«گذارِ دموکراتیک» به دلیلِ دربرگیرندگی حداکثری رنگارنگی و لایههای گوناگونِ جامعهی ما در بسترِ حقوقِ بشر، دموکراسی، عدالت اجتماعی، توسعهی پایدار و.. به بسیاری از نگرانیهای واقعی یا دروغین در بارهی آیندهی پس از حکومتِ اسلامی (تجزیه، هرج و مرج، جنگِ داخلی، سوریهای شدن و..) نیز پاسخ میدهد. «آلترناتیوِ دمکراتیک»، که بازتابی از رنگارنگی جامعهی ما است، از شرایطِ اصلی «گذارِ دموکراتیک» است
جمهوری اسلامی ناتوان از حلِ بحرانهای ساختاری به پایان خود رسیده و دیر یا زود بر بسترِ ترکیبی از شیوههای گوناگونِ مبارزهی مردم چون نافرمانی مدنی، اعتصابِ عمومی، اعتراضهای خیابانی، انقلاب و..و شیوههای نو، نفی، منحل، سرنگون، براندازی، فروپاشی و.. خواهد شد.
ایران کنونی جامعهای است رنگارنگ با بخشِ مهمی از لایههای گوناگونِ مردم که با استبداد، تبعیض، فقیرسازی، رانتخواری، سیاستهای نظامی/امنیتی و.. حکومتِ اسلامی مخالف و خواهانِ گذار از نظامِ استبدادی مسلط و برپائی نظامی دموکراتیک هستند.
گذار از حکومتِ «دینی/ رانتی/ نظامی/ استبدادی» مسلط «محتوا»ی ناگزیرِ ساختار و روندهای کنونی است اما «شکلِ»گذار و «آلترناتیوِ»گذار، که در آیندهی ایرانِ پس از گذار و به ویژه در دموکراتیک یا استبدادی بودنِ آن نقش مهمی دارند، از هماکنون و به تدریج در کردار و گفتارِ ما اکنونیان ساخته میشوند.
«شکل»های گوناگونی از «گذار» را میتوان تصور کرد و در این میان «گذارِ دموکراتیک» است که با دربرگرفتن و بازتابِ حداکثری رنگارنگی جامعهی ایرانی و با همسو کردنِ حداکثری لایههای گوناگونِ جامعه در بسترِ دموکراسی و عدالت اجتماعی، و توسعهی پایدار و..، تضمینی است برای دمکراتیک بودنِ نظامِ پس از گذار.
«گذارِ دموکراتیک» به دلیلِ دربرگیرندگی حداکثری رنگارنگی و لایههای گوناگونِ جامعهی ما در بسترِ حقوقِ بشر، دموکراسی، عدالت اجتماعی، توسعهی پایدار و.. به بسیاری از نگرانیهای واقعی یا دروغین در بارهی آیندهی پس از حکومتِ اسلامی (تجزیه، هرج و مرج، جنگِ داخلی، سوریهای شدن و..) نیز پاسخ میدهد.
شکلِ گذار و از جمله دموکراتیک یا غیردموکراتیک بودنِ آن به دهها مولفه و عاملِ اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، روانشناختی و به چگونگی ترکیب و همزمانی این عاملها و از جمله به ساختارِ سیاسی، گفتمانی، برنامهای و تشکیلاتی آلترناتیو(رهبری گذار) وابسته است.
آلترناتیوی که با کسبِ هژمونی سیاسی و گفتمانی و برنامهای و با کسبِ مقبولیتِ در لایههای گستردهای از مردم، گذار را رهبری، هدایت و..میکند، محتوا و ساختارِ نظامِ پس از گذار را، دستکم برای چندین سال، رقم خواهد زد.
«آلترناتیوِ دمکراتیک»، که بازتابی از رنگارنگی جامعهی ما است، از شرایطِ اصلی «گذارِ دموکراتیک» است.
دموکراسی نه فقط رای اکثریت در انتخاباتِ آزاد که پذیرشِ اعلامیهی حقوقِ بشر چون متنِ بالادستی قانونِ اساسی، حقِ فعالیتِ آزاد و مشارکتِ اقلیتها، نفی هر نوع تبعیض و فقیرسازی، پذیرشِ برابری شهروندان در برابرِ قانون و.. نیز هست. به رسمیت شناختنِ این پیوستگیها از شاخصههای آلترناتیوِ دموکراتیک است.
«گذارِ دموکراتیک» و «آلترناتیوِ دموکراتیک»، که دموکراسی بودنِ نظامِ پس از گذار را تضمین میکنند، میتوانند سنجههای مهمی باشند در ارزیابی رقایتهای سیاسی و فکری گرایشهای گوناگونِ مخالفان و منتقدانِ حکومتِ اسلامی.
بحث در بارهی شکلِ حکومت، تاکتیکها، برنامهها، سازماندهی و شیوههای گوناگونِ مبارزه و مقاومت البته مهم است اما تلاش برای تعریف و تحققِ آلترناتیو و گذارِ دموکراتیک نیز، که از هم اکنون ساخته میشوند، اهمیت بسیار دارد.
سلام به همه .از چپ و از راست!
