![](https://www.akhbar-rooz.com/wp-content/uploads/2024/04/daneshgah5.jpg)
تاریخ تمام جوامع ازجمله ایران مشحون از مبارزات مختلف است!
اگرچه درنظم سرمایه داری، اساسی ترین وجه مبارزه طبقاتی میان استثمار شدگان -بردگان مزدی – همچون بی حقوق ترین انسان ها و سرمایه داری بعنوان طبقه مسلط و استثمارگربا حقوقی تام وتمام امری است واقعی و اصلی ترین پایه می باشد اما در میانه این کشاکش طبقاتی یک بخش نیروی جوان وپر توان وجوددارد که هرچند قسمتی از آنها فرزندان کارگران وتهی دستان جامعه می باشند و البته پاره ای نیز از درون طبقه سر مایه دار آمده اند اما عمده ترین نیروی تشکیل دهنده آنها از اقشار میانی و خرده بورژواهایی هستند که بنا بدلائل مختلف از جمله شور انگیزی و طراوت جوانی،گرایش عمومی آنها در راستای تغییر و برعلیه ایستایی و نوع محافظه کارانه جاری در جامعه می باشد و درنتیجه داری پتانسیل و وجوه مختلف مبارزاتی می باشند!
چنین واقعیتی خوددرمقاطعی فراهم آورنده آنچنان اتمسفر اعتراضی در محیط دانشگاه می گردد که حتا بسیاری از فرزندان خانواده های محافظه کارترین افراد نیز به غلیان و واکنش هایی اعتراضی سوق پیدا می کنند!
با نگاهی به جوامع مختلف از اروپا تا امریکا و از آمریکای لاتین تا چین و آفریقا و از ژاپن تا روسیه و ایران،کره،مصر و ترکیه و …می توان نمونه های بسیاری را بر شمرد!
در ایران نیز به همراه تأسیس دانشگاه و موسسات آموزش عالی و وجود جمع و نیرویی جوان بنام دانشجو شاهدچنین وضعیت اعتراضی نیز می باشیم!
چنین نیروی جوان در مقاطعی برجستگی خاصی پیدا می کنند و بموازات آن،نیروهای مسلط نیز آرایش خود را باز تعریف و صف آرایی هایی متناسب اتخاذ می نمایند!
بی گمان در حافظه تاریخی هر جامعه روزهایی است که نمی توان نادیده گرفت و اگر بفراموشی سپرده شود نسل های مختلف از بخشی از تاریخ مبارزاتی جامعه خود محروم می شوند!
یکی از این روزها را می توان اولین هفته اردیبهشت ماه ۵۹تلقی نمودکه دانشجویان در دانشگاه های مختلف دست به مبارزه ای سراسری برای حفاظت از دانشگاه ها زدند که در آن مقطع مشخص،نمایانگر یک سنگر برجسته آزادی و مبارزات آزادیخواهانه جامعه بودند!
در سایه قرارگرفتن و پنهان ماندن چنین اعتراضات دانشجویی و نیز بخشی از توده های مردم ایران در آن مبارزات اردیبهشت ۱۳۵۹ که یکی از روزهای خونین در تاریخ حاکمیت این رژیم می باشد موضوعی است که متاسفانه شاهد آن می باشیم بنحوی که اندک دانشحویی بر این واقف است که در آن روزها چگونه این رژیم به دانشگاه ها بعنوان یکی از سنگرهای پاسداشت آزادی های سیاسی در جامعه به وحشیانه ترین شکل یورش آورد!
اگردرجنبش ماه مه ۶۸ فرانسه،دانشجویان پیشرو برجستگی خاصی داشتند در اردیبهشت ۱۳۵۹نیز شاهد چنین برجستگی در ایران هستیم با این تفاوت که در ماه مه ۱۹۶۸شاهد اعتراضات وسیع توده های مردم نیز می باشیم و در واقع دانشجویان همواره در کنار طیف گسترده ای از کارگران و استثمار شدگان اعتراضات خود را به پیش می برند اما در اردیبهست ۱۳۵۹ ایران،بجزمناطق کردستان ما فاقد چنین موضوعی هستیم و در نتیجه دانشجویان برای تحقق خواسته هااجبارا چاره ای نداشتند بجز اتکاء به خود!
