چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳

دلالان سیاسی و خیزش انقلابی مردم – جمعی از کمونیست های انقلابی – ایران

دیدار امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه در ۲۰ آبان با مسیح علینژاد، رویا پیرایی، لادن برومند و شیما بابایی در کاخ الیزه سوالاتی به همراه داشت. دیداری که می توان جزو  تحرکاتی قرار داد که در چند هفته اخیر رو به افزایش بوده است.  از جمله ملاقات افرادی با تونی بلینکن، رابرت مالی و کامیلا هریس، ملاقات با اعضای اتحادیه اروپا واینک ملاقات افراد نامبرده با امانوئل مکرون.

در حالیکه مردم در کف خیابان علیه دیکتاتوری و علیه ستمگر چه شاه باشه چه رهبر شعار می دهند، این دیدار ها از طرف عناصری که تلاش می کنند خود را طرفدار ونماینده مبارزات و خیزش انقلابی مردم نشان دهند با ستمگران جهانی به چه معنی است؟ آیا اینان واقعا طرفدار مبارزات مردم هستند ؟ و یا اینکه در تلاشند جایی برای خود در میان آلترناتیو های امپریالیستی رزرو کنند؟ و یا اینکه در تلاشند تا ستمگران و استثمارگران امپریالیستی را ناجی وحامی مردم جا بزنند؟ هر سه حالت فرقی به حال مردم و اهداف انقلابی شان ندارد. چرا که این دارودسته در تلاشند تا خیزش انقلابی مردم را به حراج بگذارند و سناریوی انقلاب ۵۷ و یا سناریویی از آن قبیل را برای به قدرت رساندن یک مشت ستمگر و استثمار گر دیگری تکرار کنند.

ما نمونه کمک های این قدرت های امپریالیستی را در تاریخ خود دیده ایم. کمک امپریالیسم فرانسه در سال ۵۷ آن بود که مناسبات و ارتباطات میان افراد خمینی و وزارت امور خارجه آمریکا را فراهم کند. کمک همه امپریالیست های غربی در کنفرانس گوادالوپ آن بود تا از پیشروی انقلاب جلوگیری کنند و قبل از اینکه عمق یابد، شاه را از ایران فرا بخوانند و خمینی را جایگزین آن کنند. امپریالیست ها در این مدت که تغییر ماهوی نکرده اند  و مسئله واقعی اشان این است که انقلاب مردمی عمق نیابد و منافع و بهره برداری خود و  نفوذ خود را گسترش دهند. بنابراین این دیدار های مرموز که تحت نام دفاع از مبارزات مردم صورت می گیرد به هیچ وجه در خدمت مبارزات مردم نیست بلکه هموار سازی نفوذ امپریالیست های غربی است که مزورانه نیز تلاش دارند این هوای سمی و خطرناک را در فضای مبارزات مردم تحت نام حمایت از مردم و مبارزات مردم ایران،اشاعه دهند. در حقیقت این تحرکات نه تنها کمک و حمایتی از مبارزات مردم ایران نیست به عکس کمک وحمایت مستقیم از امپریالیست هاست.

امپریالیست ها،هم آمریکا و هم اتحادیه اروپا با پیام هایشان به روشنی اعلام کرده اند که کاملا از برجام قطع امید نکرده اند. یعنی هنوز امید کمی دارند تا جمهوری اسلامی در قدرت باقی بماند و این اولویت آنها خواهد بود. به دان معنی است که هنوز امیدوارند که جمهوری اسلامی این خیزش انقلابی زنان، جوانان و مردم ایران را سرکوب کند. براین اعتقادند که این رژیم بیش از هر جریان دیگر می تواند در شرایط کنونی منافع امپریالیست ها را برآورده کند و یک انقلاب واقعی بشدت در مقابل منافع آنها خواهد بود. در نتیجه در پشت پرده همچنان سخت در تلاشند تا به نوعی به رژیم جمهوری اسلامی کمک کنند به شرط آنکه جمهوری اسلامی از چین و روسیه حداقل به تدریج ببُرد و قول همکاری با غرب را بدهد.

