چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

شکوهِ خیزشِ مردمِ بی لبخند*
محمد قراگوزلو

در مجموع خیابان بیش از یکی دو هفته نمی تواند میزیان اینگونه خیزش ها باشد مگر آن که دیگ اصلی جنبش در جای واقعی خود بجوشد. و آن جایی جز کارخانه و مراکز تولیدی صنعتی بزرگ و تعیین کننده نیست. انقلاب بهمن ۵۷ نه با راهپیمایی های میلیونی خیابانی و نه با مزخزفاتی همچون گوادالوپ شاه را مات کرد.انقلاب بهمن ۵۷ زمانی پیروز شد که "کارگر نفت ما – رهبر سر سخت ما شد."

۲. بنزیِن خونین !

نگفته نگذرم که:

الف. این “مقاله” روز ۲۹ آبان و در ذروه ی خیزش مردم بی لبخند نوشته. دستِ کم  سه روز پیش از نوشتن این متن کلیه ی روزنه های ارتباطی کور و همه شبکه های اجتماعی و خطوط اطلاعاتی مطلقا مسدود شده بود. به جز ورزش ۳ و تاکسی اسنپ!!

ب. مقاله – چنان که از نام و عنوان اش نیز پیداست- در امتداد و استمرار همان مقاله ی مشهوری نوشته شده که با همین نام و عنون به ارزیابی مبسوط خیزش دی ماه ۹۶ پرداخته بود. بدیهی ترین مفهوم مانسته گی نام این دو مطلب این است که اصول اساسی هر دو خیزش از جمله انگیزه ها و دلایل خیزش، طبقات شرکت کننده (موتور طبقاتی) و ساز و کارها و سمتگیری ها و غیره کم و بیش و با اندک تفاوت هایی مشابه است.

پ.منِ نویسنده یک ماه و چندی پیش از شروع این خیزش دچار یک بیماری مغزی و عصبی شدم که کماکان با آن درگیرم و نوشتن متون دقیق و طولانی برایم دشوار است. و اگر نبود اصرار دوستان نازنینی که برای ملاقات می آمدند و لاجرم دامنه ی بحث را به ماجراهای جاری در خیابان می کشیدند و مرا برای نوشتن تحلیلی هر چند کوتاه زیر فشار می گذاشتند هرگز وارد این مقوله نمی شدم. راستش نه حال جسمی ام مناسب بود – و است- و نه نوشتن درباره ی این حوادث تلخ و سیاه برایم خوش آیند بود و است.

 حال بگذاریم و بگذریم….

۱٫کم و بیش یک هفته پیش از آن که انبار باروت منفجر شود حسن روحانی طی یک سخنرانی در یزد (۱۹ آبان) – که با “استقبال!” مخاطبان نیز مواجه شد! – آب پاکی را روی دست همه گان ریخت و ضمن محکوم کردن رقیب دیروز انتخاباتی خود به “سیاسی و گزینشی کردن مبارزه با فساد” به صراحت گفت که “با این میزان درآمد ناشی از فروش نفت که تازه پولش نیز به سختی قابل وصول است، نمی توان کشور را اداره کرد.!” (پیشتر گفتم چون دسترسی به نت نداریم تمام صحبت ها نقل به مضمون خواهد بود.) روحانی برای حل این معضل راه حل تکراری خود را پیش کشید: رفراندوم!

واقعیت این است که تا کنون روحانی چندین بار از ضرورت برگزاری رفراندوم سخن گفته اما از ماهیت و صورت و هدف آن چیزی مطرح نکرده. سخنرانی یزد تا حدود زیادی موضوع رفراندوم را روشن کرد. رابطه با غرب! و به عبارت روشن تر حل مشکلات با آمریکا. روحانی تصریح کرد که اگر به جای ترامپ یک رئیس جمهور “معقول” – مثلا از جنس کلینتون یا ترجیحا اوباما- در کاخ سفید بود او می توانست از طریق مذاکره مساله را حل کند و به تمامی مشکلات دولت خود پایان بخشد و کشور را از بن بست خارج کند.

واقعیت این است که این سیاست کهنه یی است که خط و جناح سیاسی جناب روحانی حل  بحران کاپیتالیستی ایران را در گرو وجود یک “شاه کلید کاپیتالیستی” به منظور گشودن درهای سه قفل ارتباط نزدیک و دوستانه و برقراری مناسبات اقتصادی و سیاسی با سرمایه داری غرب و به ویژه آمریکا می داند. پرچمدار و پدر معنوی این خط نیز رفسنجانی بوده است. در واقع روحانی می خواهد به نظام سیاسی حاکم بگوید  که “آقا جان! بدون حل مشکل با آمریکا این بار کج ما به منزل نمی رسد!” و از آن جا که نظام حاکم چنین پیشنهادی را از بیخ و بن قبول ندارد در نتیجه روحانی هر از چند گاه به رفراندوم پناه می برد. در حالی که تائید نهایی برگزاری رفراندوم هم باید از سوی همان شورای نگهبانی صورت پذیرد که اعضای اصلی آن از سوی مخالف سرسخت رابطه با آمریکا نصب شده اند! و چنین است که این گره باز نمی شود و نخواهد شد.

۲٫ باری در حالی که روحانی در یزد از سوی مردم بیکار مورد “استقبال” قرار می گرفت در زیر زمین های بیش از صد شهر ایران موش های کور تاریخ مشغول کار خود بودند!

روی زمین و در کاخ های اشرافی و مزین به فرش های شرقی دوران هزار و یک شب و لوسترهای زیبا و چیدمان “خوش سلیقه”ی گل های ارکیده سران سه قوه به جمع بندی نهایی برای افزایش سه برابری نرخ بنزین آزاد نزدیک شده بودند و با توجه به تجربه ی شورش زودگذر افزایش نرخ بنزین در زمان محمود کمی دست به عصا حرکت می کردند و منتظر فرصتی بودند که مردم در خواب “ناز شب جمعه” باشند تا شوک دیگری را بر اقتصاد مفلوک و مفلوج کشور وارد کنند! به ویژه که شنیده و دیده بودند یک افزایش ساده ی مالیاتی روی نرم افزار “واتس آپ” دخل دولت سعد حریری را در آورده است! تجربیاتی از واکنش اعتراضی مردم پاپتی نسبت به سیاست های شوک درمانی به این سران و به خصوص شخص رئیس دولت گزارش شده بود. اما ایشان که ماجرای دی ۹۶ را خیلی زود فراموش کرده بودند تصمیم نهایی را گرفتند. گرچه رئیس قوه ی قضائیه مدت کوتاهی بعد مدعی شد با چنان تصمیمی موافق نبوده و طردار پلکانی کردن برنامه ی افزایش بهای بنزین بوده است. الله اعلم!

۳٫ یکی از مشکلات اساسی روحانی اعتماد به نفسی است که به ویژه پس از پیروزی در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری و “غلبه” بر رقیب محافظه کار خود (رئیسی ) به دست آورد. بدون هیچ تردیدی در این “پیروزی” فقدان یک آلترناتیو مترقی از یکسو و حمایت لیبرال ها و شبه سوسیال دموکرات های “خیلی خیلی مخالف سوریه یی شدن ایران ” و اصلاح طلبان نزدیک به خاتمی (جبهه ی مشارکت و مجاهدین انقلاب و روحانیون مبارز) تا نزدیکان رفسنجانی (کارگزاران) و البته افراد مبتذل و فرومایه یی همچون اکبر گنجی نقش به سزایی ایفا کردند. این بابای اخیر ضمن طرح پروژه ی “آیت الله قتلعام” چنان وحشتی علیه رئیسی راه انداخت که کل سود آن با چند برابر بهره به جیب روحانی ریخته شد. این فرد و همپالکی هایش از یک طرف مردم را از رئیسی می ترساندند که “اگر به قدرت برسد دلار سه هزار تومانی می شود پنج هزار و حتا ده هزار تومان و برجام فسخ می شود و ایران عنقریب سوریه یا عراق می شود و همه ی ملت کاسه گدایی به دست خواهند گرفت و از سوی دیگر مردم را تشویق به رای دادن به لیستی می کردند که امثال ریشهری و نجف آبادی قرار بود به مجلس خبرگان تشریف فرما شوند.

از سوی دیگر اصلاح طلبان با شیادی هر چه تمام تر توانستند تمام پتانسیل انباشت و ذخیره شده ی خرده بورژوازی میانی و مرفه را به نفع روحانی تخلیه کنند. روحانی در چنین شرایطی بر رقبای محافظه کار خود پیروز شد. بیهوده نبود و نیست که آل رفسنجانی همواره از ابوی به عنوان “شخصیت رئیس جمهور ساز” یاد می کنند.

نکته ی دیگر اینکه روحانی خیزش ۹۶ را نه عصیان مردم فرودست علیه برنامه های فقرزا و نئولیبرالی خود بلکه طرح و برنامه ی رقیب شکست خورده ی انتخاباتی خود می دانست و کماکان به همان ۱۷ ، ۱۸ میلیون رای انتخاباتی اش غره بود. به نظر روحانی و مشاورانش چون اعتراض های ۹۶ از مشهد شروع شده بود پس دست امام جمعه و داماد او در کار بود!!

بسیار دور می دانم که روحانی و کلا حزب “عدالت و توسعه” که طراح اصلی آن نوبخت است، حتا در میان خرده بورژوازی نیز پایگاه اجتماعی داشته باشد. اگر موسوی و کروبی عمده ی پایگاه طبقاتی خود را در میان خرده بورژوازی میانی و مرفه یافته بودند و مرکز اعتراض ها و تجمع های خود را از میدان ونک و شهرک غرب به طرف تجریش و اطراف مستقر کرده بودند، روحانی و دوستانش از یک مرکز شناخته شده ی طبقاتی برای تثبیت خود بی بهره بودند! مگر “حجره”های اتاق بازرگانی! مضاف به اینکه کشیده شده مکان اعتراض های اخیر به شهرک های فقیر و حاشیه نشین اطراف تهران موید ماهیت طبقاتی مخالفان دولت نئولیبرال روحانی است. به این موضوع بر می گردم.

۴٫ یکی دیگر از مشکلات اساسی روحانی استفاده از ابزار روانی و امنیتی برای مثبت نشان دادن اوضاع اقتصادی است. فی المثل در حالی که رشد اقتصادی بعد از برجام صرفا به دلیل فروش نفت به نزدیک ۶ درصد رسیده بود و کمترین گشایشی در زندگی مردم زحمتکش ایجاد نکرده بود ایشان در مناظره های سیاسی دور دوم انتخابات ریاست جمهوری مرتب به این رشد اشاره می کرد. رشدی که پس از خروج آمریکا از برجام به سادگی و سرعت منفی شد! درهمان حال معاونش که در مناظرات به او کومک می کرد افزایش سه برابری بهای ارز در دولت محمود را به بادمجانی زیر چشم احمدی نژاد تبدیل کرده بود! انگار نه انگار که در دولت همان جناب معاون بهای ارز (دلار) حتا تا ۱۸ هزار تومان و شش برابر هم افزایش یافت. حال آنکه ما می ترسیدیم اگر “خدای ناکرده” رئیسی رئیس جمهور شود بهای دلار به ده هزار تومان برسد!

۵٫ حال که به “برجام” رسیدیم دوست دارم به نکته یی مهم اشاره کنم. شکی نیست که دولت و حکومت (نظام ) جمهوری اسلامی از اتاق فکرهایی برخوردار است که در این برهه های حساس و پیش از شکل گیری بحران های ساختارشکن به مقام های ارشد خط و برنامه و مشاوره می دهند. دست کم سه حادثه ی خرداد ۸۸ و دی ۹۶ و آبان ۹۸ نشان می دهد که این اتاق فکرها با اختلال های جدی مواجه هستند.