هرچندبررسی دلایل آن،می تواندروشنگربرخی موضوعات و بالطبع خیزش ها و اعتراضات دانشجویی باشد اما پرداختن به آن را به زمان دیگری واگذار و چه بسا دوستان علاقمند باتأمل بر آن بتوانند ضمن باز نمودن زوایای مختلف آن،در این زمینه بطور موثرترو دقیقی گام بر داشته وکمک کننده با شند!
با چنین ملاحظه ای بازهم ضروری می دانم حداقل برای جلوگیری از به محاق رفتن آن جنایات گسترده ای که در آن مقطع توسط تمامی جناح های رژیم بر دانشجویان و اساتید و کادر آموزشی دانشگاه با سبعیت اعمال گردید همواره مورد توجه قرارگیرد تا حداقل یاری دهنده ای باشد برای تدوین واقعی سیر وقایع و چه بسا خود این آگاهی در امر ایجاد مانع و سد بر سر تکراردیگر باره آنها موثر باشد!
اکنون باهم مرور دوباره ای کنیم بر آن مقطع از تاریخ خونبار مبارزات ۴۵ساله برعلیه رژیم حاکم بر ایران !
دوم اردیبهشت روز اتحاد همه جناحهای بورژوازی با یکدیگر بر علیه اعتراض آزادیخواهان و تمام جریانات چپ که دستگاه ضد انقلاب حاکم با تمامی جناح هایش را بر ضد انسان و انسانیت و برضد آزادی و آزادیخواهی می دانستند !
از خمینی تا بنی صدر از خامنه ای تا توده ای ها،از رفسنجانی تا رنجبرانی ها و غیره همگی دریک صف در صف واقعی و طبقاتی خود بعنی صف بورژوازی مشترکا و تمام قد در برابر دانشجویان مبارز و آزادیخواه ایستادند و یا در بهترین حالت بمانند مجاهدین نظاره گر سرکوبگران شدند!
براستی که تند پیچ بسیار سختی بود که شکلی کاملا خونین بخود گرفت!
رژیم سرمست از به خلسه کشاندن توده ها از تغذیه محتویات دیگ های آش ضد امپریالیستی بارگزاری شده در خیابان تخت جمشید،فرصت را کاملا مغتنم شمرد تا برنامه ریزی های عنصر معلوالحال انگلیس پناهی چون بقایی و نوچه اش آیت را مو به مو اجرایی نماید!
چنین مو به مو اجرایی نمودن از چند ماه قبل بدین گونه کلید زده شده بود:
🔻۸ اسفند۱۳۵۸ مصطفی میرسلیم، معاون سیاسی سرپرست وزارت کشور طی نامهای از وزیر علوم درخواست کرد تا رؤسای دانشگاهها «از اجازه دادن به گروههای سیاسی به هر عنوان برای برگزاری مراسم سخنرانی و تبلیغات سیاسی خودداری کنند.» مشخص بود که حضرت وزیر علوم به تنهایی قادر به انجام چنین کاری انهم با چنین فضایی دردانشگاه نبود و چند روز بعد، رئیس وقت شهربانی در بخشنامهای از مسؤولان دانشگاهها خواست که از صدور مجوز برگزاری مراسم برای احزاب سیاسی در دانشگاهها نمود!
در واقع معنای این بخشنامه صادر شده چیزی جز این نبود که نیروی پلیس برای سرکوب دانشجویان مبارز در حال آماده شدن می باشد!
🔻سپس صحنه گردان اصلی خمینی وارد میدان شد و اول فروردین ۵۹ در پیام سال نو چنین گفت:
«باید انقلاب اسلامی در تمام دانشگاههای سراسر ایران به وجود آید. تا اساتیدی که در ارتباط با شرق یا غرباند تصفیه گردند و دانشگاه محیط سالمی شود برای تدریس علوم عالی اسلامی»
بعد از پیام خمینی تظاهراتی در دانشگاهها علیه تشکلهای دانشجویی مخالف جریان حاکم به جریان یافت .
🔻 ۲۱ فروردین ۱۳۵۹اولین حرکت در دانشگاه تبریز انجام شد و با تصرف تمامی اتاقهای تشکلهای مزبور به پایان رسید.
🔻تبریز۲۶فروردین ۵۹، بعد از صحبتهای هاشمی رفسنجانی در دانشگاه تبریز دانشجویان مبارزو آگاه در جلسه پرسش دست به افشاء وی و سیاستهای سرکوبگرانه رژیم زدند که متعاقب آن رفسنجانی بطور علنی تهدید به تسویه دانشگاهها نمو د که باعتراضات و هو کردن دانشجویان مواحهه گردیدو مجبور به فرار شد بدنبال این وقایع حدود ۲۵۰تا ۳۰۰دانشجوی حزب اللهی وابسته به رژیم در سالن مرکزی دانشگاه دست به تخصن زدند.
