
جشن، مرگ، جستجوی مسببان: در سال ۱۸۳۲شاعر آلمانی هاینریش هاینه وبا را در پایتخت فرانسه از سر گذراند. او از شباهت های وحشت انگیزی با پاندمی کرونا در زمانه ما گزارش میدهد.
هاینریش هاینه در آپریل سال ۱۸۳۲ در گزارشی برای روزنامه “آلگماینه تسایتونگ” شهر آگسبورگ مینویسد: “من از وبایی سخن میگویم که از هنگام شیوع آن در اینجا، بدون ملاحظه جایگاه و نگرش افراد هزاران قربانی میگیرد”. او در پاریس زندگی میکرد و سعی داشت پس از کوشش های ناموفق جایگاهی به عنوان نویسنده به دست آورد. هاینه از طرف روزنامه ماموریت داشت به عنوان خبرنگار در باره شیوع بیماری وبا در پایتخت فرانسه گزارش تهیه کند. او مینویسد: “تنها یک محجور میتواند در برخورد با وبا رفتاری سهل انگارانه داشته باشد”. و “زمان وحشت انگیزی است، بسیار ترسناک تر از گذشته، چرا که اعدام ها سریع تر و اسرارآمیزتر به وقوع میپیوندند. دژخیمی بی چهره با گیوتینی ناپیدا در سراسر پاریس جولان میدهد”.
گزارش های هاینه به همراه مجموع مقالات دیگر در زمینه های ادبی و سیاسی در کتاب “اوضاع فرانسه” منتشر شده است. نکاتی را که او در باره پاندمی آن زمان توضیح میدهد، تعجب خواننده را برمی انگیزد و به نظر آشنا میآید. بنا بر گزارش او در اواخر ماه مارس هوا “آفتابی و دلپذیر” است و “پاریسی ها شوخ طبعانه به خوش گذرانی مشغولند، با صدای بلند موزیک و رقص های آنچنانی بستنی می خورند و نوشابه های سرد مینوشند” تا به یکباره ناقوس عزای اولین مرده گان به صدا در می آید و پس از آن مرده گان بسیاری دیگر.
بولتن صحنه نبرد
هاینه گزارش خود را “بولتنی مینامد که در صحنه نبرد، یعنی درست در جریان نبرد نوشته شده است و به همین خاطر به طور واقعی رنگ لحظه را با خود دارد” و می افزاید: “من در ضمن نوشتن این گزارش با مزاحمت های بسیاری روبرو بودم، اغلب از فریادهای هولناک همسایه ام که در اثر وبا جان سپرد”.
آنچه هاینه در آن زمان تجربه کرد در مقایسه با امروز بسیارهیجان انگیزتر بود. او “بی مبالاتی نامحدود” پاریسی ها را در قالب حکایتی چنین توصیف میکند. آنها با ماس کهای کارناوال پرسه میزدند و اوضاع را تمسخر می کردند. تا اینکه “به ناگهان دلقک شوخی که سرمای شدیدی در پاهای خود حس می کرد، نقابش را برداشت و در مقابل چشمان بهت زده همگان چهره کبودش نمایان شد”. اینجا بود که مردم فهمیدند مسئله جدی است. اولین مرده ها با همان لباس های کارناوال بی درنگ به خاک سپرده شدند، “همانگونه مضحک که در زندگی، همانگونه هم در قبر قرار دارند”.
زبان هاینه چنین بی پرده و خشن بود، چرا که می خواست هشدار بدهد. اجساد تلنبار شده درون گونی ها، امروز یادآور تابوت ها در شمال ایتالیا است. تعداد زیاد مرده ها پای تئوری های توطئه را به میان می کشد. “هرچه تئوری ها حیرت آورتر باشد، مردم آنها را حریصانه تر می پذیرند”. اوباشان در خیابان ها جولان می دهند و خواهان آنند که “یک زهر ساز بر تیر چراغ برق” به دارآویخته شود. چرا که به باور آنها:”این همه انسان هایی که به این سرعت دفن میشوند، نه در اثر بیماری، بلکه با زهر کشته شده اند”. امروز متعصب های افراطی تبلیغ می کنند که ویروس کرونا در آزمایشگاهی در شهر یوهان چین پرورانده شده و از آنجا به جاهای دیگر انتقال داده شده است. شایعات همیشه مشابه هستند، بالاخره کسی باید مقصر باشد. در سال ۱۸۳۲ بیست هزار نفر جان خود را از دست دادند.
هاینه شاهد عینی حادثه هولناکی بود، اما واقعبینانه به تحلیل اپیدمی میپردازد. “طبقات فقیرتر” به ویژه صدمات سختی خوردند، ثروتمندان از پاریس به قصرها و خانه های خود در روستا گریختند(۱). او به عنوان روشنفکر خواهان انقلاب اجتماعی بود، تا روشنفکران دیگر- پس از سپری شدن این زمان – نه تنها فقط “دوباره خندان و شوخی کنان در پی خریدهای روزمره خود باشند”. این انقلاب به نفع فقرا به وقوع نه پیوست. اشراف مستبد و خدمه شان با قربانیان بسیار کمتر بین خود ماندند.
پروس از سال ۱۸۳۵ اشتغال هاینه در آلمان را ممنوع کرد.
*با مارکس در پاریس
هاینه در سال ۱۷۹۷ ، چند سال بعد از انقلاب فرانسه، در دوسلدورف متولد شد. او ابتدا در رشته بازرگانی آموزش دید و سپس به تحصیل حقوق پرداخت و به کسب درجه دکترا نایل شد، اما بهزودی تقدیر خود را در ادبیات یافت. پس از موفقیت اولین اشعارش و کتاب “تصویرهای سفر” در سال ۱۸۳۱ به پاریس رفت و همانجا در سال ۱۸۵۶ درگذشت.
هاینه در پاریس با محافل ادبی و اجتماعی ارتباط داشت، همچنین به عنوان عضوی از “هگلیهای جوان” با مهاجران سیاسی و کارل مارکس مرتبط بود. از نظر ادبی او از سبکهای رومانتیک و رئالیسم بهره گرفته است. “آلمان، یک افسانه زمستانی” از مشهورترین آثار او است.
منبع:
https://www.ln-online.de/Nachrichten/Kultur/Kultur-im-Norden/Heinrich-Heine-ueber-Paris-in-Zeiten-der-Cholera (1)
پس از گذشت بیش از ۱۸۰ سال در یکی از مقاله های شماره امروز همین روزنامه میخوانیم: “ثروتمندان بحران کرونا نمیشناسند”. این شباهت بسیار تامل برانگیز است. م
انتخاب موضوع بسیار خوب و مناسب حال و روز امروز ماست و ترجمه روان وملموسی هم داره موفق باشید
هم موضوع جالب بود و هم ترجمه روان قابل تحسین.