پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

سیری در شکل‌گیری و پیشرفت فرایند سکولاریزاسیون در ایران  از دوره مشروطیت تا امروز (بخش پایانی) – مجید عبدالرحیم پور

در بخش اول و دوم این جستار در پیشگفتار بر این نکته اشاره شد که نگارنده در نوشته‌ی حاضر، سکولاریسم و سکولاریزاسیون را از منظر کاربردی بر متن واقعیات جامعه کنونی ایران و حکومت دینی واقعا موجود به کار می‌گیرد و کوشش می‌کند  برداشت خود در این زمینه را از همین منظر با خوانندگان در میان بگذارد. در دو بخش پیشین با استناد به وقایع تاریخی مروری داشتیم بر فرایند شکل‌گیری سکولاریزاسیون از دوره مشروطیت تا انقلاب بهمن۱۳۵۷. اینجا بخش (سوم و چهارم) پایانی این نوشته را می خوانید:

بخش سوم

دهه دوم حکومت جمهوری اسلامی:

فراهم  شدن زمینه برای رشد و گسترش فرایند سکولارشدن جامعه

در دهه دوم، عقیده، افکار، گفتار، رفتار، سیاستهای  داخلی و خارجی، نوع حکمرانی و اعمال جمهوری اسلامی، در میدان عمل به گستردگی ایران به نمایش درآمده، تجربه شده و متنافر بودنشان با زندگی واقعی و جاری مردم کشور آشکار می شد.  

تردید ها و مباحث و قرائت های گوناگون متفاوت و گاهی متنافر، از ولایت فقیه،  امت و ملت، جمهوری اسلامی، نسبت دین و دنیا، چگونگی حضور دین در دنیای مدرن،  جدائی دین ازدولت  که در دهه اول میان بخشی از نیروهای جمهوری اسلامی شروع شده بود ، در دهه دوم   بتدریج گسترش پیدا کرد ودر نشریاتی نظیر، «روزنامه سلام» ، « ماهنامه زنان»، « کیان»، « ایران فردا»، « فصلنامه گفتگو» و « دریچه گفتگو»  منتشر شد. 

حجت الاسلام محسن کدیور می نویسد: « از اوایل سال ۱۳۶۷ در نظریه ولایت فقیه تردید کردم. متمایل به پیش نویس قانون اساسی شدم « جمهوری اسلامی منهای ولایت فقیه » …، از استقلال نهاد دین از دولت دفاع می کردم… اما هنوز« نظارت دینی دمکراتیک بر سیاست در پس ذهنم بود »( سایت روشنفکری دینی). از سال ۱۳۸۱ « از مردم سالاری اسلامی گذشتم. از سال ۱۳۸۸ به حکومت دمکراتیک سکولار یعنی لزوم استقلال دولت از نهاد دین رسیدم و… درنهایت به این نتیجه رسیدم که با مطلق حکومت دینی وداع کنم» .( سایت روشنفکری دینی ).

انتشار روزنامه سلام 

پس از درگذشت آیت الله خمینی و بعداز رد صلاحیت عده کثیری از نامزدهای جناح چپ مذهبی جمهوری اسلامی در اولین انتخابات دوره ولایت خامنه ای ، روزنامه سَلام، اولین روزنامه منتقد برخی از سیاستهای حکومت در ۲۰ بهمن ، ۱۳۶۹ آغاز به کار کرد. در ۱۵ تیر ۱۳۷۸ برای ۵ سال توقیف شد. مدیر مسئول آن سید محمد موسوی خوئینی‌ها بود .نخستین اعضای شورای سردبیری سلام ، عبدالواحد موسوی لاری ، ابراهیم اصغرزاده و عباس عبدی بود.

نخستین تحریره سلام و دبیران آن  این افراد بودند :[۱]  ابراهیم اصغرزاده ، وفا تابش ، سید محمد رضوی یزدی ، عباس عبدی ،  بهروز صحابه تبریزی ، بابک داد، مسعود مظفری ، محمد مهدی حیدریان ، سید محمود حسینی، اکبر اعلمی، محمدابراهیم انصاری لاری ، عیسی ولایی ، میر علی نگارنده بخش شهرستان‌ها، جعفر گلابی ، بهروز صحابه تبریزی ، بابک داد ، مسعود مظفری، محمد مهدی حیدریان ، اکبر اعلمی، محمدابراهیم انصاری لاری 

ماهنامه «کیان»:

ا ین ماهنامه در پائیزسال ۱۳۷۰ با « صاحب امتیازی مصطفی رخ صفت، مدیر مسئولی رضا تهرانی، و سردبیری محمود شمس (ماشاء الله شمس الواعظین) آغاز به کار کرد و در دی ماه ۱۳۷۹ به اتهام نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و توهین و اهانت به مقدسات توقیف شد. 

مجله «زنان»: 

نشریه‌ای اجتماعی و فرهنگی بود که به صاحب امتیازی و مدیرمسئولی شهلا شرکت منتشر می‌شد. این ماهنامه از جمله معروفترین مجلات اختصاصی و روشنفکری زنان در ایران بود و به مدت ۱۶ سال، از بهمن سال ۱۳۷۰ تا دی ۱۳۸۶ با ۱۵۲ شماره در ایران منتشر شد. مسئولان ماهنامه زنان، این مجله را «تنها ماهنامه فمینیستی ایران» می‌خواندند. 