بی تردید سوسیالیست ها مشاوران بورژوازی – از هر نوع آن – نیستند که به آن ها خط و برنامه دهند. در کشور ما ممکن است کسانی تحت عنوان چپ دموکرات و سوسیالیست و سوسیال دموکرات در نقش مصلح ظاهر شوند و به بورژوازی حاکم خط و ربط دهند! در مورد همان ماجرای بنزین نیز شنیدم که یک از همین “سوسیالیست”های “محترم” از توزیع بنزین ارزان به دهک ها پائین و بنزین گران به “پورشه سواران” طرح و برنامه داده بود!”خسته نباشند!” بحث من اما این نیست. من مایلم بحران فعلی را از منظری دیگر فقط چشمکی بزنم و بگذرم! چنان که دانسته است وقتی برجام تصویب شد یک امیرکبیر “محترم” و البته “خوشرو” نیز به امیر کبیر قبلی (رفسنجانی) اضافه شد! امیرکبیر دوم چپ و راست از “شیردهی” گاو برجام سخن ها می گفت، چنان که “همه ی فرزندان ایران / خرسند بودند و خندان!” گفته می شد دیوار تحریم ها فرو ریخته و هیچ غول بی شاخ و دمی قادر به ترمیم و احیای آن نیست. انتخاب “غیرمنتظره” دونالد ترامپ اما همه ی آن رویاهای توخالی را فرو ریخت! و حالا این آقایان منتظرند تقی به توقی بخورد و یک دموکرات – مثلا جو بایدن – به کاخ سفید راه یابد و سیکل معیوب تحریم ها در مسیری دیگر ادامه یابد.

روحانی در توجیه اوضاع وخیم و بحرانی اقتصاد کنونی بارها تاکید کرده است که “ما پیش بینی نمی کردیم که چنین شود!” (نقل به مضمون) این جمله ی گهربار را جناب ظریف نیز چندین بار تکرار کرده است. گذشته از این که این آقایان هنگام امضای قرارداد برجام چنان قهقه یی سر داده بودند که صدا به صدا نمی رسید و از گلستان شدن عنقریب کشور رجز می خواندند و حتا برخی پیشنهاد می دادند که در دانشکده های علوم سیاسی چند واحد “ظریف شناسی” لحاظ شود… ناگهان یک انتخاب متعارف در آمریکا مانند گاوی عمل کرد که به بادیه ی پر از شیر جفتک می زد. این گاو جناب ترامپ بود. تا این جا جز بدیهیات است. تمام این ها را گفتم تا نتیجه بگیرم که “حرفه یی”ترین دیپلومات خوش خنده ی کشور که از قضا یک عمر در “یونایتد استیت آف آمریکا”  تشریف داشته اند با ابتدایی ترین اصول موضوعی که در علوم سیاسی به آن “پیش بینی پذیری سیاسی” می گویند؛ آشنا نبوده است!

در افزوده: نگارنده اگر از دست بیماری خلاص شود و بتواند مجموعه مقالات “سرمایه داری دولتی شوروی” – که ۳۱ بخش آن منتشر شده است را تمام کند، حتما به طرح و شرح مبسوط مبانی نظری “پیش بینی پذیری نظام سیاسی” خواهد پرداخت!

۶٫ یکی از علاقه های جناب روحانی برای مثبت نشان دادن کاروند اقتصادی دولت خود تکیه به آمار است. گرچه من چندان علاقه یی به چنین مبحث خشکی ندارم اما برای این که شیفته گان و مدافعان “با روحانی تا ۱۴۰۰” را از میدان بیرون کنم به چند آمار اقتصادی تکیه می زنم که از قضا تک تک آن ها می تواند در تعلیل و تحلیل خیزش آبان مستند واقع شود:

& بهای جهانی بنزین بر اساس دستمزد! جناب روحانی فرموده اند: “قیمت بنزین در ترکیه لیتری ۱۵ هزار تومان و در اروپا لیتری ۲۰ هزار تومان است. ما به دنبال حذف یارانه بنزین نیستیم اما می خواهیم تغییراتی در این زمینه انجام دهیم.” (نقل قول عینا صحیح و بی کم و کاست است.)

تغییرات مورد نظر همانی بود که انجام شد. افزایش ۳ برابری قیمت بنزین آزاد و پنجاه درصدی بنزین سهمیه. اما اجازه دهید برای آگاهی مخاطب عزیزمان سه تا آمار کوچولو را همین زیر اضافه کنیم تا ببینیم “غوغا بر سر چیست؟”

اگر “انگشت بنفش ها” اعم از پشیمان یا کماکان مدافع؛ قبول زحمت کنند و این سه خط آماری ناقابل را توشیح فرمایند، دانسته خواهد آمد که ریشه ی حرف حساب معترضان آبان از کجا آب می خورد:

* در ترکیه اساس دریافتی ماهانه به عنوان دستمزد چیزی در حدود ۴۲۲ یورو است که با آن می توان۵۲۷۲ لیتر بنزین خرید!

* در اروپا رقم متوسط دستمزد ۱۱۷۸ یورو است که در صورت تمایل قابلیت خرید ۱۴۷۳۱ لیتر بنزین فاقد آغشته به آب و گازوئیل را دارد!!

* در ایران رقم متوسط دستمزد به یوروی ۱۳ هزار تومانی حدود ۱۲۸ یورو در ماه است. با چنین مبلغی فقط می توان ۵۵۴ لیتر بنزین آزاد خرید!!

حالا و علی الحساب بعد از روشن شدن داستان هیجان انگیز بهای جهانی بنزین و توان واقعی خرید مردم عادی و تحتانی جامعه می توانیم به سایر علاقه مندی های اقتصادی جناب روحانی نیز بپردازیم و تصویری واقعی از “دستاوردهای درخشان” دولت “تدبیر و امید” ایشان ارائه دهیم. خواهیم کوشید آمار از همان منبعی باشد که دوستان پرزیدنت ج ا کشته مرده ی آن هستند. یعنی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول!

لطفا دقت کنید:

& تورم! در دولت احمدی نژاد بیشترین تورم نقطه به نقطه : ۴۲٫۴ درصد // بیشترین تورم ۱۲ ماهه: ۳۴٫۷ درصد بوده است. در دولت روحانی بیشترین تورم نقطه به نقطه: ۵۲٫۱ درصد و بیشترین تورم ۱۲ ماهه ۳۷٫۶ درصد بوده است. در واقع دولت جناب روحانی در دو عرصه ی رکورد ۲۰ ساله ی تورم و رکورد ۲۴ ساله ی پایداری تورم مرزها را جا به جا کرده و پیشتاز هستند!

& قیمت انواع میوه و سبزیجات در ماه اردی بهشت امسال نسبت به مدت مشابه پارسال از ۱۱۲ درصد تا ۱۳۶ درصد افزایش داشته!

حداقل دستمزد کارگران! این رقم سال گذشته (۱۳۹۷) با احتساب دلار ۴ هزار تومانی در حدود ۳۰۰ دلار بوده است. حال آن که حداقل دستمزد امسال با احتساب دلار ۱۲ هزار تومانی می شود تقریبا ۱۳۹ دلار! یعنی کمتر از نصف! به نوشته ی روزنامه ی ۱۰۰ درصد دولتی “آرمان” کارگران در شرایط کنونی (منظور پس از تصویب مبلغ حداقل دستمزد سال جاری است) ماهانه ۲٫۲ میلیون تومان کسری بودجه دارند!  نکته ی مهم دیگر اینکه در حال حاضر و به اعتبار آمار دولتی فقط ۴ درصد از کارگران امنیت و ثبات شغلی دارند. این بی ثباتی شغلی را اضافه کنید به حداقل دستمزد ۱میلیون و ۶۷۰ هزار تومانی و هزینه ی زنده گی هفت هشت میلیون تومانی یک خانوار ۴ نفره  تا یکی از دلایل اصلی جان به لب رسیدن مردم زحمتکش را در یابید.

در افزوده! چنان که پیشتر نیز تاکید کردم سوسیالیست ها مشاور و خط دهنده ی بورژوازی نیستند اما هنگام نوشتن این بخش از مطلب یکی از صحبت های اسماعیل بخشی یادم آمد. آن جا که می گفت “ما باید مسوولان را یکجا جمع کنیم و بهشان بگوییم خاک بر سر بی لیاقت تون” (نقل به مضمون) توجه داشته باشید که سهم دستمزد از هزینه ی تولید در ایران چیزی حدود ۵ تا ۱۱ درصد است. (استثمار در حد تیم ملی فرانسه قهرمان جهان!) خب؟ حال تصور کنید با ۱٫۷ درصد افزایش بهره وری و همین رقم صرفه جویی در هزینه ی تولید می توان دستمزد را تا ۴۰ درصد افزایش داد و در همین شرایط و با بهای همین ارز کنونی اگر اجناسی از قبیل آفتابه مسی و لولهنگ هم تولید و صادر شود ایجاد اشتغال خواهد شد. اما اقتصاد رانتی و فساد و بالا کشیدن وام های میلیاردی برای رونق تولید و انتقال آن به ینگه دنیا  کشور را به افلاس کشیده است!!

&  نرخ شاخص فلاکت (فقر + بیکاری) برای نخستین بار در دولت جناب روحانی (پائیز سال ۱۳۹۷) به بالای۵۰ درصد رسیده و افزایش شدید تورم و کاهش نرخ رشد اقتصادی از نیروهای پیشران آن بوده اند. (این را از روزنامه شرق نقل کرده ام)

& متوسط قیمت مسکن در تهران از مرز ۱۱ میلیون تومان گذشته. با این قیمت تورم مسکن در اسفند سال ۱۳۹۵ نسبت به همین ماه در سال ۹۶ نرخ تورم ۹۵ درصد است. تورم ماهانه – اسفند نسبت به بهمن – دقیقا ۸٫۸ درصد بوده. چنین تورمی – به ادعای روزنامه ی نئولیبرال “دنیای اقتصاد” از شهریور بی سابقه بوده! و شگفت ناک اینکه افزایش اجاره بها یا همان کرایه خانه در کنار افزایش نجومی بهای مسکن در دولت فخیمه تدبیر و امید به چنان بلبشویی دامن زد که یک سری طناز خیالپرداز برای کاهش بهای کرایه خانه کمپین مضحک “صاحبخانه خوب” راه انداختند. انگار که شاخص های اقتصادی وابسته به خوبی و بدی اخلاق شهروندان است!

& بر اساس آمار مرکز آمار ایران تغییر شاخص تورم نسبت به اسفند ۹۶ (تورم نقطه به نقطه) برای خانوارهای کل کشور ۴۷٫۵ درصد بوده اما برای استان کردستان با بالاترین درصد ۵۸٫۳ % بوده است. به این ترتیب هر خانوار کردستانی به طور متوسط ۱۰٫۸ درصد بیشتر از میانگین کل کشور برای خرید کالا و خدمات پرداخت کرده.

  & در مورد خصوصی سازی و حراج اموال مردم جای دیگری باید سخن گفت. همین قدر بگویم و بگذرم که دولت تدبیر فروش ۵۲ هزار میلیارد تومان از اموال مردم را از ابتدای سال جاری تحت عنوان واگذاری به بخش خصوصی شروع کرده. نکته ی بسیار مهم این است که:

“” سهم هر شهروند ایرانی از این فروش سخاوتمندانه ۶۵۰ هزار تومان خواهد شد.””