جامعه فعلی ما زیر سرکوب همه جانبه ای سر خم کرده است که بازیافت متکاملی از سرکوبهای شاهی و آمریکایی و دوستدارانشان است. طبعا در این فضای سرکوب امکان نظرگیری نیست.اما میشود حدس زد که زیر این شب تار، نور درخشانی هم سو سو میزند و سر بر می آورد. و دقیقا همین رشد آرام نور موشهای کور را آزار میدهد و دست به اقدام زده است. آنان مثل کوتاه قدان روشنفکری که بر تانکهای اشغالگران سوار شدند و به چمنزار عراق آمدند تا سهم خود برگیرند و سهم تانک داران را هم بدهند،توسط همان تانک داران به صف شده اند تا میهن پرستان را کنار بزنند و پرچم بدست سهام میهن را تقسیم کنند و در پی همین اندیشه بوق های تبلیغاتی را از چند جهت به صدا در آورده اند.
خوب اختلافات درونی اپازیسیون کشور هم تقصیر دارد که روشنفکرانش به آه و ناله رضایت داده اند و در کنار هم مرثیه سرایی میکنند بجای اینکه یکجا شوند و سوسوی روشنایی داخلی را جلا بدهند.
شاید آقای سرکوهی هم سر در جیب تفکر در مرثیه خوانی مشارکت دارند.چه میدانم.گفتم که شاید چرا که نباید بی دلیل کسی را متهم کرد.
خدا همه چپ ها را راست کند و همه راستها را هم هدایت.
بامید هدایت در راستی
جمشید
با احترام به نویسنده ارجمند آقای سرکوهی
حتما این داستان را شنیده اید که گربه ای در انبار غلات موشها را تار و مار می کرد.این وضعیت ادامه داشت تا اینکه روزی از روزها موش ها دور هم گرد آمدند تا با همفکری هم چاره ای بیندیشند پس هر کدام از موش ها برای رفع مشکل پیشنهادی می داد و چیزی می گفت تا اینکه در این میان موش با هوشی به صدا در آمد و گفت:« بهتر است زنگوله ای آماده کنیم و به گردن گربه بیاویزیم تا هروقت خواست به سوی ما بیاید ما با شنیدن صدای زنگوله از آمدن او با خبر شویم و فرار کنیم».
موش ها که چنین شنیدند پیشنهاد او را پذیرفتند و آن را بسیار هوشمندانه دانستند که ناگهان موش پیری به صدا در آمد و گفت: فرض کنیم که چنین زنگوله ای را فراهم کردیم، اکنون بگویید آن کس که زنگوله را به گردن گربه ببندد کیست؟
اما باید به هموطن موش و گربه ساز گفت
در این بازی موش گربه
گربه ای که حاکمه خیلی شیاده او
موش خاص را انتخاب کرده و زنگوله ای بدستش داده و این موش زنگوله بدست با هو و جنجال دارد به دیگران می گویند من همان زنگوله اندازه هستیم
اما
بقیه بازی فریبکارانه گربه را فهمیدن و به موش فریبکار می گویند بنشین سر جایت تو مال این حرفها نیستی
*”جمهوری اسلامی ناتوان از حلِ بحرانهای ساختاری به پایان خود رسیده“…
واقعا به پایان خود رسیده؟
*”لایههای گوناگونِ مردم … خواهانِ گذار از نظامِ استبدادی مسلط و برپائی نظامی دموکراتیک هستند.”
واقعا خواهانِ گذار از نظامِ استبدادی مسلط و برپائی نظامی دموکراتیک هستند؟
*”گذار از حکومتِ «دینی/ رانتی/ نظامی/ استبدادی» مسلط «محتوا»ی ناگزیرِ ساختار و روندهای کنونی است“…
واقعا این محتواری روندهای کنونی است؟
«“*شکل»های گوناگونی از «گذار» را میتوان تصور کرد“…
تصور کرد! واقعیت چیست؟
«“*گذارِ دموکراتیک» به دلیلِ ….” خیلی خوب است!
چون خوب است آیا پاسخ میدهد؟
*”شکلِ گذار و از جمله دموکراتیک یا غیردموکراتیک بودنِ آن به دهها مولفه وابسته است.”
هفتهشتتا از آنها را بربشمارید لطفا!
*”آلترناتیوی که با کسبِ هژمونی سیاسی و گفتمانی و برنامهای و با کسبِ مقبولیتِ در لایههای گستردهای از مردم، گذار را رهبری، هدایت و..میکند، محتوا و ساختارِ نظامِ پس از گذار را، دستکم برای چندین سال، رقم خواهد زد.”
از کجا معلوم که آلترناتیو حقیقی باشد؟
«“*آلترناتیوِ دمکراتیک»، که بازتابی از رنگارنگی جامعهی ما است، از شرایطِ اصلی «گذارِ دموکراتیک» است.“
بسیار خوب. اما منظور از این همانگویی چیست؟
*”بحث در بارهی شکلِ حکومت، تاکتیکها، برنامهها، سازماندهی و شیوههای گوناگونِ مبارزه و مقاومت البته مهم است اما تلاش برای تعریف و تحققِ آلترناتیو و گذارِ دموکراتیک نیز، که از هم اکنون ساخته میشوند، اهمیت بسیار دارد.”
بله، بحث خوب است، اما نه در این سطح!
بعضی یادشان می رود باید چه اهدافی را برای چه کشوری پی بگیرند.