مجله «ایران فردا»: 

نشریه‌ای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بود که از خرداد ۱۳۷۱ به مدیرمسئولی عزت‌الله سحابی و سردبیری رضا علیجانی منتشر می‌شد. ایران فردا از نشریات با سمت گیری سکولار دمکراتِ  منتقد حکومت بود. حسن یوسفی اشکوری، تقی رحمانی، محمد ملکی، هدی صابر و مجید شریف از شناخته‌شده‌ترین نویسندگان مجله ایران فردابودند. این مجله مطالب فرهنگی، نظری، ادبی، علمی و اقتصادی و سیاسی داشت.

انتخابات ۲ خرداد ۱۳۷۶ و نشریات منتشر شده در دوره دولت خاتمی 

 ۲۰ میلیون نفر از شهروندان صاحب رای ، در انتخابات دوم خرداد ، در مقابل ناطق نوری کاندیدای مورد نظر خامنه ای ولی فقیه -رهبر ، به خاتمی رای دادند وبه این طریق نارضایتی  و مخالفت خودرا نسبت به سیاستها و روشهای خامنه ای نشان دادند.

 روزنامه «جامعه»:

بهمن ماه ۱۳۷۶، شمس الواعظین سردبیر مجله کیان برای تأسیس روزنامه «جامعه» ازمجله کیان رفت. این روزنامه به مدیرمسئولی حمیدرضا جلایی‌پور و سردبیری شمس‌الواعظین و مدیرعاملی محسن سازگارا آغاز به کار کرد. روز پنج شنبه ۱۶ بهمن ماه ۱۳۷۶، نخستین شماره روزنامه جامعه در صدهزار تیراژ، منتشر شد. اقایان  قندی از مدیران سابق نشریه کیهان هوایی ، عبدالکریم سروش، مرتضی مردیها، احمدرضا دالوند، صادق زیبا کلام، جمشید بایرامی، اکبر گنجی، محسن مخملباف ، ابراهیم نبوی، عمادالدین باقی ، هادی حیدری، داوود شهیدی، مانا نیستانی، جمال رحمتی و نیک آهنگ کوثر در ستونهای مختلف روزنامه جامعه،  مطالب فکری، فرهنگی وسیاسی و هنری تهییه می کردند.

خرداد سال  1377، شکوائیه هائی علیه روزنامه جامعه، توسط ستاد مشترک سپاه پاسداران و فرمانده آن، یحیی رحیم صفوی، محسن رفیقدوست، رئیس بنیاد مستضعفان و جانبازان، سازمان زندان‌ها و دادگستری تهران به عنوان مدعی العموم، تسلیم دادگاه شد… در ۳۰ تیرماه ۱۳۷۷ حکم دادگاه مبنی بر لغو امتیاز روزنامه جامعه صادر شد .

 در شرایط و فضائی که در آن روزها در جامعه بوجود آمده بود، در تاریخ سوم تیرماه ۱۳۷۷ مقاله ای تحت عنوان « آقای رئیس جمهور همه مشکلات را با مردم در میان بگذار » در نشریه کار منتشر شد  :

  [ درسالی که گذشت، فضای جامعه ، خردادی ترشد؛ طوفانی ازاندیشه ها که دردهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ در دل جامعه پی افکنده شده و صدایش درآستانه انتخابات به گوش رسیده بود، با پیروزی دوم خرداد ۱۳۷۶ ، راه به میان مردم، جوانان و زنان بازکرد. قلم ها نوآفریدند، جامعه نورباران شد، نورها زوایای سیاه وشوم حکومتی را شکافتند ودرخیابانها شادی را تقسیم کردند؛ 

جوانان آزادی را فریادکردند و گفتند:« یک مملکت یک دولت ، آنهم به رای ملت » و به طالبان گفتند که مملکت را رها کند. 

طوفان اندیشه ها ، باشتاب نور، بردل پرغصه و پرقصه دریای تودها می نشست ودریا، طوفانی ازنور وآزادی وشادی را، به پرورش وتیمارنشسته بود» ] . 

روزنامه توس:

بعداز توقیف روزنامه جامعه ، روزنامه  توس در تاریخ سوم مرداد ۱۳۷۷ با سردبیری ماشاالله شمس الواعظین و با هیئت تحریه مشابه روزنامه جامعه  منتشر شد و پس از از انتشار ۴۵ شماره در ۲۵ شهریور همان سال توقیف شد و تعدادی از مسئولین آن دستگیر شدند ومدتی در زندان بودند.  بعداً همین تیم، روزنامه‌های عصر آزادگان و نشاط را منتشر کردند. 

روزنامه  صبح امروز:

این روزنامه از روز سه‌شنبه ۲۴ آذر ۱۳۷۷ با مدیرمسئولی سعید حجاریان و سردبیری علیرضا علوی‌تبار منتشر و در جریان توقیف جمعی مطبوعات و با حکم سعید مرتضوی در اردیبهشت ۱۳۷۹ تعطیل شد. این روزنامه در کنار روزنامه خرداد با انتشار بیشترین تحلیل‌ها و اخبار مربوط به ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای ایران، آن را به پرونده‌ای ملی تبدیل نمودند. اکبر گنجی، عباس عبدی، سعید رضوی فقیه و عمادالدین باقی از مهمترین نویسندگان این روزنامه بودند. 

