سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

مقاومت ما را زیبا می‌کند! هلنا مکریث – ترجمه مریم کامکار

توضیح مترجم- کودتای ۱۹۸۰ ترکیه، آغاز عصری نو در نئولیبرال‌سازی ساختارهای اقتصادی این کشور بود. کودتایی خونین که دورانی از زندان و شکنجه و اعدام را برای این کشور به ارمغان آورد و زمینه‌ساز اجرای سیاست‌های نئولیبرال اقتصادی شد. کودتاگران نظامی در حکومت نه ساله‌ی خود، نابودی دستآوردهای جنبش کارگری و چپ در این کشور را در دستور کار داشتند و این امر را همانند نمونه‌ی شیلی، به میانجی اعدام و زندان و تبعید به سرانجام رساندند.

ترکیه‌ی پساکودتا، زمینی آماده و حاصل‌خیز برای کاشتن تخم نئولیبرالیسم، و فراهم‌آوردن امکان تاخت و تاز آمریکا در منطقه بود. پس از این دوره است که با روی کار آمدن «تورگوت اوزال»، خصوصی‌سازی در ترکیه سرعت می‌گیرد. علاوه بر این در شرایط تضعیف چپ و جنبش کارگری، دولت مهیای هجوم به دستآوردهای طبقه‌ی کارگر در این کشور می‌شود: امکان‌های عمومی و دولتی رفاه اعم از بیمارستان‌های دولتی، امکان‌های تامین ارزاق عمومی و ظرفیت‌های دموکراتیک برای مقاومت در مقابل این تحولات، عملاً به سمت نابودی می‌روند. دولت اوزال علاوه بر این و به نام توسعه‌ی اقتصادی ترکیه، از صندوق بین‌المللی پول «وام» و در کنار آن «برنامه‌ی اقتصادی» برای تشدید فشارها بر زحمت‌کشان و تقویت سمبه‌ی کارفرمایان دریافت می‌کند.

تحولات اقتصادی پسا کودتا، دورانی از فلاکت اقتصادی و تورم لجام‌گسیخته را در ترکیه به بار آورد و امکان روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه را فراهم کرد. روی کار آمدن اردوغان در سال ۲۰۰۳ با شعارهای نزدیک به دولت‌های رفاه، و سیاست‌های سوسیال‌دموکرات اقتصادی عملاً نه فقط با انتخابات، که با یک اجماع ملی و سراسری علیه وضعیت پیش از سال ۲۰۰۰ محقق شد. از انقلابی‌ترین چپ‌ها تا نیروهای مذهبی ضد آمریکایی بر سر اردوغان توافق داشتند و در آن سال‌ها این توافق امری پنهانی نبود.

حزب عدالت و توسعه اما پس از قبض تمام ساختار قدرت در ترکیه در عرض چند سال تغییر شمایل داد. دولتی که کار را با پس دادن وام سازمان بین‌المللی پول و بازگرداندن سیاست‌های رفاه اقتصادی آغاز و تورم را مدیریت کرده بود، در عرض چند سال وام‌های بزرگتری گرفت و سیاست خصوصی‌سازی تمام زیرساخت‌های کشور را آغاز کرد. دوران جدیدی از اردوغانیسم آغاز شده بود که به طور خلاصه «نئولیبرالیسم اقتصادی»، «سرکوب و اسلامی‌سازی در داخل»، و «توسعه‌طلبی در خارج» آن را تعریف می‌کند.

اولین خیزش عمومی معیشتی علیه دولت اردوغان، در سال ۲۰۱۳ در وقایع معروف به پارک گزی انجام شد. دولت اردوغان با هدف نابودی تمام نشانگان «عصر لائیسیته و انقلاب آتاتورکی» قصد نابودی یکی از پارک‌های معروف استانبول را کرده بود. مقاومت در مقابل این نابودی از سوی چپ ترکیه آغاز شد و کم‌کم وجوه گسترده‌تری گرفت. مرکز شهر استانبول تا روزهای در تصرف چپ و جنبش کارگری بود. مقاومتی که البته منجر به تحولی نشد، اما دولت اردوغان را مجبور به عقب‌نشینی‌های موضعی کرد.

با وجود این تخاصمات و تصادمات، کودتای ۲۰۱۶ ترکیه، فصلی جدید در سرکوب جنبش کارگری در ترکیه را رقم زد. کودتای ناموفقی که به ادعای دولت ترکیه، توسط اسلام‌گرایان تحت حمایت آمریکا انجام شده بود شکست خورد و همین هم بهانه‌ای برای تشدید سرکوب‌ها شد. دولت اردوغان با اعلام وضعیت ویژه، هرگونه اعتصاب، تظاهرات و میتینگ را ممنوع کرده بود و هر اقدامی در این زمینه‌ها با سرکوب جدی مواجه می‌شد.

همین سرکوب و سکوت پساکودتا هم بستری برای تسریع سیاست‌های اقتصادی ضد کارگری شد. تا جایی که اردوغان در سخنرانی‌هایش در میان کارفرمایان و اتحادیه‌های کارفرمایی، از فواید «وضعیت ویژه» و ممنوعیت اعتصاب برای سرمایه‌داری ترکیه تعریف می‌کرد و از این طریق برای بحران تولید مشروعیت می‌کرد.


