جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

نه دیگر اعتراض، نه هنوز انقلاب؛ دغدغه های دوره سرنوشت ساز گذار – شهاب برهان

نسل دومی که پدران و مادران شان را نفرین می کردند که چرا انقلاب کردید، حتا اگر هنوز منطق ناگزیری یک انقلاب را نفهمیده باشند و ندانند که انقلاب را نمی کنند، انقلاب می شود و با تحمیل حکومتی که تن به اصلاحات نمی دهد شکل می گیرد، دست کم برای نجات جان و امروز و فردای فرزندان شان که اینک برای به دست گرفتن سرنوشت خود، در برابر گلوله و حبس و شکنجه سینه می گشایند و اسطوره تاریخ نوین می نویسند، کم ترین کاری که می باید بکنند، پیوستن به این جنبش انقلاب و همدوشی و همگامی و همرزمی با فرزندان شان و برای فرزندانشان است

در اکثر رسانه ها صحبت از تداوم ” اعتراضات” مردم است و به عمد یا از روی بی دقتی، جنبش جاری را هنوز هم “اعتراضی” می نامند. معنی اعتراض، انتقاد، ایراد، بازخواست، خرده گیری، مواخذه و واخواهی است. جنبش ۸۸ یک جنبش اعتراضی بود با شعار محوری ” رأی من کو؟”. از آن زمان تا  قتل دولتی مهسا امینی، اقشار مختلف مردم به شکل های گوناگون گاه نارضائی ها، گاه اعتراض های خود  را بروز داده و در دی ماه ۶۹ و آبان ۹۸ هم سر به شورش علیه کلیت رژیم برداشته اند. جنبش جاری که تداوم ماراتونی ی تازه نفسِ آن شورش هاست، در آغاز، خصلت اعتراضی داشت: اعتراض کُردها و کردستان به قتل دولتی یک دختر کُرد. اما اعتراض اتنیکی به قتل یک دختر کُرد، به سرعت از محدوده کردستان و خشم اتنیکی عبور کرده، به اعتراض سراسری با جانمایۀ فمینیستی و دموکراتیک علیه گشت ارشاد و حجاب اجباری، و سپس بلافاصله، به قیامی سراسری علیه کل نظام سیاسی فراروئید که به چیزی کمتر از سرِ نظام، رضایت نمی دهد.

مهسا امینی قربانی بی گناه و مظلومی بود که هیچ کاری نکرده بود و او را فقط  به جرم “بدحجابی” کشتند. اما در این که قتل دولتی او به جرقه ای برای حریق سراسری تبدیل و از او نمادی  ساخته شد، هویت اتنیکی اش نقش کلیدی بازی کرد. اگر مهسا امینی تبار مثلاً بلوچ یا عرب یا تُرک می داشت، موضوع درحد یک خبر تاسف بار میان بقیه اخبار جنایات رژیم برگزار و فراموش می شد ( و بی تردید، حریق با جرقه دیگری در زمان دیگری در می گرفت). سرمایۀ تحزّب، تشکل، توان بسیج و سازماندهی احزاب کردستانی و شناخته شد گی کُرد در جهان بعنوان یک ملت تحت ستم، و نیز دسترسی آن ها به تریبون های بزرک دنیا، لابی های پرنفوذ در پارلمان ها ومجامع بین المللی، و حمایت همیشه فعال و استثنائی چپ های ایران از کُردها، سرمایه ایست که متاسفانه دیگر ملت های تحت ستم در ایران از آن بهره چندانی ندارند.

اگر مهسا امینی نماد جنبش اعتراضی شد، حدیث نجفی بی تردید نماد گذار از جنبش اعتراضی به جنبش انقلابی است که نه معصومانه و انفعالی، بلکه در اعتراض فعال به قتل مهسا، به قصد شرکت در تظاهرات با شکم گرسنه (به گفته مادراش) بی تابانه از خانه بیرون زد، آنچنان که دیدیم، پهلوانانه به رو در روئی با لشگر سرکوبگران تا دندان مسلح و بی رحم شتافت و جان و تن جوان و پر آرزویش را در معرض رگبار مسلسل قرار داد و جان باخت. جای بسی تاسف است که حدیث، دوبار قربانی شد: یکبار با گلوله های دژخیمان رژیم، بار دیگر جسد سوراخ سوراخ اش با تبعیض اتنیکی بخاطر تبار تُرکی اش.

