چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

بازگشت دکتر نجیب اله به صحنه ی سیاسی افغانستان

طالبان و نيروهای اسلامی که روز دهم مهر مراسم يادبود کشته شدن نجيب الله را برهم زدند فکر کردند با حذف فيزيکی وی همه چيز خاتمه يافته و نجيب الله هرگزبه صحنه سياسی افغانستان بر نمی گردد. اما واقعيت نشان می دهد او برگشته است و مخالفان در هراس از اعتبار و نفوذ او در حال تجديد آرايش قوا هستند

این تصویر دارای صفت خالی alt است؛ نام پروندهٔ آن najib1.jpg است

یادبود ۲۴مین سالگرد کشته شدن دکتر نجیب اله، قرار بود در خیمه لویه جرگه برگزار شود

مراسم بیست و چهارمین سالگرد کشته شدن دکتر نجیب الله احمد زی که قرار بود در محوطه لویه جرگه این کشور در کابل برگزار شود بعد از چندین روز جدال بین مدافعان و مخالفان وی در خیابان های پایتخت و  مجلس افغانستان، سرانجام لغو شد. گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی از همان زمان که دولت مجوز برگزاری مراسم را صادر کرد علیه آن موضع گرفت و اعلام کرد اگر این مراسم لغو نشود نیروهای حزب وی ساختمان لویه جرگه، ارگ ریاست جمهوری و مجلس را محاصره خواهند کرد.

پیش از آن که مراسم یادبود دکتر نجیب لغو شود نیروهای “جهادی” چندین بار تجمع هواداران نجیب الله را در کابل برهم زدند و روز پنجم مهر (۲۶ سپتامبر) با توسل به زور نگذاشتند آنان در برابر لویه جرگه اجتماع کنند.

روز پنجشنبه دهم مهرماه اعضای حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار، حزب اتحاد اسلامی به رهبری عبد‌ رسول سیاف و حزب جمعیت اسلامی به رهبری صلاح‌الدین ربانی، که قبلا به روی هم اسلحه می کشیدند و با هم کنار نمی آمدند، متحدانه راه‌های منتهی به خیمه لویه جرگه را مسدود کردند و با بلندگو‌ها با ندای “الله اکبر” مانع گردهمایی هواداران دکتر نجیب الله رئیس جمهوری اسبق و برگزاری مراسم یادبود سالروز قتل وی توسط طالبان شدند.

کمیسیون برگزاری مراسم یادبود سالگرد کشته شدن نجیب ‌الله با انتشار اعلامیه‌ ای گفته است که خلاف مقررات و موازین حاکم بر ادارات دولتی، از برگزاری این مراسم جلوگیری شده است. در باره تغییر رویکرد دولت و لغو مجوز صادر شده، این گمانه زنی وجود دارد که مجاهدین سابق افغانستان با وارد کردن فشار بر حکومت مانع برگزاری این مراسم در تالار لوی جرگه که در اختیار حکومت است شده اند. برگزار کنندگان مراسم می گویند که به زودی تاریخ و مکان جدیدی را برای برپایی این مراسم اعلام خواهند کرد.

دکتر نجیب الله ۲۷ ستامبر ۱۹۹۶ در کابل به طرز فجیعی به قتل رسید.  ششم مهر ماه ۱۳۷۵، بیست  چهار سال پیش حاضران در دفتر سازمان ملل در کابل شاهد غیرانسانی ترین جنایت نیروهای طالبان بودند. در این روز طالبان پس از این که با پشتیبانی پاکستان کابل را به تسخیر درآوردند برای نشان دادن اوج خشونت خود یک راست سراغ محمد نجیب الله احمد زی رییس جمهور سابق افغانستان و برادر وی شاپور احمدزی که در دفتر سازمان ملل در کابل پناه گرفته بودند، رفتند، نجیب الله را به زور به خیابان آوردند، همانجا او و برادرش را با خشونت تمام به قتل رساندند و اجساد آن‌ها در چهارراه آریانا در نزدیکی ارگ ریاست جمهوری از درخت آویختند. تصویری از وحشت و نفرت که نماد حکومت پنج ساله ی طالبان بر افغانستان است.

