سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲

سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲

پرسیدنِ معناشناسانه و پرسیدنِ فلسفی- اسماعیل خویی

• من گفته بودم که «تکامل یعنی افزایشِ امکانات.» و پژوهشگرِ ما رفته بود، نشسته بود، تک تکِ واژه نامه های در دسترسِ خود را بازکرده بود و معناهای این واژه را از روی آنها برون نویسی کرده بود و فرموده بود معنایی را که من می گویم، او در هیچ واژه نامه ای ندیده است! و من، در پاسخ،تنها یادآوری کرده بودم که تعریفِ فلسفی یا علمی ی هیچ مفهومی را نمی توان با معنا یا معناهای واژه ی بیانگرِ آن، در هیچ زبانی، یکی گرفت. …

برادرِ شاعر و دوستِ فرهیخته ام، دکتر سعید جانِ یوسف، در یادداشتی بر نوشته ی من، «عالمانِ دین»، در «اخبارِ روز» ـ۱۱ خرداد ۱۳۹۸ـ می نویسد:

«گمان می کنم این نوشته نیاز به گونه ای پانوشت نیز دارد… برای بستنِ راه بر سفسطه های این گروه از عالمانِ دین و پیروان شان. «علم» در عربی مثلِ «دانش» و «دانستن» در فارسی، در کنارِ معنای خاصِ خود، معنایی عام تر نیز دارد. یعنی علم در معنی آگاهی و اطلاع و آشنایی هم به کار می رود. مثلا «با علم به فلان موضوع…» یا «علم داشتن بر چیزی» و غیره. پس می توانند مدٌعی شوند که عالم دین یعنی کسی که به مسائل دین، که همان فقه باشد، وارد است واطلاع دارد. همچنان که «فیزیک دان» یک عالمِ فیزیک ودانای بر «علمِ فیزیک» است، آنها می توانند بگویند که «عالم دین» هم یعنی «دین دان» و «دین شناس». خنده دار است که «علمِ غیب» هم داریم و به لفظ فارسی «غیب دان» هم بر این قیاس هست. همچنان که گفتم، این تنها یک سفسطه و خلطِ مبحث از سوی حضرات خواهد بود ولی بهتر است راه بر آن، هم از آغاز، بسته شود.»

حق با سعید جان است، بی گمان.

من، خود، پیش از این، با نمونه ای از همین گونه ی ویژه از سفسطه رویارو و درگیر شده ام: در بگومگوی ناخواسته ای که برآیندِ زهرآگین و بیزارکننده ای بود از گفت وگوی مهرآمیز و ستایشگرانه ام با زیست شناس و فرهنگ پژوهِ خوش سخنی که من از دیرباز او را به خطا دوستی فروتن و مهربان وحق شناس و حقیقت ستای می شناختم و ـ وای بر من! ـ نمی دانستم، در پستوهای درون اش، مدّعی ی خودشیفته وسخت سر وبهانه جویی کمین کرده است که هیچ کس را، جُز خودش، از آن مایه بینایی برخوردار نمی داند که بتواند بالای چشمانِ استاد ابرو هم ببیند، یا از آن مایه دانایی تا، در برابرِ آنچه او می فرماید، «امّا»یی بگذارد یا«اگر»ی!

امّا، نه! بهتر است این خط را رها کنم و بروم سرِ سطر.

باری،

من گفته بودم که «تکامل یعنی افزایشِ امکانات.» و پژوهشگرِ ما رفته بود، نشسته بود، تک تکِ واژه نامه های در دسترسِ خود را بازکرده بود و معناهای این واژه را از روی آنها برون نویسی کرده بود و فرموده بود معنایی را که من می گویم، او در هیچ واژه نامه ای ندیده است!

و من، در پاسخ،تنها یادآوری کرده بودم که تعریفِ فلسفی یا علمی ی هیچ مفهومی را نمی توان با معنا یا معناهای واژه ی بیانگرِ آن، در هیچ زبانی، یکی گرفت.

کاش، در همان گفت وگو، این نکته را بر می شکافتم و روشن(تر) می کردم! گمان نمی کنم، امّا، که چنین کاری دیری هم داشته باشد. و، تازه، خودم زبانزدی انگلیسی را به فارسی چنین گفته ام:

«دیر بِه از هرگز است در همه کاری»!

و، از آنجا که مفهومِ «تکامل» آن بگومگوی پُرآزار را به یادم می آورد، خوشتر دارم با نمونه ای دیگر از مفهوم ها این روشنگری را پی گیرم:

با مفهومِ«آب».

«آب O۲H است.»

این تعریفِ علمی ی آب است. دیده اید آیا تا کنون که کسی، با گواه آوردن از هیچ یک از معناهای واژه ی «آب»، در این یا آن واژه نامه، با این تعریف در افتاده باشد؟

هیچ مفهومی را نباید معنای واژه ی بیانگرِ آن گرفت.

«مفهوم» فرای «واژه» است.

«معنا»، امّا، نه!

«مفهومِ آب» در سراسرِ جهان، و برای همه ی زبان ورزان، همیشه همان است.

«معنا(ها)»ی واژه ی « آب»، امّا، در زبان های گوناگون، می شود گوناگون باشند. و همچنین است در یک یا هر زبانِ ویژه ای، در هریک از گُستره های مکانی وزمانی ی کاربُردش.

«آب یعنی چه؟» تفاوت دارد، تفاوت ها دارد، با «آب چیست؟»

«آب یعنی چه؟» یعنی واژه ی «آب»، در زبان فارسی، چه معنا(ها)یی دارد؟

«آب چیست؟»، امّا، پرسش است از «مفهومِ آب»، از هستی یا گوهره یا ذاتِ آن.

«آب یعنی چه؟» پرسشی ست معناشناسانه. و«معناشناسی»، خود، رشته یا بخشی ست از «زبان شناسی».

«آب چیست؟»، امّا، پرسشی ست هستی شناسانه یا بودن شناسانه؛ و هستی شناسی یا بودن شناسی بخشی از فلسفه (بوده) است، که علم پرسش های آن را پیوسته بیشتر وبیشتر از آنِ خود می کند.

«آب یعنی چه؟»، چون پرسشی معناشناسانه، را نمی توان، یعنی نباید، به هیچ زبانِ دیگری برگراند؛ چرا که این کار، دست کم، گمراه کننده خواهد بود. درست نیست که کسی، برای پی بردن به معنا(ها) ی واژه ی فارسی ی «آب»، به جست وجوی معنا(ها)ی واژه انگلیسی ی water برود، یا بگردد ببیند واژه ی ایتالیایی ی«aqua» چه معنا(ها)یی دارد! نمونه وار می گویم، البته.

امّا «آب چیست؟»، چون پرسشی بودن شناسانه، به همه ی زبان های دیگر نیز برگرداندنی ست؛ چرا که این یکی پرسشی درباره ی واژه ی «آب» نیست: درباره ی «خودِ» آب است.

گمان می کنم «پانوشتی» که سعید جان از من خواسته است چنین چیزی باشد. امیدوارم باشد.

و، پس، درود بر او باد.

و بر هر که فلسفه را«مُشتی چرند»نمی شناسد!

اسماعیل خویی
بیدرکجای لندن
۲۴ خردادماه ۱۳۹۸

https://akhbar-rooz.com/?p=36056 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x