اعتصاب فلورمار در این بستر انجام شد. ۱۳۲ کارگر تولید آرایشی و بهداشتی فلورمار، این برند معروف حتی در میان ایرانیان، در وضعیتی که اعتصاب اکیداً ممنوع بود و هر اعتراضی سرکوبی بزرگ را به دنبال داشت، اعتصابی ۲۹۷ روزه و پیروز را سازمان دادند.

مطلب زیر ترجمه‌ی مقاله‌ای از هلن مکریث از میانه‌ی این اعتصاب باشکوه است.

منطقه‌ی صنعتی «گبزه»، در احطه‌ی پیچ‌وخم‌های بزرگ‌راه‌ها و در منطقه‌ای جدا از بافت شهری، با حدود یک ساعت فاصله از مرکز، در جنوب شرقی استانبول واقع شده است. این منطقه، در شرق ناحیه‌ی مرمره و شمال خلیج ازمیت، ۱۳ درصد از صنعت ترکیه را در دل خود جای داده است. این منطقه‌ی صنعتی کمابیش قطب صنعت خودروسازی، صنعت تایر و لاستیک و صنایع پتروشیمی ترکیه است. از مرکز گبزه می‌توانید آب آبی خلیج را ببینید، اما منظره‌ی منطقه صنعتی آن مجموعه‌ای از سوله‌ها و برق ماشین‌های سفید پارک شده است. در ۱۵۴ روز گذشته، این مکان محل مقاومت مداوم یکصد و سی و دو کارگر فلورمار، تولیدکنندگان محصولات آرایشی و بهداشتی بوده است که بر حق خود برای عضویت در سندیکا تاکید می‌کنند و میان ساختار سیاسی و بروکراسی ترکیه و این برند فرانسوی مشهور گیر کرده‌اند. ایو روشه (Yves Rocher) 71 درصد سهام فلورمار را در سال ۲۰۱۸ به دست آورد. برندی که می‌توان بوی عطرهایش را در خیابان‌های استانبول و برلین و واشنگتن حس کرد. من در پایان ژوئن، در چهل و پنجمین روز مقاومت، یک روز را با معترضان گذراندم و با نمایندگان اتحادیه کارگری «پترول ایش» (Petrol-İş) و تعدادی از زنان معترض صحبت کردم تا در رابطه با مبارزه و مطالبات آن‌ها بیشتر بفهمم.

در قیاس با اعتصاب مذکور و اعضا و حمایتگران آن، محیط اتحایه ی کارگری در ترکیه عموما دارای فراگیری ضعیفیست که به پیروزی های پراکنده و ایزوله ای در اعتصابات اخیر منجر شده. کارخانه‌ی داروسازی Novamade در آنتالیا در سال  2007 شاهد اعتصاب ۴۴۷ روزه‌ای بود که با پیروزی به پایان رسید؛ جایی که زنان اکثریت اعتصاب‌کنندگان را تشکیل می‌دادند. اعتصاب در Bericap در منطقه‌ی گبزه در سال ۲۰۱۱ پس از ۲۰۹ روز با پیروزی خاتمه یافت. اعتصاب UPS، در سال  2011، توسط سندیکای حمل و نقل (TÜMTİS)، برگزار شد. سندیکایی اعضای آن متعاقباً در سال گذشته به دادگاه برده شدند. اعتصابات قابل توجه زنان شامل اعتصاب کارخانه باتری Berec در سال ۱۹۶۴ و شرکت آنها در اولین اعتصاب رسمی در مالاتیا در سال ۱۹۶۵ است.

۸۰ درصد از کارگران اعتصابی فلورمار را زنان تشکیل می‌دهند. حضور زنان در این کارخانه هم به همین نسبت است. مشارکت زنان در نیروی کار و نرخ اشتغال به طور سنتی در ترکیه پایین بوده و معمولاً در شرکت‌هایی در مقیاس کوچک یا بخش خدمات متمرکز است. در کارخانه‌های دیگر بدن زنان کنترل و تنظیم می‌شود؛ محدودیت در استفاده از مرخصی‌های بارداری، محاسبه‌ی زمان‌های قائدگی کارگران زن و دوربین‌ها در اتاق‌های رختکن! در کارخانه‌ی فلورمار، کارگران زن مجاز به استفاده از محصولات آرایشی رایگان فلورمار در داخل کارخانه هستند؛ اما همین امر در خارج از کارخانه به شدت ممنوع است. زندگی یک کارگر صنعتی زن در ترکیه نه تنها کار کردن، تمیز کردن، سازماندهی کردن، «انجام وظایف خانگی»، که «زیبا و زنانه» به نظر رسیدن در حین کار نیز هست. نوعی زیبایی که فلورمار با آن تجارت می‌کند. شعار اعتصاب «نه فلورمار، بلکه مقاومت ما را زیبا می‌کند» پاسخی به این سیاست است.

