جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

دفاع از حق نان تا پای جان- گزارشی از اعتراضات کارگران «خدمات نفت‌ و گاز شمال» افغانستان

از یازده روز بدین‌سو صدها کارگر «آمریت سروی خدمات تخنیکی نفت‌وگاز شمال» در ولایت جوزجان بخاطر تنقیص‌شدن‌شان از سوی وزارت معادن و پترولیم دست به اعتراض زده‌اند. آنان حالا اداره‌ی محلی در جوزجان را بسته‌اند و هشدار می‌دهند که در صورت عدم رسیدگی به خواست‌های‌شان بندرهای آقینه و حیرتان را نیز می‌بندند و در نهایت دست به هر گزینه‌یی خواهند زد

از یازده روز بدین‌سو صدها کارگر «آمریت سروی خدمات تخنیکی نفت‌وگاز شمال» در ولایت جوزجان بخاطر تنقیص‌شدن‌شان از سوی وزارت معادن و پترولیم دست به اعتراض زده‌اند. آنان حالا اداره‌ی محلی در جوزجان را بسته‌اند و هشدار می‌دهند که در صورت عدم رسیدگی به خواست‌های‌شان بندرهای آقینه و حیرتان را نیز می‌بندند و در نهایت دست به هر گزینه‌یی خواهند زد

عبدالحمید، از کارگران تنقیص‌شده می‌گوید، هر کارگر پنج تا شش فرزند دارد و امید هر خانواده‌ی کارگر به معاش ماهانه‌ی شش هزار افغانی بسته است و «اگر این امید از میان برود، کارگران ناگزیر اند دست به هر نوع خشونت بزنند.» در جمع کارگران معترض زنان نیز حضور دارند و شعارهای آنان تندتر از مردان است. چینی‌خال، کارگر زن می‌گوید، برای رسیدن به حقوق‌شان تا پای جان می‌ایستند: «خودم را آتش می‌زنم اگر دوباره تشکیل کاری ما احیا نشود».

رنا، از دیگر کارگران تنقیص‌شده‌ی آمریت سروی خدمات تخنیکی نفت‌وگاز شمال می‌گوید، شش هزار افغانی پول زیادی نیست؛ اما از آن‌جا که تنها نان‌آور هفت عضو خانواده‌اش است به این پول نیاز دارد. به گفته‌ی او، کارگران در فقر و فلاکت مزمن زندگی می‌کنند، و این که «دولت یک لقمه نان را از آنان می‌گیرد ظلم است».

خواست کارگران ساده است: بازگشت به کار تا معاش ماهانه‌ی شش هزار افغانی را از دست ندهند. کارگران توقع بلندی از دولت ندارند و صرف می‌خواهند به حق ناچیزی که قانون کار رژیم سرمایه‌داری بر آن صحه گذاشته است، برسند. اما ظاهرن حکومت به حدی درمانده است که نمی‌تواند حتا مشکل بیش از ۵۰۰ کارگر را حل کند؛ حکومتی که بادوبوی «پالیسی اقتصادمحور»اش فضا را مسموم کرده است.

حکومت کنونی، مثل هر رژیم دیگر ۵ سال گذشته را در تبلیغات دروغین «اشتغال‌زایی» و لاف‌های گزاف «تبدیل افغانستان به مرکز ترانزیتی» و «ایجاد دهلیز هوایی» گذراند. واقعیت‌ها اما گواه چیز دیگری است: موج روبه‌افزایش گرسنگی، بیکاری و تنقیص‌شدن‌ها، پوسیدن میوه‌های تازه و به سخره‌کشیده‌شدن ادعای «منزوی‌کردن پاکستان».

تنقیص کارگران «آمریت سروی خدمات تخنیکی نفت‌وگاز شمال» بخشی از واقعیت کلان فقرسازی سرمایه‌داری است. گویی تنقیص سیاست همیشگی سرمایه‌داری است. بورژواها وقتی نیاز کمتری به کارگران داشتند به اخراج دسته‌جمعی آنان می‌پردازند. سرمایه‌داری همیشه در پی کسب سود بیشتر است، حالا اگر این عمل برای کارگران فاجعه‌بار هم باشد، اهمیتی ندارد. فقرسازی تنها از فرودستان است که قربانی می‌گیرد؛ برای سرمایه‌داران این روند پر از مزیت‌ اقتصادی است. از یک‌سو کارگران از کار اخراج می‌شوند و ازسوی‌دیگر، سرمایه با افسارگسیختگی بیشتری دست به انباشت می‌زند.

