![جهانگیر صداقت فر](https://www.akhbar-rooz.com/wp-content/uploads/2019/11/003-19.jpg)
…آنگاه –
به خود آموختم
که تهاجمِ توفان و باد را به همان مایه دوست بدارم
که رامشِ تالاب را در آغوشِ خنیاگرِ نسیمِ سحر گاه.
آموختم که سحاب
خصمِ آفتاب نیست ؛
هیاهوی باد
ویرانگرِ سکوتِ حجلهی مهتاب نیست.
و آزمودم
که انعکاسِ نورِ امید در شوره زارِ گذارهی هستن
الزاماً فریبِ سراب نیست.
پس آنگاه دریافتم
که زوال
خود واپسین رباطِ فرایندِ حیات است ،
و که لایزالیِ زمان
مصداقِ جاودانگیِ جان نباید بوده باشد،
و قصهی ققنوس تلبیسی اساطیری ست
تا از ناگزیری مرگ نهراسیده باشی .
***
تیبوران – ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۶
چه زیبا !
سپاسگزارمتان .