در پاسخ به نظر هموطنی بنام نصرت درویش می توان گفت:
با توجه به شرایط حاکم بر کشورمان
هر نوشتار و هر نقدی که در هر نشریه و یا سایت و… فارسی زبانی منتشر می شود می بایست بگونه ای در خدمت تحولخواهی سرزمین ایران و مردمان ایرانی باشد.
تاریخ هم به ما می گوید
ویرانی ها و عدم پیشرفت و پلید اندیشی ها که در سرزمینمان انجام گرفته است ریشه در ساختار استبدادی واستبداد مدیریت سیاسی و اجرایی کشور داشته است که این ساختار هم توانسته استبداد خواهی را در گروهی از ایرانیان بپروراند.
و این را هم باید گفت که بیگانگان هم بر اساس منافع ملی خودشان از آن ساختار استبدادی و استبدادها و روحیه استبداد خواهی که در گروهی از ایرانیان ریشه دوانده است بهره برداری لازم را می بردند و می برند و در پی بهره برداری های بعدی هستند و دخالت های لازم را می کردند و خواهند کرد…
که بدیل این استبداد حاکم بر کشورمان چیزی نخواهد بود جز آزادی و دمکراسی ؛پس هر حرکت تحولخواهانه می بایست حول محور این دو خواسته شکل بگیرد و اجرایی شود.
بی گمان هر ایرانی
چه چپ اندیش ملی اندیشش
چه چپ اندیش شیفته کشور دیگر
چه سلطنت طلبش ملی اندیشش
چه سلطنت طلب مامور جای دگر
چه مجاهد خلق مذهبی خواهش
چه مجاهدخلق گریزان از مذهبش و گیر کرده دربازی بیت رجوی
چه ملی مذهبیش
چه مذهبی سنتیش
چه تازه مذهبی شده اش برای موفقیت های فرصت طلبانه اش و رانتیش
چه بقولی روشنفکر دینی اش
چه چماقدار پلید اندیش بیت خامنه ای
چه اصلاح طلب حکومتیش
چه اصلاح طلب غیر حکومتیش
چه هر پلید اندیش حکومتی و غیر حکومتی
چه فرنگ رفته برای زندگی بهتر و راحتتر در آنجا اما دکان سیاسی هم باز کرده
و چه چه های دیگر
اگر به این نتیجه برسد
که بقای و حفظ موجودیت اندکشان و یا با توهم
اینکه موجودیتشان با پشتوانه هواداران فراوانی همراه است بستگی به ساختاری بنام دمکراسی و آزادی دارد
و حول این دو محور مشترک فعالیت ها تحولخواهی خود را انجام دهند
سرنوشت ایران و ایرانی بگونه خاصی خواهد شد و در منطقه شرایط بگونه دگر خواهد شد.
اما هر کدام از این چه ها در پی چیزی بجز آزادی و دمکراسی باشدکارشان و ایده اشان تعویض چماقی با چماق دیگری است.
خود دانی
شما یک نگاهی به اطراف ایران لطفا بیاندازید و ببینید که با نام «دموکراسی و آزادی » چه بلائی بر سر این کشورها آمده است.
تحلیل سیاسی که موضوع زنگ انشا نیست که بگوئیم آزادی و دموکراسی خیلی خوب است .
مسئله این است که چگونه می خواهید به این دموکراسی و آزادی برسید.
یعنی بحث اصلی ،راهکارهاست.
برخی از نیروهائی که لیست کرده اید هیچ مشکلی ندارند که از حمایت ناتو هم برخوردار باشند.
به همین دلیل نگاهی به کشورهای همسایه بیاندازیم و ببینیم که برای نمونه بعد از بیست سال حضور آمریکا و سایر هم پیمانانش در افغانستان دوباره طالبان قدرت را به دست گرفته است.
در عراق و لیبی چه می گذرد؟
آقای سرکوهی هم انشا نوشته اند.
انشایی در کار نیست
بل روند تحولخواهی کشور خود را رصد می کند و نیازش را که رهایی از هر استبداد
چه استبداد قبلگاه شرقی شما چه شیفتگان امریکا خواه.
باید توجه داشت
به بهانه ناتو و ژست مخالفت با آن نمی شود
به چیزی بنام چماق شرقی مشروعیت داد.
تا کی می خواهید با تهمت زدن به دیگران،
بازیگر شرقی شوید؛که آنها نیز در برخورد با سایر کشورها ،
منافع خودشان را در نظر می گیرند.
در همان مطلبی که آوردم و شما انشا می دانید
اولویت اول را سرزمین ایران در نظر گرفتم
نه بازیگری برای ناتو و یا ورشو متلاشی شده
جنابی که نام خود را ایرانی گذاشته اید، لطفا نوشته خود را یک بار مرور کنید.
آیا جنابعالی ، هم شرق و هم ناتو را محکوم می کنید ؟
نوشته اید : چه استبداد قبلگاه شرقی شما چه شیفتگان امریکا خواه.
شرق را با یک صفت همراه می کنید.یعنی استبداد.
اما آمریکا هیچ صفتی ندارد.یعنی هیچ صفت بدی به ذهنتان نرسیده که به آمریکا نسبت دهید؟
معنی بی طرفی را هم فهمیدیم.
زبانتان نمی چرخد به ناتو و آمریکا نازک تر از گل بگوئید؟
من نه شرق را دشمن می دانم و نه غرب را!