طالبان و نیروهای اسلامی که روز دهم مهر مراسم یادبود نجیب الله را برهم زدند فکر کردند با حذف فیزیکی وی همه چیز خاتمه یافته و نجیب الله هرگزبه صحنه سیاسی افغانستان بر نمی گردد. اما واقعیت نشان می دهد او برگشته است و مخالفان در هراس از اعتبار و نفوذ او در حال تجدید آرایش قوا هستند.

نصرالله استانکزی، رئیس هیئت نمایندگی دولت در گفتگوی صلح دوحه و استاد دانشکده حقوق در دانشگاه کابل می‌گوید نجیب‌الله احمدزی مانند بسیاری چهره‌های دیگر در افغانستان طرفداران و منتقدانی دارد. در مجلس نمایندگان افغانستان نیز روز چهارشنبه میان حامیان و مخالفان او بحث داغی صورت گرفت که منجر به تنش لفظی و برهم خوردن جلسه علنی مجلس شد. بنا بر ارزیابی وی یکی از دلایلی که حکومت زمینه را برای برگزاری مراسم یادبود مساعد کرد، این است که خواسته است از محبوبیت دکتر نجیب در افکار عامه استفاده ببرد و توجه هواداران او را جلب کند. او می‌گوید که علاوه بر این، حکومت خواسته است به آن حامیان دکتر نجیب که در انتخابات به نفع این تیم کار کرده بود، پاداش بدهد. این تحلیلگر مسایل سیاسی افغانستان می‌گوید دلیل احتمالی سوم هم شاید این باشد که حکومت خواسته است مخالفان دکتر نجیب‌الله را به نحوی زیر فشار قرار بدهد.

سردبیر سابق رزنامه “هشت صبح” افغانستان فردوس کاوش، در کابل می‌گوید در سال‌های گذشته نیز مراسم یادبود از دکتر نجیب به شکل خصوصی و غیررسمی برگزار می‌شد و به همین دلیل در برابر آن حساسیت وجود نداشت. او می‌گوید: «در گذشته هیچ نهاد دولتی در این مراسم‌ها دخیل نبود و برگزارکنندگان نیز از ساختمان‌های دولتی استفاده نمی‌کردند. اما امسال اداره امور ریاست جمهوری اجازه داده بود که مراسم سال‌یاد دکتر نجیب در دانشگاه پل‌تخنیک که خیمه‌ی لویه‌جرگه در آن واقع است برگزار شود، به همین دلیل سبب واکنش گروه‌های اسلام‌گرا از جمله حزب حکمتیار شده است.»

فردوس کاوش بر این نظر است که با توجه به همزمانی سالگرد قتل نجیب الله با گفتگوهای صلح در دوحه با طالبان، دولت فعلی افغانستان و اشرف غنی از اعتبار نجیب الله استفاده ی دوگانه می کند. دولت به موازات جلب دوستداران نجیب الله در جامعه، خطاب به طالبان می کوشد «… داکتر نجیب را الگو معرفی کند. نجیب پس از خروج نیروهای شوروی سابق توانست در برابر نیروهای جهادگرا مستقلانه مقاومت کند. حکومت می‌خواهد به طالبان پیام بدهد که در صورت شکست مذاکرات صلح و خروج نیروهای امریکایی، مثل داکتر نجیب مقاومت خواهد کرد و تسلیم نمی‌شود.»

در راستای دلجویی دولتمردان از دوستداران نجیب الله، ششم خرداد، حمدالله محب، مشاور امنیت ملی افغانستان و از نزدیکترین چهره‌ها به اشرف غنی، رئیس جمهوری، از مقبره نجیب‌الله، رئیس جمهوری سابق افغانستان دیدار کرد. غنی می دانست که این اقدام مشاور وی مخالفت جریانات اسلامی را بر می انگیزد اما ایستادن در کنار چهره های مقبول و برجسته ی سیاسی افغانستان برای وی مهمتر از اعتراضاتی است که در پی آن برانگیخته می شود. حمد الله محب و اشرف غنی می دانند نفوذ نام نجیب الله در میان نسل جوان افغانستان رو به گسترش است و با این واقعیت باید کنار بیایند.