تبعیض بر مبنای جنسیت تا ارتباط بین کارفرما و کارگر و میان سرمایه‌ی جهانی و شرایط کار محلی در ترکیه پیش رفته است و به تبع آن بر نوع کار، امنیت شغلی و پویایی روزمره در محل کار تأثیر می‌گذارد. این تاثیر همچنین تا ساختار سندیکاها هم پیش رفته است. به عنوان مصداق، تنها شش درصد از اعضای پترول-ایش زن هستند. این مقاومت منعکس‌کننده همسویی واقعیت‌های مختلف چندگانه، آگاهی کارگران در میان جنبش‌های اجتماعی مختلف و تأثیر این آگاهی بر رژیم‌های کارگری تولید است که به صورت فراملی سازماندهی می‌شوند و مطالبات شکل‌گرفته در رابطه‌ی بین جنبش کارگری و جنبش فمینیستی را با چشم‌انداز تیره و تار را برای سندیکاها، کارگران زن و چشم‌انداز صنعتی در ترکیه نادیده می‌گیرد.


پیشینه‌ی مقاومت:
این مقاومت در چارچوب شرایط بد کار، کاهش در حداقل‌های بهداشت و ایمنی کار و امکان‌های سازمانیابی ضعیف برای کارگران است. بازسازی چشم‌انداز صنعتی ترکیه در دهه ۱۹۸۰ در معنای نئولیبرالی، مانند سایر زمینه‌ها، محیط کار و رابطه‌ی میان کار و زندگی خصوصی را تحت تاثیر قرار داده است. با پیروی از قوانین و مقررات کار که اساساً از زمان کودتای نظامی در سال ۱۹۸۰ بدون تغییر باقی مانده است، یک سندیکا تنها زمانی می‌تواند اعتبار مذاکره به نمایندگی از کارگران را داشته باشد که توانسته باشد دست‌کم ۴۰ درصد از کارگران را در همان محل کار به خود جذب و سازماندهی کند. البته طبق قانون، هیچ کارگری نباید به دلیل فعالیت‌های مرتبط با سندیکا اخراج شود، اما این امر همیشه در عمل اجرا نمی‌شود.

در ماه ژانویه، گروهی متشکل از ۶۰ تا ۷۰ کارگر فلورمار با شوقِ سازمانیابی سندیکایی به شعبه‌ی «گبزه»ی سندیکای پترول-ایش مراجعه کردند. آنها از کارگران، دوستان و اعضای خانواده، در کارخانه‌های دیگر در مورد مزایای عضویت در سندیکا شنیده بودند: حقوق بالاتر، ساعات کار با تنظیم بهتر، پرداخت هزینه‌های وعده‌ی ناهار، امنیت شغلی بالاتر، مرخصی استعلاجی، تهیه کفش و کمک زغال سنگ برای گرمایش در زمستان. روندهای قانونی این مطالبه طی شد. کارگران در میان خود کمیسیونی تشکیل دادند و عضویت ۱۵۷ نفر از کارگران که ۴۱ درصد از افراد شاغل در کارخانه بودند را با تهیه‌ی گواهی وزارت کار مبنی بر اشتغال در این کارخانه تامین کردند. همه چیز برای عضویت جمع بزرگی از کارگران فلورمار در سندیکا و نمایندگی کارگران توسط سندیکا فراهم بود.

کارفرما با توجه به حقوق خود، درخواست تایید شده برای عضویت در سندیکا را در دادگاه رد کرد. آن‌ها همچنین اعضای جدید سندیکا را تحت فشار قرار دادند و شروع به اخراج برخی از کسانی کردند که به دنبال تشکیل سندیکا بودند. بیشترین تعداد درست قبل از ماه رمضان در اقدامی تعمداً تحقیرآمیز اخراج شدند. سایر کارگرانی که از همکاران سندیکایی خود حمایت کردند نیز اخراج شدند. اخراج شدگان از دریافت دستمزد استاندارد بیکاری هزار لیر در ماه، که معمولاً در صورتی که اخراج ناعادلانه باشد و برای نجات خانواده از فقر پرداخت می شود، محروم شدند. به گفته صاحبان فلورمار، کارگران معترض اخراج شدن را «انتخاب کردند». در نتیجه امتناع کارفرما از به رسمیت شناختن اینکه اکثریت لازم برای تاسیس سندیکا تامین شده است، مقاومت فعلی را یک اعتصاب «غیر قانونی» معرفی می‌کند، که پویایی را از «فرآیند تولید» می‌گیرد و کارگران معترض را در ضرر بیشتری قرار می‌دهد.