درهمین سال‌ها بود که روزنامه ها و نشریات دیگری مانند «مشارکت»، «نوروز»، و «نوسازی»(به مدیرمسئولی حمیدرضا جلایی‌پور) منتشر شد. 

انتشارهفته نامه: 

این نشریه با صاحب‌ امتیازی و مدیرمسئولی اکبر گنجی منتشر می شد. هفته نامه به تعداد ۲۱ شماره  در سال ۱۳۷۷ منتشر ‌شد که  مباحثی در زمینه اندیشه سیاسی ایران را تعقیب می‌کرد.در این نشریات، نام چهره‌های سیاسی چون شمس‌الواعظین، محسن سازگارا، سعید حجاریان، حمیدرضا جلایی‌پور، صادق زیباکلام، عباس عبدی، علیرضا علوی‌تبار، محسن آرمین، مسعود بهنود، غلام عباس توسلی، عزت‌الله سحابی، ابراهیم یزدی، بهمن کشاورز، مهرانگیز کار، موسی غنی‌نژاد، بهمن کشاورز، سعید رضوی فقیه، احمد زیدآبادی، عمادالدین باقی، سیدابراهیم نبوی، مرتضی مردیها، علیرضا رجایی، هوشنگ امیراحمدی ، اکبر گنجی و… زیاد به چشم می‌خورد. کاریکاتوریست‌هایی چون هادی حیدری، داوود شهیدی، مانا نیستانی، جمال رحمتی و نیک‌آهنگ کوثر در آن روزنامه‌ها نیز حضور فعال داشتند.

نگرانی  و خشم خامنه ای از نشریات منتقد و بستن روزنامه ها و مجلات همگانی 

خامنه ای از فضائی که مردم و نشریات آفریده بودند، هراسان و خشمگین بود. وی « در مصلای تهران، در باره نشریات  گفت:  آنها “همان کاری را می کنند که رادیو و تلویزیون‌های بی‌بی‌سی و آمریکا و رژیم صهیونیستی می‌خواهند بکنند”. 

بعداز سخنرانی خامنه ای ، از چهارم اردیبهشت سال ۱۳۷۹ تا آخر همین ماه، ۱۸ روزنامه و مجله همگانی از جمله روزنامه های صبح امروز،‌ آفتاب امروز، عصر آزادگان،‌ آزاد، مشارکت، فتح، آریا و نیز مجله‌های ایران فردا و پیام هاجر به صورت ضربتی توقیف شد.

حکم حکومتی خامنه ای و کنار گذاشتن لایحه توسط مجلس ششم

خامنه ای درمرداد ۱۳۷۹ طی نامه ای به مجلس مجلس ششم، فرمان بیرون بردن لایحه مطبوعاتی را صادر کرد. آقای کروبی و مجلس، نامه خامنه ای را حکم حکومتی اعلام کرد ، لایجه را کنار گذاشت و اصلاح قانون مطبوعات در راستای قانونمند کردن حق نشر آزاد متوقف شد.                         

توقیف فله ای و جلوگیری از فعالیت نشریات دگراندیش، مستقل و نیز اصلاح‌طلب، از اردیبهشت تا اسفند سال ۷۹ به اوج خود رسید. تعداد زیادی از نشریات در تهران و شهرستان‌ها بسته شدند.

انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران، گزارش کرده که در مجموع طی چهار سال اول دولت محمد خاتمی، دستکم ۸۷ روزنامه و مجله توقیف شدند.( فرنوش امیرشاهی بی‌بی‌سی) 

خاتمی رئیس جمهور، در این دوره از یکسو ازجامعه مدنی و « آزادی و  آزادی برای دیگری » و « گفتگوی  تمدنها » سخن می گفت و از  سوی دیگر از « مدینته النبی »  و از سکولاریسم به عنوان اولین خطر برای جامعه .  وی بدینسان بحران نظام عقیدتی ، فکری – سیاسی خود و  جبهه اصلاح طلبان درون حکومتی را به نمایش می گذاشت. 

حکومت به رهبری خامنه ای ، با ایجاد بحرانهای پی در پی برای دولت اصلاحات و  توقیف فله ای نشریات و تبدیل کردن آقای خاتمی به  قول خودش به « تدارکاتچی » و شکست دادن اصلاح طلبان، تفاوت و اختلافات فکری و سیاسی اصولاگرایان با اصلاح طلبان حکومتی – متمایل به سازگار کردن دین و حکومت دینی با ارزش‌های مدنی چون دموکراسی و حقوق بشر ، شدت بخشید.  

این اولین شکاف فکری – سیاسی از جنس جدید در میان معتقدین به جمهوری اسلامی بود. اصلاح طلبی به بن بست رسید،  اصلاح طبان شکست خوردند و دیگر نتوانستند به موقعیتی که در برهه‌ی حوالی ۱۳۷۶ داشتند برگردند و بتدریج دچار تجزیه از درون  و تضعیف هم شدند. 

در این دوره،  زمینه، برای رشد و گسترش سکولاریزاسیون و ارزشها و افکار آزادی و دمکراسی، حقوق بشر و حق شهروندی بیش از پیش فراهم شد.  آقای خاتمی در مقام رئیس جمهور، سکولار یسم را جزو « اولین خطر جامعه … » اعلام کرده بود. 

