر فشار اعتراضات خیابانی هشدار داد که “حمله جمعی و بدون تبعیض” غیرنظامیان “مارپیچ خشونت در منطقه” را تقویت خواهد کرد و حماس را یک نیروی مقاومت دانست.

هنگامی که اسرائیل سیاست استعماری خود را متوقف نکند و بدون مجازات عمل کند، غیرنظامیان آن کشور در نهایت متحمل عواقب آن می شوند. حمله حماس محکوم است. اینها جنایات جنگی است. اما چرا وقتی سازمان غیردولتی عفو بین‌الملل می‌گوید که حماس مرتکب جنایات جنگی می‌شود، باور می‌کنیم، اما وقتی جامعه اسرائیل را رژیم آپارتاید و جنایت علیه بشریت توصیف می‌کند، کاری که دولت اسرائیل انجام می‌دهد باور نمی کنیم؟

به گفته سی‌ان‌ان، ابوعاقله، روزنامه‌نگار باتجربه و بسیار مورد احترام الجزیره، هنگام پوشش خبری یک حمله صبح گاهی توسط نیروهای اسرائیلی که شبه‌نظامیان را در شهر جنین در ماه مه ۲۰۲۲ هدف قرار می‌داد، هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد.اما اسرائیل مسئولیت قتل را به عهده نگرفت و شرم آورتر از آن اینست که کشورهای «مدافع حقوق روزنامه نگاران»  هم با علم به این قتل واکنش قاطعی از خود نشان ندادند.

مروان برغوتی، از رهبران محبوب و عضو شورای ملی فلسطین که بارها مورد سوءقصد قرارگرفته بود از سال ۲۰۰۲ در زندانهای اسرائیل به سر می برد.

مواضع کشورها در قبال جنگ

اگر پاریس، لندن، واشنگتن، برلین و رم، همچنین برخی از کشورهای عضو «بریکس»حملات خونین حماس علیه اسرائیل را بدون قید و شرط محکوم کردند،کشورهایی مانند سودان، چین ،روسیه یا مصر،برای اجتناب از اتهامات جانبداری یا علیه آن موضع محتاطانه ای گرفتند.

بسیاری از کشورها در «جنوب جهانی» موقعیت جغرافیایی و سیاست های دوگانه را محکوم می کنند. بحث «استانداردهای دوگانه» اغلب برای انتقاد از خشم انتخابی در مورد مناطقی که با زور فتح شده اند، مطرح شده است. بار دیگر بلوک غرب خود را از انبوه بحران های جنوب به طور کلی مبراء می داند  بحران مهاجرت بی سابقه از قاره آفریقا و خاورمیانه به سمت اروپا، نه برای تفریح بلکه برای فرار از فقری است که استعمارگرها از قاره غنی آفریقا از خود برجای گذاشتند.حضور مشهود نیروهای نظامی فرانسه و آمریکا و شرکا به بهانه مبارزه با تروریسم نه تنها درگیری های نظامی را در آفریقا کاهش نداد،بلکه زمینه ورود و تقابل کشورهای روسیه و چین را به زیان صلح و عدالت اجتماعی باز نمود. 

واکنش‌های متفاوت در اروپا پس از حمله نظامی روسیه به اُکراین  یا درگیرهای اخیر در بخشی از آفریقا نشان می دهند که یک «نهاد ژئوپلیتیکی» نوین که اغلب به عنوان «جنوب جهانی یا جهان جنوب» شناخته می‌شود پا به عرصه مناقشات بین المللی گذاشته است. گرچه می توان در باره  این نهاد و مواضع «واحد »و تعریف شده آن ساعت ها به بحث پرداخت. این مجموعه ژئوپلیتیکی با فاصله گرفتن از مواضع طرفداران اوکراین در اردوگاه غربی، و در آفریقا با اصول حقوق بین‌الملل به اندازه احترام به مرزها یا حاکمیت ارضی و ملی، بیان می شود. در باره « جنوب جهانی یا جهان جنوب» به طور جداگانه خواهیم پرداخت.

زمانی که کشورهای جنوب به دنبال پایان هژمونی غرب هستند

انشقاق آفریقا پس از حمله حماس به اسرائیل

در سال های اخیر، این قاره روابط خود را با دولت یهود که متحدان بیشتری در آنجا دارد، تقویت کرده بود.

در حالی که اکثر کشورهای این قاره از حامیان تاریخی مردم فلسطین هستند، اتحادیه آفریقا (AU) از طریق رئیس کمیسیون خود، موسی فکی مهامت( Moussa Faki Mahamat )، شنبه ۷ اکتبر خواستار توقف تنش میان حماس و اسرائیل شد. رئیس کشور چاد خواستار بازگشت “بدون پیش شرط به میز مذاکره برای اجرای اصل دو کشور” و دفاع از “منافع مردم فلسطین و مردم اسرائیل” شد. وی افزود: انکار حقوق اساسی مردم فلسطین، به ویژه یک کشور مستقل و دارای حاکمیت، عامل اصلی تنش دائمی اسرائیل و فلسطین است».

سنگال که در حال حاضر ریاست کمیته سازمان ملل متحد برای اعمال حقوق مسلم مردم فلسطین را بر عهده دارد، بر «نیاز به احیای هر چه سریعتر مذاکرات بین دو طرف» تأکید کرد. کنیا اما از اسرائیل دفاع  و به صراحت حمله حماس را محکوم کرد. رئیس جمهور ویلیام روتو در پیامی که در شبکه اجتماعی ایکس (توئیتر سابق) پخش شد، گفت: «هیچ توجیهی برای تروریسم که تهدیدی جدی برای صلح و امنیت بین المللی است، وجود ندارد». کوریر سینگ اوئی، معاون وزیر امور خارجه این کشور، با بیان اینکه نایروبی «قصداً حمله تروریستی نفرت انگیز (…) را محکوم می کند و از قتل عام و از دست دادن زندگی بی معنی متاسف است، فراتر رفت. او تاکید کرد: «اسرائیل حق دارد انتقام بگیرد»

کشور توگو که فور گناسینگبه( Faure Gnassingbé)، رئیس دولت آن چندین بار از اسرائیل دیدن کرد، به نوبه خود، به قول وزیر امور خارجه خود، «حمله تروریستی حماس به غیرنظامیان اسرائیلی را محکوم کرده و خواستار آزادی گروگان ها شده است».