آنها هر پلیدی که انجام دهند بر اساس منافع ملی خودشان است و اگر در سرزمین هایی پلیدی خاصی را عملی می کنند و نشان می دهند بکمک نیروهای خاصی است که از همان سرزمین هستند که شرقیان و غربیان توانستند آنها را هوادار و شیفتگان خود کنند.
خنثی سازی پلید اندیشی شرقیان و غربیان روش خاص خود را دارد و برهمگانی که خواهان روش اصولی در سرزمینشان هستند مشخص است:
که آنهم ایجاد ساختاری دور از استبداد در نظام حکومتی و سیاسی کشور است.
وقتی از استبداد شرقی می گوئیم و آنرا پررنگ می کنیم و با شیفتگانش مشکل پیدا می کنیم
بخاطر اینست:
چون استبداد گریبان سرزمینمان را گرفته است و رها نمی کند و تلاش های مبارزاتی در این صد وچند سال برای رهایی از استبداد بوده است؛چون شرق خاص- که شیفتگان خاصی در کشورمان داشته و داردو این شیفتگان هم معجزه ای برای آن قائلند-
هم عملکردش و هم ساختار سیاسیش بر استبداد خاصی است که این استبداد راهگشای مشکل سرزمینان نخواهد بود.
منطقی که در پاسخ شما می آورم
براساس برهان خلف نیست که از پلیدی استبداد شرق خاص نتیجه بگیریم روش غرب روش گل وبلبلی است.
بل بحث و منطق ما کنار گذاشتن هر نوع استبداد است
چه استبداد دینی و استبداد سنتی خودمان چه استبداد شرقی خاص که شیفتگان خاصی دارد.
کامنت دوم
آقای محمد عزیز .
نمیخواهم این بحث را این جا ادامه دهم که فضای دیگری میطلبد اما چون در پاسخِ کامنتِ من در باره کامنتِ خودتان کامنتِ دومی نوشتید به احترام پاسخ میدهم
۱/ شما در کامنتِ دوم خود ۳ جمله از متنِ مرا آوردهاید و گفتهاید جمله سوم با ۲ جملهی اول در تناقض است.
اما دو جملهی اول «حکمِ توصیفی» و جملهی سوم «حکمِ ارزشی» است پس بحثِ تناقض بین آنها معنا ندارد.
در دو جملهی اول نوشتهام که شکلِ گذار تابعِ چه عواملی است و محتوا و شکل و ساختارِ آلترناتیو در آیندهی پس از گذار نقشِ مهمی دارد و…
این ها بیان واقعیت است. یعنی چنین است. چه من و شما با آن موفق باشیم چه نباشیم . «حکِم توصیفی».
جمله سوم «حکمِ ارزشی» است. نوشتهام آلترناتیو دموکرتیک شرطِ اصلی گذار دموکراتیک است و در الترناتیو دموکراتیک عدالتِ اجتماعی، دموکراسی ، حقوق بشر و.. (باید) به هم پیوند بخورند.
«حکم ارزشی» بیانِ نظر و خواستِ یا ارزوی من است . حاوی داوری ارزشی شخصی من است.
خواستِ من با واقعیت منطبق است یا نه؟ تحقق پذیر است یا نه ؟ ممکن است یا نه؟ و.. در این باره در متن هیچ ننوشتهام تا متن طولانی نشود اما شاید به تدریج بنویسم.
۲/ پرسشها و انتقادهای شما چون «دهها مولفه را در بین نیروهای رنگارنگ چگونه می توان تضمین کرد؟» و.. موضوع متنِ من نیست و نیاز به متنهای دیگر است.
۳/ در باره ترکیب رنگها و.. گفتهاید که ترکیب کافی نیست و سهم رنگها را باید مشخص کرد . من در متن خود« دموکراسی و عدالت اجتماعی، نفی هر نوع تبعیض ، پذیرشِ اعلامیهی حقوقِ بشر چون متن بالادستی قانون اساسی و..» را پررنگتر از دیگر مولفهها دانستهام. این هم مطلوب و خواستِ من است. این که این خواست با این چپِ ایرانی تحققپذیر است یا نه؟ بحث دیگری است اما این هست که تحقق این خواست ، یعنی شکل گیری چنین الترناتیوی، به نوعی از چپ نیاز دارد که هنوز در میان ماها شکل نگرفته است اما امید من این است که به تدریج شکل بگیرد. .
۴/ نوشته اید «حزب و سازمانهایی که این شروط را..در برنامه های مصوب حزبی و سازمانی خود دارند اما بارها و بارها در کنار نمایندگان کنونی ارتجاع سلطنتی خواهان جنگ امریکا علیه ایران و تشدید تحریم ها علیه مردم ایران شده اند.»
به من چه ربطی دارد؟ من عضوِ هیچ حزبی نیستم . اینها کارها را که نوشتهاید هرگز نکرده ام. بروید به همانها بگوئید که کردهاند.
۵ ـ من عضو یا همکار هیچ رسانه ای نیستم. گه گاهی با برخی از ان ها مصاحبه می کنم. معیار من در پذیرش دعوت به مصاخبه معیارهای حرفه ای و سانسور نشدن است. من حرف خودم را می گویم و مسئول سیاست رسانه ها نیستم.
