
مفاهیم، واژهها و ترکیب آنها در متن، و نیز نانوشتههای متن، نه فقط ذهنیت، فرهنگ و روانشناسی فردی و جمعی نویسنده را بیان که پنهان کردهها و نگفتههای او را نیز افشا میکنند. مفهومها از مناسبات، فرهنگ و نظام ارزشی و… جامعه برمیخیزند، بر بستر تحولات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه متحول می شوند و آن گاه که در فرهنگ مسلط یا در خرده فرهنگهای یک جامعه جاری شده، کاربردیافته و رواج یابند، بر فرهنگ و شعور جمعی جامعه و بر افکار و کردار مردمان نقش خود را زده و بدانها شکل می دهند. مفهومها تاریخ خود را دارند و تاریخ مفاهیم از منظری تاریخ جامعه نیز هست.
آقای محمد علی نجفی، از گلهای سر سبد فکری و سیاسی اصلاحطلبان رانتی ـ حکومتی و باند قدرت و ثروتِ کارگزاران جمهوری اسلامی، وزیر اسبق آموزش و پرورش و علوم و…، در متنی که پس از قتل همسر دوم خود خانم میترا استاد نوشتهاست، نه فقط انحطاط و زوال اخلاقی و فرهنگی دولتمردان اسلامی، که انحطاط فرهنگی جامعه ما، یا لایههای مهمی از جامعه ما را نیز بیان میکند.
در این یادداشت تنها به کاربرد مفهوم «مهدورالدم» ــ و برخورد غیرانتقادی رسانهها و افکار عمومی با آن ـ و تغییر ناگهانی اما با معنای فعلهای معلوم به فعلهای مجهول در یکی دو عبارت مهم متن اشاره میکنم. خود پرونده و ابهامات و سایه روشن های فردی و سیاسی آن و روندهائی چون تلاش شکسته خورده اصلاح طلبان حکومتی ـ رانتی برای محق جلوه دادن قتل با واسطه «پرستو» خواندن مقتول و.. موضوع بحث من نیست.
حق کشتن بی محاکمه مهدورالدمها
آقای نجفی در متنی که پس از قتل نوشته و در دادگاه خوانده شد، می نویسد: «همسر دوم من بارها تهدید کرده بود با مردان اجنبی .. همبستر خواهم شد. شروع کرد به تماس گرفتن با مردانی که در گذشته با آنها سر و سری داشته است. از نظر من مهدورالدم بودن وی ثابت شده بود»
اما در دادگاه این نیز گفته شد که «متهم در اعترافات خود اعلام کرد که چون احساس میکردم خانوادهام پس از این موضوع تحت فشار قرار میگیرند عنوان مهدورالدم را به کار بردم و به خاطر این بود که خانوادهام بتوانند از خود دفاع کنند».
در هر دو حالت مفهوم «مهدورالدم» چون انگیزه، زمینه و توجیه قتل بدون محاکمه و چون مولفهای مهم در ذهنیت و فرهنگ متهم و دادگاه و جامعه، قتل را توجیه میکند چه در حالت اول چون مجوز کشتن بدون محاکمه یک انسان و چه در حالت دوم چون تمهیدی برای به حق جلوه دادن قتل.
مهدورالدم مفهومی فقهی و در جامعه ما منسوخ بود اما در جمهوری اسلامی زنده و در قانون مجازات عمومی و کیفری به رسمیت شناخته شد. مستند ورود این مفهوم به قوانین کیفری اصل چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی است که بر مبنای آن «کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزائی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید براساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر برعهده فقهای شورای نگهبان است». (این هم یکی از ابعاد «اجرای بیتنازل قانون اساسی» است)
بر اساس مهم ترین متون فقهی «قتل مهدورالدم درمواردی بر شخص مکلف واجب شده است مانند قتل ساب النبی». فقه مسلط در ایران و «قانون مجازات اسلامی» تدوین شده بر اساس آن، قتل مهدورالدمها را مجاز دانسته و قاتل مهدورالدمها را از مجازات مشخص شده برای قتل عمد معاف میکند ( به مثل ماده های ۳۰۲ و ۳۰۳) مشروط بدان که قاتل در دادگاه مهدورالدم بودن مقتول را، که چون مردهاست نمی تواند ازخود دفاع کند، ثابت کند. اگر قاتل نتواند مهدورالدم بودن مقتول را در دادگاه ثابت کند اما دادگاه بداند که بدین انگیزه کشتهاست، به اتهام «قتل شبه عمد» محاکمه و به مجازاتی کمتر از مجازات قتل عمد محکوم میشود.
