جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

با انقلاب فرهنگی، تنوع و دگراندیشی سرکوب و تک صدایی و دیکتاتوری مستقر شد! (۲) – علی صمد

۴ ـ دانشجویان دگراندیش و انقلاب فرهنگی
در این مقطع جریانات دانشجویی مخالف حکومت و نیز سازمان ها و گروه های سیاسی به مقابله با سیاست انقلاب فرهنگی حکومت پرداختند و با برگزاری تظاهرات و حرکت های اعتراضی و مسالمت آمیز در سطح دانشگاه ها به مبارزه با سیاست توطئه آمیز و مضر بسته شدن دانشگاه ها پرداختند. در این دوره انجمن های مسلمان دانشجویی وابسته به سازمان مجاهدین خلق با مذاکراتی که با برخی از نمایندگان حکومت انجام داد با بسته شدن دفاترشان در دانشگاه موافقت کردند. دانشجویان پیشگام که طرفدار سازمان چریک های فدایی خلق ایران بودند با مذاکراتی که با رژیم و دیگر تشکل های دانشجویی غیرحکومتی انجام دادند، تلاش کردند که جنبش دانشجویی غیرحکومتی، به شکل مشترک، سیاستی واحد را در این عرصه پیش ببرند. در عین حال مقاومت در برابر تهاجم و حمله مسلحانه رژیم در دانشگاه های سراسر کشور، سازمان داده شد. حکومت با کمک انجمن های اسلامی دانشجویی طرفدار خود و دیگر نیروهای حزب الهی و نیز نیروهای مسلح، با شدت هرچه بیشتر به سرکوب دانشجویان پرداخت. رژیم عملیات خشن و مسلحانه خود به دانشگاه و دانشجویان را به بهانه اینکه دانشگاه به انبار اسلحه و مهمات برای گروه های ضد انقلاب تبدیل شده، توجیه کرد و بعد از اشغال دانشگاه هیچگونه اسلحه یا انبار اسلحه ای را در آنجا نیافتند! دانشجویان حقیقتا هیچگاه به داشتن اسلحه در دانشگاه ها، نیاز نداشتند زیرا که اکثریت دانشگاه هوادار آنها بود و با سیاست های آنها همراهی می کرد. افسانه انبار اسلحه تنها دروغ بزرگی، برای فریب مردم در آن زمان بود و نقش و سیاست انجمن های اسلامی طرفدار حکومت در آن دوره در واقع در تایید و تبلیغ چنین دروغ هایی برای توجیه سرکوب خشن دانشجویان دگراندیش عمل کرد و این سیاست انجمن های اسلامی در تاریخ جنبش دانشجویی بعد از انقلاب ثبت شده است!

در درگیری های دانشگاه ها، چندین نفر از دانشجویان مترقی کشته و تعداد زیادی زخمی و دستگیر شدند. رژیم بدین طریق موفق شد دفاتر جریانات دانشجویی مستقل و غیرحکومتی را ببندد. سازمان دانشجویان پیشگام در آن دوره اعلام کرد که بستن دفاتر تشکل های دانشجویی، به دنبالش، به بسته شدن مرکز دانشگاهی منجر خواهد شد و متاسفانه چنین هم شد و دانشگاه های سراسر ایران تحت نام «انقلاب فرهنگی» به مدت سه سال بسته شد. رژیم و انجمن های اسلامی با سیاست انقلاب فرهنگی به شعار سیاسی و محوری جنبش دانشجویی که همواره آزادی بوده است ضربه اساسی وارد کرد. از طرفی حذف جریانات دانشجویی از محیط دانشگاه ها، برای جامعه خسارت آفرین بود و جامعه سال ها از توسعه، رشد و تکامل باز ایستاد؛ زیرا جنبش دانشجویی از جایگاه خود خارج شد و بدین ترتیب این جنبش فاقد ویژگی های عام جنبش دانشجویی گردید و بیشتر به عنوان اهرم و ابزار اعمال اراده سرکوبگرانه حاکمیت در دانشگاه ها به کار گرفته شد. 