۶/ در پایان این را بنویسم که یکی از مشکلات من با برخی چپ های ایزانی یا یکی از مشکلات ان ها با من این است که من به زبان ان ها نمی نویسم و نمی گویم. به مثل در همین متن میتوانستم به جای الترناتیو دموکراتیک «جبهه (نه حزب ) چپ با محتوای دموکراسی و عدالت اجتماعی» بنویسم که اغلب گرایش های چپ (جز طرفداران این یا آن دیکتاتوری، محور مقاومتیها (که به نظر من نوعی راست افراطی هستند با ماسک چپ) ،چپ سنتی، هواداران خط امام و ..) را در بر بگیرد . چیزی شبیه به برخی جبهه های چپ امریکای لاتین که از جنبش چریکی سربراورده و به تدریج و بر همان بینش (که من هنوز درست می دانم) و البته البته نه احکام، مردمی و در برخی انتخابات ها پیروز شده اند (برزیل و..) . اگر این گونه می نوشتم مرا به همراهی با پهلوی ها متهم نمی کردید . اما من به عمد نوشته ام الترناتیوی دمکراتیک با این و ان محتوا. چرا که نام و محتوای انضنانی و نه کلی چنین الترناتیوی بر بستر موقعیت های نو شکل می گیرد نه هویت های ایدئولوژیک .. این بحثی دیگر است
من با زبان خودم می نویسم و معتقدم جهان و ایران و زمانه و مخاطبان و.. دگرگون شده اند و مفاهیم و زبان چپ ایرانی نیز باید که با دگرگونی ها همراه شوند
ممنون برای توجه شما و موفق باشید
جناب سرکوهی این ارزیابی های کلی که زبان چپ ایرانی هم باید مطابق با دگرگونی ها تغییر کند، بدون شناخت از صحنه سیاست در چهان امروز ره به جائی نمی برد.
توازن قوا و آرایش نیروها هم تغییر یافته است.
در عمل باید دید که نیروهائی که از دموکراسی دم می زنند ،در عمل چه می کنند .شعارها و سخنرانی های زیبا را نمی توان معیار قرار داد.
در همان آلمان نگاه کنید که حزب سبزها و سوسیال دموکرات ها که نام های زیبائی هم دارند چگونه به غلام حلقه به گوش ناتو تبدیل شده اند.
در سخنرانی های رهبران این احزاب هم واژه دموکراسی و دموکراتیک بارها و بارها تکرار می شود.اما بروید عمل مشخص آنان را ببینید که به نام دفاع از مردم اوکراین ،در عمل برای ناتو و کنسرن های تسلیحاتی بازار گرمی می کنند.
بحث اینکه آقای سرکوهی در لفافه از گرایش سلطنت طلب حمایت می کند یا نه مورد توجه کامنت گذاران شده است. شخصا معتقد هستم در این مطلب هیچگونه نشانه ای که مبتنی بر حمایت آقای سرکوهی از جریان سلطنت باشد را نمی توان استنباط کرد اما رویکردهای قبلی آقای سرکوهی شاید به این گمانه زنی دامن بزند. سابقه سیاسی آقای سرکوهی نشان می دهد که ایشان با محفل ها و گروه های سیاسی چپ ارتباط داشته است اما بر هیچ کس هم پوشیده نیست که ایشان اگر نگوییم نفرت اما شدیدا مخالف گرایش چپ می باشد. آقای سرکوهی هر گاه فرصتی پیش آمده است از حمله به نیروهای چپ خودداری نکرده است. حدود بیش از یکسال پیش جلسه تلگرامی با شرکت تقی رحمانی، فرخ نگهدار، محمد امیدوار از حزب توده و بهروز خلیق از اکثریت برگزار شد و آقای سرکوهی هم در آن جلسه اظهاراتی کردند. ایشان در چندین مورد با طرح سوالات و اظهاراتی مکرر به طور مستقیم و غیر مستقیم به گرایش سیاسی چپ حمله کردند. یکی از مهمانان کنگره پیشین فداییان اکثریت آقای سرکوهی بود. بعد از کنگره آقای سرکوهی در یک یا دو مقاله که در سایت اخبار روز انتشار یافت شدیدا به سازمان اکثریت تاخت و آنها را مورد انتقاد قرار داد. هنگاهی که کارزار ضد توده ای بی بی سی فارسی به اجرا درآمد آقای سرکوهی در چندین مقاله شدیدا این حزب را مورد حمله قرار داد. حملات آقای سرکوهی به حزب توده ایران و بخصوص زنده یاد احسان طبری آنچنان بی پروا بود که حتی صدای ف م سخن که مواضع ضد توده ای او بر همگان آشکار است را درآورد. ف م سخن در تاریخ ۹ بهمن ۱۳۹۰ در مقاله ای با عنوان:” نهنگ احسان طبری در قوطی کنسرو بیبیسی فارسی”، نوشت:”وقتی مقاله آقای فرج سرکوهی را زیر عنوان “احسان طبری، متفکری خلاق یا نظریه پرداز باورهای جزمی؟” در سایت بیبیسی فارسی دیدم به خودم گفتم حتما مقاله ای روشنگر و انتقادی در باره ی این دانشمند جامعالاطراف خواهم خواند و بر دانسته های قبلی من چیزی افزوده خواهد شد. متاسفانه آن چه خواندم نه تنها چیزی بر دانسته های من نیفزود بل که احساس پوچی و بی محتوایی را به من القا کرد. ماهیگیری را دیدم که می خواست با چوبی نازک و نخی کوتاه، نهنگی را شکار کند و در قوطی کنسروی کوچک و تنگ جای دهد.”