تعداد کارگران پیوسته به این مقاومت، از روز اول هر روز در حال افزایش بوده است؛ زیرا تعداد بیشتری از کارگران فلورمار به دلیل حمایت از اعتصاب اخراج می‌شوند. کارگران هر روز از ساعت هشت تا سه با اتوبوس‌های ارائه‌شده توسط پترول-ایش در اطراف محیط کارشان حاضر می‌شوند. همچنین سندیکا ماهیانه ۵۰۰ لیر به کارگران اعتصابی پرداخت می‌کند؛ مبلغی بسیار کم که نیازهای اولیه آنها را پوشش نمی‌دهد. آن‌ها می‌نشینند، صحبت می‌کنند، و همدلی‌شان را روی سنگفرش بیرون از کارخانه رد و بدل می‌کنند. هرازگاهی طغیان انرژی آن‌ها را به جاده می‌برد تا یک رقص محلی خودجوش «هالای»، همراه با بلندگوی اتوبوس شاتل و بوق وسایل نقلیه باری سنگین عبوری آنها را همراهی کند. به قول یکی از کارگران معترض «هالای مثل باتری است!». این اولین تجربه مشارکت سیاسی برای اکثر آن‌هاست. سه بار در روز، در دو استراحت چای و یک ناهار، آنها برمی‌خیزند تا در دروازه‌های کارخانه جمع شوند تا با فریاد همکاران سابق خود را تشویق کنند تا به هدفشان بپیوندند. همکاران سابق آنها در حیاط بیرون جمع شده‌اند، لباس های یکنواخت آبی لاجوردی با کلاه‌های همسان پوشیده‌اند، سیگار می‌کشند و صحبت می‌کنند. آنها با نظارت ستیزه جویانه توسط مدیرشان به دقت زیر نظر گرفته می‌شوند و کارفرما آماده است هر کسی را که از مقاومت حمایت می‌کند اخراج کند. در روز ۹۰، دیوارهایی از چمن پلاستیکی ساخته شده بود. در روز ۸۴، پلیس یک کمپین ارعاب، از جمله ضبط بلندگوهای کارگران را آغاز کرد. در روز ۸۷، ایو روچر اتوبوس‌هایی را کرایه کرد تا ورودی کارخانه فلورمار را مسدود کند، لاستیک‌ها را پهن کرد تا از جابجایی آنها جلوگیری کند و از دوربین‌های نظارتی برای ترساندن معترضین استفاده کرد.

استراتژی مقاومت در فلورمار دو وجه دارد. اول مبارزه برای ادامه‌ی اعمال فشار بر مدیریت فلورمار در سطوح محلی و دوم، اعمال فشار در سطح بین‌المللی. از آنجایی که Yves Roche یک شرکت فرانسوی است، «پترول-ایش) با سندیکاهای فرانسه و کنفدراسیون دمکراتیک کار فرانسه (CFDT) در تماس بوده است تا «ایو روش» را به نمایندگی از کارگران فلورمار تحت فشار قرار دهد. نمایندگان پترول-ایش و کارگران اعتصابی در اواسط سپتامبر به مقر اتحادیه‌ی جهانی صنایع در ژنو و پاریس برای دیدار با نمایندگان CFDT سفر کردند که نتیجه‌ی آن بیانیه‌های مطبوعاتی و بحث در مورد استراتژی‌های تداوم این مبارزه و همچنین تقویت ابعاد بین‌المللی همبستگی با اعتصاب بود. با این حال، چالش‌های مهمی در توسعه‌ی همبستگی عمیق‌تر و فعال‌تر در ورای مرزها و گروه‌های اجتماعی وجود دارد. به گفته مصطفی مسوت تکیک، دبیر سازماندهی و آموزشی، «واکنش بین المللی آنطور که ما (پترول-ایش) انتظار داشتیم عمومی و صریح و مشخص نبوده است.» او حدس می‌زند که دلایل این امر ممکن است قدرت سازمان‌دهی بین‌المللی ضعیف در سندیکاهای فرانسه، و تاثیرات گفتمان اتخاذ شده توسط ایو روشه باشد که با کارگران فلورمار مطابق با قوانین کار ترکیه رفتار می‌شود، حتی اگر این قوانین با قوانین کار اتحادیه اروپا مطابقت نداشته باشد.

ترکیب فنی و اجتماعی نیروی کار
فهم ترکیب فنی (نحوه سازماندهی کارگران توسط سرمایه) و ترکیب اجتماعی (شرایطی که کارگران و روابط خانوادگی آن‌ها در جامعه تشکیل می‌شود) در میان کارگران فلورمار، برای درک مقاومت آنها مهم است. از نظر فنی، آن‌ها در محل کار تکه‌تکه شدند و بین کارگران سایه چشم، کارگران ریمل و کارگران لاک ناخن تقسیم شده‌اند. تقسیمات بیشتر با ترتیبات مکانی، ساعات کاری، و سطوح تجربه، بین بیست درصد مردان و هشتاد درصد زنان تقسیم شده است. کارگرانی که ده سال کار کرده بودند به اندازه‌ی کارگرانی با یک سال سابقه‌ی کار حقوق دریافت می‌کردند. این‌ها کارگرانی هستند که زندگی خود را در انزوا در محل کار تعیین شده‌ی خود، در منطقه صنعتی مربعی بتنی ایزوله، و در فضاهای حمل و نقل برزخی که آن‌ها را بین زندگی شغلی و خصوصی جابه‌جا می‌کند، زندگی می‌کنند. آنها کارگران صنعتی هستند که بین ماشین‌های غول‌پیکر اتوماتیک و کار یدی، بین فضاهای کاری فردی و در عین حال جمعی، بین حقوق کار محلی و بین المللی گیر افتاده‌اند. آن‌ها در مناطق محصوری زندگی می‌کنند می کنند که از فضای شهر تفکیک شده و تحت نظارت پلیس قرار دارد؛ بخشی از استراتژی صادرات‌محور که ریشه در سرمایه گذاری خارجی دارد که دولت‌های مختلف ترکیه از سال ۱۹۸۰ آن را دنبال کرده‌اند.

