شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

مهسا جان باخت! تا آزادی و دموکراسی چقدر راه باقی است؟ – فرخ نگهدار

با عبور موج اعتراضات کنونی به سطح اعتصابات عمومی، قدرت اجتماعی لازم برای منزوی کردن نیروهای خواهان تشدید سرکوب و جلب بخش های نیروهای مردد، در حکومت اهمیتی روزافزون خواهد یافت. شرط دوم گذار مسالمت آمیز به دموکراسی، تولید شکاف در حکومت و...

با عبور موج اعتراضات کنونی به سطح اعتصابات عمومی، قدرت اجتماعی لازم برای منزوی کردن نیروهای خواهان تشدید سرکوب و جلب بخش های نیروهای مردد، در حکومت اهمیتی روزافزون خواهد یافت. شرط دوم گذار مسالمت آمیز به دموکراسی، تولید شکاف در حکومت و منصرف ساختن نیروی سرکوب در حکومت است

مقاله حاضر کوششی است برای تحلیل ظرفیت های جنبش «زن زندگی آزادی» در دو زمینه: «تغییر در مناسبات قدرت میان جامعه و حکومت» و «تغییر در وضعیت سیاسی و ساختار حکومت». 

چه کسی مسئول فاجعه است؟

رهبر خود را به خواب زده است. حکومت وامانده است، دست و پا میزند و خون می ریزد. بی هیچ سیاستی یا نقشه راهی. جز دستور مهار و سرکوب هیچ تدبیری روی میز نیست. کوتوله های مجیزگوی، که با سر نیزه ی سپاه بر اسب قدرت جهیده اند، بر سنگفرش خیابان‌ها قلب بچه های مردم را به نام قلب امریکا و اسرائیل نشانه گرفته اند. حکومت می گوید تا حالا ۴۱ نفر کشته شده اند.

این جنبش با اعتراض به قتل مهسا امینی آغاز شد. اما این بشکه باروت، این انفجارِ خشم، در هر لحظه و در هرکجای این کشور، می توانست رخ دهد. تحقیقات درباره «علت مرگ مهسا» علت انفجار را روشن نمی کند. هر خامِ سیاست می‌بیند خرج این انفجار را ماهیت زن ستیز، تبعیض‌بنیاد و خودکامه جمهوری اسلامی تولید کرده و رفتار رهبری با مردم، بر بستر غارت و تورم، وقوع آن را ناگزیر کرده است.

۱۲ سال پیش به رهبر جمهوری اسلامی نوشتم صندوق رای کعبه آمال ملت است. به حرف مداحان آن را برهم نزنید. آنها شما را با شاه سابق همسرنوشت می کنند. اما کبر و نخوت چنانش در خود گرفته بود که نشنید این صدای مصلحانه را. امروز هم نمی شنود. فردا هم نخواهد شنید. خواهیم دید.

۴۰ سال است که همه مخالفان نظام فقاهتی از حق رقابت در انتخابات محرومند. ۴ سال پیش همه گرایش های درون نظام، چه اصولگرا چه اصلاح طلب، هم از حق شرکت در انتخابات محروم شدند. انتخابات را فرمایشی کردند تا مجلس و دولت دست مخالفان برجام و یکدست باشد. رهبر گفت «من دولت تعیین می کنم» و ملت بیاید به او رای بدهد.

طی این ۴ سال من  با توسل به هر تریبونی به هرکس و در هر جا که دستم میرسید نوشتم و گفتم: «احیای برجام» و «انتخابات رقابتی» دریچه های تولید امیدند. این دریچه ها را مسدود نکنید. کار به انفجار می کشد. بگذارید مردم دوباره پای صندوق ها بیایند. بایدن آمده و بگذارید تیم ظریف عراقچی کار را تمام کنند.

اگر در این ۴ سال انتخاباتی واقعی، بین مدافعان واقعی و مخالفان واقعی برجام برگزار شده بود؛ اگر حکومت تن می داد که مدافعان توسعه سیاسی و نرمش اجتماعی با مدافعان یکدست سازی حکومت و سخت گیری اجتماعی در انتخابات رقابت کنند؛ به وجدان سوگند که این مردم صبور به خاطر مصلحت کشور، باز دندان بر جگر می‌گذاشتند و دختران و پسران ما امروز، به جای پرتاب سنگ و بطری آتش، هنوز شاخه گل به عشق هدیه می دادند و به امید «فردای بهتر» زندگی می ساختند.

 امروز سپاه پاسداران بیانیه می دهد و علت وضع موجود را دسیسه «دشمنان جمهوری اسلامی» اعلام می کند. این دروغ نفرت ساز است. این حرف‌ها برای امریکا و اسرائیل در کشور «آدم» درست می کند. این یاوه هیچ کمکی به حکومت نمی کند که مسئولیت خیانت به امید مردم را بر دوش دشمنان خارجی بیاندازند.

مسئولیت اصلی تولید این حد از نفرت و نارضایی و خشم، بر عهده براندازان نیست. آنها اکثرشان قربانی کبر رهبری اند. مسئولیت اصلی بر عهده دستگاه رهبری، و تکیه گاه اصلی آن، سازمان اطلاعات سپاه پاسداران، است.

این جنبش تا کجا می رود؟

برخی از احزاب دلسوزِ ملت بیانیه داده اند و تعطیل فوری گشت ارشاد و تمهید مقدمات برای لغو قانون حجاب اجباری را با ملایمت از حکومت طلب کرده اند.

گرچه روح مندرج در این بیانیه ها حاکی از همدلی با رنج و زجر مردم است، اما خطاست هرگاه تصور شود که با این اقدامات جنبش اعتراضی کنونی فروکش می کند. مردمی که به خیابان آمده اند هنوز هیچ ارتباط و علقه ای با هیچ گروه و جمعیتی ندارند. نبردی که با قتل نازنین دختر کرد، ژینا امینی، آغاز شده، همچنان رو به اعتلاست. دیگر محال است حکومت قادر شود کنترل خود را به حالت قبل از قتل مهسا برگرداند. این جنبش تا اینجا کاملا خودجوش است و چون از هیچ کجا خط نمی گیرد، هیچ کس نمی تواند بگوید تا کجا گسترش و تا کی ادامه می یابد. اما ادامه می یابد.

رایج ترین شعار جنبش حاضر «زن زندگی آزادی» است. در سراسر کشور زنان در مرکز این جنبش اند. آنها نقش هژمون دارند. پژواک قتل مهسا در منطقه کردستان رساتر است. در این جنبش حضور اقشار میانی و سهم شهرهای بزرگ همان قدر برجسته است که حضور اقشار محروم و سهم شهرهای کوچک و متوسط.

این جنبش ستم جنسیتی، ستم قومیتی و ستم طبقاتی را یکجا هدف گرفته و به مراتب از خیزش های ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ فراگیرتر و قدرتمندتر است. این جنبش به نوعی «جنبشِ جنبش‌ها»، یک «ابر جنبش»، است.

جمهوری اسلامی با یک حرکت فراجنسیتی، فراملیتی، و فراطبقاتی مواجه است. دامنه آن با سرکوب فروکش نمی کند، یا وسعت می گیرد یا تغییر شکل می دهد.

این جنبش تا کجا خواهد رفت؟  آیا روند جاری همان روند ۱۷ شهریور تا ۲۲ بهمن است؟ آیا این جنبش حکومت را به عقب می نشاند و پیروزی های خود را تثبیت می کند؟ یا حکومت قادر است اوضاع را به قبل از مرگ مهسا بازگرداند؟

برخلاف رویدادهای منتهی به انقلاب، این جنبش تشکیلات و کادر هدایت کننده ندارد؛ با هیچ یک از نیروهای سیاسی در ارتباط نیست. این جنبش ظرفیت پروردن آلترناتیو حکومت در درون خود را ندارد. سپاه پاسداران با ارتش شاه تفاوت ماهوی دارد و هیچ یک از قدرت های بزرگ نیز برای برچیدن آن وارد عمل نخواهند شد.

این ها پارامترهایی است که گرچه فروپاشی نظام و استقرار نظام تازه طی روندهای جاری را منتفی می کند، اما تغییر فاحش در تعادل قدرت میان حکومت و جامعه مدنی ایجاد کرده است. حکومت قطعا نمی‌تواند وضع را به حال سابق برگرداند، عقب می نشیند و امید و شهامت  بیشتری زیر پوست جامعه شهروندی جاری می شود.

خیابان عرصه اصلی بروز و چالشگری اعتراضات کنونی و عامل قدرتمندی آن است. چالش های خیابانی، بنا به تجربه، اگر تغییر شکل ندهند، انرژی خیزشی آنها تحلیل می رود. سطح و عمق نارضایی مردم در حدی است که امکان ورود مدارس، دانشگاه ها، معلمان و کارگران به مرحله اعتصاب و تحصن مورد توجه فعالین آنها قرار گرفته است. این ورود ظرفیت های تازه به جنبش تزریق می کند.

ورود به مرحله اعتصاب و تحصن تنها زمانی ممکن است که خصلت مسالت‌آمیز اعتراضات کاملا حفظ و فراگیر باشد. برای این کار حفظ نقش محوری زنان حائز اهمیت کلیدی است. 