رواندا و کامرون، دو حامی سنتی اسرائیل در آفریقا، تا روز دوشنبه ۹ اکتبر بیانیه‌ای علنی نداده بودند. اسرائیل توسط چهل و شش کشور آفریقایی از پنجاه و چهار کشور به رسمیت شناخته شده است، هرگز این همه متحد در این قاره نداشت. دیپلمات های اسرائیل سفرهای متعددی در قاره آفریقا انجام داده اند و پیوندهای مهمی را تا سودان ایجاد کردند.

در شمال آفریقا، این مراکش است که نزدیک ترین روابط را با تل آویو دارد. این کشور عربی روابط دیپلماتیک خود را با دولت یهود در سال ۲۰۲۰ به عنوان بخشی از «توافقنامه ابراهیم» عادی کرد. وزارت امور خارجه این کشور «نگرانی عمیق خود را در پی وخامت اوضاع و آغاز عملیات نظامی در نوار غزه» ابراز کرد و «حمله به غیرنظامیان در هر کجا که هستند» را محکوم کرد. مراکش – که پادشاه آن ریاست کمیته قدس را بر عهده دارد و مسئول نظارت بر شهر اورشلیم است، خواستار “پایان فوری همه اعمال خشونت‌آمیز و بازگشت به آرامش و پرهیز از هر گونه تشدید تنش‌هایی است که می‌تواند فرصت‌ها برای صلح در منطقه را تضعیف کند». این موضع گیری «بی طرفی» مانع از تظاهرات وسیع همبستگی با آرمان فلسطین در رباط، کازابلانکا و مراکش نشد.

در مرزهای اسرائیل و غزه نیز، مصر اولین کشور عربی است که در سال ۱۹۷۹ روابط خود را با تل آویو عادی کرد، از هر دو طرف خواست تا “حداکثر خویشتنداری را به خرج دهند” و نسبت به “خطر جدی تشدید تنش ها” هشدار داد. رئیس جمهور عبدالفتاح السیسی “در برابر خطر وخامت بیشتر اوضاع” هشدار داد.گرچه دو گردشگر اسرائیلی و راهنمای مصری آنها توسط یک افسر پلیس روز پس از درگیری حماس، در اسکندریه در سواحل مصر کشته شدند.

برخلاف مصر و مراکش، تونس «حمایت کامل و بی قید و شرط از مردم فلسطین” را ابراز کرد و یادآور شد که نوار غزه “سرزمین فلسطینی است که برای دهه ها تحت اشغال صهیونیست ها بود و مردم فلسطین حق دارند آن را پس بگیرند». وزارت آموزش و پرورش این کشور به همه مدارس دستور داد که از روز دوشنبه پرچم فلسطین را در کنار پرچم ملی به اهتزاز درآورند و دانش‌آموزان و معلمانشان سرود فلسطین را به نشانه حمایت از آن بخوانند.

اگر این مواضع صحنه سیاسی تونس را برجسته می کند، حمایت از فلسطینی ها موضوع یک اجماع گسترده  در جامعه است. بسیاری از سازمان‌های جامعه مدنی و مراکز اتحادیه‌های کارگری، از جمله اتحادیه عمومی کارگری تونس، نیز در این راستا موضع گرفته‌اند که نشانه‌ای از توافق گسترده در این زمینه در همه جناح‌های سیاسی است. به ابتکار احزاب مخالف، چندین تظاهرات در تونس در حمایت از فلسطینی ها برگزار شد.

واکنش‌های مشابهی در الجزایر در جریان نشست «مجلس ملی خلق» مشاهده شد. ابراهیم بوغلی، رئیس آن و برخی از نمایندگان با روسری هایی که روی آن نوشته شده بود «بیت المقدس مال ماست» در حمایت از فلسطین ظاهر شدند. «الجزایر با نگرانی عمیق تشدید حملات وحشیانه صهیونیست ها علیه نوار غزه را دنبال می کند که به قیمت جان ده ها کودک بی گناه مردم فلسطین در مقابل لجاجت صهیونیست های اشغالگر در سیاست ظلم و آزار خود به شهادت رسیدند. وزارت امور خارجه در بیانیه ای اعلام کرد که شقاوت بر مردم دلاور فلسطین تحمیل شده است».

در کنار کشورهای عربی و کشورهای آفریقایی که عضو سازمان کنفرانس اسلامی هستند، آفریقای جنوبی به طور سنتی یکی از قوی ترین حامیان این قاره از فلسطینیان است. گرچه سیریل رامافوزا، رئیس جمهور آفریقای جنوبی علناً صحبت نکرد،اما کنگره ملی آفریقای جنوبی( ANC) دیدگاه نلسون ماندلا را که در سال ۱۹۹۰ معتقد بود «آفریقای جنوبی اعراب فلسطینی را به عنوان همراهان مسلح مبارزه آنها می داند.» اعلام نمود. این کنگره بر مسئولیت اسرائیل در درگیری نظامی جدید در منطقه تاکید کرد. وزارت روابط و همکاری بین‌المللی این کشور بدون اشاره به حماس،خواستار«آتش‌بس فوری» شد وگفت: «این درگیری نظامی جدید نتیجه ادامه اشغال غیرقانونی و استعمار فلسطین است». کنگره ملی آفریقا حمله جنبش اسلام‌گرا را در تصمیمی می‌بیند که فلسطینی‌ها انتظار دارند تا به وحشیگری آپارتاید و رژیم استعمارگر اسرائیل پاسخ ‌دهند». آفریقای جنوبی یکی از مخالفان اصلی تصمیم برای اعطای وضعیت عضو ناظر اتحادیه آفریقا به اسرائیل در سال ۲۰۲۱ بود. این نبرد در سال‌های اخیر باعث ایجاد شکاف در سازمان قاره‌ای شده و صحنه‌های نادری را ایجاد کرده است. در آخرین اجلاس اتحادیه آفریقا در ماه فوریه ۲۰۲۱، یک نماینده وزارت خارجه اسرائیل به زور توسط ماموران امنیتی از مقر این نهاد آفریقایی اخراج شد. به گفته چندین منبع، الجزایر با تمام توانایی خود پشت سر اخراج بود و تهدید کرد که در صورت عدم خروج نماینده اسرائیل،نشست را ترک خواهد کرد. تل آویو سپس ابراز تأسف کرد که «اتحادیه آفریقا توسط تعداد کمی از کشورهای افراطی مانند الجزایر و آفریقای جنوبی به گروگان گرفته شده است».