می گویند این یک انقلاب است.

چنین حکمی هنوز شتابزده است. می شود بی هیچ تردیدی گفت که این یک عصیان انقلابی است، اما تا رسیدن به یک انقلاب، هنوز راه است.

این جنبش، نه اعتراضی بلکه انقلابی است زیرا:

از مراحل اصلاح طلبی و مطالبه گری و اعتراضی گذشته و به سطح تعرض و تهاجم و رودرروئی با ماشین سرکوب رژیم ارتقا یافته است؛

شعارهای رزمندگان و تظاهراتی ها مدام رادیکال تر و انقلابی تر می شوند؛

ترس، به تدریج در حال عوض کردن جبهه است؛

راهپیمائی ها در نقاطی به نبرد با نیروهای سرکوب و گوشمالی آن ها ارتقا می یابند؛

پشتیبانی از خطر کنندگان میدانی، روزافزون است؛

پا به پا شدن ها و عافیت طلبی های پادوهای رژیم در حال بروز است.

برخی می گویند: این یک ” انقلاب زنانه” است.

زنان، مُهر خود را بر این جنبش انقلابی کوبیده اند و به واقع هم با پهلوانی اسطوره ای در نبرد مرگ و زندگی در کام اژدها و اعلان جنگ به شریعت زن ستیز، بشارت دهندۀ یک انقلاب جنیستی دوران سازاند، اما کلیت جنبش انقلابی جاری در سراسر ایران را انقلاب زنانه نامیدن، یک وجهی و تک بُعدی کردن یک عصیان اجتماعی – سیاسی مرکب و درهم تندیده طبقات، ملت ها، اقشار، لایه ها و گروه های متعدد و گوناگون است و خطائی احساسی و نارواست که ارزیابی های واقعی و ابژکتیو از جنبش جاری را به خطا می برد.

سازمان ” راه کارگر” پس از پیروزی قیام مسلحانه بهمن ۵۷ در سرنگونی نظام پادشاهی، انقلاب را بخاطر سربرآوردن یک نیروی قرون وسطائی ضد انقلابی از بطن آن، شکست خورده ارزیابی و با شعار “انقلاب مُرد، زنده باد انقلاب!” اعلام موجودیت کرد. امروز، شاهد زنده شدن یک انقلاب نوین هستیم. اما برای آن که این انقلاب هم شکست نخورد، جنبش انقلابی جاری کمبود ها و ملزوماتی دارد:

باید امکان تداوم خود را تضمین کند. این امر، بسیار دشوار و متاسفانه بسیار پرهزینه تر از انقلاب بهمن خواهد بود و به قربانی های بیشمار نیاز خواهد داشت. رفسنجانی، معمار و  استراتژ برجسته رژیم، سال ها پیش گفته بود: “ما خطای شاه را تکرار نخواهیم کرد و هرگز عقب نخواهیم نشست”. تصور این که خامنه ای یا جانشینان اش، از حکومت شیعه در ایران و شبه امپراطوری شیعه در منطقه بخاطر پرهیز از حمام خون و قربانی کردن صدها هزار نفر چشم خواهند پوشید، ساده لوحی محض است. اگر حتا امکان به کمک گرفتن نیروهایی چون حزب الله لبنان و حشدالشعبی عراق و شعییان سوریه و امثال شان بخاطر دفاع از بقای خودشان را به حساب نیاوریم، این رژیم برای حفظ نظام، از خلق “صحرای کربلا” در سراسر ایران ابائی نخواهد داشت. این رژیم تنها زمانی یک قدم به عقب خواهد گذاشت که با پیشروی های جنبش توده ای، پاشنه هایش از لبۀ پرتگاه گذشته باشد.