بهرام خراسانی در تاریخ ۱۱ بهمن ۱۳۹۰ در سایت اخبار روز در همین ارتباط نوشت:”سخن بر سر حزب توده ایران و مصاحبه آقای فرج سرکوهی است که او نیز مانند کسانی دیگر؛ با تحقیر انسانی نیکگهر چون زنده یاد احسان طبری؛ راه دیرین ستیزی پارادایمیک با این حزب را، ادامه میدهد. آقای سرکوهی؛ به روش جدلی و بیپشتوانه ی دیگر روشنفکران سنتی؛ کلیشههایی تکراری را درباره این حزب تکرار میکنند. …من حیران از آنم که چرا در گرماگرم فضایی از مسائل بسیار جدی مانند گرانی، فشارهای لگام گسیخته بر روشنفکران و نواندیشان ایرانی، و گفتگوهای داغ احتمال حمله نظامی به کشور ما؛ مبارزی باسابقه و باتجربه، آهنگ بی اعتبار کردن سازمانی را دارد که سالها است زیر یورش پاسداران جمهوری اسلامی تقریباً نابود شده. چرا این مبارز با سابقه، میخواهد دگماتیسم فرد شناخته شدهای را اثبات کند.”
آقای سرکوهی از نظر فرهنگی غنی و قلم ایشان هم شیوا و دلنشین است اما این قلم هر از چند گاهی نیش خود را در تن رنجور چپ فرو می کند و خرده ای هم بر آن نیست و این تفکر ضد چپ را باید قبول کرد چون ما در “گذار دمکراتیک” باید تحمل همه سخنان را داشته باشیم. اما سوالی که در اینجا ذهن من را به خود مشغول داشته است و شاید همین دلمشغولی باعث شده است تا کامنت گذاران ایشان را متهم به طرفداری از سلطنت طلبان بکند این است که چرا آقای فرج سرکوهی تاکنون مطلب و یا اظهار نظری در باره سخنان رضا پهلوی ننوشته یا ایراد نکرده است؟
آقای سرکوهی، بسم الله این گوی و این میدان ما در مرحله گذار دمکراتیک هستیم و دست به قلم شما هم خوب است و معمولا هم در مواقعی که فضای سیاسی ایران به دلایل گوناگون ملتهب می شود شما در صف اول اظهار کنندگان قرار دارید. برای اینکه رفع شبهه کنید نظر خود در مورد اظهارات اخیر رضا پهلوی را مبسوط به نگارش درآورید.
در بارهی کامنت آقای محمد
در متنِ من در بارهی شاخصههای «آلترناتیوِ دموکراتیک» آمدهاست:
«به رسمیت شناختنِ این پیوستگیها از شاخصههای آلترناتیوِ دموکراتیک است:
پذیرشِ اعلامیهی حقوقِ بشر چون متنِ بالادستی قانونِ اساسی، حقِ فعالیتِ آزاد و مشارکتِ اقلیتها، نفی هر نوع تبعیض و فقیرسازی، پذیرشِ برابری شهروندان در برابرِ قانون و.. »
در متنِ من در بارهی «گذارِ دموکراتیک» آمدهاست:
« گذارِ دموکراتیک.. با دربرگرفتن و بازتابِ حداکثری رنگارنگی جامعهی ایرانی و با همسو کردنِ حداکثری لایههای گوناگونِ جامعه در بسترِ دموکراسی و عدالت اجتماعی، و توسعهی پایدار و..، »
تاکیدِ من بر گرایشهای حاملِ «دموکراسی و عدالتِ اجتماعی» است.
«دموکراسی و عدالتِ اجتماعی» شاخصهی کدام گرایش یا جبهه است؟ اهل نظر می دانند اما
آقای محمد در کامنتِ خود این شاخصهها و ازجمله «دموکراسی و عدالتِ اجتماعی» را «رفتن و همراه شدن با دار و دسته ی پهلوی چی ها» میدانند و مرا متهم به این «رفتن» کرده و هشدارها داده اند و..
با من فارسی نوشتن بلد نیستم، یا متن من به زبانی غیرفارسی است یا آقای محمد «رضا پهلوی و دار و دسته ی پهلوی چی ها» را مصداقِ «دموکراسی و عدالتِ اجتماعی» میدانند.
مشکل یا در متنِ من است یا در تصویرِ ایشان از اقای «رضا پهلوی و دارو دسته پهلوی چی ها».
بحث با گرایشهای گوناگون در اتاقهای کلاپ هاوس هم «رفتن» به سوی آنان نیست. محتوای سخن هر کس بیانِ عقاید او است .
از هدف های من یکی هم این بودم که آلترناتیو دموکراتیک را در برابر الترناتیو غیردموکراتیک مطرح کنم . نشد. بگذاریم و بگذریم
درودآقای سرکوهی و به امید شکیبایی بیشتر
من ادامه ی پاراگرف خودت را یاد آور میشم«شکلِ گذار و از جمله دموکراتیک یا غیردموکراتیک بودنِ آن به دهها مولفه و عاملِ اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، روانشناختی و به چگونگی ترکیب و همزمانی این عاملها و از جمله به ساختارِ سیاسی، گفتمانی، برنامهای و تشکیلاتی آلترناتیو(رهبری گذار) وابسته است.»
