![](https://www.akhbar-rooz.com/wp-content/uploads/2024/06/eu21.jpg)
انتخابات پارلمان اروپا از ۶ ژوئن آغاز شده و تا عصر یکشنبه ۹ ژوئن ادامه دارد. از هفته ها پیش از شروع انتخابات موجی از نگرانی در باره خطرهایی که آینده اتحادیه را تهدید می کند کل قاره اروپا فرا گرفته است. نگرانی از رشد کم سابقه راست افراطی، نگرانی از گسترش نظامی گری و چشم انداز ناروشن جنگ اوکراین، نگرانی از تاثیر منفی رقابت آمریکا و چین بر جایگاه متزلزل اروپا در بهره مندی مطلوب از منابع اقتصادی، نگرانی از افزایش هزینههای زندگی و تداوم رکود اقتصادی، نگرانی از انتخابات آمریکا و احتمال بازگشت ترامپ به کاخ سفید باعث شده پایتخت های اروپایی شاهد روزهای سخت و پر اضظراب باشد. در دو نوشته ای که می خوانید امید و بیمی که اروپا این روزها با آن درگیر است بازتاب دارد.
چرا دولت های اروپایی ها نگران انتخابات آمریکا هستند؟
در اوایل ماه آوریل، جمعی از دیپلماتها و مقامات بلندپایه در حومه شهر فلاندر گرد هم آمدند تا هفتاد و پنجمین سالگرد تاسیس ناتو را جشن بگیرند. با این حال، در پس این ظاهر متحد، نگرانیهایی عمیق در مورد آینده این اتحاد وجود داشت.
به گزارش آتلانتیک، مقامات ارشد با کاروانی از خودروها به محل برگزاری مراسم که عمارتی با آجر سفید بود، رفتند. این ملک که پیش از این متعلق به یک شکلاتساز بلژیکی بود، با قیمتی نازل به دولت آمریکا فروخته شده بود. هدیهای به پاس قدردانی از نقش آمریکا در آزادسازی اروپا که تبدیل به محل اقامت سفیر ایالات متحده در ناتو شده بود.
جولین اسمیت، سفیر فعلی ایالات متحده در ناتو، میزبان این مراسم بود. این مهمانی، بخشی از برنامهای دو روزه و تشریفاتی برای هفتاد و پنجمین سالگرد تاسیس ناتو به شمار میرفت. سخنرانیها و عکسهای منتشر شده از این مراسم، تصویری پیروزمندانه از اتحاد ناتو را به نمایش میگذاشتند. حتی نسخه اصلی منشور ناتو که در زمان تاسیس این اتحادیه امضا شده بود، از واشنگتن دیسی به محل برگزاری مراسم منتقل شده بود. منشوری که در بند پنجم آن آمده است: “طرفین توافق میکنند که اگر حمله مسلحانهای به یک یا چند عضو از اعضای این پیمان در اروپا یا آمریکای شمالی صورت گیرد، باید حملهای علیه همه اعضا تلقی شود.”
مقامات حاضر در این مراسم، پس از صرف کیک، اتحاد ناتو را قویتر از همیشه اعلام کردند. ینس استولتنبرگ، دبیرکل ناتو، در سخنرانی خود به طور مستقیم به خطرات خروج احتمالی ایالات متحده از این اتحاد پرداخت. او با اشاره به خروج آمریکا از اروپا پس از جنگ جهانی اول، خاطرنشان کرد: “این اقدام، موفقیت بزرگی به شمار نمیرفت. ” با این حال، استولتنبرگ چند هفته بعد در مصاحبهای با مجله آتلانتیک اذعان کرد که سخنرانی او بیشتر به مثابه فریادی جمعی بود تا بیانی از قدرت و اقتدار. آن شب بیشتر شبیه به یک التماس بود.
