در ایران گرایشِ چپ در گذشته، جز در بینِ همراهانِ خلیل ملکی و یکی دو گرایشِ کوچک، عمدتا در قالبِ چپِ سنتی لنینیست و مخالفِانِ سوسیال دموکراسی حضور داشته است اما آمارِ این نظرسنجی، اگر نتایجِ آن به گرایشهای جامعهی کل نزدیک باشد، از پایگاه اجتماعی گستردهی سوسیال دموکراتها و سبزها در جامعهی کنونی خبر میدهد و نشانهای است از یک تحول بزرگ در فرهنگِ سیاسی جامعهی ما
در برنامهی چشمانداز به برخی ابعادِ مثبت و برخی انتقادها بر نظرسنجی اخیرِ موسسهی گَمان اشاره کردم اما اگر نتایجِ این نظرسنجی به گرایشهای جامعهی کنونی ایران نزدیک باشد از چند پیام و تحولِی مهم در فرهنگِ سیاسی در جامعهی ما خبر میدهد.
تحولِ مهم در فرهنگِ سیاسی
در پرسشِ به چه حزبی رای میدهید؟ مشرطهخواهان با ۲۴.۲ و گرایشِ سوسیال دموکرات با ۲۰.۲ درصد در رتبهی اول و دوم و سبزها «گرایشِ حفظِ محیط زیست»، با ۱۴.۸ درصد در رتبهی چهارم قرار دارند.
رای بیشتر آقای رضا پهلوی و مشروطهخواهان در این نظرسنجی پدیدهای نو نیست و در نظرسنحیهای قبلی نیز آمده است اما رای بالای سوسیال دموکراتها و سبزها، که هیچ نهاد و حزبِ سیاسی جدی و فعال در ایران و خارج از ایران نداشته، از دسترسی جدی به رسانههای اصلی فارسی زبان محروم و در تاریخِ معاصرِ ایران پیشینهی چندانی ندارند، نشانهایی است گویا از ارتقاء و غنیتر شدن فرهنگِ سیاسی در جامعهی ما.
در ایران گرایشِ چپ در گذشته، جز در بینِ همراهانِ خلیل ملکی و یکی دو گرایشِ کوچک، عمدتا در قالبِ چپِ سنتی لنینیست و مخالفِانِ سوسیال دموکراسی حضور داشته است اما آمارِ این نظرسنجی، اگر نتایجِ آن به گرایشهای جامعهی کل نزدیک باشد، از پایگاه اجتماعی گستردهی سوسیال دموکراتها و سبزها در جامعهی کنونی خبر میدهد و نشانهای است از یک تحول بزرگ در فرهنگِ سیاسی جامعهی ما.
نتایج این نظرسنجی نشان میدهد نسلهای جوانِ سوسیال دموکرات و سبزِ ایران، امکانِ آن را دارند که رها و به دور از دگمها، مفاهیم، نهادها، چهرهها و بقایای سازمانها و حزبهای چپِ سنتی گذشته، (که برخی ادعای سوسیال دموکرات شدن دارند اما هنوز در بسترِ گذشتهی خود رویا میبینند)، با طرحِ گفتمان و برنامههای مشخص و روشنِ بر بسترِ «سوسیالیزمِ دموکراتیک»، با درکِ جدائیناپذیریِ مبارزهی همزمان برای عدالتِ اجتماعی/ دموکراسی/ حفظِ محیط زیست/ و مبارزه علیه تمامی تبعیضها/ و با کوشش برای حضورِ فعال و موثر در جامعه و سازماندهی در عمل به این پایگاه گستردهی اجتماعی و تحولِ بزرگ در فرهنگِ سیاسی پاسخ دهند.
چند پیام:
۱ ـ اکثریت در این نظرسنجی خواهانِ« گذار» از یا «براندازی» نظامِ مسلطِ کنونی است.