ازلی عسومانی( Azali Assoumani )، رئیس کنونی اتحادیه آفریقا، رهبر جمهوری کومور ،هنوز علنی صحبت نکرد. اما او در ماه اوت به دلیل اظهارات ضدیهودی که در جریان افتتاح مسجدی در آجوان ( Ajouan ) بیان کرد، مواضع خود را برجسته  کرده بود. وی با بیان اینکه مسلمانان و مسیحیان باید با هم زندگی کنند، گفت« ما باید با کاتولیک ها و همچنین با یهودیان نفرین شده زندگی کنیم، خشم خداوند بر آنها فرود آید. یهودیان ارباب دنیا هستند. آنها مثل ما نیستند. آنها در سایه ها کمین کرده و در لحظه مناسب خود را نشان می دهند».

در آلمان، فعالان انجمن یهودیان  ضد صهیونیستی متوجه شدند که حساب‌های بانکی‌شان پس از تظاهرات علیه اسرائیل بسته‌ شدند. همانند مسئله مهاجرت، ما اینک با جرم انگاری همبستگی روبه رو هستیم. در هر دو مورد، ما باید در برابر یک ایدئولوژی مسلط که اکنون تحت سلطه راست و راست افراطی نژادپرست است، مقاومت کنیم.

در این موضع گیریها،جراید و شبکه های سمعی و بصری نزدیک به رویکردهای أحزاب حاکم در کشورهای غربی همانند مداحان ایرانی بر طبل مظلومیت و کشتار زنان و کودکان اسرئیلی سنگ تمام گذاشتند. انگار که فلسطینیان در شمار انسان ها نیستند. بر عکس حامیان فلسطینان در خیابان های اروپا را به حمایت از ترورسیت متهم میحمایت از  کنند. این اتهامات به دنیای ورزش وارد شد،تا جایی که هرورزشکاری علنا به حمایت از فلسطین اعلام موضع کردن،بلافاصله مترادف به حمایت از «تروریسم حماس» شد.

در اینجا نیز بخشی از چپ در حال ورشکستگی اخلاقی است. همانطور که این سطور نوشته می شود، آسیب جامعه اسرائیل به حدی است که نمی توان گفت چگونه چپ ضد استعمار در برابر فشار نظامی گری مقاومت خواهد کرد.

طبیعتاً همه بحث‌ها در مورد مناسب‌ترین و عملی‌ترین راه‌حل سیاسی برای حل «درگیری اسرائیل و فلسطین» مشروع است.

اما روابط بین دو جامعه اسرائیل ـ فلسطین از نظر تاریخی نامتقارن هستند زیرا با دهه‌ها استعمار و اشغال اسرائیل، سلب مالکیت اقتصادی و سلب مالکیت از منابع طبیعی فلسطین که در نهایت در رژیم آپارتاید تجسم می یابد، مشخص است. نادیده گرفتن این زاویه به معنای بازتولید اشتباهات اسلو با چند برابر کردن وعده‌های توخالی برای فلسطینی‌ها است که به ناامیدی، خشم و نفرت دامن می‌زند.

از سوی دیگر، چپ استعمارگر در اسرائیل و برخی از کشورهای غربی یا بخشی از وارثان اردوگاه صلح، ظاهراً از یک عملیات نظامی گسترده و در نتیجه جنایات جنگی یا جنایات علیه بشریت که شامل آن می‌شود، بدون توجه به سرنوشت فلسطینی‌ها، حمایت می‌کنند.

پس چه باید کرد؟

یک دولت یا دو دولت؟ این سؤال چندان جالب نیست زیرا حداقل در مورد حق حفاظت، امنیت و عدالت برای همه، به نفع رفتار هندسه متغیر که در آن علاقه به سرنوشت غیرنظامیان بسته به وابستگی ملی آنها متفاوت است اجماع وجود ندارد.یعنی همان سیاست های دوگانه.

پس دولت مشترک، دولت کنفدرال، دولت فدرال… این پروژه های سیاسی در چندین نقطه متفاوت هستند، اما می توانند این ایده را کاهش دهد که تنها راه حل دو دولت می تواند امید به صلح را به ارمغان بیاورد. ابتدا با اعتراف به شکست توافقنامه اسلو، عدم امکان عملی یک کشور فلسطینی با توجه به گستردگی استعمار، وجود ۹۳۴۶میلیون اسرادیلی و بیش از ۹ میلیون فلسطینی ساکن در فلسطین و نیز دراردوگاه های کشورهای همسایه، سپس با رد چارچوب نظری تحمیل شده توسط “فرایند صلح” به نفع غلبه بر پارادایم جدایی بین اسرائیلی ها و فلسطینی ها: پس چه قرارداد اجتماعی که حقوق همه رعایت شود؟ مهمتر از همه، برخلاف مذاکرات اسلو که به طور کامل یا جزئی، سرنوشت فلسطینیان در اسرائیل و میلیون ها پناهنده در خارج از فلسطین را حذف کرد، پس بحث در مورد راه حل جهانی و شرایط دستیابی به آن است.

غزه، رفح و خان یونس شهر‌های اصلی در باریکه غزه محسوب می‌شوند. نوار غزه به همراه کرانه باختری رود اردن دو منطقه اصلی مورد نظر تشکیلات خودگردان فلسطینی برای اعلام موجودیت کشور فلسطین است. این در حالی است که بین این دو منطقه از سال ۲۰۰۷ تاکنون علاوه بر فاصله جغرافیایی، از نظر سیاسی هم نیز شکاف ایجاد شد.

