جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

وعده ی تماشا – سعید سلطانی طارمی

شبی که پنجره ­ام رو به سوی او وا بود
صدای آمدنش از غروب پیدا بود

صدای آمدنش در مسیر ساده ­ی صبح
وفای آینه با وعده ­ی تماشا بود

کسی نکرد گلی بر سرش بیفشاند
سری که راه به پایش فتاده برپا بود

زمان پذیره­ ی او بین روز و شب استاد
چنان نسیم که استاده ­بود و پویا بود

نه موج داشت نه توفان، نه جنبش و نه سکون
همان سپیده­ دم بی­ نسیم دریا بود

نماد روشن امید ناگزیران است
گلی که توی زمستان سرد ما وا بود

درون این شب بی­ حنجره چه خوش می­ خواند
 دهان یار که امیدوار فردا بود

اگرچه آمدنش توی پرسشی باریک
درون چشم یقین زیر پلک آیا بود

– نشانه­های ورودش رسیده­بود انگار
که شهر خانه به خانه کنار درها بود

به وعده­ ای دل ما شاد کرد و شادی باد
نصیب آن که در اندیشه ی دل ما بود


تابستان ۹۹ کرج

 

https://akhbar-rooz.com/?p=101396 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x