۵ ـ نتایج انقلاب فرهنگی در مراکز آموزشی

از ۱۵ خرداد ۱۳۵۹ تا ۲۷ آذر ۱۳۶۱، مراکز آموزش عالی ایران تحت عنوان «انقلاب فرهنگی» نزدیک به سه سال بسته شد و بدین ترتیب به فعالیت تشکل های دانشجویی قدرتمند دگر اندیش در دانشگاه ها پایان داده شد. بعد از انقلاب فرهنگی شعار اصلاح و اسلامی کردن دانشگاه ها پیش برده شد. در واقع به جای اصلاح نظام دانشگاه جهت بالا بردن هر چه بیشتر بهره وری، سیاست اخراج و تصفیه غیر خودی ها در دستور کار قرار گرفت. این پاکسازی ها در آغاز با تصفیه اساتید به بهانه ضد انقلاب، کمونیست، غرب زده و ضد اسلامی شروع شد. در سال ۵۹-۱۳۵۸ در سطح دانشگاه های سراسر کشور تعداد اعضای هیئت علمی دانشگاه به ۱۶۸۷۷ نفر بالغ می شد که بعد از انقلاب فرهنگی تعداد آنان به ۹۰۴۲ نفر رسید. سپس با ایجاد فضای عدم اعتماد و برخوردهای زشت و خارج از شئون اجتماعی با اساتید، عده ای از آنان، دانشگاه را ترک و به خارج از کشور رفتند و عده ای دیگر بازنشستگی اجباری را از ترس سرکوب و انواع آزار و اذیت دیگر پذیرفتند و بدین طریق تعداد اعضای هیئت علمی در این دوره به نصف یعنی ۸۰۰۰ نفر رسید. در نتیجه با این روش، مراکز آموزش عالی از سرمایه های علمی خود که با هزینه و پول مردم تربیت شده بودند، محروم گردیدند. بعد از پاکسازی اساتید نوبت به دانشجویان رسید. در این عرصه انجمن های اسلامی دانشجویی وابسته به حاکمیت با دادن اطلاعات دقیق از فعالین جنبش دانشجویی توانستند هزاران دانشجوی دگر اندیش را به علل سیاسی و اعتقادی از دانشگاه ها اخراج، معلق، مشروط دائم یا موقت کنند. و بدین طریق در دانشگاه ها با اخراج و تصفیه غیرخودی ها، فضای کاملا آرامی برای اجرای اهداف شان فراهم گردید. در واقع وجود گزینش و احتمال اخراج و محرومیت از موقعیت های اجتماعی و شغلی در آینده، باعث شد که دانشجویان امکان اعتراض به عملکردهای نادرست و تبعیض آمیز را نداشته باشند و بدین طریق چنانکه پیشتر متذکر شدیم، حاصل این دوره غیرسیاسی شدن دانشجو و دانشگاه بود. بعد از انقلاب فرهنگی دروس معارف اسلامی و زبان عربی و نیز تاکیدات مکرر بر حفظ ظواهر اسلامی، به صورت اجباری در آمد. علاوه بر این بدلیل بدبینی که نسبت به هر نوع رابطه بین زن و مرد در حاکمیت اسلامی وجود داشت، سعی کردند با ایجاد عدم ارتباط بین دانشجویان دختر و پسر به منظور جلوگیری از گناه، اقداماتی همچون نصب پرده در کلاس ها در میان دانشجویان و یا نشاندن دختران در ردیف های عقب در کلاس ها و غیره، روی آوردند و انجمن های اسلامی برای به اجرا درآوردن این آیین نامه ها و قوانین، دایما دانشجویان را مورد آزار و اذیت قرار می دادند. در مرداد سال ۱۳۵۹، شورای انقلاب فرهنگی تشکیل شد تا اهداف و سیاست های آموزش ایران را تعیین کند. این شورا اوایل از بالاترین اقتدار در زمینه آموزشی در ایران برخوردار بود. برنامه آموزشی چنان تدوین شد که تمامی دانشجویان مجبور باشند دروس ویژه عربی، قرآن یا معارف اسلامی را بیاموزند. نفی ارزش های غربی به ویژه در علوم انسانی و اجتماعی تقویت شد. در این دوره تصور مسئولین شورای انقلاب فرهنگی بر این بود که با افزایش بیشتر واحدهای علوم انسانی و اسلامی، معلومات دینی دانشجویان افزایش خواهد یافت. بدین طریق می توانند باعث افزایش ایمان دینی آنها شوند. در این دوره نهادهای گوناگونی همچون انجمن های اسلامی، جهادهای دانشگاهی، ستاد انقلاب فرهنگی، مرکز نشر دانشگاهی، دفتر حوزه در دانشگاه، نهاد نمایندگی ولی فقیه، تشکیل شد و آنان تمام مراکز مهم مدیریتی دانشگاه ها را در اختیار کامل خود گرفتند. در ادامه سعی بر این شد که دانشجویان بازگشته به دانشگاه ها را به همسویی فکری و فرهنگی با حاکمیت بکشانند و چنانچه موفق نشدند آنان را از مسائل سیاسی و اجتماعی سرخورده کنند تا به موضوعی جز اتمام هر چه سریع تر تحصیل نیندیشند. در طی این دوره، تشکل های دانشجویی به شدت ایدئولوژی گرا شدند. آنها تعاریف محدودی از اسلام و قانون ارائه دادند و برای تحقق آن سعی کردند قدرت را در دست بگیرند و بدین طریق به عنوان موتور اصلی حاکمیت در پیشبرد سیاست های غیر علمی و ارتجاعی در آمدند و بدترین چهره را از خود در میان دانشجویان بوجود آوردند. در تاریخ جنبش دانشجویی، معمولا فعالین دانشجو از محبوب ترین و پرنفوذترین افراد دانشگاه محسوب می شدند و همه دانشجویان به آنها احترام می گذاشتند و آنان را دوست می داشتند! اما دانشجویان عضو انجمن های اسلامی (دفتر تحکیم وحدت) از چنین ویژگی ای برخوردار نبودند.

