شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

 نگاهی به کتاب «آیه‌‌‌های شیطانی» – شیوا شکوری

این کتاب چهارمین رمان از «سلمان رشدی» نویسنده هندی- بریتانیانی است که با نام «سِر احمد سلمان رشدی» نیز شناخته می‌شود. او لقب «سِر» را در سال ۲۰۰۷ میلادی از ملکه الیزابت همراه با نشان شوالیه در لندن دریافت کرد.

بیشتر نکات و اطلاعات این متن برگرفته از نیویورکر، بریتانیکاِ و روزنامه گاردین است. بخشی هم از کتاب «فرشته فریب» اثر مهدی استعدادی شاد برداشته شده است.  

مشخصات کتاب

آیه‌های شیطانی اثر سلمان رشدی است که در سال  ۱۹۸۸ در ۵۴۶ صفحه توسط نشر «وایکینگ پنگوئن» منتشر شد.  

طرح روی جلد (منظورچاپ اول) جزئیاتی از کشتن دیو سفید به دست رستم است که از آلبوم کلایو در «موزه ویکتوریا و آلبرت» در لندن برداشته شده است.

تاریخچه مختصری از زندگی سلمان رشدی

سلمان رشدی (متولد ۱۹ ژوئن ۱۹۴۷، در بمبئی [مومبای کنونی] در هند است . پدرش یک تاجر مسلمان مرفه در هند بود، ولی سلمان رشدی در راگبی به مدرسه رفت و در دانشگاه کمبریج تحصیل کرد و در سال ۱۹۶۸ مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته تاریخ دریافت کرد. در بیشتر دهه ۱۹۷۰ او در لندن به عنوان یک نویسنده تبلیغاتی کار می‌کرد. اولین رمان منتشر شده او«گریموس»، در سال ۱۹۷۵ منتشر شد. رمان بعدی او، «بچه‌های نیمه‌شب» (۱۹۸۱)، بود که افسانه ای درباره هند مدرن است و برنده جایزه «بوکر انگلستان» شد و آقای رشدی را در خط پیشروی نسل جدیدی از نویسندگان بریتانیایی قرار داد. این کتاب تمثیلی تاریک از تاریخ هند از زمان استقلالش است. در این اثر افول قهرمان – از کودکی درخشان به دوران بدبینی و ناامیدی بزرگ‌سالی – به استعاره ای از سرنوشت خود کشور تبدیل شده و امید به دموکراسی در دوره پرآشوب نخست وزیری «ایندیرا گاندی» در سال ۱۹۷۵ از بین رفته.  پس از انتشار این کتاب خانم گاندی او را تهدید کرد که به دلیل افترا به شوهر مرحومش از او شکایت خواهد کرد. یک فیلم هم از این کتاب اقتباس شد که خود رشدی پیش‌نویس فیلم‌نامه را تهیه کرد و در سال ۲۰۱۲ اکران شد.  

رمان «شرم» (۱۹۸۳) بیشتر بر مسائل سیاسی متمرکز است. از به قدرت رسیدن وحشیانه «محمد ضیاء الحق» رئیس جمهور پاکستان یاد می‌کند که از او برای سکوی پرشی استفاده شد تا یک حکومت نظامی ایجاد شود. در آن پرتره خیال‌انگیز کشوری که «کاملاً هم پاکستان نبود.» با گروهی از احمق‌های کوتوله‌ی خودپسند عرضه شد. در این رمان که در ژانر طنز سیاه است، کشورتخیلی پاکستان در لبه پوچی قرار گرفته است. اگرچه این کتاب نقدهای مثبتی در پاکستان دریافت کرد، اما  بعداً ممنوع شد.  

«آیه‌های شیطانی»، برعکس آن دو رمان کمتر به رویدادهای سیاسی می‌پردازد و بیشتر به پیامدهای تبعید فرهنگی و مسائل شخصی هویت و مسخ پرداخته است. فصل‌هایی در مامبای می‌گذرد و فصل‌های بیشتری در لندن که در خانه فعلی آقای رشدی ( خانه‌ی در زمان نگارش او) می‌گذرد و مانند کتاب‌های قبلی او نثری گیج‌کننده و هوشمندانه دارد که با استقبال متفاوتی مواجه شد. کتاب تحت الشعاع بحث کفرگویی قرار گرفت و تظاهراتی عمومی علیه این کتاب در ژانویه ۱۹۸۹ در پاکستان گسترش یافت و در ادامه انتقاد رهبران جامعه مسلمان در بریتانیا را نیز برانگیخت و در آخر این رمان را توهین آمیز دانستند و محکوم کردند.
در این زمان  «آیت‌الله خمینی» هم در سال ۱۹۸۹ فتوای سر سلمان رشدی را صادر کرد.  رشدی پس از صدور فتوای خمینی تحت حفاظت پلیس قرار گرفت و بخش عمده ای از دهه بعد را در خفا گذراند تا این‌که دولت ایران در سال ۱۹۹۸ اعلام کرد که دیگر به دنبال اجرای آن نیست. البته این کتاب هنوز هم در هند ممنوع است. رشدی در واکنش به ممنوعیت آیه‌های شیطانی در هند گفت: «این کتاب در واقع درباره اسلام نیست، درباره مهاجرت، مسخ، از خود بیگانگی، عشق، مرگ، لندن و مامبای است». البته این اثر پیچیده موضوعی باعث شد رشدی جایزه کتاب «ویتبرد» را برای رمان سال به دست بیاورد و در سال ۱۹۸۸ در فهرست کوتاه جایزه بوکر قرار بگیرد.

