جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

آنجا که هزار خفته با آهی بیدار می شوند – مرضیه شاه بزاز

در این غار که چند بیشه و دریایی ست در آن پنهان  وُ

میان خزه و سبزه، 

هزار جنبشِ به درْ دوختهْ چشمْ را، مادر      

و موج دریاش، گرم، از طغیان نهنگی کف نمی کند، نمی لرزد 

و بر بادبانِ هر بادِ ویرانگر، لنگری از بود می باشد     

کلید آفتاب در دست، خوش نشینی کرده است خانه، اجیرِ غم.

 . . .

انکار نمی توان کرد،   

رهایی، در زنجیرِ حسرت

مهر، با دو پنجه ی سنگین بر گلوگاه

و دهلیزهای توی در توی رنج، گوناگون و بی پایان

و عجوزه ی فرسایش، تازه از راه رسیده، بار و بنه می کند پهن

و بختکِ نیاکان در خواب و بیداری، نشسته بر آن، برنمی خیزد 

هرچند که می توان  

می توان  

اینهمه را بر دوش

با یک آه            

از شیبِ نقره ای روز

به خفیه گاه پر رمز و رازِ سیاهی رساند.

. . .

اما هنگامیکه 

از پرواز،

خفاش را

و از دشتهای باز پیش روی،                   

انتهای شاهراهِ  نیاکان را 

و از جهشِ مداری بر مداری نو

مرگ ستاره را بیاد می آرد

و در پیوند دو دریا، گسستِ جزیره ای را می جوید 

و جهان گودالی است که دیوارهاش، آسمان را به زمین می دوزند،

چه باید کرد؟   

آتلانتا، هفدهم دسامبر ۲۰۲۰

divanpress.com

https://akhbar-rooz.com/?p=97822 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x