و اعلام کردند تا زمانی که پاکسازی دانشجویان، استادان و کارکنان دانشگاه به مرحله اجرا گذاشته نشود، ساختمان مرکزی را ترک نمیکنند.
دکتر فاروقی رئیس وقت دانشگاه تبریز عمل این پیروان خمینی را مورد انتقاد قرارداد و گفت سرنوشت ۱۲۰۰۰دانشجو را تابع احساسات چندصد نفر نخواهدکرد!
در پی این حادثه، تعدادی از دانشگاههای دیگر کشور نیز بهطرز مشابهی به تصرف جریانات اسلامی وابسته به رژیم درآمد.
اما اوج اشغاگری ها در تهران در دانشگاههایی علم و صنعت و تربیت معلم رخ داد(در تربیت معلم با یاری دسته های چماقدار حزب اللهی متحقق شد)
🔻۲۹ فروردین علی خامنهای امام جمعه تهران در نماز جمعه گفت: “دانشجویان مسلمان ما دیگر تحمل این را ندارند که ستاد گروههای مسلح ضد اسلامی، سازماندهی را در داخل دانشگاهها بکنند… دانشگاهها مرکزی شود برای اینکه چند نفر قددارهبند علیه جمهوری اسلامی آنجا بنشینند، عدهای را به ترکمن بفرستند، عدهای را به کردستان”
🔻۲۹ فروردینماه ۱۳۵۹ خمینی طی سخرانی شدیداللحنی گفت :«ما از محاصرهٔ اقتصادی و تجاوز نظامی نمیهراسیم. ما از دانشگاههای غربی و آموزش جوانان ما در جهت منافع شرق و غرب است میهراسیم »در این روز شورای انقلاب در پی دیدار با خمینی مهلتی سه روزه به گروهها و احزاب سیاسی برای تعطیلی دفاتر خود در دانشگاههای سراسر کشور داد. در پی اطلاعیه شورای انقلاب، در این روز درگیریهای گستردهای میان انجمنهای اسلامی و دیگر گروههای سیاسی در مراکز آموزش عالی در تهران، شیراز، مشهد، بابلسر، کرج و جهرم رخ داد و در تهران خشونت بارترین درگیریها در دانشگاه تربیت معلم روی داد که اعضای انجمن اسلامی پس از ساعتها درگیری موفق شدند به کمک نمازگزاران نماز جمعه، دانشگاه را تحت سیطره خود درآورند.
🔻یکشنبه ۳۱فروردین ابولحسن بنی صدربعنوان رئیس جمهوردر سرمقاله روزنامه انقلاب اسلامی “خود بر ضرورت عمل به تصمیمی که برای تعطیلی دانشگاهها با حضور خمینی اتخاذ شده بود مجددا تاکید کرد.”
🔻یکشنبه ۳۱فروردین جمعیت بسیاری در دانشگاه تهران، خیابانهای اطراف آن و بویژه خیابان ۱۶ آذر که دفتر مرکزی دانشجوبان پیشگام هوادار فدائیان در آن قرار داشت تا پاسی از شب ماندند.
در این روز درگیریهای پراکندهای نیر بوقوع پیوست.
🔻دوشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹ جمعیت حامی دانشجویان به دهها هزار نفر رسید. در این روز درگیریها تشدید شد و از ساعت ۱۱ حمله مزدوران رژیم به صفوف دانشجویان و حامیان آنها آغاز گردید و از ساعت ۲ بعدازظهر پاسداران رژیم وارد درگیری شدندو با تیر اندازی های مختلف مزدوران رژیم را در کنف حمایت خویش قرار دادند!این درگیری و یورش پاسداران تا نیمههای شب ادامه یافت و در اثر تیراندازی های پاسداران تعدادی کشته و تعداد بسیار زیادی مجروح گردیدند!
🔻سه شنبه ۲ اردیبهشت در حالی که دانشگاه به تسخیر نیروهای مسلح رژیم درآمده بود، هواداران رژیم تحت زعامت و رهبری بنیصدر به دانشگاه تهران وارد شدند.