در پایتختهای سراسر اروپا، از بروکسل تا برلین، ورشو تا تالین، رهبران و دیپلماتها در مورد انتخاب دوباره دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا احساس نگرانی و وحشت داشتند. یکی از مقامات ارشد ناتو گفت: “ما در دورهای بسیار مخاطرهآمیز قرار داریم. “
بزرگترین درگیری مسلحانه در اروپا از زمان جنگ جهانی دوم، به سومین سال خود قدم گذاشته بود. ضد حمله اوکراین با شکست روبرو شده بود و روسیه در حال پیشروی بود. کمکهای نظامی ۶۰ میلیارد دلاری که به شدت برای اوکراین مورد نیاز بود، به دلیل بنبست در کنگره ناکارآمد ایالات متحده، ماهها مسکوت مانده بود.
شاید نگرانکنندهتر از همه این بود که ایالات متحده، کشوری با قدرتمندترین ارتش در ناتو، در آستانه انتخاب مجدد رئیس جمهوری قرار داشت که بارها تهدید به خروج از این اتحادیه کرده بود. یک مقام ارشد آلمانی گفت: “در سالی که میلیاردها نفر در دهها کشور جهان حق رای دارند، تنها انتخاباتی که همه اروپاییها به آن علاقمند هستند، انتخابات ریاست جمهوری آمریکاست. “
تقریباً تمام مقامات اروپایی که با این خبرنگار صحبت کرده بودند، معتقد بودند که ترامپ در انتخابات پیروز خواهد شد.
طنز وسواس اروپا نسبت به انتخابات پیش رو در امریکا آن است که مردمی که در مورد نتیجه ناتو و اروپا تصمیم خواهند گرفت اصلاً به اروپا فکر نمیکنند. این موضوع تا حدی بدان خاطر است که بسیاری از آمریکاییها در طول عمر خود نیاز به ناتو را مشاهده نکرده اند علیرغم این واقعیت که حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر تنها زمانی بود که ماده ۵ اساسنامه ناتو مورد استناد قرار گرفت.
برای درک این که چرا دولتهای اروپایی تا این اندازه نگران بازگشت ترامپ هستند میتوانید رفتار نامنظم او در نشستهای بین المللی، روابط پر تنش او با رئیسجمهور اوکراین، تحسین آشکار روسیه، بیزاری عمومی او از نظم بین المللی لیبرال را ارزیابی کنید و یا میتوانید به دوران تصدی بسیار نامنظم “ریچارد گرنل” سفیر ترامپ در آلمان نگاه کنید.
چهار سال پس از خروج او از برلین مردم طبقه سیاسی آن شهر هنوز درباره گرنل صحبت میکنند به گونهای که گویی در حال رسیدگی به یک ترومای حل نشده هستند. برای آنان دوران تصدی مقام سفیر امریکا در آلمان از سوی گرنل یادآور دوران تلخی میباشد و نشان میدهد بازگشت ترامپ چه معنایی خواهد داشت.
مهمانیهایی که گرنل ترتیب داد بیشتر از یک پذیرایی معمولی سفارت بود. فهرستی از افرادی که گرنل در ضیافتهای سفارت امریکا در آلمان از آنان دعوت میکرد ترکیبی از سیاستمداران راست افراطی، مسیحیان به شدت معتقد و بسیاری از دوستان و حامیان دیگر ترامپ بود. گرنل در سال ۲۰۱۸ میلادی وارد آلمان شد درست در لحظهای مملو از تشویش ژئوپولیتیکی فزاینده. علیرغم تلاشهای “آنگلا مرکل” صدراعظم وقت آلمان برای ایجاد یک رابطه کاری عادی با ترامپ به نظر میرسید که رئیسجمهور جدید قصد دارد با اروپا از در خصومت وارد شود، تعرفههای سنگین را علیه متحدان امریکا اعمال کند، ناگهان از برجام خارج شود و دائما نیاز به ناتو را زیر سوال ببرد.
