مهربان باش و بپرس از حالِ من ،تامی شود،
با حضور ِ تو جهان سرسبز و زیبا می شود.
بازکن آغوش خود را خنده یی جانانه کن
خنده هایت بهترین آهنگِ دنیا می شود.
من شکیبا بودم امّا ، کاسه ی صبرم شکست!
سعی کن، شاید ،که تعمیرش کنی تا می شود.
یوسفی کردن مرا ، تا آنکه خوشنامی بَرَم،
بهر تو بدنامی ِ صد ها زلیخا می شود!
بهتر آن باشد هم اینک کوس رسوایی زَنَم
سرّ پنهان آشکارا صبح فردا می شود.
عاشقی همگام بد نامی بود، شاید، ولی
عشق را پنهان مکن؛ آخر هویدا می شود.
آمدم از راه و گفتی “خسته ام از دیدنت”!
در غیابم، بودَنَت ، یک سَر دریغا می شود.
***
سوّم ژوئن هنوز کُرُنایی ۲۰۱۲۱
ببخشید ،خیال انگیز تر ، منظورم است. از اشتباهم عذر خواهی میکنم. در اتوبوس هستم.
(سعی کن شاید که تعمیرش کنی تا میشود) از این لطیف تر و خیتل انگیز نمیشد گفته شود. زنده باشید استاد.
میلان. رفعت