ناگفته نماند که همین امر فتوا باعث شد این کتاب بسیار مشهور شود، اگرچه سلمان رشدی قبلاً هم یک نویسنده مشهور بود و در سال ۱۹۸۱ برنده جایزه بوکر برای کتاب «بچه‌های نیمه‌شب» شده بود.

در این میان افرادی هم مرتبط با آیه‌های شیطانی قربانی خشونت شدند: یک مترجم ژاپنی، «هیتوشی ایگاراشی» در سال ۱۹۹۱ به قتل رسید. یک مترجم ایتالیایی در سال ۱۹۹۱ با چاقو زخمی شد، ولی جان سالم به در برد و در سال ۱۹۹۳ به ناشر رمان در نروژ تیراندازی شد  که او هم جان سالم به در برد.

در سال ۱۹۸۹جایزه ای توسط یک بنیاد ایرانی برای هر کسی که رشدی را بکشد، در نظر گرفته شده بود که در قرن بیست و یکم چندین برابر افزایش یافت. رشدی در کتاب «خاطرات سوم شخص» خود در سال ۲۰۱۲، از نام مستعار «جوزف آنتون» استفاده کرد و تجربه خود از زندگی در انزوا را بازگو کرد. در اگوست سال ۲۰۲۲، رشدی در یک حضور عمومی در Chautauqua، نیویورک با ضربات چاقو مورد ضرب و شتم قرار گرفت. او به شدت مجروح شد، بینایی یک چشم خود را از دست داد و البته زنده ماند.

همه رمان‌های تمثیلی او مسائل تاریخی و فلسفی را با استفاده از شخصیت‌های سورئال و طنز با نثری پرآشوب و ملودراماتیک بررسی می‌کنند. برخورد او با موضوعات حساس مذهبی و سیاسی او را به شخصیتی جنجالی تبدیل کرده است.

چکیده

این داستان پیچیده و چندلایه  بر دو قهرمان مسلمان هندی «جبرئیل و صلاح‌الدین چمچه» متمرکز است. این دو شخصیت دارای احساساتی کاملا متضاد یکدیگرند و در کل رمان قطب‌های متضاد مغناطیسی‌اند که یکدیگر را جذب می‌کنند. جبرئیل بازیگر موفق بالیوود است که اخیرا دچار جنون و پارانویا شده و عاشق یک کوهنورد انگلیسی به نام «الیا کونه» است. صلاح‌الدین چمچه هم یک صداگذار است. یعنی به جای هنرپیشه‌ها یا شخصیت‌های کارتونی  و مانند این‌ها  حرف می‌زند. جبرئیل و صلاح‌الدین  هر دو مسافران هواپیمایی‌اند که از مامبای به لندن پرواز می‌کند. هواپیما توسط تروریست‌های «سیک» (مذهبی است متشکل از هندو و اسلام)  ربوده می‌شود و تروریست‌ها در جریان یک مشاجره، به طور تصادفی بمبی را منفجر می‌کنند و هواپیما بر فراز کانال مانش منهدم می‌شود.

صلاح‌الدین و جبرئیل تنها کسانی‌اند که از این حادثه جان سالم به در می‌برند. با سقوط جبرئیل، او به فرشته جبرئیل تبدیل می‌شود (یا در ذهنش این‌جور تصور می‌کند) و یک سری رویا می‌بیند. اولین رویاش هم اتفاقا در باره تاریخ پیدایش اسلام است و جزئیات این رویا که یک داستان فرعی در رمان است همان چیزی است که جنجال بزرگی را پیرامون رمان به وجود آورد.

صلاح‌الدین هم با سقوطش به شیطان تبدیل می‌شود و بعداً شاخ و پاهای بز با سم‌های بریده شده در می‌آورد. این دو مرد به سمت ساحل می‌خزند و صلاح‌الدین به نام مهاجر غیرقانونی دستگیر می‌شود و توسط پلیس مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرد و پس از بستری شدن در بیمارستان، فرار می‌کند و بعد متوجه می‌شود که همسرش با یکی از دوستانش رابطه نامشروع دارد. بدبختی‌های او همچنان ادامه دارد تا که کارش را از دست می‌دهد. خشم او از جبرئیل به دلیل عدم مداخله‌ی او در هنگام دستگیری‌اش فزونی می‌گیرد و به دشمنی شیطانی برای جبرئیل تبدیل می‌شود که با حسادت، فاجعه، تجربیات مشترک خارج از کشور و جنون به‌هم پیوندی جالب و پر پیچ و خم می‌خورند.  

 در این میان جبرئیل دوباره به الیا برمی‌گردد، اما فرشته‌ای به او می‌گوید که او را ترک کند و کلام خدا را در لندن منتشر کند. او با ماشین یک تهیه کننده فیلم هندی برخورد می‌کند که قصد دارد سه فیلم مذهبی اجرا کند و جبرئیل در آن نقش یک فرشته بزرگ را بازی کند. بعداً جبرئیل و صلاح‌الدین در یک مهمانی با هم روبه‌رو می‌شوند و صلاح‌الدین تصمیم می‌گیرد او را بکشد. با این حال، اگرچه او فرصت‌هایی دارد، اما جبرئیل را نمی‌کشد و در عوض او را به این باور می‌رساند که الیا چندین معشوقه دارد.

جبرئیل در نهایت متوجه می‌شود که صلاح‌الدین او را فریب داده است و تصمیم می‌گیرد او را بکشد. با این حال، هنگامی که صلاح‌الدین را در ساختمانی در حال سوختن پیدا می‌کند، نجاتش می‌دهد.