باید تظاهرات پراکنده موضعی جوان های از جان گذشته، به یک جنبش واقعا سراسری و عمومی تبدیل شود. اگر امواج انسانی پیاپی به امداد این پهلوان های جوان دهه هشتادی و نودی نرسند، اگر اعتصابات فلج کننده، شریان های اقتصادی و حیانی رژیم  چون نفت و گاز و پتروشیمی و بنادر و سیستم حمل و نقل کالا از چین و ترکیه و  روسیه و  کارخانجات تولید سلاح و شبکه های انرژی و مخابرات دولتی و رسانه ها و دیگر نفسگاه های آن را قطع نکنند و تنها مثل دوران عقب ماندۀ مشروطه به بست نشینی انفعالی و پائین کشیدن کرکره دکان ها بسنده شود، خطر آن که “بهار عربی” سرنوشت شوم این جنبش شود حتمی است. نسل دومی که پدران و مادران شان را نفرین می کردند که چرا انقلاب کردید، حتا اگر هنوز منطق ناگزیری یک انقلاب را نفهمیده باشند و ندانند که انقلاب را نمی کنند، انقلاب می شود و با تحمیل حکومتی که تن به اصلاحات نمی دهد شکل می گیرد، دست کم برای نجات جان و امروز و فردای فرزندان شان که اینک برای به دست گرفتن سرنوشت خود، در برابر گلوله و حبس و شکنجه سینه می گشایند و اسطوره تاریخ نوین می نویسند، کم ترین کاری که می باید بکنند، پیوستن به این جنبش انقلاب و همدوشی و همگامی و همرزمی با فرزندان شان و برای فرزندانشان است. 

باید موازنه قوای جنبش و ماشین سرکوب رژیم وارونه شود و رژیم دچار سراسیمگی شده، از مهار اوضاع عاجز شود؛

بحران سیاسی شکاف های درون حکومت و هزیمت نیروهای سرکوبگر، کشور را غیر قابل حکومت کرده و بحران سیاسی اجتماعی  را به نقطه غیر قابل بازگشت برساند؛

جنبش های خود بخودی پراکنده و با شعارهای موضعی، سلبی و هیجانی کنونی و گاه بشدت انحرافی، انفعالی، بزدلانه و اصلاح طلبانه چون “رفراندم”، به سازمانیابی سراسری جهت دار، به یک قطب نمای واحد، به استراتژی کلان، به تکوین یک آلترناتیو حکومتی انقلابی و به شعارهائی اثباتی و رادیکال مجهز شود که بیانگر آگاهی اش بر آنچه می خواهد جایگزین وضع موجود کند باشند.

گیریم که با اعتصابات و قیام مسلحانه، این رژیم ساقط شد. باید از خود بپرسیم: نتیجه چه خواهد بود؟ باز شیادان دیگر سوارمان نخواهند شد؟ بازهم کارگران انقلابی اعتصاب کرده را به حکومت راه نخواهند داد؟ باز هم ملت های تحت ستم و تبعیض را با ایدئولوژی ناسیونال فاشیستی پان فارس “یک ملت، یک زبان”، با شمشیر خون چکان “تمامیت ارضی” سر جایشان نخواهند نشاند؟  باید از همین ابتدای مسیر طولانی راهپیمائی دشوار و خونین، راه آلترناتیوسازی های امپریالیستی، رهبر تراشی های مشابه سناریوی رهبرسازی از خمینی، سوار شدن فرصت طلبان مرتجع و ضدانقلابی بر امواج خون مردم که با شعار “فعلا اتحاد”، میخواهند همه را زیر پرچم خود جمع کنند و انقلاب سیاسی- اجتماعی را همچون سال ۵۷ از محتوا تهی کنند، بسته شود. اما راه بر آلترناتیوهای ارتجاعی و ضدانقلابی تنها با افشاگری و طرد و نفی بسته نمی شود. نیروی مَکِشَ خلأ است که آن ها را به درون جنبش راه می دهد؛ اگر جنبش انقلابی خلأ را با یک آلترناتیو انقلابی برخاسته از نیازها و مطالبات اساسی توده های پائین پر نکند، مرتجعین و ضدانقلابی ها آن را پر خواهند کرد و به این منظور سال هاست بسیار هشیارانه، با برنامه، سختکوش و سازمانیافته مشغول برنامه ریزی و اقدام برای نفوذ در جنبش و مصادرۀ آنند و توان و امکانات زیادی هم دارند.

جنبش انقلابی برای تضمین دوام و پیشروی و پیروزی، به اتحاد نیاز دارد، اما اتحاد داریم تا اتحاد! یک نوع اتحاد، همانی است که امثال رضا پهلوی به آن دعوت می کنند. می گویند فعلا اختلاف هایتان با ما و تضاد منافع و مطالبات از انقلاب را کنار بگذارید، فقط بعنوان مخالف رژیم تحت عنوان ملت ایران و زیر پرچم ما متحد شوید تا شما رژیم را بیاندازید و بعد ما بیایئم حکومت کنیم و به حساب شما هم برسیم. هدف از این دعوت به اتحاد، سربازگیری حداکثری برای مدعیان آلترناتیوی رژیم است. جنبش انقلابی سال ۵۷ معنا و نتیجه فاجعه بار این نوع “همه با هم” را فهمیده و تجربه کرده است و دو بار گزیده شدن از سوراخ مار، خودکشی است.

