جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

اگر سلطان جور بگذارد… اکبر کرمی

خوش‌خیالی است اگر تصور کنیم ممکن است با اقداماتی از این دست تنازع قدرت و جدال بر سر شان، آزادی، و ثروت در میان ایرانیان پایان گیرد، اما می‌توان ادعا کرد اگر قرار بود همه ی طیف‌های سیاسی ایرانی بنشینند و بر سر تغییر اوضاع توافق کنند، باید بیانیه‌ای در این شکل و شمایل و در این صدر و ذیل نوشته می‌شد...

خوش‌خیالی است اگر تصور کنیم ممکن است با اقداماتی از این دست تنازع قدرت و جدال بر سر شان، آزادی، و ثروت در میان ایرانیان پایان گیرد، اما می‌توان ادعا کرد اگر قرار بود همه ی طیف‌های سیاسی ایرانی بنشینند و بر سر تغییر اوضاع توافق کنند، باید بیانیه‌ای در این شکل و شمایل و در این صدر و ذیل نوشته می‌شد، تا همه ی ایرانیان بتوانند امضای خود را پای آن بگذارند؛ و این نشانه ی بسیار مبارکی است و از تولد یک بازی‌گر سیاسی باهوش و ملی خبر می‌دهد

رسپی پیروزی برای اصلاح‌طلبی/ (چهارم آوریل)

اصلاح‌طلب‌ها اگر بخواهند هنوز می‌توانند برنده ی میدان و بازی ۱۴۰۰ باشند؛ و یک گام بزرگ و مشخص به سمت اصلاح‌ ساختار جمهوری اسلامی و انتخابات در ایران بردارند.

مواد لازم:

۱- نهاد مرکزی اصلاح‌طلبان باید دست‌کم یک جین نماینده مشخص، قدرتمند و واقعی از جریان‌ها ی اصلاحات و طبقه ی متوسط را به مردم، شورای نگهبان و علی خامنه‌ای معرفی کنند. این نماینده‌گان باید برای کاندیداتوری ثبت‌نام کنند.

۲- این نماینده‌گان و نهاد مرکزی اصلاح‌طلبان باید برنامه‌ای مشخص، عملی و موثر برای شکستن انسداد سیاسی در ایران و عبور از بحران داشته باشند و آن را با کاندیداتوری خود معرفی کنند.

۳- نهاد مرکزی اصلاح‌طلبان و کاندیدها ی معرفی شده باید حضور جریان اصلاحات و هواداران خود در انتخابات را مشروط به عبور دست‌کم یکی از کاندیداهای اصلاح‌طلب از سد شورای نگهبان کنند.

۴- اصلاح‌طلبان باید با صدایی بلند و آشکار هم مردم و هم علی خامنه‌ای را مورد خطاب قرار دهند و آن‌ها را به مدنیت بیش‌تر بخوانند؛ از مردم بخواهند که حقوق خود را هم‌چنان از صندوق‌ها ی رای مطالبه کنند و از علی خامنه‌ای بخواهند که به صندوق‌های رای احترام بگذارد و به مردم و اصلاح‌طلبان امکان واقعی مشارکت و رقابت سیاسی و مدنی بدهد.

۵- نهاد مرکزی اصلاح‌طلبان باید در بیانیه‌ ی انتخاباتی خود به طور صریح، مشخص و قدرتمند با خود، کاندیداها ی معرفی شده و هواداران خود هم‌پیمان شوند، که در صورت کارشکنی نهادها ی تصمیم‌گیر نه تنها از حضور در انتخابات می‌پرهیزند، که به گونه‌ای مدنی و مسالمت‌آمیز با فراخوان مردم به خیابان‌ها، از برگزاری انتخابات فرمایشی و فرسایشی جاری در کشور (که مخالف روح قانون اساسی است) جلوگیری خواهند کرد.

اصلاح‌طلبان و هواداران آن‌ها هنوز می‌توانند برنده ی میدان ۱۴۰۰ باشند و نماینده ی خود را به خیابان پاستور بفرستند؛ اگر و تنها اگر بخواهند و بتوانند انتخابات و پیروزی در آن را به پلی برای اصلاحات راه‌بردی و ساختاری در جمهوری اسلامی تبدیل کنند؛ و این طرح را به هواداران خود بفروشند. خوش‌بختانه هنوز طبقه ی متوسط ایران در هر انتخاب دمکراتیکی می‌تواند حرف نهایی را بزند؛ هنوز طبقه ی متوسط به اصلاحات تمایل بیش‌تری دارد تا هر نوع انقلاب؛ و هنوز جریان‌های رادیکال و بی‌برنامه مشتری چندانی در میان طبقه ی متوسط دست‌وپا نکرده است.

یعنی هنوز اصلاح‌طلبان اسب پیروز مسابقه‌اند، اگر بخواهند و اراده‌ای برای اصلاح خود و نظام نشان دهند. اما این انتخابات هم برای جمهوری اسلامی و هم برای اصلاح‌طلبان مدعی بازی آخر است.

امریکایی‌ها در این لحظات می‌گویند:

“Put up or shut up”

چرخه ی معیوب در جمهوری اسلامی خامنه‌ای/ (هفدهم آوریل)

برای آنان که درک توسعه‌یافته‌تری از جهان و منطقه داشتند نظام جمهوری اسلامی از همان آغاز یک مساله و بغرنج (دشواره) برای همه‌گان بود. بر «مساله» بودن آن تاکید می‌کنم، از آن رو که (به درست یا نادرست) در آغاز هم در درون، و هم در بیرون از جمهوری اسلامی امکاناتی برای تغییر و عبور از آن به چشم می‌آمد.

این مساله اما در دوران رهبری علی خامنه‌ای به کلی تغییر کرده است و تمامن به یک دشواره و بغرنج دگردیسیده است؛ یعنی ما را در چشم‌اندازی قرار داده است که هیچ امکانی برای تغییر در آن دیده نمی‌شود. آن‌چه کارشناسان انسداد سیاسی می‌نامند.

جمهوری اسلامی ایران و رهبری آن را در شرایط جدید بی‌شک باید یکی از منفورترین فاسدترین و ناموفق‌ترین حکومت‌های منطقه حساب کرد؛ بیت خامنه‌ای همانند اختاپوسی نادان و لجوج همه ی روزنه‌های تغییر سیاسی و توسعه ی ملی را مسدود کرده است؛ و هر تلاشی برای برون‌شد از دشواری‌های حاکم را ناکام گذاشته است.

بر این قرار، مساله ی جمهوری اسلامی در منطقه و جهان را باید از جمهوری اسلامی خامنه‌ای تفکیک کرد؛ چه، جمهوری اسلامی در دوران خامنه‌ای به کلاف درهمی می‌ماند که هیچ امکانی برای گشودن خود نگذاشته است. هسته ی سخت این دوران سیاه نظارت استصوابی است؛ و دگردیسی امر انتخابات از یک انتخابات بسیار محدود به انتخاباتی به‌کلی فرمایشی و فرسایشی.

دینامیزم داخلی حاکم بر ایران در شرایط موجود به شدت منفی است؛ یعنی همه چیز (از جمله انتخابات) با سرعتی سرسام‌آور در حال فروپاشی و تخریب پیش می‌رود.