مابه التفاوت بنزین فعلا طلب ما، تکلیف این پول چه می شود؟

& دولت مدعی است با توجه به وضعیت کنونی کشور راهی جز افزایش بهای بنزین نداشته است. من توجه مردم را به یک موضوع ساده جلب می کنم! کافی است بدانیم که ۷۰ درصد سپرده های بانکی در اختیار۱۰ درصد از “مردم” است. بانک ها سالانه ۲۶۰ هزار میلیارد تومان سود سپرده پرداخت می کنند حال آنکه از محل وام های اعطایی ۶۰ هزار میلیارد در آمد دارند. سوالی که همیشه برگه ی آن در جیب احمدی نژاد بود این است که “گیرندگان این تسهیلات چه کسانی هستند؟ چرا بدهی های بانکی خود را پرداخت نمی کنند؟ با این تسهیلات چه می کنند؟ آیا راست است که فقط در یک مورد ۸۰ هزار دستگاه ماینر برای استخراج “بیت کوین” وارد کرده اند و….؟

و سرانجام برای اینکه به این مرثیه خوانی خسته کننده خاتمه دهم و تصویری واقعی از آینده ی خطرناک اقتصاد ایران  از منظر بانک جهانی ترسیم کنم فقط به طرح سر تیترها بسنده می کنم:::

۱٫ افزایش فقر/ ۲٫ تشدید تورم/ ۳٫ بیکاری ۱۲% / ۴٫ کاهش شدید تولید نفت/ ۵٫ تشدید کسری بودجه ی دولت / ۶٫ تشدید رکود تورمی / ۷٫ کاهش صادرات و واردات کالا و خدمات / ۸٫ تشدید شوک های خارجی / ۹٫ کاهش سرانه ی تولید ناخالص داخلی / ۱۰٫ افت ۲ درصدی رشد اقتصادی…

شک ندارم که حتا با حوصله ترین و صبورترن خواننده ی گرامی این آمار خشک و تلخ نیز خسته شده است.

 یک چایی بنوشید تا بحث را در زمینه های دیگری ادامه دهیم!

۷٫ همه ی شواهد پیش گفته موید بدیهی ترین انگیزه ها و دلایل شکلبندی خودجوش خیزش آبان است. به عبارت دیگر با وجود چنین وضع وخیم اقتصادی که بر زنده گی مردم زحمتکش آوار شده است، خیزش فرودستان بدیهی ترین و طبیعی ترین واکنشی است که در تمام جوامع سرمایه داری به سیاست های نئولیبرالی نشان داده شده است و به نظر نگارنده که نویسنده ی نخستین کتاب به فارسی در زمینه “بحران/ نقد اقتصاد سیاسی نئولیبرال” و ده ها مقاله و مصاحبه در این زمینه است، دو خیزش دی ۹۶ و آبان ۹۸ با تاخیر فراوان شکل بسته و کمترین شکی نباید داشت که اگر چنانچه اصلاحات عمیقا ساختاری به سود ارتقای معیشت کارگران صورت نگیرد در آینده یی نه چندان دور دور جدیدی از این خیزش ها، البته و حتما رادیکال تر و خونین تر در راه خواهد بود! و این امری نیست که بتوان با بگیر و ببند آن را کنترل و محبوس کرد! با این همه مقام های امنیتی و ارشد ج ا دو جریان سیاسی “پهلوی” و “مجاهدین” را رهبر اصلی این خیزش دانسته اند. برای ما که به کم ترین حد اطلاعات آنهم از نوع امنیتی و خبری دسترسی نداریم هرگونه قضاوت در این مورد از بیخ و بن ناممکن و نادرست است. با این حال من مایلم ضمن رد مستند و معقول مدعای پیش گفته استدلال های خود را نیز به میان بگذارم. طرح چنین نکاتی هیچ ربطی به این مولفه ندارد که مجاهدین از زمانی که عملا هژمونی و اتوریته ی راست ترین جناح سیاسی و نئوکان حزب جمهوریخواه آمریکا را پذیرفته اند و در جنگ سوریه عملا از سازمان های عمیقا ارتجاعی و تروریستی مانند “ارتش آزاد” مورد حمایت اردوغان پشتیبانی می کنند و روابط بسیار نزدیک و دوستانه یی با دولت های مرتجع منطقه از جمله عربستان و “شخصیت” های امنیتی آن از جمله ترکی فیصل و غیره دارند، عملا به یک گنگ ارتجاعی تبدیل شده اند و مطلقا و از بیخ و بن با اهداف مترقی بنیانگذاران سازمان (م حنیف نژاد و سعید محسن و…) فاصله گرفته اند.

من تردید ندارم که بعد از انتشار این متن نیز مانند بخش نخست آن – که دو سال پیش منتشر شد – “مجاهدین” افراد خود را علیه نگارنده بسیج خواهند کرد و به جای پاسخ درباره ی “رفاقت با جان بولتون” سخیف ترین ناسزاها و مطالب را نثار من خواهند کرد. اگر دو خط استدلال من در رد رهبری مجاهدین بر خیزش اخیر صحیح باشد تمام این فحاشی ها باد هوا خواهد بود.

اما استدلال من! سازمان مجاهدین دارای یک برنامه  ی ۱۰ ماده یی است . در بند هشتم (۸) آن به وضوح چنین آمده است:

“” ما مالکیت شخصی، سرمایه گذاری خصوصی و بازار آزاد را به رسمیت می شناسیم….” این سه مولفه از بند مورد نظر را فراموش نکنید تا به آن برگردم.

از نظر نگارنده خیزش آبان را می توان در ادامه ی جنبشی ارزیابی کرد که نطفه ی آن با شعار “اصلاح طلب- اصولگرا- دیگه تمومه ماجرا” در نزدیک به ۸۶ شهر کشور شکل بست و به مدت ده روز رشد داشت و اگر چه ظاهرا در خیابان سرکوب و جمع شد اما به شکل واقعی تری در هفت تپه و فولاد و هپکو و آذرآب و پتروشیمی ماهشهر و ده ها مرکز تولیدی خرد و کلان دیگر بزرگ و کامل شد. استراتژی بدوی و اصلی این خیزش که خود را در متن عروج دور جدیدی از جنبش کارگری بازتولید می کرد – می کند – مخالفت صریح و قاطع و بی تخفیف با خصوصی سازی است. از نظر نگارنده مخالفت با “خصوصی سازی” به این مفهوم نیست که دولت حاکم در اداره ی مراکز تولیدی گل کاشته. بسیاری از مراکز دولتی یا ورشکسته اند و یا ماه ها دستمزد کارگران خود را پرداخت نکرده اند. باری علاوه بر نکات پیش نوشته  پرچم اصلی جنبش نیز با شعار نانکارآزادی بر فراز دستان پر توان کارگران به نمایش در می آمد و کماکان در می آید. متحدان این جنبش با همین شعار در دانشگاه جنبش دانشجویی و خود را به عنوان پاره یی از آن “فرزند کارگران” دانستند و به صراحت تاکید کردند که کنار پدران کارگرشان می مانند.

به این ترتیب پرسش اصلی این است که اگر خیزش آبان در ادامه خیزش دی قابل تبیین است و در این مدت مسوولیت حفظ و حراست و استمرار آن جنبش بر دوش کارگران هفت تپه و فولاد و هپکو و….بوده؛ برنامه ی خصوصی سازی و اقتصاد فریدمنی بازار آزادی مجاهدین می خواهد به کدام بخش از نیازهای جنبش پاسخ گوید؟ این برنامه نیز درست مانند برنامه ی یک سازمان دست راستی دیگر که خود را مدیریت شورای گذارمی خواند و افراد محافظه کار وابسته به نئوکان های جنگ طلب آمریکایی را – امثال محسن سازگارا و شهریار آهی –  در خود سازمان داده است؛ نه فقط هیچ شانسی برای کسب قدرت سیاسی ندارد بلکه از نظر منطقی نیز نباید از سوی معترضان به فقر و گرانی و تورم و بیکاری استقبال شود. مگر آنکه ساز و کارهای دیگری در کار باشد که خارج از فهم نگارنده است.

اما بازگشت خاندان جلیل سلطنت و یگانه بازمانده و دارنده ی “فر شاهنشهی” به قدرت سیاسی همیشه من را یاد آن مثل و خاطره ی رفیق دردانه ام شاملو در رم و در مواجهه با تظاهراتِ جمعی “شاه دوست” می اندازد که “یارو رو به ده راه نمی دادند می گفت به کدخدا بگید جای من را روی پشت بام بیندازد!” اما از این لطیفه که بگذریم من در مقاله یی مستقل تحت عنوان “حافظه تاریخی ما و اعلیحضرت آنان”  امکان عروج مجدد سلطنت طلبان از نوع خانواده ی پهلوی را به طور مستند و مستدل پاسخ داده ام و از این می گذرم. با این همه وقتی که به مصاحبه های این “جوان” (رضا پهلوی) و به ویژه دو مصاحبه ی اخیرش با تله ویزیون ایران اینترنشنال دقت می کنم سخت حیرت زده می شوم که چگونه ممکن است یک نفر با داعیه ی کسب قدرت سیاسی از فهم و تجزیه و تحلیل ساده ترین مباحث سیاسی اقتصادی نیز عاجز باشد. باز هم “فرشگردی” های اطراف شاهزاده که می توانند دو کلمه ی حفظ کرده را بلغور کنند!! برای اینکه به عرض بنده برسید فقط اندکی در تحلیل مشعشع شاهزاده پیرامون خیزش آبان با اشاره به انقلاب کوبا و نام بردن از کاسترو و چه گوارا  تامل کنید !

۸٫ به محور اصلی بحث خود وارد می شوم. به ضعف ها و قوت های خیزش آبان می توان و باید به طور مبسوط پرداخت. با توجه به طولانی شدن بحث از نظر من فقدان یک حزب سیاسی کارگری انقلابی در راس رهبری این جنبش و هر جنبش آزادی خواه و برابری طلب دیگر مهم ترین دلیل ناکامی آن است. مضاف به اینکه تبدیل نشدن طبقه ی کارگر از طبقه ی در خود به طبقه ی برای خود، و مولفه هایی همچون فقدان تشکل های مستقل کارگری در محیط کار و البته یک تشکل سراسری کارگری  -که همه گی به هم تنیده اند- در شمار ضعف های مشهود خیزش است.

اما درباره ی نقاط قوت این خیزش. چنان که دانسته است سوسیالیست ها هر جنبشی را بر اساس موتور محرکه ی طبقاتی آن، طبقات شکل دهنده ؛ شعارها و مطالبات ارزیابی می کنند. جنبش ارتجاعی سبز که هسته ی مرکزی و رهبری اش را اصلاح طلبان شکل می دادند مطالبه ی اصلی اش ” رای من کو” بود و گرچه در ادامه به جاهای دیگر کشید و از کنترل اصلاح طلبان خارج شد اما در این برهه به هسته های بسیار کوچک و شدیدا آسییب پذیر تجزیه شده بود که راه به جایی نمی برد. مضحک ترین طرح و پیشنهادی که در مورد اتخاذ یک تاکتیک معین برای پیشروی جنبش شنیده شد و من در طول نزدیک به چهار دهه فعالیت سیاسی هنوز با شنیدن آن به عقل سالم طراحش شک می کنم همان ماجرای مسخره ی اسب تروا در روز ۲۲ بهمن ۸۸ بود که از سوی عطالله مهاجرانی به عنوان یکی از “نظریه پردازان” پنجگانه ی جنبش سبز مطرح شد!!