سیاست مصالحه‌جویانه‌ محمد نجیب الله را مردم افغانستان فراموش نکرده اند. آنها در سال های ریاست جمهوری نجیب الله به تجربه دیدند در همان زمان که از هر طرف آتش توپ و گلوله بر سر افغانستان فرود می آمد نجیب الله برای رسیدن به مصالحه ی ملی بزرگترین لویه جرگه کشور را سازمان داد و در قبال آنان متعهد به اجرای تصمیمات نمایندگان مردم افغانستان شد. او در همان زمان خطر سقوط افغانستان به جنگ و درگیری داخلی را پیش بینی می کرد و نسبت به آینده ی مردم این کشور هشدار می داد.

به نوشته ی یک رسانه ی افغانستانی، نجیب‌الله اگر در میان نسل پیشین افغانستان محبوبیتی نداشته باشد‏، برای نسل جدید افغانستان که بعد از سطه کمونیست‌ها و در اوج وحشت و خشونت در کشور به دنیا آمده اند، چهره متفاوتی است. شنیدن سخنان ملی‌گرایانه نجیب، ترک نکردن خاک افغانستان و در آخر کشته شدنش توسط طالبان به نمایندگی از پاکستان، از او چهرۀ وطن‌پرست و قهرمانی به نمایش می گذارد. از این رو شخصیت و محبوبیت نجیب‌الله احمدزی وجه خاکستری ندارد و او یا مخالفان سرسخت دارد یا طرفداران مشتاق. جوانان عموما هواخواه اواند.

از نگاه دوستداران نجیب الله، امروز وی بیشتر به دلیل تلاش‌ها برای تامین صلح در افغانستان در سال‌های ریاست جمهوری‌اش و “پیش‌بینی‌های دقیق” در مورد احتمال سقوط افغانستان به جنگ‌های خونین داخلی محبوب و شایسته ی احترام است.

بخشی از سخنرانی دکتر نجیب، در مورد گروه های اسلامی افغانستان

https://akhbar-rooz.com/?p=49841 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

5 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
لیثی حبیبی - م. تلنگر

و سه نکته ی از قلم افتاده. ۱ – نجیب ناسیونالیست نبود و بعد ها هم نشد. ناسیونالیست ترین خلق افغانستان پشتون ها هستند. قبیله گرایی بخشی از هستی پشتون است. فراوان انسان های خوشدل، خوش ذوق، با استعداد و خونگرم در میان شان هست؛ ولی آن آداب دیرینه(قبیله گرایی) را بیش از دیگر خلق های افغانستان حفظ کرده اند.
هرگز ندیدم دکتر نجیب اللهِ پشتون به زبان مادری خود سخنرانی کند. همه سخنرانی های رسمی اش به زبان فارسی است. از جمله سخنرانی هایی که بعد از آن تغییرات داشته.

۲ – در مورد لقب «نجیبِ بزرگ» آنچه از دوستی افغانستانی و فارسی زبان(فارسی دری) شنیده ام این زیر می آورم.
روزی پلیس حکومت افغانستان او را دنبال می کند و او وقتی جایی برای نجات خود نمی یابد، از تیر برق بالا می رود و پلیس آن زیر تماشاگر می ماند. و ابتکار او بر دل مردم که جمع آمده بودند خوش می نشیند؛ پس به او نجیب «گَ اُو»(نجیب بزرگ، نجیب پهلوان)، می گویند.

۳ – خلخالی با حالتی طنز آلود می گوید: «بگشیدش؛ پرونده را بعد تشکیل می دهیم؛ می ترسم مرا گول بزند.» این عین جمله ی محمود صلواتی است.

لیثی حبیبی - م. تلنگر

جناب همدانی تلاش کرده کمی همه جانبه نگری نماید و سوال منطقی بر انگیزد؛ سوال درست. ولی جناب جواد بسیار بیرحم برخورد کرده. این بیرحمی از نا آگاهی و شتابزدگی در قضاوت است یا دلیل دیگری دارد؟ نمی دانم. ولی می دانم آنچه جناب جواد نوشته را حتی نیرو های خارجی که افغانستان را تسخیر کرده اند در باب دکتر نجیب الله بیان نکردند. حد اقل آشکارا بیان نکردند. از جمله مجاهدینی که علیه نجیب می جنگیدند نیز سکوت کردند. فقط یک نفر آقای گلبدین حکمتیار دقیق حرف های آقا جواد را زد. حتی رییس جمهور افغانستان سالن لویه جرگه را در اخیتارشان نهاد. ولی گلبدین حکمتیار گفت نمی گذاریم؛ و نگذاشت. و برای توجیه حرف خود همین جملات آقا جواد را با کلمات دیگری بکار برد. و به افراد خود گفت: ساختمان را محاصره کنید و مگذارید جلسه ای برای آن جنایتکار و … برگزار شود. بعد عده ای آدم بدبخت بی سوادِ از دنیا بی خبر با دسته بیل هایی که در دست داشتند، به قصد کشت به جمعیت طرفدار دکتر نجیب الله حمله ور شدند، در حالی که آن ها حتی یک چوبدستی با خود نداشتند. و این یورش بسیار بیرحمانه و شدید در حدی بود که رییس جمهور که سالن در اختیار طرفداران دکتر نجیب الله نهاده بود نیز سکوت کرد.