گرنل فردی تندرو و نادان بود. او کمتر یک دیپلمات و بیشتر یک عامل حزبی بود. “ولفگانگ ایشینگر” سفیر سابق آلمان در ایالات متحده میگوید:”او یک حیوان خاص بود. او طبق قوانین بازی نکرد”. ساعاتی پس از شروع کار گرنل در توئیتی هشدار داد که “شرکتهای آلمانی که در ایران تجارت میکنند باید فورا فعالیت خود را متوقف کنند”. گرنل چند هفته بعد یک خبرنگار سایت محافظه کار امریکایی “بریت برت” را به محل اقامت اش دعوت کرد و گفت که قصد دارد از موقعیت خود برای “قدرت بخشیدن به محافظه کاران دیگر در سراسر اروپا” استفاده کند اظهار نظری که به طور گسترده به عنوان حمایت سیاسی از احزاب راست افراطی اروپایی تعبیر شده بود”.
گرنل در اولین دیدار خود با وزارت خارجه آلمان اعلام کرد:”من اینجا هستم تا منافع رئیس جمهور آمریکا را اجرا کنم”. مقامهای آلمانی که از جسارت او غافلگیر شده بودند مودبانه سعی کردند او را اصلاح کنند:”نه، او آنجا بود تا برای منافع آمریکا کار کند”. به نظر میرسد گرنل این تفاوت را متوجه نمیشد.
“کریستف هوسگن” رئیس کنفرانس امنیتی مونیخ میگوید:”او به شهرت خود در آلمان اهمیتی نمیداد او به توهین به آلمانیها اهمیت میداد، زیرا میدانست رئیس اش این کار را دوست دارد”. ترامپ به زودی از گرنل به عنوان “زیبای من” یاد کرد و طبق گزارشها به مشاوران اش گفت که گرنل در برلین او را درک میکند.
آلمانیها اکنون خود را برای بازگشت ترامپ آماده میکنند. آنان از خود میپرسند آیا این بار میتوان روحیات ترامپ را پیش بینی کرد؟ معتمدان او چه افرادی خواهند بود و دولت آلمان چگونه میتواند به آنان نزدیک شود؟ آلمانیها برای انتخاب مجدد “جو بایدن” رئیسجمهور آمریکا نیز یک طرح احتمالی دارند، اما به نظر میرسد تعداد کمی از آلمانیها فکر میکنند نیازی به آن سناریو داشته باشند. آنان در حال آماده شدن برای سناریوی سوم نیز هستند: دورهای از عدم قطعیت پایدار در مورد نتیجه انتخابات همراه با خشونت سیاسی گسترده در ایالات متحده.
مقامهایی از وزارت خارجه امریکا در واشنگتن که نخواسته اند نام شان فاش شود اذعان داشتند که تلاشها برای اطمینان بخشیدن به متحدان اروپایی در حال حاضر تا حد زیادی بی ثمر بوده است. یکی از مقامهای امریکایی در این باره گفته است: “در واقع کاری نمیتوانیم انجام دهیم. رهبران اروپایی مردم باهوش و متفکری هستند. نمیتوان آنان را صرفا با وعده مطمئن ساخت”.
چه ترامپ پیروز شود چه پیروز نشود اجماع فزایندهای در اروپا وجود دارد که فشار سیاست آمریکا که او نمایندگی میکند بازگشتی به انزواگرایی دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ خواهد بود و این رویکرد از بین نخواهد رفت. از سال گذشته صحبت از نیاز به “خود مختاری دفاعی” در میان سیاستمداران اروپایی رایج شده است. رهبران اروپایی به دنبال درک آن هستند که چگونه روابط شان با امریکا را در صورت پیروزی ترامپ تنظیم کنند. برای برخی از آنان نوسانات عاطفی رئیس جمهور سابق یک تهدید جدی است.
