جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

غزلواره ی خنده هایِ تو… خسرو باقرپور

عشق ترانه ای ست؛

که عاشقان؛

در خواب زمزمه می کنند.

خورشید؛

با لالایی ی او می خوابد،

و ستاره؛

با آبی ی او به نور کوشیده ست.

من ترانه خوانِ جوانِ جُلگه ی عشقم؛

بی تکرارِ آوازِ عاشقانِ پیرارین!

من آن آهویِ جوانِ برآمده از خاکسترم

که مرگ و زیستن را؛

توأمان؛

از پستانِ عشق نوشیدست.

آی! اَی آسمانِ لال!

این ترانه در کجایِ اُفُق گم شد

که عاشقانِ جهان؛

کودکانه می گِریَند

و دریا؛

چنین خروشیدست؟

اندوه که فرود آید،

شبنم؛

بر گونه ی گُل می نشیند

و باغ،

می خندد

و این غولِ غم است؛

که از حسرتِ خنده هایِ روشن تو؛

سیاه پوشیده ست.

https://akhbar-rooz.com/?p=39708 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x