صلاح‌الدین پس از اطلاع از مرگ پدرش به مامبای باز می‌گردد و با گذشته‌اش آشتی می‌کند. در این میان مبلغ قابل توجهی پول به ارث می‌برد و دوباره با دوست دختر سابقش رابطه برقرار می‌کند. جبرئیل و الیا نیز به طور جداگانه به مامبای سفر می‌کنند و جبرئیل حسود او را می‌کشد و سپس خود را .

لایه سوم داستان از طریق رویاهای جبرئیل معرفی می‌شود. در یک رویا شخصی به نام «ماهوُند» تلاش می‌کند که دین توحیدی را در شهر مشرک جاهلیت بنا کند. ماهوند رؤیایی دریافت می‌کند که اجازه پرستش سه بت «لات و عُزی و مَنات» را می‌دهد، اما پس از اینکه ماهوند متوجه شد که رویا توسط شیطان فرستاده شده است، حرفش را پس می‌گیرد. پس از ربع قرن، یکی از پیروان ماهوند  از او رو برمی‌گرداند، اما شهر جاهلیت به دین او می‌گرود. در این میان به روسپی‌های یک روسپی‌‌خانه هم که همگی همنام با همسران ماهوند هستند اشاره می‌شود. بعداً ماهوند بیمار می‌شود و می‌میرد و در آخرین رویایش  بت لات با او حرف می‌زند.

رویای دیگر او از روستای «تی‌تلی پور» آغاز می‌شود، جایی که دختر جوانی به نام «عایشه »با  پدرش میرزا سعید اختر و همسر پدرش میشال زندگی می‌کند. عایشه اعلام می‌کند که فرشته‌ای به نام جبرئیل به او وحی کرده است که میشال سرطان سینه دارد و اگر همه روستا به مکه بروند، میشال شفا می‌یابد. سفر حج طولانی و طاقت فرساست و زائران زیادی در این راه جان خود را از دست می‌دهند. در این میان عده‌ای ایمان خود را از دست می‌دهند و مابقی  هم که به دریا می‌رسند، بنا بر گفته عایشه  که دریا برای شما شکافته خواهد شد، وارد آب می شوند و از بین می‌روند.

 «میچیکو کاکوتانی» در نیویورکر می‌گوید:

رمان تقابل داستان صلاح‌الدین و داستان فرشته جبرئیل است که جبرئیل یکی از بزرگ‌ترین ستاره‌های سینمای هند است و مانند صلاح‌الدین به طور معجزه‌آسایی از سقوط هواپیما جان سالم به در برده است. صلاح‌الدین در جستجوی هویت خود است و به هند بازمی‌گردد که این سفر با زبانی ساده بازگو شده است و سفر جبرئیل که از این توهم رنج می‌برد که واقعاً فرشته جبرئیل است یا نه، سفری درونی‌تر است. در دنیای پارانویا و رویاهای جنون‌آمیز او  بخش‌هایی از ماجراهای او شرح داده می‌شود که کاملاً مناسب با اصطلاحات خارق‌العاده و سورئال رئالیسم جادویی توصیف شده‌اند. قسمت‌هایی از سکانس‌های رویایی جبرئیل که بنیادگرایان مسلمان را بسیار خشمگین کرده است، عبارتند از:  

نام ماهوند: یک شخصیت‌ از رویاهای جبرئیل، تاجری است که به پیامبری به نام ماهوند تبدیل شده است. شخصیتی که منتقدان مسلمان، او را نماینده‌ای نازل و منحرف برای بدل «محمد، پیامبر اسلام» می‌دانند. از سویی نام ماهوند  در برخی از نمایشنامه‌های قرون وسطایی مسیحی برای نشان دادن یک شخصیت شیطانی استفاده شده است.

نام  کتاب:  آیه‌های شیطانی به حادثه‌ای در زندگی محمد اشاره دارد که توسط مورخان اولیه عرب ثبت شده و توسط کارشناسان بعدی قرآن بی‌اعتبار شده است. در این واقعه، محمد، سه الهه بت‌پرستان را به عنوان وسیله‌ای برای پیشبرد اهداف خود می پذیرد و متعاقباً این عمل را به عنوان الهام گرفته از شیطان انکار می‌کند. این اقدامات توسط  ماهوند تخیلی دوباره اجرا می‌شود و منتقدان آن را تلاشی برای احیای یک داستان کفرآمیز می‌دانند.

برای مؤمنان مسلمان، قرآن کلام خداست که توسط فرشته جبرئیل به محمد دیکته شده و سپس توسط کاتبان پیامبر به طور بی‌نقصی نوشته شده است. در مقابل ماهوند خیالی، در یک رویا، قربانی کاتبی غیرقابل اعتماد به نام سلمان (نام خود آقای رشدی) می‌شود که کلمات و معانی را به نوعی آزمون برای دانایی پیامبر تغییر می‌دهد.

نام همسران پیامبر: مسلمانان همسران محمد را «مادران همه مؤمنان» می‌دانند و به شدت به توصیف آقای رشدی از زنان ماهوند به عنوان روسپی اعتراض کرده‌اند. آن‌چه در واقع در رویای جبریل اتفاق می‌افتد این است که روسپی‌های روسپی‌خانه محلی «که هرکدام هویت یکی از همسران ماهوند را به خود گرفته اند»، نوعی حقه تجاری بوده. هر چقدر هم که این اپیزودها بی‌احترام باشند، به‌نظر می‌رسد که سوء نیت واقعی از جانب آقای رشدی (که دیگر بر طبق اسلام عمل نمی‌کند) نسبت به اسلام یا به طور کلی دین است.