یک مقام سابق دیپلماتیک در برلین میگوید که مرکل در ماه مه ۲۰۲۰ میلادی با ترامپ تماس گرفت تا به او اطلاع دهد که به دلیل نگرانی از بیماری کووید برای شرکت در اجلاس جی – ۷ به به واشنگتن سفر نخواهد کرد. به گفته این دیپلمات که نخواسته نامش فاش نشود ترامپ عصبانی شد. یک هفته بعد ترامپ اعلام کرد که قصد دارد نزدیک به ۱۰۰۰۰ سرباز آمریکایی را به طور دائم از آلمان خارج کند اقدامی که در دولت مرکل به عنوان یک اقدام کوچک انتقام جویی قلمداد شد.
یک مقام ارشد ناتو که بارها ترامپ را ملاقات کرده میگوید:”او بسیار معامله گر و بسیار خودشیفته است. اگر این دو مورد را با یکدیگر ترکیب کنید میتوانید با او معامله کنید. شما میتوانید شلغم را به گونهای به او بفروشید که گویی لیمو است”. اکنون اروپاییها برای آمریکایی آماده میشوند که مانند هر ابرقدرت معامله گر دیگری رفتار میکند. چندین مقام ابراز نگرانی کردند که ترامپ عضویت آمریکا در ناتو را به ابزاری برای چانه زنی تبدیل خواهد کرد و تهدید میکند که ناتو را ترک خواهد کرد مگر آن که این متحد شرایط تجاری بهتری ارائه دهد”.
آینده اتحادیه اروپا چه خواهد شد؟
گفتگو با پروفسور متیوس کورتمن، استاد علوم سیاسی در دانشگاه ایالتی فنی دورتموند
همان طور که می دانید، جنگ اوکراین، خونین ترین و گسترده ترین جنگ در خاک اروپا بعد از جنگ جهانی دوم است. با گذشت بیش از دو سال از آغاز آن آیا چشم انداری برای صلح یا آتش بس بین طرفین وجود دارد یا اینکه درگیری ها به مناطق دیگر اروپا هم خواهد کشیده شد؟
به نظر من، تا جایی که دو طرف به این درک و فهم نرسند که پایان درگیری ها چه قدر می تواند به منافع ملیشان کمک کند ما همچنان شاهد درگیری ها خواهیم بود. شواهد و قرائن حاکی از آن است که متأسفانه دو طرف جنگ بر ادامه آن تا نیل به اهداف استراتژیک شان مصر هستند. به عبارت دیگر، جنگ به احتمال زیاد چند سال دیگر هم ادامه خواهد یافت. همچنین، باید نقش کلیدی بازیگران خارجی همچون قدرت های غربی در حمایت از اوکراین برای ادامه جنگ هم از یاد نبرد؛ چراکه در صورت توقف این دست حمایت ها از سوی قدرتهای غربی همچون آمریکا، اوکراین چاره ای جز دراز کردن دست صلح به سوی روسیه نخواهد داشت.
نکته ای دیگری که مایل هستم در اینجا بدان بپردازم، این است که آینده سیاسی رئیس جمهور پوتین نیز تا حدود بسیار زیادی وابسته به سرنوشت این جنگ است و پیروزی در این میدان می تواند آینده سیاسی وی و متحدانش در هیئت حاکمه روسیه را تضمین کند. بنابراین، پوتین خود را برای یک نبرد فرسایشی آماده کرده است.
جمهوری فدرال آلمان پس از جنگ جهانی دوم به طور کلی سیاست خارجی اقتصاد محور و دوستانه ای را تا قبل از جنگ اوکراین در صحنه منطقه ای و بین المللی دنبال می کرد. اما با آغاز درگیری ها در اوکراین، سیاست خارجی آلمان نیز دستخوش تحولات مهمی شده است. نظرتان پیرامون اثر جنگ اوکراین و روسیه بر سیاست خارجی آلمان چیست؟
همان طور که صدراعظم شولس در مصاحبه ای جنگ اوکراین را نقطه عطفی در سپهر سیاست خارجی آلمان توصیف کرد، من نیز با این توصیف کاملا همراه و همدل هستم به طوری که می توان سیاست خارجی برلین را به عصر قبل از جنگ و پس از جنگ اوکراین تقسیم کرد. همان طور که شما در پرسشتان به درستی اشاره کردید، برلین قبل از این جنگ یک نوع سیاست همکاری اقتصادی برای ایجاد نوعی از وابستگی متقابل اقتصادی که بتواند ضامن صلح در قاره سبز باشد پیگیری می کرد. از همین رو، خانم آنگلا مرکل، صدراعظم سابق آلمان، قراردادهای متعدد اقتصادی با روسیه را نهایی کرد تا رقابت این دو کشور رقیب ذیل همکاری های اقتصادی که منافع مادی بسیاری برای هر دو طرف داشته باشد، محدود و قابل کنترل باشد. اما جنگ اوکراین پایانی بود بر این دکترین سیاست خارجی آلمان.