به زبان دیگر، در هر رخ‌داد سیاسی جهانی، منطقه‌ای، ملی و حتا انتخاباتی در ایران تا اطلاع ثانوی این مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی اند که می توانند به‌گونه‌ای سلبی نتیجه و پیروز انتخابات را تعیین کنند.

در این شرایط سه گروه در میان مخالفان و منتقدان از بازی‌گران عمده محسوب می‌شوند.  

یکم. تحریمی‌ها

دوم. طبقه متوسط، با‌سواد و شهری

سوم. طبقه پایین و کم‌سواد و غالبن حاشیه‌نشین و روستایی.

بازی این بازی‌گران هم چندان ساده و قابل‌پیش‌بینی نیست و به عوامل و بنارها ی بسیاری (از جمله کاندیداها، فضا ی جهانی و منطقه‌ای، فاصله ی آن‌ها از بیت رهبری و شعارهایشان) باز می‌گردد.

در انتخابات پیش‌رو به عنوان نمونه احمدی نژاد – با همه ی حماقت‌هایی که مرتکب شده است و دارد – چنان چه بتواند فاصله ی خود از بیت رهبری را حفظ کند و با نقد خامنه‌ای بر آن تاکید کند، (اگر شانس انتخاب شدن داشته باشد) به‌آسانی می‌تواند بخش مهمی از مخالفان کم‌مایه ی جمهوری اسلامی را به اردوگاه خود ببرد.

از طرف دیگر، هر چه قدر اصلاح‌طلبان از پرنسیپ‌ها و شعارهای اصلاح‌طلبانه و مطالبات واقعی و ملموس طبقه ی متوسط فاصله ی بیش‌تری بگیرند، می‌توانند بخش بزرگ‌تری از جمعیت باسواد شهری را از زور ناامیدی به خودزنی و قهرسیاسی (از فرایند مشکوک و ذلت‌بار انتخابات) بکشانند.

اهمیت این موضوع آن‌جاست که خامنه‌ای (به درستی) اصلاح‌طلبان را دشمنان اصلی خود می‌داند؛ در نتیجه ممکن است به احمدی‌نژاد شانس حضور در انتخابات داده شود، اما به اصلاح‌طلب‌ها این شانس داده نخواهد شد.

با این حساب جمهوری اسلامی خامنه‌ای و طرف‌داران هم‌سو با آن در شرایط عادی دیگر هیچ شانسی برای بردن رقابتی انتخابات ندارند، مگر آن که مردم فاصله ی کسی هم چون احمدی نژاد از خامنه‌ای یا کاندیدای (اجاره‌ایی) اصلاح‌طلبان را جدی نگیرند.

به ‌این هم راضی هستیم/ (بیست و دوم آوریل)

شوربختانه در ایران هیچ‌گاه، هیچ چیز به‌سامان و در درازمدت مطلوب توسعه، دمکراسی و آزادی پیش نرفته است. دلیل بنیادین آن هم این است که ما ملتی هستیم که توسعه، ترقی‌ و آزادی را می‌خواهیم، اما در درک و کاربست آن‌ها به شدت نادان و ناتوان هستیم.

در این چشم‌انداز و از آن‌جا که آرزو بر جوانان عیب نیست، اگر من این شانس را داشتم که با زدن یک دکمه رولت توسعه و آزادی را در کازینوی قمار تاریخ ایران دوباره به گردش درآورم و از یک نقطه شانس روال‌مندی و حساب و کتاب را به آن بازگردانم؛ انتخاب من سروسامان دادن به انتخابات و مناسبات آن در این دوره بود.

اگر ایران همین ایران بود، که هیچ چیز در آن حساب و کتاب ندارد؛ انتخاب و رویا ی من آن بود که پهنه ی انتخابات دست‌کم یک‌بار روی حساب و کتاب پیش برود؛

فی‌المثل نهاد شورای نگهبان درکی کم‌وبیش مناسب از منافع ملی و خواست ملت داشته باشد، و برای گشایش سیاسی و توسعه طرحی؛

علی خامنه‌ای به ترس‌هایش غلبه ‌کند، و فراتر از منافع کوتاه‌مدت، به منافع درازمدت خود و مردم هم بیاندیشد؛

اصلاح‌طلب‌ها برنامه‌‌ای مشخص و اراده‌ای روشن برای توسعه و دمکراسی و آزادی داشته باشند؛ و براندازها فراتر از خشم و رویا، چشم‌اندازی واقعی و عملی و پایدار برای تغییر؛

انتخابات آزاد و رقابتی باشد؛ یعنی حق انتخاب شدن و انتخاب کردن دست‌کم معنا داشته باشد؛ و مردم از چنان رشدی برخوردار باشند که بتوانند کلاه‌برداران سیاسی و پپولیست‌ها ی بی‌مایه و پرمدعا و دروغ‌زن را پس بزنند؛ و‌ دیکتاتور و سپاه سیاه پیدا و‌ پنهان آن را ناکام بگذارند؛

در چنین شرایطی که همه چیز برای یک انتخاب واقعی فراهم بود، برای برون‌شد از این ساختارنابه‌سامان، ناهنجار و ناکارآمد و نامتوازن باید کسی همانند مصطفا تاج‌زاد کاندید و انتخاب می‌شد تا شاید راهی به رهایی در این برزخ سیاسی و سیاه‌چاله توسعه گشوده شود. حتا یک روزنه ی کوچک؛ ما به این هم راضی هستیم؛ (و بر رویاهای بزرگ‌تر چشم می‌بندیم) اگر شورا ی نگهبان زانویش را از روی گردن این ملت بردارد؛ و سلطان جور بگذارد.

تا این‌جا تاج‌زاده سه بقیه هیچ/ (بیست و پنجم آوریل)

مصطفا تاج‌زاده سرانجام به همه ی حرف و حدیث‌ها پایان داد و در پنجم اردیبهشت ماه بیانیه ی اعلام کاندیداتوری خود را صادر کرده است. بیانیه ی تاج زاده دقیق، عمیق، ریشه‌ای و بسیار موثر است. (۱) او شعار نمی‌دهد؛ به دردها به درستی و به درمان‌ها هم با راستی اشاره دارد؛ او نشان داده است که درک مناسبی از شرایط ملی، منطقه‌ای و جهانی ایران دارد. او مردم ایران، تاریخ آن‌ها و قانون اساسی را می‌شناسد و ناکامی‌ها ی آنان را هم؛ انگار همه ی جریان‌ها سیاسی و گروه‌ها ی اجتماعی طرف مشاوره و رای‌زنی او بوده‌اند.

اگر اخبار سیاسی ایران و گفت‌وگوها ی انتخاباتی را دنبال کرده باشید، احتمالن با من هم‌سو خواهید بود که تا این‌جا ی کار، این بیانیه مهم‌ترین سندی است که از سوی جریان‌های درگیر در امر انتخابات این دوره صادر شده است. به باور من حالا همه چیز به اراده، توانایی و دانایی رهبر گره خورده است. تاج‌زاده و بیانیه‌اش را باید آخرین تیر در ترکش جریان‌های اصلاح‌طلب و مسالمت‌جو در جمهوری اسلامی دید. در آینده این بیانیه می‌تواند هم در نقد جمهوری اسلامی (و دلایل سقوط آن) و هم در اعتلای آن (اگر رهبری بخواهد و بگذارد) به کار رود.