سوال ممکن است این باشد که پس چرا امپریالیست های غربی در ظاهر به دفاع از مبارزات مردم می پردازند و بصورت جسته گریخته ای از خشونت های جمهوری اسلامی دم می زنند و یا بخشا آنرا محکوم می کنند؟ و اینکه چرا به تحریم هایی علیه جمهوری اسلامی روی آورده اند؟

جواب به این سوال سه دلیل دارد و هر یک از آنها کاربرد خاصی برای دولت های غربی دارد.

یکم به مثابه اهرم فشاری بر جمهوری اسلامی . اولین انتخاب غربی ها ماندن رژیم جمهوری اسلامی در قدرت است.  این دولت ها با دفاع ظاهری از مبارزات مردم، محکوم کردن قسمی خشونت ها و تحریم برخی افراد رژیم می خواهند نشان دهند که به اصطلاح از مبارزات مردم حمایت می کنند. درحالیکه این تحریم ها اکثرا تاکتیکی است و جنبه ایذایی و تبلیغی دارد یا به قول خودشان سمبلیک است و نقشی جدی در موقعیت جمهوری اسلامی نخواهد داشت بلکه تنها اهرم فشاری است تا جمهوری اسلامی را متوجه اهمیت غربی ها برای حفظ و بقاء جمهوری اسلامی کنند و با استفاده از این امتیاز آنرا وادار به امضاء برجام و کشاندن به کمپ خود کنند و آنگاه کمک های بیشتری را انتظار داشته باشد.

دوم  اینکه امپریالیست ها در همان حال نیز در تلاشند تادر صورت عدم موفقیت در حفظ رژیم یک آلترناتیو حکومتی در ایران را سرهمبندی کنند. تا بتوانند بر موج مبارزات مردم سوار شوند. آنها با خیزش انقلابی اخیر بشدت غافلگیر شده اند. آلترناتیو هایی که سال ها بر سرآنها سرمایه گذاری کرده بودند در میان مردم پایه ای ندارند. علیرغم هزینه و سرمایه گذاری عظیمی که در راه علم کردن سلطنت طلبان و رضا پهلوی کرده اند، سازمان ها و نهادها و رسانه هایی که برای تبلیغ این جریان تاسیس و تامین کرده اند، کارشناسان و خبرنگارانی که برای اینان تدارک دیده بودند نتوانسته اند که پایه ای جدی را در میان مردم داشته باشند. خیزش انقلابی و بخصوص قشر جوان آن موضع روشن خود را علیه آنان اعلام کرده است. از طرف دیگر خواسته ها و آمال و آرزوهای این خیزش در یک تضاد روشن با آنچه که سازمان مجاهدین به مثابه یک جریان مذهبی و زن ستیز و وابسته در چنته دارد، می باشد. بنابراین در تلاشند تا به نوعی یک آلترناتیو حکومتی را به شکل و شیوه ای بخصوص با چهره هایی با همان خط فکری سلطنت طلبان، حتی بدون سلطنت طلبان و یا در کنار آنان و وابسته به امپریالیست های غرب تدارک ببینند. تا در شرایطی که انقلاب پیشرفت های کیفی دیگری را داشته باشد بتوانند به میان بپرند و از تعمیق آن جلوگیری کنند و تجربه سقط انقلاب ۵۷ را تکرار کنند. در این میان بدون شک به چهره های “جدیدتری” نیز احتیاج دارند و در حال آزمایش آنان و سبک سنگین کردن مهره های در دست شان می باشند. بنابراین امپریالیست های غربی در مجموع در حال گفتگو باعناصر و افرادی از طیف های جوان ترو یا حتی ناشناخته تر هم هستند. به همین دلیل، سران کشورهای امپریالستی در آمریکا، اروپا و کانادا در حال برگزاری چنین دیدارهایی بصورت علنی و هم غیرعلنی می باشند.