جنبش فتح در رام‌الله واقع در کرانه باختری رود اردن همچنان کنترل تشکیلات خودگردان را در دست دارد و کنترل باریکه غزه نیز در دست حماس است. 

باریکه غزه ۳۶۰ کیلومتر مربع مساحت دارد و از شمال و شرق با اسرائیل و از جنوب با مصر هم‌ جوار است. طول نوار غزه ۴۱ کیلومتر و عرض آن بین شش تا ۱۲ کیلومتر است. من به عمد از بکار بردن مرز های اسرائیل اجتناب کردم زیرا اسرائیل قانون اساسی نوشته شده ندارد و هنوز بین امنیت و توسعه قلمروه در نوسان است تا مرزهای جغرافیایی و سیاسی آن مشخص باشد. آیا می خواهند با تجاوز به دیگر کشورها،مرزهای خود را از نیل تا مدیترانه کسترش دهند؟ بنابراین،از نظر حماس حمله به شهرک های یهودی نشین حمله به خاک اسرائیل نیست. این در حالیست که حماس و حتی حکومت خودگرادان فلسطین مناطق اشغالی را متعلق به خود میدانند و روش های آزادی سرزمین خود را منحصر به خود می دانند. این منطقه با جمعیت دو میلیون نفری خود یکی از پرجمعیت‌ترین مناطق جهان از نظر تعداد جمعیتی است که در هر کیلومتر مربع زندگی می‌کنند. نزدیک به شش هزار نفر در هر کیلومتر مربع از مساحت باریکه غزه زندگی می‌کنند. اکثر ساکنان نوار غزه از نسل آوارگان فلسطینی هستند که در جریان جنگ سال ۱۹۴۸ بین اسرائیل و اعراب مجبور به ترک خانه‌های خود شدند.  نوار غزه  از نظر منابع طبیعی منطقه‌ای غنی محسوب نمی‌شود مرتب با کمبود آب و سوخت روبرو است. این در حالی است که نیمی از جمعیت باریکه غزه بیکار هستند و منبع درآمدی ندارند.  و از منابع دریایی مدیترانه محروم است. نرخ بیکاری در میان جوانان نوار غزه به ۷۵ درصد می‌رسد. این در حالی است که این منطقه به دلیل نرخ بالای زاد و ولد جمعیت بسیار جوانی دارد.  تخمین زده می‌شود که بیش از دو سوم جمعیت باریکه غزه برای زندگی خود به دریافت کمک‌های بشردوستانه محتاج هستند. آمار‌ها نشان می‌دهد که حدود ۶۶ درصد از جمعیت این منطقه زیر خط فقر زندگی می‌کند.

گفته می‌شود، قدرت در اسرائیل نیز در کنار فناوری‌های پیشرفته است که منافع آن درشهرک نشینان نیست،اما از منظر سرمایه داری مدرن، سیاستی که شهرک نشینان نمایندگی می کنند برای تجارت خوب نیست،در درون نیروهای حاکم در اسرائیل شکافی وجود دارد که بین سمت های مختلف سیاسی کشیده می‌شوند. اینک اسرائیل بین دو پروژه اجتماعی آشتی ناپذیر تقسیم شده است. از یک سو،نیروهای افراطی مذهبی در ائتلاف با نیروهای سرمایه،از سوی دیگر،نیروهای لیبرال،سکولار. آیا اسرائیل با کشف معادن گاز و نفت در دریا مدیترانه که نوار غزه هم در این منطقه قرار دارد، زمینه پاکسازی ساکنان  و تصاحب بی چون چرای آن را آماده نمی کند. 

اگر یک حزب یا یک گروه با انتقاد از جنایات اسرائیل بگوید، بی درنگ متهم به ضد یهودی می شود. پس انتقادات بر سیاست های کنونی اسرائیل را به خود اسراییلیان می سپاریم:

اوفر کاسیف(Ofer Cassif )، نماینده  حزب کمونیست اسرائیل در کِنسه(پارلمان) در پاسخ به پرسش های پییر باربارنسی روزنامه نگار روزنامه اومانیته، ارگان حزب کمونیست فرانسه می گوید:

«هیچ چیز، مطلقاً هیچ چیز نمی تواند جنایات جنگی حماس را در جنوب اسرائیل توجیه کند… البته در عین حال آنچه در سرزمین های اشغالی فلسطین می گذرد نیز وحشتناک است. آنچه در آنجا اتفاق می افتد نیز به جنایات جنگی، به ویژه در غزه برای سال ها و سال ها تبدیل می شود. من هر گونه حمله به غیرنظامیان بی گناه را کاملاً و بدون هیچ گونه قید و شرطی محکوم می کنم. اما برخلاف این دولت منافق اسرائیل و کسانی که از آن حمایت می کنند، من نه تنها کشتار غیرنظامیان اسرائیلی، بلکه فلسطینی ها را نیز محکوم می کنم. ما باید به همه چیز در این چارچوب نگاه کنیم. تنها راه پایان دادن به این حمام خون پایان دادن به اشغال است… . این پیامد یک اشغال مرگبار محاصره مداوم نوارغزه و کرانه باختری رود اردن است، جایی که کشتارهای روزانه توسط شهرک نشینان فاشیست و تحت حمایت نیروهای اشغالگر با حمایت و تشویق دولت اسرائیل سازماندهی می شود. در خصوص بیت المقدس شرقی، به عنوان مثال در محله شیخ «جراح» و در جاهای دیگر شاهد اخراج فلسطینی ها برای اسکان دادن شهرک نشینان بهودی، پاکسازی قومی هستیم. این همان چیزی است که در کرانه باختری رخ می دهد. شما باید همه اینها را بدانید تا خشم فلسطینی ها را درک کنید. این یک احساس طبیعی در چنین شرایطی است اما راه حل نیست. این شیوه عمل را نمی توان یک تریبون سیاسی دانست… امیدوارم این موضوع اکنون برای همه آشکار باشد. این واقعیت باید برای هر دو ملت تغییر کند که آنها بتوانند در این سرزمین ها زندگی کنند: اسرائیل و فلسطین. تنها یک راه حل وجود دارد. ما باید به اشغال پایان دهیم. بار دیگر می گویم این تنها راهی است که اسرائیلی ها و فلسطینی ها می توانند از شانس و حق زندگی در رفاه، صلح و امنیت برخوردار شوند. تکرار می کنم، هیچ چیز جنایات و قتل عام های امروز در جنوب اسرائیل را توجیه نمی کند. اما نوشته ای روی دیوار دیدم و همانطور که بارها و مدتها تکرار کرده ام: ما بهای سنگینی برای جنایات اشغالگری، محاصره غزه و استکبار حکومت کاهانی یهودی (نژادپرست) خواهیم پرداخت. راه حل نظامی وجود ندارد، تنها راه حل سیاسی است – پایان اشغال و ظهور استقلال فلسطین». آقای اوفر کاسیف به علت مواضع صریح در فاجعه جنگی بین اسرائیل ـ فلسطین، اکنون از نمایندگی در پارلمان اسرائیل تعلیق شد.