مجله نامه:

در سال ۱۳۸۳ با مدیر مسئولی  کیوان صمیمی ، سردبیری مجید تولایی، دبیر تحریریه علیرضا کرمانی و طراح و گرافیست شایا شهوق منتشر شد. ( اعضا تحریریه و همکاران ماهنامه: بهمن احمدی امویی، نوشین احمدی خراسانی، امیر هوشنگ افتخاری راد، امین بزرگیان، سیمین بهبهانی، هژیر پلاسچی، مصطفی تنها، مجید تولایی، تقی رحمانی، احمد زیدآبادی، شایا شهوق، سید علی صالحی، کیوان صمیمی، رضا علیجانی، علیرضا مکی کرمانی، پارسا پیروزیان، جواد لگزیان،مریم درویشی، مرضیه سلیمانی و…) 

انتخابات  22 خرداد۱۳۸۸ ، حذف میر حسین موسوی 

انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری ، مهمترین آوردگاه نبرد میان رهبری و دیگر طرفدران  یکپارچه کردن تمام عیار حکومت اسلامی با منتقدین و مخالفین جمهوری اسلامی ولی محور است.

اما بر آمد جنبش سبز با شعار چند میلونی « رای من کو »، شکاف میان نیروهای جمهوری اسلامی را عمیق تر ، بحران درون جمهوری اسلامی را بیشتر و شکاف میان مردم و حکومت را ابعاد و کیفیت جدید بخشید . 

من در آنزمان در مقاله ای تحت عنوان « جنبش سبز فرازبلندی از فرایند گذار جامعه امروز ایران به آزادی و دمکراسی ( ۲۸ مهرماه ۱۳۸۸ – ۲۰۰۹.۱۰.۲۸ ) نوشتم :   [جنبش سبز از دل جامعه جوان، دگرگون شونده و پویا برآمده ، فرزند زمانه خویش و بر ساخته شهروندان امروزین جامعه است ؛ بر متن شرایط نوین جهانی سر بر آورده ، درون زا ، خودبنیاد وجهان نگر است وچشم به آینده دارد ].

انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ و جنبش « رای من کو  » درسال ۱۳۸۸ ، علیرغم عیب و نقص هایشان، فرازهائی از فرایند سکولاریزاسیون بوده است. 

نگاهی به  تغییر و تحولات فکری  و سیاسی در میان بخشی از

نیروهای فرهنگی و سیاسی مذهبی در سمت سکولار دمکراتیک شدن 

بخش بزرگی از این نیروها که در روند تشکیل جمهوری اسلامی و در دهه اول طرفدار آن و مخالف سکولاریسم و جدائی دین از دولت بودند، بتدریج  تغییر و تحول فکری و سیاسی پیدا کرده، ولایت فقیه را نقد و رد کردند، از حکومت دینی و دین حکومتی فاصله گرفته و از آن عبور کردند.  حکومت و دولت و قانون و مقررات اداره امور جامعه و کشور را امر بشری دانسته و با وجود برخی تفاوت نظرات و برداشتهای مختلف از سکولاریسم ، عمدتا سکولار دمکراسی و جمهوریت و نظام سیاسی سکولار دمکراتیک را پذیرفته و از آن دفاع می کنند . 

دراینجا، فقط بطور فشرده و کلی، به مواضع کنونی تعدای از افراد و شخصیهای سرشناس این طیف اشاره می کنم. (اغلب این اطلاعات برگرفته از مقالات و سخنرانیهای  این افراد و سایت روشفکری دینی است).

نوانیشان دینی (ملی مذهبی ها) 

بخشی از روشنفکران مذهبی که در روندشکل گیری انقلاب و تشکیل جمهوری اسلامی، از جمهوری اسلامی طرفداری و حما یت می کردند، از اوایل دهه دوم حکومت ، « ملی – مذهبی » نامیده شدند. این بخش ازهمان سال اول حکومت، نگاه و نظرات متفاوتی نسبت به ولایت فقیه داشتند و آنرا نقد می کردند. درواقع این طیف ازاولین نیروهای مذهبی سیاسی متمایل به سکولار دمکراسی در دهه اول حکومت در میان  مجموعه نیروهای مذهبی غیر سکولار بودند. 

اکنون اینان به صورت روشن و مشخص مدافع و خواهان حکومت سکولار دمکرات، جدائی دین ار حکومت و  ودولت و مخالف جمهوری اسلامی هستند.

 از مشهورترین افراد این طیف می توان از زنده یاد مهندس سحابی، رضا علیجانی، زنده یاد دکتر کاظم سامی، حسن یوسفی اشکوری، تقی رحمانی، محمد ملکی، هدی صابر و مجید شریف وزنده یاد دکتر فیرحی نام برد .

حسن یوسفی اشکوری:

 طبق گفته خودش [ در عصر انقلاب از پیروان آیتالله خمینی و طبعا از حامیان حکومت دینی با مدل ولایت فقیه بوده‌ اما در سیر تحولات و حوادث سه دهه پر تجربه ، از افکار گذشته فاصله گرفته و بیش از بیست سالی است که حتی فرمانروایی پیامبر اسلام را دینی به معنای تئوکراتیک نمی داند تا چه رسد به خلفای پس از او و به طریق اولی در روزگار ما. 