«آلترناتیوی که با کسبِ هژمونی سیاسی و گفتمانی و برنامهای و با کسبِ مقبولیتِ در لایههای گستردهای از مردم، گذار را رهبری، هدایت و..میکند، محتوا و ساختارِ نظامِ پس از گذار را، دستکم برای چندین سال، رقم خواهد زد.»
«آلترناتیوِ دمکراتیک»، که بازتابی از رنگارنگی جامعهی ما است، از شرایطِ اصلی «گذارِ دموکراتیک» است.»
ادعای من این است که پاراگراف سوم نافی آنچه در متن و در جوابیه من آورده ای؛ است
شکل گذار بر دو قسم دموکراتیک یا غیر دموکراتیک بودنش را به درستی به ده ها مولفه بستگی داده ای . طبعا تنها به مولفه های معین وشروطی که در جوابیه داده ای مشروط نیست . آن دهها مولفه را در بین نیروهای رنگارنگ چگونه می توان تضمین کرد ؟ وقتی قایل به پذیرش کلی این رنگارنگی باید بود ؟ رنگ سیاه و خاکستری بترتیب ویژگی های خود را دارند و وقتی از آن آلتر ناتیو با هژمونی سیاسی و گفتمانی صحبت میشود خوب میدانیم که آن هژمون در حال حاضر و ابتدا به ساکن وجود ندارد و می تواند شکل گیرد آنهم با شرط من و شما نیست که این هژمون شکل می گیرد چرا که انواع رنگها با عده و عُده ی خودشان و با امکانات و لجستیک و احتمالا حمایت های خارجی خودشان وجود دارند! پس شرط شما به عنوان کسی که قایل به آزادی و عدالت اجتماعی و رعایت حقوق بشر است در انتخاب رنگ هایی است که این شرط را تحقق می بخشند و نه صرف بیان شرط .
این گزاره که :«آلترناتیوِ دمکراتیک»، که بازتابی از رنگارنگی جامعهی ما است، از شرایطِ اصلی «گذارِ دموکراتیک» است.»نادرست است چرا که این بازتاب الزاما دموکراسی را نمایندگی نمی کند بسته به غلظت هر رنگ در نزد دیگر رنگها می تواند روی گذار دموکراتیک اثرداشته باشد و آن را در مسیری دیگر حتی با ادعای دموکراتیک پیش ببرد .
فرج عزیز خودت خوب میدانی هستند احزاب و سازمانهایی که این شروط را (آزادی و عدالت و حقوق بشر و فراتر از آن را)در برنامه های مصوب حزبی و سازمانی خود دارند اما بارها و بارها در کنار نمایندگان کنونی ارتجاع سلطنتی خواهان جنگ امریکا علیه ایران و تشدید تحریم ها علیه مردم ایران شده اند. پس شراط بیان آزادیخواهی و عدالتجویی و رعایت حقوق بشر لازم اما ناکافیست .
ضمن اینکه همه نوشته ات را به واسطه ارادت به تو با دقت بیشتر از معمول و بیش از یکبار هم خوانده ام اما تنها به آن اکتفا نکردم که قاعدتا نباید هم در صورت نگرانی از طرح مواضع اخیر چنین میکردم . ممنونم که پاسخی دادی و امید به اینکه در صورت نیاز به پاسخ مجدد از زبان مشترک به درک مشترک از زبان توجه داشته باشیم زبان سیاسی و سیاسی نگاری طبعا با دانستن فارسی متفاوت است خودت روزنامه نگار هستی و احتمالا بهتر میدانی که مثلا فرق است بین بنشین و بفرما و بتمرگ چون درست است که هر سه ایستاده را به نشستن میخواهد اما در هر یک به نوعی مفهوم به ذهن متبادر میشود .در هریک مواضع آمر بسته به موقعیت او فرق می کند و این یعنی تاثیر سیاست بر کلام
همه میدانیم که گذار دمکراتیک بهترین شیوه عبور از یک فروپاشی کور است .
پرداخت به چگونگی این کار در عمل را کسی روشن بیان نمیکند!
در انتظار بررسی های شجاعانه و عملی باید نشست!
جناب سرکوهی!
کامنت محمد کاملا روشن ، گویا، هشدار دهنده و از سر خیر خواهی است. ایشان میداند که فارسی شما خوب است و به توانایی نویسندگی شما به زبان فارسی نیز آگاه است. اما برای یک ناظر هشیار مانند محمد که طی زمان عملکرد شما را با علاقه هم در کلاب هاوس و هم حضورتان در تلویزیون هایی نظیر ایران اینتر نشنال، دنبال کرده این نگرانی بجا ایجاد میشود و چنین نوشتار مبهمی هم مزید بر علت می شود و به نگرانی ها دامن می زند. شما به عنوان کسی که سابقه چپ داشته و با امثال زنده یاد پویان دمخور بوده اید( هر چند که به گفته خودتان اکنون در نظراتتان تجدید نظر کرده و به سوسیال دمکراسی آنهم از نوع آلمانیش گراییده اید وقاعدتا حق شما هم است)، بهتر است کمی محتاط تر بوده و اندوخته عمر مبارزاتی تان را ارزان بر باد ندهید چرا که هنوز هم من نوعی و احتمالا دوستانی مانند محمد ، بین شما و امثال مراد ویسی که بوی کباب قدرت را در سمت پهلوی گرایان شنیده یا برده،تفاوت قایلند.