آقای آفراهام بورگ(Avraham Burg) رئیس سابق پارلمان اسرائیل، خود را فردی تعریف می کند که به دنبال همسایگان عرب مشتاق صلح است تا با آنها دنیایی را که برای ما مشترک است نجات دهد. او در مصاحبه  انحصاری با پییر باربانسی(Pierre Barbancey) روزنامه نگار روزنامه اومانیته ( l’Humanité )به تحلیل پیامدهای حملات حماس می پردازد. او می گویداگر سیاست اسرائیل متفاوت بود و اجازه ایجاد یک کشور فلسطین را می داد، می شد از آنها اجتناب کرد.

سئوال: واکنش شما به جنایات ۱۶ مهر (۷ اکتبر)چگونه بود؟

این ترکیبی از تعجب، عصبانیت، ترس، ناامیدی و عدم درک است. اما در نهایت امر اگر دلیلی برای آن احساسات وجود داشته باشد، این است که ممکن بود نتیجه کار متفاوت باشد.این به سادگی  یک نتیجه پوسیده، ساخته شده از بدخواهی و بی کفایتی است.این چیزی بسیار بسیار بسیار ناامید کننده است که امیدوارم در آینده ای که ما ایجاد می کنیم تکرار نشود.

آیا می شد از این فاجعه جلوگیری کرد؟

البته می شد. بیایید با چیزی شروع کنیم که خارج از بحث است، اگرچه محرک بحث است: قساوت، بد جنسی، شرارت، اعدام شیطانی افراد بی گناه. این فراتر از حوزه سیاسی است. از جاهایی می آید که من ابزار درک آن را ندارم: دین، تعصب، ناامیدی. نمی‌دانم و نمی‌خواهم در باره اینها توضیح دهم یا بفهمم، اما می‌گویم که این یک بحث سیاسی نیست. این یک چیز دیگر است. آنچه که مربوط به سیاست می شود، برخی می گویند که برای مقابله با این شرارت، شفقت زیادی هم برای مردم ما و هم برای مردم بی گناه غزه لازم است. پاسخ سیاسی به سوال شما البته این است که در زمان های مختلف می شد از این امر اجتناب کرد. راه حل دو دولت یک امکان واقعی است،اما این اتفاق نیافتاد.خروج یکجانبه از غزه در سال ۲۰۰۵ بدون گفتگو با طرف فلسطینی واگذار شد که اداره آن را بدست گرفت . ما یک خلاء ایجاد کردیم که بلافاصله توسط حماس و بنیادگرایان پر شد. در تمام این سال ها با غزه به گونه ای برخورد شد که انگار دارای یک هویت انسانی نیست. این امر نوعی ناامیدی را ایجاد کرد. نکته آخر اینکه تقویت حماس به روشی بسیار غیرمستقیم و به ضرر تشکیلات خودگردان فلسطین پیش رفت. در نهایت، این یک استراتژی احمقانه با تاکتیک های احمقانه بود.

آیا اسرائیل ازچندین سال پیش با حماس بازی عجیبی انجام نمی داد؟ نتانیاهو شهرک سازی در کرانه باختری را در اولویت کار خود قرار داده بود. برعکس، اگر نتانیاهو با دولت خود گردان فلسطین به عنوان شریک خود همکاری می کرد، در نهایت می توانستیم به یک کشور فلسطینی برسیم. بهای این کار برچیدن مناطق استعماری بود که او از اجرای آن امتناع کرد یا جرات اجرای آن را نداشت. تنها راه اجتناب از این کار، دوری از تشکیلات خودگردان فلسطین در رام الله، معاشقه با دشمن تشکیلات: حماس در غزه بود. بنابراین نتانیاهو از یک سو جنبش حماس را تقویت کرد، از سوی دیگر به نوسعه مستعمرات مورد علاقه اش ادامه داد.حالا این نتیجه اقداماتش است.

وقایع روز شنبه چه تأثیری بر جامعه اسرائیل دارد؟

راستش خیلی زود است تا اثراتش را لمس کنیم…  . بدون شک بسیاری از مردم اسرائیل مانند دوره خونریزی انتفاضه دوم، هرگز به فلسطینی ها اعتماد نخواهند کرد، زیرا ما یک جامعه آسیب دیده هستیم. اما اگر تعداد زیادی از اسرائیلی‌ها گزینه فلسطین را کنار بگذارند و در عین حال درک کنند که در مورد حضور فلسطینی‌ها در زندگی‌مان محدودیت‌هایی بوجود می آورد ، شاید این جنگ درها را به روی راه‌ حل تک ‌دولتی باز کند».

دومینیک ویدال( Dominique Vidal) مورخ و روزنامه نگار فراسوی با کیش (یهودی) سکولار می گوید «بسیج مردم به نفع صلح تعیین کننده خواهد بود». او با بد بینی به اوضاع کنونی درگیری های خونین بین اسرائیل ـ فلسطین با نگرانی به چشم انداز کمرنگ شدن راه حل دو دولت در کنار هم می نگرد. ارزیابی او اینست که راه حل دو دولت مدت هاست مرده است و به دست نتانیاهو و دستیارانش خفه شده است. آنها هرگز اجازه ندادند این راه حل به نتیجه برسد. اما ما با نوعی  دولت «بدون دولت» روبه رو بودیم، نه یک دولت، نه دو دولت. این همان چیزی بود که آنها می گفتند به جای حل مشکل، باید تعارض را مدیریت کنند.