بنیصدر که در معیت و حمایت گله های حزب اللهی رژیم در جایگاه قرارگرفته بود رو به هواداران رژیم چنین گفت:
«اینها این گروههای چپ نما در دو روز گذ شته ابتکار عملیات قهرآمیز را بدست گرفتند. چرا ؟ بهانه این بوده که دولت می خواهد دانشگاه را تعطیل کند. غافل از اینکه خودشان دانشگاهها را تعطیل کرده اند. اکنون در دانشگاه درس و بحثی در کار نیست و عملا به مرکز فعالیتهای تخریبی و صدور این فعالیتها تبدیل شده است. بدین قرار همانطوری که تعطیل دانشگاهها دلیل نداشت، ایجاد برخوردهای خونین از سوی چپ نمایان نیز دلیل نداشت »( انقلاب اسلامی نشریه بنی صدر سوم اردیبهشت۱۳۵۹ )
این صحبتهای سراپا مجعول به بارزترین شکلی گویای هماهنگی و منافع مشترک تمامی جناحهای بورژوازی بر علیه کمونیستها و مبارزان آزادیخواه و عمق دشمنی آنها با هرگونه خواست انقلابی مردم می باشد !
وی در واقع با وقاحت تمام دانشجویان مقاوم چپ را همردیف و حتی عامل درگیری ها معرفی نمود.
رئیس جمهور وقت رژیم درحالی مشغول سخنرانی فتح سنگر دانشگاه از دست دانشجویان پیشرو و مبارز بود که کمی آن سو تر هزاران نفر در بیمارستان هزار تختخوابی مشغول تشییع پیکر های ۳ تن از عزیزان بقتل رسیده توسط پاسداران در شب گذشته بنام های :
فریدون آشوری (دانشآموز پیشگام)، رویا علیپناهفرد و صدیق زارعی بودند!
اگر در تهران رئیس شورای انقلاب رژیم که ئیس جمهور وقت نیز بود خود راسا مأموریت تسخیردانشگاه بعنوان سنگر آزادی بر عهده گرفته بود در یک هماهنگی یورش به سایردانشگا ه ها نیز برنامه ریزی شده بود و بر همین اساس بودشاهد یورشهایی سراسری هستیم و مواردی را درج می کنم:
🔻دوم اردیبهشت به دانشسرای عالی زاهدان نیزمورد تهاجم مزدوران قرار گرفت و تعدادی زیادی از دانشجویان مجروح میشوندو دانشجویی بنام صادق نظیری از پیشگام توسط مزدوران رژیم به قتل رسید.
🔻در رشت، نیروهای رژیم که در راس آنها هادی غفاری قرار داشت روز سوم اردیبهشت حمام خون به راه انداختند و ۱۲ نفر را به بشر ح ذیل قتل رساندند:
منیره موسی پور، امان الله ایمانی، جهانی ، محمد شادمان، خسرو بنیاد، اصغر مجابرآبادی، علی صفر زاده(طرقی) (دانشآموز)، اصغر بیک آبادی (کارمند)، پیروز برانداخت، جواد گرگری، اصغر گنجی و احمد گنجهای
علاوه بر به قتل رسیدگان بسیاری را دستگیر نمودند و به اسارتگاه بردند و تعداد زیادی از آنها را در آنجا به قتل (اعدام) رساند!
فرامرز حمید یکی از دستگیر شدگان دانشگاه گیلان است که در تابستان سال ۱۳۶۰ اعدام شد.
🔻درمشهد واصفهان نیزبا حمله به دانشجویان مبارز و آزادیخواه وبا مجروح و کشتن و دستگیری موفق به تسخیر دانشگاه ها می شوند.دونفر از به قتل رسیدگان دانشگاه مشهد بنام های شکرالله مشکین فام ومحسن رفعتی مشخص شده گردید.
🔻یکی ازخونین ترین مراکز دانشگاه ها درشیراز بود بطوریکه روزنامه کیهان گزارش بیش از ۴۹۱نفر مجروح داد اما بنا به گزارش شاهدان عینی تعداد مجروحان حدود ۱۰۰۰ نفر میرسید و نیز حداقل ۳نفر هم به قتل رسانده بودند
نسرین رستمی یکی از آن به قتل رسیدگان به دست پاسداران سرمایه می باشد!
