سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳

سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳

ساکت کردن بره ها، پروپاگاندا چطور کار می کند – جان پیلجر، برگردان: علی اورنگ

روزنامه نگاران واقعی چه زمانی به پا خواهند خاست؟ و چه زمانی نویسندگان بر خواهند خاست، همانطورکه برعلیه فاشیسم در دهه ۱۹۳۰ برخاستند؟ کی فیلمسازان برمی خیزند، همانطور که بر علیه جنگ سرد در دهه ۱۹۴۰ برخاستند؟ کی طنزپردازان برخواهندخاست...
لنی رایفنشتال، وسط، در حال فیلمسازی با دو دستیار، ۱۹۳۶

روزنامه نگاران واقعی چه زمانی به پا خواهند خاست؟ و چه زمانی نویسندگان بر خواهند خاست، همانطورکه برعلیه فاشیسم در دهه ۱۹۳۰ برخاستند؟ کی فیلمسازان برمی خیزند، همانطور که بر علیه جنگ سرد در دهه ۱۹۴۰ برخاستند؟ کی طنزپردازان بر خواهند خاست، همانطور که یک نسل پیش برخاستند؟

متن سخنرانی جان پیلجر در فستیوال جهانی تروندهایم، نروژ

در دهه ۱۹۷۰، یکی از پروپاگاندیست های برجسته هیتلر، “لنی رایفنشتال” را ملاقات کردم که با فیلم های حماسی اش از نازی ها تجلیل می کرد. ما به طور اتفاقی در یک مهمانسرا در کنیا اقامت داشتیم، او برای یک کار عکاسی در آنجا بود و از بلایی که برسر دیگر دوستان “رهبر” آمده بود جان سالم به در برده بود.

او به من گفت که «پیام های میهن پرستانه» فیلم هایش به «دستورهای از بالا» وابسته نبودند بلکه به آنچه که او آن را «فضای مطیع» مردم آلمان نامید، ارتباط داشتند.

سوال کردم: آیا آن فضا لیبرال ها و بورژوازی تحصیل کرده را شامل می شد؟ گفت: «بله، به ویژه آنها،»

وقتی که به پروپاگاندای موجود در جوامع غربی نگاه می کنم، به آن کلمات فکر می کنم.

البته، ما با آلمان دهه ۱۹۳۰ خیلی متفاوت هستیم. ما در جوامع اطلاعات زندگی می کنیم. ما گلوبالیست ها هستیم. ما در بالاترین سطح آگاهی، تماس، و ارتباطات به سر می بریم.

ولی آیا واقعا در آن سطوح اطلاعاتی هستیم؟ یا در یک جامعه رسانه ای زندگی می کنیم که در آن  شستشوی مغزی موذیانه و مداوم است، و ادراک بر پایه نیازها و دروغ های دولت و قدرت کورپوریت؟

آمریکا بر رسانه های جهان غرب مسلط است. از ده کمپانی اصلی رسانه ها، نه کمپانی در شمال آمریکا قرار دارند. اینترنت و شبکه های اجتماعی (گوگل، توییتر، فیس بوک) عمدتا متعلق به آمریکاست و به وسیله آمریکا کنترل می شود.

در طول عمر من، آمریکا بیش از ۵۰ دولت عمدتا دموکراتیک  را سرنگون و یا تلاش بر سرنگونی آنها کرده است. در انتخابات دموکراتیک ۳۰ کشور دخالت کرده است. روی  مردم ۳۰ کشور، عمدتا فقیر و بی دفاع، بمب ریخته است. تلاش کرده است که رهبران ۵۰ کشور را به قتل برساند. برای سرکوب جنبش های آزادی خواهی ۲۰ کشور جنگیده است.

وسعت و اندازه این کشتارها عمدتا گزارش نشده و ناشناخته است؛ و مسئولین آن به تسلط شان به زندگی سیاسی آنگلو-آمریکایی ادامه داده اند.

هارولد پینتر، نمایشنامه نویس، در سالهای قبل از مرگش در ۲۰۰۸، دو سخنرانی خارق العاده داشت، که سکوت را شکست.

