براساس خبرها صرافیهای بانکها قیمت دلار را برای فروش به مردم ۲۸هزار و ۵۰۰ تومان اعلام کردهاند. این صرافیها دلار را از مردم با قیمت ۲۸ هزار و ۴۰۰تومان خریداری میکنند.
با این شتابی که سیر سقوط ارزش ریال در پیش گرفته و با ناتوانی دولت از مهار آن، در شرایطی که خط رسمی فقر به حدود ۱۰میلیون تومان رسیده حتی همسانسازی بیتبعیض و صد در صدی حقوق و مستمری کلیهی بازنشستگان هم – که میدانیم به هیچ وجه قصد انجام آن را ندارند و در ابلاغیهی همسانسازی بهکلی غایب است- دیگر تغییری در قدرت خرید بازنشستگان نمیدهد. قیمت دلار در پنج ماه اخیر از حدود ۱۴هزار تومان به بیش از ۲۸هزار تومان رسیده است و بازتاب آن در سطح افزایش شدید قیمتها، اکنون به صورت روزمره جریان دارد.
در این شرایط حتی اگر حقوق و مستمریها را فورا دو برابر کنند باز هم به معنای در جا زدن بازنشستگان در سطح قدرت واقعی خرید در قبل از همسانسازی است.
آن افرادی که بعد از بیش از ده سال تعلل در اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری، به خاطر وعدهی اجرای ناقص و پرتناقض همسانسازی، گُل به گردن نوبخت میاندازند و به خودشان تبریک و تهنیت میگویند، به رابطهی سقوط ارزش پول با کاهش مجدد قدرت خرید بازنشستگان و نسبت آن با دریافتیهای پس از اجرای وعدهی همسانسازی فکر کردهاند؟ آنان که در زمین بازی تعیین شده از سوی حاکمیت مشغول برخورد با همدیگر به خاطر تناقضات و تبعیضهای نهادی شده، طرحِ ابلاغ شدهی همسانسازی هستند، آیا متوجهاند که اساسا همسانسازی ورای این تناقضاتش مرده به دنیا آمده است؟ آیا نمیبینند که باز همگی در کلوپ بازندهها جای گرفتهاند و نوبختها سواره و خودشان پیاده هستند؟
وقتی پول کاغذ پاره شده است و هر روز سقوط میکند، دسترسی به مواد غذایی و کالاهای اساسی برای جلوگیری از گرسنگی و فلاکت بیشتر و مقابله با انفجار هر چه بیشتر قیمتهاست که برای عموم مردم اهمیت پیدا میکند.
تغییرات مزدی در شرایطی که پول ثبات ندارد ناچار است علیرغم نارساییهای شناخته شده، معیار آن مصرف کالاهای اساسی و حیاتی زندگی باشد، اما با توجه به فساد ساختاری موجود، طرح های حاکمیتی در زمینه تامین کالاهای اساسی – که هنوز در سطح طرح مانده – حتی اگر عملی شود، مستند به تجربیات تا کنونی، بیشتر فرصتهای تازهی اختلاس و چپاول، دلالی و رانتخواری و «سلاطین»سازیهای جدید برای آحاد طبقهی سیاسی حاکم پدید میآورد تا کاهش موثر نیازهای معیشتی مردم اسیر بیکاری، گرسنگی و کرونا.
تضمین دسترسی مردم به غذا، سرپناه و بهداشت، اصلیترین وظایف حاکمیتها در هر جامعهایست. اکنون چیز زیادی از این وظایف باقی نمانده است و ابلاغ همسانسازی حقوق بازنشستگان هم تغییری در این واقعیت نمیدهد. امنیت غذایی و حق دسترسی به غذا و کالاهای حیاتی که اساسیترین نیاز و حق انسان است در پرتو بحران لاعلاج اقتصادی موجود برای میلیونها کارگر، زحمتکش، بازنشسته و فرهنگی به خطر افتاده و این خطر هر روز بیشتر میشود. هیچ قشر و لایهای از اقشار و لایههای «پائینی» جامعه نمیتوانند در شرایط حاضر به تنهایی گلیم خود را از آب بیرون بکشند؛ فقط با مطالبهگری گسترده، سراسری و مستمر میتوان با این خطر مقابله کرد.
۹۹/۷/۵
اتحاد بازنشستگان