خوب است بدانیم کسی به دکتر نجیب اللهِ فداکار، جنایتکار می گوید که بار ها کابل را راکت باران کرد؛ شهر را شخم زد. «کابل جان در گرفت، دودش برآمد»، مرا خون جگر بر دفتر آمد … مصرع اول را از یک ترانه ی افغانستانی بر گرفته ام.

و اما پیشنهاد صلح با مجاهدین؛ آنطور که جناب همدانی یکطرفه به قاضی رفته نیست. گاراباچف، کمک مالی را قطع کرد. ولی فرستادن اسلحه ادامه یافت. یلسین فرستادن اسلحه را نیز قطع کرد. دکتر نجیب الله اینبار پیشنهاد خرید اسله را داد، که یلسین و شرکا نپذیرفتند. دو راه برای دکتر نجیب الله ماند. ۱ – کشور را دو دستی تحویل مخالفان بدهد. ۲ – با پیشنهاد صلح از یک کشتار عظیم، از یک فاجعه ی ملی جلوگیری کند.
دقت داشته باشیم که این نجیب با تجربه که تصمیم گرفته به هر شکلی که شده کشور را نجات دهد، دیگر آن نجیب رییس سازمان امنیت نیست. اینک او به احترم مردم مذهبی سخنرانی خود را با آیه ای از قرآن شروع می کند یا پایان می دهد. او شریف است؛ شارلاتان نیست؛ ولی مردم را در می یابد.
جناب همدانی و …، باید در شرایط مرگ و زندگی حکومت دکتر نجیب قرار گیرند تا دقیق بدانند چه می گویم.
او با ژرف بینی به پشت سر خود و دوستان خود نگاه کرده و حالا دارد جبران می کند. در نتیجه در سخنرانی های خود آیه ی قرآن می آورد و پیشنهاد صلح می دهد، حتی نام حزب را نیز در همین راستا عوض کرد. او سران مخالفان خود را با احترام صِب می نامد، تا صلح حاصل شود.*
* صِب = صاحب؛ اختیاردار. که در افغانستان بجای آقا بکار می رود. به احتمال قوی از زمان مزدور گیری یا برده داری برجای مانده است.

در همین سایت «اخبار روز» خواندم دوستی در مقاله ای نوشتنه بود او در آخر کار به ناسیونالیزم روی آورد. نجیب انترناسیونالیست بود و تا آخر همان ماند. ولی تلاش می کرد خود را با جامعه بسیار بسیار تحریک شده و براحتی دام نشین و بی نهایت نا آگاه همسو سازد تا از فاجعه ای ملی و عظیم جلوگیری کند.

جناب همدانی و دیگران باید در حال و هوای او باشند تا بدانند چه می گویم. نجیب دلیر، فداکار و شریف و میهن دوست و انسان دوست و خدمتگزار مردم می توانست براحتی، بسیار آسان مثل ما در رود؛ ولی ماند، در حالی که می دانست هر لحظه شمشیر دامکلس مرگ بر سرش چرخ می زند.
بیایید این قهرمان ملی افغانستان را همان که بوده ببینیم – خوب، بد، متوسط. لقب قهرمان ملی از من نیست؛ بسیاری از مردم حتی مذهبی افغانستان همینک نجیب را قهرمان و هم بی مانند می بینند در بین همه سران گذشته و حال آن کشور. البته آن انسان بسیار دلیر، لقب نجیب گاو(نجیب بزرگ) را قبل از حکومتداری خود در مبارزه با پلیس حکومتی افغانستان یافته بود. گاو یعنی بزرگ. مثال: گاوخونی یعنی چشمه ی پر آب، آبگاهِ بزرگ.
باری، او پیشنهاد صلح داد، زیرا کشور طرفدار او پشت اش را خالی کرده بود؛ کاملن خالی کرده بود تا درهم شکسته شود.
ولی متأسفانه صلح با نجیب را جهانداران نپذیرفتند و آن شد که اینک می بینیم.