 مرکز تجمع خیزش سبز خیابان های شمال تهران از ونک تا اطراف ۷ تیر و غیره بود. عناصر و افراد آن را دختران و پسران آیفون سیکس به دستی تشکیل می دادند که آخر شب روی تر و تمیز بودن انحنای جراحی دماغ خود کل کل راه می انداختند و تعداد الماس های ساعت رولکس خود را به رخ هم می کشیدند. همان پورشه سوارانی که اگر بهای بنزین نه ۳ هزار تومان که ۳۰ هزار تومان هم شود کک شان نخواهد گزید و کماکان در خیابان های شهرک غرب و جردن بدون توجه به ایست و جریمه ی پلیس لایی خواهند کشید!! همان ها که بعدا در تشییع جنازه آن خواننده ی پاپ نیز در جمعیت میلیونی سنگ تمام گذاشتند! اوج مطالبات آن جنبش در نماز جمعه ی رفسنجانی به میان کشیده شد. تمام زور موافقان و مبلغان چپ دموکراتش این بود که با پیروزی موسوی افرادی همچون راغفر یا مومنی زمام امور اقتصادی کشور را به دست گیرند؛  باد به غبغب “بورژوازی ملی” بیندازند و از “تولید داخلی” در برابر “تولید بنجل چینی” دفاع کنند. هیچ مشکلی هم با خصوصی سازی نداشتند، چنان که من (سال ۸۹ ) در مقاله ی مبسوط و مستند اقتصاد بازاری موسوی شرح داده ام. خیزش دی ۹۶ اما از اساس با جنبش ارتجاعی سبز و خواهر خوانده ی آن محفل بنفش از بیخ متفاوت بود. (بنگرید به بخش نخست همین مقاله تحت همین عنوان)

اما درباره ی نقاط قوت خیزش آبان! مستقل از اینکه طرح این نکته که “نباید اجازه داد این خیزش ها به سرعت رادیکال و قربانی خشونت شوند” امری کاملا ذهنی است و مردم خشمگین در چنین مواقعی برای شنیدن نصیحت به خیابان نیامده اند، مساله ی اصلی این است که به هر حال سرعت رادیکال شدن و در آویختن با پلیس با توجه به عدم توازن قوا در بهترین تخمین این خیزش ها را ظرف یک هفته تا ده روز خاموش می کند، تلفات زیادی به جا می گزارد، دستگیری های زیاد و ضرب و شتم و جراحت بر هزینه ها می افزاید و خیزش را به محاق می کشد. هر میزان که مردم زحمتکش بیشتری بدون درگیری مستقیم با پلیس و عوامل سرکوب به این خیزش ها اضافه شوند شانس پیروزی آن ها فزونی می یابد. هگل جایی گفته بود هر کمیتی سرانجام امکان تبدیل شدن به کیفیت را دارد. در مجموع خیابان بیش از یکی دو هفته نمی تواند میزیان اینگونه خیزش ها باشد مگر آن که دیگ اصلی جنبش در جای واقعی خود بجوشد. و آن جایی جز کارخانه و مراکز تولیدی صنعتی بزرگ و تعیین کننده نیست. انقلاب بهمن ۵۷ نه با راهپیمایی های میلیونی خیابانی و نه با مزخزفاتی همچون گوادالوپ شاه را مات کرد.انقلاب بهمن ۵۷ زمانی پیروز شد که کارگر نفت مارهبر سر سخت ما شد.”

۹٫خیزش آبان بسیار سریع تر از زمان مورد انتظار رادیکالیزه شد و معترضان زیادی به خاک افتادند. چرا؟ ج ا پیشتر و در جریان خیزش ۸۸ نشان داده بود که از این تجربه (برخاسته از انقلاب بهمن) و  توان مدیریتی در کنترل اعتراض های خیابانی برخوردار است که با حداقل تلفات و زخمی های ممکن آن ها را کنترل کند. خیزش ۸۸ اگر در سوریه ی بشار اتفاق افتاده بود همان یکی دو روز اول ده ها هزار کشته بر زمین می ماند. از سوی دیگر نخستین دلیل تلفات اندک خیزش ۸۸ این بود که مردم در سطح میلیونی یا ده ها هزار نفری در خیابان حضور داشتند و تمام کوچه پس کوچه ها را پر کرده بودند. شلیک به مردم معترض میلیونی کار آسانی نیست. مقایسه کنید حمله ی ارتش شاه به تجمع ۱۷ شهریور و انفعال در عاشورای ۵۷ را. در دی ماه ۹۶ نیز حکومت کوشید محور سرکوب و کنترل تظاهرات را بر ضرب و شتم خیابانی و زهر چشم گرفتن و در نهایت دستگیری بگذارد. گرچه ما از تعداد واقعی تلفات خیزش ۹۶ آگاه نیستیم اما تصور می کنیم با توجه به عمق رادیکال آن پلیس تا حد ممکن “مدارا” کرده بود!! آبان ۹۸ اما از بیخ و بن با سایر خیزش هایی که تا کنون ظرف چهل سال گذشته سراغ داشته ایم متفاوت بود. نیروهای پلیس از همان ابتدا به خشن ترین شکل ممکن به تظاهرات شبیخون زدند و حتا کار به فاجعه ی بسیار غم انگیز تیراندازی مستیم با سلاح های مهلک جنگی کشیده شد! به راستی چرا دراین خیزش حکومت از همان ابتدا تحمل خود را از دست داد و معترضان را به خاک افکند؟ در تحلیل شخصی من – که تبعا هیچ ابرامی بر صحت آن ندارم – ماجرا از این قرار است که هر گاه دیپلوماسی خارجی ج ا در خارج از کشور ضعیف عمل کرده در داخل با شدت بیشتری تو سر مخالفان زده است. شکست برجام؛ بی نتیجه ماندن طرح اینستکس، پا در میانی های بی فایده ی نخست وزیر ژاپن تا رئیس جمهور فرانسه از یک سو و فشار روز افزون تحریم ها از سوی دیگر در مجموع ج ا را درمخمصه یی عجیب قرار داده است که به روشن ترین شکل ممکن در سخنرانی ده روز قبل روحانی در یزد شنیده شد. “با شرایط انزوای کنونی کشور را نمی شود ادامه کرد و برای خروج از این بن بست تنها راه رفراندوم است!”

اگر چه تا کنون روحانی از موضوع رفراندوم مورد نظر خود سخنی نگفته است اما به احتمال فراوان او و دوستانش راه خروج از بن بست فعلی را در ادغام در سرمایه داری غرب و به ویژه آمریکا می دانند!

۱۰٫ من ده سال پیش طی یک مصاحبه ی مبسوط در پاسخ به پرسش های “شش تایی” مجله ی “آرش” کاپیتان پرویز قلیچ به نکته یی پرداختم که مرور زمان درستی آن را ثابت کرده و با اشاره یی شتابزده از آن می گذرم. اساسا حکومت های برآمده از انقلاب یا کودتا برخلاف حکومت های متعارف به نحو عجیبی کمتر رفرم پذیر هستند و غالبا “صفر و یک” عمل می کنند. در سال های اخیر سیاستمدارانی چون زین العابدین علی و حسنی مبارک و پیش از ایشان شاه ایران نماد تیپیک دیپلومات های متعارفی بودند که به محض در تنگنا واقع شدن قدرت را رها کردند. یک بخش مهم این ماجرا به سرسپرده گی این دیپلومات ها به قدرت های برتر امپریالیستی و اطاعت از دستورات نیز مربوط می شود. شاه به محض توصیه ی سالیوان کشور را به امان خدا ول کرد و رفت. اما فی المثل حکومت هایی مانند سوریه ی بشار اسد – و حتا صدام و قذافی- تا آخرین امکان مقاومت کردند و با دستور و توصیه ی این و آن کنار نرفتند. با توجه به پایان دوران “استقلال بورژوازی” -از هر نوع – دوستانی از چپ خلقی این خصلت را به حساب “استقلال سیاسی” این حکومت ها گذاشته اند اما در تعریف ارتباط این استقلال کذایی با جهانی شدن اقتصاد در دوران نئولیبرالیسم درمانده اند!

درواقع همین خصلت صفر و یک است که امکان رفرم در حکومت هایی شبیه ج ا و سوریه را منتفی می کند. در جریان انتخابات ۸۸ و پس از تائید رهبر ج ا مثل روز روشن بود که تمام تهران که سهل است کل کشور نیز راهپیمایی سبز کنند آن انتخابات تکرار نخواهد شد. من با وجود خوشبینی دوستان لیبرال چپ خود این مدعا را مکتوب و دلایل آن را مدون کردم. ماجرای “بنزین خونین” را نیز باید در همین قاعده ارزیابی کرد و ژست های توخالی چند پارلمانتاریست فرصت طلب در کنار کل مجلس شورای اسلامی را – که پیش از اظهار نظر صریح عالیترین مقام سیاسی مذهبی ج ا – قصه پردازی می کردند در موارد مشابه هرگز نباید جدی گرفت!

شاید بتوان گفت – به عنوان یک توصیه به دوستان “چپ لیبرال” و “مشروطه گرا” – که با توجه به فرا پیش بودن انتخابات مجلس اسلامی بهترین نتیجه ی این قسمت از بحث ما مهمل بودن حمایت از کل جبهه ی اصلاحات به هر صورت اعم از رای دادن است! جریانی که از “توسعه سیاسی” – دموکراتیزاسیون سبک کار – دوم خرداد ۷۶ به دفاع از نرمالیزاسیون  دوران روحانی فرو افتاده همان بهتر که سرش را زمین بگذارد و بکپد!

۱۱٫ به این بخش که رسیدیم جالب است اشاره کنم که در وقایع ۱۸ تیر ۱۳۷۸ اصلاح طلبان با منت و نخوت کنار جریان دانشجویان خودی (تحکیمی ها) ایستادند. در انتخابات ۸۸ چون خود را از پیش برنده می دانستند تا مدت ها در مقابل نظام سیاسی حاکم قرار گرفتند و چند صباحی هم زندان دارای “اینترنت پرسرعت و استخر” – به تعبیر جناب حجاریان- و “نوساز” – به تعبیر جناب ع عبدی را تجربه کردند. (البته این دومی قبلا کلنگی بودن ساختمان زندان را رد کرده بودند! باری ماجرای ادعای “کودتا” و “تقلب” در انتخابات ۸۸ سرانجام با معجون و نفس حق “تئوریسین اصلاحات” به عبارت سلیس “تدلیس” تکامل یافت و ماجرا تمام شد. اما از این ها که بگذریم موضع اصلاح طلبان در خصوص خیزش دی ۹۶ بسیار قابل تامل است. “برادران امنیتی” دیروز که برای اولین بعد از دوم خرداد با خیزشی مواجه می شدند که نه فقط کمترین سمپاتی به جناح ایشان نشان نمی داد بلکه حتا زیر آب شان را هم می زد ناگهان دور سید خندان گرد شدند تا تصمیم بگیرند که “بله! اصلا بعله! اینا که تو دانشگا تهرون گفتن اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا؛ یه جمع چل پنجا نفره بیشتر نبودند که…..” برای اثبات این کشف کشاف اصلاح طلبان هابز خوانده ابتدا از تمام بچه محل های خود – از جمله علوی تبار و عبدی و حجاریان و شرکا و سهامداران – استشهاد محلی گرفتند. اما این سند ممهور و مطابق با اصل کافی نبود. سپس رفتند سراغ “چریک پیر”! کی؟ همان کسی که برای یک قرار پنج دقیقه یی با مصطفا شعاعیان روزها و ماه ها خماری کشیده بود! بله درست حدس زدید. بهزاد نبوی! بهزاد خان که خود را “عضو ثابت و غیر قابل تغییر” – به نقل از نوذر آزادی از سریال “ایتالیا ایتالیا”-  مجاهدین انقلاب اسلامی می دانند بارها و آخرین بار همین سه هفته پیش به صراحت ابراز لحیه فرمودند که : “در اعتراضات دی ۱۳۹۶ در تهران تظاهرات محدودی برپا شد؛ شاید حدود ۲۰۰ نفر مقابل در اصلی دانشگاه تهران شعار اصلاح طلب؛ اصولگرا؛ دیگه تمومه ماجرا سر دادند که احتمالا مربوط به گروه های چپگرا و مخالف انقلاب بودند!” (به نقل از یک توئیت از اینترنشنال) تا این جا مسوولیت خطیر جناب نبوی تمام می شد و بقیه کار از جمله گراو دادن به امثال قوچانی و دوستانش سپرده می شد. منتها جناب نبوی با آن همه سابقه ی “چریکی” روشن نمی کرد که این دویست نفر ناقابل پشت حصارهای دانشگاه مگر چقدر بار سیاسی دارند که ظرف دو سال گذشته شما و برادرانتان راه و بیراه به ایشان گیر می دهید؟ ۲۰۰ جوان در برابر آرای میلیونی سیدخندان راه به کجا تواند برد که شما ول معامله نیستید؟ در ماجرای دی ۹۶ اصلاح طلبان ده ها بار بیشتر از اصولگرایان نسبت به “عدم سرکوب”خیزش مردم بی لبخند ناشکیبایی کردند و به دستگاه های پلیسی حکومت گیر دادند که ” پس چرا نمی زنید؟” یکی از این ناشکیبان جناب مهاجرانی و جلایی پور فرماندار بودند. از قرار آب و هوای لندن و حمایت های مادی و معنوی آل سعود آن دوزار “تسامح و تساهل” عطا خان را نمدار کرده!