اتحادی که جنبش انقلابی ایران به آن نیاز حیاتی دارد، تفکیک صفوف خود از صفوف استثمارگران، غارتگران، زورگویان و سلطه گران، انگل ها و صاحبان امتیازهای موروثی و طبقاتی، و دشمنان حق حاکمیت مردم است. اتحادی که ما لازم داریم، اتحاد صفوف زحمتکشان، محرومان، ستمکشان، تبعیض دیدگان و سرکوب شدگان است حول منافع مشترک شان و در زیر پرچم آزادی و برابری. چنین اتحادی نه تنها دشمنان خرابکار را از صفوف انقلاب طرد و قدرت نبرد انقلاب را تأمین می کند، بلکه در عین حال، مطالبات و اهداف انقلابی مردم را نیز در متن جنبش و تا فردای پیروزی انقلاب با خود حمل می کند. قطعاً جمهوری اسلامی مخالفان دیگری غیر از صفوف ما دارد، اگر آن ها هم واقعا می خواهند علیه این رژیم و برای منافع خود، مبارزه کنند، این گوی و این میدان! ان ها با صفوف خود، و ما هم با صفوف مستقل خود دشمن مشترک را همزمان و به موازات بکوبیم اما نه در صف و زیر پرچم آنان. 

امپریالیست های غربی، اسرائیل، روسیه و چین و مرتجعین منطقه، برحسب منافع اقتصادی، سیاسی و ژئوپلیتیک-  و البته همه این ها برحسب طینت خود-  برای این جنبش حساب باز کرده و در تلاش برای بهره برداری از آن اند. روشن است که معادلات بین المللی هم نقش مهمی در سرنوشت انقلاب مردمان ایران خواهد داشت. چند و چون این اثر گذاری بیرونی، منوط است به چند و چون جنبش انقلابی. یا آن ها مجبور می شوند خود را با انقلاب نیرومند مردمان آگاه و هدفمند و مصمم تنظیم کنند، یا جنبش انقلابی سردرگم و بی هدف و برنامه و رهبری انقلابی را با منافع خود جهت می دهند و راه می برند. 

زنده باد انقلاب!

شهاب برهان

۵ اکتبر ۲۰۲۲ – ۱۳ مهر ۱۴۰۱

https://akhbar-rooz.com/?p=172153 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

7 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل

وقتی در بر خورد با مسائل، ذهنیت و داشته های دانشیمان نگرش طبقانی خاص باشد
و در این نگرش طبقانی، طبقه متوسط که اکثریتی از جامعه را در بر می گیرد نادیده بگیریم و متوجه نشویم حرکات اعتراضی این طبقه تحولخواهی خاص خودش را پی خواهد گرفت.
آنگاه تحلیلمان در حد دفاع از گروهی و دستجاتی سیاسی خاصی خواهد شد

ایکاروس
ایکاروس
1 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

دوست عزیز
خب شما هم در همین نوشته کوتاه خود طبقاتی برخورد کردی و از طبقه متوسط دفاع کردی. پس ایرادت به کجاست؟

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل
پاسخ به  ایکاروس

بلی درست می فرمائید ظاهرن از مطلب کوتاه من نگرش طبقاتی نتیجه گیری می شود؛ این را باید گفت:
طبقه متوسط اگر چه لفظ طبقه در مورد آن بکار می رود اما چون در برگیرنده اکثریتی از جامعه است که این اکثریت طیفی از تمام طبقات و صنف های جامعه را شامل می شود دیگر اطلاق یک طبقه خاص در مورد این طیف گستره فقط بیان یک لفظی است؛
و ذهن را بسمت کارکرد لفظ طبقه ای مانند طبقه کارگر و غیره را نمی برد
می دانیم این طبقه متوسط پیگیر تحقق آزادی و دمکراسی است که
بهره بران اهداف طبقه متوسط، کلیت یک جامعه می شود

کیا
کیا
1 سال قبل

نوشتاری خوب و رئالیستی است.
انقلاب در حال شدن است ، از شعار کوبانی علیه داعش نشئت گرفته است ، گر چه هنوز با آنچه در کوبانی اتفاق افتاد فاصله دارد ولی امید آنست که در جریان تکاملش به اصل خود نزیک شود و سر مناسب خود را خود بسازد.