چه چیزی می تواند جایگزین این سیاست شود؟ یکی گزینه، اشغال کامل و وحشیانه فلسطینی ها توسط اسرائیلی ها با اولویت دادن به امنیت و در پشت سر امنیت، شهرک سازی و توسعه مناطق استعماری  است. این یک واقعیت غیرقابل تحمل برای اسرائیلی ها و فلسطینی ها ایجاد خواهد کرد. گزینه دیگر احیای فرمول های قدیمی نیست، بلکه تلاش برای کشف فرمول های جدید است. مبارزه امروز بین فرمول دو دولت(État=STATE ) و فرمول یک دولت نیست. مبارزه در داخل اسرائیل اینست که چه نوع دولتی؟ آیا یک دولت با تمام امتیازات برای یهودیان و تبعیض برای فلسطینیان؟ این مربوط به یک دولت État  با دو رژیم است؟ یا یک حکومت با یک دولت خواهد بود که در آن هر فرد و هر جامعه ای بین اردن و دریای مدیترانه از حقوق یکسانی برخوردار خواهد بود؟ ما در این مرحله تصمیم گیری هستیم.

اما در حال حاضر، در طرف فلسطینی این افراد مذهبی هستند که به نوعی رهبری می‌کنند و در اسرائیل هم همین طور است.با حضور نیروهای راست افراطی و مذهبی های افراطی. چگونه از این وضعیت عبور کنیم؟ سئوالی اصلی این است که با چه کسی گفتگو انجام خواهد شد؟ بین تندروهای نژادپرست و متعصبان مذهبی دو طرف، یا گفتگو بین میانه روها خواهد بود؟ حماس با این جنگ، آرمان فلسطین را چندین نسل عقب انداخت. من متقاعد شدم که حماس چنین انتظاری نداشت. بنابراین، سؤال این است که نه تنها بین چه کسی، بلکه باید نقطه شروع را روی توافق اسلو یا چیز دیگری قرار دهیم؟ احمق های رقت باری مانند دونالد ترامپ و یارانش در دولت اسرائیل معتقد بودند با برداشتن بیت المقدس از روی میز، مسئله فلسطین حل خواهد شد. آنها با این کار آسیب های زیادی به بار آورده اند. مسئله این نیست که کدام یک از گفتمان های قدیمی را اتخاذ کنیم، بلکه این است که چگونه می توان گفتمان جدیدی را با فرمول های جدید، قطعنامه های جدید، با رویکردی جدید و استراتژی جدید برای هر دو ملت ایجاد کرد. این بدان معناست که مسیر عادی سازی با کشورهای عربی آنطور که در حال حاضر انجام شد،نیست. اینگونه تلاش ها برای عادی سازی با کشورهای عربی، مسئله فلسطین را دور می زنند در حالیکه نیاز به ادغام آن است.

در فرانسه وقتی از اسرائیل انتقاد می‌کنید، برخی افراد بلافاصله شما را یک ضد یهود معرفی می‌کنند. این به شما چه انگیزه ای می دهد که  قبلا رئیس آژانس یهود بوده اید؟

شکی نیست که در سال های اخیر، دولت های اسرائیل از یهودی ستیزی( آنتی سیمیت) برای دفع هرگونه انتقادی از اسرائیل سوء استفاده کردند. غیرقابل تحمل است، زیرا از یک طرف شما یهودی ستیزی عرفی دارید که باید با آن مبارزه کرد. مبارزه ای که باید علیه تمام نفرتی که در جوامع خود داریم انجام داد: اسلام هراسی، بیگانه هراسی، همجنس گرا هراسی و غیره. با نفرت از یهودیان و نفرت از دیگران باید به همان شدت مبارزه کرد. و اگر یهودی ستیزی وجود دارد، باید همه با هم، شانه به شانه مبارزه کنیم. اما این بدان معنا نیست که وقتی اسرائیل کار اشتباهی انجام می دهد نباید مورد انتقاد قرار گیرد. من از روسیه، چین و آمریکا، فرانسه، آلمان انتقاد می کنم،پس چرا نمی توانم از اسرائیل انتقاد کنم؟ احمقانه است. در جهان کنونی عملی نیست. اسرائیل دوست دارد با گفتن این که: ما هولوکاست را داشتیم، در امان باشد و هر کسی که دهان خود را باز کند ضد یهود و نازی است. اسرائیل نمی تواند هر کاری انجام دهد. در چنین زمانی، فقط یک چیز را به خاطر بسپاریم و آن اینکه آنچه را که حماس این بار به کار گرفت نوعی نفرت متعلق به خانواده بدنام نژادپرستی، نازیسم و ​​بدترین مظاهر یهودی ستیزی است. اما این بدان معنا نیست که وقتی آنها این کار را می کنند، من یا هر کس دیگری نمی توانیم دهانمان را باز کنیم و بگوییم ببین، این انتقام یک سیاست نیست. و مجازات بیگناهان غزه برای انتقام از قربانیان بی گناه در اسرائیل راه درستی نیست. ما باید بین محکوم کردن کامل حماس و در عین حال، عدم پذیرش هر کاری که اسرائیل انجام می دهد تمایز قائل شویم. من بهترین مثال را برای شما می زنم. ایالات متحده آمریکا در ۱۱ سپتامبر مورد حمله قرار گرفت. دنیا با آمریکا بود. و آمریکا می خواست واکنش نشان دهد. و جهان به نوعی از او حمایت کرد. اما به جای مجازات مثلاً، تروریست‌های تک رو، یا عربستان سعودی که همه  تروریست هااز آنجا آمدند، آمریکا به عراق حمله کرد. برای چی ؟ چون آمریکا می خواست عراق را مجازات کند. عراق در حملات ۱۱ سپتامبر شرکت نداشت. نتیجه این است که خاورمیانه فروپاشید. انتقام نمی تواند یک سیاست باشد.