بعد از خیزش دی ۹۶ دو جناح به ضرورت دریافته اند که با وجود هرگونه اختلاف سیاسی داخلی، یک جریان بالنده و جوان و در عین حال با پیشینه ی تاریخی غنی در تقابل جدی با ایشان در حال عروج است که فی الحال از هفت تپه و فولاد و هپکو برخاسته و در میان دانشجویانِ انقلابی – که خود را فرزند همین کارگران می خوانند – نیز ریشه دوانده.

به این ترتیب از دی ۹۶ عملا صف بندی های مبارزه ی طبقاتی نه فقط روشن تر شده بلکه قطب های اصلی آن نیز به وضوح معین گردیده!

۱۱٫ یکی از مراکزی که در جریان خیزش آبان بیش از هر موسسه و اداره ی دولتی و خصوصی دیگری مورد تعرض قرار گرفت – به گواهی آمار دولتی – بانک ها بودند. به راستی کیست که نداند بانک ها ظرف سال های گذشته و به ویژه بعد از عروج دولت احمدی نژاد چه پوستی از کله ی مردم فقیر و زحمتکش کنده اند. بالا کشیدن سپرده های کوتاه و بلند مدت طیف های تحتانی جامعه که تنها پس انداز خود را برای دوزار سود به این موسسه ها سپرده بودند واقعا یک فاجعه است که خسارات ناشی از تاخیر در پرداخت این سپرده ها با توجه به سقوط ارزش برابری ریال با دلار و تورم هرگز پرداخت و جبران نشد.

اجازه بدهید برای رفع خسته گی به یک فکت اشاره کنم. من در سال۱۳۹۴ مبلغ ۵۰ میلیون تومان به موسسه ثامن الحجج سپردم تا از قبل سود آن مرهمی بر زنده گی خود بگذارم. با توجه به اینکه در این برهه هنوز از طرف وزارت کار به عنوان “مستمری بگیر” با حداقل دستمزد شناخته نشده بودم. در این برهه قیمت یک خود رو پراید چیزی در حدود ۲۱ میلیون تومان بود (دولتی). در واقع با این سپرده ی ما می توانستیم دو دستگاه پراید بخریم و هفت هشت میلیون تومانی هم برای مان بماند. مانند خیلی دیگر از مراکز مالی؛ این موسسه  – که اکنون به بانک انصار تبدیل شده – و سایر موسسه های مشابه با گردن کلفتی تمام گفتند پول نداریم و ده شاهی از سپرده ی شما را پس نمی دهیم! من البته به عنوان کسی که زیر و بم این اقتصاد فاسد و مراکز مالی غارتگرش را خوب می شناسم به هیچ عنوان شگفت زده نشدم. باری آن سپرده ی ۵۰ میلیون تومانی را عودت ندادند و ندادند و نداند تا دلار سه هزار تومانی شد ۱۶ هزار تومان و بهای همان پراید حلبی شد دو برابر چیزی نزدیک به ۵۰ میلیون تومان. به عبارت دیگر موسسه ی مالی ثامن به ساده گی و با گردن کلفتی دستکم و در خوشبینانه ترین حالت ۲۵ درصد پول من مستمری بگیر را بالا کشید. حالا تصور کنید این موسسه ها با سرمایه ها و سپرده های نجومی و کلان چه کردند. بالاخره بانک هایی که نمادشان امثال خاوری (رئیس فراری بانک ملی) و علی صدقی (رئیس اسبق بانک رفاه کارگران) باشند معلوم است که در چنین خیزش هایی مورد تعرض مردم گرسنه قرار می گیرند.

در افزوده : به گزارش تسنیم “فیش حقوقی علی صدقی که در رسانه ها منتشر شد؛ به عنوان مدیر عامل بانکی که نام کارگران را یدک می کشد نزدیک به ۲۴۰ میلیون تومان بوده!!!” به عبارت دیگر این جناب صدفی که منصوب برادر رئیس جمهور محترم تشریف داشته دستکم در برهه ی مورد نظر ماهانه به اندازه ۲۴۰ کارگر حقوق دریافت می کرده. حالا مزایا و پاداش و عیدی و حق استراحت اهل و عیال بماند.

معلوم است در روزگاری که خبر مثل برق منتقل می شود و تحتانی ترین مردم کوچه و خیابان نیز نسبت به چنین اخباری مطلع هستند بانک ها و موسسه های مالی زیر ضرب قرار می گیرند. حالا من اصلا وارد بحث های تکراری “ضدکاپیتالیستی” بودن حمله به بانک ها که خب همه آن را تکرار می کنند نمی شوم.

۱۲٫ از ابتدا گفتم که حال ناخوشایند من احتمالا به انسجام و یکدستی مقاله لطمه خواهد زد. با این فرض مسلم وارد این برخورد دوگانه ی ج ا با اعتراض های مردمی و خیزش های توده یی شویم. رسانه های صوتی تصویری ج ا صبح تا شب مشغول پخش باتوم خوردن جلیقه زردهای فرانسوی و نکوهش پلیس سرکوبگر فرانسه است. تردید ندارم کمتر رسانه یی به اندازه “پرس تی وی” اخبار جنبش وال استریت را پوشش داده باشد. بسیار خوب چگونه است به اینجا که می رسد رسانه های دولتی ایران نه فقط اخبار و اطلاعات را سانسور می کنند بلکه معترضان را به جریان ها و سازمان های مرده و مرتجعی نسبت می دهند که اگر حتا یک درصد مدعای شان درست باشد آنگاه باید در تمام ساز و کارهای امنیتی حاکم به دیده ی تردید نگریست؟

۱۳٫ من به دلیل بیماری بیش از دو ماه است که از خانه خارج نشده ام. و دسترسی ام به اخبار با توجه به قطعی نت دوستان و عزیزانی بوده اند که برای ملاقات به خانه می آمدند و ضمن نقل اخبار تصاویر و فیلم هایی از اعتراضات را برای من به نمایش می گذاشتند. در یکی از این فیلم های کوتاه جوانی را دیدم که در مقابل یک افسر تا بن دندان مسلح پلیس ایستاده بود و فریاد می کشید :” شلیک کن! بکش! من ده روزه غذای گرم نخورده ام. گشنمه بابا! گشنمه!” وجدانم و شرافتم را شاهد می گیرم که از لحظه ی مشاهده ی این فیلم دو دقیقه یی بارها گریسته ام!

آنچه که جوان حاضر در فیلم کوتاه می گفت چیزی بیش از “درد مشترک” است. درد ۱۸ میلیون حاشیه نشین که قوت روزانه شان را از سطل های آشغال می یابند. در سرزمین مازراتی سواران!

در واقع جغرافیای اعتراض ها نیز نشان می دهد که این مردم گرسنه و بیکار هستند که جوش آورده اند! متاسفانه به دلایل پیشگفته دوستان فراوان من نتوانستند یک آمار نصفه نیمه ی میدانی برای من تهیه کنند. با این حال در همان هیر و ویر شهرک های فقیر نشین اطراف تهران از جمله اسلام شهر و مارلیک و قلعه حسن خان ۱۲۷ نفر مورد پرسش دو سوال ساده ی دوستان من قرار گرفتند.

الف. از این ۱۲۷ نفر ۹۱ نفر گفته بودند اصلا خودرو ندارند! ۲۱ نفر گفته بودند موتور سیکلت دارند و با آن در تهران و جاهای دیگر مسافرکشی می کنند. از ۱۵ نفر دیگر ۹ نفر دارای خودروی پراید بودند ؛ سه نفر نیسان وانت داشتند و ماشین بقیه متفرقه از جمله پژو ۴۰۵ بوده. همه ی ۱۵ نفر دارنده گان خودرو به دوستان ما گفته بودند که با وجود مشاغل متفرقه از معلمی تا کارمندی شهرداری در ساعات بیکاری مسافرکشی می کنند!

ب. اگرچه در آن شرایط خاص “پرسش میدانی” که به وضع جنگی مانسته بوده ؛ دوستان من به طور تقریبی توانسته بودند دریابند که در آمد متوسط پرسش شونده گان از ۷۰۰ هزار تومان تا ۲۸۰۰ هزار تومان متغیر بوده. تعدادی از آن ۱۲۷ نفر به دوستان من گفته بودند که زنده گی شان از طریق خرده دزدی ، جیب بری و مشابه می گذرد. به طور واقعی ۹۳ نفر از ۱۲۷ نفر گفته بودند که کل درآمد ثابت شان از همان ۴۵ هزار تومان یارانه فراتر نمی رود که خب قدرت خرید آن اکنون به حدود ۶ هزار تومان کاهش یافته.

من به عنوان یک پژوهشگر حرفه یی اینقدر می فهمم که آمار و ارقام پیش نوشته نمی تواند مبنای هیچ تحلیل و تفسیر منسجمی واقع شود. با این همه وقتی که اوضاع اقتصادی را از مبدا زنده گی شخصی خودم شروع می کنم و به معارضان شهریار تا بهبهان می رسم عمق فاجعه جانم را می سوزاند!

بعد از تحریر!

حال مردم کارگر و زحمتکش ایران بد است! بدتر از همیشه!  از ۱۴ میلیون حاشیه نشین – که رئیسی در مناظره با روحانی در سال ۱۳۹۶ می گفت و به نظر می رسد رقم واقعی اش تا ۱۸ میلیون باشد- و اکثریت مطلق مردمی که زیر خط فقر دست و پا می زنند و حتا پول کشیدن دندان پوسیده یی را ندارند که خواب در چشم ترشان شکسته و….همه و همه حال شان بد است. این فاجعه اما یک روی سکه است.

وقتی دولتی و نظامی برای بهبودی حال مردم اعم از رفاه و معیشت و افزایش دستمزد بالای خط فقط ۷ میلیونی و…. دست به هیچ حرکت ملموس و موثری نمی زند و فقط شعار می دهد و تنها دغدغه اش واگذاری اموال دولتی و باز کردن هر چه بیشتر زنجیرهای بازار و خصوصی سازی و انجماد دستمزد و مشابه است دقیقا روی انبار باروت فقر و بیکاری و حاشیه نشینی نشسته و بدون افزایش سه برابری بهای بنزین نیز باید منتظر انفجار این انبار باروت باشد. ماجرای بنزین ظاهرا تمام شد و عوارض تورمی اش سه چهار ماه دیگر چنان بیرون خواهد زد که …..