او گفت: ” سیاست خارجی آمریکا”، به بهترین شکلی اینطور تعریف می شود: «برو به درک یا با لگد میزنم توی سرت. به همین سادگی و زمختی است. آنچه که در این مورد جالب است، درجه باورنکردنی موفقیت آمیز آن بوده است. آمریکا ساختارهای اطلاعات نادرست، استفاده از لفاظی، تحریف زبان، که خیلی متقاعد کننده اند، را در اختیار دارد. اما در واقع همگی دروغ هستند. پروپاگاندای خیلی موفقیت آمیزی است. آنها پول دارند، تکنولوژی دارند، همه امکانات برای فرار از مجازات را دارند، و اینکار را می کنند.»

در هنگام دریافت جایزه صلح نوبل در ادبیات، هارولد پینتر همچنین گفت:

«جنایات آمریکا منسجم، پایدار، شریرانه، و ظالمانه بوده است، ولی در واقع افراد خیلی کمی راجع به آنها صحبت کرده اند. باید آمریکا را تحسین کرد. در حالی که نقاب تظاهر به عنوان قدرت جهانی با نیات خوب بر چهره دارد، با مهارت و کارایی کاملی قدرت را در سطح جهانی به کار گرفته است. این یک عمل درخشان، به شدت موفقیت آمیز، حتی جالب، هیپنوتیزم است.»

پینتر دوست من و احتمالا آخرین فرزانه سیاسی بزرگ بود (یعنی، قبل از اینکه  مخالفت سیاسی تهذیب شود). از او پرسیدم “هیپنوتیزمی” که او به آن اشاره می کرد آیا همان “فضای مطیع” که به وسیله لنی رایفنشتال توضیح داده شده است.

او جواب داد: «همان است، یعنی شستشوی مغزی به قدری کامل است که ما برنامه ریزی شده ایم که همه دروغ ها را به بلعیم. اگر ما پروپاگاندا را نشناسیم، ممکن است که آن را به عنوان پدیده ای عادی قبول کنیم و به آن باور کنیم. آن فضای مطیع است.»

در نظام های مبتنی بر دموکراسی شرکتی، جنگ یک ضرورت اقتصادی است، اتحاد ایده آل رایانه عمومی و سود بخش خصوصی: سوسیالیسم برای ثروتمندان، سرمایه داری برای فقرا. یک روز بعد از ۹/۱۱ قیمت سهام صنایع جنگی اوج گرفت. خونریزی بیشتری در پیش بود، که برای تجارت عالی بود.

امروز، سودبخش ترین جنگ ها برند خودشان را دارند. آنها را “جنگ های همیشگی” خطاب می کنند: افغانستان، فلسطین، عراق، لیبی، یمن، و حالا اوکراین. همگی بر پایه دروغ هستند.

عراق بدنام ترینشان است، با تسلیحات کشتار جمعی اش که هرگز وجود نداشتند. نابودی لیبی به وسیله ناتو در سال ۲۰۱۱ با کشتار بنغازی که هرگز اتفاق نیفتاد، توجیه شد. افغانستان یک جنگ انتقامی مناسبی برای ۹/۱۱ بود، که هیچ ارتباطی با مردم افغانستان نداشت.

امروز، اخبار از افغانستان این است که که چقدر طالبان شریر است، البته دزدی ۷ میلیارد دلاری جو بایدن از ذخایر ارزی کشور که باعث مصائب بسیاری برای مردم شده است شرارت نیست. اخیرا، ان پی آر (رادیو عمومی ملی) در واشنگتن دوساعت به افغانستان اختصاص داد، و ۳۰ ثانیه به مردم گرسنه افغانستان.

در اجلاس مادرید در ژوئن، ناتو که به وسیله آمریکا کنترل می شود سند راهبردی را تصویب کرد که قاره اروپا را نظامی می کند، و چشم انداز جنگ با روسیه و چین را تشدید می کند. “جنگ چند جانبه بر علیه رقبای مسلح به بمب هسته”ای پیشنهاد می کند. به عبارت دیگر، جنگ هسته ای!

می گوید: توسعه ناتو «یک موفقیت تاریخی بوده است».

با ناباوری آن را می خوانم.

یک مقیاس این “موفقیت تاریخی” جنگ اوکراین است، اخبار این جنگ که عمدتا اخبار نیست، اما  مناجاتی از میهن پرستی افراطی، تحریف، و حذف است. من گزارشگر چندین جنگ بوده ام و هرگز چنین پروپاگاندای عریانی را شاهد نبود ام‌.