دو دروغ بزرگ

دو نیروی افراطی، یکی در راس حکومت و دیگری در صفوف برخی براندازان، هر لحظه و هر ثانیه مشغول القای این تصور به جامعه شهروندی ایران هستند که حکومت جز سرکوب هیچ نخواهد کرد و عقب نخواهد نشست و اگر عقب بنشیند سرنگون خواهد شد. لغو حجاب اجباری و مرگ حکومت اسلامی یک جا اتفاق خواهد افتاد.

این دروغ بزرگی است که حکومت حفظ حجاب اجباری را به حفظ نظام ترجیح می دهد. کسانی این حرف را می زنند که به توانمندی جنبش زنان، مبارزات حق طلبانه قومی، اعتصابات کارگری، تظاهرات دانشجویی باور ندارند. آنها خبر ندارند که در پرتو جنبش زنان عدم اعتقاد و عدم رعایت حجاب اسلامی به بخش بزرگی از خانواده‌های مومن به نظام هم تسری کرده است. حجاب اجباری هم اکنون در عمل سرنگون شده است.

بیانیه‌های اخیر نهادهای حکومتی مخالفین و معترضین را یک جا عامل و همدست امریکا و اسرائیل معرفی می کنند. این نهادها می خواهند فعالان سیاسی و مدنی برای حمایت از مطالبات مردم در صحنه نباشند. مروری بر اسامی بازداشت شدگان اخیر سمت فشار نیروهای امنیتی را برملا می کند. شاخص ترین چهره هایی که برای تغییر در رفتار حکومت، برای بازتاب دادن مطالبات مردمی در قوانین کشور، مبارزه می کنند بازداشت می‌شوند. 

در صفوف مخالفین نیز صدای کسانی بلند است که می‌کوشند تمام نیروهای سیاسی کشور در دو جبهه گنجانیده شوند: آنان که حامی سرکوبند و برای حفظ نظام تلاش می کنند، و آنان که علیه سرکوبند و برای برچیدن نظام پیکار می‌کنند. 

این اشتباهی بزرگ و مغرضانه است هرگاه نیروهای سیاسی کشور به «سرنگونی طلبان» و «حامیان سرکوب» تقسیم شوند. بخش عمده ای از نیروهای سیاسی کشور برانداز نیستند اما زیر سرکوبند. آنها برای عقب نشاندن حکومت مبارزه می کنند. این دو گانه سازی، چه از سوی حکومت باشد و چه از سوی مخالفان، تمهیدی است برای بسط افراط گرایی در فضای سیاسی کشور؛ برای حذف نیروهای بینابینی؛ برای وسیله کردن جنبش های مطالباتی. هدف این تمهیدات بسط دموکراسی نیست. این تمهیدات، اگر ناشی از اسارت وجدان در زندان هیجان نباشد، تلاشی است برای تبدیل جنبش های مدنی به نردبانی برای کسب قدرت.

موفقیتی بزرگ در مسیر دموکراسی است هرگاه تلاش ها برای معرفی تمام نیروهای سیاسی کشور به «هواداران سرکوب» و «هواداران براندازی»، افشا و بی اثر شود. به سود دموکراسی است که ما در صحنه سیاسی کشور شاهد قدرتمندی نیروهایی باشیم که هم با طیف گسترده ای از مخالفان نظام توان ارتباط گیری، تبادل نظر و تعامل دارند و هم با طیف گسترده‌ای از فعالین درون نظام. قدرتمندی نیروهای میانی، در وضعیت کنونی ایران، ضامنی قطعی برای احتراز از خونین شدن گذار به هر وضعیت جایگزین است.

بازتاب در سطح قدرت سیاسی

این جنبش چنان نیرومند است که صدایش در حکومت بازتاب یافته، شکاف انداخته، و رویای «حکومت یکدست» را نقش بر آب کرده است. سکوت رهبر برای پنهان کردن بلوای پشت صحنه است.

مخالفت وسیع در پایه حکومت با حجاب اجباری،
بی اعتمادی گسترده به دولت فعلی در میان نیروهای هوادار جمهوری اسلامی،
عدم رغبت آشکار نیروی انتظامی به درگیری با مردم،
پیشی گرفتن شمار معترضان فعال بر مدافعان فعال حکومت در خیابان ها،
قلت خفت بار شرکت‌ کنندگان در راه پیمایی های اخیر،
سردرگمی «رسانه ملی» در چگونگی پوشش دادن به اعتراضات،
اینها همه مظاهری از نابسامانی و ناتوانی در راس حکومت است. در طول ۴۳ سال حکمرانی اینها هرگز تا این حد کم طرفدار، مردد و وامانده نبوده است.  

میزان ضعف و انزوای حکومت از یک سو، و گستردگی دامنه حمایت اعتراضات از سوی دیگر، موجب تشتت در حکومت بر سر چگونگی واکنش نسبت به اعتراضات است. مروری بر عناوین روزنامه های ده روز اخیر همین حقیقت را نشان می دهد:

  • کسانی می گویند باید صدای معترضان را شنید. باید در شیوه حکمرانی بازنگری کنیم
  • کسانی برای سرکوب فراگیر و تصفیه های بیشتر، برای ظهور خدای دهه ۶۰، بی تابی می کنند.

هرگاه اعتراضات خیابانی به سطح تحصن و اعتصاب در دانشگاه ها، مدارس و دیگر محیط‌ها فراروید ممکن است صدای طیف هایی در حکومت تقویت شود که از ضرورت بازنگری در رفتار با مردم صحبت می کنند.

و هرگاه عناصر نفوذی، اعم از حکومتی یا ضد حکومتی، با سازمان دهی خشونت، با تخریب، یا خونریزی، ماهیت مسالمت آمیز و دموکراتیک اعتراضات جاری را آماج بگیرند، در حکومت راه برای کسانی هموارتر خواهد شد که برای سرکوب فراگیر و حکومت ترور بی تابی می کنند.

چنانچه اعتراضات به سطح تحصن و اعتصاب فراروید، روند سیاسی کاملا متفاوتی آغاز خواهد شد که در آن احزاب سیاسی و تشکل های مدنی به تدریج نقش موثرتری در سمت دهی سیر رویدادها بر عهده خواهند گرفت. 

تا آزادی و دموکراسی چقدر راه باقی است؟

«زن زندگی آزادی»
«مرگ بر استبداد»
«مرگ بر دیکتاتور»
اینها از رساترین و پر تکرارترین شعارها در خیزش های خیابانی اخیرند.

شعارها در حمایت از بازگشت پهلوی یا در مدح رضا شاه بسیار کم تکرار بود، بسیار کم تکرارتر از شعار «نه شاه میخواهیم نه رهبر، مرگ بر ستمگر».

مرور میلیون ها سند بایگانی شده در فضای مجازی مسلم می کند که تظاهر کنندگان «علیه استبداد و دیکتاتوری» و برای «آزادی و دموکراسی» در میدان هستند.

امروز، برخلاف دوران انقلاب، فهم اهمیت آزادی و دموکراسی به نخبگان کشور و دانشگاه ها محدود نیست. در میان طیف وسیع فعالان سیاسی و مدنی ما تمایل به استقرار آزادی و دموکراسی وسیعا گسترش یافته و با تمایل به بازگشت سلطنت یا تقویت ولایت قابل مقایسه نیست است.

پیشگامی زنان در در امواج اعتراضات جاری کاملا برجسته است. نقش محوری زنان میل به خشونت را مهار، و هرگاه پایدار بماند، خصلت مسالمت آمیز جنبش را تضمین می کند. نقش محوری زنان جنبش‌های اعتراضی را به هم پیوند می‌دهد و سراسری می‌کند. نقش محوری زنان اصلی ترین حفظ کننده خصلت مسالمت آمیز و اصلی ترین پشتوانه برای  همگانی بودن و سراسری بودن این جنبش اعتراضی است.

شواهد فوق مستند می کند که جامعه مدنی ایرانی در برابر حکومت اسلامی بیش از گذشته توان ایستادگی دارد. این یعنی ایران یک گام بلند به سوی آزادی و دموکراسی برداشته است.  
گذر به آزادی و دموکراسی تنها از راه برگذاری انتخابات آزاد متحقق می شود. آیا اعتراضات کنونی تا آنجا نیرومند خواهد شد که مطالبه آزادی احزاب سیاسی، اجتماعات و رسانه ها را در دستور قرار دهد؟ خبرهای اعتصابات نویدبخش آغاز تلاش در همین مسیر است. بازداشت گسترده فعالان سیاسی و مدنی نیز نگرانی حکومت از فراروئیدن اعتراضات به سطح اعتصابات عمومی را بازتاب می‌دهد. 

جامعه ایرانی یک گام به سوی آزادی و دموکراسی برخواهد داشت هرگاه در طیف وفاداران به نظام پیشگامانی مثل تاجزاده و فائزه، پیدا و تقویت شوند که شهامت کرده و از همزیستی و تبادل نظر با همه مخالفان نظام، که مشی مسالمت آمیز دارند، و از حق مشارکت آنان در حیات سیاسی کشور، دفاع می کنند.