نتایج و تاثیر انقلاب فرهنگی در دانشگاه و نیز بر جوانان دانشجو را می توانیم چنین جمع بندی کنیم: در این دوره مراکز آموزش عالی نزدیک به سه سال تعطیل شد و هزاران دانشجو و استاد از فعالیت علمی محروم و هزاران دانشجو و استاد از محیط دانشگاه ها پاکسازی شدند. حرکت های دانشجویی در انحصار یک بخش از دانشجویان طرفدار حاکمیت متمرکز گشت و بدین طریق جریانات مستقل و آزاد و قدرتمند دانشجویی به شدت سرکوب شدند. هزاران دانشجو فارغ التحصیل شدنشان به تاخیر افتاد و صدها مرکز درسی و تحقیقاتی، کتابخانه و آزمایشگاه در طی این دوره از فعالیت باز ماندند!

۶- ویژگی اصلی جنبش دانشجویی در دانشگاه

ویژگی اصلی جنبش دانشجویی نقد و روشنگری، نقد ایدئولوژی و نقد دولت است و شرط انجام این کار، استقلال سیاسی این جنبش است. در ضمن چون جنبش دانشجویی در دانشگاه ها رشد و گسترش می یابد بالطبع شرط استقلال سیاسی دانشگاه نیز مطرح می شود. اگر چنانچه حرکت دانشجویی یک نوع حرکت دموکراتیک باشد خود به خود کمتر تحت تاثیر این یا آن جریان خارج از دانشگاه قرار می گیرد. زیرا فعالین دانشجویی و تشکل های آنان علاوه بر خواست های عمومی سیاسی، یکسری خواسته های صنفی و گروهی را نیز با خود دارند و این در واقع هویت مستقل این جنبش است. این هویت به تفکرات متنوع در میان دانشجویان، امکان و فرصت گسترش می دهد. پس باید به تفکرات و جریاناتی که در درون خود وجود دارد بیشتر اهمیت قائل شد تا به تفکرات بیرون از دانشگاه! در این جا وقتی از رابطه جنبش دانشجویی با قدرت سیاسی صحبت می کنیم منظور استقلال این جنبش و عدم وابستگی به قدرت و دولت است و نه جدایی از جنبش های سیاسی، اجتماعی و فکری. در واقع استقلال از ساخت قدرت جزئی از ماهیت جنبش دانشجوئی است. پس با این حساب استقلال برای جنبش دانشجویی بسیار اساسی و حیاتی است. این جنبش با داشتن استقلال می تواند با نیروی خارج از دانشگاه الزاما ارتباطی در جهت تبادل نظر و کسب تجربه و مشورت، داشته باشد.