ایشان  براین نظر است که : « بر خلاف نظر عموم مسلمانان و فقیهان، در قرآن هیچ آیه‌ای در اثبات منشاء و شأن آسمانی فرمانراویی محمد (ص) در مدینه نیست. ۲-با فرض فرمانروایی الهی محمد (ص) نیز، هیچ دلیلی عقلی و نقلی مبنی بر الهی بودن فرمانروایی جانشینان وی وجود ندارد؛ حتی دلایلی و مستنداتی خلاف آن در دست است… ۳- مقولاتی چون «دولت»، «حکومت»، «سیاست»، «قانون» و مانند آنها ذاتا و موضوعا از مقولات بشری و زمینی و عرفی اند و هرگز در قلمرو دین و شریعت قرار نمی گیرند . ۴- به ترکیباتی چون «دموکراسی اسلامی» یا «حقوق بشر اسلامی» باور ندارم .اما می پندارم که از منظر خالص اسلامی، می توان ادعا کرد که در حال حاضر سازگارترین نظام حکومتی نظام عرفی دموکراتیک با منشاء زمینی قدرت و قانون و در عین حال ملتزم به رعایت حقوق بشر است …»  برای آشنائی بیشتر، به نوشته زیر مراجعه شود:( «حسن یوسفی اشکوری: روشنفکران دینی و سکولاریسم در ایران» – وب سایت رسمی محسن کدیور.تاریخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۳۹۲).

 محمد مجتهد شبستری: 

محمد مجتهد شبستری از دیگر روشنفکران مذهبی ، از همان اوایل انقلاب نگاه نقادانه به حکومت دینی  داشته و نوشته ها و سخنان فراوانی در این زمینه دارد .

مجتهد شبستری  می گوید: [  « قرآن کتاب قانون نیست» و « حضرت محمد قانون گذارنبود . آنچه که در قرآن ابدی است تاکید برارزشهای اخلاقی در درجه اول است نه مصداق آنها ».( جرس – ۱۳٩۲- سایت روشنفکری دینی / یکشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۶ -) 

 مهمترین میراث که از پیامبر اسلام باقی مانده قرآن مجید است. این کتاب حتی در آیات معروف به «آیات احکام» مشخصات یک متن قانونی را ندارد و چون این‌طور است نمی‌توان در مقام تفسیر آیات احکام این کتاب این مفروض پیشین را داشت که به تفسیر یک متن قانونی می‌پردازیم (چنانچه فقیهان چنین می‌کنند)] 

محسن کدیورمی گوید: 

 «از اوایل سال ۱۳۶۷ در نظربه ولایت فقیه تردید کردم. متمایل شدم به جمهوری اسلامی منهای ولایت فقیه ، از استقلال نهاد دین از دولت دفاع می کردم …اما هنوز نظارت دین دمکراتیک بر سیاست ، پس ذهنم بود. از سال ۱۳۸۱ «از مردم سالاری دینی» گذشتم. ازنیمه دوم ۱۳۸۸به حکومت دمکراتیک سکولار یعنی لزوم استقلال دولت از نهاد دین رسیدم واز نظارت حقوقی نهاد دین برسیاست و قانون گذاری عبور کردم و درنهایت به این نتیجه رسیدم که با مطلق حکومت دینی وداع کنم »

عبدالکریم سروش: 

سروش که در ابتدای تشکیل جمهوری اسلامی حامی آن و از مسولین انقلاب فرهنگی و مخالف سرسخت سکولاریسم بود بتدریج دچار تغییر فکری – سیاسی شد و چند سال بعد، «  ولایت فقیه را ، عین استبداد دینی دانسته  و گفت « با این نظریه نمی توان نظم دمکراتیک به وجود آورد، هیچ کس نمی تواند در ذیل نظریه ی ولایت فقیه عدالت بورزد. چون قدرت مطلق فساد مطلق است ». 

وی بتدریج ضمن فاصله گذاری میان سکولاریسم فلسفی و سکولاریم سیاسی، سکولاریسم سیاسی را به معنی  « جدائی دین از حکومت » اعلام کرد . به این معنا که « حکومت مشروعیت خودرا از از دین نمی گیرد و دین در فکر این نیست که مردم را هدایت کند واز راه دین به رستگاری برساند ».

 سروش ضمن اینکه با سکولاریسم فلسفی مساله دارد ، در یکی از سخنرانی هایش می گوید « جهان را بروفق مفاهیم دینی تبیین نکنید و در تببین هایتان برای پدیده های اجتماعی و علمی پای خدا را به میان نکشید  ( روشفکران دینی و معنای سکولاریسم دیماه  1397). 

 مهندس مهدی بازرگان: 

 بازرگان، قبل از رفرندام « جمهوری اسلامی آری یا نه » ، « جمهوری دمکراتیک اسلامی» را مطرح کرد.  با این وجود مسولیت دولت موقت  جمهوری اسلامی را پذیرفت اما نتوانست در چارجوب جمهوری اسلامی کارکند و چندی بعد استعفا داد. بازرگان نیز بعدها در سال ۱۳۷۱، طی یک سخنرانی می گوید « هدف دیـن ، ساختن این دنیا نیست واین دنیا رامی توان با استفاده ازعلم، عقل و مکاتب بشری ساخت…» ( کتاب ” آخرت وخـدا، هدف بعثت انبیاء” . سخنرانی در جشن مبعث انجمن اسلامی مهندسین (اول بهمن ۱۳۷۱).