جامعه ایرانی یک گام بلند به سوی آزادی و دموکراسی برخواهد داشت هرگاه در طیف مخالفان جمهوری اسلامی نیروهایی پیدا و تقویت شوند، که به اهمیت شکاف در حکومت استبدادی برای گذر به دموکراسی کاملا واقف اند و شهامت کرده و برای ریختن ترس حکومتگران از عقب نشینی و نرمش قهرمانانه، برای برگزاری گفتگوی رسانه ای میان حکومت و مخالفان در میدان هستند.

با عبور موج اعتراضات کنونی به سطح اعتصابات عمومی، قدرت اجتماعی لازم برای منزوی کردن نیروهای خواهان تشدید سرکوب و جلب بخش های نیروهای مردد، در حکومت اهمیتی روزافزون خواهد یافت. شرط دوم گذار مسالمت آمیز به دموکراسی، تولید شکاف در حکومت و منصرف ساختن نیروی سرکوب در حکومت است.

دموکراسی ایرانی به دست نیروهای تاریخا شکل گرفته ایرانی ساخته می شود. این دموکراسی از آسمان نازل نمی شود. آن را از غرب و شرق به ایران نمی آورند. دموکراسی ایرانی میوه ی تن‌دادن عمده ترین نیروهای تاریخا موجود جامعه ایرانی به همزیستی است. انتخابات آزاد این همزیستی را تولید نمی کند. تن‌دادن به همزیستی انتخابات آزاد را میسر می کند.

آزادی و دموکراسی محصول تلاش نیروهایی است که وجدان سیاسی ایرانی را در طول تاریخ معاصر برساخته‌اند. همه آنها روزگاری، کمتر یا بیشتر، حامی استبداد و دیکتاتوری بوده اند و برخی هنوز هم نشانه های آن را در جان دارند. این وجدان، هرچه هست، حاصل کارنامه پهلوی طلبان، اسلام گرایان، جمهوری خواهان، ملی گرایان، قوم گرایان و چپ گرایان ایران است.

هرگاه تصور کنیم که هم اکنون بر بام ایران بار دیگر سپیده آزادی و دموکراسی می‌دمد، مناسبات جاری میان پر طرفدارترین جناح های سیاسی کشور این امید را تقویت نمی کند که آنها همه قدر خون مهساها را بدانند و از حق یکدیگر برای رقابت در انتخابات تا به آخر حمایت کنند.

بانگ «زن زندگی آزادی» همچنان هر شب بر بام ایران طنین انداز است. اما تا رسیدن به آسمان باز، که زیر سقف آن همه گرایش‌هایی که ساختن وجدان ایرانی سهم داشته اند، به یک سان حق حضور و مشارکت دارند، راهی بس پیچیده، اما نه چندان طولانی، هنوز باقی است.

https://akhbar-rooz.com/?p=170669 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

37 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
عباس
عباس
1 سال قبل

متاسفانه بعلت شرایط جامعه شامل پیچیدگیهای موجود ،ساختار مذهبی عمیق جامعه ، حکومت مذهبی موجود با کلیه تضادهای درونی ،رشد روز افزون تکنولوژی و وسایل ارتباط جمعی گسترده رشد تحصیلکردهای جوانان زن و مرد بعد از انقلاب ، اتفاقات منطقه ای در عراق ، سوریه ، افغانستان ، لیبی و یمن از یکطرف وحمله روسیه به اکراین و رشد و گسترش اقتصاد چین وگزار نظم جهانی و….. از طرف دیگر، درک درست نگاه به اینده وپیدا کردن مسیر درست را مخصوصا برای جوانان بسیار مشکل و لاینحل کرده است . شور جوانی از یکطرف و رسیدن به خواستها ی بزرگ در کوتاه مدت از طرف دیگر دستیابی به راهکار واقعی را مشکل میکند. باید درک کنیم راه سختی را درپیش داریم

بیژن
بیژن
1 سال قبل

به نظر می رسد فرخ نگهدار شاید حتی بعد از سرنگونی دیکتاتوری باز به حمایت خود از این رژیم ادامه خواهد داد. او می گوید مهسا امینی جان باخت! او حتی نمی گوید که او به قتل رسید چیزی که مردم معترض ایران با جان خود در خیابانها به آن اعتراض می کنند. تنها تفاوت او با کارگذاران رژیم این است که او مانند دوست وزیر سابق رژیم در لندن می باشد و نه در ایران و شرکت فعال در حکومت. بهرحال مهم نیست که او چه فکری می کند و یا چه پند و اندرزی به حاکمان فاسد و دیکتاتوری می دهد چرا که مردم ایران به خوبی برای حتی او هم نشان داده اند که رژیم جمهوری اسلامی نمی خواهند و این شامل تمام جناح های آن می شود.

فرخ
فرخ
1 سال قبل

امروز یکی از دو برایم نوشت چرا تیتر زده‌ام «مهسا جان باخت»؟ چون مهسا جاودانه شده. جان باختن معنایش لزوما جاودانه شدن نیست. کاش می‌نوشتی «مهسا ستاره شد».
حرفش را پذیرفتم و برایش نوشتم. افسوس که روی هویت واژه‌ها به اندازه کافی تامل نکردم. نمیدانم برای مسئولان اخبار این تغییر میسر است یا نه.
برایشان می‌نویسم. از مقررات سایت مطلع نیستم. اما در وبسایت خودم وقتی بارگذاری شد از عنوان «مهساستاره شد» خواهد آمد

محسن
محسن
1 سال قبل

اقای نگهدار، فرض کنیم که حکومت تصمیم بگیرد که عقب نشینی کنید، آیا مافیای نظامیان سپاه که حتی خامنه ای را کنترل میکنند، ظرفیت پذیرش چنین تعبیری را دارند؟ واقعه باور دارید که این نظام، تسلیم انتخابات ازاد شود؟ پذیرش انتخابات آزاد یعنی پذیرش خودکشی رژیم. اکنون حتی نیروهای مسلح رژیم در دفاع از آن تردید دارند. همان اتفاقی که در افغانستان رخ داد.

فرخ
فرخ
1 سال قبل
پاسخ به  محسن

محسن عزیز
سپاه به ارتش افغانستان شباهتی ندارد. این سپاه را خارجی‌ها نساخته‌اند. این سپاه یک اقلیت ۲۰ تا ۲۵ درصدی حمایت کننده دارد. این اقشار پشت سپاه هستند.
فکر نکنم اقشار حامی سپاه از جنس همان اقشاری باشد که حامی ارتش در افغانستان بود. پایگاه اجتماعی سپاه به جنس پایگاه اجتماعی طالبان شباهت بیشتری دارد یا پایگاه ارتش آن کشور.

محسن
محسن
1 سال قبل
پاسخ به  فرخ

پرسش اصلی من این است: آ یا شما فکر میکنید رژیم این ظرفیت را دارد که به انتخابات آزاد تن دهد؟ انتخابات آزاد مطبوعات آزاد میخواهد. کدام یک از حکومتی ها میتوانند جوابگوی سوابق خود به خبرنگاران آزاد باشند؟

سلمان
سلمان
1 سال قبل

دوستان: عیار نگارنده این مقاله دهه هاست محک خورده. در شهر محل اقامت خود به صف تظاهر کنندگان بپیوندیم. با پوزش از زحمت مدیران سایت اخبارروز

ایکاروس
ایکاروس
1 سال قبل

ظاهرا ان آقای نگهدار است که صدای مردم را نمیشنود نه خامنه ای. نیازی به این همه فلسفه بافی و پیچیده کردن موضوع نیست، حرف ایشان به مصداق یکی از شعارهای مردم در سال ۵۷ که میگفتند: “ما میگیم شاه نمیخوایم نخست وزیر عوض میشه، ما میگیم خر نمیخوایم پالون خر عوض میشه” کاملا مشخص است. موضع فعلی آقای نگهدار بدون اینکه اشاره به خواست مردم درکف خیابان ها که سرنگونی و گذر از حکومت اسلامی است حتی اگرفعلا امکانش نباشد، نرد عشق باختن با حکومت اسلامی در چهارچوب همین ولایت است. اصلا حرف جدایی دین از حکومت و جمهوری لائیک نیست. ایشان به صراحت میگوید اگر برجام امضا میشد دختران و پسران اکنون به جای پرتاب سنگ و بطری به یکدیگر گل عشق هدیه میدادند. گل عشق !!!!!؟؟؟؟؟ آن هم در زیر سایه ولایت فقیه بعد از ۴۳ سال جنایت و خونریزی؟ این است موضع ایشان. پوسته اش را بتراشید میشود همان شکوفایی حکومت اسلامی در زیر سایه همین رهبری ولی نه با دولت رئیسی بلکه با دولت روحانی و همراهی ظریف و عراقچی(هرچند اگر دولت روحانی هم قبلا بر سر کار نیامده بود به اهدای گل عشق در یکی از دو دولت احمدی نژاد و یا رئیسی رضایت میداد)