بی شک، آلمان یکی از کشورهای مهم و تعیین کننده در اتحادیه اروپاست و نوع نگرش و کنش آن می تواند بر سیاست خارجی اتحادیه تاثیرات ژرف بگذارد. از همین رو، رئیس جمهور اشتانمایر اخیرا نگرانی برلین از گسترش اختلافات بین اعضا بر سر مسئله اوکراین را اعلام داشته است. به نظر شما در صورت ادامه یافتن جنگ، دامنه این اختلافات می تواند آنطوری زیاد شود که گسست عمیق بین اعضا را باعث شود؟
به نظر من، سطح این اختلافات آنقدر نیست که بتواند باعث ایجاد رویارویی استراتژیک بین اعضا شود. البته این به معنای نبود برخی نظرات متفاوت در سطح اعضا نیست، به طور مثال مجارستان و یا اسلواکی نگاه کمی متفاوتی به این درگیری دارند. حتی ایتالیا، تحت رهبری ملونی. او حتی قبل از انتخاب به عنوان نخست وزیر از ضرورت مذاکره و به رسمیت شناختن دغدغه ها و منافع مسکو سخن می گفت. اما با این وجود، اتحادیه توانسته است تا یکپارچگی و همصدایی خود در قبال این جنگ را حفظ کند.
تا چه میزان سیاست خارجی آلمان به طور ویژه و اتحادیه اروپا، به طور کلی تحت تاثیر رویکرد ایالات متحده در قبال جنگ اوکراین است؟
ببنید به طور کلی، چه آلمان و چه اتحادیه اروپا بازیگران مستقل در سطح روابط بین الملل هستند اگر چه آمریکا مهمترین متحد راهبردی اتحادیه اروپاست. متحد استراتژیک بودن به معنای تحت سلطه قرار گرفتن و یا از بین رفت سیاست و منافع مستقل نیست. نکته ای که باید در نظر داشت این است که مرکزیت آتلانتیک در روابط بین الملل کم رنگ شده و جای خود را به پسفیک داده است. در حال حاضر، دغدغه اصلی و استراتژیک آمریکا معطوف به این منطقه و رقابتی است که با چین دارد و اروپا دیگر از آن اهمیت سابق در نزد واشنگتن برخوردار نیست. کشورهای اروپایی با این واقعیت در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ به طور کامل آشنا شده اند. حتی انتخاب فردی همچون بایدن هم نتوانست رویکرد کلی واشنگتن را تغییر دهد. بنابراین، اتحادیه اروپا مسئول تشخیص منافع و نوع رویکردهایش در قبال این جنگ است. سخنان چندی پیش امانوئل مکرون، رئیس جمهوری فرانسه مبنی بر ضرورت استقلال این اتحادیه درزمینه سیاست خارجی و دفاعی موید همین امر است.
