به نام و یاد صدای جاودانهٔ مردم و میهن
روز پنجشنبه، ۱۷ مهر ماه ۱۳۹۹، محمدرضا شجریان، استاد بزرگ موسیقی ایران در پی دوران طولانی بیماری برای همیشه دیده از جهان فروبست و میهن ما را در اندوه فقدان خویش به جای گذاشت.
محمدرضا شجریان، استاد بیبدیل موسیقی دستگاهی ایران بود، از گوهرهایی که به سادگی پرداخته نمیآید. وی در طول عمر پرپار خود همهٔ دستگاههای موسیقی ایرانی و سبک آواز برجستگان پیش از خویش را آموخت، از همه نظر در غنای موسیقی سرزمین آبا و اجدادی خود بیدریغ کوشید و در گذر سالها، شاگردان بسیاری را به هنرمندانی برجسته فرارویاند.
استاد شجریان در سطح جهان نیز یکی از موسیقیدانان والا و از جایگاهی برجسته برخوردار بود. جوایز فراوان و متنوعی که استاد در سطح جهان به دست آورده بود، تنها نشانههایی کوچک از توانایی و نبوغ هنری بزرگ اوست. شجریان نخستین و تا کنون تنها هنرمندی است که به پاس خدمات خود در گسترش موسیقی موفق به کسب دو نشان بزرگ یونسکو با نامهای پیکاسو و موتزارت شده است.
اما جایگاه تاریخی برجستهٔ استاد بیش از هر چیز نتیجهٔ آن است که او در دو نظام استبدادی شاه و شیخ، بانگ اعتراض به کشتار مردم برافراشت. در اعتراض به کشتار مردم به فرمان محمدرضا شاه پهلوی در جمعهٔ سیاه، ۱۷ شهوریور ۱۳۵۷، از همکاری با «رادیو و تلویزیون ملی ایران» کناره گرفت و در سال ۱۳۸۸، در اعتراض به کشتار مردم به فرمان علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، پخش آثارش از «صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» را ممنوع کرد.
شجریان خود را فرزند مردم و در خدمت مردم کوچه و بازار میدانست و میشمرد. ارج و قرب همیشگی او برای بخش بزرگی از مردم و نیز اندوه و افسوس عمیقی که از دیروز در قلبهای بسیاری از ما ایرانیان جاری است، نشان از این دارد که مردم این گفتهٔ استاد را باور دارند. و دقیقاً این جایگاه بود که دیشب در جای جای میهن، مردم را به خیابانها کشاند تا شعلهٔ شمعی به یاد فرزند خود برافروزند و به احترام بلندای نام و یادش نوای «مرغ سحر» را بر آسمان سرزمینمان جاری کنند به یاد استاد.
ما فداییان خلق نیز که همراه دیگر بخشهای مردم میهنمان در سوگ از دست دادن استاد بزرگ مردمی، سیاووش هنر ایران، استاد محمدرضا شجریان، نشستهایم، به سهم خود فقدان جبرانناپذیر استاد را به خانوادهاش، به جامعهٔ هنری ایران، به دوستان و دوستداران وی و به همهٔ مردم ایران تسلیت میگوییم.
و ما نیز به نشانهٔ همراهی و همگامی عمومی ایرانیان، نشست بعدی کنگرهمان را به یاد استاد و با نوای «مرغ سحر» آغاز خواهیم کرد؛ به امید و آرزوی روزی که همهٔ ما فرزندان آزادهٔ این مرز و بوم، «عزیزانه» و «رفیقانه»، «همراه» شویم و به حکم عزم و رزم و پایداری خود و ارادهٔ آزادمان، بر «درد مشترک» استبداد دیجور حاکم بر میهنمان فائق آییم و همنوای استاد، نوای «ایران، ای سرای امید» را بار دیگر در فضای میهن و این بار در صدا و سیمای ایران آزاد طنینانداز کنیم.
در آن روز پرشکوه همهٔ ما امکان و آزادی آن را خواهیم یافت که در میهنمان، این استاد بزرگ مردمی را آن گونه بزرگبداریم که در شأن او بود. و تا آن هنگام و تا آن روز، نام و یاد فرزند آزادهٔ مردم، محمدرضا شجریان را بلند و همواره در یاد میداریم!
آدینه، ۱۸ مهر ۱۳۹۹ (۹ اکتبر ۲۰۲۰ میلادی)
کنگرهٔ هژدهم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
واقعا جای تعجب دارد ,
گنگره هژدهم (هجدهم) , چه ارگانی از سازمان اکثریت است که اطلاعیه صادر می کند ؟!
اگر منظور کنگره تشکیلات سازمان است ؟ از عمر این کنگره حدود یک ماه است که میگذرد و آیا مسئولین کنگره قبلا می دانسته اند که شجریان فوت خواهد کرد و اطلاعیه را از یک ماه پیش آماده کرده بودند ؟!
تا دیروز اطلاعیه ها به نام « شورای مرکزی سازمان » انتشار می یافت و به یک باره چگونه امضای آن تغییر پیدا کرد ؟! شورای مرکزی , بنا بر قوانین اساسنامه ای باید ۲۱ نفر باشند , احتمالا چندعضوی در شورای مرکزی باقی نمانده اند و چگونه و چرا در یک پیمان نانوشته به کنگره هژدهم تغییر مکان داده ؟ چرا باید به شعور مخاطبین خود بی احترامی کنید ؟!
این انشا بسیار آشنا به نظر می رسد و می دانیم چه کسی آنرا به تحریر درآورده است , ولی تعجب ما از این است که ؛ دارودسته بهروز خلیق و مهدی فتاپور , آنرا انتشارمی دهند , به چه قیمتی ؟!
تا کجا پیش خواهید رفت ؟ , دیگر به انحلال سازمان اکثریت رسیدید ولی دست بردار نیستید و می خواهید میخ انحطاط را هم بر آن بکوبید ؟
سر به “سودا”یی گرفتار ست و پا درمانده لنگ, نیمه ی جان کی برون بر می کشی از این درنگ؟
دوستان گرامی,
با شما بیگمان باید همراه بود که همه نیروهای دادخواه ایران باید به فرمان “عزم و رزم و پایداری و ارادهٔ آزاد” خود بر «درد مشترک» یعنی استبداد حاکم (که بسته بندی ظریفی از حکومت تبهکار اسلامی ست!) بر میهن مان پیروز شوند.
هم میهنان, دوستان!
اگر درد مشترک, رزم همراهانه را فریاد میزند؛
اگر رزم مشترک فشردگی صفوف رزمندگان را ناگزیر میسازد؛
چگونه میتوان “کنار” ایستاد و دیگران را به صف فرمان داد؟
کنار ایستادن شما جدا ماندن از حزب چپ است! مگر سازمان شما ستون بزرگ تشکیل حزب چپ نبود؟
چرابجای آنکه تقویت کننده حزب چپ باشید, در کنار آن حزب و نه بعنوان بخشی از آن, در باره یک رخداد, هنوز اعلامیه صادر میکنید؟
شما, در این زندگی گیاهی خود بخوبی و آشکار, دوگانگی در گفتار و رفتار را به نمایش گذارده اید!
بدینسان, چگونه انتظار دارید که نیروهای دیگر سخن شما در باره درد و رزم مشترک را جدی بگیرند؟