این روزها سالروز درگذشت دو تن از نویسندگان بزرگ ایران احمد محمود (۱۲ مهر ۱۳۸۱) و عمران صلاحی (۱۲ مهر ۱۳۸۵) است. کانون نویسندگان ایران یاد این دو نویسنده ی فقید ایران را گرامی داشته است.
عمران صلاحی
۱۴ سال پیش در چنین روزی (۱۱ مهر ۱۳۸۵) عمران صلاحی؛ شاعر، نویسنده، مترجم، طنزپرداز و عضو کانون نویسندگان ایران در پگاهی پاییزی چشم از جهان فرو بست.
عمران صلاحی در سال ۱۳۲۵ از پدری اردبیلی و مادری مهاجر که از باکو به سمنان و سپس به تهران مهاجرت کرده بودند، در محلهی امیریه مختاری تهران به دنیا آمد. او تحصیلات ابتدایی را در شهرهای قم، تهران، و تبریز به پایان رساند و نخستین شعرش در مجله اطلاعات کودکان به سال ۱۳۴۰ به چاپ رسید.
صلاحی نوشتن را از مجلهی توفیق و به دنبال آشنایی با پرویز شاپور در سال ۱۳۴۵ آغاز کرد. سپس به سراغ پژوهش در حوزهی طنز رفت و در سال ۱۳۴۹ کتاب طنزآوران امروز ایران را با همکاری بیژن اسدیپور منتشر کرد که مجموعهای از طنزهای معاصر بود.
نخستین شعر او در قالب نیمایی در مجلهی خوشه به سردبیری احمد شاملو در سال ۱۳۴۷ منتشر شد.
شعرخوانی وی در شب دوم ِ ده شب گوته (شبهای نویسندگان و شاعران ایران – ۱۸ تا ۲۷ مهر ۱۳۵۶) که به ابتکار کانون نویسندگان ایران در باغ سفارت آلمان در تهران برگزار شد، از نقاط درخشان کارنامهی شاعری اوست.
وی با مجلهی طنز گلآقا و نیز با نشریههای آدینه، دنیای سخن، کارنامه و بخارا همکاری مستمر و مداوم داشت.
صلاحی بعدازظهر ۱۱ مهر ماه ۱۳۸۵ با احساس درد در ناحیهی قفسهی سینه راهی بیمارستان کسری و از آنجا به بیمارستان طوس منتقل شد که پس از قطع امید پزشکان از بهبود وضعیت وی، در سحرگاه همانشب از دنیا رفت.
در هنگامهی درگذشت وی جمعی از اعضای کانون نویسندگان ایران به پاسداشت این هموند دیرینهی خویش در برابر بیمارستان توس حاضر شدند.
از آثار اوست: طنزآوران امروز ایران، گریه در آب، قطاری در مه، ایستگاه بین راه، هفدهم، پنجره دن داش گلیر (ترکی آذربایجانی)، رویاهای مرد نیلوفری، شاید باور نکنید، یک لب و هزار خنده، حالا حکایت ماست، گزینه اشعار، آی نسیم سحری، ناگاه یک نگاه، ملا نصرالدین، از گلستان من ببر ورقی، باران پنهان، هزار و یک آینه، آینا کیمی (ترکی آذربایجانی)، تفریحات سالم، طنز سعدی در گلستان و بوستان، زبانبستهها، عملیات عمرانی، خنده سازان و خنده پردازان، موسیقی عطر گل سرخ، مرا بنام کوچکم صدا کن، کمال تعجب، پشت دریچه جهان، عطر بیدار زمین، آن سوی نقطهچین.
یادش زنده و نامش زمزمهگر باد!
احمد محمود
۱۸ سال پیش در چنین روزی احمد اعطا شهره به نام ادبی احمد محمود، نویسندهی بهنام ادبیات داستانی این سرزمین و هموند دیرین کانون نویسندگان ایران، جان از جهان برگرفت.
احمد محمود در ۴ دی ۱۳۱۰ در شهر اهواز از پدر و مادری دزفولی به دنیا آمد.
او پس به پایان رساندن تحصیلات متوسطه به دانشکده افسری ارتش راه یافت و در همین زمان به سازمان افسری حزب توده پیوست و از جمله دانشجویان دانشکده افسری بود که پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بازداشت و راهی زندان شدند.
احمد اعطا یکی از افسرانی بود که هرگز حاضر به امضای توبهنامه نشد و به همکاری با حکومت پهلوی تن در نداد و به همین سبب مدت زیادی را در زندانهای مختلف ازجمله زندان- تبعیدگاه بندر لنگه در جنوب ایران بهسر برد.
در سال ۱۳۳۳ نخستین داستان کوتاهش (شب میشه) در مجلهی امید ایران منتشر شد. پنج سال بعد در سال ۱۳۳۸ با سرمایهی شخصی نخستین مجموعه داستانش (مول) را به چاپ رساند.
محمود از جمله نویسندگان جانآگاه ، مبارز و متعهد روزگار ما بود که جز به شرافت و انسانیت و بیان رنجهای مردمان اعماق قلم نزد و این خصایص و مشخصهها در بیشینهی آثارش متجلیست.
امضای او ذیل بیانیهی ۱۳۴ نویسنده موسوم به “ما نویسندهایم” که در سال ۱۳۷۳ توسط گروهی از شاعران، نویسندگان، نمایشنامهنویسان، مترجمان و محققان به صورت سرگشاده و در اعتراض به افزایش سانسور و عدم آزادی بیان و اندیشه انتشار یافت؛ گواه ِ روشن ِ تعهد و وفاداری وی به آرمان آزادی اندیشه و بیان بیهیچ حصر و استثناء برای همگان بود.
در اول مهرماه ۱۳۸۱ با رو به وخامت نهادن بیماری ریویاش به بیمارستان مهراد تهران انتقال یافت و پس از ۱۱ روز بستری، در روز جمعه ۱۲ مهر سال ۱۳۸۱ دیده از جهان فروپوشید و در امامزاده طاهر کرج در جوار مزار دیگر یاران اهل قلمش به خاک سپرده شد.
از آثار اوست : مول، دریا هنوز آرام است، بیهودگی، زائری زیر باران، پسرک بومی، غریبهها، دیدار، قصه آشنا، از مسافر تا تبخال، همسایهها، داستان یک شهر، زمین سوخته، مدار صفر درجه، درخت انجیر معابد، آدم زنده و….
یادش زنده و نامش زمزمهگر باد!