خسته شدم. توان تحلیل رفته تن و جان بیمارم بیش از این اجازه نمی دهد و وجدانا اگر اصرار و ابرام تعداد فراوانی از دوستان گرمابه گلستان نبود واقعا و بی مبالغه نوشتن یک بند این متن نیز دخلم را می آورد.

محمد قراگوزلو.

مقاله در تاریخ ۲۴ نوامبر و ۳ آذر تکمیل شد.

*شکوه خیزش مردم بی لبخند عنوان مقاله یی مبسوط و پرخواننده است که در تحلیل خیزش دی ۹۶ نوشته شد.

بخوانید:

شکوهِ خیزشِ مردمِ بی لبخند! و یک نکته پیرامون شعارهای ارتجاعی – محمد قراگوزلو

https://akhbar-rooz.com/?p=13223 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

19 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کیا
کیا
4 سال قبل

رفیق قراگوزلو در حالت مریضی زحمت کشیده اند و مقاله ای در مورد وضع کنونی به در خواست رفقای دیگر نوشته اند ،ولی موضوع مجاهدین مطرح میشود ،از خودمان سوال کنیم!
در پس این واقعیتی قرار دارد که به تلخی به آن می پردازیم، من مقاله آفتابکاران را هم خوانده ام و به اندازه کافی از جریانهای قدیمی هم اطلاع دارم ولی اکنون بزرگی فاجعه حکومت ولایی را که ۴۰ سال خود را سازمان داده است و توانایی و پتانسیلی چندین برابر داعش و شباهت هایی با نازی های هیتلری را دارد با دخالت خارجی و بحث های چپ و راست گرایانه بچه گانه ادامه می دهیم.
این مردم قربانی های این حاکمیت خواهند ماند اگر نتوانیم به یک جبهه مستحکم تبدیل شویم و از کمک های جهانی استفاده نکنیم.

جمشید برومند
جمشید برومند
4 سال قبل
پاسخ به  کیا

آقای کیا ، در ایران ،بعداز انقلاب شکست خورده ، این مردم ایران بودند که تمام هزینه های مقاومت علیه حکومت مرتجع دینی ، جنگ تحمیلی و تمام بلاهای زمینی را پرداختند.
اگر برای گذر از حکومت فاسد دینی نیاز به «جبهه » و هر تدبیر دیگری ست ، این مردم و نیروهای مختلف مردمی در ایرانند که باید همانطور که تا امروز در سخت ترین شرائط بدون داشتن امکانات علنی هزاران اعتراض را سازمان داده اند و شعار ها تکامل یافته است به آن مرحله برسند که «جبهه» یا هر دولت موازی یا دولت موقت را تشکیل دهند.

ما مهاجران و پناهندگان که اجبارا ایران را ترک کرده ایم باید نقش خود را در یابیم و بعنوان پشت جبهه مبارزات مردم به جنبش آزادیخواهانه مردم ایران یاری رسانیم. امیدوارم همایش های باشکوه و بی نظیر سال ۱۳۸۸ در خارج از کشور علیه حکومت اسلامی ایران تکرار و ادامه یابد.

محمد قراگوزلو
محمد قراگوزلو
4 سال قبل

http://www.aftabkaran.com/2018/01/25/%D8%AF%D8%B2%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%DA%86%D8%B1%D8%A7%D8%BA-%D9%85%DB%8C-%D8%A2%DB%8C%D9%86%D8%AF-%D8%AD%D9%85%DB%8C%D8%AF-%D9%86%D8%B5%DB%8C%D8%B1%DB%8C/
من نه وقت و نه حوصله پاسخ به کامنت های ” برادران” مجاهد را ندارم اما برای دروغ بودن کل ادعای کامنت نویس محترم به این مقاله جناب صدری که از اعضای اشرف نشان است توجه می دهم.
عزت زیاد
بحث تمام

کیا
کیا
4 سال قبل

اینجا کمتر برادران مجاهد مینویسند.
صحبت بر سر این نیست که مجاهدان بی حرف و کاملا صحیح عمل می کنند ،حتی مجاهدان بخاطر دید مذهبی اشان موجب ترس مردم هم هستند ولی رئالیست بودن و دمکرات بودن اینست که به دیگران هم احترام گذاشته شود !

محترم خانم
محترم خانم
4 سال قبل
پاسخ به  کیا

کیا جان خیلی پرتی عزیز! مجاهد و پهلوی چی چهاردست و پا آویزان امپریالیسم شدن که به ایران تجاوز بشه بعد تو از رئالیسم و دمکرات بودن دم میزنی؟ حواست کجاست عزیز؟

کیا
کیا
4 سال قبل
پاسخ به  محترم خانم

محترم خانم محترم!
سلطنت طلب ها که محکومند ،چون شاه دیکتاتور و امریکایی بود و نظام ضد انقلاب بود!
مجاهدان خاین ،دنبال خرجی ها و وابسته به متجاوزان هستند!
این اصلاحطلب و آن اصولگرا هم آدمکش مباشند!
و بقیه جریانها هم اشکالاتی دارند یا تجزیه طلب و یا فرقه طلب هستند ،
خوب چگونه می خواهیم مملکت را نجات بدهیم! با کی!؟
شباهت این با آنچه همین خونریزان حاکم می گویند باعث تعجب نیست!؟

مانی فرزانه
مانی فرزانه
4 سال قبل
پاسخ به  کیا

نه ! جناب کیا ، به این شوری هم نیست که نوشتید. بهتر ست به لینکی که آقای محمد قراگوزلو در کامنت خود در همین بالای کامنت جنابعالی گذاشته یک بار مراجعه کنید و ببینید که چه سریع بعداز انتشار مقاله ی آقای قراگوزلو پاسخ حاضر و آماده شد . حکومت اسلامی را ولش کن با با !
تا بحال این سایت را ندیده بودم . اسمش «آفتابکاران » ست یعنی در عوالم دوران انقلاب ! معلوم نیست دم خروس را باید باور کرد یا قسّم حضرت عباس را ….. از میراث فرهنگی انقلاب و جنبش فدائیان خلق هنوز سوء استفاده میشود ولی در این ۴۰ سال هزار جور معلق زدند. .اصلا کاری به منطق نویسنده ی پاسخگو به آقای قراگوزلو هم ندارم . ولی این حضرات جرات ندارند پنجره کامنت خود را برای خوانندگان باز بگذارند . چرا ؟ این ها و شاه دوستان به همه جا در فضای مجازی سر میزنندو هر لاطائلاتی که میخواهند می نویسند ولی صفحات خود را چنان چفت و بست میزنند مبادا کسی اظهار نظر کند و آبرویشان در بین دوستانشان برود .
بگذار این نیروها در خارج از کشور هر چه میخواهند دل تنگشان بگوید ولی از بابک زهرائی در روزهای انقلاب عبرت بگیرند که چگونه امثال بنی صدر که خودش نیز از خارج کشور با هواپیمای معروف خمینی به ایران «وارد » شده بود او را برای »مزاح» به مناظره تلویزیونی آورد.
شما فکر می کنید مردم در ایران به این حرفها که شما نوشتید اهمیت میدهند؟
وقتی مردم از حکومت آدمکشان و لومپنان عبور کردند فرقی نمی کند اهل بیت سلطنت و مجاهدین و بقیه نیروهائی که به نیروی اصلی تغییر در ایران یعین مردم اهمیت نمی دهند .
این مردم بیش از بیست سال است با آزمون و خطا این حکومت را به لبه ی سرنگونی کشانده اند.
شما از کیسه ی خلیفه می بخشید که برای شاهدوستان و مجاهدین دل میسوزاند.
بهتر است از نقش این جزیانات که نام بردید در این ۲۰ سال که گویا بیش از چهار هزار حرکت اعتراضی علیه حکومت اسلامی انجام داده اند .روشنگری فرمائید.

محترم خانم
محترم خانم
4 سال قبل
پاسخ به  کیا

کیا جان، در محاسبات خودت مردم رو دستکم نگیر. این رژیم باید بدست مردم بیفتد و نه بیگانه و نوکرانش. مردم رهبرانشان را هم از میان خود انتخاب میکنن . نه از میان ۴ تا پیر و پاتال و یا در یو اس ای بدنیا آمده ها یی که فارسی رو بزور حرف میزنن. یکی از این یو اس ای بدنیا آمده ها در بی بی سی وقتی ازش پرسیدن نفوذ مجاهدین در ذداخل چقدره گفت خیلی نفوذ دارن با سناتورها و نمایندگان جمهوری خواه و دمکرات رابطه خوبی دارن. عزیز تو با این موجودات برای چه هدفی میخوای اتحاد کنی؟ تحویل دادن ایران به امریکا؟

نسیم
نسیم
4 سال قبل

ظاهرا” کم آورده ای جناب، این چه برخوردی است. نه برای مجاهدین (که با ایده ئولوژی و مافیا شان هیچ و هیچ قرابتی ندارم) بلکه برای احترام به خوانندگان خود پاسخ شان را بدهید. یادتان باشد که هنوز بقدرت نرسیده اید.
این دو جمله ارتباطی به مقاله تان ندارد.

peerooz
peerooz
4 سال قبل

“هوی” جناب مجد, جواب “های” جناب قرا گوزلو ست: هیاهو برای هیچ؛ “انقلاب بهمن ۵۷ زمانی پیروز [!!] شد که “کارگر نفت ما – رهبر سر سخت ما شد” و خمینی را سر کار آورد, و ما هنوز هم “از مزایای قانونی آن برخورداریم”!!

peerooz
peerooz
4 سال قبل
پاسخ به  peerooz

“انقلاب بهمن ۵۷ زمانی پیروز شد که “کارگر نفت ما – رهبر سر سخت ما شد.”

به گمانم یعنی زمانی که شاه از درآمد نفت محروم شد حکومت او سقوط کرد, همین
کاری که ترامپ میکند و “شب آبستن است تا چه زاید سحر”.

“عجائب ره عشق ای رفیق بسیار است” نیست؟

peerooz
peerooz
4 سال قبل
پاسخ به  peerooz

“من این مُرقّع رنگین چو گل بخواهم سوخت
که پیر باده فروشش به جرعه‌ای نخرید
عجایب ره عشق ای رفیق بسیار است
ز پیش آهوی این دشت شیر نر برمید
به کوی عشق منه بی دلیل راه, قدم
که گم شد آن که درین ره به رهبری نرسید
خدای را مددی ای دلیل راه حرم
که نیست بادیه عشق را کرانه پدید”. شرح حال؟

اصغر الهیاری
اصغر الهیاری
4 سال قبل
پاسخ به  peerooz

جناب پیروز ، آقای دکتر قراگوزلو روایت خود را از اعتراض مردم به گرانی بی رویه بنزین نوشته و «وحی مُنزل» هم نیست . ما می توانیم تمام یا قسمتی یا اجزائی یا واژه هائی از این نوشته را به نقد بکشیم و خوشبختانه اخبار روز این امکان را بر خلاف بسیاری از سایت ها و صفحات شخصی مجازی در اختیار ما قرار داده ست.
در مورد چرائی کل انقلاب ۵۷ نیز روایات گوناگون و بخصوص برخی آبکی و سطحی از طرف بسیاری از نحله های فکری ساخته شده است شنونده ی عاقل که به چنان داستانهائی اهمیت نمی دهد.
برای نگارنده این سئوال مطرح شد که چرا این قسمت از بحث آقای قراگوزلو در بالای صفحه قرار گرفت؟
«در مجموع خیابان بیش از یکی دو هفته نمی تواند میزیان اینگونه خیزش ها باشد مگر آن که دیگ اصلی جنبش در جای واقعی خود بجوشد. و آن جایی جز کارخانه و مراکز تولیدی صنعتی بزرگ و تعیین کننده نیست. انقلاب بهمن ۵۷ نه با راهپیمایی های میلیونی خیابانی و نه با مزخزفاتی همچون گوادالوپ شاه را مات کرد.انقلاب بهمن ۵۷ زمانی پیروز شد که “کارگر نفت ما – رهبر سر سخت ما شد.”»
پشت این نوشته یک ایدئولوژی قرار دارد که هزاران کنش و واکنش بعداز کودتای ۲۸ مرداد تا ۲۲ بهمن را فیلتر می کند و فقط و فقط نقش نفتگران را در سال ۵۷ برجسته و تعیین کننده ارزیابی می کند ولی چه شد که آن قهرمانان دلیر نیز توسط همین حکومت قهار تار و مار شدند بی پاسخ می ماند.
همیشه در سال ۵۷ فکر می کردم که در آینده دیگر کسی نخواهد توانست با داستانسرائی مثل آنها که از ۲۸ مرداد تعریف میکردند راست و ناراست را بهم آمیزند. ولی چندی ست می بینم که این بیماری فرهنگی ریشه ی عمیق دارد و داستان هائی که از تکوین انقلاب ناکام ۲۲ بهمن می شنوم وحشتناک ست. این نیز بگذرد.

peerooz
peerooz
4 سال قبل

جناب الهیاری,
کامنت من مربوط به همان مقدمه ای بود که شما نقل قول کردید و گرنه عمر کوتاه ما مجال خواندن مقالات بلند بالا و بررسی آنها را نمیدهد. مقدمه مقالات معمولا عصاره محتویات است و ظاهرا جناب قراگزلو معتقدند که باید “…..دیگ اصلی جنبش در جای واقعی خود بجوشد. و آن جایی جز کارخانه و مراکز تولیدی صنعتی بزرگ و تعیین کننده نیست.”