حقیقت امر این است که انقلابیون فداکار و شریف افغانستانی در آغاز کار، به دام جنایاتی که از پیش صورت گرفته بود افتادند. تقریبن همه ی انقلابیون تندرو اما شریف در طول تاریخ به این دام نشسته اند، کم یا بیش.
یعنی چه؟
یعنی خشم و تنفری که رژیم های قبلی آفریده اند، وسیله ای می شود برای به دامِ خشم نشستن کسانی که اینک حکومت را در دست گرفته اند و تجربه ای نیز در حکومتگری ندارند.
آیا فقط تولید خشم و تنفر رژیم های قبلی باعث آن دام نشینی شده که خشونت شدید و بیجا را لازم دانسته اند؟ خیر، جَو بعد از پیروزی و پشتیبانی نزدیک به سد درسد مردم نیز نقش خود دارد. و هم آشنا نبودن با شیوه ی گرداندن امور مملکت، بسیاری از انسان های صادق و شریف را در طول تاریخ به کَژی کشانده. سیستم تازه پا شده ی افغانستان نیز از آن ندانمکاری ها و دام نشینی های تاریخی سهم خود دارد. مثلن مالکی می آمد و می گفت: زمین های من هدیه به انقلاب. پیش آمده(تحقیق کرده ام) که در جواب به چنان فردی توهین کرده اند.
در نتیجه در سازمان امنیت افغانستان خشونت و حرکات غیر قانونی راه می یابد. و انسان های شریفی چون دکتر نجیب الله در واقع قربانیان جنایت های رژیم های قبلی، توطئه های کنونی و هم بی تجربگی خود می شوند. در نتیجه، گاه و حتی بسیارگاه محاکمه قانونی دیگر نقش خود را از دست می دهد.
آیا این فقط خاص چپ های جهان است؟ خیر، امری ست همگانی و جهانی؛ ولی چون چپ قبل از حکومتداری خود را بسیار انسان دوست، شریف، با وجدان، با شرم، دلیر و عادل و از جمله افشاگر خود معرفی می کند، از آن ها انتظار بیشتری می رود.
بگذار مثالی بزنم تا دقیق تر دریابیم که این نوع برخورد خاص چپ ها نیست؛ ولی یورش به چپ همیشه بیشتر است. چرا؟ زیرا هدف اصلی زدن چپ است و نه روشنگری و بیان عیب چپ ها. در این ناراستا حتی گاه آن ها را به جایی می کشانند که خشونت بورزند، و بعد همان کشانندگان در بوغ و کرنا می دمند که برسید! که بیایید، چه نشسته اید که جنایت شده!
و اما یک مثال که در جَوِ بعد از انقلاب چه چیز هایی می تواند رخ دهد، یعنی جَوّ آماده ی آن رخداد ها است. زیرا جامعه ی خشمگین و پر از تنفر آن بی قانونی را پذیرفته. ظاهرن در راهِ عدل و داد پذیرفته؛ ولی به هر حال بی قانونی ست؛ پس نمی تواند در راهِ عدل و داد باشد – محکوم است.
مثال: فردی بسیار بسیار با استعداد اما در جامعه ی پر از شارلاتانیزم، شارلاتان شده به نام سید مهدی بلیغ بود. در “مسیرِ” شارلاتانیزم کار های عجیبی می کرد که کار هر کس نیست. دو نمونه از “کار” های او: ۱ – تلویزیون زندان را به هم اتاقی زندانی خود فروخت. ۲ – یک قالی کهنه اما معمولی را برد و در یک قالی فروشی گرو گذاشت و دو هزار تومان قرض گرفت. بعد یک توریست اروپایی که آن زمان در تهران می لولیدند را فرستاد و گفت برو و این بیست هزار تومان را به قالی فروش بده و بگو این قالی در جهان نظیر ندارد. من بر می گردم و آن را به قیمت سد ها هزار تومان از شما می خرم؛ پس به کسی نفروشید. هفته ی بعد مهدی بلیغ می رود و دو هزار تومان را پس می دهد و قالی خود را بر می دارد. قالی فروش می گوید: این قالی را به من بفروشید.
بلیغ می گوید: این قالی از اجداد ما به من ارث رسیده، حتی ما نمی دانیم چندسد سال عمر دارد. بالاخره آن قالی کهنه ی معمولی را گویا به قیمت دویست هزار تومان آن زمان می فروشد و آن توریست اروپایی نیز هرگز به مغازه قالی فروش برنگشت.