زحل، ۳۴ ساله، در بخش ریمل کار می‌کرد. کار او این بود که مواد خامی را که برای تولید ریمل ترکیب می‌شود در دیگ‌های صنعتی می‌ریخت و سپس با قاشقی در ابعاد صنعتی مخلوط می‌کرد. هیچ دستگاه و اتوماسیونی وجود ندارد: او بود که می‌ریخت، هم می‌زد، بلند می‌کرد، حمل می‌کرد. شاهد و قربانی یکی از حوادث محیط کار در نتیجه‌ی انفجار یک دیگ فشار قوی است. حادثه‌ای که البته به خیر گذشت و اگر در موقعیت دیگری بود، دیگ به صورتش برخورد می‌کرد. سلوار، ۲۵ ساله، در بخش لاک ناخن کار می‌کرد، برس‌ها را روی شیشه‌های لاک قرار می‌داد، دستگاه را کنترل می‌کرد، رنگ محصولات را تنظیم می‌کرد. کار با دستگاه‌های این بخش نیاز به ساعت‌های طولانی ایستادن دارد. او تنها در صورتی قادر به نشستن بود که محصولات را از نوار نقاله خط تولید جمع‌آوری می‌کرد. الیف، ۳۰ ساله، در بخش سایه‌ی چشم، روی پالت سایه چشم کار می‌کرد. او یکی از ده کارگری بود که در صف نشسته بودند و رنگ دیگری را روی پالت قرار می‌دادند. محصولی محبوب با نام‌های مهیج «عشق طبیعی» یا «رنگ‌های نمادین» با قیمت ۴۰ لیر در شرایط عادی و ۲۰ لیر به هنگام تخفیف ویژه! امروزه اتوماسیون وجود دارد، اما قبلاً از ماشین‌های سیلیکونی استفاده می‌شد که با قرار دادن مواد داخل دستگاه کار می‌کردند. دستگاه داغ و چسبناک بود و کارگر باید مراقب می‌بود که دست‌هایش را از دست ندهد. نولهان، ۳۳ ساله، در سمت سرپرست بود. او مسئول پنج دستگاه در بخش ریمل بود و تمام کارهای آن‌ها را در طول روز و شب ترتیب می‌داد. «ریمل مانند زغال سنگ است. در صورت تغییر رنگ باید تمام قسمت های دستگاه را تمیز کنید. دستگاه بیش از صد قطعه دارد. کار بسیار سختی بود.»

از نظر ترکیب اجتماعی، کارگران اعتصابی جمعیتی مختلط هستند: با در نظر گرفتن کارگر به عنوان یک نقش اجتماعی با فرآیندها و شبکه‌هایی از روابط که بر توانایی آن‌ها در بازتولید نیروی کار تأثیر می‌گذارد و درک اینکه همه‌ی کارگران و نیروی کارشان به طور یکسان بازتولید نمی‌شوند. جنبه‌هایی مانند جنسیت، نژاد، سن، ترکیب خانواده، فاصله از محل کار، دسترسی به حمایت رفاهی، نه تنها بر رابطه‌ی کارگران با کار بلکه بر توانایی آنها برای مقاومت و مبارزه نیز تأثیر می‌گذارد. در صف اتوبوس‌های حامل کارگران به محل اعتصاب،  سنین مختلف از ۱۹ سالگی تا ۴۲ سالگی، گرایشات سیاسی متفاوت، باورهای مذهبی متفاوت، وضعیت تاهل و چارچوب زندگی متفاوت، فاصله‌های مختلف خانه از کارخانه و تجربیات مختلف شغلی در فلورمار وجود دارد. بسیاری از زنان دارای فرزند، برخی متاهل، برخی دیگر مجرد یا بیوه هستند و برخی از اقوام سالمندشان مراقبت می‌کنند. سه نفر از مقاومت‌کنندگان باردار هستند و پنج نفر از کار افتاده‌اند. برخی از زنان در وهله اول مجبور به مبارزه با اعضای خانواده برای کار شده‌اند. شرایط اجتماعی آن‌ها مانند اعضای خانواده‌ی وابسته به شغل آن‌ها و وضعیت مالی نیز بر توانایی آن‌ها برای ادامه‌ی مقاومت تأثیر می‌گذارد.


بسیاری از زنان درباره همبستگی تازه‌ای که در مکالمات روزمره‌ی خود در مسیر اعتراض پیدا کرده‌اند، صحبت می‌کنند، که واقعیت روزمره‌ی مقاومت را می‌سازد. این یکپارچه‌سازی برای همبستگی و تحقق مشترکات، نه تنها به عنوان کارگر بلکه به عنوان زنان، یکی از امکان‌های سازمانیابی آن‌ها برای ادامه‌ی اعتراض و اعتصاب است. سیاست، استراتژی اعتصاب، کارگر بودن و زن بودن نیز در این فضای جدید مورد بحث قرار می‌گیرد، و کارگران اعتصابی در این پروسه یکدیگر را تکامل می‌بخشند. با این وجود، مقاومت اعتقاد به اتحاد و آگاهی طبقاتی بیشتر را تحکیم کرده است.

ذوهر می‌گوید: «ما در مورد مسائل سیاسی زیاد صحبت می‌کنیم. وقتی بحث‌های سیاسی داریم، نظرات سیاسی متفاوتی داریم، اما به نقطه‌ای می‌رسیم که بحث ادامه پیدا نمی‌کند، زیرا از بی‌احترامی به یکدیگر می‌ترسیم. در این لحظات من فضای بحث سیاسی را ترک می‌کنم، زیرا با همکارانم موافق نیستم. این روی زندگی من هم تاثیر گذاشته است. از نظر سیاسی و ایدئولوژیک، تصمیم گرفته‌ام یک کارگر سندیکالیست باشم. این همان چیزی است که مقاومت مرا به سوی آن سوق داده است.»