یک زندگی، زندگی است. بله، اسرائیل حق دارد از شهروندان خود محافظت کند، اما هیچ دولتی حق ندارد یک سرزمین و ساکنان آن را با خاک یکسان کند. آیا به یاد داریم که هرگونه مداخله نظامی باید تاییدیه سازمان ملل را بگیرد؟ با این حال، این دیگر حتی بحثی بین کسانی که مسئول اکثریت و حتی راست افراطی در قدرت هستند، نیست. بنابراین،وقتی  رئیس مجلس سنای فرانسه در یک سخنرانی هیجانی کشتار در اسرائیل را محکوم می کند، حتی یک بار به زبان آوردن کلمه “فلسطینی” را مفید نمی داند. آیا نمی فهمیم که این راه انکار معضل سیاسی که با نفی موجودیت مردم فلسطین هم مرز است، راه را برای حوادث وحشتناک روزهای اخیر باز نکرده است؟«وظیفه مسئولیتی که ما در قبال این وحشت داریم این است که به یاد داشته باشیم که حق دفاع از خود، حق انتقام‌جویی بی‌رویه نیست وهیچ مسئولیت جمعی برای مردم در قبال جنایاتی که توسط عده‌ای مرتکب شده‌اند وجود ندارد».

آقای دومینیک دو ویلپن، که یک مرد راست‌گرا فرانسوی و وزیر خارجه در کابینه ژاک شیراک بود می‌گوید« چرا کسانی که امروز نماینده جریان فکری هستند که او هم در گذشته با آنها بود، قادر به فراخوان به مسئولیت، سنجش و حل و فصل سیاسی مناقشه نیستند؟ ما نباید انسان ها را از هم جدا کنیم. این یک اصل اساسی است که باید از مارپیچ کشنده فرار کرد تا این دو ملت با هم زندگی کنند، بدون اینکه بار دیگر کشتار وحشیانه ای که از مدت ها قبل ویران کننذه بود، تکرار شود». اگر بپذیریم که یک اقدام جنگی تروریستی است،پس باید آن را از قوانین بین‌المللی حذف ‌کنیم.» برای چی ؟ زیرا «قوانین بین‌الملل هیچ گونه تعیین ماهیت تروریستی را پیش‌بینی نمی‌کند». قبل از اینکه صدای خود را بلند کنید باید بدانید که «تنها دو سازمانی که توسط سازمان ملل به عنوان سازمان های تروریستی نشان داده شدند، القاعده و داعش هستند».

پس لرزه های حمله تروریستی حماس علیه اسرائیل در دانشگاه های آمریکا هم دیده می شود. مناقشه اسرائیل و فلسطین یکی از پرشورترین و بحث‌برانگیزترین موضوعات است. دانشگاه معتبر هاروارد به ویژه تحت تأثیر این حمله قرار گرفت. در بیانیه مشترکی که در ۸ اکتبر منتشر شد، حدود ۳۰ گروه در همبستگی با فلسطین، «رژیم آپارتاید» اسرائیل را «کاملاً مسئول» خشونت‌های جاری دانستند. این متن با تأکید بر اینکه جمعیت غزه در «زندان روباز» زندگی می‌کنند، تأکید می کند که «خشونت اسرائیل به مدت هفتاد و پنج سال تمام جنبه‌های موجودیت فلسطین را تشکیل داده است».

خانم هالا ابوحسیره( Hala Abou Hassira )، سفیر فلسطین در فرانسه، سیاست اشغالگری و آپارتاید اسرائیل و عدم پایبندی تل آویو به قوانین بین المللی را محکوم می کند. او معتقد است که زمان آن فرا رسیده است که با ایجاد کشور فلسطین به رنج غیرنظامیان فلسطینی و اسرائیلی پایان دهیم. سفیر فلسطین در فرانسه، از واکنش های حمایت از تل آویو که از روز شنبه ۷ اکتبر در پایتخت های خارجی چندین برابر شده است، حیرت زده شد، بدون اینکه در این واکنش ها صحبتی در مورد اشغال سرزمین های فلسطینی توسط اسرائیل و رنج ناشی از آن دیده شود.

 در پی سئوال روز نامه نگار فرانسوی روزنامه اومانیته که واکنش شما به آنچه در حال حاضر در خاورمیانه در حال وقوع است چیست؟

می گوید: اسرائیل مسئولیت کامل چنین وضعیت و چنین انفجاری را بر عهده دارد. باید امور و رویدادها را در بستر سیاسی و تاریخی خود قرار داد. ما نمی توانیم منبع مشکل را نادیده بگیریم، نمی توانیم یک دهه اشغال و آپارتاید اسرائیل را نادیده بگیریم. این همان چیزی است که  می توان تل آویو را به تنهایی مسئول انفجار فعلی دانست.

این در واقع یک مجموعه ای از سیستمی است که توسط دولت های متوالی اسرائیل، از جمله دولت فاشیستی فعلی اجرا می شود. این سیاست ضمیمه کردن سر زمینهای فلسطینی و ادامه جنایات جنگی است. این سیستم به شهرک نشینان اسرائیلی چراغ سبز نشان می دهد تا به فلسطینی ها حمله کنند، شهرها و روستاهای آنها را به آتش بکشند و آنها را با مصونیت کامل بکشند، به گسترش مستعمرات ادامه می دهد. همه این اقدامات قطعنامه تشکیل دو کشور را از بین بردند. ما باید همه این عناصر را در نظر بگیریم و تنها پروژه دولت فعلی اسرائیل، الحاق فلسطین تاریخی، نفی حقوق مردم فلسطین و ادامه سیاست پاکسازی قومی فلسطینیان است. دومین عنصری که باید مورد توجه قرار گیرد معافیت کامل از مجازات اسرائیل از زمان تأسیس آن در سال ۱۹۴۸ است. سازمان ملل، یعنی جامعه بین المللی، این معافیت را  به اسرائیل داد و هرگز اسرائیل را مسئول جنایات خود ندانست. با انکار کامل وجود فلسطینی ها، رنج آنها، تعداد کشته ها. از آغاز سال میلادی جاری، ۵۷۲ فلسطینی توسط اسرائیل کشته شده اند که ۳۲۰ فلسطینی در روز شنبه و بیش از ۲۰۰ فلسطینی قبل از آن کشته شده اند.