بنا بر این در حنبش ۵۷, این دیگ “کارگران نفت ما” بود که جوشید و به قول کسرائی “کم کمک در اوج آمد پچ پچ خفته. خلق، چون بحری برآشفته، به خروش آمد؛ برش بگرفت و مردی چون صدف از سینه بیرون داد.” و خمینی را تحویل داد. بنا بر این لابد این کارگران” کارخانه و مراکز تولیدی صنعتی بزرگ” و احتمالا کوچک بودند که چنین دسته گلی را به آب دادند و مسئولند. من جز “احتمالا کوچک” چیزی به اصل مطلب نیفزوده ام .

بر میگردم به آنچه بارها تکرار کرده ام: با این فرهنگ عقب مانده ما بجائی نخواهیم رسید.

روستائی
روستائی
4 سال قبل

* در اروپا رقم متوسط دستمزد ۱۱۷۸ یورو است که در صورت تمایل قابلیت خرید ۱۴۷۳۱ لیتر بنزین فاقد آغشته به آب و گازوئیل را دارد!!
قابل توجه جناب آقای قراگوزلو.
در فرانسه قیمت یک لیتر بنزین یا گازوئیل بین ۱/۴ تا ۱/۶ یورو است ودر نتیجه با ۱۱۷۸ یورو نمی توان ۱۴۷۳۱ لیتر بنزین خرید. در شهر ما در ارزان ترین پمپ بنزین گاروئیل که در سراسر فرانسه از بنزین هنوز ارزان تر است لیتری۱/۴۴ یوروست و با ۱۱۷۸ یورو می توان ۸۴۱/۴ لیتر گازوئیل خرید.

احمد مجد
4 سال قبل

این مقاله محمد قراگوزلو شگفتی های چندی دارد که نمی توان از آن به سادگی گذشت، ازجمله این که:
– دست کم در یک جا نادرست می گوید و هیچ نادرست گفتنی بی دلیل یا بی هدف نیست: مدعی است که به مقاله سال گذشته وی از سوی مجاهدین خلق یا هوادارانشان حمله های بسیار شده و می نویسد:« تردید ندارم که بعد از انتشار این متن نیز مانند بخش نخست آن – که دو سال پیش منتشر شد – “مجاهدین” افراد خود را علیه نگارنده بسیج خواهند کرد و به جای پاسخ درباره ی “رفاقت با جان بولتون” سخیف ترین ناسزاها و مطالب را نثار من خواهند کرد. اگر دو خط استدلال من در رد رهبری مجاهدین بر خیزش اخیر صحیح باشد تمام این فحاشی ها باد هوا خواهد بود».
– من هوادار مجاهدین نیستم ولی نظر به یک دوستی و همزنجیری دیرینه با مجاهدین خلق و فداییان خلق در زندانهای شاه، تقریبا همه نوشته های مجاهدین را مانند نوشته ها و اسناد سایر گروهها و نیروهای سیاسی فعال و «غیرفعال» ایرانی در خارج کشور را خوانده ام و می خوانم. به جرئت و به ضرس قاطع می نویسم که حتی یک جمله هم از مجاهدین و هوادارانشان علیه قراگوزلو ندیده ام، به ویژه آن که علیه مقاله دوسال پیش او درباره خیزش دیماه۹۶باشد.
آن چه مرا به این نوشته برانگیخته نیز همین رفتار ناپسند نویسنده این مطلب است.
– تنها چیزی که از سوی هواداران مجاهدین بر مقاله زمستان۹۶ قراگوزلو درباره قیام دیماه دیده ام یکی دو مورد کامنتهایی بر آن مقاله است و آن هم راجع به این بود که او با طعنه و نیش و کنایه از «اشرف نشان ها» که اصطلاح مجاهدین درباره هوادارانشان در داخل و خارج کشور است به زشتی و شبیه فحاشی یاد کرده بود.آن یکی دو پاسخ و اعتراض همه که گویای هیچ بسیجی علیه قراگوزلو نبود، آن قدر کمرنگ و ناچیز بودند که من بعد از خواندن این نوشته با فشار زیاد به حافظه ام، به زحمت توانستم به یاد بیاورم.
– آیا باید تصور کنیم که قراگوزلو با طرح این که مجاهدین نیروی خود را علیه او بسیج کرده بوده اند و باز هم خواهند کرد، در جستجوی راهی برای نشان دادن اهمیت احتمالی «خود» و نوشته های «خویش» است؟
شاید این رویکرد او در این نوشته بیشتر گویای شیفتگی نویسنده نسبت به «خود» و نوشته های «خود» باشد. زیرا نکته خاصی در جریان خواندن مقاله جلب توجه می کند و آن استفاده گشاده دستانه از ضمیر اول شخص «من» در این نوشته است که حدود ۲۵بار تکرار شده. حتی گاهی در یک جمله ۲بار! دیگر ترکیب های ضمیر اول شخص مثل: شدم، کردم، نوشتم، گفتم و جز اینها بسیار گشاده دستانه تر به کار رفته اند که از حساب بیرون است و در چنین نوشته یی با این اندازه و محتوا عادی نیست.
با کمال تأسف در این نوشته او ترکیب شگفتی یافته ام که مرا به سوی تعبیر خودساخته فوبی-مانیا رانده است.
امیدوارم هرگز چنین نباشد ولی ترکیب شگفت این دو symptomها را چگونه می توان نادیده گرفت؟
بگذریم و به محتوای نوشته و ایراد او به مجاهدین خلق برگردیم:
– اصطلاح و تعبیر «رفاقت با جان بولتون» که قراگوزلو به کار برده و ورد زبان مقامات و رسانه ها و مزدوران رژیم بوده و هست را به قول جوانهای این دوره دیگر کجای دلمان بگذاریم؟ قراگوزلو اگر منتظر است مجاهدین و هوادرانشان که در زمینه به اصلاح «رفاقت با جان بولتون» به رژیم و مزدوران سیاسی و رسانه ی اش پاسخ نداده و نپرداخته اند، به او و همگنان او پاسخ بدهند، یا به این مقوله بپردازند، آب در هاون می کوبد.
– تلاش برای بی اعتبار قلمداد کردن نقش مجاهدین در جامعه ایران از سوی کسی که در داخل کشور و زیر پرچم این رژیم ادعاهایی دارد، نمی تواند بی سبب و محض رضای خدا (یا محض رضای پرولتاریا) باشد.