اما وحشیانهترین تهاجم به دانشگاه، در اهواز و دانشگاه جندیشاپور رخ داد. خوزستان یک استان بسیار پر اهمیت برای رژیم بود. از یک سو به دلیل منابع نفتی و از سوی دیگر بهدلیل مسائل ملی و محبوبیت نیروهای انقلابی در میان مردم بویژه در میان طبقه کارگر. سه هفته قبل از یورش به دانشگاه، بیش از ۱۲۰ کارگر صنایع فولاد اخراج و حتا تعدادی دستگیر شده بودند. بعد ازبقدرت رسیدن اسلامی های ضدانقلابی در بهمن ماه ۵۷ ، انجمن اسلامی دانشگاه جندی شاپور با کمک نیروهای نظامی بارها تلاش کرده بود تا جلسات و مراسمهای دانشگاه را برهم زند اما به دلیل حضور کارگران، معلمان و دیگر اقشار جامعه در این مراسمها، نتوانسته بود به هدف خود برسد.
احمد جنتی آن زمان حاکم شرع “دادگاههای انقلاب” خوزستان و امام جمعه اهواز بود. وی در اطلاعیهای که بارها از رادیو و تلویزیون خوزستان پخش شد فراخوان برگزاری نماز در روز سه شنبه ۲ اردیبهشت در دانشگاه اهواز را میدهد.
این در حالی بود که دانشگاه هنوز تخلیه نشده و دانشجویان در دانشگاه بودند. در این میان عدهای از مردم معمولی هم برای نماز میآیند. اما مهم حضور چند صد نفر افراد مسلح با لباس شخصی و حتا نظامی بود. تعدادی از اوباش نیز توسط نیروهای نظامی برای این کار اجیر شده و به دانشگاه آمده بودند. در همان روز نیروهای نظامی در حالی که با ماشینهای خود دانشگاه را به محاصره درآورده بودند، از ورود دیگر ماشینها به محوطه دانشگاه جلوگیری میکردند. همهی اینها نشاندهنده این بود که نیروهای حکومت به رهبری جنتی خود را برای کشتار دانشجویان آماده کرده بودند. حتا صبح همان روز به بهانه این که در بیمارستان شماره یک اهواز (جنب دانشگاه) بمب کار گذاشته شده، بیماران را از تختهایشان پایین کشیده بودند.
بعد از برگزاری نماز و با فرمان جنتی در خطبههای پس از نماز، حمله به دانشگاه شروع شد. از سوی دیگر رادیوی خوزستان تبلیغ میکرد که “دانشجویان با تیربار به صفوف نمازگزاران حمله کردهاند” و پیام جنتی را میخواند که خواستار کمک شده بود!!!
پاسداران از فاصله نزدیک دانشجویان را با تیر میزدند. جبرائیل هاشمی از فاصله سه متری مورد اصابت گلوله پاسداران سرمایه قرار گرفت و به قتل رسید.
پاسداران یکی از دختران را متوقف کرده، کلت را به شقیقهاش گذاشته و شلیک میکنند. جنایتکاران با قمه سینه طاهره حیاتی چهارده ساله، دانشآموز پیشگام یکی از دبیرستانهای اهواز را شکافتند و بدین ترتیب طاهره در میدان ورودی دانشکده علوم دانشگاه اهواز در خون سرخ خود غلطید.
مهناز معتمدی همراه با تعدادی دیگر از دختران دانشجو که دستگیر شده بودند با چشمان بسته در مقابل دیوار قرار داده شده بودند. پاسداران برای ارعاب در اطراف سر آنها شروع به شلیک گلوله کردند که مهناز به پاسداران اعتراض میکند. پاسداران موهای سرش را گرفته و او را روی زمین کشیدند، سپس با مشت و لگد او را به گوشهای انداخته و به رگبار مسلسل بستند. در چندین مورد از سوی اوباشان رژیم به دختران تجاوز شد و حداقل جسد سه دختر از رودخانه کارون بیرون کشیده شد. جدا از آن جسد تعدادی از دیگر دستگیرشدگان نیز در روزهای بعد در نخلستانهای اهواز و یا رودخانه کارون پیدا شد.
به تعداد زیادی از دانشجویان دختر تجاوز میشود و تا یک هفته مردم جنازه روی آب رودخانه اهواز می دیده اند.
اسامی ۱۲ نفر از کشته شدگان اهواز به قرار زیرند:
غلام سعیدی، فرزانه رضوان، جبراییل هاشمی ، حمید درخشان، طاهره حیاتی ( دانش آموز۱۴ساله که درمقابل دانشکده علوم باقمه کشته شد)، فرهنگ انصاری، محمود لرستانی (کارگر شرکت نفت)، سعید مکوند، محمد عزیز پور، مهناز معتمدی، مهدی علوی شوشتری و احسان الله آبفشانی.