کارگران توقع بلندی از دولت ندارند و صرف می‌خواهند به حق ناچیزی که قانون کار رژیم سرمایه‌داری بر آن صحه گذاشته است، برسند

به هر میزانی که بیکاری افزایش یابد، دستمزدها هم پایین می‌آید و با مزد ناچیز به‌سادگی می‌توان کارگر ماهر استخدام کرد. در چنین وضع‌وحالی کارگران حاضر اند حتا هارترین شیوه‌های استثمار سرمایه‌داری را هم تحمل کنند. بنابراین، موج روبه‌افزایش بیکاری و تنقیص‌شدن‌ها تنها برای کارگران بدروزگار فاجعه‌بار است، دولت‌مردان و ثروت‌مندان زیان و ضرری را از این بابت متقبل نمی‌شوند.

شش هزار افغانی برای دولت‌مردان سومین دولت فاسد دنیا، آقازادگان ثروت‌مند و دُردانه‌های بی‌بندوبار «رهبران» پول ناچیزی است؛ اما برای اعضای خانواده‌ی کارگری که تنها نان‌آورشان هم با حکم رئیس جمهور بیکار شده مبلغ قابل‌توجهی است. این مبلغ ناچیز می‌تواند چرخ زندگی یک خانواده‌ی کارگر را لنگان‌لنگان به گردش درآورد. ازاین‌نظر، کارگران مجبور اند تا پای جان برای رسیدن به خواست‌های‌شان در برابر رژیم سرمایه‌داری بی‌ایستند.

اعتراض کارگران نفت‌وگاز شمال تا کنون خوب پیش رفته و هنوز عقب‌گردی در مبارزه‌ی مدنی آن‌ها دیده نشده است. اعتراض‌های مدنی در افغانستان همیشه خوب شروع می‌شود؛ اما اعتراض‌ها خیلی زود از سوی نمایندگان سودجود مصادره شده و پایان می‌یابد. حکومت‌ها همیشه نماینده‌یی به نام وکیل گذر، بزرگ قوم، روحانی یا وکیل پارلمان دارند تا با نفوذ در میان معترضان کارشکنی کرده و یا آنان را وادار به سازش و معامله کنند.

کارگران باید پی ببرند که اتکا به احزاب سیاسی و نمایندگان مجلس برای طرح خواست‌های‌شان در نهایت منجر به شکست اعتراض آنان می‌شود. حزب سیاسی و «نماینده‌ی مردم» تا زمانی که سهمِ سود خودشان را از حکومت نگیرند، در کنار معترضان می‌ایستند؛ اما پس از آن به موعظه‌گرِ «خیرخواه» مدافع دولت تبدیل می‌شوند. «ادامه‌ی اعتراض آب به آسیاب دشمن می‌ریزد»، «زورآزمایی با دولت به وحدت ملی زیان می‌زند»، «کشور در وضعیت آشفته‌یی است» و چرندهای دیگری از این دست تحویل معترضان داده می‌شود.  

تا زمانی که کارگران این نمایندگان سودجو و معامله‌گر را به درستی نشناسند و صف‌شان را از این جماعت جدا نکنند، وضع‌وحال بهتری نخواهند داشت و اعتراض‌شان سرانجام مثبت و امیدوارکننده ندارد. کارگران باید با اتکا بر بازوی خودشان به دادخواهی ادامه دهند و این هوشیاری را داشته باشند که کسی یا گروهی نتواند با اعتراض برحق آنان معامله کند.