خوش‌خیالی است اگر تصور کنیم ممکن است با اقداماتی از این دست تنازع قدرت و جدال بر سر شان، آزادی، و ثروت در میان ایرانیان پایان گیرد، اما می‌توان ادعا کرد اگر قرار بود همه ی طیف‌های سیاسی ایرانی بنشینند و بر سر تغییر اوضاع توافق کنند، باید بیانیه‌ای در این شکل و شمایل و در این صدر و ذیل نوشته می‌شد، تا همه ی ایرانیان بتوانند امضای خود را پای آن بگذارند؛ و این نشانه ی بسیار مبارکی است و از تولد یک بازی‌گر سیاسی باهوش و ملی خبر می‌دهد.

مصطفا با این بیانه توپ را به زمین همه ی ما کنش‌گران سیاسی انداخته است؛ همه ی کسانی که دل در گرو آزادی و آبادی ایران دارند. هیچ کس نمی‌تواند و نباید با تکرار ادعاهای گذشته از کنار این بیانیه ی درخشان پاورچین پاورچین بگذرد.

بی‌تردید اتفاق تازه‌ای افتاده است؛ و ما باید احساس مسوولیت کنیم. باید دست به دست هم دهیم و این توپ را به زمین رهبر و مردم بیاندازیم. رهبر در جای‌گاهی حقوقی و مردم به عنوان حاکمان حقیقی این سرزمین باید تکلیف خود را روشن کنند. رهبر یا گماشته‌گان او می‌توانند او را نبینند؛ صدایش را خاموش کنند؛ و انتخابات را تعطیل کنند؛ اما آن‌ها تنها می‌توانند صورت مساله را پاک کنند؛ آن‌ها نمی‌توانند صدای مردم را برای همیشه خاموش کنند. تاج‌زاده ام‌روز صدای واقعی و مسالمت‌جوی مردم است. حاکمیت از آن مردم است؛ اصلن حاکمیت خود مردم هستند؛ این زمین هم حق مردم و هم مال مردم است؛ در نهایت آن‌ها هستند که باید گل پیروزی را بکارند؛ و می‌کارند.

نادانی صورت دیگر ناتوانی است/ (بیست و پنجم آوریل)

شوربختانه نادان شاخ‌ودم ندارد و نادانی امری نیست که به نیت بد و قصد ناپاک کسی مربوط شود؛ خیلی عمیق‌تر از این حرف‌ها است. نادانی امری بسیار پیچیده و مرکب است و در اعماق خود با ناتوانی هم ریشه و هم پیشه است. هیچ کس نمی‌خواهد نادان باشد؛ اما خواستن همیشه توانستن نیست!

آن‌که نمی‌تواند گذر زمان را درک کند؛ و این متغییر را در داوری‌های اکنون خود جاری کند، نادان است.

آن‌کس که نمی‌تواند تغییر را در میان دوستان و دشمنان دی‌روز کشف و درک کند، و مرغ برای او همیشه یک‌پا دارد، از نادانی رنج می‌برد.

اگر چشم‌انداز شما در گذر زمان تغییر نمی‌کند، اگر نمی‌توانید گاهی در کفش دیگران راه بروید؛ و اگر نمی‌توانید جهان را از پشت عینک دیگران به تماشا بنشینید، در جایی با نادانی هم‌خانه و با حماقت هم پیمانه شده‌اید.

اگر بیرون از گود زمان و در «انتظار گودو» نشسته‌اید و نمی‌توانید با کسانی که با جان، مال، و اعتبار خود در برابر زندان‌بان اعظم ایستاده‌اند (دست‌کم) هم‌دردی داشته باشید؛ لابد با فکت و خرد و خردورزی بیگانه‌اید؛ و باید به یک شناخت‌شناس کارکشته مراجعه کنید.

اگر واقعن باور دارید که هر کس همانند شما و با شما نیست، دشمن شماست؛ و اگر کسی را که مساله و راه‌‌حل را به گونه‌ای دیگر می‌بیند، ماله‌کش می‌دانید؛ با همه ی احترام شما نادان تشریف دارید. و باید به خود تکانی بدهید. پیش‌رفت و توسعه همین«برخاستن و قدمی پیش گذاشتن»ها است.

اگر همانند زندان‌بان اعظم ایران فکر می‌کنید؛ مردم را به خودی و غیرخودی تقسیم می‌کنید؛ ادامه ی انگاره ی نا‌به‌کار «تشخیص مصلحت» و نهادهای بیمار «گزینش» هستید؛ پپسی اظهار نظر را تنها برای خود و هم‌پاله‌گی‌ها ی خود باز می‌کنید؛ توان ایستادن در «عالم بی‌خبری» را ندارید؛ و اگر در جایی با نادانی‌ها و ناتوانی‌های سلطان جور هم‌پوشانی دارید؛ احتمالن شما هم نادان هستید و در بالا آوردن زندان‌ بزرگ ایران با او در جایی هم‌دستی داشته‌اید؛ حتا اگر در ص فیس‌بوک خود پوششی در دفاع از زندانیان سیاسی هوا کرده باشید.

من اطمینان دارم شما به دمکراسی و آزادی و حقوق بشر فکر می‌کنید؛ اما خواستن همیشه توانستن نیست دوست من؛ نادانی نمی‌گذارد؛ و «همه ی زخم‌ها ی ما» از نادانی است. (۲)

هنوز وقت تسلیم یا تحریم نشده است/ (بیست و ششم آوریل)

اگر پی‌گیر انتخابات ایران هستید؛ و اگر هنوز بیانیه ی اعلام کاندیداتوری علی‌رضا رحییمی(۳) را ندیده اید، باید آن را ببینید. رحیمی اقتصاددان است و استاد‌تمام دانشگاه تهران.

یکم. اهمیت این بیانیه در آن است که در پی بیانیه ی مصطفا تاج‌زاده آمده است و همان مضامین را دنبال می‌کند. این دست استدلال‌ها و این چراغ‌ها ی روشن در بدترین حالت (اگر و تنها اگر بتوانند) به پهنه ی سیاست در ایران کمی نور بپاشند و نشان دهند که برکشیده‌گان خامنه‌ای(که در تلاش‌اند با شعارها ی مردم‌فریب و تکراری به صندوق‌ها ی انتخابات حمله برند و آن‌ها را بیش‌تر از پیش بی‌اعتبار کنند) نه بخشی از راه‌حل، که بخشی از مشکل هستند، کاری کرده‌اند، کارستان.

آن‌ها تا همین جا هم، با خلاقیت خود و مهر خود را به این دوره از انتخابات زده‌اند و کار نظام و نظامیان حاکم را در پی‌گیری اهداف نکبت‌بار خود بسیار دشوار کرده‌اند

دوم. حضور کسانی از این دست و اندیشه‌هایی برنا در این چهارچوب در انتخابات را باید پاس گذاشت و محترم داشت؛ چه، آن‌ها به واقع، در برابر زندان‌بان اعظم ایستاده‌اند و دروغ‌ها ی بزرگ او و ژست‌ها ی همه‌چیز‌دانی او را به چالش کشیده‌اند و مردم را به داوری خواسته‌اند. چنین کاندیدها و چنین بیانیه‌هایی بیش بادا.