اهواز پنجشنبه۴ اردبیهشت جنایت دیگری رخ داد. تعدادی از زندانیان به دلیل شمار بالای دستگیریها به تالار شهرداری اهواز برده شده و در آنجا نگاهداری میشدند. در این روز خانوادهها نیز به محل نگاهداری آنها میآیند. زندانیان با دیدن خانوادهها شعار زندانی سیاسی آزاد باید گردد سر میدهند اما به پاسداران سرمایه بلادرنگ به طرف زندانیان شلیک میکنند که ۸ زندانی کشته و ۳۶ تن زخمی میشوند که تعدادی از آنها نیز همچون ناصر بهرامی و کورش پیروزی در بیمارستان و یا جاهای دیگر کشته میشوند. یکی از زخمیها نیز فردای آن روز در حالی که با قمه گردن او را شکافته بودند تحویل خانوادهاش شد.
۱۲ اردیبهشت احمد موذن فارغ اتحصیل دانشگاه اهواز به همراه مسعود دانیالی دیپلمه بیکار، دکتر نریمیسا پزشک درمانگاه حصیرآباد اهواز، مسعود ربیعی دانشجوی فوق لیسانس علوم تربیتی، غلام حسین صالحی دانشجوی علوم کامپیوتر، اسداله خرمی دانشجوی دانشکده علوم تربیتی به جرم شرکت در درکیریها در یک محاکمه چند ساعته محکوم شده و تیرباران می شوند. دو نفراول از دانشجویان و دانش آموزان هوادار پیکار بودند و دکتر نریمیسا با پیشگام بود که به جرم مداوای دانشجویان زخمی به همراه مهدی علوی شوشتری و منوچهر جعفری ونیز تعداد دیگری ازدستگیر شدگان روز
شنبه ۱۳ اردیبهشت به حکم “دادگاه انقلاب اسلامی اهواز” که ریاست آن با جنتی جلاد بود احمد موذن و مسعود دانیالی که در جریان حمله به دانشگاه دستگیر شده بودند اعدام شدند. اسماعیل نریمیسا پزشک محبوب مردم اهواز، استاد دانشکده پزشکی که در کنار کار در بیمارستان جندیشاپور اهواز، با کمک همکاراناش درمانگاهی در محله فقیرنشین حصیرآباد اهواز دایر کرده و به درمان رایگان بیماران میپرداخت به همراه چند تن دیگر از دستگیرشدگان حمله به دانشگاه همچون مهدی علوی شوشتری و منوچهر جعفری روز ۶ تیرماه به جوخههای اعدام سپرده شدند.
دکتراسماعیل نریمیسا که در محل کار خود توسط ماموران رژیم دستگیر شده بود، در همان تالار شهرداری بود که پاسداران تعدادی از زندانیان را به گلوله بستند. بعد از به گلوله بستن زندانیان دکتر نریمیسا را نیز از جمع زندانیان جدا کردند. در اطلاعیه “دادگاه انقلاب اسلامی اهواز” یکی از جرائم دکتر نریمیسا مداوای مجروحان ذکر شده بود!!!
مسعود ربیعی، اسدالله خرمی و غلام صالحی نیز از دستگیرشدگان حمله به دانشگاه بودند که با حکم احمد جنتی حاکم شرع خوزستان و امام جمعه اعدام شدند.
تظاهرات برعلیه تهاجمات رژیم به دانشگاه ها و تعطیلی آنها!
🔻دوشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۶۰ در نخستین سالگرد وقوع انقلاب فرهنگی تظاهراتی با فراخوان «دانشجویان و دانش آموزان سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر» که به اختصار (دال دال پیکار) نامیده میشد برگزار شد. این تظاهرات با پرتاب نارنجکهای مملو از ساچمه به خشونت کشیده شد و طی آن دستکم سه تن به نامهای :
آذر مهرعلیان ۱۷ ساله، مژگان رضوانیان ۱۶ ساله و ایرج ترابی ۲۲ ساله بر اثر پرتاب نارنجک کشته شدند. همچنین گفته میشود که دستکم ۱۹۰ نفر نیز زخمی شدند که بسیاری از آنان برای همیشه با ساچمههای به جامانده در بدنشان زندگی میکنند.
![](https://www.akhbar-rooz.com/wp-content/uploads/2024/04/image-26-1024x648.png)
تصویری از مقاومت در برابر یورش رژیم و حزب اللهی ها در سالروز جنایات اردببهشت ماه ۵۹ می باشد!