ئاوارە
ئاوارە
1 سال قبل

عزیزان اخبار روز
اگر چە از سانسور کامنت خود ناراضی هستم
ولی بازهم قدردان کارو زحمت شبانە روزی شما در نگە داشتن پرچم یک چپ معقول هستم
ولی خواهشی داشتم
اینکە کامنت را با نقطە چین نقاط نامطلوب از نظر نشریە شما منتشر کنید، تا در کامنتهای بعدی، خطوط قرمز شما را بدانیم
با سپاس

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل

بر همگان آشکار است آزادی و دمکراسی با بودن این نظام و با ساختار فعلی اش محقق نخواهد شد
اما باید این را در نظر داشت اگر رویاپردازانه و آرمان خواهانه ی متوهمانه به هر حرکت اعتراضی باری پیش از ظرفیتش بسته شود، با شکستش
یاس و نا امیدی هم القا می شود. اما اگر هر حرکت اعتراضی را تسهیل کننده مسیر تحقق آزادی و دمکراسی بدانیم هیچ یاسی پیش نمی آید بل مردم آماده حرکت بعدی می شوند. پس بازی رسیدن به آزادی و دمکراسی باید با احتیاط به پیش برود و…

مرداویج
مرداویج
1 سال قبل

از قبل از انقلاب تا به حال مفهوم و محتوای ملی “ضد استعماری ” و ” ضد سلطه بیگانه ” بوده که بازتابهای آنرا بصورت طیفی در تمام سطوح حکومت و جامعه بجز اقلیت متمایل به سلطه بیگانه میشود دید . بنابرین نظر ، جمهوری اسلامی تا کنون یک پدیده ملی و غیر دموکراتیک بوده است .تنشهای از ابتدای انقلاب تا کنون ناشی از این تضاد است که به حکم تاریخ میبایست حل گردد . در خاورمیانه از ناصر و قذافی و بن بلا و بومدین و بن علی و تا بشار اسد چنین پدیده ای با بسامدهای کیفی و کمی مشابه و تا حدودی هم در ریز بسامدها متفاوت مشاهده شده است . چرخش به شرق در عین تمایل مشروط به غرب ناشی از همین خصوصیت است که در تمام حکومتهای ذکر شده دیده شده است . .

جایگزین چنین پدیده ای جمهوری ملی و دموکراتیک است و لاغیر .اگر دسترسی به آن را دارید بسم الله و گرنه چنین جنبشهایی شبیه آب مروارید چشم است و در حالی که نیروی کار نظاره گر است دچار توهم نشوید.

حمید
حمید
1 سال قبل

زیبا ترین پدیده تظاهرات روزهای گذشته بخصوص در داخل ایران اینست که اکثریت قریب به انفاق شرکت کنندگان جوان ها هستند و امثال من و اقای نگهدار در بین جمع به ندرت دیده میشوند و این جوانان هم هیچیک منتظر تفسیر و تخلیل و راهبرد ما پیر و پاتیل های ۵۷ی نیستند!

صمد
صمد
1 سال قبل

آنکه در دهه ۶۰؛ دهه جنایا ت و کشتار بیشمار برای انتخاب خا منه ای به عنوان رییس جمهور به پا ی صندوق رای آدمکشان رفت؛ برای خمینی آ رزوی تندرستی و سلامتی کرد و مشاور هاشمی رفسنجانی بود و هورا کش امامان جمعه ضد امپریالیسم-ضد صهیونیسم  

در دهه ۷۰ و ۸۰ با اصلاح طلبان جانی رانده شده از حکومت ( دادستان ها موسوی تبریزی و صانعی  و مهاجرانی و عبدی و ….) همراه و هم رای شد.

در دهه ۹۰ برای سردسته آدمکشان نامه نوشت و رهنمود وپند و اندرز … و رونقی بخش “انتخابات” بود .

حال مجددا پا به میدان گذاشته است برای “دادخواهی” مهسا امینی ها .

چیزی جز خشم؛ اندوه؛ بغض و افسوس باقی نمی ماند.

سلمان
سلمان
1 سال قبل
پاسخ به  صمد

نه می بخشیم!-نه فراموش می کنیم!

انوشه
انوشه
1 سال قبل

موضع منفی و خصمانه آقای نگهدار با براندازان رژیم جهل و خشونت اسلامی ایران پدیدە پنهانی نیست و ایشان هموارە در جبهه حفظ نظام بودەاند و هستند. ای کاش آقای فرخ نگهدار منظور خود را از آزادی، دمکراسی و مساله گذار مشخص میکردند. آیا ایشان معتقد به امکان بوجود آمدن آزادی و دمکراسی در چارچوب نظام ولایت فقیه هستند یا بر این باورند که آزادی و دمکراسی زمانی بوجود خواهد آمد که چنین نظامی نماندە باشد؟ به احتمال زیاد ایشان بنابر تفسیری که از نوشته‌هایشان می‌شود کرد مدینه فاضله خود را پیوند به ماندگاری رژیم اسلامی زدەاند.

از سوی دیگر ایشان تفاوت ماهوی ارتش شاە و سپاە پاسداران را در چه می‌بینند؟ آیا سپاە را مردمی ، و ارتش دوران پهلوی را ضد خلقی می‌بینند و هنوز معتقدند سپاە پاسداران ستارەهای هستند که در آسمان ایران میدرخشند یا تفاوت در چیز دیگری است؟  بی‌گمان نباید چشم را به یک واقعیت بست، آنهم درهم آمیزی پدیدە زر و زور در مافیای سپاە و منافع مادی آن در نظام اقتصادی ایران است، به همین دلیل سپاە و رهبران آن در حفظ نظام ثابت قدم تر و مصصم‌تر هستند تا ارتشیان دوران پهلوی در حفظ نظام پهلوی.

امثال نگهدار اگر چشم به چهرە واقعی سپاە در خیابان‌های ایران بسته‌اند نگاهی به موشکبارانهای افراد مدنی و پناهندەهای کرد در کردستان عراق بیندازد که حتا به مدارس کودکان آنها نیز رحم نکردند، آری این اختلاف ماهوی سپاە و ارتش پهلوی است.

نگهدار و هربار با نوشته‌ها و ابراز نظرهایش چهرە واقعی خود را بیشتر به نمایش خواهد گذاشت.

فرخ
فرخ
1 سال قبل
پاسخ به  انوشه

انوشه گرامی
پرسیده‌اید آیا به امکان برقراری آزادی و دموکراسی در چارچوب حکومت ولایتی وجود دارد یا نه؟
خیر. ولایت خود ضد دموکراسی و آزادی است. از این نظر با حکومت سلطنتی تفاوتی ندارد.
اما حکومت های استبدادی را می‌توان عقب نشاند. توازن قدرت بین حکومت استبدادی و مردم می‌تواند به سود مردم تغییر کند.
در ثانی براندازی حکومت استبدادی معلوم نیست به غلبه دموکراسی منجر شود. حرف نوشته من، «مهسا ستاره شد» این است که در جنبش کنونی مردم فعلا از عهده عقب نشاندن حکومت بر می‌آیند اما هنوز از عهده برداشتن حکومت و استقرار آزادی و دموکراسی بر نمی‌آیند. تا رسیدن به آزادی و دموکراسی هنوز راه باقی است.

مسعود
مسعود
1 سال قبل

آنهایی که به آقای نگهدار تاختند.از جمله آقای مهرانی که خود را جمهوری خواه نامیده است،وسع ذهنی و فکری لازم برای درک محتوای این مقاله را از خود نشان نداده و حتی با اعوجاج خواندن این مقاله نشان میدهد که دیدگاه درست و عمیق از جمهوری خواهی(که شالوده آن دموکراسی خواهی ست) را ندارد.
عالم سیاست عالم ممکنات است نه مطوبیات صرف.

بابک مهرانی
بابک مهرانی
1 سال قبل
پاسخ به  مسعود

مشروعه خواهی در جنبش مشروطه فاجعه آفریدند .
پادشاهی هم نتوانست دوام بیاورد.
جای تاسف ست که مشروعه خواهان در سال ۵۷ به قدرت رسیدند که از فاجعه ی یک قرن پیش فرا تر رفته ست.
چرائی ظهور مشروعه خواهان در سال ۵۷ را باید بدانید.
با این وجود ما بعداز انقلاب غفلت کردیم .
دلیلی ندارد که امروز اعتراف نکنیم و آن را کتمان کنیم.
جوانان ایران زیر بار حکومت مشروعه نرفته و نمیروند.
شما حرفتان را روشن بگوئید.
کجا ایستاده اید ؟ در کنار حکومت یا علیه آن ؟
این حکومت نه تنها شایسته جوانان بالنده و پویا ایران نیست .
بلکه تمامیت مردم ایران این حکومت را نمی خواهند.
مشکل شما در کجاست؟

مسعود
مسعود
1 سال قبل
پاسخ به  بابک مهرانی

شما باید اول در نظر بگیرید مشی تغییر خواهی شما چیست؟ مشی مسالمت و خشونت پرهیز ؟ یا مشی قهری و انقلابی؟
طبیعی ست که در صورت تمایل شما به مشی دوم هیچ پذیرش و گرایشی به مشی مسالمت ندارید و به همان واسطه از درک استدلالات و فرآیند پیشبرد آن بدور خواهید بود.
واگر مشی مسالمت را پذیرفته ولی در مخالفت با محتوای راهبردی مقاله آقای نگهدار، آنگونه که در نوشتار شما آمده  معلوم است هنوز فرآیند و ضروریات آن را نشناخته اید.
من  فقط در این فضای محدود یکی از ابعاد محتوای این مقاله را باز میکنم.