۲ ـ اکثریتِ شرکت کنندگان در این نظرسنجی با حکومتِ دینی مخالف و خواستارِ جدائی دین از حکومت هستند. این آمارها گواهی است بر بطلانِ ادعای گرایشهای دینی بنیادگرا، اصلاحطلب و.. که با تکیه بر «مسلمان بودنِ اکثریت» به دخالتِ کم یا بیشِ دین در حکومت با این یا آن قرائت معتقدند.
۳ـ اکثریتِ با «مورثی بودن» و «مادامالعمر بودن» و «مرجع مذهبی بودنِ» «بالاترین مقامِ رسمی کشور» مخالف است. «نظام سیاسی مردمسالارِ دمکراتیک» و «جمهوری سکولار» در پرسشِ «نظامِ سیاسی مطلوب» بیشترین رای را دارند اما مشروطهخواهان در پرسشِ به چه حزبی رای میدهید؟ بیشترین رای را به دست آوردهاند.
این تناقض اما نه به موسسهی گَمان، که کارکردی جز نقلِ نتایج، هرچند متناقض، ندارد، که به برخی تضادها در فرهنگِ سیاسی جامعه در دورهی کنونی بر میگردد و تحلیل آن میتواند بخشی از ساختارِ این فرهنگ را در مرحلهی کنونی تصویر کند.
انکارِ رنگارنگی چون بسترِ وحدت
در میانِ «شخصیتهای سیاسی و مدنی» آقای رضا پهلوی با ۳۹ درصد، ابراهیم رئیسی (جلادباشی) با ۱۷ درصد، خانمها: نرگس محمدی، نسترن ستوده و مسیح علینژاد با ۱۳ درصد و آقایان: محمود احمدینژاد، محمد نوریزاد و کاوه مدنی با ۱۲ درصد بیشترین رایها را کسب کردهاند.
آقای رضا پهلوی در این نظرسنجی بیشترین رای را در میانِ «شخصیتهای سیاسی و مدنی» به دست آورده است اما گروهی از سلطنتطلبان ۳۹ درصدِ رای او و ۱۹ درصد رای برای «نظامِ پادشاهی مشروطه» (در برابرِ ۳۴ درصد برای «جمهوری سکولار») را در این نظرسنجی بسیار کمتر از رای واقعی آقای رضا پهلوی در جامعه میدانند هرچند آماری مستند یا دادهای عینی و سنجشپذیر بر این ادعا ارائه نمیدهند.
اینان با این ادعا که اکثریتِ مطلقِ جامعه، طرفدارِ آقای رضا پهلوی و هوادارِ بازگشتِ سلطنت است به این نظرسنجی حمله میکنند. این گروه، که خواستارِ حذفِ همهی گرایشها بوده و رای آنها را انکار میکند، درنیافتهاست که رنگارنگی و تنوع، چون بسترِ وحدت، از مولفههای اصلی جامعهی ما است.
تحولات فرهنگی و سیاسی و موقعیتِ کنونی جامعهی ما را جز با فهمِ رنگارنگی، چون یکی از مهمترین شاخصههای جامعه، نمیتوان فهمید. اینان اما تنها نیستند برخی گرایشهای فکری و سیاسی دیگر نیز هنوز به بلوغِ فکری درکِ رنگارنگی نرسیده و در رویای حذفِ «دیگری» منجمد شدهاند.
چهرهها
رای جلادباشی (ابراهیم رئیسی) چون نفرِ دوم در میان «شخصیتهای سیاسی و مدنی»، هرچند نامطلوب من و ما، با رای گرایشهای سیاسی در این نظرسنجی همگن و منطبق است.
رای او و تنوع و پراکندگی رای چهرهها و گرایشهای سیاسی گوناگون در جدولِ نظرسنجی نشانهای است از تنوع و رنگارنگی گرایشهای سیاسی در جامعهی ما هرچند در بخش چهرهها برخی رایها به عواملِ دیگری نیز بستگی دارند.