– وقتی قراگوزلو در دنیای سیاست، بی محابا دوغ و دوشاب را در قالب حمله به اقتصاد مسلط نئولیبرال به هم می آمیزد و برای حمله به نیروهای سیاسی دیگر بدیهیات دنیای اقتصاد و سیاست امروز جهان را به عنوان کشف و شهود مطرح می کند، باید بداند که به جای این انتظارات کودکانه و توهم بسیج کردن مجاهدین علیه خودش، باید آمادگی پذیرش نقد خودش را داشته باشد. ای بسا نپرداختن مجاهدین و هوادرانشان به قراگوزلو و کشف و شهودهایش، ریشه در همین شناخت از ظرفیت او داشته باشد.
– یک قطره دیگر از آن آمیزه شگفت دوغ و دوشاب ساخته و پرداخته قراگوزلو، در میانه نبردهای خیابانی فرودستان شهری و هواداران همه گروههای سیاسی مردمی و ملی با نیروهای سرکوبگر رژیم، مدعای او بر سر برنامه ۱۰ماده یی شورای ملی مقاومت است به اضافه تلاش آنها برای برانگیختن سیاست غرب علیه رژیم (که از هارترین جناحهای راستگرا تا به اصطلاح چپ ترین جناحهای کبوترنشان آنها هرگز تفاوت عمده یی با هم ندارند). اما این که چرا به اصطلاح «چپ نما»های ایرانی چنین جان شیفته امپریالیستهای «چپ نما»ی غربی مثل برنی سندرز در آمریکا و جرمی کوربین در انگلستان و سخت نگران تظاهرات علیه دیکتاتوری مافیایی و جنایتهای ترویستی «رفیق ولادیمیر پوتین» و در منطقه نگران سرنوشت بشار اسد و دیگر اضلاع «جبهه مقاومت» در برابر بشریت هستند، خود پرسشی است که کسی از آنها نمی پرسد، به این دلیل ساده است که سوال شونده حتی به اندازه خود سوال هم احساسی از ارزش و اهمیت بر نمی انگیزد.
– اما اگر مجاهدین خلق هیچ نقشی در خیزشهای آبان۹۸ و حتی به زعم قراگوزلو کمترین حضوری(مطابق مقاله دوسال پیش وی) ندارند؛ چرا امر فردای سرنگونی این رژیم و نقش احتمالی مجاهدین خلق در سمت گیری اقتصاد ایران تا این اندازه قراگوزلو را برآشفته و به این نوشته برانگیخته است؟
چرا قراگوزلو نمی گوید نگرانی اش از این است که مجاهدین در برابر جنایتهای حکومت نابودگر خانواده اسد در سوریه با رژیم حاکم بر ایران به عنوان نخستین و مهمترین حامی بشار با سیاست صدور ارتجاع و تروریسم آن که سوریه را «عمق استراتژیک» خود می دانددر آویخته اند؟
این همه قرابت و همدردی با رژیم و سیاست ارتجاعی اش در منطقه، برای حفظ «عمق استراتژیک» اسلام عزیز! با آن همه ادعاهای حمایت و دلسوزی برای قربانیان فرودست همین رژیم در خیزش اخیر شگفت آور نیست؟
– دست کم به سیاق خود قراگوزلو و بر پایه منطقی که خودش به کار می گیرد، پرسیدنی نیست که این دفاع از بشار اسد و تأیید جنایتهای او و رژیم و روسیه نیست که در قالب حمله به ماهیت «ارتش آزاد» سوریه تجلی می کند؟
آیا این حمله مفت و مجانی به مجاهدین خلق (با علم به این که جوابی به او نخواهند داد) دفاع شرمگینانه قراگوزلو از قتل عام حدود نیم میلیون قربانی بیگناه شهرها و روستاهای سوریه و میلیونها آواره یی که بخشی از آنها در آبهای مدیترانه غرق می شوند، نیست؟
آیا «ارتش آزاد»به قول قراگوزلو «ارتجاعی» سوریه، اگر چنین ابعاد عظیمی با نیم میلیون کشته و میلیونها آواره دارد، قراگوزلو با چه چیزی در سوریه درآویخته است؟ با ضدخلق یا با خود خلق؟
– دروغ دیگر قراگوزلو بیان نیمی از حقیقت است و چه کسی نمی داند که «بزرگترین دروغ، بیان نیم با بخشی از حقیقت است» قراگوزلو با رندی تمام، از برنامه شورای ملی مقاومت به عنوان برنامه مجاهدین یاد می کند، در حالی که هرکس با نیروهای سیاسی جامعه ایران از فردای سرنگونی شاه تا امروز آشنایی داشته باشد، می داند که تفاوتهای مشخصی بین برنامه خاص مجاهدین با برنامه مورد قبول شورای ملی مقاومت که گرایشهای سیاسی و طبقاتی اعضای گذشته و حال آن شناخته شده بوده و اکثریت تقریبا مطلق اعضای گذشته این شورا به رغم همه مخالفتهایشان با مجاهدین، امضاکنندگان این طرحها و برنامه ها بوده اند یا هستند.
قراگوزلو به عنوان سیرداغ-پیازداغ آشی که برای خیزش آبان۹۸پخته به صحرای کربلای برنامه مجاهدین خلق هم پرداخته و به نقل از ماده ۸این برنامه می نویسد: «…”ما مالکیت شخصی، سرمایه گذاری خصوصی و بازار آزاد را به رسمیت می شناسیم….” این سه مولفه از بند مورد نظر را فراموش نکنید تا به آن برگردم».
ما به فرموده جناب ایشان این سه مؤلفه را فراموش نکردیم اما حضرتش تا پایان مقاله قول خود همان «تا به آن برگردم» را فراموش کرد…..
اما از آن بخش دیگر شامل همان بزرگترین دروغ، نمی توان گذشت. متن کامل ماده ۸ برنامه ۱۰ماده یی اعلام شده ازسوی مریم رجوی به قرار زیر است:
«ما مالکیت شخصی، سرمایه‌گذاری خصوصی و بازار آزاد را به‌رسمیت می‌شناسیم و این اصل را پیشاروی خود داریم که چه در اشتغال و چه در کسب و کار، تمام مردم ایران باید از فرصت‌های برابر برخوردار باشند».
ملاحظه می کنید که این را از هر اقتصاددان و جامعه شناسی بپرسید، در برنامه یی که برای یک دوران انتقالی طراحی شده (در حالی که خود قراگوزلو در همین نوشته به تضاد میان اقشار نیمه مرفه شهری و خرده بورژوازی با این حاکمیت اذعان دارد) گنجاندن «نفی مطلق مالکیت شخصی و سرمایه گذاری خصوصی و بازار آزاد»، در مرحله انتقالی، فقط می تواند از سوی یک متخصص هپروتی غیرجدی و غیرمسئول عنوان شود که پا در هوای تئوری و رؤیاها هرگز روی زمین سفت و سخت واقعیت طبقاتی فرود نیامده و درآویختن با امر ناقابل تغییر و انقلاب و سمت گیری ضدبهره کشی و الزامات آن و درس گرفتن از تجارب صدساله دنیای معاصر را در نیافته است. از این گذشته حضرتش یا در نمی یابد یا به عمد خود را به ندیدن و نخواندن و نفمیدن می زند (انگار هرگز با امری به نام منطق سر و کار نداشته) و به عمد مؤلفه سلبی مربوط به آن«سه مؤلفه» که جامعیت عینی این ماده در یک برنامه عمل و نه حرف، را تأمین می کند، به عمد حذف می کند.
چه کسانی جز پیروان مسلک قشریگری و خشکه مقدس های به اصطلاح مارکسیست نمی داند که در دنیای نسبی ها، برای حرکت به سوی سوسیالیسم، که هرگز یک شبه و آن هم روی کاغذ محقق نمی شود، رویکرد ایجاد و دفاع از فرصتهای برابر اقتصادی و اجتماعی، تضمین پایه یی یک دموکراسی مستحکم مردمی است و بدون آن نه هیچ انتخاباتی واقعی است و نه هیچ پیشرفت اقتصادی و اجتماعی به سود مردم محقق می شود…..
نکته دیگر این که تا به سرشت و درونمایه سیاسی این نوشته قراگوزلو برمی گردد، از حق نباید گذشت که یک جمله منطقی در سراسر این نوشته هست:«اگر دو خط استدلال من در رد رهبری مجاهدین بر خیزش اخیر صحیح باشد تمام این فحاشی ها باد هوا خواهد بود».
نویسنده خود در جای دیگری از همین نوشته درباره نقش مجاهدین خلق در خیزش آبانماه۹۸ نوشته است:«برای ما که به کم ترین حد اطلاعات آنهم از نوع امنیتی و خبری دسترسی نداریم هرگونه قضاوت در این مورد از بیخ و بن ناممکن و نادرست است».
ملاحظه می کنید که حتی منطقی ترین جمله و بخش سیاسی این مطلب تا چه اندازه اسیر چنبره حب و بغض و غیرعلمی است.
چگونه می توان «کمترین حد اطلاعات» درباره نقش مجاهدین در خیزش آبانماه را نداشت ولی «بیشترین حد قضاوت» را به عنوان حقایق متقن و مطلق به میان کشید و منتشر کرد؟
آیا از نظر سیاسی و حتی اخلاقی درست است …که در نبود چنین اطلاعات و اخباری که برای قضاوت در این زمینه پایه یی هستند، از یک سو به «پای راست جان بولتون» و از سوی دیگر به «پای چپ بشار اسد» بیاویزیم؟
این دیگر نه نقش مجاهدین در خیزش های ایران و نه حرفهای ناگفته و «فحاشی» و بسیج ناکرده هواداران مجاهدین، بلکه حرفها و استدلالهای خود قراگوزلو است که «باد هوا» هستند.
—————————
فوبیا:ترس پایدار از یک موقعیت به خصوص است که میزان ترس با میزان خطرناک بودن آن موقعیت تناسبی ندارد. کسانی که به فوبیا مبتلا هستند، خودشان هم می دانند که این ترس غیرمنطقی است.
مانیا: یا شیفتگی را در متن با کسوت خودشیفتگی توضیح داده ام.

جمشید برومند
جمشید برومند
4 سال قبل
پاسخ به  احمد مجد

جناب احمد مجد ، نگارنده قبل از اینکه نظر خود بنوییسد مایل است بر این پیش در آمد تاکید کند:
تا زمانیکه نیروهای سیاسی مخالف حکومت اسلامی ایران در خارج از کشور، بدون استثناء بر نقش تعیین کننده مردم ایران و نیروهای سیاسی ئاخل کشور تاکید نکنند و ارجحیت ندهند. حکومت کشتار از این بی توجهی نهایت سوء استفاده را خواهد کرد.
از این زاویه نگارنده احترام ویژه ای برای دکتر قراگوزلو ها و سایر متفکران ایرانی در داخل کشور قائل ست که تلاش می کنند تصاویری از کشمکش های درونی جامعه برای علاقمندان را در اسرع وقت ترسیم کنند. بدیهی است که نمی تواند با تمام سلائق خوانندگان منطبق باشد ولی باید به این تلاش ها که در مجموع روشنگرانه است ارج نهاد.
جناب احمد مجد، نگارنده معتقد است ؛ جنابعالی می توانستید با حوصله ی بیشتر و با لحنی آرامتر نظرات خود را بنویسید.
این که حکومت کشتار اسلامی ایران در این ۴۰ سال ندانم کاری ها ی خود ، خرابکاری های خود ، کشتار انسانها ، سرکوب خونین و……… را به «دشمنان » اسلام و «ضد انقلاب » نسبت داده چیز عجیبی نیست. اگر در وقایع اخیر هم از مجاهدین خلق و سلطنت طلبان نام برده نیز تازگی ندارد.حتی یکی از نزدیکان حسن روحانی گفته : «مثل انیکه بناست مانند سال ۶۷ به بهانه ی حمله مجاهدین کشتار زندانیان سیاسی در راه باشد».
این ها را نوشتم که بگویم : دکتر فراگوزلو نظر خود را ابن گونه نوشته و در مورد وقایع اخیر حکومت و مخالفان آن نیز با دیدگاه و منافع مختلف در باره ی اعتراضات مردم و سرکوب آنها نوشته اند.
واقعیت این است که حکومت جنایتکار داعش ایران مثل تمام کارهای تا کنونی خود قیمت بنزین را به شکل ابلهانه ای افزایش داد.
مردم جان به لب رسیده ی ایران به پا خاستند . این رشته سر دراز دارد و هرگز آرام نخواهد گرفت… حالا بگذار حکومت ننگین که هیچوقت اشتباه نمی کند ، جنایت نمی کند ، سرکوب نمی کند ، دزدی نمی کند ، دروغ نمی گوید …..این حرکت عطیم را یه به مجاهدین و سلطنت طلبان نسبت دهد تا نقش احمقانه ی خود را توجیه کند.ولی انتقاد به این روش زنگ زده ی حکومتی که عیب نیست ! از فردای انقلاب شکست خورده این حرفها بوده است. باید در کنار مردم و با آنها بود.
حکومت شاه نیز ۲۵ سال جنبش ضد دیکتاتوری مردم ، نیروهای سیاسی ، روسنفکران و دانشجویان را با «ارتجاع سرخ و سیاه» یا «دانشجویان نفتی » یا «خرابکاران» توجیه میکرد تا در آبان ۵۷ شاه مجبور شد صدای انقلاب مردم را بشنود.
مسئله این است که می گویند از سال ۱۳۷۶ بیش از چهار هزار اعتراض مردمی با انگیزه های مختلف در ایران صورت گرفته است
که هیچ جریان سیاسی در داخل خارج از کشور نتوانسته است به تحلیل و بررسی این اعتراضات بپردازد تا بتواند در اعتراضات بعدی نقش موثر تری داشته باشد. این مردم هستند که در ایران بپا می خیزند و به اشکال مختلف ـ درست یا غلط ـ حکومت را به عقب نشینی وادار می کنند و ماهیت پلید آنها را برای بخش بزرگی از مردم ایران فاش می کنند. حالا شما و من در اینجا بر سر یک مقاله و یک نظر با «تعصب» به پر و پای یک دیگر می پیچیم.
با هم کمی مهربان تر باشیم.

کیا
کیا
4 سال قبل
پاسخ به  احمد مجد

به نکته ای با شجاعت پرداخته اید و آن مسئله مجاهدین در اپوزیسیون است.
متاسفانه اپوزیسیون ایران هنوز تحت تبلیغات حکومتی است و رئالیست هم آنچنان که ادعا می کند نیست.
هر جریانی در اپوزیسیون کم کاستی دارد و این طبیعی است ولی اینکه از هم بد بگویند وحاضر به نشست روی مسائل مملکت با هم نباشند معظلی است غیر قابل قبول و نابخشیدنی!

بهار نسیمی
بهار نسیمی
4 سال قبل

با سلام به محمد قراگوزلو گرامی
مطلبی عالی و به موقع و مثل همیشه آموزنده و روشنگرانه، درود به قراگوزلو گرامی که با وجود بیماری، زحمت کشیده و احساس مسئولیت کرده در این شرایط حساس واین مطلب بلند و پر از محتوی و مملو از نکات خوب و روشنگرانه و پر بار را نوشته اند
برای ایشان سلامتی و بهبودی هر چه سریعتر و کامل را آرزو دارم

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


19
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x