سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

انقلاب، رهایی یا توهم! به‌مناسبت ۲۲ بهمن و ۴۵ سالگی انقلاب ایران – مصطفی قهرمانی

جامعه‌شناسان و فلاسفه انقلاب را این‌گونه معرفی می‌نمایند که ذات و ماهیت نظام حکمرانی لزوماً عوض شده باشد. به‌خصوص از زمانی‌که لحاظ کزدن عناصری همانند «حق تعیین سرنوشت» و «تغییر شرایط زندگی سیاسی – اقتصادی و فرهنگی توده‌ها به دست خودشان» و غیره، وجود دارد که هرگز تا پیش از انقلاب فرانسه وجود نداشته، این همان وضعیتی است که در علوم اجتماعی برای انقلاب به‌معنای یک زیر و رو شدن بنیادین منظور می‌گردد. پس از انقلاب‌های بزرگ سه‌گانه فرانسه، روسیه و ایران دیگر انقلاب در زمرۀ یکی از ابزارهای قهری و قسری مشارکت در سرنوشت سیاسی جامعه به‌ویژه در جوامع پیرامونی و توسعه‌نیافته معرفی می‌گردد.

تقدیس انقلاب امّا در عین حال یکی از توهمات و کژاندیشی‌هایی است که بشر امروز را به‌ویژه پس از نظریه‌پردازی‌های مارکس و مارکسیست‌ها در جوامع درگیر استبداد و استیلای بیگانگان از رسیدن به یک زیست در آزادی و حاکمیت ملی بازداشته است. انقلاب اهریمنی است که هنگامی که بر فکر و عمل انسان‌ها و جوامع متشکل از آنها مستولی بگردد امکان گفتگو و کنش عقلانی را از آنها سلب می‌کند.

انقلاب را اگر به‌معنای مقاومت و مقابله با استیلای یک نیروی قاهر و تجاوزگر خارجی و دست نشانده‌های و مباشرین داخلی آنها تعریف و تعبیر کنیم یقیناً کنشی رهایی‌بخش است و هیچ مخالفتی با آن نمی‌توان داشت همانند آنچه در انقلاب استقلال امریکا (۱۷۷۶ م) در مقابل نیروی استعمارگر بریتانیا به‌وقوع پیوست. در این کارکرد اما دیگر نوع کنش را نمی‌توان انقلاب نامید بلکه آن یک پیکار آزادیبخش ملی در راستای رهایی از یک نیروی سلطه‌گر بیگانه است که از همین رو دارای جایگاهی والا و ارزنده می‌باشد.

از زمان انقلاب فرانسه (۱۷۸۹ م) فرآیند تغییر در ساختار سیاسی و نظام حکمرانی یک سرزمین گرفتار «استبدادمطلقه» اما تعبیر و تعریف دیگری است که بر مفهوم و واژه انقلاب مترتب است که امر و فرآیندی کاملاً داخلی، ملی و مردم‌نهاد (دمکراتیک) است که با قهر و خشونت نمی‌تواند علی‌الاصول هیچ سنخیتی داشته باشد.

در این نگرش و تفسیر انقلاب محصول:

– فقر معرفت،

– ضعف ادراک و

– اعوجاج احساسات

در بین توده‌های عاصی و خشگمین و حاکمیت‌های مغرور و متکبر می‌باشد. این وضعیت انسدادی که در بسیاری موارد می‌تواند مورد سوءاستفاده بیگانگان نیز قرارگیرد، همانند انقلاب روسیه(۱۹۱۷) با کمک‌های مستقیم و غیرمستقیم مالی و نظامی خارجی‌ها در آن‌زمان امپراطوری آلمان انجام گرفت («سیاست عفونت انقلابی»)[۱] و یا ترفندهای منجر به سیاست «عقب‌تشینی تاکتیکی»[۲] غرب و امریکا در زمان انقلاب ایران. در این کارکرد انقلاب حتی می‌تواند به ابزاری در راستای تأثیرگذاری قدرت‌های رقیب در یک کشور دیگر مورد سوءاستفاده قرار ‌گیرد.