سوم. تحمیل بازی و گفتمان به رقیب در پهنه ی سیاست یکی از تاکتیک‌های قدیمی و بسیار موثر سیاست‌مدارها است؛ تاج‌زاده و رحیمی تا این‌جای کار از این ترفند به درستی بهره برده‌اند و کاندیداتوری خود را و مطالبات سیاسی خود را هم چون خاری در گلو ی شورای نگهبان رها کرده‌اند. نه فروبردن آن برای آن‌ها آسان و کم‌هزینه است و نه بیرون دادن آن. آن‌ها به باور و داوری من بازی را به کلی دگرگون کرده‌اند. آن‌ها زمین و بازی را تا حد بسیاری از چنگ سلطان جور بیرون کشیده‌اند.

چهارم. سیاست و قدرت پهنه ی پهنه‌ها است. یعنی سیاست و قدرت را تنها با قدرت و سیاست می‌توان مهار و به سامان کرد؛ یعنی باید سیاست‌مدار بود و با ترفندهای سیاسی به استقبال رقبای سیاسی رفت. بیرون از پهنه ی سیاست بودن، بیرون از بازی بودن هم هست. در نتیجه، نمی‌توان و نباید برای سامانیدن به امر سیاست به بیرون از پهنه ی سیاست چشم دوخت؛ و از کارشناسان دیگر و کارشناسی‌ها ی دیگر امید معجزتی داشت. او که از بیرون می‌آید و ادعاهای بزرگ دارد، همیشه پوپولیست است و دانسته یا نادانسته در پی برداشتن کلاه مردم است. نظامیان و روحانیان نمونه‌های برجسته ی این دست کلاه‌برداری‌ها در تاریخ معاصر ما هستند. اما بدفهمی و نادانی محدود به آن‌ها نمی‌شود.

پنجم. آن‌ها که ناامید هستند؛ تا دقیقه نود باید انتظار بکشند؛ حتا اگر امید معجزه‌ای نیست؛ حتا اگر به تیم خودی ارادتی ندارند؛ حتا اگر به داور و بازی اعتماد ندارند. پیش از سوت پایانی نباید دست‌های‌مان را بالا ببریم. برای تسلیم شدن و رای ندادن دقیقه ی نود باید تصمیم گرفت.

اگر آقای گلمپ را نمی‌شناسید، تاریخ ایران را عمیق‌تر بخوانید/ (بیست و ششم آوریل)

ما ایرانی‌ها استاد آماده‌خوری و حرف‌مفت زدن هستیم؛ استاد آن‌که بیرون بنشینیم؛ و هی بگوییم لنگش کن! لنگش کن!! استاد این که مسوولیت‌ نپذیریم و از زمین زمان شاکی باشیم. شهیدبازی کردن به همه ی ما حال می‌دهد؛ ما در سوگواری زاده شده‌ایم و بیش از هر چیز با سوگواری حال می‌کنیم؛ و در سوگواری‌ها غالبن برای خودمان اشک می‌ریزیم. حتا اگر دلیلی برای به سوگ نشستن نداشته باشیم آن را خلق می‌کنیم؛ اما حاضر نیستیم برای بیرون رفتن از فجایع دستی به زانوی خود بگیریم و به خلاقیت خود امید بربندیم.

انقلاب، تخریب، تسلیم، قهر، انفجار و سکوت اشکال یک روان‌شناسی‌ مشترک اند؛ که در جایی به یک انسان له شده می‌رسند که زانو در بغل گرفته است و برای خود سوگواری می‌کند. او همانند آقای گلمپ در کارتون معروف گالیور هم پر از ناامیدی است و هم خود را همه‌چیزدان می‌داند، اما از آن همه ادعا تنها منفی‌بافی و انتظار بیهوده خلق می‌شود؛ نه خلاقیت و راهی به رهایی. نه این‌که بخواهم تاریخ استبداد و فجایع جاری سرکوب و سرب و قربانی‌های بی‌شمار آن را در این خاک انکار کنم؛ مساله ی من نقد واکنشی است که یک فرد تیپیک ایرانی به فاجعه نشان می‌دهد؛ او تا دیگران لت‌وپار می‌شوند، غالبن از همه چیز بی‌خبر است؛ خودش را به ندیدن می‌زند؛ حتا گاهی کنار دژخیمان می‌ایستد؛ و اگر فرصت داشته باشد با آن‌ها عکس یادگاری هم می‌گیرد؛ اما وقتی نوبت به خودش می‌رسد، انتظار دارد همه به کمک او بیایند! و (چون کسی دیگر نمانده است)، کسی هم به کمک او‌ نخواهد آمد.

در چنین شرایطی ما غالبن به تاریخ بازنمی‌گردیم؛ و مسوولیت خود را در آوار تاریخ دنبال نمی‌کنیم! نه درسی و نه سازوکاری برای جلوگیری از تکرار آن. و این‌گونه است که ما همیشه از فاجعه‌ای به فاجعه‌ای دیگر و از نکبت استبدادی به استبدادی دیگر غلتیده‌ایم. به رخ‌داد مرگ سیاوش در تاریخ اسطوره‌ای ایران نگاه کنید؛ رخ‌داد تاریخی اسطوره‌ای کشته شدن حسین‌ابن علی را در ذهن خود دوباره کنید؛ فارغ از هر بحث تاریخی و مذهبی، این قهرمانان به واقع قربانیان استبداد و خودکامه‌گی بوده‌اند؛ و اگر سوگ‌واری ما ایرانیان چیزی بیش از نشستن و بر خرمن زخم و درد خویش گریستن بود، باید نسخه‌ای برای علاج استبداد و نفی سیستماتیک ستم هم از آن بیرون می‌آمد. شوربختانه اما استبداد طولانی در این خانه به آن روان‌شناسی شوم شهادت می‌دهد. و شاید از همین روست که استبداد هم می‌تواند خود را به آن بچسباند. من حدود ده سال پیش و در کوران جنبش سبز، در سلول‌های مخوف زندان‌بان اعظم در زندان لنگرود قم بودم که این فکر به ذهنم خطور کرد؛ وقتی که صدای حسین حسین کردن یزید را از بلندگو می‌شنیدم؛ صدایی که دیگر رهایم نکرد.

این همه را گفتم که به دوست نازنین و ندیده‌ام رحیم قمیشی و بازبینی شجاعانه ی او در رخ‌داد کاندیداتوری تاج‌زاده  اشاره کنم. او از انقلابی‌ها ی ۵۷ و از اسراس جنگ ایران و عراق است؛ خوش‌بختانه او اسیر هیچ کس نمانده است. حتا کسانی که خود را صاحب ‌انقلاب و میراث‌خوار جنگ می‌دانند. او آن‌قدر حق‌جو و شریف است که هنوز برای بردن آن رویاها به خانه تلاش می‌کند؛ و در هر روزنه‌ای به خوشه‌ای از نور می‌اندیشد. او برای آن که همانند همه ی ما از اصلاح‌ نظام سرکوب و سرب ناامید شده است و به سلطان جور و نظامیان هم‌راهش بدبین است، ابتدا از مصطفی تاج‌زاده می‌خواهد که خود را آلوده ی این بازی باخت باخت نکند؛ اما هنگامی که در می‌یابد در این کاندیداتوری نطفه ی خلاقیتی مهیب نهفته است، مسوولانه و آزادمنشانه در باور و داوری خود بازبینی می‌کند و برای او می‌نویسد:

“سختی دارید؛

طعنه‌ها خواهید شنید؛

نامهربانی‌ها خواهید دید؛

اما به‌خاطر مردم، به خاطر ایده‌ها ی خوبتان محکم بایستید.