به مثل حضورِ مدامِ چهرههائی در رسانههای فارسی زبانِ خارج از کشور با طرحٍ مسالهی تبعیض علیه زنان، که از مهمترین مشکلهای جامعهی ما است، یا حمایتِ برخی دولتها و نهادهای بینالمللی از یکی از چهرههای زنِ ایرانی، که وکیل و زندانی است، میتواند در نظرِ رایدهندگان در زمانِ نظرسنجی موثر باشد.
در رایگیری و نظرسنجی در موقعیتِ دموکراسی، که برخی تبعیضها از جمله حجابِ اجباری رفع شده، رایدهندگان به برنامهها توجه داشته و همه گرایشها و چهرهها به رسانهها دسترسی دارند، نتایج میتواند متفاوت باشد.
آقای رضا پهلوی اما حتا در موقعیتِ دموکراسی نیز از پیشینهی تاریخی، شهرتِ ملی، تصورِ مثبتِ بسیاری از مردم از سلسلهی پهلوی در سنجشِ پیش و پس از انقلابِ اسلامی و… بهرهمند است.
شیوهها و راهکارها
در بخش شکلهای مبارزه رای ۳ شیوهی «اعتصابات سراسری، نافرمانی مدنی و تظاهرات خیابانی» را، که در این نظرسنجی چون ۳ شیوهی متفاوت در برابرِ هم مطرح شدهاند، میتوان جمع بست چرا که این شیوهها تضاد ساختاری ندارند. در بخشِ مطالباتِ قومی و یکی دو بخشِ دیگر نیز، چنان که در برنامهی چشمانداز گفتم، میتوان نظرسنجیهای آینده را دقیقتر کرد.
و……
نظرسنجی در جامعهی استبدادی و از خارح از کشور میتواند پرسشها و تردیدهائی را برانگیزد. موسسهی گَمان تنها نهادی است که به چنین مهمی همت کرده است پس امکانِ سنجشِ نتایجِ نظرسنجی این موسسه با دیگر نظرسنجیها نیز وجود ندارد.
اما شیوههای نظرسنجی موسسهی گَمان، چنان که در مقدمهی آن آمده است، متکی به آخرین دستاوردهای علمی در جهان است. برخی نتایج این نظرسنجی در بستر زمان و با تحولات جامعه دیگر خواهد شد اما اگر این نظرسنجی تصویری نزدیک به واقعیتِ کلِ جامعهی کنونی به دست دهد، کاری مهم و جدی است.
لینکِ نظرسنجی موسسهی گَمان
به نظر من سه شیوهی «اعتصابات سراسری، نافرمانی مدنی و تظاهرات خیابانی» سه شیوه متفاوت ساختاری هستند
اعتصابات سراسری خطر جانی و درگیری فیزیکی برای مردم ندارد در حالیکه تظاهرات خیابانی و نافرمانی مدنی دارد… نافرمانی مدنی میتواند برداشتن حجاب باشد که با تظاهرات خیابانی متفاوت است.. بنابرین شاید این سه همه بتوانند در زیر دسته اعتراض خشونت پرهیز قرار بگیرتد هم باشند ولی در ساختار متفاوت هستند
تاسف بار است که سرکوهی اعتبارش را خرد خرد با وصل کردن خودش به جریانات معلوم الحالی مثل این عمار ملکی و موسسه نظرسنجی کاریکاتور گونه اش از دست می دهد.
برای چپ های سابق( امثال سرکوهی) ، میزان اعتبار نظر سنجی و گمانه زنی موسسه مورد بحث چندان اهمیتی ندارد اما آنچه برای ایشان اهمیت دارد، دشمنی عجیب او نه تنها با لنین بلکه اساسا با با مارکس و اندیشه های انقلابی و انسانی اوست. این است نتیجه “ایمان” آوردن چپ های بریده به سرمایه داری است.