در وهله اول، پرتره ای که از ماهوند ظاهر می‌شود، چهره‌ای بسیار انسانی است که گرفتار مشکلات معمول انسانی است – پرتره ای که بی‌شباهت به تصویر عیسی مسیح در نسخه اخیر فیلم مارتین اسکورسیزی از «آخرین وسوسه مسیح» نیست. در وهله دوم، آن پرتره از طریق شخصیت واسطه، جبرئیل به خواننده می‌رسد، شخصیتی که دچار بحران ایمان است و بعداً تشخیص داده می‌شود که بیمار روانی است.

ماهوند، برای استفاده از یکی از عبارات مورد علاقه آقای رشدی، «هم محمد هست و هم نیست»، همانطور که شخصیت رضا حیدر در کتاب «شرم» هم «محمد ضیاء الحق» هست و هم نیست، آقای رشدی هم شخصیت صلاح‌الدین چمچه هم هست و هم نیست و این یکی از آزادی‌های داستان‌نویسی است. به عنوان مثال، صلاح‌الدین مشخصاً ویژگی‌های خاصی با خالق خود دارد: هر دو در مامبای به‌دنیا آمده‌اند، هر دو در انگلستان به عنوان دانش‌آموز تحقیر می‌شوند، هر دو با زنان انگلیسی ازدواج می‌کنند (همسر اول آقای رشدی نیز بریتانیایی بود؛ همسر دوم او رمان نویس آمریکایی ماریان ویگینز است) و هر دو برای کنار آمدن با دو وطن خود تلاش می‌کنند. از سوی دیگر، آقای رشدی مانند صلاح‌الدین یک سلبریتی رادیویی نیست، از سقوط هواپیما جان سالم به‌در نمی‌برد و برخلاف آنچه منتقدانش معتقدند، از او شاخ و دم جوانه نزده است.

 منظور آقای رشدی از تبدیل موقت صلاح‌الدین به شیطان، نه تنها امکان مسخ شدن دائمی – با تغییر نام، آدرس، آرایش موی- اوست بلکه پیامد چنین دگرگونی‌هایی است. در واقع تغییر فیزیکی صلاح‌الدین به نوعی نشان‌دهنده وحشتی است که توسط دیگران مورد توجه قرارمی‌گیرد. چنانچه خانواده و همسایه‌های سابقش در مامبای به او با نگاه یک خائن می‌نگرند، کسی که خانه‌اش را به‌خاطر اغوا‌های ساختگی انگلستان رها کرده است. آشنایان انگلیسی‌اش نیز او را یک‌جور واردات زوری می‌بینند که هرگز با اوی خارجی در یک‌جا قرار نمی‌گیرند.  

این مشکلی است که اکنون هم آقای رشدی با آن دست به گریبان است و خود را بین دو فرهنگ و دو نوع نگاه به جهان می‌بیند. اگرچه او سال‌ها در غرب با سنت آزادی بیان زندگی کرده است، اما ریشه‌های خانوادگی‌اش در ایمان اسلامی است – واقعیتی که بنیادگرایان به همین دلیل به ارتداد او دشنام می‌دهند.- آقای رشدی پاییز گذشته گفت: «آن‌چه بیان شده است ناراحتی از هویت متکثر است و آن‌چه من به شما می‌گویم – در رمان می‌گویم – این است که ما باید با این موضوع کنار بیاییم. ما به طور فزاینده‌ای به دنیایی از مهاجران تبدیل شده‌ایم که تکه‌ پاره‌هامان از این‌جا و آن‌جا تشکیل شده‌اند. ما در این‌جا هستیم، ولی در واقع هرگز جایی را که بوده‌ایم ترک نکرده‌ایم.»

نسخه ای از این مقاله در تاریخ ۲۳ فوریه ۱۹۸۹ به صورت چاپی ارائه شد.

 محمد معشوق ابن علی می‌گوید: «آیه‌های شیطانی درباره هویت، بیگانگی، بی‌ریشگی، بی ‌رحمی، سازش و انطباق است. مفاهیمی که همه مهاجران با آن مواجه‌اند. مهاجرانی که از هر دو فرهنگ سرخورده شده اند؛ فرهنگی که با آن رشد کرده اند و همراه‌شان است و فرهنگی که به آن می‌پیوندند.»

شیرزاد حسن، نویسنده کرد، می‌گوید: «سلمان رشدی به درون شخصیت‌ها می‌خزد و مخفیگاه‌های روح‌شان را افشا می‌کند.»

ایمز کینگزلی (پسر) رمان‌نویس می‌گوید: «من معتقدم نه حمام و نه توالت و نه اتاق خواب هیج کدام محل نگرانی و باعث خجالت نیستند. اتاق‌های رمان هم همین‌جورند و شما می‌توانید به هر اتاقی وارد شوید.»

آقای استعدادی شاد (جستارنویس) در کتاب «فرشته فریب» می‌گوید: «آیه‌های شیطانی سوای نکات درخشانش از این منظر نیز در تاریخ ادبیات قرن بیست بی‌نظیر است که قبل از خوانده شدن درست و حسابی و گسترده حکم قتل برای نویسنده و مترجمانش را در برداشته.  ص۴۲

«میچیکو کاکوتانی» در نیویورکر می‌گوید: سلمان رشدی که در مامبای در خانواده‌ای مسلمان به دنیا آمد و بعداً به کراچی پاکستان نقل مکان کرد و دو دهه اخیر را در انگلیس گذرانده است، در تمام داستان‌هایش از دیدگاه چند فرهنگی خود استفاده کرده است و دیدی «استریوسکوپی» دارد؛ یعنی هم از درون به شبه قاره نگاه می‌کند و هم از بیرون. اگرچه این رمان‌نویس درباره مسئولیت نویسندگان در مواجهه با مسائل عمومی، به جای مسائل خصوصی، نوشته است، اما کتاب جدیدش «آیه‌های شیطانی» است که «آیت‌الله خمینی» را بر آن داشته تا مسلمانان را به قتل او دعوت کند. این رمان، زندگی‌نامه‌ای‌ترین رمان آقای رشدی و کم‌رنگ‌ترین رمان‌ سیاسی اوست.  