چهل روز پس از مقاومت، در ۲۴ ژوئن ۲۰۱۸، انتخابات زودهنگام مشترک ریاست جمهوری و پارلمانی در ترکیه برگزار شد. در طول دوره پیش از انتخابات، کارگران اعتصابی و مقاوم در برابر فلورمار یک فرصت عکاسی محبوب برای کسانی بود که خود را حامی کارگران کشور معرفی می‌کردند. نماینده‌ای از هر حزب سیاسی به جز حزب ملی گرای راستگرای MHP با آن‌ها دیدار کرد. نماینده‌ی حزب حاکم عدالت و توسعه AKP بسیاری را تحت تأثیر قرار نداد چرا که نمایندگان این حزب نپذیرفتند پس از دیدار پاسخگوی میکروفون‌ها و خبرنگاران باشند. کارگران اعتصابی از زمان پیوستن به مقاومت، تغییر در چارچوب سیاسی خود و درکشان از احزاب را متذکر می‌شوند:

یک زن ۲۵ ساله می‌گوید: «دیدگاه‌های سیاسی من بسیار تغییر کرد. قبل از مقاومت من به حزب عدالت و توسعه رای دادم، اما در طول فرآیند سازماندهی آن‌ها به مبارزه کمک نکردند و بنابراین به حزب دیگری رای دادم.»

یک زن ۳۳ ساله می‌گوید: «به طور کلی، این روند بر بسیاری از دیدگاه‌های سیاسی کارگران تأثیر گذاشته است… ما دوستانی داریم که در ابتدا قبل از مقاومت از حزب عدالت و توسعه حمایت می‌کردند، اما من معتقدم دیدگاه‌های آنها تغییر کرده است. هرچند باور عمومی در میان کارگران بر

 این است که هیچ قدرتی به تنهایی نمی‌تواند مشکل را حل کند. مساله‌ی اصلی تغییر قانون کار و سایر مقررات استثمارگر است. تغییر این قوانین بر هر سیاست حزبی دیگری مقدم است. این روند هم چندان متکی به انتخابات نیست.»

سیستم ریاستی که به تازگی اجرا شده هنوز بر قانون کار تأثیری نداشته است، اما سازماندهی متمرکز قوا، از جمله کنترل بیشتر رئیس جمهور بر سیستم قضایی و تسلط قدرت فردی بر دادگاه قانون اساسی، امکان‌های حقوقی برای پیگیری مطالبات سندیکایی را دشوارتر کرده است.

تنش بین طبقه و جنسیت
در یک چشم‌انداز عمومی در ترکیه ارتباط میان سندیکاها و گروه‌های فمینیستی چندان مستحکم نیست، و همین نکته امکانی گفتمانی مشترک برای نئولیبرالیسم پیش‌رونده و مردسالاری در این کشور ساخته است. برخی از رسانه‌ها و گروه‌های حامی زنان و دگرباشان جنسی، مقاومت را «مقاومت زن» در نظر گرفته‌اند، در حالی که اکثریت کسانی که در آن شرکت می‌کنند و آن را رهبری می‌کنند، با اصطلاحات طبقاتی صحبت می‌کنند. در حالی که این سردرگمی را می‌توان در مردسالاری ریشه دار در ساختار سندیکاها ردیابی کرد، پترول-ایش یکی از معدود  سندیکاهایی است که به تبعیض جنسیتی و سازماندهی گروه‌های زنان توجه داشته است. پیشرفتی که تا حد زیادی توسط زنان ایجاد شده است. این سنیدکا پس از ایفای نقش فعال در اعتصاب نوامد در سال ۲۰۰۷ بودجه‌ی جداگانه‌ای برای زنان، برنامه آموزشی جنسیتی و کمیته‌های زنان در چند شاخه ایجاد کرد.

در میان مقاومت‌کنندگان فلورمار، زنان علاوه بر داشتن تجربه‌های متفاوت از مشاغل مختلف و روابط متفاوتی با زنانگی خود دارند و اکنون در این فضای اعتصابی نیز تجربه و درک دیگری را می‌آموزند.

یک زن حدوداً ۳۰ ساله می‌گوید «آنچه در اینجا مهم است این است که اکثریت ما زن هستند. رسانه‌ها روی ما به عنوان زن متمرکز شده‌اند و بنابراین ما باید از این بستر به عنوان راهی برای افزایش صدای خود و افزایش توجهات به اعتصاب استفاده کنیم.»

«ما می‌خواهیم قدرت خود را به عنوان یک زن به دیگران نشان دهیم. زن بودن به ما همبستگی بیشتری می‌دهد. این مهم است، زیرا ما می‌توانیم چیزهای مشترک زیادی پیدا کنیم.»

« مساله البته فقط زن بودن نیست، بلکه روند مقاومت است… قبل از سازمان‌یابی مقاومت ما فقط با خواهرانمان در محل کار خود می‌نشستیم. اما حالا همه کنار هم نشسته‌ایم، احساس می‌کنیم خواهرانگی ارتباط قوی‌تری است.»