بر خلاف مارکس که بر «چاره‌ناپذیری» یا ضرورت انقلاب به عنوان «لوکوموتیو تاریخ» سخت تکیه می‌کرد. انقلاب به‌مثابه راهکار سیاسی ساختارشکنانه قهرآمیز در راستای چاره‌اندیشی برای مشکلات در ساحت حکمرانی امّا پایان «خردگرایی» است، چراکه هنگامی است که عناصر ناپیدا و متوهم و غیرقابل کنترل «کف خیابان» قادر می‌شوند زور و فقر معرفت و ضعف منطق خود را بر فرآیند کنش‌گری سیاسی که اساساً بایستی حاصل برآیند قوه عاقله تمامی شهروندان یک جامعه باشد تحمیل کنند. در این شکل و نگرش انقلاب امّا فاحش‌ترین جلوه و لحظه پیروزی احساسات بر عقلانیت و بهترین بستر و انکوباتور[۳] برای پرورش و رشد استبدادی دیگر است.

انقلاب‌ها در صورت ظاهر برای موجه جلوه دادن تلاش خود آن‌را پیکاری برای از بین بردن ظلم و استبداد و استثمار و غارتگری معرفی می‌کنند، تلاشی ابتر که در نهایت به‌خاطر جهل و انفعال و اینرسی موجود ساختارهای دیرپای استبدادی جوامع، همان‌طور که در انقلاب ایران نیز شاهد آن بودیم ظلم در لباسی دیگر بازتولید می‌شود. کاشکی امّا آنها امحاء جهل را نشانه می‌رفتند تا که ظلم قدرت بازتولید خود را نداشته باشد.

خوشا به حال آن ملت‌هایی که به این حد از درایت و فراست ملی و مدنی رسیده‌اند که دیگر آنها را از چنگ زدن به ریسمان فریبنده و به‌ظاهر رهایی‌بخش انقلاب بی‌نیاز ساخته است.

در مورد جامعه استبدادزده میهن ما نیز طرح این پرسش مرکزی دیگر نیاز به توجیه ندارد که با نفی انقلاب پس راه گذار و رهایی از حکومت ولایی را چگونه باید ترسیم کرد؟

در این خصوص باید گفته شود که انقلاب در این کشور با سقوط سلطنت خودکامه و وابسته به بیگانگان انجام گرفت و این گام بلند نخست ایران و ایرانیان در «مارش طولانی‌اشان» برای تغییر و گذار به‌سوی یک حکمرانی ملی و مردم‌نهاد و قانون‌مند به‌هرروی برداشته شده است. گام‌های بعدی در این مسیر طولانی و پر رمز و راز نیاز به درایت و فراست دارد و ابتداً باید از طریق مفاهمه و مذاکره با کانون اصلی قدرت مستقر انجام گیرد، فرآیندی که از شوربختی به دلایل عدیده داخلی و خارجی در سال ۱۳۵۷ نتوانست انجام گیرد. با «عقب‌نشینی تاکتیکی» امریکا و غرب و افزودن بر شتاب لوکوموتیو فروپاشی آنها پیروزی خود را در هدایت میهن ما به سوی یک «خلاء قدرت»[۴] بدون شاه و ارتش می‌دیدند و فکر می‌کردند با این ترفند و امید به ناتوانی و بی‌تجربگی رهبران انقلاب در نهایت آنها خواهند توانست دوباره این‌بار حتی بدون کودتا همانند سال ۱۳۳۲ کشور را با برکشیدن از درون یک خلاء قدرت دوباره از آن خود و عمال و ایادی دست‌نشانده خود کنند. امری که به‌هر حال طبق آرزوهای آنها به‌وقوع نپیوست، امّا انقلاب ایران را از یک باران فرح‌بخش که می‌توانست موجب آبادانی و توسعه گردد به سیلی سهمگین و غیرقابل کنترل مبدل کرد.

حال ایران بیش از ۴۵ سال است که مرکز تصمیم‌گیری را به‌هر ترتیبی در داخل کشور و در دستان خود ایرانیان با همه قوت و ضعف‌هایشان نگه داشته است. کوبیدن دوباره بر طبل انقلاب و «بحران‌سازی کور» و «فشار خیابان» و «نسل Z» و … هیچ‌کدام نمی‌توانند دوباره توهم‌آفرین برای یک انقلاب دیگر باشند.