آقای نگهدار در این مقاله اکیدا همه را به پرهیز از خشونت و تشدید آن دعوت میکند و از همه نحله های فکری و شخصیتها و جریانها میخواهد که کمک کنند این اعتراض فراگیر و غیر قابل اجتناب به سمت پرهیز از خشونت و توسل به اعتصاب و دیگر ابزارهای مدنی سوق پیدا کند. و از سوی دیگر به نیروهای داخل قدرت سیاسی که هنوز گوش شنوا دارند را  تقویت و وارد بازی کرده تا هم در سمت نیروهای اجتماعی همگرایی لازم و کارا شکل بگیرد و هم در سمت قدرت شکاف درونی نیروهای آنها عمیقتر گردد. این یک راهبرد گذار بدون خشونت با مشارکت حداکثری جریانهای سیاسی اجتماعی است.

مسئولیت این انبوه متراکم خشم و اعتراض انباشته را هم از همان اول متوجه حکومت و بطور مشخص رهبری نظام کرده. و از تداوم محتمل خشونت و سرکوب و همه چیز خواستن و هیچی بدست نیاوردن بیم دارند.
هدف هر جنبش اجتماعی با راهبرد دور اندیشانه فقط تغییر حکومت و یا نظام سیاسی حاکم نیست مهمتر و بنیادی تر از آن بعد از آن است.

مشی انقلابی شاید بتواند تا هدف سرنگونی و فروپاشی پیش برود ولی بعد از آن میشود آنچه که در سال ۵۷ در ایران و یا فرجام انقلابهای دیگر شد.

علی الخصوص که کشوری مثل ایران  که موضوع منازعه قدرتها با دو انگیزه جذاب ژئوپلیتیکی و اقتصادی بوده و هست. و در کشمکش دوره  سیالی قدرت در سطح جهان و رقابت برسر هژمونی منطقه ای در منطقه، تنها در سایه همگرایی همه نحله های  فکری وسیاسی کشور حول یک محور مشترک اساسی که همان منافع ملی است. میتواند با  قدرتها و منطقه، رابطه موازنه مثبت و متعادل ایجاد کند. وگرنه در غیاب یک وحدت ملی، و حفظ یکپارچگی سیاسی، خطر تجزیه و نابسامانی و کشمکشهای فرسایشی داخلی و در خوشبینانه ترین حالت، استقرار یک سیستم اقتدارگرایی نوین دیگر در کمین خواهد بود .
خوشبختانه به یمن تکنولوژی ارتباطات در اظهار نظرها و موضع گیریهای براندازان  که هنوز نه به بار و نه به داره سهم خواهیها و تمایلات حذفی را از یک طرف و تحرکات مزبوحانه قدرتهای منطقه ای را، میبینیم.
عراق لیبی، مصر و… نمونه های زنده  مشی تغییر خشونت و قهر دوره ی ما هستند.
والخ…

فرخ
فرخ
1 سال قبل
پاسخ به  مسعود

مسعود گرامی
ممنون از واکاوی مضمون مقاله.
در یک موضوع اما موظف به توضیح هستم. من در نوشته خود به نقش عوامل بین‌المللی و ملاحظات مربوط به امنیت ملی و منافع کشور هیچ نپرداخته‌ام. چون اعتقاد داشته و دارم استراتژی حکومت در قبال فشارهای بین‌المللی بر پایه جلب حمایت مردمی تدوین نشده و بر پایه ایجاد تمرکز بیشتر در حکومت تدوین شده.
در چنین شرایطی توجه دادن به نقش عوامل بین المللی تنها اغتشاش فکری درست می‌کند و ما را در مقابله آشکار با سیاست‌های حکومت مردد می‌کند. من شاهد پیدایش این تردید در ذهن برخی از بهترین رفقای بسیار شریف، مردمی و میهن دوست خود هستم. اگر دوباره نگاهی به فرازهای نخستین مقاله بیاندازید می‌بینید تفاوت نگاه را با عزیزانی که در ذهنشان نگرانی از قدرت‌های جهانی و رقابت بر سر هژمونی در منطقه امر مقدم است.

بابک مهرانی
بابک مهرانی
1 سال قبل
پاسخ به  مسعود

خیلی جالب ست که «تیم » شما دوست نداره به سئوال دیگران پاسخ دهد .
از کنار سولات دیگران رد می شوید و حرف خود را تکرار می کنید. خسته نباشید !
ولی از اون بالا بالا ها بیائید پائین !!

این قطار علیه حکومت اسلامی مرتجع هرگز نخواهد ایستاد .

آرش کمانگیر
آرش کمانگیر
1 سال قبل

سوال کلیدی که از جانب بسیاری از کاربران فضای مجازی هم مطرح شده:
چرا اعتصابات سراسری اعلام نشده ؟

نادر
نادر
1 سال قبل

در هر حال همینکه آقای نگهدار در این فضای پر از التهاب و احساسی که گاه راه را بر هر گونه فکر و نظر منطقی و مسئولانه میبندد، خود نشانی از درایت و شجاعت است و نباید آنرا بنحوی ترور کرد.

مهرداد
مهرداد
1 سال قبل

“القای تصور” سقوط حکومت توسط اپوزیسیون به مردم یک دروغ نیست، بلکه خود یک تصور متوهمانه و ناشی از یک سیستم اعتقادی بی‌پایه بوده است. این حکومت با جنبش فعلی قابل سرنگونی نیست و در حال سقوط هم نیست.

آن لیست وجدان سیاسی ایرانی در مقاله فوق که کم و بیش حامی استبداد و دیکتاتوری بود و هست میتواند جابجا شود تأ نقش اسلام گرایان و چپ گرایان اول انقلاب را که خود آقای نگهدار در آن نقشی به سزا داشت را صادقانه تر منعکس کند. تمامی طیف دیگر آن لیست از پهلوی طلبان تأ قوم گرایان فقط محصول جانبی چهل سال قتل و استبداد حکومت فعلی است.

نتیجیه آنهمه تلاش برای `تقیر رفتار رهبری” انتخاب کثیف‌ترین مهره رژیم چهل و چند ساله در راس قوه مجریه بود. اول جوالدوزی به خود بعد سوزنی به دیگران!

Mandezad
Mandezad
1 سال قبل

ریزش در حکومت و رویش در جنبش، شکاف در ان و اتحاد در این، منطق دوران های جنب و جوش انقلابی شبیه امروز ایران أست. فرخ نگهدار نیز با مقاله اش، خود را یکی از بریدگان از آن سو، و به سوی جنبش آمدگان نشان داده أست. درست أست از این هموطنان استقبال شود، بشرطی که چرخش نه فریبکارانه که صادقانه باشد. چرخش نگهدار، از خط مشی خیالپردازنه و زیانمند او معروف به “تغییر رفتار رهبری”، نه تنها عذزخواهی نکرده، بلکه از ان دفاع و شکست ان را به گردن خامنه ای انداخته أست. خامنه ای در هر امری که مقصر باشد، در مش “تغییر رفتار رهبری” قصوری نکرده، چون او در این خط و مشی نقشی نداشته. کمی تواضع در این برخورد خودپسندانه، و پذیرش شکست در ان خط مشی لازم أست تا چرخش نگهدار را قبول کرد.

حمید فرح
حمید فرح
1 سال قبل

آقای نگهدار، بس است ریاکاری و امیدواری به این جنایتکاران.

بابک مهرانی
بابک مهرانی
1 سال قبل

آقای نگهدار ما جمهورخواهان ، در همان دوره دوم محمد خاتمی در یافتیم که موج سواران اصلاح طلب حکومتی جنبش جوانان و زنان ایران دوم خرداد ۱۳۷۶ را به بیراهه بردند و با بیانیه ده ماده ای چهارشنبه ۷ خرداد ۱۳۸۲ – ۲۸ مه ۲۰۰۳ برای ادامه ی جنبش های دموکراتیک مردم در ایران عزم خود را جزم کردیم و بیش از هزار نفر آنرا امضاء کردند.
شما ولی، از همان زمان با ما نبودید و برای حمایت از حکومت و اصلاح طلبان حکومتی از هیچ کاری دریغ نکردی که جز ایجاد تفرقه و انشقاق در بین جمهوریخواهان و جّری شدن حکومت کشتار خلافت ولایتی نتیجه ی دیگری نداشت.

زندگی نشان داد که جوانان ایران که بعداز انقلاب بدنیا آمندند و یکیار در دوم خرداد ۷۶ بارگاه ولایت وقیح را لرزاندند.
نسل دیگری از جوانان امروز شفاف تر و دقیق تر برای آزادی و بدون توجه به هیچ یگ از جناح های حکومتی و رای گیری های کذائی به میدان آمده ست.