مصطفی ملکیان:

مصطفی ملکیان بر « بریدن تصمیم گیری اجتماعی از امر مقدس » ، « نگاه کارکردی به دین »، « جدائی دین از دولت »، « عمل بر حسب محاسبات عقلانی و خرد »  تاکید دارد. ( سایت روشنفکری دینی). ایشان در یکی از کنفرانس‌های اخیر در نگاه تحلیلی به تغییر و تحولات جامعه  بویژه جوانان می گوید: « … همه کشورهای اسلامی غیر از ایران ، هنوز آرزو و خواهش و خواست و رویای حکومت دینی را دارند . این کشورها اسلامی تا بیایند این خواست در درونش را از بین برود خیلی باید خسارت بپردازند. در آینده کشور، به نظر من – جز یک تعداد آدمهای خشونت طلب که دست به خشونت  خواهند زد – هیچ کس آرزوی حکومت دینی ندارد. این دغدغه از درون ما رخت بربسته است. در ذهن قومی و ذهن ملی ما ، دیگر این آرزویش درواقع ازبین رفته است. …جوانان ما چند مرحله از شریعتی گذار کرده اند» .  ( گفت گو با مصطفی ملکیان درباره آینده ایران – دیگر آرزوی حکومت دینی نداریم youtube ).

نگاهی به نفوذ سکولاریسم و فرایند سکولاریزاسیون در حوزهای علمیه 

خامنه ای می گوید : « هیئت ها نمی توانند سکولار باشند. هیئت اما م حسینی سکولار نداریم» . ( خامنه ای . ۲۰.۸.۹۲ در دیدار با اعضای ستاد هیئت رزمندگان اسلام ) 

صادق نیا استاد حوزه و دانشگاه تصریح می کند : من معتقدم حوزه علمیه امروز سکولار است از نظر جایگزین کردن بینشهای غیر دینی بجای دینی… ، سابق براین روحانیت در رتبه اول مرجعیت اخلاقی بودند اما امروز مطالعات نشان می دهد که که روحانیت بعداز بازیگران فوتبال ، تلویزیون ، دوستان … در رتبه پنجم قرار دارند و این افول نشان دهنده سکولاریسم و کم شدن دینداری در جامعه است. ( خبرگزاری دانشجویان ایران. ایسنا )،

ابراهیم رئیسی دادستان کل دادگاها ویژه روحانیت در محل مدرسه علمیه نواب گفت :  سکولاریسم اجتماعی ، حوزه های علمیه را تهدید می کند به این معنا که جامعه مشغول کار خود و ما حوزه ها نیز مشغول کار خودمان باشیم ».( اکبر گنجی . رادیو فردا ) . مصباح یزدی  : رگه هائی از سکولاریسم در مسئولان رده بالای کشور وجود دارد. و حتی در حوزه های ما ناخوداگاه دارد نفوذ می کند و ما غافلیم. ( اکبر گنجی  27 آذر ۱۳۹۷ 

دکتر ابراهیم فیاض در جمع اساتید و فضلای حوزهدعلمیه مشهد گفت« اکنون بخاطر بسیاری از رفتارها، گروه مرجعیت روحانیت شکسته است و این فروپاشی جدی است ». (  شبکه اجتماعی. حوزه علمیه قم سکولار است   19 فروردین ۱۳۹۷) 

موارد فوق و  فاکتهای فراوان در این زمینه ، از نشانه های مهم رشد و گستر ش فرایند سکولاریزاسیون و ارزشها و افکار آزادی ، دمکراسی در جامعه و گسست و زوال دین حکومتی و  ایزوله شدن و زوال حکومت دینی- جمهوری اسلامی در جامعه است