موضوع کتاب: آیه‌های شیطانی داستانی مدرن، چندلایه و گیج کننده  درباره عشق، شهوت، هویت، از خودبیگانگی، پسااستعمار، ایمان، حسادت و رستگاری است که با اضافه کردن تمثیل‌های اسلامی و تهدید نویسنده به مرگ در مقام یکی از مشهورترین کتاب‌های قرن بیستم قرار گرفت.  

فضای داستان (زمان و مکان) : زمان رمان گذشته است. فصل‌هایی در مامبای می‌گذرد و فصل‌های بیشتری در لندن در خانه خود آقای رشدی

ژانر: رئالیسم جادویی است. رئالیسم جادویی ژانری است که عناصر خارق العاده را در کنار عناصر پیش پا افتاده می‌آمیزد.

راوی: وقایع از زبان اول شخص توسط یک راوی دانای کل روایت می‌شود. راوی شیطان است که در برخی مواقع مستقیماً با خواننده صحبت می‌کند و با اول شخص به خود اشاره می‌کند. در جایگاه یک موجود ماوراء طبیعی وقایع را از همه منظرها روایت می‌کند، گاهی هم یک رویداد را بیش از یک بار، از دو یا چند منظر متفاوت روایت می‌کند.

شخصیت‌ها

جبرئیل

جبرئیل بازیگر بالیوودی است که از بیماری جدی پارانویا که باعث از دست دادن ایمانش می‌شود رنج می‌برد و  عاشق الیا کونه است. او سوار بر پرواز سرنوشت‌ساز ۴۲۰ به سوی لندن می‌رود، با انفجار هواپیما سقوط می‌کند و به طور معجزه‌آسایی به فرشته جبرئیل تبدیل می‌شود. او نقش مهمی در داستان‌های فرعی رمان: ماهوند، امام و عایشه دارد زیرا این توطئه‌ها در رویاهای او رخ می‌دهند. فرشته جبرئیل وارد این رویاها می‌شود و او با شخصیت‌های رویا تعامل برقرار می‌کند. احساساتش در خواب با شخصیت این فرشته آمیخته می‌شود و همان‌جور که رمان پیش می‌رود، احساس او در دنیای بیداری با تغییر نفس فرشته‌ایش ادغام می‌شود. در اوج رمان، جبرئیل خود را موجودی فرشته‌گون می‌داند که وظیفه‌اش رساندن خشم خدا یا شاید بخشش او به لندن است. با از بین رفتن حس‌های واقعیش   او به یک هدف آسان برای  انتقام صلاح‌الدین چمچه تبدیل می‌شود. اثرات طولانی مدت انتقام صلاح‌الدین بر وضعیت روحی رو به وخامت جبرئیل، بسیار غم‌بار است.

صلاح‌الدین چمچه

او از جوانی آرزوی ترک هند و مهاجرت به انگلستان را دارد و با پشتکار و پذیرش همه چیزهای بریتانیایی، تا حد زیادی هم موفق است و تبدیل به یک صداگذار معروف و پرمشغله می‌شود. با یک زن انگلیسی ازدواج می‌کند و یک نمایش بی‌عیب و نقص بریتانیایی را اجرا می‌کند. او در راه مامبای به لندن با انفجار مرگبار پرواز ۴۲۰ روبه رو می‌شود. با همسفرش جبرئیل در هوا سقوط می‌کند و به کاریکاتوری از یک شیطان پا بزی تبدیل می‌شود. وقتی جبرئیل نمی‌تواند به او کمک کند تا از دستگیری و آزار توسط مجریان قانون جلوگیری کند،  شروع به کینه توزی به او می‌کند و این احساس در کل رمان مطرح است. او فرصتی برای انتقام ظالمانه از جبرئیل به‌دست می‌آورد و به‌خوبی ازش استفاده می‌کند و جبرئیل را به مرزهای فراتر از استقامتش سوق می‌دهد.

آلیا کونه

آلیا کوهنوردی است که با موفقیت به اورست صعود کرده و در آن‌جا چشم‌اندازهای متعالی دیده که انسان‌های فانی کمی شاهدش بوده اند. درد زمین خوردن‌ و از قله‌ها افتادن  او را از صعود بیشتر باز می‌دارد. او پس از بهبودی    معجزه‌‌آسا از یک بیماری مرموز و تقریباً کشنده، عاشق جبرئیل می‌شود و وقتی که جبرئیل بارها و بارها، بیهوش، جلوی پای او می‌افتد، دکتر می‌بردش و وقتی تشخیص داده می‌شود که اسکیزوفرنی دارد، ازش مراقبت می‌کند. در نهایت نقشه انتقام بی‌رحمانه صلاح‌الدین رابطه‌ی آن‌ها را مسموم می‌کند و جبرئیل که از حسادت و درد شدیدا برانگیخته شده است، او را از پشت بام یک ساختمان پرت می‌کند.