آقای فرج سرکوهی درود بر تو – مطلب کوتاهت در عین کلی گویی قابل درک است در عین حال داد میزند که گویا این حرفها دنباله دارد . حدس در باره چگونگی طرح مطالب بعدی با پیشینه چند ماهه حضورت در فضای مجازی و کلاب هاووس کار دشواری نیست پیش از هرچیز بگویم که این دست خودشماست که با آبرو و اعتبارچندین ساله ی کار روزنامه نگاریت چگونه معامله می کنی و دخلی هم به دیگران ندارد چرا که حق توست و لاغیر اما همداستان شدن با مراد ویسی طی برنامه های اخیرت در کلاب هاووس و داد سخن از سوسیال دموکراسی در کنار پهلوی چی شناخته شده ای چون ویسی بوی تندی را به مشام کسانی که تو و سابقه ات را می دانند میزند / اگر فکر می کنی که رفتن و همراه شدن با دار و دسته ی پهلوی چی ها معنایش گذار دموکراتیک است باید یاد آورشد که این ره که تو میروی به ترکستان است و چه بهتر که در صورت اصرار تنها آن را تجربه کنی . سلطنت طلبان از دموکراسی تنها اطاعت بی چون و چرا از شاه بعنوان ظل اله (در تحلیل نهایی) را می فهمند همچنانکه پیروان ولایت فقیه . گذار دموکراتیک مورد نظرت را بی پرده باز کن. دو پارگراف نهایی مطلب ات نشان از این دارد که حداقل پس از تحرکات به شدت رهبریت سازی برای توده مردم از جانب رضا پهلوی و داد ودسته های بی ادب و مودب او و نظریه پردازان و متفکرین رسانه ای او در رسانه های دوقلوی من و تو و اینترنشنال باید در ذهنت فایل جدیدی در توضیح گذار دموکراتیکی که طرح می کنی بازکرده باشد . بیصبرانه منتظر نظراتت در این باره هستیم. با آرزوی سرافرازی و گذرسلامت از محیطی که سرشار ازفرصت طلبی های معمول و رایج است . و البته این حق دیگران هم هست که بدانند روزنامه نگار شریفی که در سال های خفقان شجاعانه می نوشت ؛ کجای ماجرای سیاست و آینده ی ایران قرار دارد
چیزی که در همه این پیشنهاد های دموکراتیک مرحله کوثر دیده نمی شود این است که ما در ایران سابقه انقلاب مشروطیت را داشته ایم چرا از آن درس نمیگیریم به نظر من دموکراتیک به معنای واقعی دموکراتیک دموکراتیک غربی نیست دوم کراتی کی هست که ما داشتیم در دوران مشروطیت و در انقلاب مشروطیت یعنی چی یعنی فرقش اینه که در دموکراتیک غربی هر شخص یک رنگ می دهد و هر شخص به عنوان شخصی را میدهد به عنوان طبقاتی اگر ما به مشروطیت خودمان نگاه بکنی آنهایی که دور هم جمع شدند و اساسنامه دولت جدید مشروطیت را نوشتند نماینده طبقات بودند که نماینده اشخاص به تنهایی بیشتر توضیح بدم به جای اینکه نمایندگان که دور هم جمع میشوند و بر دولت نظارت می کنند این مانگا �ای اینکه نماینده اکثریت رای شخصی افراد باشند میبایستی یا بهتر است درست است که نماینده اشار و نماینده طبقات باشند مثلاً نماینده معلمان آیا نمایندگان معلمان نمایندگان معلمان هم بایستی به طور مساوی بین زنان و مردان تقسیم شود و همینطور نمایندگان کارگران نمایندگان تجار و نمایندگان اقشار و طبقات مختلف اگر طبقه ای مثل کارگران و کشاورزان تعداد بیشتری بودند به آنها اجازه داده شود که نمایندگان بیشتری داشته باشد یعنی چی یعنی در نهایت یک مجلس طبقاتی نماینده طبقات مختلف ایران و حتی نمایندگان بورژوازی که باید اقلیت باشند چون تعدادشان کم است و بر نسبت جمعیت آن ها تعداد نمایندگان شان بیشتر یا کمتر خواهد شد این پیشنهاد من است. ما هر موقع است دموکراسی صحبت کردیم رفتیم به دموکراسی غربی که اشخاص می بایستی یک راه داشته باشند و در زمانی زنان را نداشتند و در کشورهای غربی مثل آمریکا و کانادا اگر شخصی مثلاً دزدی کوچکی خیلی هم کوچک باشد از فروشگاه کرده باشد این شخص پرونده ساز فرمانده برایش می سازند در زندان و درباره حتی اگر تبرئه شده باشد همچنان این پرونده اش باقی است و حق ندارد این نشان میدهد که چقدر برای دموکراتیک غربی قلابی است و حتی آنهایی که رنگ میدهند خوب رای دادن شان خریدنی است در حالی که اگر بر مبنای افشاگری و دادن اطلاعات به اقشار مختلف و توان مختلف و آگاه کردن آنها به منافع طبقاتی آنهاست آن موقع نمایندگان آنها یک دموکراتیک واقعی را مدافع