تایید صلاحیت‌تان با ما!!”

من از طریق پست‌های دوست مشترکمان عیسا سحرخیز با او آشنا شدم؛ و به این آشنایی خرسندم. نکته‌ای که در نوشته ی او پنهان است، همان است که من تلاش کرده‌ام در مقدمه آشکار کنم. اگر شورای نگهبان بتواند امکان و حق رقابت و مشارکت کردن را از مصطفی تاج‌زاده برباید، ما غیر سوگواری چه می‌خواهیم بکنیم؟

رحیم می‌گوید: “تایید صلاحیتتان با ما”

یعنی ما مردم هنوز بخش مهمی از بازی هستیم و بازی هنوز تمام نشده است. به جای سوگواری کردن و ادای آقای گلمپ را درآوردن برخیزد و “گامی پیش بگذارید.”

پانویس‌ها

۱- بیانیه اعلام کاندیداتوری مصطفی تاج‌زاده

به نام خدا

هموطنان شریف

ایران و ایرانیان از ناکارآمدی و مسئولیت‌گریزی حاکمان، گرانی و تورم مزمن، تبعیض و رانت و فساد فراگیر، ناهنجاری‌های اجتماعی، ستیزهای پرهزینه و غیرضروری با آمریکا، تحریم‌های کمرشکن و افزون بر همه کرونای مرگبار رنج می‌برند.

ناتوانی حکومت در تطبیق خود با تحولات ملی و جهانی، انباشت مشکلات و نارضایتی و ناامیدی عمومی نتیجه سانسور اندیشه‌ها، حذف شایستگان و ترجیح فضای امنیتی و نظامی‌گری بر فضای آزاد و رقابتی‌ است.

این‌ وضعیت اسفبار سرنوشت محتوم ملت ایران با فرهنگ غنی، تمدن کهن، موقعیت ژئوپلیتیک، منابع سرشار مادی و تحصیل‌کردگان فراوان نیست و بهبود آن در گروی بازگشت حکومت به مردم، اولویت‌دادن به دانش و توانایی، به‌جای سرسپردگی، گفت‌وگوی آزاد و آشتی با خود و با جهان است.

من سیدمصطفی تاجزاده، شهروندی از تبار مشروطه‌خواهان و اصلاح‌گران با استمداد از روح پاک شهیدان عدالت و آزادی وارد میدان انتخابات ریاست‌جمهوری می‌شوم، برای تغییر و برای اصلاحات ساختاری، رویکردی و رفتاری.

می‌آیم تا با احیای اصول جمهوریت، قطار مدیریت میهن در ریلی قرار گیرد که شکاف بین اختیارات و مسئولیت برطرف شود. حکومت کارآمد و حاکمان پاسخ‌گو شوند. ایران از فرصت‌های جهانی بهره برد و با توسعه‌ی اقتصادی و توزیع عادلانه ثروت، گرانی، بیکاری، نابرابری و شکاف طبقاتی مهار شود، و با رقم خوردن فردایی بهتر، ایران برای همه ایرانیان شود.

می‌آیم تا از حقوق محرومان، به‌ویژه کارگران و معلمان و همه‌ی حقوق‌بگیران ثابتی دفاع کنم که فشار تحریم و خودتحریمی و بی‌کفایتی‌، قامت‌شان را خم کرده، سلامت و عزت آن‌ها را نشانه رفته است.

می‌آیم تا هر که شناسنامه ایرانی دارد، مالیات می‌دهد و حق رای دارد، صرف‌نظر از عقاید و سلایقش، از حقوق کامل شهروندی بهره برد.

می‌آیم برای رفع تمام اشکال تبعیض از زنان.

می‌آیم تا با تنش‌زدایی و عادی‌سازی روابط با آمریکا و گسترش مناسبات با همه‌ی کشورها از چین و روسیه تا اروپا و هند، لغو همه‌ی تحریم‌ها ممکن شود و بانک‌های جهانی با دسته‌بندی ایرانیان در ردیف تروریست‌ها، آنان را از حقوق مسلّم خویش در دادوستد آزاد با جهان محروم نکنند.

می‌آیم تا با تحمیل یک سبک زندگی به مردم مخالفت کنم و بساط گزینش‌های عقیدتی و نظام سهمیه‌بندی خودی/غیرخودی‌ شهروندان را برچینم، تا راه بر شکوفایی استعداد همه‌ی ایرانیان باز شود و ترک وطن انتخاب اول جوانان و نخبگان نباشد.

می‌آیم تا نهادهای مدنی توان‌مند شوند و گردش آزاد اطلاعات و آزادی فضای مجازی تضمین شود.

می‌آیم تا نظامیان صرفاً به انجام وظایف ذاتی خود در دفاع از امنیت عمومی و ملّی بپردازند و از امور غیرمرتبط با شغل شریف نظامی بپرهیزند تا انسجام، اقتدار و عزت‌شان روزافزون شود.

می‌آیم تا با تشکیل دولتی کارآمد، جوان و فراگیر توسعه کشور سرعت گیرد، معیشت مردم بهبود یابد و حقوق و کرامت همه ایرانیان با هر گرایشی و از هر قشر و قوم و دین و مذهبی تامین شود و امید و لبخند و نشاط، حرف اول را بزند.

می‌آیم تا قانون‌اساسی خصوصاً دو فصل سوم و پنجم آن که بر حقوق شهروندان و حق حاکمیت ملت تصریح دارد، بدون تنازل اجرا شود.

می‌آیم تا با جلب همکاری رهبر، اصلاح قانون‌اساسی ممکن شود؛ رهبری دوره‌ای و انتخابی شود؛ صداوسیما چندصدا و تاسیس شبکه‌های خصوصی ممکن شود؛ استقلال و بی‌طرفی دستگاه قضایی نهادینه گردد؛ نهادهای موازی در نهادهای قانونی ادغام شوند و آزادی انتخابات تضمین شود تا هر شهروند وفادار به استقلال و یکپارچگی ملی و سرزمینی ایران و ملتزم به قانون، بتواند نامزد شود و در اداره میهن سهیم گردد.

به باور من رفع تحریم‌ها در دسترس است. خرید واکسن برای همه مردم ممکن است. رشد اقتصادی و مهار گرانی و بیکاری در دوره اصلاحات تجربه شد و رسیدن به جایگاه درخور ایران دست‌یافتنی است؛ به‌شرطی‌که همه از تمامیت‌خواهی دست بکشیم؛ مخالفان خود را ببینیم و برای آن‌ها به اندازه خود حق قائل شویم، امنیت را برای همه ایرانیان، نه فقط حاکمان، بخواهیم، تحوّلات جهانی را درک کنیم و با اعتماد به ملت، تسلیم رای اکثریت شویم.

