پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

مهم است که چرا اعتراض می کنی ولی مهمتر است که چه وقت و چگونه اعتراض می کنی – حسین اکبری

اولین و مهمترین وظیفه‌ی روشنفکران و آگاهان در طبقات محروم اجتماعی، در میان کارگران و زحمتکشان این است که قدرت لایزال خود این توده‌ی چندین میلیونی را به آنها بشناسانند. روشنفکران و پیشروان طبقات محروم اجتماع باید بتوانند در این شرایط حساس ارزش همبستگی و قدرت ناشی از آن را به عنوان تنها ناجی مطمئن بنمایانند. نمایاندن و آشکار ساختن چنین ناجی قدرتمندی که درنزد آنان وجود دارد را بانشان دادن تجارب مبارزاتی کارگران و زحمتکشان برای خودشان تصویر کنیم.

شاید در طول تاریخ مبارزات مردم علیه هرگونه ستمگری تا کنون شرایطی اینگونه پیش نیامده باشد که _ناگزیری و ناچاری_ فرمانده میدان باشد. شاید هیچگاه جهان به این وسعت درگیر چنین برزخی نشده است که بیم جان برغم نان حکم راند و یا بقا_ راه چاره را در قمارِ جان برکف نهادنِ انسان نشان دهد. شاید نمونه ای از این دست که فرزند گرسنه را تاب نیاوری و برای او چاره ای هم جز فریاد عصیان نتوانی سر دهی را هیچ زمانه ای به این شدت، به خود ندیده باشد.

 این شرایط محصول دو ستمگری توامان و هم زمان است. ستمی که دشمن ذره بینی ناپیدا بر انسان روا می‌دارد و ظلمی که دولتمندان حامی سود و انباشتِ سرمایه بر مردم هموار می ‌کنند. این دو، تا این حد متفق و متحد شاید هیچگاه در تاریخ و به وسعت جهان – این چنین  ستمکاری و جان ستانی نکرده اند.

در چنین شرایطی – ستم – یکسان توزیع نمی شود. بُردارها نشان نمی دهد که صاحبان سرمایه و ثروتمندان همان اندازه در رنج باشند که کارگران و زحمتکشان و فرودستان شهر و روستا و حاشیه نشین ها. حتی کرونا هم نمی تواند قاعده بازی را بر هم زند. شکاف طبقاتی همچنان عمیق تر می‌شود و هر کس بسیاریِ خود را دارد. سرمایه بسیار توانمند، ایمن، دارای میدان فراخ برای قرنطینه بی وجود عسرت و نگرانی از غم نان و بسیار آسوده،  مگر در موردی که به سود برمی‌گردد و زنجیره آن به ناچار قدری گسسته شود و در فاصله ی این گسستگی زحمتی اندک ببار آید که آن هم بفرمان برداشتن محدودیت ازسوی حاکمان گوش بفرمان و نیاز بسیار زحمتکشان به نان، بحرانی پردوام نخواهد بود. و اردوی کار نیز بسیار آسیب پذیر و ناتوان و رنجور و اکنون بسیار پراکنده و بی سازمان و دستش بسیار کوتاه از قدرت. تا کنون که چنین بوده است! باید دید این روزگار برکدام مدار خواهد چرخید.

در چنین شرایط نمی توان به مبارزه نیندیشید؛ در واقع چاره ای نیز جر اندیشیدن به مبارزه ای که یک سوی آن بقا است و سوی دیگر آن نیز برای فراهم آوردن امکان بقا. نمی توان در دو جبهه به یکسان جنگید و در عین حال در دو جبهه به یک میزان. شرط بقا سلامت تن و جان است و شرط سلامت تن و جان برآوردن نیازهای اولیه برای زیستن و مبارزه ای برای زندگانی ایمن از فروپاشی ارزش های انسانی و فروپاشی خانواده و کیان اجتماعی. هم باید به وقتش با همه ی وجود در میدان کارزار ناگزیر با هجوم آزمندی سرمایه  فریاد سر دهی تا خفتگان بیدار شوند و نگذارند ته مانده های انسانیت را مشتی غارتگر بریایند و هم باید در مقابل این موجود مرموز جانکاه، این بیماری همه گیر سیری ناپذیر کرونا از جان به دفاع برخاست.