بخش چهارم

نگاهی تیتر وار به علل و عوامل گسترش  سکولاریزاسیون در  جامعه  در چهار دهه گذشته 

  • تشکیل حکومت دینی جمهوری اسلامی، حکومتی کردن دین  و تبدیل کردن آن به ابزاری مشخص برای زور گوئی،  ریا و دروغ گوئی و زراندوزی صاحبان قدرت و مسولین حکومتی و خودیها  
  • گسترش باسوادی و افراد تحصیل کرده در سطوح دیپلم و دانشگاهی بویژه زنان ( حدود ۱۵ تا ۱۸ میلیون نفرتحصیلات آکادمیک را گذرانده و یا در حال آموزش آن هستند) ؛
  • گسترش و تشدید تبعیض و نابرابری های حقوقی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی در تمامی ابعاد زندگی و تشدید استثمار و غارت و ظلم و شکاف طبقاتی؛ 
  • انباشت تجربه و شناخت و آگاهی شهروندان و اقشار و طبقات مختلف مردم در جریان زندگی نسبت به  رهبران و مسولان  حکومت دینی و دین حکومتی 
  • تردید بخش بزرگی از مردم  نسبت به توانائی، کار آئی، صداقت و صلاحیت  رهبران و مسولان جمهوری اسلامی، 
  • گسترش نارضایتی و زیر سوال بردن حکومت و گسترش پرسشگری در جامعه و آگاه شدن شهروندان و افشاز و طبقات مختلف مردم نسبت به  حق و حقوق فردی  و اجتماعی خود  ؛ 
  • انتشار وسیع نشریات و ترجمه های آثار هنری، فرهنگی، جامعه‌شناسی، فلسفی و سیاسی غیردینی و نقد و رد حکومت دینی باوجود فشارهای سخت و سرکوبگرانه حکومت 
  • گسترش وسایل ارتباطی بویژه اینترنت و شبکه های اجتماعی در دردو دهه گذشته در کشور 
  • گسترش انواع ارتباطات  فکری، فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی درون کشوری و میان کشوری
  • آشنائی مردم  با فرهنگ  و ارزشهای جوامع  پیشرفته ؛   
  •  گسترش ارزشها و افکار نظیر حق حیات، حقوق بشر، حقوق شهروندی، جدایی دین از دولت، برابرحقوقی زن و مرد، آزادی‌های فردی و اجتماعی، حق تشکل های کارگری ، معلمان ، زنان ، و… دمکراسی، عدالت اجتماعی، حفظ محیط زیست-
  • گسترش و تعمیق  رویکردهای گیتیانه – سکولار- به زندگی وامور مربوط به زندگی  در میان شهروندان و اقشار و طبقات مردم؛ 
  • شکسته شدن  تدریجی تقدس و مقبولت و مشروعیت  رهبران ، مسولین حکومت و حکومت جمهوری اسلامی در نزد اکثریت مردم کشور؛
  • تضعیف نهادهای سنتی و مقید به احکام  دینی  – شریعتی نظیر خانواده ،کاهش پایبندی به موارادی نظیر نماز خواندن، به مسجد رفتن ، روزه گرفتن ، رعایت حجاب و تقدیرگرائی ؛
  • گسترش گروههای موسیقی  نظیر« رپ»، «متالیکا» و نظائر آن  و برگزاری روزهائی نظیر « والنتین » ؛
  • افزایش میزان روابط جنسی میان زنان و مردان مجرد (خارج از ضوابط دینی سنتی ) وگسترش افکار فیمینیسی؛
  • گسترش تکثرگرائی و جهان‌نگری ؛ 
  • دخالت آگاهانه و هدفمند و هوشیارانه و مشارکت بخش بزرگی از شهروندان و اقشار مردم در اشکال مختلف در مسائل اجتماعی، فرهنگی ، زیست محیطی و  سیاسی جامعه ، مستقل از حکومت و در مقابل حکومت؛
  • دفاع از حقوق و آزادی‌های فردی و اجتماعی، برابر حقوقی زن با مردم در تمامی حوزه های فکری، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی،  دفاع از حقوق کودکان، معلمان، دانشجویان، کارگران، بازنشستگان و حفظ محیط زیست در مقابل حکومت؛
  • گسترش کمی و کیفی نیروهای مدافع جامعه مدنی، سکولاردمکراسی، آزادی‌، عدالت‌ اجتماعی ومحیط زیست و مخالفت های آشکار گفتاری، نوشتاری و میدانی با تبعیض های حکومت  و نابرابری ها در جامعه و شکل گیری تشکلهای مستقل مدنی – صنفی – سیاسی اقشار و طبقات مختلف جامعه .

مجموعه فاکت‌ها و تغییرات، نشانه های واقعیِ گسترش فرایند سکولاریزاسیون و پیوند آن با ارزشها و افکار و خواسته های حقوق شهروندی  دمکراتیک و عادلانه و زیست محیطی در جامعه ما است. 

برای اطلاعات بیشتر می توان به لینک مراجعه کرد : (جان شکفته  انسان ایرانی و جامعه ایران … ://bepish.org/fa/node/9597

سکولاریزاسیون – سکولار شدن – درجامعه ما یعنی: 

 نقد امر مقدس و به رسمیت شناختن حق نقد آن به عنوان حق انسان و شهروند؛ « بریدن تصمیم گیری های اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی از امر مقدس » و « عمل بر حسب محاسبات عقلانی و خرد » و « جدائی دین از دولت » ؛ 

 زوده شدن خرافاتِ و عقاید سیاسی مبتنی بر خدائی و الهی بودن مشروعیتِ  جمهوری اسلامی و ولی فقی،  پادشاهی و سلطنت و شاه، و هر نظام و نماد سیاسی دینی و موروثی  در راستای پایان دادن به حضور آنها در قدرت سیاسی و حکومت و دولت؛ 

یعنی «دولت»، «حکومت»، «سیاست»، «قانون» و مانند آنها موضوعا از مقولات بشری و زمینی اند  وهرگز در قلمرو دین و شریعت قرار نمی گیرند؛ یعنی « قران کتاب قانون نیست  و « حضرت محمد قانون گذارنبود» ؛و  « دنیا رامی توان با استفاده ازعلم،عقل ومکاتب بشری ساخت و هدف دیـن ، ساختن این دنیا نیست » ؛ 

یعنى اینکه  « شما جهان را بر وفق مفاهیم دینى تبیین نکنید و در تبیین هایتان براى پدیده هاى اجتماعى و علمى پاى خدا را به میان نکشید.» . « یعنی جدا کردن دین از حکومت » ، « یعنی نفی دخالت روحانیت در امور کشور» 

سکولاریزاسیون درجامعه ما یعنی لغو همه‌ی امتیازهای اقتصادی و فرهنگی و سیاسی روحانیت ( منبر) ، از قوای اجرائی و قضائی و مقننه. 