فردمبارزی بانشان دادن دستان خونین خود سبعیت و جنایت رژیم که با مبادرت مزدورانش به پرتاب نارنجک در صفوف تظاهرات واعتراضات مسالمت آمیز دانشجویان صورت گرفته بود رادر معرض دیدهمگان قرار میدهد!
۲۲ خردادماه بدستور خمینی ستاد انقلاب فرهنگی دانشگاهها تشکیل شد. در فرمان خمینی آمده بود: بر این اساس به حضرات آقایان محترم محمد جواد با هنر، مهدی ربانی املشی، حسن حبیبی، عبدالکریم سروش، شمس آل احمد، جلال الدین فارسی، علی شریعتمداری مسولیت داده میشود تا ستادی تشکیل دهند وازافراد صاحب نظر متعهد و مومن به جمهوری اسلامی دعوت نمایند تا شورایی تشکیل دهند و برنامه ریزی رشته های مختلف و خط مشی فرهنگی آینده دانشگاهها بر اساس فرهنگ اسلامی و انتخاب اساتید شایسته و متعهد و آگاه ودیگر امور مربوط به انقلاب آموزشی اسلامی اقدام نمایند. بدیهی است بر اساس مطالب فوق دبیرستانها و دیگر مراکز آموزشی که در رژیم سابق با آموزش و پرورش انحرافی و استعماری اداره می شد، تحت رسیدگی دقیق قرار گیرد.
با بسترچنین یورش سبعانه و کشتارهای جنایتکارانه ای بود که رژیم امکان یافت
تحت بر بستر چنین یورش های سبعانه و کشتارهای جنایتکارانه ای بود که رژیم توانست تحت عنوان “انقلاب فرهنگی” ۲۶ دانشگاه موجود در ایران به همراه ۵۰ دانشسرای عالی و ۱۶۸ مؤسسه آموزش عالی با ۱۸۰ هزار دانشجو رابه تعطیلی بکشاندو با تسویه مبارزان و آزادیخواهان برای مدتی بتوانداین سنگر آزادیخواهی را تاحدودی از محتوای اعتراضی خالی نماید واهداف ضد انقلابی خود را به پیش ببرد.
اینجا برخی توضیحات جانبی ارائه می کنم البته با پوزش از شما،ارزیابی آنها را بر عهده شما عزیزان خواننده واگذار می کنم!!
**یکی ازعلل یورش های سبعانه رژیم عدم پایگاه درون دانشگاهها و درمیان دانشجویان می توان برشمرد و برای درک روشنتر این موضوع که در آن زمان وزن انجمناسلامی در دانشگاهها در چه حد و حدودی بود لازم است اشاره شود که در آن زمان دانشگاه تبریز ۱۲ هزار دانشجو داشت و همانگونه که می دانیم از ۱۲ هزار دانشجو تنها ۲۵۰ تا حداکثر ۳۰۰ نفر عوامل جریانات اسلامی رژیم بودند. پیش از این در جریان انتخاب نمایندگان دانشجویی در دانشگاههای کشور نیز انجمنهای اسلامی کمتر از ده درصد آرای دانشجویان را بدست آورده بودند، و ۹۰ درصد نمایندگان دانشجویی متعلق به جریانهای خارج از حکومت بودند که در آن زمان سازمان دانشجویان پیشگام با فاصله بسیار بزرگترین سازمان دانشجویی بود. این نکته را نیز فراموش نکنیم که در همان روزها دو سند از جانب نیروهای سیاسی افشا میشود که حاکی از تدارک تهاجم علیه دانشگاهها توسط “شورای انقلاب اسلامی” بود.
**بعد از انقلاب فرهنگی تمام دانشجویان و استادان بهائی از دانشگاههای کشور اخراج شدند و از آن پس از پذیرش دانشجویان و استخدام استادان بهائی جلوگیری به عمل آمد.
طبق دستورالعمل محرمانه شورای عالی انقلاب فرهنگی برای مقابله با بهائیان «برخورد نظام با آنان باید طوری باشد که راه ترقی و توسعه آنان مسدود شود» و همچنین «در دانشگاهها چه در ورود و چه در حین تحصیل چنانچه احراز شد بهائیاند از دانشگاه محروم شوند» گرچه این مصوبه محرمانه است ولی در سال ۱۳۹۷ دیوان عدالت اداری با اشاره به این مصوبه رأی به وارد نبودن شکایت دانشجوی اخراجی بهائی داد و اظهار داشت که «شهروندان بهایی علاوه بر محرومیت از اشتغال در اماکن دولتی از حق تحصیل در ایران نیز محروم هستند».