ممنون از افشاگری ها در مورد نظر سنجی، اما بنظر من مهمتر از نظر سنجی، نظر سازی است، اینکه نظر کارگران و زحمتکشان ایران و جهان چگونه ساخته می شود. نظر آنها از طریق تلقین و تبلیغ و دستچین کردن و دستکاری اخبار ساخته می شود. اگر نظر سنجی ها علمی هم باشد، سالها دارند نظرات غیر علمی و ایدهای کاذب در ذهن توده ها وارد میکنند تا نظر سنجی نتیجه ای که میخواهند را به آنها بدهد.
کلا نظر کارگر و زحمتکش مهم نیست، مهم درست و علمی بودن نظر آنهاست، وگرنه میگفتیم نظر میلیونها نفری که به هیتلر و یا جمهوری اسلامی و یا ترامپ و یا بایدن و یا جانسون رای دادند ارزش دارد.
دست از کارگر فریبی بر نمی دارند!
اینکه در یک نظر سنجی مشکوک که ممکنه مبنای کار چماقداری حکومت قرار بگیرد آیا ارزش پرداختن دارد که آقای سرکوهی آنرا برجسته کرده است!؟
هرچه دزد جنایت کاراست را مطرح کردند یکی دو تا از افرادی که نسبتن سالم هستند در حاشیه آوردند
و بعدن گفتند نتیجه بگیرید که جامعه به این افراد هم توجه ندارد
نظرسنجی های این موسسه بارها توسط کارشناسان مورد نقد واقع شده و بی اعتباری علمی آن ها برای دست اندرکاران پژوهش های علمی کاملا روشن است. در زیر فقط یک نمونه نقد محمدرضا جلایی پور را نسبت به نظرسنجی موسسه گمان در پاییز ۹۹ می آورم:
⭕️ شیادی ظاهرا علمی در قالب نظرسنجی
محمدرضا جلائیپور
اخیرا «گروه مطالعات افکارسنجی گمان» سلسله گزارشهای نظرسنجیای منتشر میکند که مصداق روشنی از فریبکاری ظاهرا علمی است (آخرین نمونهاش: https://urlzs.com/4mogD).
مجموعهٔ این نظرسنجیها بر اساس روش نمونهگیری گلولهبرفی آنلاین (virtual snowbal sampling) انجام میشود که اساسا روشی کاملا نامناسب برای سنجش افکار در سطح ملی و تعمیم نتایج به کل جامعه است و کسانی که اندک آشناییای با روشهای علمی نظرسنجی دارند از مخدوش و فریبکارانه بودن استفاده از این شیوه برای این هدف باخبرند. روش نمونهگیری گلولهبرفی که یک نمونهگیری کاملا غیرتصادفی است تنها برای مطالعاتی مناسب است که پاسخگویان آن گروه به سختی پیدا میشوند و گروهی خاص (مثلا اعضای یک فرقهٔ مذهبی یا یک نحلهٔ سیاسی) را مطالعه میکند و نتایج آن به هیچ عنوان قابل تعمیم به کل شهروندان یک دولت-ملت نیست.
نظرسنجیهای گمان از این روشِ مطلقا نامناسبِ نمونهگیری و پاسخگویانی که به هیچ عنوان نمونهٔ نمایا و تصادفیای از کل جمعیت ایران نیستند برای گزارش وضعیت افکار عمومی استفاده میکند و فریبکارانه نتایج آن را قابل تعمیم به کل جمعیت ایران میداند.
در نتیجه، یافتههای گزارششان در حدی عجیب و دور از واقع درمیآید که بر اساس آن محبوبیت حسن شریعتمداری از محمد خاتمی و جواد ظریف و میرحسین موسوی بیشتر و پایگاه اجتماعی سلطنتطلبان بیش از سایر جریانهای سیاسی میشود!
نام این کار چیزی جز فریب در پوشش ظاهرا علمی نیست. اگر عرصهٔ عمومی نقد و بررسی علمی در ایران قوی بود، نهادی که چنین گزارشهایی را منتشر میکند چنان بیاعتبار میشد که هیچ رسانهٔ معتبر و حتی شهروند تحصیلکردهای در رسانههای اجتماعی حاضر نبود آن را پوشش و به مدیرانش تریبون بدهد.