آقای نگهدار ! شما بعداز دوم خرداد به جنبش جوانان و زنان دوم خردادی پیوستید. ولی وقتی آنها فهمیدند که از آن امامزاده معجزه ای رخ نمی دهد و کنار کشیدند و در سال ۱۳۸۴ دوباره خامنه ای و باند های حکومتی احمدی نژاد را علم کردند با سماجت با کارت سوخته ی اصلاح طلبان بازی کردی و بعد به میر حسین موسوی ، کروبی ، رفسنجانی و روحانی آویزان شدی بدون توجه به اینکه اضلاح طلبان حکومتی در همان زمان خاتمی آبرو باختند.

آقای نگهدار ! امروز هم مانند فردای دوم خرداد ۷۶ آمدی که چه بگوئی ؟ این جنبش ربطی به هیچ ناح حکومتی و طرفداران داخل و خارج از کشور ندارد. مقاله ای که نوشتی فقط اعوجاج ست و توهمات شخصی که به چند مورد اشاره می کنم.

  • نگهدار:مسئولیت اصلی تولید این حد از نفرت و نارضایی و خشم، بر عهده براندازان نیست.

ب . م : حتی با چنین اعترافی، نمی تواند توجیهی برای حمایت خفت بار خود از حکومت مرتجع و جنایتکار دست و پا کنید . همیشه یک پوزش رسمی به تمام مبارزان علیه حکومت ولایت وقیح بدهکارید.

  • نگهدار :برخی از احزاب دلسوزِ ملت بیانیه داده اند و تعطیل فوری گشت ارشاد و تمهید

ب. م : اگر منظور از آن «احزاب دلسوز» که بیانیه دادند، در داخل کشور ست . یاوه ای بیش نیست در ایران فعالیت احزاب وجود ندارد مگر باند های حکومتی . در خارج از کشور هم کسی کمتر از گذار از جمهوری اسلامی را مطرح نمی کند.
مگر این که شما با استدلال و مشخص عکس این ها را ثابت کنید!!

  • نگهدار : برخلاف رویدادهای منتهی به انقلاب، این جنبش تشکیلات و کادر هدایت کننده ندارد؛ 

ب. م. : در پیش از انقلاب بدبختانه فقط روحانیون با مسجد و نهاد های وابسته خود و اسلام سیاسی توانستند رهبری جنبش را تصاحب کنند . با دخالت و حضور آمریکا و سفر ژنرال هایزر به ایران ؛ ترتیب بی طرفی ارتش ، خروج شاه و ورود خمینی را دادند و قدرت به صورت غسیر عادلانه ای به نیروهای مرتجع مذهبی منتقل شد .
خوشبختانه امروز روحانیون و ارتجاع مذهبی دیگر اتوریته ای درجامعه ی ایرانی ندارند و این بزرگ از جنبش مشروطه تا امروز به قیمت گزافی بدست آمده ست.

  • نگهدار: این ها پارامترهایی است که گرچه فروپاشی نظام و استقرار نظام تازه طی روندهای جاری را منتفی می کند،…..

ب . م : پارامتر ها ؟ در «معادله» خیالی شما هیچوقت عوامل اصلی مسائل ایران دیده نشده ودر توهمات خود غرق بوده اید. از فروپاشی نترسید !!!

  • نگهدار : این اشتباهی بزرگ و مغرضانه است هرگاه نیروهای سیاسی کشور به «سرنگونی طلبان» و «حامیان سرکوب» تقسیم شوند. بخش عمده ای از نیروهای سیاسی کشور برانداز نیستند.

ب . م. : یک بار و برای همیشه بجای بازی با کلمات ، بطور مشخص صف بندی نیروهای حکومت «نگهدار» و مخالفان حکومت مشروعه ولایت وقیح را بیان کنید. طفره هم نروید!!!

  • نگهدار : دو نیروی افراطی، یکی در راس حکومت و دیگری در صفوف برخی براندازان، هر لحظه و هر ثانیه مشغول القای این تصور به جامعه شهروندی ایران هستند که حکومت جز سرکوب هیچ نخواهد کرد.

ب. م. : این هم از آن حرفهاست ، یعنی حکومتی جنایتکار و جنگ طلب که تمام منطقه را نظامی کرده ست . با یک نیروی افراطی که در راسش قرار دارد این ساختار فاسد و دزد را بدنبال خود می کشد ؟ تمام این کار ها رای حکومت در جهان سازمان می دهد ؟
چنین ادعائی بچگانه ست و انکار ساختار مافیائیست.
ساختار حکومت پیچیده تر از این حرفهاست در ۴۴ سال مار خورد افعای شده ست.شما هم حمایت کردید.
شما حتی نمی توانی در مورد «نیروی افراطی » در راس حکومت بطور مشخص نام ببری !!
در مورد نیروی افراطی در صفوف برخی «براندازان» هم معما پیچیده تر شد .
شما نمی توانی برای تخم لّق «براندازان» که برای دفاع و حمایت از حکومت سالها ست تکرار می کنی روشن و مشخص حرف بزنی .
حالا برای آنها یک نیروی افراطی هم دست و پا کرد ه ای ؟

توصیه : بهترین کاری که می توانید بکنید . مروری بر کارنامه ی سیاه خود و بازخوانی موضع گیری های جانیدارانه از حکومت مشروعه و انتقاد رک و پوست کنده به هریک از آن ها که حد اقل امروز می فهمی که درست نبوده ست.
وگرنه با این مقاله ها نمکی بر زخمها خواهی پاشید.
فکر کنید.

بابک مهرانی ـ جمهوریخواه

فرخ نگهدار
1 سال قبل
پاسخ به  بابک مهرانی

آقای بابک مهرانی
@- نقد محکم و موشکافانه شما را خواندم. شایسته تامل بود. چون نگاه غالب بر ذهن عموم فعالین سیاسی هم‌نسل ما را با متانت و به روشنی بازتاب می‌دهد. نسلی که از انقلاب با یک دنیا شور و امید برخاست و از همان ابتدا به هر دری زد بسته بود. همه امیدهایش کابوس شد. یکی پس از دیگری. راهبردهایش همه، چه برای از گذر از جمهوری اسلامی، چه برای تغییر در آن، «غلط از آب درآمد».
@- امروز دیگر برای رهایی کسی از ما نسخه ی رهایی نمی‌نویسد. جرات نمی کند. آنچه هست صدای اعتراض به حکومت است و حمایت از مردم معترض. نقشه راهی روی میز نیست.
@- رفیق قدیم بهزاد کریمی همین دیروز برای پیدا کردن راه نجات از جمهوری اسلامی همه سکولار دموکرات‌ها را به تشکیل «شورای گفتگو» دعوت کرده است. همین چند سال پیش بود که معروف‌ترین فعالان سکولار شورای گفتگو تشکیل دادند و پس از چندین نشست شورایی را برای مدیریت گذار تشکیل دادند. هنوز منتظر فروپاشی نشسته‌اند که برای مدیریت گذار به نظام تازه فراخوانده شوند.
@- شما به این فکر کنید که چرا روشن‌ترین طرح‌های راهبردی برای گذار به آزادی و دموکراسی از سطح کاری که بانیان شورای گذار کردند جلوتر نمی‌رود؟ عیب کار در کجاست که هنوز هم بعد از ۴۳ سال اپوزیسیون ایرانی از فاز «اعتراض به حکومت و اعلام همبستگی با معتراضان» فراتر نمی‌رود؟ چرا هیچ نقشه راهی طراحی نمی‌شود؟
@- بابک مهرانی عزیز
تمام حرف من در مقاله‌ای که عرضه کردم این است که برای گذار به آزادی و دموکراسی:
۱- باید تناسب قدرت میان جامعه و حکومت تغییر کند و این تغییر در حال شدن است،
۲- قدرت گرفتن مردم در درون «حکومتِ یکدست» شکاف می‌اندازد و آن را به هسته سخت و هسته نرم تقسیم می‌کند.
۳- برای گذر مسالمت آمیز از جمهوری اسلامی باید نیروهای خواهان آزادی و دموکراسی تلاش کنند هسته سخت را منزوی و هسته نرم را به خود ملحق کنند.
طرح راهبردی فوق نقشه راهی را روی میز می‌گذارد که تعیین کننده نگاه به صحنه سیاسی و سمت دهنده همه تلاش‌های ما در کوتاه مدت و بلند مدت باشد.
بابک عزیز
اگر مایلید نقد خود را از فاز اعتراضی به سطح راهبردی برسانید من مشتاق خواهم بود که هم نقد شما روی ۳ مولفه‌ با دقت فکر کنم و هم با مولفه های اصلی طرح شما آشنا شوم و روی آن تامل کنم.

بابک مهرانی
بابک مهرانی
1 سال قبل
پاسخ به  فرخ نگهدار

آقای نگهدار،
موضوع را به بیراهه نبرید.
حرف من نا مربوط بودن و ناشایست بودن حکومت مشروعه خواهان برای جامعه ی در حال توسعه ایران از اول بوده ست که در یک شرائط استثنائی به مردم ایران تحمیل شد.
این قبا ی کهنه ی مشروعه اصلا برازنده ی جامعه ی بالنده ی ایران نبود و نیست.
بیش از این طفره نروید و می دانید که نمی خواهم به مواضع شما بپردازم و مرور کنم.