حمله روسیه به اوکراین نسنجیده و غلط بوده است. حمله به یک کشور مستقل یک جنایت است. “اما” هایی وجود ندارد، به جز یکی. چه زمانی این جنگ شروع شد و چه کسی آن را شروع کرد؟

در ماه فوریه، روسیه، در واکنش به تقریبا هشت سال کشتار و خرابکاری جنایتکارانه در منطقه روسی زبان دونباس در مرز اش، به اوکراین حمله کرد.

در سال ۲۰۱۴، رئیس جمهور منتخب روس-دوست  اوکراین در اثر کودتائی که با حمایت آمریکا به وقوع پیوست سقوط کرد و آمریکا از جانشین او علنا پشتیبانی کرد.

در سال های اخیر، موشک های “مدافع” آمریکا در اروپای شرقی، لهستان، اسلوونی، جمهوری چک نصب شده و به احتمال قریب به یقین در جهت روسیه هدف گیری شده اند، تضمین های دروغین که بر می گردد به “قول” جیمز بیکر (وزیر امور خارجه سابق آمریکا)  به گورباچف در فوریه ۱۹۹۰ که ناتو هرگز ماورای آلمان توسعه پیدا نمی کند، این موشک ها را همراهی می کنند.

اوکراین خط مقدم است. ناتو عملا به نقطه مرزی رسیده است که از آن طریق ارتش آلمان در سال ۱۹۴۱ حمله کرد، و باعث مرگ بیش از ۲۳ میلیون نفر مردم شوروی شد.

دسامبر گذشته، روسیه  یک برنامه امنیتی گسترده برای اروپا پیشنهاد کرد. این برنامه رد شد، در رسانه های غربی مورد استهزا قرار گرفت یا سانسور شد. چه کسی جزئیات طرح پیشنهادی را خواند؟ در ۲۴ فوریه، رئیس جمهوری اوکراین ولودیمیر زلنسکی تهدید به ساختن بمب هسته ای کرد مگر اینکه آمریکا اوکراین را مسلح و حفاظت کند. این ضربه نهایی بود.

در همان روز، روسیه حمله کرد، به روایت رسانه های غربی، یک حرکت بی دلیل فضاحت بار. تاریخ، دروغ ها، پیشنهادات صلح، توافقنامه های جدی دونباس در مینسک به هیچ حسابی گرفته نشدند.

در ۲۵ آوریل، وزیر دفاع آمریکا، ژنرال لوید آستین، به کیف پرواز کرد و تایید کرد که هدف آمریکا نابود کردن فدراسیون روسیه است، کلمه ای که او بکار برد “تضعیف” بود. آمریکا جنگی را که در جستجوی آن بود، به دست آورد، جنگی که با حمایت مالی آمریکا و آلت دست نیابتی مسلح و مصرف پذیر به راه افتاده است.

تقریبا هیچ کدام از اینها به مخاطبان غربی توضیح داده نشد.

حمله روسیه به اوکراین نسنجیده و غلط بوده است. حمله به یک کشور مستقل یک جنایت است. “اما” هایی وجود ندارد، به جز یکی.

چه زمانی این جنگ شروع شد و چه کسی آن را شروع کرد؟ مطابق گزارش سازمان ملل، از ۲۰۱۴ تا امسال، حدود ۱۴۰۰۰ نفر در جنگ داخلی رژیم کیف در دونباس کشته شده اند. بسیاری از حملات به وسیله نئونازی ها صورت گرفتند.

گزارش اخبار آی تی وی نیوز را از می ۲۰۱۴، به وسیله گزارش گر با سابقه جیمز میتز، به بینید، که در کنار غیرنظامیان در شهر ماریوپل، به وسیله گردان (نئونازی) آزوف بمباران می شوند.

در همان ماه، دها مردم روسی زبان را در ساختمان اتحادیه اصناف در اودسا که به محاصره یهود ستیزان متعصب استپان باندرا در آمده بود، زنده سوزاندند یا خفه کردند. در آن مقطع، نیویورک تایمز آنها را اراذل و اوباش “ملی گرایان” خطاب کرد.