مواردی که ناگزیری چنان عمده است که اگر سکوت کنی و به خانه بمانی معنایی جز تسلیم مرگ شدن ندارد؛ طبیعی است که چاره کار از خانه بیرون زدن و فریاد سر دادن است که بس کنید غارتگری را. آنچنان که کارگران مظلوم هفت تپه کرده‌اند و هنوز گوشی برای شنیدن صدای مظلومانه ان ها شنوا نشده است. و شرایطی هم، چنان اوضاع رقت بار است که اگر بی پروایی کنی و در فضای پر از ویروس پا گذاری و از هوای مسمومش نفس بگیری؛ نتیجه اش انباشت بیمارستان ها و مراکز درمانی از بیمار کرونایی شود، آنگاه به شدت و سرعت و ناخواسته به شیوع این بیماری یاری رسانده ای تا باز هم اردوی بی شمار زحمتکشان تسلیم وار، قربانیان بیشتری را به کام مرگ کرونایی بفرستد!

  چه باید کرد؟ چگونه باید از این دریچه محدود به دنیای واقعیت ها پا گذاشت تا بقا و شرط بقا  هر دو را سامان داد؟

امروزه اما به برکت توانایی و دانش انسانی و در نتیجه تکامل و پیشرفت در علوم که آنهم از دستاوردهای بشری است ، امکاناتی فراهم آمده است که بسیاری از مشکلات ناشی از این وضعیت ناگوار را می توان به سبب گستردگی ارتباطات نشان داد و برای رفع آن تا آنجا که به همبستگی‌های اجتماعی مربوط می‌شود، چاره اندیشی کرد. نمونه‌های بسیاری از این چاره اندیشی‌ها را هم در مبارزات مردم جهان و هم در مجاهدت های مردم این سامان دیده‌ایم. نقش ارتباطات و درستی استفاده از این امکان امروز چنان است که دنیایی را علیه نژادپرستی و تبعیض به عرصه عمومی می کشاند و چنان دستگاه تبلیغاتی حکومت های ستم باره‌ای چون امریکا را رسوا می سازد که حتی متحدانش نیز علیه این نژاد پرستی و کشتن جوان سیاه پوست به دست پلیس فاشیست، به اعتراض در می‌آیند  و در همین چند روز نیز شاهدیم که موج اعتراض علیه حکم ناروا و ناعادلانه ی اعدام برای سه تن از فرزندان این مرز و بوم چگونه با طوفان اعتراض رسانه‌ای (توئیت) چندین میلیونی متوقف می‌شود. این ها همه از دستاوردهایی است که بشریت خود در خلق آن نقش آفرینی کرده است و اگرچه همواره این دستاوردها به خدمت سرمایه بوده اند، اما در چنین شرایطی می توانند در خدمت مردم زحمتکش جوامع درآیند. خلاقیت در سازمانگری های نوین می تواند آن دست از محدودیت های ناگزیر را بشکند و عرصه‌ی مبارزه را چنان ساماندهی کند که حق خواهی مردم زحمتکش چون سیلی خروشان راه را بر آن ستمگری و بی عدالتی و استبداد موجود سد کند و در عین حال در مقابله با شیوع اپیدمی نیز تا حد ممکن و مقدور برآید.

در عین حال جماعتی نیز همواره برای رسیدن به قدرت می خواهند مردم پیاده نظام آنان باشند. نگاهی به شیوه ی تبلیغات جریان های ارتجاعی و سرسپردگان آنان به خوبی نشان می دهد که این ها هیچ گونه دلبستگی به آزادی و رهایی و عدالت جویی مردم ندارند و تنها برای خوراک تبلیغاتی به سود و حساب خود از مردم و رنج ها و بدبختی های آنان دم می زنند . همان هایی که سردمداران کاخ سفید را تشویق به تحریم بیشتر و گسترده تر کرده‌اند، همان هایی که حتی از برانگیختن تمایل جنگ طلبانه علیه ایران در بین حکمرانان امریکایی دریغ نمی ورزند، در چنین شرایطی برایشان اهمیت ندارد که مردم در مقابل اپیدمی کرونایی چقدر بی‌دفاع هستند و اگر چه مسوولیت بخش بزرگی از این بی دفاعی و ناتوانی مردم در مقابله با این اپیدمی به عهده مسوولین و دولتمردان است اما بخش قابل توجهی هم به واسطه سیاست های تحریمی است که بی تردید تاثیر مستقیمی در زندگی و سلامت مردم داشته و دارد.

آنچه بیش از هرچیز می تواند موقعیت را برای نوع کنش مبارزاتی زحمتکشان مشخص کند بی شک ترازویی است که در نزد خود آن هاست. حد استیصال آنها از شرایط را از یک سو و عصیان و به تنگ آمدن از میزان ستمی که گردا گرد زندگی زحمتکشان را می گیرد از سوی دیگر، مهمترین میزان الحراره ای است که نقطه جوش واژگونی شرایط را نشان خواهد داد. هیچ روشنفکر آگاهی بدون دریافت و حس واقعی این موقعیت کنش انقلابی قادر نیست در لحظه‌ی مناسب، این نقطه عطف را دریابد و  تحلیل کند. این دریافت نیز جز با وجود رابطه ارگانیک و همبسته با زحمتکشان به دست نمی آید.