۷ – دفتر تحکیم وحدت در این سالها

دفتر تحکیم وحدت تا قبل از سال های ۷۷-۱۳۷۶، چهره بسیار غیر دموکراتیک در میان دانشجویان برجا گذاشته بود و این امر باعث کاهش شدید نقش و نفوذ آنها در مراکز آموزش عالی شد و آنها را به جریانی منفعل در دانشگاه های سراسر کشور تبدیل کرد. این جریان در طول آن سال ها همواره از رانت حکومتی و دیگر امکانات رایگان برای پیشبرد فعالیت های خود بهره گرفته بود. تشکل مذکور از اواخر سال ۷۵ و اوایل سال ۷۶، با ایجاد تغییراتی در دورن خود وارد فاز جدیدی برای فعالیت در میان دانشجویان و نیز در میان دیگر اقشار مردم شد. در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶، این تشکل توانست نیروی زیادی از دانشجویان، جوانان، نوجوانان و دیگر اقشار مردم را به پشتیبانی از برنامه خاتمی بکشاند. این جریان تا اواخر سال ۷۸، شدیدا به اصلاح طلبان حکومتی وابسته بود و همواره از سیاست های آنها در دانشگاه و جامعه حمایت می کرد. بعد از حادثه کوی دانشگاه، تشکل مذکور به شدت مورد انتقاد دانشجویان در دانشگاه های سراسر کشور قرار گرفت. از سال ۷۹، با تغییر رهبری و سیاست، اکثریت اعضا و رهبران دفتر تحکیم وحدت به استقلال هرچه بیشتر از اصلاح طلبان حکومتی و یا به عبارت دیگر به نقد حکومت روی آوردند. تحول در دفتر تحکیم از سال ۷۸ به این طرف به نظرم جدی، همه جانبه، عمیق و صادقانه بود. جریان مذکور در نبود فضای لازم و مناسب برای دیگر طیف های دگر اندیش دانشجویی، به عنوان بزرگترین تشکل دانشجویی در آن زمان محسوب می شد. اما با همه تحولاتی که در این جریان رخ داد، اما چندان مشخص نشد که به چه دلایلی دفتر تحکیم وحدت نتوانست به رفتار غیر دموکراتیک خود در بعد از انقلاب در دانشگاه ها و جامعه بپردازد! هر چند که مشخص و روشن است که میراث منفی و غیردموکراتیک گذشته دفتر تحکیم وحدت به وسیله رهبران اولیه آن برای رهبری سال ۷۹-۷۸ این تشکل به جا مانده است. در واقع برخورد انتقادی به گذشته می توانست در آن دوره تاریخی چهره دمکراتیک تری از این جریان دانشجویی در حوزه سیاسی- دانشجویی در دانشگاه ها، بوجود آورد. اما چنین فرصتی فراهم نشد. از نظر من در آن دوران مناسب بود دفتر تحکیم وحدت با انقلاب فرهنگی، اشغال سفارت امریکا، انحصار طلبی، همراهی و مشارکت علنی و رسمی در سرکوب  دانشجویان و دانشگاهیان، و حذف بخشی از دانشجویان فعال سیاسی دگراندیش از دانشگاه ها و … برخورد انتقادی با گذشته خود می کرد.
انتخابات ۹ اسفند ۱۳۸۱، شکست آشکار محافظه کاران و بویژه اصلاح طلبان حکومتی و غیرحکومتی و نیز برابر با خروج دفتر تحکیم وحدت از ائتلاف جبهه دوم خرداد است. این تشکل در طول سال ۸۱-۱۳۸۰، تغییرات اساسی در ادبیات سیاسی خویش به عمل آورد. جریان دفتر تحکیم وحدت در آن سال ها توانست با طرح جبهه دموکراسی در یک حکومت جمهوری واقعی بار دیگر نظر بخش هایی از دانشجویان و دیگر اقشار مردم و نیز اپوزیسیون دمکرات و جمهوریخواه را به خود جلب کند. در واقع تغییرات در دفتر تحکیم وحدت با دقت و حساسیت زیادی در داخل و خارج از کشور دنبال می شد و نگاه مردم و اپوزیسیون و حتی حکومتیان به این تشکل دانشجویی و یا کلا دانشجویان با امید و نگرانی همراه بود. در آن سال ها این تشکل به اقدامات اساسی در جهت اتخاذ مواضع دموکراتیک، دست زد. به عنوان مثال نامه به کوفی عنان رئیس سازمان ملل در واقع انتقاد و برخورد به ۲۵ سال ظلم و جنایت رهبران جمهوری اسلامی ایران است. چنین مواضعی در نامه، در واقع بشکلی انتقاد به گذشته غیر دموکراتیک خود این تشکل نیز محسوب می شود.

ادامه دارد

https://akhbar-rooz.com/?p=27588 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x