پاملا لاولیس

پاملا لاولیس یک زن انگلیسی است و این انگلیسی بودن اوست که صلاح‌الدین چمچه را جذب می‌کند و به همین ترتیب، دیگری بودن صلاح‌الدین هم پاملا را وادار می‌کند  که عشق او را بپذیرد. ازدواج آن‌ها بر پایه‌هایی سست و ناخوشایند است. هنگامی که صلاح‌الدین پس از انفجار رخ داده در پرواز،  مرده فرض می‌شود، پاملا شروع به مشروب خواری می‌کند و الکلی شدنش در طول رمان ادامه دارد و همچنین رابطه‌ای با «جامپی جوشی» آغاز می‌کند و از او باردار می‌شود. دو عاشق در آتش‌سوزی مشکوکی نزدیک به اوج داستان جان خود را از دست می‌دهند.

ماهوند

ماهوند شخصیت اصلی یکی از سکانس‌های رویایی جبرئیل است. تاجری است که با فرشته جبرئیل روبرو می‌شود و پیام‌های او را رونویسی می‌کند. او در روزهای اولیه تعامل با جبرئیل، به خاطر آموزه‌هایش مورد آزار و اذیت و تمسخر قرار می‌گیرد. او «آیه‌های شیطانی» را اعلام می‌کند و بعد پس‌شان می‌گیرد و مجبور می‌شود از شهر جاهلیت فرار کند و در تبعید زندگی کند. زمانی که ماهوند سال‌ها بعد به شهر جاهلیت باز می‌گردد، در جایگاه یک فاتح برمی‌گردد. مذهب او در محبوبیت است و به دل‌ها نفوذ کرده است. در مکاشفه‌هایی که از جبرئیل دریافت می‌کند، محدودیت‌ها و قوانین رفتاری خیلی زیاد است و همین باعث می‌شود که برخی از پیروان، ایمان خود را از دست بدهند. صورت او نه گوشتی است و نه چاق، اما گرد و سفید است با چشمانی بسیار تیره و مژه‌های بلند. او استخوان‌های درشت و شانه‌های پهن و بدنی بدون مو دارد، به جز خط نازکی که از سینه تا نافش کشیده شده است.    

عایشه

عایشه، شخصیت اصلی یکی از سکانس‌های رویایی جبرئیل است. عایشه برای اولین بار در رمان در حال خوردن پروانه ها دیده می‌شود. اهالی ده تی‌تیلی‌پور او را یک نبی تلقی می‌کنند و او در این نقش، پیام‌های فرشته جبرئیل  را به دهکده می‌آورد. یکی از این پیام‌ها این است که میشال همسر میرزا سعید اختر سرطان دارد و زیارت مکه او را درمان می‌کند و باید همه روستا پای پیاده به زیارت بروند. او به آن‌ها اطمینان می‌دهد که دریا به طور معجزه آسایی از هم شکافته خواهد شد تا آن‌ها بتوانند عبور کنند. فداکاری مطلق عایشه به این امر، بسیاری از پیروانش را جلب می‌کند و در نهایت با او به زیارت می‌روند، ولی وقتی به دریا می‌رسند و واردش می‌شوند،  دریا باز نمی‌شود و به سادگی در زیر امواج ناپدید می‌شوند.

امام 

امام یا رهبر مذهبی مسلمانان در رویای جبرئیل یک تبعیدی است که لندن را تحقیر می‌کند اما مجبور می‌شود در آن‌جا زندگی کند تا که با پیروزی انقلابی به سرزمین خود باز‌گردد. در اقامتگاه او تصویر امپراتریس (ملکه) عایشه روی دیوار است و او دستور می‌دهد که جبرئیل با بت یا همان الهه «لات» بجنگد. شخصیت او بر اساس آیت الله خمینی است که فتوی داد تا رشدی را اعدام کنند.

کتاب «فرشته فریب» ص ۴۳ می‌گوید: «…امام به جنگ با ملکه برخاسته بوده است نه با شاه. این ارزیابی مبتنی بر چالش مردسالاری با رشد حضور زنان در جامعه به نظر نگارنده شاه بیت اشاره‌های رشدی به ایران است و از نکته بینی او خبر می‌دهد.» در ص ۴۴ می‌گوید: «خواننده در فصل عایشه پس از توضیح جغرافیایی- فرهنگی محله‌ای در لندن که اقامتگاه امام بوده سپس با این پرسش روبه رو می‌شود که این امام ریشوی عمامه بسر کیست؟ سپس در برابر این پرسش، پاسخ می‌آید که امام یک تبعیدی است. منتها روایت تاکید دارد که تبعیدی را به مفهوم رایج مهاجر و مترادف پناهنده سیاسی درک و دریافت نکنیم. تبعید در این فراز از روایت رشدی به معنای «رویای بازگشتی باشکوه» است. امام در خواب بازگشتی را می‌بیند که به دور از هر گونه مانع و رقابتی باشد و بر سرزمینی فرمان براند که قبلا در آن «ملکه ای» تار و مار گشته باشد. زیرا در پس ذهن امام و هم‌قطارانش این ایمان و اعتقاد خوابیده است که در راس اعمال قدرت جایی برای زنان نیست.  نویسنده به فکت ص۲۲۸ کتاب «آیه‌های شیطانی ترجمه روشنک ایرانی» اشاره می‌کند:

«امام سکون مجسم است. به سنگی زنده می‌ماند… نگاه امام جدی است و لبانش نمی‌خندد…او شعبده‌باز است و حقه‌اش تاریخ.  تاریخ همان شراب چون خون است که دیگر نباید نوشیده شود؟ تاریخ مستی‌بخش که خالق و مالکش شیطان است. شیطان بزرگ… پیشرفت، علم و حقوق و دانش، خیال باطلی نیست. زیرا همه دانش‌ها با پایان گرفتن وحی خدا به ماهوند به مرحله تکمیل رسید.»  بلال ندا سر می‌دهد: مرگ بر استبداد امپراتریس عایشه. مرگ بر تقویم‌ها. مرگ بر امریکا. مرگ بر زمان! ما در جستجوی خداییم. بی‌زمان خدا را می‌طلبیم. کتاب‌ها را بسوزانید و تنها به یک کتاب اعتماد کنید.»