من در این انتخابات به یاری خداوند و پشتیبانی مردم صدای بی‌صدایان خواهم بود؛ صدای سرکوب‌شدگان دی۹۶ و آبان۹۸؛ قربانیان فاجعه‌ی سقوط هواپیما؛ حاشیه‌نشینان و نادیده‌گرفته‌شدگان؛ صدای محرومانی که ساختارهای عقب‌مانده، رویکردهای اشتباه و رفتارهای نادرست حکومت فشار طاقت‌فرسایی بر آنها تحمیل می‌کند.

من بی‌عدالتی‌ها، ظلم‌ها، فسادها و تبعیض‌ها را به‌هیچ‌وجه فراموش نکرده‌ام اما می‌آیم برای جبران مافات، جلوگیری از تکرار خطاها، استفاده از فرصت‌ها و بهره‌مندی همگان از منابع کشور و منافع توسعه.

می‌آیم برای دموکراسی در ایران، صلح در منطقه و تعامل با جهان.

می‌آیم برای گفت‌وگو، برای تفاهم، برای آشتی

۵ اردیبهشت

۲- یکی از این چریک‌ها ی مجازی در ص فیس‌بوک جناب سعید برزین و زیر کامنت من در ارتباط با کاندیداتوری تاج‌زاده نوشته است؛ ماله‌کش. انگار او از حمایت من از مصطفا تاج‌زاده و دوراندیشی سعید برزین ناراحت شده بود. به ص او مراجعه کردم و دیدم کاور او «حمایت از زندانیان سیاسی» است.

۳- بیانیه علی‌رضا رحیمی بروجردی

من هم آمده ام تا…

من علیرضا رحیمی(رحیم) بروجردی، فرزند ایران، استاد تمام دانشگاه تهران، اقتصاددان، آشنا با درد مردم و مسلح به راه حل های عملی با سالها تجربه آکادمیک و اجرایی، کاندیداتوری خود را اعلام می کنم: من بی هیچ چشمداشت و توقعی و فقط به عشق مردم و رضایت خداوند آمده ام تا به “درد مردم” رسیدگی کنم.

درد مردم، درد بیکاری و بی پولی، تورم، مسکن، هزینه های بالا، درآمدهای پایین، بیماری کرونا و سایر مشکلات اقتصادی است که تاکنون کسی از حاکمان به آنها توجه جدی نداشته اند؛

درد مناطق محروم کشورم را می فهمم؛

درد مارک تروریست خوردن و بی پناه بودن ملتم در دنیا را درک می کنم؛

از همه مهمتر، درد جوانان کشورم را وجدان می کنم که زندگی در هر جای دنیا را بر زندگی در کشور خودشان ترجیح می دهند؛

درد مردم، درد نبود آزادی های اجتماعی است که همه را مجبور کرده اند از الگوی سلیقه ای یکسانی استفاده کنند؛

درد مردم، درد سلطه حاکمانی است که به جای توجه به خواسته های مردم، بر سندان سلیقه های خود می کوبند؛

درد مردم، درد دسترسی نداشتن به اطلاعات به دلیل پایین بودن سرعت نت و فیلترینگ های شدید در فضای مجازی است؛

چرا آمده ام؟

من با توکل به خدا نسخه شفابخشی برای درد مردم دارم. من درد مردم را می فهمم. من همان درد مشترکم.

چرا آمده ام؟

الف- حاکمان ایران با فعال نبودن در نظام اقتصادی بین الملل بیش از چهار دهه هزینه های فراوان را به جامعه تحمیل کرده و منافع ملی را به خطر انداخته اند. متأسفانه منافع ملی در پایین ترین اولویتهای سیاست داخلی و خارجی کشور قرار دارد. سعی خواهم کرد تا کشور را عضو فعال نظام اقتصادی بین الملل کرده و با نفی هرگونه شعار یا اقدام عملی یا مستشاری در قالبهای مختلف که به مخاصمه و درگیری با کشورها ازجمله اسرائیل یا آمریکا می انجامد با مشارکت همه جانبه در ترتیبات جهانی و تنش زدایی و عادی سازی رابطه با نظام بین الملل؛ صلح، دوستی و آرامش ایرانی را برای دنیا به ارمغان آورمبا تمام وجود تلاش میکنم که ملت ایران به بالاترین درجه رفاه و پیشرفت دست پیدا کند.

ب- اولویتم، احترام و تعمیق منافع ملی و حقوق شهروندی و خط قرمزم نادیده گرفتن آنست. محو تبعیض های قومی، اعتقادی، جنسیتی با رویکرد دفاع از حقوق ازدست رفته زنان و مناطق محروم کشور، کاهش حجم دولت، سپردن کار مردم به خودشان، اصلاح بازار تولید، پول و سرمایه، تحدید قیمت گذاریهای دستوری در بازار سرمایه، تولید و نظام بانکی، مبارزه عملی با رانت جویی و فساد، افزایش کارآیی بخشهای دولتی و تقویت بنیه نظارتی آن، افزایش امنیت اقتصادی- سیاسی- فرهنگی و اجتماعی مردم، ایجاد شرایط و امکانات لازم برای تأمین خوراک، پوشاک، مسکن، آموزش، بهداشت و درمان، آزادیهای سیاسی و اجتماعی، و از همه مهمتر اعتنای جدی به حقوق عامه مردم که طی سالهای اخیر مغفول مانده اند، تیتر نمونه ای از برنامه های اولویت دارم هستند.

پ- بهترین تدبیر را در شرایط خطیر کنونی کشور، اصلاح ساختار سیاسی کشور دانسته و برای این منظور خواهان آرامش، امنیت و عقلانیت برای اصلاحات اساسی در ساختار سیاسی توسط رفراندوم عمومی هستم.

ت- اعتقاد دارم که از کاستی های نظام سیاسی- اجتماعی کشور، نبود دموکراسی به مفهوم واقعی آنست. انتخابات را معادل دموکراسی فرض نکرده بلکه آنرا ابزاری برای تحقق اهداف و ژرف نگری در پایه ها و نهادهای دموکراسی می دانم. در تلاش خواهم بود که از نهادها و پایه های محافظ ساختمان دموکراسی به قرار زیر پاسداری کنم.

۱) گسترش احزاب آزاد با سلیقه ها، عقاید و افکار متفاوت

۲) ایجاد رسانه های آزاد و کاملاً مستقل

۳) ایجاد سازمان های غیردولتی آزاد و نهادهای مرتبط با آن

۴) تکریم و گسترش نهاد آزادی شامل: آزادی بیان، عقیده، فرهنگی و اجتماعی

تا توسط این نهادها از شیوع فساد در سطوح مختلف از افراد، بنگاه های اقتصادی گرفته تا بدنه حاکمیت و کارگزاران جلوگیری کنم.

ث- اعتقاد دارم که تمکین بر قانون اساسی و اجرای دقیق بندهای آن خارج از سلیقه های جناحی- حزبی و حتی عقیدتی از وظایف اولیه رئیس جمهوری است. ضمن آنکه به طور جدی خواهان تغییر و اصلاح بندهایی از قانون اساسی ازجمله: بازنگری در چگونگی انتخاب و اختیارات ولی فقیه، حذف نظارت استصوابی، اصلاح اصل ۱۷۷ قانون اساسی و درمجموع خواستار اصلاحاتی از جنس خواسته های مردم هستم.