تحلیل ها و موضع گیری های مشعشعانه شما از ۱۳ آبان ۵۸ و بالا رفتن از دیوار سفارت آمریکا به بعد که به ماهیت حکومت و کل مشروعه خواهی آن توجه نکردی و با فرضیات موهوم «استحاله» و جنبه های «مترقی» و «ضد امپریالیستی»و..
با حمایت از خمینی یا بعضی از ذوب شدگان در او ، فجایع میلیونی ، جنایات ، حماقت ها و دخالت در خصوص ترین جزئیات زندگی مردم ….. که منجر به مهاجرت میلیونی مردم به خارج و کشتار هزاران نفر در همان سالهای اول انقلاب شد.

ما طرفداران سچفخا تحت رهبری شما در کجای آن دعوا ایستادیم ؟
راهی جز انشعاب وجود داشت؟ نه!!!

ولی شما و همفکرانت در همان عوالم ادامه دادید و حرف و انتقاد کسی را گوش نکردید.
هنوز هم در بر همان پاشنه می چرخد.

با چه زبانی باید گفت . ما طرفداران سچفخا چه سنخیتی با مشروعه خواهان داشتیم که باید حتی کاسه داغ تر از آش برای این مرتجعین باشیم؟
آقای نگهدار خیلی بی پرده بگویم . شما علاوه بر اینکه در تمام سالها بعداز ۱۳ آبان ۱۳۵۸ از حکومت مشروعه دفاع کردید .
حق بدیهی و حقوق بشری میلیونها دگر اندیش که از داشتن نماینده واقعی خود محروم بودند را نقض کردید.
شما به نبود احزاب آزاد اعتراض نکردید.
شما به نبود آزادی بیان و اندیشه اعتراض نکردید.
شما به قتل های زنجیره ای اعتراض نکردید.
شما به توجیه مسخره «توازن قوا » چسبیده بودید و هنوز از آن حرف می زنید.

از همان تشکیل مجلس خبرگان کذائی، کارهای حکومت غیر دموکراتیک و ضد دستاورد های جنبش مشروطه بود باید اعتراض می کردید .

در انتخابات مجلس اول و حذف دگر اندیشان دلیلی برای حمایت از حکومت مشروعه وجود نداشته است.
از سال ۵۸ حکومت مشروعه میلیونها مورد از حقوق بشر را در ایران نقض کرده ست.

اعتراضات و مبارزات علیه چنین حکومتی حقانیت داشته است.
این را نیز می دانم که جهان چه بعداز ۲۸ مرداد ۳۲ و چه بعداز انقلاب ۵۷ کاری به این حرفها نداشت و منافع بازرگانی و ایدئولوژیک ( جنگ سرد) آنها اهمیت بالائی داشت .
حتی بعداز فروپاشی «سوسیالیسم واقعا موجود» محاسبات آنها با خواسته های بحق ما تناسبی نداشت.
بر خلاف محاسبات و توجیهات شما تمام نیروهای داخلی و خارجی و کسانی که چشم بر حقابق بستند یا برای حکومت مشروعه هورا کشیدند و یا با این حکومت مماشات و سازش کردند. بهترست حقوق دانانان و قاضی های مستقل ابراز نظر کنند که در دادگاههای حقیقت یاب در کجای قرار می گیرند؟
پس جنابعالی این موضوع را به حساب غرض شخصی و موضع نگارنده این بحث نگذارید.

این حکومت از رای گیری برای خالی نبودن عریضه و گول زدن امثال جنابعالی ۴۴ سال ست خدعه زده ست. شما حتی در آخرین رای گیری بی رونق و آبروباخته ی حکومت با دعوت به رای ندادن به رئیسی قاتل می خواستی مشارکت دررای گیری را بالا ببری !! همه از این محاسبه سطحی جنابعالی عصبانی شدند.

حرف آخر:
جنبش مشروطه ایران حقانیت داشته و در راستای جنبش های آزادیخواهانه ی مردم جهان برای کسب آزادی و مشارکت غیر مستقیم در سرنوشت خود از از طریق اعمال قانون اساسی در جمهوری ها و سلطنت های مشروطه بوده ست که از انقلاب کبیر فرانسه شروع شده و هنوز ادامه دارد.

شوربختانه پادشاهان ایران استعداد پذیرش و تحکیم سلطنت مشروطه را نداشتند و در نهایت انحصارطلبی تیشه به ریشه های جنبش مشروطه زدند که ابتدا حکومت پادشاهی فروپاشید و راه برای ظهور مجدد مشروعه خواهان باز شد .
۴۴ سال حکومت مشروعه خواهان موجب خرابیهای فراوانی در تمام شئونات اقتصادی ، اجتماعی ایران در حال توسعه بخصوص در بخش فرهنگی شده ست.

۲۰ سال پیش جمهوریخواهان زوال و فروپاشی حکومت مشورعه ولایت فقیه را در جشم انداز سیاسی ایران دیده بودند. خواهان همگرائی و تشویق مردم برای آمادگی گذار به حکومت جمهوری لائیک و سکولار باشند.
از این منظر حکومت مشروعه ولایت وقیح باید بدون قید و شرط حق رای مردم برای برگزاری انتخابات آزاد را بپذیرد . تا نهاد های جمهوری مردم ایران تشکیل شود.
کار ی که تا بحال در این حکومت وجود نداشته ست .

رای گیری برای مجلس کذائی خبرگان و اولین ریاست جمهوری ناشی از فضای خاص بعداز فروپاشی حکومت پادشاهی یود که فقط مدت کوتاهی دوام داشت و بعد حکومت مشروعه دستگاه و ماشین سرکوب خود را راه انداخت .
نهاد انتخابات باید مستقل از حکومت تشکیل و کارشناسان آن را اداره کنند.
البته واضح ست که حکومت مشروعه حاضر به شنیدن این مباحث نیست .
ولی آقای نگهدار که خیلی از «سرنگونی » و «براندازان» می ترسد باید در این موارد رایزنی کند.
تا به ایشان ثابت شود که به مصداق« نرود میخ آهنین در سنگ » این حرفها برای مشروعه خواهان به حکم : جّن و بسم الله ست .
امتحان کنید.
توپ در زمین مشروعه خواهان ست.
انتخابات آزاد آری یا نه ؟
( با احترام کامل به تمام دوستانی که نظرات دیگری بجز انتخابات آزاد دارند . حرف من اثبات دشمنی مشروعه خواهان با اساس جنبش مشروطه ؛ حق حاکمیت مردم ، حق رای ، آزادی احزاب ، آزادی اجتماعات و…. و حمایت آقای نگهدار از آنها ست )

با امید به تحقق آزادی ، استقلال و عدالت اجتماعی

بابک مهرانی ـ جمهوریخواه

فرخ
فرخ
1 سال قبل
پاسخ به  بابک مهرانی

بابک گرامی
نوشته دوم شما حاوی مطالب مختلف است. وجه راهبردی و جوهره اصلی فکر مندرج در این نوشته مبسوط شما «تعیین انتخابات آزاد به مثابه هدف استراتژیک جنبش» است. مقدمه و متن و موخره معطوف است به یک هدف: برگذاری انتخابات آزاد با شرکت همه نیروهایی که پایه اجتماعی دارند. با تعیین این هدف کاملا موافقم. مقاله نیز برای تحقق همین هدف راهیابی می‌کند.
تفاوتی که حس کردم تنها این است که در نوشته من کاملا روشن است همه راهبردها و راهکارها برای راندن رژیم به نقطه‌ای است که تن دهد به انتخابات آزاد.
اما متوجه نشدم که شما فکر می‌کنید باید حکومت بعدی را وادر به انجام انتخابات آزاد کرد یا این همین حکومت را.
اگر معتقد هستید که این حکومت را نمی‌توان وادار به انجام انتخابات آزاد کرد، لطفا توضیح دهید که چرا ما باید باور کنیم که به جای اینها هر حکومتی، تکرار می‌کنم، هرحکومتی، بیاید حتما انتخابات آزاد برگذار خواهد کرد؟

بابک مهرانی
بابک مهرانی
1 سال قبل
پاسخ به  فرخ

آقای نگهدار،
چرا طفره میروید و به سئوال من جواب نمی دهید؟
بلکه آنرا بصورت سئوال جدید از من می پرسی؟
اسم این کار چیست؟
شما مداقع حکومت مشروعه بوده و هستید.
نه اکثریت مردم و نیروهای سیاسی !!!

شما ۴۳ سال منتظر «استحاله »ی رفسنجانی ها ، خامنه ای ها ، خوئینی ها ، مهندس موسوی ها ، خاتمی ها ، روحانی ها و…… بوده اید و برای آنها رای جمع کردید .
شما باید ثابت کنید که حکومت مشروعه را می توان وادار به انتخابات آزاد کرد نه کسانی که به این اباطیل باور نداشته اند . مشارکت در رای گیری برای دوران «سردار سازندگی» ۵۰ در صد و برای رئیسی قاتل از آن هم کمتر به اضاقه یک رای آقای نگهدار !!!