نادر
نادر
1 سال قبل

آقاى شهاب برهان قبل از شروع سخنم باید بگویم که همواره نوشته ها ونقد هاى شما را میخوانم چرا که به نکاتى میپردازید که جاى اندیشیدن دارد و نمیشود همینطور سرسرى آنها را خواند و گذشت. منتها اینبار نوشته شما بقول معروف ۵٠-۵٠ هست بعبارتى در برخى جا ها میمانم که آیا این از نوشته هاى شما هست؟
همانگونه که نوشته اید، در این مقطع زمانى این جوانان (عملا زیر ٢١-٢٢ سال) و بشتر دختران هستند که با شهامت غیر قابل تصورش رژیم را بوحشت انداخته اند. خبرى از حمایت کارگران، دهقانان، و کارمندان نیست. تنها یک اعلامیه مجهولى چند روز پیش منتشر شد که خطاب به رژیم گفته شده بود اگر دست از سرکوب برندارید، دست به اعتصاب میزنند؟ گویا رژیم مانده گاریش بر منطق سرکوب نبوده و نیست؟ و حتى اگر قبول کنیم که این اعلامیه بخشى از این کارگران بوده، آیا این اعلامیه مانند دهها اعلامیه سازمان ها و احزاب نیست که ۴٣ سال هست که رژیم را محکوم میکنند و از مبارزات مردم حمایت!!! و کسى نیست که از این جماعت بپرسد که اگر این اعلامیه ها را ندید، اصلا به کسر برمیخورد؟ و اثلا هیچ ناثیرى دارند بجز وقتشان را براى اعلامیه نویسى بهدر بدهند. دیگر اینکه این اعلامیه مثلا کارگرى آدم را یاد احمدى نژاد و امثال او میاندازد که مرتب تهدید میکنند که اگر چنین و چنان نشود، دست به افشا گرى میزنند ولى هیجوقت ان زمان نمیرسد
خوب با این جنبش نازاى کارگرى و سازمانها و احزاب چپ متوهم و بى اثر انتظار دارید که چگونه “اتحاد صفوف زحمتکشان، محرومان، ستمکشان، تبعیض دیدگان و سرکوب شدگان است حول منافع مشترک شان و در زیر پرچم آزادی و برابری” را میتوان در لابلاى اتحادى که امروزه توسط نوجوانان حول خواست هاى آزادى بخصوص آزادى زنان برپا شده گنجاند؟
شما کاملا درست میگوئید که از انسان آگاه دو بار از یک سوراخ گزیده نمیشود. ولى نمیگوئید براى گزیده نشدن دوباره، چه راهکار و وسائلى براه شده است. وقتى راهکارى نیست و وسائلى هم اماده نشد، حتمن دوبار که هیچ براى چندمین بار از یک سوراخ گزیده میشود
نوشته اید که ” مرتجعین و ضدانقلابی ها آن را پر خواهند کرد و به این منظور سال هاست بسیار هشیارانه، با برنامه، سختکوش و سازمانیافته مشغول برنامه ریزی و اقدام برای نفوذ در جنبش و مصادرۀ آنند و توان و امکانات زیادی هم دارند.” ولى توضیح نمیدهید که اگر مرتجعین این ذکاوت و هوشیارى را دارند ولى چپ و طبقه کارگر از ان محروم هست، باید بدنبال کدام توجیه گشت و تقصیر را بگردان چه کسانى انداخت؟ مرتجعین و سرمایه داران؟
در زمان کنونى اغلب کشورهاى سرمایه دارى، هنرمندانش، روشنفکرانش، و… از قیام کنونى نوجوانان و جوانان حمایت میکنند و قصد دارند که رژیم را بخاطر امضا نکردن برجام تنبیه کنند و این قیام بهانه خوبى بدستان انها داده. حال سوال این هست که باید علیه آنها فعالیت کرد و یا استفاده حداکثرى بدون نزدیکى به انها را در دستور کار قرار داد و نکبت رژیم اسلامى را از سر میهنمان و هموطنانمان برداشت؟
همین امروز در خبر بود که رادیو ملى چین با رئیسى مصاحبه کرده و این قاتل حرفه اى ادعا کرده که در ایران ازادى بیان کاملا وجود دارد و مهسا مانند دختر او بوده!!
حال ما میباید مثل حزب کار (توفان) بخاطر ارادت خاص به چین در مقابل قیام کنونى سوکت مطلق کنیم و یا مثل راه توده (نگران سرنگونى رژیم باشیم و از سخنان واقعه بینانه رهبرى داد سخن بگوئیم) و یا مثل مجله هفته قیام را برابر اراده آمریکا و دخالت آنها بدانیم و یا مثل اندیشه پیکار به یک مقاله بى ربط کل مبارزات کنونى را به هیچ بگیریم؟ آیا وقت آن نشده که چپ تفکر امام حسینى ( آنطورى که به مردم حقنه کردند و ناب طلبى شد از مختصات فرهنگ ایرانى)را رها کند و یاد بگیرد که چگونه در این دنیائى که سرمایه دارى یکه تاز هست،مانور داد و سود حداکثرى را براى طبقات فرودست بدست آورد؟ آیا چپ ایران در رویاى ۴.۵٪؜ کمونیست هاى آلمان و یا ٢٨.۵٪؜ کل چپ و دمکرات هاى ایتالیا و یا ١٪؜ حزب کمونیست فرانسه هست؟ آیا وقت ان نرسیده که چپ ایران از چپ آمریکاى جنوبى درس بکیرد و براى رفاه و زندگى انسانى طبقات فرودست اقدامى کنند و منتظر ظهور (انقلاب سوسیالیستى) ننشیند و کارش به دعا و اعلامیه دادن نکشد؟
بیش از این سرتان را درد نمیاورم امیدوارم که بحثى در این زمینه در سایت اخبار روز که در خدمت چنین امرى هست شروع شود