آنچه در این گزارشها وضعیت گرایشهای سیاسی ایرانیان گزارش میشود، در واقع بیشتر نظرِ جمعی از دوستان و آشنایان مدیر این نهاد در شبکههای اجتماعی است که چون اکثرا گرایشهای سلطنتطلبانه و براندازانه دارند، نتایج گزارششده هم آن را بازتاب میدهد. اگر از همین روش نمونهگیری گلولهبرفی برای افکارسنجی استفاده میشد و فراخواندهنده و مجری طرح، به جای عمار ملکی با گرایشهای براندازانه، مثلا وحید یامینپور با گرایشهای اصولگرایانه بود، احتمالا نتیجه این میشد که رهبران اصولگرا بیش از ۹۰ درصد محبوبیت دارند و مشارکت در انتخابات ۱۰۰ درصد است!
نتایج این نوع نظرسنجیهای غیرعلمی و فریبکارانه، «هیچ» دادهٔ معتبر و معناداری دربارهٔ افکار عمومی و گرایشهای سیاسی ایرانیان به ما نمیدهد و مطلقا ارزش پوشش خبری و تحلیل ندارد.
@jalaeipour
زیاد قند توی دلنان آب نشود و دهانتان را با این حلوا شیرین نکنید. علی رغم تبلیغات مداوم اینترنشنال و بی بی سی و رسانه های دائما حاضر در صحنه و سخنگو و مبلغ شان جناب سرکوهی شیوه های نظر سنجی موسسه گمان مطلقا علمی نیست و کاملا دچارbias و خطا می باشد.
خود گوید و خود خندد….
من اگه بودم عطای سلطنت را به لقایش میبخشیدم ۱۲ میلیارد رو بر میداشتم .
شاه حدود ۱۲ میلیارد دلار و یا به روایتی ۲۲ میلیارد دلار از اموال شخصی را برای وارث سلطنت در یک بانک امریکایی به ارث گذاشته است . که طبق قرار داد با بانک متعلق به همه بازماندگان است و باید به کسی تحویل داده شود که سلطنت را بعنوان میراث دار به ارث میبرد و آنرا را برپا میکند .مگر اینکه کلا رضا پهلوی سلطنت را منقرض اعلام کند که آن موقع بین بازماندگان تقسیم میشود.که الان اگر اشتباه نکنم فقط خانم فرح پهلوی و آقای رضا پهلوی مانده اند و این ۱۲ یا ۲۲ میلیارد
منبع : دکتر روح الله رحیم پور -تحلیل انقلاب ایران – کلاب هاوس که من نقل به مضمون کردم دقیقش به منبع رجوع شود . فکر میکنم آقای سرکوهی هم در آن اتاق بودند .
از آقای سرکوهی بخاطر اشتباه املائی ام معذرت میخواهم. چشمان ضعیف دارم.
ناگفته این است که کسانیکه نظر داده اند از چه طریقی سوسیال دموکرات و جمهوری خواه سکولار و سلطنت طلب شده اند؟
شاید نظر سنجی خیلی علمی بوده است، اما نظر سازی قبل ش بسیار غیر علمی و ارتجاعی و ضد کارگری بوده است. نظر سنجان همان نتایجی را گرفته اند که با بودجه های چند میلیاردی تبلیغش را میکردند، هواداری از انواع سیاستهای حفظ روابط استثمارگرانه سرمایه داری.
کجا یاد داده اند که سرمایه داری سیستم بردگی مزدی و استثماری است؟ هیچ جا. بیایند یک دهه این را یاد بدهند بعد ببینیم که نظر سنجی چه نشان خواهد داد. آیا نشان خواهد داد که کارگران به اربابان سوسیال دمکرات و جمهوری خواه و پادشاه رای خواهند داد؟
نه آقای سرگوهی کلاه سر ما کارگران کمونیست نمی رود.