فقه مسلط در ایران و قوانین برآمده از آن به مسلمانان، و فقط مسلمانان، حق می دهد که در برخورد با «مهدورالدمها» نقش بازپرس، دادستان، قاضی و مامور اجرای حکم را یک تنه برعهده گیرند.
در این متن بحث من نه در باره مبانی حقوقی و قانونی و فقهی و برداشتها و تفسیرهای گوناگون از فقه که در باره جاافتادن یا دستکم رسوخ گسترده و عمیق مفهوم مهدورالدم در فرهنگ و ذهنیتها است. مفهومی فقهی، که با کرامت انسانی و حقوق بشر مغایر است، نه فقط به قانون بدل شده است که در فرهنگ جامعه چنان جاافتاد یا نفوذ کرده که از مولفههای رفتاری کسی چون آقای نجفی نیز هست و مهمتر این که جامعه و رسانههای داخل و خارج از کشور در گزارشهای خود از پرونده آقای نجفی از حضور پررنگ این مفهوم در متن او برآشفته نشده و بدان انتقاد نکردند و اغلب کسان و رسانهها از مهدورالدم چنان سخن می گویند که از تخلف رانندگی یا جرمی در کنار جرائم دیگر. این برخورد نشانهای از جاافتادن این مفهوم در فرهنگ جامعه یا دستکم فرهنگ بخشهای مهمی از جامعه نیست؟ از یاد نبریم که گاهی برآشفته نشدن و انتقاد نکردن از رخداد یا مفهومی بارزترین نشانه انحطاط و ورشکستگی اخلاقی و فرهنگی است.
مفهوهها تاریخ خود را دارند و تاریخ احیاء یا ظهور، رسوخ و جاافتادن مفهوم مهدورالدم در جامعه ما بخشی از تاریخ چهاردهه اخیر ما است.
فعلهای مجهول
صرف فعلها در متن آقای نحفی نمونهای است از برخورد نه فقط دولتمردان که اغلب قریب به اتفاق رهبران سیاسی پوزیسیون و اپوزیسیون ایرانی ـ حکومتیها و غیرحکومتیها ـ با کارنامه و کردار خود. در گفتار و نوشتههای اینان آن گاه که خطائی رخ داده است فعلها به صیغه مجهول صرف میشوند و فاعل خطا نامعلوم است. آقای نجفی بر همین سیاق مسلط مینویسد «اسلحه سازمانی که مسلح بود.. یک تیر نشانه رفت و چند تیر زده شد و تیر آخر به قلبش خورد» . اسلحه خودش «مسلح بود»، «نشانه رفت»، «زده شد»، «خورد» و.. همه فعلها به صیغه مجهول و بدون فاعل. فعل مجهول، بدون فاعل، در گزارش رخدادی که خود فاعل آن بودهایم، نشانه گریز از پذیرش مسئولیت خطاها و گریز از پاسخگوئی نیست؟
مفهومها و ترکیب واژهها در این متن، چون در هر متن دیگری، فرهنگ و ذهنیت نویسنده را بیان میکنند و برخورد غیرنقادانه جامعه و رسانهها با چنین متنی فرهنگ و نظام ارزشی و اخلاقی جامعه را و اگر چنین است نشانههای انحطاط و زوال فرهنگی و اخلاقی جامعه یا دستکم بخشهای مهمی از جامعه ما را نمیتوان دید؟