و اما اصل سخن
به خلخالی می گویند حاج آقا سید مهدی بلیغ را دستگیر کردیم. می گوید: بکشیدش.۱ می گویند: هنوز پرونده ای برایش تشکیل نشده. می گوید: اِشکالی ندارد، بعد از کشتن پرونده را تشکیل می دهیم. و او قبل از محاکمه کشته می شود.
کوتاه: بیایید در هر حالی منصف باشیم. بیایید در هیچ حالی چیزی به آنچه رخ داده زیاد و یا از آن کم نکنیم. بیایید در قضاوت آنگونه باشیم که دوست داریم در باب خود ما باشند.

زیر نویس ۱ – چگونه کشتن مهدی بلیغ را از فردی شارلاتان که با بسیاری از افراد حکومت ایران از نزدیک آشنا بود شنیدم. او مذهبی نبود، ولی ادای مذهبی ها را بسیار دقیق در می آورد. در پی پول بود به هر قیمتی، که خود را بین افراد حکومت اسلامی ایران جا زده بود. نام آن شارلاتان حرفه ای محمود صلواتی است که بعد از یک کلاهبرداری هنگفت، به احتمال قوی در خارج از کشور به سر می بَرَد. او سر انسانی را کلاه گذاشت که بی نهایت شریف و مهربان است. در واقع بخاطر همان انسان بسیار شریف این سخن غم انگیز را نیز اینجا آوردم. نام آن انسان مهربان و نیک اندیش را نمی نویسم، شاید خودش نخواهد.
این نکته نیز نوشتم، تا بی گواه حرف نزنم.

جواد
جواد
3 سال قبل

دارید خودتان را گول می زنید. محبوبیت نجیب الله در افغانستان چیزی در حد محبوبیت کیانوری و نگهدار در ایران است. نجیب الله و “خلق” و “پرچم” تا به امروز هم بسیار منفور هستند و از آنها در تاریخ همواره به بدی یاد خواهد شد.

سیامک همدانی
سیامک همدانی
3 سال قبل

همین چند روز پیش بر سر اینکه موسوی در جنایت های دولت اسلامی دخالت داشته و نداشته بحثی جدی در میان ایرانیان در گرفته بود و بسیاری از جمله اخبار روز بر این موضع پایفشاری کرد که موسوی به عنوان نخست وزیر محبوب امام و مهمترین مسئول اجرائی کشور و به دلیل توجیه و کتمان و تسهیل جنایت های دولتی در دهه شصت، متهم به مشارکت در جنایت های هولناک این حکومت است و باید پاسخگوی آن باشد.
دیگرانی اینگونه استدلال می کردند که درست است که موسوی در جنایت ها سهیم بوده، اما با توجه به مواضع وی پس از انتخابات خرداد ۱۳۸۸ و بازداشت خانگی وی از اواخر ۱۳۸۹ می تواند نقشی مثبت در تحولات آینده ایران ایفا کند، از همین رو نباید بر آن گذشته جنایتکارانه تاکید کرد و یا بهتر است بگوئیم که باید بر آن چشم بست.

از همین رو برای من این پرسش برجسته است که چگونه باید با میراث نجیب الله روبرو شد؟ کسی که در مقام ریاست سازمان محوف امنیتی دولت دمکراتیک افغانستان طبیعتا جنایت های هولناکی را مرتکب شده است یا کسی که پس از تغییر سیاست در مسکو به دنبال یک مصالحه با مجاهدین بود؟ یک جنایتکار یا یک قهرمان؟

F+Sharifi
F+Sharifi
3 سال قبل

فاشیسم اسلامی تحت نام های طالبان افغانستان ،داعش عراق و یا حزب الله ایران ، نشان داده که در جنایت علیه انسانیت و کینه و نفرت از بشریت اگاه، هیچ تفاوتی با نازیسم ندارد

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x