مصطفی مسعود تکیک، دبیر سازماندهی و آموزشی انجمن، می‌گوید: اینکه زنان در محیط کار گرد هم می‌آیند و شانه‌به‌شانه در برابر نقشی که در جامعه توسط مردان برایشان طراحی شده مبارزه می‌کنند، یکی از نکات و نتایج مهم این اعتصاب است.

برخی از زنان مقاومت هویت و اعتبار خود را به عنوان کارگر بالاتر از جایگاه سایر کارگران زن قرار می‌دهند. آن‌ها در برابر اخراج ناعادلانه‌ی خود پس از تشکیل یک سندیکای قانونی، شرایط بد کار با ساعات طولانی، حقوق ثابت («در ده سال کارفرما حقوق ما را سالانه ۲۰ لیر افزایش داد»)، بدون مرخصی استعلاجی، حق اضافه کاری یا دستمزد شیفت شب مقاومت می‌کنند. این که این چیزها ممکن است تحت تأثیر جنسیت آن‌ها باشد، و همچین عواقب عمیق‌تری در نتیجه زندگی آنها به عنوان زنان در خانه داشته باشد، توسط چند زن مورد بحث قرار می‌گیرد. سیاست‌های ارعاب شدید علیه زنان، تحمل بیشتر تقاضاهای کارگران مرد، تبعیض نظافت و استراحت بین مردان و زنان در محل کار اما نشان می‌دهد که همچنان بین طبقه و جنسیت تفاوت‌های مغشوش وجود دارد.

سلیمان آکیوز، رئیس شعبه‌ی گبزه‌ی سندیکای پترول-ایش، می‌گوید:«این یک مبارزه‌ی طبقاتی است. جنبش زنان با ما ملاقات کرد، اما من می‌خواهم تأکید کنم که این یک مبارزه‌ی طبقاتی است، نه فقط زنان.»

وی در ادامه به ضرورت تشکیل ائتلاف بین جنبش‌های طبقاتی و زنان تاکید می‌کند. «در این مقاومت، اکثریت کارگران را زنان تشکیل می‌دهند… در این مبارزات ما می‌توانیم مساله‌ی حقوق زنان، مطالبات کارگران و غیره را ترکیب کنیم. به عنوان مثال، پترول-ایش خواستار بایکوت محصولات فلورمار نشد، بلکه خواستار تحریم داوطلبانه زنان شد. این تحریم پس از آغاز اعتصاب شکل گرفت و به تدریج تقویت شد.» سلیمان آکیوز همچنین به این اشاره می‌کند که صنعت لوازم آرایش، از اساس بر کالاانگاری زنان بنا شده است. وی می‌گوید «از این نقطه‌نظر مقاومت کارگران فلورمار در طول مبارزات زنان علیه کالاانگاری زن و تبعیض جنسی و جنسیتی است.»

چنین دیدگاهی از تاکتیک‌های ائتلافی اگر طبقه را بدون در نظر گرفتن جنسیت و نژاد به عنوان پایه‌ی شکل‌دهنده به شرایط اقتصادی محدود کند و اگر «جنبش زنان» را به عنوان گروه‌های فرهنگی یا اجتماعی، جدا از واقعیت‌های طبقاتی شناسایی کند، تقلیل‌گرایانه خواهد بود. طبقه، یا نیروی کار، توسط فرآیندهای روابط اجتماعی، با تکیه بر ساختارهای سیاسی و فرهنگی، که بر توانایی تولید نیروی کار تأثیر می‌گذارد، مقید می‌شود. برای زنان در ترکیه، این فرآیندها چندگانه است. در وهله‌ی اول، کار از هر نوعی که باشد برای بسیاری از معترضین فلورمار نتیجه‌ی یک مبارزه‌ی پیگیر با ساختار اجتماعی و خانواده است. برخی از آن‌ها تا همین اواخر در هیچ نوع شغلی نبودند و برخی دیگر مجبور بودند با خواسته‌های پدران یا شوهرانشان برای بیکار ماندن مبارزه کنند. اخیراً، از برنامه‌ی دهم توسعه حزب حاکم عدالت و توسعه برای سال‌های ۲۰۱۴-۲۰۱۸، که «گزینه‌های کاری انعطاف‌پذیر» و «حمایت از کارآفرینی زنان» را اولویت‌بندی می‌کند، اشکال اشتغال مانند کار پاره وقت، کار قراردادی مدت معین، کار موقت از طریق استخدام توسط آژانس‌های خصوصی کاریابی یا کار از خانه تشویق شده‌اند. آنها با ادغام نهادی «زنان» با «خانواده» (تغییر زیرعنوان «زن» به «زن و خانواده» در بخش «افراد واجد شرایط، جامعه قوی» برنامه دهم) با آرزوی حذف تدریجی زن از سپهر اجتماعی پیش می‌روند. هدف اصلی زنان، تولید مثل، در حالت ایده آل سه فرزند، و وقف خود برای تشکیل خانواده است و اشتغال باید یک دغدغه‌ی ثانویه باشد. مشتری ایده‌آل لوازم آرایشی فلورمار، زنان کارآفرینی هستند که بر اساس شعارشان «رنگ برای هر فرد»، «زنان می توانند هر کاری که می خواهند انجام دهند» هستند.


