سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

در باب طبقه خاکستری ایران: جنایتکاران بی گناه – احمد اعطاء

در یک کارگاه کفاشی کوچک در هفت تپه، بیست  چهار نفر کارگر مشغول کار بودند دستمزدشان از حداقل هم مقداری کمتر بود اما هر چه بود به موقع پرداخت میشد و همین برای آنها کافی بود. اوایل مرداد ماه بود. گرما و شرجی سختی بر هفت تپه حاکم شده بود. تن ها و جومه ها خیس عرق بود و بوی ناگواری در فضای کارگاه پیچیده بود. چند روز بعد تنها کولر کارگاه موتورش میسوزد و از کار می افتد. کار کردن بدون کولر آن هم در این آب و هوا غیرممکن بود اما به هرحال و از روی استیصال دو روز بدون کولر و با هرمشقتی که بود و با وعده سرپرست کارگاه برای درست کردن کولر کار کردن ادامه پیدا کرد. روز سوم، سیامک از کارگران کارگاه گرما زده شد و بی هوش دراز به دراز بروی زمین افتاد. صورتش به شکل وحشتناکی قرمز شده بود و لباس هایش از گرما گویی آب پاشی شده باشد خیس عرق بود، شب روز سوم کارگران در میدان کوچک نزدیک کارگاه جمع میشوند و تصمیم میگیرند که تا درست نشدن کولر در محل کار حاضر نشوند. همه کارگرها با این نظر موافقت میکنند الی دو نفر، یکی از آنها تازه وارد است و به بهانه آن که چون هنوز یک ماه از کار کردنش نگذشته و از طرفی هم به کارش احتیاج دارد نمیتواند با آنها همراهی کند و نفر دیگر هم چون میزی که بروی آن کفش ها را میدوزد نزدیک اتاق سرپرست است و از آنجا اندکی باد خنک اتاق به او میرسد اعتراضی ندارد و با آنها همراهی نمیکند. صحبت ها و بحث ها تا ساعت ها ادامه پیدا میکند و حتی کار نزدیک به دعوا و مرافه هم کشیده میشود و در نهایت فردا صبح، غیر از آن دونفر هیچکدام از کارگرها در محل کار حاضر نمیشوند. حسابی پافشاری میکنند و از خواسته خود کوتاه نمی آیند. سرانجام شانزده روز بعد خبر میرسد که کولر تعمیر شده و کارگرها میتوانند سرکارشان حاضر شوند. فردای اعلام این خبر کارگرهای معترض سرکارشان حاضر میشوند و علاوه بر کولر که درست شده و روشن است یک پنکه بزرگ ایستاده و یک تهویه هم به امکانات کارگاه اضافه شده و حسابی محیط را مطبوع و خنک کرده شده. اما هیچ خبری از آن دو کارگری که با اعتراضات همراهی نکرده بودند نبود.

 

بی شک بخش عمده ای از مردم ایران را طبقه خاکستری تشکیل میدهد. مردمی که اگر پای صحبت آنها بنشینید بیشتر آنها میگویند که اهل سیاست نیستند و از این قبیل کارها سر در نمیاورند!

احمد محمود، نویسنده بزرگ سبک رئالیسم ایرانی در یکی از مصاحبه هایش گفته بود: نویسنده ای که عقیده سیاسی نداشته باشد درباره چه میخواهد بنویسد؟

این صحبت را حال میشود درباره طبقه خاکستری هم مثال زد: شهروندی که عقیده سیاسی نداشته باشد چگونه با روزمره اش برخورد میکند و یا چگونه احساس مسئولیت شهروندی اش را به جا میاورد؟

انسان قرن بیست و یکم با انسان قرن شانزدهم و یا هفدهم بسیار متفاوت است. شاید اگر در آن دوران در میان مردم ایران صحبت از آزادی، اعتراض، مطالبه گری، قانون و قانون مداری، عدالت و برابری و از این دست صحبت ها میزدید قطعا  مورد تمسخر قرار میگرفتید و یا اصلا متوجه صحبتتان نمیشدند. اما انسان قرن بیست و یکم دیگر آن انسان منفعلی که از هیچ حقی برخوردار نیست و به عنوان یک رعیت شناخته میشود نیست. حقوق انسان مدرن و جایگاه او در تمام دنیا تعریف شده و اعتراض و آزادگی و عدالت حق او شمرده میشود – البته همانطور هم که مستحضر هستید نحوه اجرا آن در هر کشور هیچوقت یکسان نبوده.

این ساده ترین تعریف از انسان مدرن قرن بیست و یکم است.

ریشه ذهنیات و افکار طبقه خاکستری را باید در همان قرون وسطی پیدا کرد. آنها هنوز خود را رعیت هایی میپدارند که تنها حقی که دارند سکوت کردن و کار کردن برده وار است. آنها شاید از وضع فعلی هم که بر آنها میگذرد ناراضی باشند. اما تنها سکوت پیشه میکنند و احتمالا به دیگران هم میگویند که خود را با این ماجراها درگیر نکنند تا گرفتاری برایشان به وجود نیاید. طبقه خاکستری را در هر قشر جامعه میتوان پیدا کرد از ثروتمندان تا فقیران و البته که در ثروتمندها این نوع طرز فکر بیشتر است. اما در طول این سال ها و به خصوص از دی ماه نود و شش به بعد، طبقه خاکستری دیگر از آن حاشیه امنی که در آن قرار داشت خبری نیست. بلکه مردم فعال و معترض جامعه ایران طبقه خاکستری را به چشم همدست های جنایت کاران میبینند. طبقه خاکستری شاید در گذشته در جمع ها میتوانست اظهار نظر کند و اینطور نشان دهد که علاقه ای به صحبت ها و فعالیت های سیاسی ندارد اما حال دیگر هیچکس نمیتواند منکر عدم تاثیر سیاست در زندگی روزمره اش شود. نمیتواند بگوید که نمیداند در ایران چه میگذرد و چه کارهایی انجام میشود.

طبقه خاکستری تعدادشان در این سال ها و به دلایل متعدد کاهش یافته اما همچنان بخش عمده ای را در کشور تشکیل میدهند. این بخش منفعل از جامعه آخرین گروه هایی هستند که با جریان ها و موج های اعتراضی همراهی میکنند و در نهایت هم سرنوشت یک جامعه را تغییر میدهند و جهت تاریخ یک کشور را تعیین میکنند. غافل شدن از اهمیت قشر خاکستری جامعه ایران و جدی نپنداشتن آنها تنها باعث عدم توسعه سیاسی و ضعیف شدن جامعه معترض ایران و در نهایت هم سرکوب بیشتر و محدودتر شدن جامعه را به همراه دارد. طبقه خاکستری را به هر شکل باید وارد گود کرد و نباید از آنها فاصله گرفت. تغییرات بزرگ ساختاری، تنها با حضور اکثریت مردم رخ میدهد.

موج نمیتواند تغییری در ساحل صورت دهد، تنها یک سونامی میتواند همه چیز را دگرگون کند.

 

https://akhbar-rooz.com/?p=126460 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x