شیطان

آقای استعدادی شاد در کتاب فرشته فریب ص۳۹ به این شخصیت توجه کرده اند و نام مبحث خود را «سیاسی شدن ابلیس در آیه‌های شیطانی» گذاشته‌اند. «در این کتاب خدا و شیطان بر اساس خصلت‌های انسانی تصور می‌شوند و ویژگی‌های انسانی را حمل می‌کنند.»

بخش‌های بحث‌ برانگیز کتاب

 یکی از بحث برانگیزترین اپیزودها، آنی است که می‌گوید محمد بنیانگذار اسلام ممکن است با شرک مراوده داشته باشد و او کلماتی را که شیطان به عنوان وحی الهی مطرح کرده، اشتباهی از طرف خداوند تلقی کرده است. این آیه‌ها با اعتقاد اسلامی که مبنی بر یگانگی و مطلق بودن خداوند است در تضاد‌ اند.  در کل این کتاب چون ریشه‌ها و جنبه‌های مختلف اسلام را توصیف می‌کند و با رئالیسم جادویی درمی‌آمیزد و دنیایی تخیلی می‌آفریند که با زندگی  پیامبر اسلام در زمانی که وحی دریافت می‌کند و به تعلیم مومنان می‌پردازد، مشابهت زیادی دارد، بحث برانگیز شده است. البته خود سلمان رشدی در مصاحبه‌ای اعتراف کرده که مسلمانی است که از ایمان خود دور شده است.  

این رمان ادبی پر از تخیل و طنز و تمثیل و فانتزی که واژه‌هایش عمیقاً لایه‌بندی شده اند، قصه‌های دو قهرمان رمان؛  فرشته جبرئیل و صلاح‌الدین چمچه را با سکانس‌هایی از رویا که بسیار نزدیک به زندگی محمد پیامبر اسلام است، آمیخته است. موارد عبارتند از:

 عنوان کتاب:  عنوان «آیه‌های شیطانی» آشکار می‌کند که بر اساس داستان‌های اسلامی است. این عنوان به رویدادی اشاره دارد که در برخی از داستان‌های زندگی محمد به ثبت رسیده و اینطور بوده که او به اشتباه گفته‌های شیطان را آیه‌هایی وحی شده از طرف فرشته دانسته است. یعنی شیطان این آیات را فرستاده بوده تا فریبش بدهد و او فکر کند که از جانب خدا آمده اند و بعد پس‌شان می‌گیرد. 

در این آیه‌ها سه بت لات و عزی و منات، موجوداتی الهی و مطلوب به مهر معرفی می‌شوند و محمد بعداً می‌گوید که آیه‌ها از جانب خدا نیست، بلکه از جانب شیطان است. این آیه‌ها به «آیات شیطانی» معروف می‌شوند. در روایات طبری و ابن اسحاق آمده که این «آیات شیطانی» در بین آیات ۲۰ و ۲۱ در سوره نجم نازل شده است[۱۶] و آیه ۲۳ سوره نجم دلالت دارد که آیات شیطانی را پدران بت پرست جعل کرده اند. البته عبارتی که مورخان عرب و مسلمانان متأخر برای توصیف این عقب نشینی به کار بردند «آیات شیطانی» نبود، بلکه آیات غرانیق بود. عبارت «آیه‌های شیطانی» برای مسلمانان ناشناخته بود و توسط دانشگاهیان شرقشناس غربی که تخصص‌شان مطالعه فرهنگ‌های شرقی بود ابداع شد.

البته گفته شده است که این روایت در هیچ کدام از منابع اهل سنت و شیعه وجود ندارد. تا بدآن‌جا که مراغه‌اى در تفسیر خود مى‌گوید: این روایات بدون شک ساختگی است و بدعت‌گذاری آن به بیگانگان می‌رسد و در هیچ‌یک از کتاب‌های معتبر یافت نشده است»

به هر رو این رویداد طرح فرعی مهمی را در رمان تشکیل می‌دهد و سلمان رشدی روایتی تخیلی از این رویداد و چندین قسمت از زندگی محمد را در سکانس‌های رویایی فرشته جبرئیل گنجانده است. اگر چه که مسلمانان آن را به طرزی باورنکردنی توهین آمیز یافتند و چنین برداشت کردند که نویسنده کتاب ادعا کرده است که آیات قرآن «عمل شیطان» است.

در یک سکانس رویایی دیگر، شاعر طنزپردازی که دشمن محمد است در روسپی‌خانه‌ای پنهان می‌شود، جایی که روسپی‌ها نقش همسران محمد را بازی می‌کنند و در سکانس رویایی دیگر آیت‌الله خمینی به طرز نامطلوبی در شخصیت یک «امام» بی‌نام ساکن لندن به تصویر کشیده شده است.

 استفاده از نام ماهوند : این نام اصطلاحی تحقیرآمیز برای نام حضرت محمد بوده که توسط انگلیسی‌ها در طول جنگ‌های صلیبی استفاده می‌شده است.

استفاده از اصطلاح «جاهلیت» برای شهر مکه که برای مسلمانان شهری مقدس است.

استفاده از نام «فرشته جبرئیل» که بسیار مورد احترام مسلمانان است برای یکی از شخصیت‌های کتاب

استفاده از نام صلاح‌الدین برای یک ستاره سینما و بعد هم شیطان. صلاح‌الدین، نام سردار مشهور مسلمان در طول جنگ‌های صلیبی بوده است.

