پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

سیاست از کدام منظر! – مارال سعید

با سرکوهی همدلم آنجا که می گوید: "مبارزه با سلطه امپریالیستی آمریکا یا هر قدرت سلطه‌گر دیگری اگر به معنای مبارزه با استبداد، بهره‌کشی انسان از انسان، تبعیض، ستمگری و.. ، نباشد چه معنائی دارد".

او را از آغازین شماره ی “آدینه” و کمی پیشتر می شناسم. کارش و نوشته هایش برایم در دوران عُسرت و روزگارانی که از در و دیوار مرگ می بارید، گرمی بخش و کورسوی امید بود. تا آنکه توسط سربازان گمنام امام زمان ربوده و مدتی را در تاریکخانه های جمهوری اسلامی در فضایی دهشتناک بین مرگ و زندگی سپری کرد.

با کوله بار عظیم رنج و عصبیت از تاریکخانه بیرون آمد. عصبیتی که بجا و نابجا و در هر کجا بیدریغ خرج می شد و می شود. بخش بزرگی از این عصبیت قابل فهم و درک بود و هست، لیک سایه ی بخش دیگر بر هر گفتار و نوشتار، افسوس برانگیز است چرا که منطق اندیشه ی او را می آلاید. بر این امید بوده و همچنان هستم تا بخش غیرضرور این عصبیت آرامش یابد تا چون منی  بتواند همچنان بهره مند از نقد های استخوان دار و متین ادبی او گردد.

آنها که انقلاب ۵۷ و سالهای اولیه ی پس از آن را زیسته اند، اشمئزاز نهفته در دیدگاه او نسبت به آنچه بعنوان سیاست بر حزب توده ایران و کمی بعد سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) رفته است را فهم و درک می کنند. لیک بایسته ی یک نقد سیاسی، بررسی بنیانهای نظری است که آن سیاست بر آن استوار گشته، نه آنکه بر سر هر پیچ، خود و نقد خود را بی ارج ساخته و ناسازائی نثار کیانوری و نگهدار و اعوان و انصار سازیم.

اکرچه بسیار دیر ولی جای تهنیت دارد رسیدن به این جایگاه را که امروز سرکوهی از پس خواندن “نامه علیه امپریالیسم آمریکا”* و دیدن نام آنجلا دیویس در کنام نام آمران و عاملان جهل و جنایت جمهوری اسلامی، بر آن ایستاده. اما آنچه کمی از شیرینی این تهنیت می کاهد، این سوآل است که؛ مسبب این به خود آمدن، صرفاً آنجلا دیویس است یا …؟ 

بی گمان آنکه در عالم سیاست قطب نمایش قدرت مدار است و مبارزات آزادیخواهانه و عدالت جویانه را صرفاً بر محور مبارزه ضدامپریالیستی استوار می نماید، همان راهی را خواهد پیمود که آنجلا دیویس پیموده است و بی شک او آخرین آنها نخواهد بود. به شخصه امیدوارم جمله گی همچون فرخ نگهدار فرصت اصلاح بیابند.

با سرکوهی همدلم آنجا که می گوید: “مبارزه با سلطه امپریالیستی آمریکا یا هر قدرت سلطه‌گر دیگری اگر به معنای مبارزه با استبداد، بهره‌کشی انسان از انسان، تبعیض، ستمگری و.. ، نباشد چه معنائی دارد”.

از پس تجربیات خونبار یک قرن گذشته، اینک یافتن “معنا” و علت اساسی عدم پیشرفت مبارزات آزادیخواهانه و عدالت جویانه ی انسانهای سراسر گیتی چندان نیازمندِ پژوهش و پویش آکادمیک نیست!

دوستان؛ ما به دست خویش دو پای راهوار این موجود زی جود را قطع نموده ایم و انگشت به دهان می گزیم که چرا از پس این همه جانفشانی و رنج و تَعَب، به پیش نرفته و نمی رویم. پُرواضح است؛ ما با عدم احترام به محیط زیست و عدم لحاظ محوریت انسان در سیاست، موجودیت مبارزات آزادیخواهانه و عدالتجویانه را به زیر سوآل برده و زمینگیر کرده ایم.

جناب سرکوهی، در قرن بیست و یکم نمی توان رهرو اندیشه ای بود که با هیچ بنی بشری همراستا نباشد. فرو کاستن سیاست به سیاه و سپید، سرانجامی جز آن ندارد که عرصه ی سیاست را همچون عرصه ی ریاضیات دیده، و یک را با یک برابر بینگاریم.

اگر به دنیای رنگین کمان رنگها پا نهادیم و عقربه ی سیاست ورزی را در راستای انسان و محیط زیست تنظیم نمودیم، آنگاه ضرورتاً و بر پایه ی منافع و شرایط اینجا و آنجا شانه به شانه ی دیگر رنگها خواهیم سائید.