در کامنت قبل با وسواس برایت نوشتم. با این وجود اضافه کنم : کیست که نداند حکومت مشروعه یکی ازوحشتناک ترین نوع تمامیت خواهی در تاریخ معاصر جهان بوده ست که حتی به «خودی » های مشروعه خواه نیز از همان اول رحم نکرده و نمی کند.

ولی فکرهم نکنم سماجت شما در دفاع از حکومت مشروعه نتیجه داشته باشد.
چون از ۴۴ سال جنایات این حکومت مشروعه خواه قاتل هنوز « ناراضی» نشدی و در کنارش ایستادی .

ولی برای حکومت جایگزین که هنوز معلوم نیست با اعتراضات به حق جوانان و مردم در ایران به کجا خواهد کشید و چگونه شکل خواهد گرفت .چنین سراسیمه ای !! شاید میخواهی بگوئی :
«مردم این جنایتکاران مشروعه خواه را ول کنید چون غولهای آدمخوار تری در صف ایستاده اند!! » آخه این هم شد فعالیت سیاسی؟
آیا نمی دانی که مهندس سحابی گفت این حکومت مشروعه برای حفظ حکومت خود میلیونها نفر را خواهد کشت.( نقل به مضمون)

با این وجود ، چون نشان داده ای که در حمایت از رژیم فاسد کوتاه نمی آئی.
فقط منتظر اقدامات و رایزنی جنابعالی در موارد زیر هستم:

[نهاد انتخابات باید مستقل از حکومت (مشروعه ) تشکیل و کارشناسان آن را اداره کنند.
البته واضح ست که حکومت مشروعه حاضر به شنیدن این مباحث نیست .
ولی آقای نگهدار که خیلی از «سرنگونی » و «براندازان» می ترسد. باید در این موارد رایزنی کند.
تا به ایشان ثابت شود که به مصداق« نرود میخ آهنین در سنگ » این حرفها برای مشروعه خواهان به حکم : جّن و بسم الله ست .
امتحان کنید.
توپ در زمین مشروعه خواهان ست.
انتخابات آزاد آری یا نه ؟
( با احترام کامل به تمام دوستانی که نظرات دیگری بجز انتخابات آزاد دارند . حرف من اثبات دشمنی مشروعه خواهان با اساس جنبش مشروطه ؛ حق حاکمیت مردم ، حق رای ، آزادی احزاب ، آزادی اجتماعات و…. و حمایت آقای نگهدار از آنها ست ) ] (نقل از کامنت پیشین)

بیش از این مصدع وقت دوستان اخبار روزنمیشوم و این بحث را تکراری و بی نتیجه م ی دانم.
مگر اینکه حرف تازه ای داشته باشید.

بابک مهرانی ـ جمهوریخواه

فرخ
فرخ
1 سال قبل
پاسخ به  بابک مهرانی

بابک گرامی
اصرار دارید موضع خود را در این باره این «حکومت مشروعه» باید برود یا بماند روشن کنم.
چشم. روشن می‌کنم:
برای رفتن این حکومت تلاش خواهم کرد هرگاه ببینم زمینه شکل گیری نیرویی فراهم است که ۱- زفتارش نشان می‌دهد به آزادی و دموکراسی پای‌بند است.
۲- ممکن است مورد اقبال مردم قرار گیرد.
۳- در چشم انداز از عهده انجام کار بر می‌آید.
تا اینجا فقط پیداست که کدام نیروها این شروط ، یا یکی از آنها را ندارند.
بیا کمک کنیم ببینیم باید چه کنیم که نیرویی با این سه خصوصیت میداندار شود.
در این صورت من وشما حتما اصرار خواهیم داشت که همان نیرو عهده دار انجام انتخابات آزاد شود.
امیدوارم این بار به پرسش شما پاسخ روشن داده باشم.

زهره
زهره
1 سال قبل

بالاخره فرخ نگهدار چریک فدایی زمان شاه و اصلاح طلب کنونی، ناباورانه تلنگر زنان، جوانان و مردم مبارز را خیلی کوچولو بر افکار سازشکارانه خود احساس کرد. هرچند او هنوز شوکه است و اساسا باور دارد که جنبش کنونی، حتی اگر بشکل توده ای گسترش یابد و اعتصابات کارگری، معلمان و سایر ارگان‌ها ی سراسری را هم بدنبال داشته باشد، بهیچگونه توانایی سرنگونی حکومت اسلامی را نخواهد داشت و چنین اتفاقی را منتفی میداند چنان که در بالا می نویسد:
« این جنبش ظرفیت پروردن آلترناتیو حکومت در درون خود را ندارد. سپاه پاسداران با ارتش شاه تفاوت ماهوی دارد و هیچ یک از قدرت های بزرگ نیز برای برچیدن آن وارد عمل نخواهند شد»
هیچ انتظار بیشتری از وی نمی رود!

کسی که با افتخار به نامه خیرخواهانه خود به رهبر حکومت اسلامی می‌بالد که اگر فرجام توسط تیم ظریف به انجام میرسید و انتخابات رقابتی تر می شد، مشکل کاملا حل بود و ملت بیچاره به این نقطه انفجار نمی رسید و رهبر هم الان توی مخمصه نبود اما متاسفانه رهبری گوش شنوا نداشت!

احتمالا آقای نگهدار هنوز متوجه نقش سمی، تفرقه افکنانه و کاملا منفی ۴۰ ساله خود در پویایی جنبش مردمی که در استبداد مطلق به شعار بالنده « زن، زندگی، ازادی» رشد کرد نیستند و اهمیتی هم نمی دهند!

احمد
احمد
1 سال قبل

چقدر خوب شد که اینترنت آقاى نگهدار پس از یازده روز وصل شد

خسرو باقرپور
خسرو باقرپور
1 سال قبل

حدودِ چهل سال است هر گاه جنبش های اعتراضی مردم و زحمتکشان اوج می گیرد، این جالیزبان ماهر پیدایش می شود تا به قدر و سهمِ بیلِ خود، آب رفته را به جوی خشکیده ی حاکمیت خونخوار و مستبد بازگرداند و جان تازه ای به جسم فرتوت و پوسیده ی او بدمد. نوشته های او از سر خیرخواهی برای مردم و میهن و زحمتکشان ایران نیست. برای به در بردن گریبان حاکمیت مستبد، در این عرصه ای که رژیم سبعیت و خونخواری را از حد گذرانده است از دست مردم است. او باز هم پیدایش شده و باز هم دارد مردم را به حمایت از “معترضان داخل حاکمیت” و امید بستن به ” بخشی از حاکمیت که مردد اند” و خواسته های مضحکی چون “درخواست آزادی ی احزاب”، “محدود و مهار کردنِ عناصر نفوذی ی داخل حکومت که تشنه سرکوب مردم اند”! ، سوق بدهد. مردمی که در طول تنها ۲۰ سال گذشته چهار ابرجنبش پرخون و سهمناک را از سر گذرانده و هنوز دلیر و مقاوم و زنده برجای مانده اند. این مردم تکلیف خودشان را با این حاکمیت آدم خوار روشن کرده اند. چند نسل از مردم ایران در تاریخ معاصر ما عمرشان با این حاکمیت وحشی به سر و جانشان به لب آمده است. امّّا دیگر این نسل تازه رسیده و نوجو و نوپو که جهان را با دیدگانی باز می بیند و دیگر هیچ راهی جز مقاومت و رزم بی امان برایش باقی نگذارده اند، راهش را یافته است و می خواهد زندگی کند. این مردم تکلیف شان هم با “ترکه های پشت دُهُل” چون آقای نگهدار که به مثابه اکو و آکوردِ نیروی حاکم در میانِ اپوزوسیون عمل می کنند از روز هم روشن تر است.

هرمز همتی
هرمز همتی
1 سال قبل

جناب نگهدار می گوید: وجدان سیاسی ایرانیان، هرچه هست، حاصل کارنامه پهلوی طلبان، اسلام گرایان، جمهوری خواهان، ملی گرایان، قوم گرایان و چپ گرایان ایران است

چپ گرایان را گذاشتید در آخر صف؟
اگر احیانا دری به تخته بخورد و چپ گراها نقش داشته باشند در تظاهرات، آن وقت چپ گرایان را از آخر جمله به اول جمله می آورید؟

این ترتیب بندی در جمله تان پایه علمی و تاریخی دارد، یا بر حسب علاقه مندی خودتان این صف را منظم کرده اید؟

خواننده مقاله تان چه درسی باید بگیرد؟

اگر احیانا انتخاباتی بود، باید برودبه اصلاح طلبان و تیم روحانی رای بدهد؟

حاصل یک عمر زندگی سیاسی شما این بوده که به خواننده بگوید با اتکا به تاج زاده و فائژه هاشمی می شد در برابر سرکوبگر ایستاد؟

کیا
کیا
1 سال قبل

تبریک.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


37
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x