ج- خواهان صلح و دوستی و مشارکت فعال در نظام و اقتصاد بین الملل هستم و از تمامی روشهایی که ما را به این هدف نزدیک سازد، در چارچوب منافع ملی استقبال میکنم

چ- خواستار حذف سلطه دینی از بدنه سیاست کشور هستم. افزون براین در تلاش خواهم بود که سیاست را از اقتصاد مردم جدا کرده و شرایطی را در کشور برقرار کنم تا سیاست و تصمیم سازیهای سیاسی تابع اقتصاد باشد نه برعکس.

ملت بزرگ ایران

من درد مردم را می فهمم؛

آمده ام تا درد مردم را علاج کنم؛

ارادتمند و خدمتگزار ملت ایران

https://akhbar-rooz.com/?p=111397 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

7 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
امیر ایرانی
امیر ایرانی
2 سال قبل

جالبست
در موضوع شورا چنان رد صلاحیت کرده اند که کمبود کاندیدا دارند
این تصمیم
یعنی :گرفتن شوراها با حداقلی از رای.
این تصمیم
یعنی:
قرار نیست هیجانی آفریده شود برای رای دادن.
برادران چپاولگر حکومت
زحمت تحریمی ها را برای ژست مبارزاتی کم کردند
پیوند مجدد تحریمیان خاص و برادران چپاولگر مبارک!
از همان ابتدا مشخص بود؛ شجاع شدن بعضی ها برای تحریم ریشه در چی دارد.

علی آهی
2 سال قبل

عجب سری است؟ کلمه های بیگناه بی تمیزند! پس از گفتگوها و راه.دراز – رسیدیم بدانجا که بودیم باز… این لجنزار گندیده و متعفن ، این منجلاب و جهنم را با ادعا و شعار وانشاء هنوز کسانی انتطار دارند اسب سواری بیاید معجزه کند !!! اگر تمام کلمات شیرین و لوکس را کادو بپیچند، این بختک هرگز به مرگ خود رآی و رضا نخواهد داد. تنها این دوره از انتخابات حقیقتآ یک کلمه پنج حرفی کم دارد و ان (ت ح ر ی م ) است. بجای طنازی و بازی باکلمات و ضد و نقیص ها را به آشتی و روبوسی دعوت کردن ده باره تاکنون به این میزان این کلمه پنج حرفی جایگاه و اقبال پذیرش اکثریت پیدا نکرده بود ! این فرصت را نباید از دست داد… “تحریم”

لطیف
لطیف
2 سال قبل

در جَو پُرگَند شکلات زاده غرق شدی و بی خبری کَرَم.

منطقم میگه که باید بجای هرگونه حرف و حدیث و تُودَهنی زدنی،یه نگاه فلاحتی وار بَهت بکنم و از رُوت رَد بشم؛منتهی به یاد عزت‌الله ابراهیم‌نژاد و فرشته علیزاده و سعید زینالی و ترانه موسوی و ندا آقا سلطان و ستار بهشتی و سینا قنبری و قتل‌عام شدگان نیزار ماهشهر و گردن سرفراز نوید افکاری و …خطی می کشم بر زمین و زمان ماندگار.

اشتباه می کنی کَرَم،دیکتاتور نظام سفله گان،بذار نیست…

دیکتاتور نظام سفله گان،اگر بذار بود که اکبر کوسه با اون سابقه شناگریش،تُوی استخر فرح غرق نمی شد.
دیکتاتور نظام سفله گان،اگر بذار بود که فریبای خانمی صیغه خوان محفل خواری طلبان به آبدارچی بودنش اعتراف نمی کرد و دستاورد ٢٣ سال فشار از پائین و لب دادن از بالایش،نامه ٣٧ صفحه ای برای دیکتاتور نمیشد.
دیکتاتور نظام سفله گان،اگر بذار بود که شیخ رشوه گیر نمی گفت:«حکم حکم حکومتی است و لازم اجرا»
دیکتاتور نظام سفله گان،اگر بذار بود که میرمخنث تسلیم صحنه آرایی منشوری نمی شد و از ماه عسل حصر،به شکلات خوردن نمی افتاد که لطفا صندوق رای بیاورید ما میخواهیم بدهیم.
دیکتاتور نظام سفله گان،اگر بذار بود که سبزها،بنفش و قهوه ای و زیتونی نمی شدند و شعار نمی دادند:«حَسن هَمون حُسین است،ایشالله مبارکش باد»
دیکتاتور نظام سفله گان،اگر بذار بود که مرغ سحری ها ناله نمی کردند که تفنگت را برزمین بگذار ماله بردار برادر.
دیکتاتور نظام سفله گان،اگر بذار بود که قواد امنیتی ها،رئیس دولت تدبیر و امید نمی شد.
دیکتاتور نظام سفله گان،اگر بذار بود که ریشهری و دُری نجف آبادی و فلاحیان،امید بذر هویتی ها نمی شدند.
دیکتاتور نظام سفله گان،اگر بذار بود که ٣٣ سال پیش در دُورهمی قاتلان نمی گفت که با انتخاب من انگشت جوهری های داخلی و پرریخته گان برونمرزی و آیفون داران کلاب هاوس نشین بالای میدان ونک باید خون گریه کنند.
دیکتاتور نظام سفله گان،اگر بذار بود که اعضای احزاب سیاسی،فعال منقلی و منبری و مَدنی و دوربینی و تریبونی و پاکتی نمی شدند.
دیکتاتور نظام سفله گان،اگر بذار بود که قلمی های تدبیری و دَهنی های تغییری و کیف کش های تحولی و دموکراتهای بایدنیِ نظام سفله گان، رو قبله شکلات زاده سینه نمی زدند.
دیکتاتور نظام سفله گان،اگر بذار بود که بعد از ٢٣ سال روشنگری و پرسشگری و افشاگری و مطالبه محوری، مطالبات نازلی نظیر لایحه دوقلو مطبوعات و رفع حجاب اجباری و ورود مونثین به استادیوم و رفع ماه عسل حصر و ربنای مرغ سحری ها و پخش برنامه ٩٠ معوق نمی ماند.
دیکتاتور نظام سفله گان،اگر بذار بود که اختیارات آبدارچی نظام سفله گان ۱۵درصدی نبود و شکلات زاده،سرگین خشک و تر نمیخورد.
دیکتاتور نظام سفله گان،اگر بذار بود که هر چهارسال یه جنایتکار امنیتی دهه ۶٠ و ٧٠ و ٨٠ و ٩٠ از موسسه زیبایی اوین بیرون نمی آمد و بادکنک های سبز و بنفش و قهوه ای و زیتونی و قلمی ها و دَهنی ها و تحولی ها و تغییری های نظام سفله گان،به او رای سلبی و ایجابی نمی دادند و بشکن نمی زدند.
دیکتاتور نظام سفله گان،اگر بذار بود که شما و امثالهم،خودتان را«ما ایرانیان» نمی خواندید و بدیهیات عینی و ۴ دهه قتل و غارت و تجاوز را فدای منافع قبیله ای و گله ای و رمه ای تان نمی کردید.
دیکتاتور نظام سفله گان،اگر بذار بود که طالبان وضع موجود ۴دهه قتل و غارت و تجاوز مستند را فاکتور نمی گرفتند و ‌ششدانگ تغار وقاحت و بلاهت و حقارت و رذیلت را به نام خودشان ثبت و سند برابر اصل نمی زدند.
دیکتاتور نظام سفله گان،اگر بذار بود که غارت شدگان شعار نمی دادند:«مرگ بر خامنه ای»
دیکتاتور نظام سفله گان،اگر بذار بود که غارت شدگان شعار نمی دادند:«دشمن ما همین جاست،دروغ میگن امریکاست»
دیکتاتور نظام سفله گان،اگر بذار بود که غارت شدگان شعار نمی دادند:«خواری طلب،منفعت طلب دیگه تمومه ماجرا»
منتهی سفله گان نظام، قادر به فهم و درک این شعار ساده نیستند.