اما وقتی سیاست قدرت مدار شد، سیاست ورز یا در جبهه ی قدرت قرار میگیرد و یا در جبهه ی ضد قدرت. لاجرم سیاست بسیار ساده و شسته و رفته خواهد گشت و بسیار امور مباح. این رابطه ی ارگانیک که بعضی آنرا “علمی” نیز می خوانند در هر شرایطی عمل می نماید. این داستان نه به دنیای دو قطبی ربط دارد و نه به دوران جنگ سرد. البته این هر دو بعنوان کاتالیزاتور، این ارتباط را تسریع می بخشیدند لیک همانطور که عیان است؛ علیرغم گذشت ۳۰ سال از فرو ریختن دیوار برلین و پایان جنگ سرد و دنیای دو قطبی، این رابطه همچنان در میان سیاست ورزان جاری و ساریست.

و نکته ی آخر: فراموش نکنیم؛ در عرصه ی سیاست، “رفاقت و رقابت” کسوتهایی سیالند و احزاب و دول به گاه شرایط و منافع، گاه این پوشند و گاه آن. لاجرم گر با چشم غیر مسلح، رفیق دیروزت را امروز در صف رقیبان دیدی بَر او خرده مگیر. شاید اگر دوبار چشمها بشوئیم، غبار کدورت پاک شود، چه که فردا شاید شرایط و منافع، تو را به چنین کسوت درآرد.

مارال سعید  

پی نوشت:
* من اصل نامه ی مورد اشاره را نخوانده ام. اصل را بر صدق گفته ی آقای سرکوهی گذاشته ام. ولی پسندیده آنست که ما نیز متمدنانه رعایت اصول پذیرفته شده را بنمائیم و هر نقل قول را همراه با آدرس  بیاوریم تا خواننده بتواند به اصل مطلب دسترسی داشته باشد، حتی اگر با آن موافق نباشیم. اینگونه بدعت گذاریها ما را به کژراهه خواهد کشاند.  

https://akhbar-rooz.com/?p=14565 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
peerooz
peerooz
4 سال قبل

سرکار خانم سعید,
تا آنجا که اخبار روز احتمالا اجازه میدهد باید گفت “آفرین بر نظر پاک خطا پوشت باد”.

مارال سعید
مارال سعید
4 سال قبل

با درود به خوانندگان،
اگر نامه یا بیانیه-ی مورد استناد آقای سرکوهی همین است که آقای حسین ذیل “کوری ایدئولوژیکی، حماقت سیاسی …” زحمت ترجمه-ی آنرا کشیده است. علیرغم آنکه آنچه بر پیشانی این بیانیه ” این بیانیه ، که توسط بسیاری از افراد ذکر شده در پایین امضا شده است ، پایان دادن به تحریم های ایالات متحده علیه ایران را خواهان و به دنبال جلوگیری از جنگ است. در حالی که ما با مردم ایران که در طی هفته های اخیر علیه سرکوب داخلی و نئولیبرالیسم قیام کرده اند ، در همبستگی هستیم ، به عنوان افرادی از ایالات متحده آمریکا ، مقصر را عملکرد امپریالیسم ایالات متحده می دانیم.” آمده همدل نیستم، لیک کلیت آنرا کاملاً انسانی دیده و آنرا دربرگیرنده-ی هیچگونه حمایتی از جمهوری اسلامی نمی دانم.
در همینجا ذیل نوشته خود از خوانندگان “اخبارروز” و خانم آنجلا دیویس و امضا کننده گان این بیانیه رسماً پوزش می خواهم.

کیا
کیا
4 سال قبل
پاسخ به  مارال سعید

نکته کلیدی، تحریم های جمهوری اسلامی است.
بقیه مطلب جای سوالی ندارد.
۱.تحریم ها بنیه جمهوری اسلامی را تضعیف می کند ،مسلما به مردم هم فشار می آید
.آیا مردم حاضرند این فشار را تحمل کنند تا این حکومت شاید ساقط شود و یا زود تر تغییر یابد؟
۲.با برداشتن تحریم ها مسلما بر عکس جمهوری اسلامی زمان بیشتری دوام خواهد یافت و قدرت می گیرد و فشار کمتری بر مردم .
آیا جمهوری اسلامی از این موقعیت برای سرکوب بیشتر سود نخواهد جست؟
این نکته اصلی است و جواب دادن به آن صف ها را تعیین می کند.
اینجا باید دقت شود که سرنوشت سیاسیون را تعیین خواهد کرد!

Iman
Iman
4 سال قبل

میشه لطف کنید یه مقدار انضمامی‌تر و دقیقتر موضوع رو نقد کنید که بشه غیر از احکام اخلاقی و نغمه جان زیبا چیزی ازش درآورد.
از اینکه ایشان دچار عصبیت هستند و این عصبیت منطق اندیشه‌اش را می‌آلاید و دیر به خود آمدند (در مطلب سرکوهی من به خود آمدنی ندیدم، یأس از موضعگیری یک شخص که این روزها برای همه متأسفانه زیاد اتفاق میفته) و کاش همه مثل آقای نگهدار دچار اصلاح بشوند و انسان باید محور سیاست بشود، که نقدی در نمیاد.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x