
این زمینِ بی حاصل جایِ آبیاری نیست
در جبینِ این کشتی نورِ رستگاری نیست”
نسیم شمال
تصویرِ سپهرهایِ دورِ نادیده
در تصورِ این طفلِ تا هنوز در تقلایِ تکامل
چه گونه گنجیده
کاین گونه
بلند پروازانه
به معراج میرود در آرزویِ عافیت؟
کدامین پندارِ خام
بلند آشیانیاش آموخته،
وقتی که همین جا
در سیّارهی خاک
به گل نشسته زورقِ آرمانِ نسل ها؟
آیا
در این معلّقِ مفلوک
کور سویِ رستگاری دیدهست
و از سفینهی زمین
ناچار-
دل بریدهست؟
**********
تیبوران- ۳ نوامبر ۲۰۰۰