انتخابات پارلمانی اروپا اوایل ماه ژوئن برگزار خواهد شد، نظرتان پیرامون این انتخابات و مسائل مربوط به آن همچون بحران مهاجرت چیست؟
همان طور که شما در پرسش تان مطرح کردید، یکی از مباحثی که این انتخابات را تحت شعاع خود قرار داده موضوع مهاجرت است که افتراق آرای گسترده ای را میان اعضا و احزاب دامن زده و رشد چشمگیر احزاب پوپولیستی را باعث شده است. اما با توجه به ساختار پیچیده و هیبریدی اتحادیه و توازن قوای فعلی می توان این طور پیش بینی کرد که احزاب طرفدار اتحادیه بیشترین آرا را از آن خود کنند و احزاب پوپولیستی نمی توانند در حال حاضر تغییرات استراتژیکی را به وجود آورند.
بی شک، شکل گیری اتحادیه اروپا پس از جنگ ویرانگر جهانی دوم، نمونه ای از یکی از موفق ترین اتحادیه های منطقهای با مشارکت قدرتهای اصلی و فرعی است که توانسته است تا کشورهایی که به طور تاریخی در حال نزاع و کشمکش با یکدیگر بودند را به متحد سیاسی و اقتصادی تبدیل کند. نتیجه این همکاری ها هم چیزی جز ثبات و رفاه اقتصادی برای اعضا نبوده است. اما با توجه به روند تحولات دو دهه اخیر، به طور ویژه برگزیت، که آهنگ سریع هم گرفته بسیاری از صاحبنظران و کارشناسان مسائل اروپا را به این باور سوق داده که موجودیت آن در درازمدت به شدت در خطر است. شما با این نگرانی ها تا چه میزان موافق هستید؟
صادقانه، من زیاد با این نظرات که مبتنی بر خطر فروپاشی اتحادیه است هم دل نیستم. شما اگر به تاریخ اتحادیه رجوع کنید خواهید دید همیشه سخن از فروپاشی و شکست اتحادیه در زمانی نه چندان دور بوده اما دهه ها گذشته و اتحادیه همچنان پابرجاست، علی رغم همه مشکلات و تنگناها. در برگزیت شما ببینید که انگلستان چه قدر از لحاظ اقتصادی متحمل ضرر شد. الآن افکار عمومی این کشور را تحلیل کنید تا ببنید کدام طرف بیشتر ضرر کرد اتحادیه اروپا یا بریتانیا؟!
این بدین معناست که جناب عالی به آینده این اتحادیه امیدوار هستید؟
کاملا همین طور است، و ما نه تنها گسست در اتحادیه را شاهد نخواهیم بود بلکه کشورهای بیشتری به این اتحادیه خواهند پیوست.
در حال حاضر مهمترین کشمکش و نزاع در عرصه روابط بین الملل مربوط به رقابت بین دو ابر قدرت یعنی چین از یک سو و آمریکا از سوی دیگر است. رویکرد و جایگاه اتحادیه اروپا در این نزاع چیست؟
این طور به نظر می رسد که پیرو افزایش رویکرد استقلال گرایانه اتحادیه اروپا در عرصه روابط بین الملل، این اتحادیه در تلاش است تا به عنوان سومین قدرت و قطب پس از چین و آمریکا مطرح شود. اتحادیه اروپا اهرم های قدرتمند اقتصادی برای بازیگری به عنوان سومین قطب را دارد اما یکی از بزرگترین موانع پیش روی اتحادیه اروپا نبود قدرت منسجم سیاسی و تا حد زیادی نظامی است. از یاد نباید ببریم که هدف اولیه شکل گیری اتحادیه همکاری های اقتصادی بود – برای فهم بیشتر به شکل گیری جامعه اروپایی به توافقات مربوط به زغال سنگ و فولاد به عنوان اولین اتحاد که سنگ بنای اتحادیه اروپایی امروز را گذاشت بنگرید – و از همین جهت است که اعضا استقلال سیاسی و نظامی خود را تا حد زیادی حفظ کرده اند. همین امر وضعیت عدم انسجام سیاسی لازم و کافی برای ایفای چنین نقشی در عرصه روابط بین الملل را موجب شده است. حال باید دید که آیا این اتحادیه می تواند در سال های آتی با وجود مشکلات گفته شده در قامت نیروی سوم ظاهر شود یا خیر.