تنها آوانتوریست ها و ماجراجویان خیال می‌کنند که بنا به فرمول های ثابت و تئوری های محض قادرند هدایت گر مبارزات زحمتکشان باشند. بهمین دلیل آنها همچون فرماندهان مغرور داستان های تخیلی، مردم را بی سنان و نیزه و زره حکم “به پیش” می دهند و این کار را، شجاعت و دانایی و انقلابی‌‌گری می نامند. گویا تنها آنان هستند که می فهمند مردم در رنجند و تنها آن شیو ای که آنان می پسندند راه رهایی از این رنج و ستم نارواست. این گونه با هستی مردم بازی کردن حکمرانی جهل است بر منطق. بهانه هرچه می خواهد باشد برایشان مهم این است که رمز پیروزی را – نه در قدرت و درایت توده ها – که در خودخواهی و خود طبقه پنداری پیشروان می دانند.

امروز ممکن است توده زحمتکشانِ در رنج، بیش از هرزمان در زندگی برای نجات از این همه درد و نامرادی و برای رهایی از این همه دروغ، ریاکاری صاحبان قدرت و خستگی از این همه فشار و تلاطم زندگی و عاصی از ستم توامان و همزمان کرونا و بیدادگری های موجود به فکر ناجی و نجات از وضع موجود باشند.

اولین و مهمترین وظیفه‌ی روشنفکران و آگاهان در طبقات محروم اجتماعی، در میان کارگران و زحمتکشان این است که قدرت لایزال خود این توده‌ی چندین میلیونی را به آنها بشناسانند. روشنفکران و پیشروان طبقات محروم اجتماع باید بتوانند در این شرایط حساس ارزش همبستگی و قدرت ناشی از آن را به عنوان تنها ناجی مطمئن بنمایانند. نمایاندن و آشکار ساختن چنین ناجی قدرتمندی که درنزد آنان وجود دارد را بانشان دادن تجارب مبارزاتی کارگران و زحمتکشان برای خودشان تصویر کنیم. بی شک این تجارب آنقدر ملموس و واقعی است و آنقدر متنوع و بی شمار است که می تواند در هر لحظه از مبارزه اثربخشی لازم را داشته باشد.

شاید کمتر کسی فکر می کرد کارگران هفت تپه و هپکو پس از این سال های مبارزه، درست موقعی که وعده هایی از عدالت خواهی به آنان داده شود، به درستی دریابند برای محک زدن به این وعده ها باید فشار حداکثری را برای طرح دوباره مطالباتشان به مسوولین مربوطه بیاورند؛ اما آنان چنین هوشیاری و هوشمندی را به نمایش گذاشتند. اعتصاب سی و پنج روزه کارگران هفت تپه در شرایطی که نمایندگانشان را بازداشت کردند؛ نشان این هوشیاری و استفاده درست از تجارب و مقاومت بهنگام و تثبیت دستاوردهای تاکنونی خودشان است.

این درس بزرگی است که در شرایط دشوار، چاره ای جز کاربرد آن نداشتند. اما این موضوع ممکن است در شرایط دیگری فهمیده نشود. به عنوان مثال درحالی که گروهی بازنشسته در مقابل تامین اجتماعی خواهان رساندن پیام بارنشستگان به گوش مسوولین بودند و درست در همین هنگامه، صفی از بازنشستگان برای فرم تقاضای وام اعلام شده در مقابل کانون بازنشستگان ایجاد شده بود. این همان بی توجهی برخی به میزان الحراره بازنشسته تامین اجتماعی و استفاده از تب بری بود که دولت  و مسوولین بهمراه سران کانون بازنشستگان تجویز کرده بودند.

در هردوحالت گروه های مختلف بارنشسته (چه آنان که حق طلبی میکردند و چه آنان که وام طلب بودند) در معرض آسیب کرونا با خیابان و در محل مورد نظرشان گرد آمدند و بی تردید در این میان آن چه درست به کارگرفته نشد، تجاربی بود که در طول سالیان دراز در نزد کارگران بازنشسته و به ویژه آگاهان این قشر قرار داشت.

آنچه باید از این دوتجربه  ی اخیر درک کرد، این‌ست که: مهم است که چرا اعتراض می کنی ولی مهمتر است که چه وقت و چگونه اعتراض می کنی.

https://akhbar-rooz.com/?p=40723 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x