نگرش کشورهای غربی را چگونه ارزیابی می کنید؟

جواب آنها واقعأ شرم آوراست، از اینکه می‌بینم دموکراسی‌های غربی یک قوم را بر دیگری انتخاب کرده‌اند، بیش از حد متعجبم. آنها سیاست استانداردهای دوگانه را اعمال می کنند. اظهارات آنها کاملاً نادیده گرفتن فلسطین یا می خواستند منبع واقعی مشکل را که اشغال است کنار بگذارند. آنها فراموش کرده اند که اسرائیل برای مدت طولانی حتی قبل از ایجاد حماس در سال ۱۹۸۷، ظلم و آپارتاید خود را بر فلسطینیان تحمیل کرده بود. جنایات اسرائیل از سال ۱۹۴۸ ادامه دارد. شکست جامعه جهانی واقعأ به وضوخ دیده می شود،یک فاجعه است،غیر اخلاقی از ارزشی که دفاع می کنند می باشد. این چراغ سبزی است برای اسرائیل برای کشتن بیشتر فلسطینی ها. جامعه بین المللی و به ویژه دموکراسی های غربی در این اشغال شریک هستند، در این آپارتاید شریک هستند. فلسطینی‌ها انسان‌های پست‌تری نسبت به دیگران نیستند، از اوکراینی‌ها که حق مقاومت در برابر اشغالگری دارند، پست‌تر نیستند. هر اشغالی یکسان است، مهم نیست متجاوز کیست، اشغالگر کیست. اسرائیل نباید در مورد اعمال و تحمیل قوانین بین المللی بر یک کشور اشغالگر استثنا شود. امروز تمام مردم فلسطین توسط اسرائیل گروگان گرفته شد. تجاوز فقط غزه را در بر نمی گیرد. روز شنبه هفت جوان فلسطینی در کرانه باختری به شهادت رسیدند. در اورشلیم شرقی، حملات نه تنها علیه فلسطینیان، مسیحیان و مسلمانان، بلکه علیه مسیحیان خارجی مؤمنی که برای زیارت می آیند در حال افزایش است.

تمام دنیا دیدند که شهرک نشینان اسرائیلی روی نمازگزاران مسلمان تف کردند. به همین ترتیب، دیدیم که چگونه زنان فلسطینی را به زمین انداختند، کتک زدند و زندانی کردند. ۵۲۰۰ زندانی سیاسی فلسطینی در زندان های اسرائیل به سر می برند که از این تعداد ۱۲۰۰ نفر بدون محاکمه و بدون اطلاع از زمان آزادی آنها در بازداشت هستند. به همین دلیل است که پیگیر اقدامات قانونی با مراجع بین المللی هستیم. فلسطین به دادگاه کیفری بین‌المللی (ICC) در سرزمین‌های اشغالی فلسطین شکایت کرد تا به جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت که توسط اسرائیل مرتکب شده‌اند، تحقیق کند. زمان آن فرا رسیده است که تل آویو صلاحیت دیوان کیفری بین المللی را بپذیرد و اجازه دهد تحقیقات بدون مانع ادامه یابد. ما قراردادهای صلحی را امضا کردیم که قرار بود به تشکیل کشور فلسطین منجر شود. ما قطعنامه های بین المللی را پذیرفته ایم. اسرائیل باید فقط یک کار کند، پایان دادن به اشغال خود. این کاری است که او انجام نداد و این شکست جامعه بین المللی است که مسئولیت وضعیت فعلی را نیز باید به عهده بگیرد.

حالا چه اتفاقی می تواند بیفتد؟

هیچکس نمیداند. ما اهدافی را در اسرائیل می بینیم که همه را می ترساند. شنبه ۷ اکتبر و یکشنبه ۸ اکتبر، بنیامین نتانیاهو از ۲.۲ میلیون غزه خواست تا آنجا را ترک کنند. برای رفتن به کجا در حالی که نوار غزه در معرض طولانی ترین و غیرانسانی ترین محاصره تاریخی است؟ من قبلاً درباره عواقب فاجعه بار چنین وضعیتی به همه هشدار داده بودم. مردم فلسطین حق دارند از خود دفاع کنند، در برابر اشغال غیرقانونی مقاومت کنند، همانطور که حق همه مردم روی زمین است. این لحظه حقیقت است، این لحظه شجاعت است، این لحظه خرد است تا از حمام خون اجتناب کنیم. بی گناهان هر دو طرف بهای جنگ را می پردازند. جامعه بین‌المللی باید در پویایی‌های سیاسی شرکت کند و ما نیز باید اسرائیل را مسئول جنایات و اشغال آن بدانیم. همه کسانی که از این تلاش عادلانه برای آزادی و حقوق حمایت می کنند، برچسب “یهودستیزی” می زنند. این ساده‌ترین اتهام است، سریع‌ترین اتهام برای خاموش کردن هر صدایی است که جرأت انتقاد از اشغالگری و جنایات مرتکب شده علیه مردم فلسطین را داشته باشد. اکنون باید منبع این مشکل برطرف شود. امروز فرصتی برای تبدیل این بحران به یک فرصت واقعی برای یک بار و برای همیشه وجود دارد. اما، برای حل این درگیری، تنها یک راه وجود دارد، تنها یک راه: پایان دادن به اشغال نظامی اسرائیل، استعمار اسرائیل و آپارتاید اسرائیل است تا غیرنظامیان اسرائیلی ها و فلسطینی ها در امان بمانند. تا صلح واقعی با ایجاد کشور مستقل فلسطین در مرزهای ۱۹۶۷ به پایتختی بیت المقدس شرقی در منطقه حاکم شود.

در وضعیت کنونی خطرات گشوده شدن جبهه های جنگ در شمال و کرانه های باختری، نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه از یک سو، و درگیری ها بین قدرت های منطقه ای وجود دارد. براین اساس همه نیروهای صلح طلب باید با تمام قوا علیه جنگ و برای صلح مبارزه کنند.

https://akhbar-rooz.com/?p=221828 لينک کوتاه

2.3 3 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x

Discover more from اخبار روز - سايت سياسی خبری چپ

Subscribe now to keep reading and get access to the full archive.

Continue reading