زنان فلورمار از دشواری‌های تربیت فرزندان در حین کار صحبت می‌کنند. هیچ مهدکودکی در کارخانه وجود ندارد و آنها باید برای پرستار بچه هزینه کنند و یا از دوستان‌شان تقاضای کمک کنند. ساعات اضافه‌کاری هم مانع مضاعفی برای تربیت کودکان است و البته دستمزد برای پوشش دادن این مشکل کافی نیست. ساعات طولانی کار، هر چیزی جز کارگر بودن را از آن‌ها سلب کرده است. همه‌ی این رنج‌ها مجموعه‌ای از انگیزه‌های درهم ریخته را برای پیوستن به سندیکا تشکیل داده‌اند، اما درک مسلطی که در سندیکاهای عمدتاً مردسالارانه تعبیه شده است، هنوز موضوع جنسیت و طبقه را متاقطع می‌داند. اگرچه پترول-ایش به طور فزاینده‌ای متعهد به سازماندهی کارگران زن و بهبود شرایط کاری آن‌ها شده است، اما هنوز این موضوع با عبارات ضد مردسالارانه تشریح نشده است. اقدامات حمایتی که توسط جنبش‌های مبتنی بر جنسیت و گروه‌های LGBTI انجام می‌شود، تشویق‌کننده هستند، اما اگر به اقدامات عملی مانند کارگاه‌ها یا آموزش‌ها تبدیل شوند، ممکن است مؤثرتر باشند.

نظرات پایانی:در چند هفته‌ی گذشته شاهد سرکوب مداوم سایر اقدامات کارگران در ترکیه از جمله بازداشت ۵۴۳ و متعاقب آن دستگیری ۲۴ کارگر بوده‌ایم. کارگرانی که به شرایط کار در محل فرودگاه سوم استانبول که در چارچوب رژیم ضد کارگری در ترکیه است اعتراض کرده‌اند.

مقاومت خودانگیخته‌ی فلورمار و شرایط سیاسی نامناسب کنونی ترکیه برای طبقه‌ی کارگر و مبارزات کارگری، این اعتصاب را قابل توجه می‌کند. تمایل به سندیکا در میان کارگران اعتصابی جدی و حیاتی است و از طریق دیدگاه‌های متفاوت در درون آن‌ها مورد بحث قرار می‌گیرد. برای زنان، این فقط در مورد دسترسی به سندیکا نیست، بلکه در مورد شرایط آن سندیکا و نحوه‌ی میانجیگری در بهبود شرایط اشتغال آنها نیز است. ابهامات مداوم در بحث‌های طبقاتی و جنسیتی نشان می‌دهد که این مساله هنوز به نتیجه‌ی نهایی نرسیده است. اما با این وجود، مقاومت ممکن است نتایج مثبتی برای ایجاد همبستگی میان جنبش‌های اجتماعی مبتنی بر جنسیت داشته باشد.

مهمترین تحولی که این مبارزه به وجود می‌آورد تأثیر بر تک‌تک کارگران کشف ظرفیت‌های جمعی و آگاهی آنها به وابستگی‌های مشترک باشد که قبلاً توسط یک محل کار از نظر فضایی و لجستیکی تقسیم‌شده خفه شده بود. پیامدهای گسترده‌تر و احتمال اینکه مقاومت کارفرما را به میز مذاکره بکشاند، در شرایط فعلی و با وجود اثربخشی همبستگی بین‌المللی متأسفانه به احتمال زیاد محدود باقی خواهد ماند. اما مقاومت، برای ایجاد همبستگی میان اعضایش، جرقه‌ای از زیبایی در منظره‌ای تاریک است.

در پسامتن:
ظاهراً بر خلاف برداشت نویسنده، اعتصاب فلورمار به بن‌بست نرسید و در نهایت به یکی از پیروزی‌های با اهمیت جنبش کارگری تبدیل شد. روزنامه‌ی چپ‌گرای «اورنسل» در گزارشی در هشت مارس ۲۰۱۹  در رابطه با پایان اعتصاب فلورمار می‌نویسد:

مقاومت کارگران فلورمار که به دلیل عضویت در سندیکا از کار اخراج شده بودند و از۱۵ می ۲۰۱۸ در مقابل کارخانه واقع در منطقه‌ی صنعتی گبزه به مقاومت خود ادامه دادند، با پذیرش پیشنهاد کارفرما پایان یافت. مقاومت فلورمار از مرزهای ترکیه عبور کرد، صدای خود را به گوش «ایو روشه» فرانسوی نیز رساند که بخش عمده‌ی سهام فلورمار را در سراسر جهان در اختیار دارد. کارگران بر حقوق خود پافشاری کردند، پا پس نکشیدند و در پایان ۲۹۷ روز، برای اولین بار پیشنهاد کتبی از سوی وکلای فلورمار به اتحادیه پترول-ایش ارسال شد. فلورمار به کارگران ۱۲ ماه حقوق برای غرامت جلوگیری از تشکیل سندیکا و ۴ ماه حقوق برای بیکاری پیشنهاد داد. فلورمار همچنین از شکایت از کارگران و جرم‌انگاری اعتصاب عقب نشست و اقدامات لازم را برای اطمینان از بهره‌مندی کارکنان سابق خود از بیمه بیکاری انجام خواهد داد. کارگران اعتصابی با شکوه و غرور به محل کار خود بازگشتند و سندیکا تشکیل شد.

https://akhbar-rooz.com/?p=141655 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x