مرغان مرغد اری هم از دانه های بی شن و ماسه، در و پنجره های بسته برای جلوگیری از ورود روباه و گرگ و از دواهای آنتی بیوتیک راضی هستند چون نمیدانند دنیای بیرون و دنیای بدون انسان سربرنده یعنی چه !
به روایت تصویر:
https://www.istockphoto.com/photo/poultry-chicken-farm-gm509008823-45714626
بزک نمیر بهار میاد کمبزه و خیار میاد
ارزیابی این نظرسنجی زودهنگام صورت گرفته. بهتر بود آن را به گذشت چندماه از آغاز جنگ در اوکراین و کارنامه احزاب سوسیال دمکرات و سبز در اروپا موکول میکرد. ویدیوهایی در آلمان دست به دست میشوند که تعداد هو کنندگان صدراعظم آلمان از تعداد مشتاقان شنیدن حرفهای او بیشتر است.
بحران کنونی تنها نظم جهانی را متغیر نخواهد کرد، جغرافیای سیاسی کشورها نیز دستخوش تغییرات بنیادین خواهند شد.
ممنون از جمع بندی صادقانه و بدون تعصب.
خلاصه درک من از این نظر سنجی:
۱- محبوبیت آقای رضا پهلوی نشان دهنده توهم مردم ایران به نحوه اصلاح و پیشرفت جامعه است. گمان می کنند با رفتن جمهوری اسلامی و آمدن رضا پهلوی ما به درآمد، پیشرفت، رفاه و آرامش سال ۵۵-۱۳۵۴ برمیگردیم. چنین چیزی امکان ندارد. آن شانس تاریخی-اتفاقی بهمراه زیرساخت ها، محسط زیست و بازار امن از بین رفته و دوران سخت و پرفراز و نشیبی برای ارتقائ جامعه و جایگاه ایران در جهان در پیش داریم.
۲- اکثریت روشنفکران ضدانقلابی و ضدمارکسیستی بودن لنیسنیسم را درک کرده و به ماهیت لنیسنیسم بعنوان شوونیسم روسی پی برده و از آن بیزار شده اند. نزدیکی جمهوری اسلامی به شوروی و روسیه باید یکی از عوامل این درک واقع بینانه باشد.
۳- دموکرات ها، سوسیال دموکرات های مارکسیست و غیر مارکسیست و سبزها نیروهای مترقی جامعه آینده ایران را تشکیل می دهند.
وجه مشترک همه این مترقیون خدمتکاری برای سرمایه داران استثمارگر است، تاریخ بخوبی نشان داده، سوسیال دموکراتهای مارکسیست بدتر از بلشویکها.
آیا در مورد چپ سنتی لنینیستی (یا کمونیستی) که آقای فرج در بالا از ان صحبت کرد سوالی در نظر سنجی مطرح شد؟ اگر هم شد آنقدر کم و ناچیز بوده که از نظر علم آماری نمیتوانست به حساب بیاید. حتی این نیز نمیتواند آب پاکی روی دست آن اقلیت ناچیز بریزد که ایران از آن گذشته شوم عبور کرده است.
مطمئنا دو گروه از نتایج نظر سنجی فوق در خشم اند: اول رژیم اسلامی و دار دسته قاتلین حاکم، و دوم همان لنینیست های ارتدوکس که یا به راه رشد غیر سرمایه داری معتقدند یا از بر آمد سوسیال دموکراسی مدرن (بخوان بورژوایی از دید آنان) در بین جوانان از یک طرف و محبوبیت رضا پهلوی در بین مردم ایران از طرف دیگر.
به نظر نمیرسد پهلوی سوم بتواند از تجربه بد پدر درس بگیرد و خود را از شر مشاورانش که بیشتر به ان ۳ در صد سلطنت مطلقه تعلق دارند خلاص کند.
تحلیل و بررسی این نظر سنجی خوب انجام شده است، بواقعیت رساندن آن در این نوشتار جای خالی دارد.
عجب