یعنی برابر حقوقی زن و مرد در تمام حوزه های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و رفع و نفی مردسالاری و دیگر قیودات و قوانین دینی – سنتی مبتنی بر تبعض و تمایز علیه زنان (محمدرضا نیکفر طرحِ یک نظریه  بومی درباره‌ی  سکولاریزاسیون- مجله ‌ی آفتاب، ش. ۲۷ (تیر ۱۳۸۲) ؛ 

یعنی عدم  امتیاز ویژه برای ادیان و مذاهب و نهاد ها و نماد ها  نظیر ولی فقیه و شاه برای حضور مستقیم و غیر مستقیم درقدرت سیاسی ، قانون اساسی، حاکمیت و حکومت و دولت ؛ رفع تبعیض میان شهروندان دیندار و مذهبی ( ازهمه نوع) و میان دینداران و دگر اندیشان و تحقق برابر حقوقی همه شهروندان ؛ 

یعنی لغو  حکم ارتداد وجرم  و اعدام بخاطر تغییر دین؛ کنار گذاشتن رسمیت یکی از ادیان و مذاهب بعنوان دین رسمی کشور در قانون اساسی و قوانین مدنی کشورایران ؛ 

سکولار شدن جامعه به معنای بی دین  شدن شهروندان نبوده و نیست. در جوامع سکولار شده واقعا موجود، میلیونها  انسان دین دار وغیر دیندار در کنار هم زندگی می کنند. درکشور ما هم، میلیونها انسان و شهروند مسلمان، مسیحی، زردشتی، یهودی و بهائی زندگی می کنند که  خودرا سکولار دمکرات می دانند. 

سکولاریزاسیون در جامعه ما فرایندیست چند وجهی مبتنی بر مجموعه ای از تغییر و تحولات فکری و فرهنگی، اجتماعی  و سیاسی در میان مردم و جامعه.

 برقراری پیوند و هماهنگی میان جنبه های محتلف سکولاریزاسیون در عمل ، ازالزامات پیشرفت و تحقق آن کامل آن است. 

لازم است یاد آوری شود که سکولاریزاسیون- سکولار شدن-  و  سکولار کردن جامعه وجه مشترکی دارند اما اولی، عمدتا مبتنی و متکی بر دینامیزم درونی جامعه  ولی دومی عمدتا متکی به اعمال زور و قدرت سیاسی برمردم و جامعه است . سکولار کردن جامعه به شیوه آمرانه و دیکتاتوری و اعمال آن به مردم ، فرایند سکولار شدن جامعه را با تنشها و مشکلات جدی مواجه می کند .

سکولارکردن سلطنت دین پایه – شاه محور و برخی نهادهای جامعه بشیوه آمرانه و زور و دیکتاتوری  توسط رضاه شاه و محمد رضا شاه –  به سکولار دمکراتیزه شدن جامعه منجر نشد . 

تصادفی نبود که  72 سال پس از انقلاب مشروطیت ، حکومت دینی- شریعتی جایگزین حکومت شبه مدرن – سکولار – دیکتاتور ی شاه محور شد. 

لازم است تاکید شود که سکولاریزاسیون به معنای دمکراتیزه شدن جامعه نیست . از درون فرایند سکولاریزاسیون می تواند انواع قدرتها وحکومتها و دولتهای سکولار پویولیستی، دیکتاتوری، فاشیستی ، راست افراطی تحت نام پادشاهی یا جمهوری یا هرنام دیگر بیرون بیاید.

جنبش زن زندگی آزادی 

جنبش «زن – زندگی – آزادی» عالی‌ترین، تجلی تاکنونی رشد و گسترش  فرایند تغییر و تحولات فکری و فرهنگی و  اجتماعی و سیاسی  جامعه در سمت  سکولار دمکراتیک شدن و  گذرگاهی است در مسیر و راه گذار از جمهوری اسلامی به  نظام سیاسی سکولار دمکراتیک مستقل از نهاد و نماد دینی ، سنتی و موروثی .

جنبش زن زندگی آزادی ، جنبشی گیتیانه – سکولار-  در مقابل حکومت دینی است؛ 

 ریشه در نیاز مبرم جامعه به تحقق حقوق برابر  زن و مرد و استقلال زن ، دمکراتیزه شدن جامعه و تقسیم قدرت و عادلانه شدن مناسبات اجتماعی دارد ؛

 نوجو، پویا و متکثر  و مخالفِ تبعیض و بی‌عدالتی و استبداد در هر شکل دینی و سنتی  

خود بنیاد و رها از هژمونی نیروهای  فکری و سیاسی  دینی ، سنتی، موروثی و خواهان زندگی برای زیستی آزاد، ، شاداب و بهتر در همین امروز- نه برای آخرت و بهشت اجباری- ؛ 

برای اطلاع بیشتر، می توان به لینک ( مقاله پیرامون مختصات، دست آوردها ، نارسائی ها ..جنبش زن  زندگی آزادی) مراجعه کرد.

https://www.bepish.org/fa/node/8507

*سیری در شکل‌گیری و پیشرفت فرایند سکولاریزاسیون در ایران  از دوره مشروطیت تا امروز – مجید عبدالرحیم پور بخش ۱ و ۲

https://akhbar-rooz.com/?p=240048 لينک کوتاه

1.7 6 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x