**درجریان حمله رژیم به دانشگاهها، سازمان جوانان ودانشجویان دموکرات وابسته به حزب توده که با رژیم همکاری میکرد با انتشار اعلامیه ای «گروههای چپ نما» را متهم کرد که » از تعمیق انقلاب ضد امپریالیستی وخلقی به رهبری امام خمینی به وحشت افتاده اند و برای به آشوب کشیدن محیطهای دانشگاهی و نهایتا خدمت به امپریالیسم و ضد انقلاب تلاش میکنند.» دانشجویان انجمن مسلمانان وابسته به سازمان مجاهدین با وجود انتشارطرح حمله به دانشگاهها درقبل از حمله با توجه با قول همکاری که به بنی صدر داده بودند، در ۳۰(سی ام )فروردین دانشگاهها را تخلیه کردند. دانشجویان پیشگام که هنوز در حزب توده و امام خمینی ذوب نشده بودند تادوشنبه اول اردیبهشت با دانشجویان مبارز ودانشجویان طرفدارسازمان پیکار در کمیته ای بر علیه این حملات شرکت کرده و نیروی بزرگ تشکیل دهنده مقاومت بودند.
**بسیاری از اصلاح طلبان فعلی از جمله ابراهیم نبوی، محسن کدیور، دکتر معین، مهاجرانی، علوی تبار و مجید محمدی( ازاعضای انجمن اسلامی دانشگاه شیراز) و عباس عبدی و محسن میردامادی ( از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه پلی تکنیک) و همچنین احمدی نژاد رییس جمهور قبلی( عضو انجمن اسلامی علم و صنعت) فعالانه دراین جنایات حزب الله شرکت داشتند. شاهدی عینی نقل می کند که خود عباس عبدی را دیده که حزب اللهی ها را بداخل دانشگاه می آورده است و حتی به او پرخاش میکند.
عظیم هاشمی
از این تاریخ جهت انقلاب با قدرت تغییر کرد.
سپاس از مسئولین سایت اخبار روز که ضمن تدقیق متن تصویر موربوط به تظاهرات اعتراضی نیز درج نمودند!
شاد باشید و سلامت
درود بر شما دوست عزیز کهنسال گرامی !
سپاس از درج اسامی این سه عزیز مبارزTکاملادرست کفته اید و متاسفانه چنین مشکلی بعلاوه عدم وجود یک تصویر از تظاهرات اعتراضی نیز حادث شده است
ضمن عذرخواهی از اینکه با تا خیر متوجه این نقیصه در چاپ مطلب شدم،اکنون موضوع را با مسئولین پرتلاش مربوطه در میان گذاشته ام و امید وارم هردو نقص برطرف گردد!
شاد باشید وسلامت
عظیم
با درود به جناب هاشمی:اسامی سه رفیق مبارز پیکارگر که توسط نارنجکهای ساچمه ای؛به خاک وخون افتادند به اشتباه از قلم افتاده ودرمقاله مستند شما نیست.
آذر مهرعلیان ۱۷ساله، مژگان رضوانیان ۱۶ساله و ایرج ترابی ۲۲ساله دراثر پرتاب دو نارنجک دستی مملو از ساچمه های ساخت آلمان توسط چماقداران حزب اللهی رژیم جان خویش را از دست دادند.دراین تهاجم۱۹۰نفرزخمی شدند و تعدادی از بازماندگان آن روزمجبوربه تبعید گشته وساچمه هایی که هنوزدر بدن آنهاجا خوش کرده. آن دوران مصادف بود با جنگ ۲۴ روزه سنندج درسال۵۹.محاصره و خمپاره باران وبه رگبار بسته شدن شهرتوسط هلیکوپترهای اسرائیلی وآمریکایی وتک تیراندازهایی که درباشگاه افسران و….مقرداشتند.شکستن دیوارصوتی و مرگ صدها مرد و زن؛ پیروجوان وکودک بیگناه و ویرانیهای فراوان.یکی ازشعارهایی که مردم سنندج در راهپیمایی های شبانه خود سرمیدادند این بود:“بنی صدر هدیه توبه مردم؛سرکوب درکردستان- کشتاردردانشگاه”