آندره بیلتسکی، بنیانگذار گردان آزوف، گفت: «مأموریت تاریخی ملت ما در این لحظه حساس، رهبری نژادهای سفید جهان در آخرین جنگ صلیبی برای بقای آنهاست، جنگی علیه “آنترمنشن” به رهبری سامی ها.»

از ماه فوریه، یک حرکت خود خوانده “دیده بانی اخبار” (عمدتا آمریکایی و انگلیسی وابسته به دولت) در پی این بوده است که به حمایت از روایت پوچ عدم وجود نئونازی ها در اوکراین ادامه دهد.

ایربراشینگ (دستکاری در تصاویر)، اصطلاحی که زمانی با پاکسازی های استالین مرتبط بود، به ابزار روزنامه نگاری جریان اصلی تبدیل شده است.

در کمتر از یکسال، چین “خوب” ایربراش شد و چین “بد” جانشین آن شد؛ چین از کارگاه جهانی به شیطان نوظهور تبدیل شد.

بیشتر این پروپاگاندا شروعش از آمریکاست، و از طریق لابی ها و اندیشکده ها منتقل می شود؛ مثل جریان های معروف (ولی بدنام) موسسه سیاست های راهبردی استرالیا (Australian Strategic Policy Institute),  صدای صنایع نظامی، و روزنامه نگار متعصب پیتر هارچر از نشریه سیدنی مورنینگ هرالد، که افرادی را که نفوذ چین را گسترش می دهند “موش ها، مگس ها، پشه ها، و گنجشک ها” خطاب کرد و درخواست کرد که این «حشرات ریشه کن شوند».

اخبار چین در غرب عمدتا درباره تهدید پکن است. ایربراش شده ها ۴۰۰ پادگان نظامی اند که بخش عمده چین را محاصره کرده اند، گردنبند نظامی که از استرالیا به اقیانوس آرام و جنوب شرقی آسیا ، تا ژاپن و کره می رسد. جزیره ژاپنی اوکیناوا و جزیره کره ای جه جو تفنگ های پر شده هستند که مستقیما قلب مراکز صنعتی چین را مورد هدف قرار داده اند. یک مقام پنتاگون این را  به “طناب دار” تشبیه می کند.

تصویری که از فلسطین داده شده است تا آنجایی که من به خاطر دارم بر پایه دروغ بنا شده است. از دیدگاه بی بی سی، موضوع فلسطین یک “ناسازگاری”  بین “دو روایت” است. طولانی ترین، بی رحمانه ترین، اشغال نظامی غیر قانونی در عصر جدید قابل گفتگو نیست.

مردم مصیبت دیده یمن وجود ندارند. از دید رسانه ها آنها بی اهمیت اند. در حالی که سعودی ها انبوه  بمب های خوشه ای آمریکایی را سرازیر می کنند، همگام با حمایت مشاوران انگلیسی از افسران سعودی درگیر در جنگ، بیش از نیم میلیون کودک مواجه با قحطی اند.

این نوع شستشوی مغزی از طریق حذف، تاریخ طولانی دارد. کشتار جنگ جهانی اول به وسیله گزارشگرهای با نشان شوالیه به خاطر گوش به فرمانی سانسور شد و در خاطراتشان به آن اعتراف کرده بودند. در سال ۱۹۱۷، سردبیر منچستر گاردین، سی. پی. اسکات، در گفتگو با نخست وزیر لوید جرج فاش کرد که «اگر مردم واقعا [حقیقت] را می دانستند، جنگ فردا متوقف می شد، اما آنها نمی دانند و نمی توانند بدانند.»

امتناع از دیدن انسان ها و رویدادها به شیوه ای که کشورهای دیگر آنها را می بینند در غرب یک ویروس رسانه ای است، با همان قدرت تضعیف کنندگی کووید. مثل این است که جهان را با یک آینه یک طرفه بینیم، که در آن “ما” با فضیلت و با مرحمت هستیم و “آنها” نیستند. این عمیقا یک ذهنیت امپراتوری است.

تاریخی که در چین و روسیه حضور زنده دارد به ندرت توضیح داده شده است و به ندرت درک شده است. ولادیمیر پوتین آدولف هیتلر است. شی جین پینگ دکتر فو مانچو است. دستاوردهای حماسی، مثل ریشه کن کردن فقر شدید در چین، به سختی شناخته شده است. این برخورد چقدر منحرف و حقیر است.