شهاب برهان
شهاب برهان
1 سال قبل
پاسخ به  نادر

آقای نادر با سلام، از توجه شما به نوشته هایم و از لطف تان سپاسگزار ام. بین خودمان باشد، راست اش خود من هم روی این نوشته، ۵۰-۵۰ هستم! خود من هم نمی دانم این کمبودها و خطرات چطور رفع خواهند شد. همانطور که از عنوان نوشته ام پیداست، من دغدغه هایم را بیان کرده ام . اگر پاسخ معضلات را داشتم، دغدغه نمی داشتم و می شدم رهبر انقلاب!
بعنوان یکی از میلیون ها که یک انقلاب بزرگ شکست خورده و قیام های ناکام ۹۶ و ۹۸ را تجربه کرده، خواسته ام نسبت به سبکسری و خوشخیالی هشدار داده باشم. بیش ازین از بضاعت من خارج است.
موفق پاشید. شهاب برهان

پرویز صدری
پرویز صدری
1 سال قبل
پاسخ به  شهاب برهان

۴۳ سال پیش در روزهای پساپیروزی انقلاب ضد استبدادی مردم که هنوز بسیاری از نیروها به امید تشکیل مجلس موسسان بودند و حتی بعداز منتفی شدن آن توسط حکومت تازه بقدرت رسیده اسلامی برهبری خمینی تا آنجا که بیاد دارم تمام گروههای مخالف چپ، دموکرات ، ملی ، قومی ، مذهبی و….در رای گیری برای مجلس قلابی خبرگان شرکت کردند و بعد هم در رای گیری رئیس جمهور و مجلس شورای ملی به این هم کاری ندارم که حکومت فالانژ و تمامیت خواه کاندیداهای دگر اندیش را حذف کرد. از راه کارگر آقای اصغیر ایزدی کاندید شده بود.
با این وصعیت نوشتار همفکران شما در آن شرائط را با ور کنیم یا عملکرد شما را ؟
در صمن آیا منظور شما از «زنده باد انقلاب » وقایع امروز بعداز ۴۳ سال بود؟
نوشتید :
«سازمان ” راه کارگر” پس از پیروزی قیام مسلحانه بهمن ۵۷ در سرنگونی نظام پادشاهی، انقلاب را بخاطر سربرآوردن یک نیروی قرون وسطائی ضد انقلابی از بطن آن، شکست خورده ارزیابی و با شعار “انقلاب مُرد، زنده باد انقلاب!” اعلام موجودیت کرد. امروز، شاهد زنده شدن یک انقلاب نوین هستیم. اما برای آن که این انقلاب هم شکست نخورد، جنبش انقلابی جاری کمبود ها و ملزوماتی دارد»

اسم این نوع موضع گیری ها و شعار های زود هنگام چیست؟

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x