حسین بیوک – بیشماران

https://akhbar-rooz.com/?p=20736 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حمید قربانی
حمید قربانی
4 سال قبل

حقیتا تمامی ۳ قرن مبارزه طبقاتی طبقه کارگر ، همین گفته نویسنه گزارش را تأئید. و آن اینکه تا زمانی که طبقه کارگر به این وقوف نیابد که طبقه سرمایه دار و تمامی دولتمداران و احزاب سیاسی طرفدار قانونمداری نشسته در پارلمان و یا خارج از پارلمانها ، حامی مالکیت خصوصی، تمامی مذهبیون و مفسرین رادیو و تلویزیونهایی که با پول دولت ها که از گرده ی کارگران کشیده میشود اداره میشودگان ن، نمایندگان مجالس و امثالهم نه اینکه دوست و حامی طبقه کار نیستند، بلکه دشمنان اولوو دوم و سومش هستند، کارگر در گرداب فقر و استثمار باید کار کند و کالا تولید نموده و سرمایه دار و نوکران دولتی اش از فروش آن سود ببرند. کارگر فقط میتواند به نیروی همطبقه ای های خود هم محلی، کشوری، منطقه ای و جهانی باندیشد و اتحاد بین صفوف خود را مستحکم نماید و نه با سرمایه دار بر علیه کارگر متولد شده در چند قدمی مرزهای ساختگی سرمایه داران.
گزارشگز، مطلب را چنین به پایان می رساند : “کارگران باید پی ببرند که اتکا به احزاب سیاسی و نمایندگان مجلس برای طرح خواست‌های‌شان در نهایت منجر به شکست اعتراض آنان می‌شود. حزب سیاسی و «نماینده‌ی مردم» تا زمانی که سهمِ سود خودشان را از حکومت نگیرند، در کنار معترضان می‌ایستند؛ اما پس از آن به موعظه‌گرِ «خیرخواه» مدافع دولت تبدیل می‌شوند. «ادامه‌ی اعتراض آب به آسیاب دشمن می‌ریزد»، «زورآزمایی با دولت به وحدت ملی زیان می‌زند»، «کشور در وضعیت آشفته‌یی است» و چرندهای دیگری از این دست تحویل معترضان داده می‌شود.

تا زمانی که کارگران این نمایندگان سودجو و معامله‌گر را به درستی نشناسند و صف‌شان را از این جماعت جدا نکنند، وضع‌وحال بهتری نخواهند داشت و اعتراض‌شان سرانجام مثبت و امیدوارکننده ندارد. کارگران باید با اتکا بر بازوی خودشان به دادخواهی ادامه دهند و این هوشیاری را داشته باشند که کسی یا گروهی نتواند با اعتراض برحق آنان معامله کند.”.

این است که کارگر به حزب و ارگان سیاسی خویش – حزب کارگران آگاه، حزبی با استراتژی انقلاب سرخ و لغو مالکین خصوصی و کارمزدوری، هم در سطح ملی و هم جهانی نیاز فوری دارد تا نه تنها سرمایه داران و دولت شان را بع عقب نشینی وادار نماید، بلکه در یک جنگ طبقاتی دولت سرمایه داران را در هم شکند و باصطلاح مارکسیستی ” انقلاب کمونیستی قهری” را به پیروزی برساند و به سلطۀ سیاسی خویش یعنی دیکتاتوری پرولتاریای مسلح، در شکل شوراهای کارگران و زحمتکشان مسلح جامه عمل بپوشاند و این وضعیت اجتماعی را لغو نماید. این رویا نیست، بلکه از همه چیز به واقثعیت نزدیکتر است و تنها چیزی است که با وقوع آن کار از بردگی مزدی نجات می یابد و نه هیچ چیز دیگری! این گفته کال مارکس را آویزه گوشمان کنیم که جامعه سرمایه داری که از درون جامعه فئودالی و با اضمحلال آن موجودیت یافت، به طبقات متضاد منافع المنافع اجتماعی پایان نه داده است بلکه شرایط جدید و طبقات جدید را آفریده است. فقط با “قهری پرولتاریا – انقلاب قهری کمونیستی” است که جامعه طبقاتی، طبقات اجتماعی و دولت طبقاتی پایان می گیرند « کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظریات خود را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همه نظام اجتماعی موجود، از راه جبر، وصول به هدفهایشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند. پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را بدست خواهند آورد.
پرولتارهای سراسر جهان، متحد شوید ! »، پایان مانیفست سال ۱۸۴۸.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x