کی به خودمان اجازه خواهیم داد که این را درک کنیم؟ تربیت روزنامه نگاران به سبک کارخانه راه حل نیست. ابزار شگفت انگیز دیجیتال هم که وسیله هستند تا هدف، مسئله را حل نمی کنند، مثل ماشین تحریر یک انگشتی و ماشین لینوتایپ.

در سال های اخیر، تعدادی از بهترین روزنامه نگاران از رسانه اصلی تدریجا کنار گذاشته شده اند. “طرد” کلمه ای است که به کار گرفته شده است. فضاهایی که یک زمانی برای روزنامه نگاران مستقل، برای آنهایی که در جهت مخالف روایت های معمول حرکت می کردند، و برای راستگویان باز بودند، بسته شده اند.

موضوع جولیان آسانژ تکان دهنده ترین نمونه است. وقتی که جولیان و ویکی لیکس مورد توجه خوانندگان قرار گرفتند و برای گاردین، نیویورک تایمز و دیگر روزنامه های متکبر جایزه آوردند، او را ستودند.

وقتی که دولت تاریک اعتراض کرد و درخواست نابودی سخت افزارها [دیسک ها] و ترور شخصیت جولیان را کرد، تبدیل به دشمن عمومی شد. بایدن، معاون رئیس جمهور،  او را یک “تروریست با تکنولوژی برتر” خطاب کرد. هیلاری کلینتون پرسید، “نمی توانیم این فرد را با پهباد بزنیم؟”

یورش متعاقب توهین و فحاشی بر علیه جولیان آسانژ (گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد شکنجه آن را “حمله اراذل و اوباش” نامید) مطبوعات لیبرال را به پایین ترین حد خود افول داد. ما می دانیم آنها چه کسانی هستند. از دید من آنها همدستان یورش به جولیان هستند: مثل روزنامه نگاران ویشی (وابسته).

روزنامه نگاران واقعی چه زمانی به پا خواهند خاست؟ در حال حاضر یک سمیزدات الهام بخشی در اینترنت وجود دارد: کنسرسیوم نیوزConsortium News، بوسیله روزنامه نگار برجسته رابرت پاری به وجود آمد، گریزونGrayzone مکس بلومنتال، مینت پرس نیوزMintPress News، مدیا لنز Media Lens، دیکلاسیفاید یو کی Declassified UK، البورادو Alborado، الکترونیک اینتیفاد اElectronic Intidada، دبلیو اس دبلیو اس WSWS، زدنت ZNet، آی سی اچ ICH، کانتر پانچ Counter Punch، ایندیپندنت استرالیا Independent Australia، کارهای کریس هجز، پاتریک لورنس، جاناتان کووک، دایانا جانستون، کیتلین جانستون و دیگران که اسمشان مطرح نشد مرا خواهند بخشید.

 و چه زمانی نویسندگان بر خواهند خاست، همانطورکه برعلیه فاشیسم در دهه ۱۹۳۰ برخاستند؟ کی فیلمسازان برمی خیزند، همانطور که بر علیه جنگ سرد در دهه ۱۹۴۰ برخاستند؟ کی طنزپردازان بر خواهند خاست، همانطور که یک نسل پیش برخاستند؟

۸۲ سال بعد از شستشو در وان پر آب عدالت که نسخه رسمی آخرین  جنگ جهانی بود، آیا وقت آن نیست که آنهایی که می خواهند حقیقت را بگویند اعلام استقلال کرده و از پروپاگاندا رمزگشایی کنند؟ حس فوریت از هر زمانی دیگر جدی تر است.

*جان پیلجر دوبار برجسته ترین جایزه روزنامه نگاری را کسب کرده است و گزارشگر بین المللی سال، گزارشگر اخبار سال و نویسنده گزارشگر توصیفی سال بوده است. او ۶۱ فیلم مستند ساخته است و جوایز امی Emmy ،  بی ا اف تی ا جامعه رویال تلویزیون BAFTA و جایزه صلح سیدنی را دریافت کرده است. فیلم ‘سال صفر: مرگ خاموش در کامبوج’ به عنوان یکی از ده فیلمنامه قرن بیست برگزیده شده است.

متن بالا برگردانی است از:

https://akhbar-rooz.com/?p=171579 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x