ب. ن.

دولت امنیتی بادکنک های سبز و بنفش و قهوه ای و زیتونی و قلمی های تدبیری و دَهنی های تغییری و پاکتی های تحولی و بابا اکبیریهای نظام سفله گان، قیمت دلار را از ٣ هزار تومن به ٣٣ هزار تومن رساندند و بر سهم دریای خزر و منافع بندر چاه بهار و خلیج فارس چوب حراج زدند و با بی شرمی تمام زبان درازی می کنند و دَم از استقلال و حفظ تمامیت ارضی و منافع ملی می زنند و تغار بی شرمی سر می کشند و عکس سلفی می گیرند.

Parsi
Parsi
2 سال قبل

هرکه ناموخت ازگذشت روزگار
نیز ناموزد زهیچ آموزگار

آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
2 سال قبل

اگر کاسه ی ماست شما دریا را سراسر دوغ کند, بیگمان “سلطان جور” هم مهربان خواهد شد…

هم میهن گرامی, آقای اکبر کرمی درود بر شما! خواندن نوشتار شما مایه ی نومیدی بود چرا که در هوای کشوری دیگر, نه در ایران, تنفس میکرد…
 
استاد “صادق” با کلام زیبا گفته ست “من بار‌ها در گفتگو‌های مختلف بر این نکته تاکید کرده‌ام که اصلاح‌طلبان شانس بسیار کمی برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری دارند.”
اما شما خوشخیالانه و انگار با “ایشالا, ماشاله” گفته اید: “اصلاح‌طلبان باید … از علی خامنه‌ای بخواهند که به صندوق‌های رای احترام بگذارد و به مردم و اصلاح‌طلبان امکان واقعی مشارکت و رقابت سیاسی و مدنی بدهد”!  
۱ – انتظاری بس تلخ و عبث درین گفته نهفته است چرا که “قبله” سوی دگر است! 
۲ – شما بجای تشویق و ترغیب مردم برای بدست آوردن حقوقشان, از رییس دزدان و جنایتکاران حقوق مردم را گدایی میکنید؟ شما میخواهید علی “اجازه” فرماید که حکومت اسلامی فروریزد؟
۳ – بی توجهی شما به شعار مردم ایران که “اصلاح طلب, اصولگرا, دیگه نمومه ماجرا” آیا از آنروست که از آن “طبقه متوسط” نبود و از گلوی محرومیت و درد و رنج برون می آمد؟
۴ – آیا شما “مشارکت و رقابت سیاسی و مدنی” برای رسیدن به نتایج از پیش تعیین شده را در نگر دارید که تا کنون دیده شده؟ 

شما با واژه ها و عبارات کلیدی “خوش‌بختانه”, “انتخاب دمکراتیک”, “تمایل بیشتر به اصلاحات” و “هر نوع انقلاب” گفته اید: “خوش‌بختانه هنوز طبقه ی متوسط ایران در هر انتخاب دمکراتیکی می‌تواند حرف نهایی را بزند؛ هنوز طبقه ی متوسط به اصلاحات تمایل بیش‌تری دارد تا هر نوع انقلاب”
۱ – کدام انتخاب در میان است که بتوان آنرا دمکراتیک خواند؟
۲ – با ایمان به “طبقه” (و نه اقشار) متوسط, آیا در دل نمیگویید که محرومان و دردمندان را به حال خود بگذار و بهرمندان را بچسب؟ 
۳ – در هر پهنه ی زندگی, تمایل بر اینست که کارها از آسانترین و کم هزینه ترین راه انجام شود. اما مگر در چهارچوب حکومت اسلامی راه اصلاحات باز بوده ست که “هر نوع انقلاب” را نفی کنیم؟ 
تماشایی ست دیدن آنکه چگونه قند در دلتان آب میشود آنگاه که, با گزینش واژه های “مناسب” میگویید: “خوشبختانه… هنوز جریان‌های رادیکال و بی‌برنامه مشتری چندانی در میان طبقه ی متوسط دست‌وپا نکرده است”!
شما بر کدام مبل راحت نشسته اید که چنین سخن میگویید؟ چهل و دو سال ویرانی و تبهکاری کم بوده ست که باز هم ماندن در حکومت اسلامی را, با مکانیسم استغاثه از علی, تشویق و ترغیب میکنید؟

اکنون که “نشانه ی بسیار مبارکی” در قشقرق “انتخابات” حکومتی یافته اید, به پخت پندارپلو مشغولید و ماست از کاسه ی کوچکی به دریا میریزید تا دوغ “مبارکی” شود… اگر شود چه خوشگوار خواهد بود!
آقای اکبر کرمی گرامی, برای آنکه نومید نشوید, باید گفت, اگر کاسه ی ماست شما دریا را سراسر دوغ کند, بیگمان “سلطان جور” هم مهربان خواهد شد…

امیر ایرانی
امیر ایرانی
2 سال قبل

برادران قاچاقچی با یک شرکت حداقلی در انتخابات می خواهند یک کاسه ماستشان را با چپاول هوشمند دیگر دریایی از ماست کنند
اصلن آنها به فکر دوغ درست کردن هم نیستند می خواهند تمام دریایشان با چپاول تبدیل به ماست شود

F Sharifi
F Sharifi
2 سال قبل

رژیم جنایتکار اسلامی با غارت و چپاول مردم کشور و بخصوص با بهره کشی حداکثری از طبقه کارگر ایران ،از یک طرف هر روز بر ثروت و سرمایه طبقه حاکم می افزاید و از طرف دیگر  برای بقای نظام نکبتش کل سرمایه و منابع طبیعی کشور را برای تسلیحات اتمی، موشک و توسعه طلبی منطقه‌ای بکار میگیرد !
این نظام برای ثروت اندوزی بیشتر ،حتا ورود واکسن را ممنوع و هزار هزار مردم تنگدست و گرسنه را روانه گورستان ها میکند!

 ما همچنین با کسانی مانند نویسنده این مقاله روبرو هستیم که تمام جنایات و بازی های انتخاباتی 42 ساله رڑیم را فراموش نموده  و بخاطر منافع طبقاتی خود  ، با ساده لوحی تمام، ارکان قدرت اسلامی مانند شورای نگهبان ، سپاه و بسیح و قدرت مطلقه و خدایی رهبر را به حساب نیاورده و خواننده را باری دیگر تشویق به بازی کمدی دراماتبک انتخابات ، نظام جنایتکار فاشیستی ، میدارد ! 

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x