یگانه راه موجود میسر ساختن تغییر و «گذاری افقی» از درون فرآیند‌های مدنی و خشونت‌پرهیز و مفاهمه با حاکمیت جهت مذاکره برای نقشه‌راهی به‌سوی نظامی ملی و مردم‌نهاد و بدون ولایت‌فقیه می‌باشد. آنچه دیگر پس از بیش از چهاردهه حکومت ولایی در این میهن غیرقابل کتمان است آنست که «ولایت‌فقیه» به‌عنوان یک انگاره «ناهمزمان» و «ضد ترقی و تحول» با حکومت ملی و مردم‌نهاد عصر و زمانه ما مانعه‌الجمع[۵] است و هیچ‌گاه نیز سر سازگاری نخواهد داشت و این معضل اصلی حکمرانی در امروز میهن ما می‌باشد و تا مادامی که جمهوری اسلامی نتواند مرزبندی خود را با ولایت فقیه و حکومت ولایی مشخص کند و ولایت مردم را نپذیرد این حکومت یک دولت مستعجل خواهد بود!

این وظیفه جامعه مدنی و کنش‌گران سیاسی و اندیشمندان و نظریه‌پردازان ماست که برای هنگام بزنگاه و ناگزیر تاریخ خود را به لحاظ نظری با «گفتمان‌سازی» و به لحاظ عملی با فراهم آوردن «عِده و عُده» آماده سازند. در این پیکار صرفاً ایرانی ما نه به کمک‌های بیگانگان نیاز نداریم و نباید به آنان و اجیرشدگان‌شان اجازه و امکان دخالت در این رستاخیز ملی ایرانیان را بدهیم.


[۱] Politik der revolutionären Infektion (Politics of revolutionary infection)

[۲] Tactical Retreat

[۳] Incubator

[۴] Power vacuum

[۵] incompatible

https://akhbar-rooz.com/?p=233059 لينک کوتاه

3 2 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دوستدار
دوستدار
2 ماه قبل

با اشاره و تآکید بر نکات مهم و فرزانه شما در جمع بندی مقاله باید متذکر شد که پروسه رهایی از سال ۵۷ آغاز گردیده و امید است که امر برنامه ریزی دوران گذار با اهتمام و واقعگرایی بیشتری مورد توجه قرار گرفته و بدور از مطلق اندیشی تدوین برنامه سیستم دولت رفاه توسعه بخش به جد مورد گفتگو وتدوین واقع گردد.

farhad farhadiyan
farhad farhadiyan
2 ماه قبل

۴۵ سال است ما در سالروز پیروزی انقلاب ضد سلطنت مطلقه و دیکتاتوری حکومتهای کودتای پهلوی این مزخرفات که روشنفکران یا مردم مقصرند را می خوانیم و دم نمی زنیم واقعا از تکرار این خسته نمی شوید ؟ حکومتی که از سال ۱۳۵۴ از لحاظ اقتصادی دچار بحران بود از لحاظ سیاسی یک حکومت مستبد بود به خاطر کتاب چشمهایش بزرگ علوی ۵ نفر هر کدام به سه سال زندانی شدند حتی تحمل دو حزب مردم و ایران نوین را هم نداشت و می گفت یا اعدمتان می کنم یا از پاسپورت بگیرید بروید یا عضو حزب شوید با کدام شفافیت و با کدام مطالعه با کدام رسانه یا با کدام حزب آزاد مردم بتوانند درست تصمیم بگیرند ؟ حکومتی که خودش را کمر بسته ی امام رضا می دانست و در جهل و خرافه غرق شده بود خوب احمق بود و حکومت را نیز به احمقهایی سپرد که خودش بجای ۵۰۰ مسجد ۵۰ هزار مسجد ساخت از چنین حکومت جاهل خرافی دست نشانده ی غرب نتیجه ی کودتا علیه مصدق و منافع ملی و … چه جای دفاع برایش باقی می ماند جز مزخرفات .

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x