استفاده از نام عایشه که نام یکی از همسران محمد بوده برای یک دختر متعصب هندی که روستای خود را در یک سفر زیارتی مرگبار رهبری می‌کند.

علاوه بر این، روسپی‌خانه «شهر جاهلیت» را زنان روسپی که همنام همسران محمد اند تشکیل می‌دهند، در حالی‌که مسلمانان آن‌ها را «مادران همه مؤمنان» می‌دانند.

مسائل دیگری که بسیاری از مسلمانان آن را توهین‌آمیز ‌دانستند عبارتند از: «حرامزاده» خواندن ابراهیم برای انداختن هاجر و اسماعیل به صحرا و نیز استفاده از شخصیتی به نام سلمان پارسی است که یکی از کاتبان پیامبر است و دیگری یک نوکیش مسلمان در مکه به نام عبدالله بن سعد، که پس از این که متوجه می‌شود پیامبر تغییرات کوچکی در قرآن ایجاد کرده، اسلام را ترک می‌کند.

دانیل پاپز مسائل کلی‌تر دیگری را نیز در این رمان مشخص کرده که احتمالاً مسلمانان متدین را خشمگین کرده است. مثلا  شکایت یکی از همراهان شخصیت از قوانین است. او می‌گوید: «در مورد هر چیز لعنتی یک قانون وجود دارد. اگر مردی باد داد باید صورتش را به سمت باد برگرداند یا مثلا در مورد این‌که از کدام دست برای پاک کردن ماتحت  استفاده شود و مانند این‌ها»

در جایی گفته می‌شود که ماهوند، پیامبر رمان در حال مرگ است و بت لات  در خواب از او دیدن می‌کند. حال به این دلیل که او وجود دارد یا این‌که ماهوند فکر می‌کند که او وجود دارد و گفته شده که او «شریعت را با هوا و هوس در هم می‌آمیزد»؛[۲۱].

رؤیای فرشته جبرئیل از خداوند نیز آورده شده است. «او مردی را دید که روی تخت نشسته. تقریباً همسن خودش، کچل، عینک زده  که ظاهرا از شوره سر رنج می‌برد.»

و نیز یکی از شخصیت‌ها درباره خشونت‌های جمعی در هند شکایت می‌کند که در «واقعیت» ایمان دینی بالاترین آرزوهای نسل بشر را نشانه می‌گیرد ولی اکنون در کشور ما بنده پست ترین غرایز شده است و خداوند مخلوق شر است».[۲۴]

در آخر اضافه کنم که روزنامه گاردین در ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۲ مجموعه ای از خاطرات بریتانیایی‌هایی را منتشر کرد که در مناقشه مربوط به بخش‌های بحث برانگیز کتاب آیه‌های شیطانی شرکت داشتند. مثلا «لیزا آپیگنانزی»، رئیس سابق PEN انگلیسی، گفت: «وقتی احساس می‌کنی خدایی در کنار خود داری، دیگر هیچ شکستی خیلی هم بزرگ نیست.» یکی از وکلای دخیل، «جفری رابرتسون کیو سی»، استدلال‌ها و پاسخ‌هایی را که ۱۳ وکیل مدافع مسلمان، در کیفرخواست رسمی علیه رشدی به‌خاطر تهمت کفرآمیز ارائه کرده بودند، تکرار کرد:

«گفته می‌شود که خداوند در کتاب به‌عنوان «انسان ویرانگر» توصیف شده است. با این که خداوند در «عهد عتیق» و «کتاب مکاشفه» مخصوصا در مورد مردانی که کافر یا دشمن یهودیان هستند، چنین توصیف شده است. گفته می‌شود این کتاب حاوی انتقاداتی از حضرت ابراهیم است، با این حال که خود سنت‌های اسلامی، مسیحی و یهودی، حضرت ابراهیم را خالی از نقد و ایراد نمی‌دانند. گفته شده است که رشدی از حضرت محمد به عنوان «ماهوند»، جادوگر و پیامبر دروغین یاد می‌کند، اما در کتاب این سخنان را مرتد مستی بیان می‌کند، شخصیتی که نه خواننده و نه نویسنده با او همدردی نمی‌کنند. گفته شده است که از طرفی این کتاب با استفاده از نام زنان پیامبر به آن‌ها توهین می‌کند، با این حال که صریحاً گفته می‌شود که همسران پیامبر پاکدامن هستند و انتخاب نام آنها توسط روسپی‌‌ها نمادی از فساد شهر است که بعدا توصیف می‌شود که (شاید نماد مکه در دوران پیش از اسلام آن باشد).

گفته می شود که این کتاب اصحاب پیامبر را ناسزا می‌گوید و آن‌ها را «دلقک‌ها» و «دلقک‌های‌ایرانی» می‌خواند، اما شخصیتی که می‌گوید این شاعردلقک است ‌‌برای تبلیغ علیه پیامبر اجیر شده است و عقاید نویسنده را منعکس نمی‌کند. گفته می‌شود که این کتاب اسلام را به دلیل داشتن قوانین بیش از حد و تلاش برای کنترل همه جنبه‌های زندگی مورد انتقاد قرار می‌دهد، اما در همان حال که شخصیت‌های کتاب چنین اظهاراتی را بیان می‌کنند، این سخنان نمی‌تواند توهین آمیز باشد، زیرا آنها به خدا یا پیامبر اهانت نمی کنند.»

https://akhbar-rooz.com/?p=236901 لينک کوتاه

3.2 5 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x