دلیل سوم افکار عمومی در سطح بین المللی است. اگر چه بسیار ضعیف ولی در هر صورت کارکردی برای تبلیغات ظاهری شان در بر دارد. موضوع افکار بین المللی نقش آنچنان مهم و تعیین کننده ای را برای آنان نخواهد داشت. به وقایعی که در افغانستان گذشت بنگریم، بعد از ۲۰ سال تبلیغ علیه طالبان و اشغال افغانستان تحت نام رهایی زنان و ایجاد دموکراسی، بدون هیچ نگرانی در مورد افکار بین المللی،با موافقت همه جناح های امپریالیستی آمریکا و توافق کشورهای اروپایی وبا کمال وقاحت دولت افغانستان به طالبان سپرده شد چرا که منافع آنها در شرایط کنونی اینگونه ایجاب می کرد.

بنابراین آنچه که مربوط به ملاقات عناصر معلوم الحالی چون مسیح علینژاد و یا نازنین بنیادی  و امثالهم می باشد و با آب و تاب در رسانه های وابسته ضد مردمی تبلیغ می شود را نمی توان به حساب کوچکترین کمک و یا حمایت از  خیزش انقلابی مردم ایران گذاشت بلکه در درجه اول کمک مستقیمی است  به سیاست های امپریالیستی. آنان با این تلاش هایشان بشدت در مقابل جنبش مردم و خیزش انقلابی کنونی ایستاده اند.

این دارودسته ها در تلاشند تا به مردم بقبولانند که برای خلاص شدن از دست جمهوری اسلامی راهی به جزاتکا به دولت های آمریکایی و اروپایی وجود ندارد. به همین دلیل برای خود نقش خاصی را قائل شده اند و به دلالان امپریالیست ها و بخصوص آنانی که معتقد به رژیم چنج اند، مبدل شده اند.  در میان جناح بندی های امپریالیستی به جناح جمهوریخواه و به ویژه به ترامپ، پمپئو و بولتن برای رژیم چنج اتکا بیشتری دارند. این خط از حمایت عده ای از امپریالیست های اروپایی  و برخی کشورهای خاورمیانه مانند اسرائیل و عربستان سعودی  نیز برخوردارند. اما همگی این عناصر و جریاناتی که بدنبال محافل امپریالیستی به راه افتاده اند، نماینده مردم و مبارزات آنان نیستند بلکه دلالان سیاسی امپریالیست ها می باشند و افرادی هم چون مسیح علینژاد و نازنین بنیادی تلاش دارند در آلترناتیو سازی های امپریالیستی جایی برای خود رزرو کنند.

مردم ایران و بخصوص جوانانی که در خیزش انقلابی کنونی صحنه گردانان اصلی مبارزات اخیر هستند روشن کرده اند که یک رژیم ستمگر دیگر را تحت هر نامی که باشد برنمی تابند. قدر مسلم هر آلترناتیوی که از طرف امپریالیست ها و به هر نحوی که بخواهد تحمیل شود یک رژیم ستمگرانه و استثمار گرانه خواهدبود.رژیمی است که منافع آنان را بر آورده خواهد کرد.حالا این رژیم تحمیلی، می خواهد به شکل کودتای ۲۸ مرداد و آوردن “شاه” ویا  از طریق کنفرانس گوادالوپ و “رهبر” کردن خمینی باشد. می خواهد از طریق رژیم چنجی که در عراق پیش بردند و ملغمه ای از عناصر وابسته و بنیادگرایان اسلامی را به قدرت رساندند و یا به شکلی که در افغانستان از طریق کنفرانس بن و تشکیل جمهوری اسلامی افغانستان بر مردم تحمیل کردند و یا از طریق کنفرانس دوحه که رژیم واپسگرای طالبان را به قدرت رساندند، باشد.

اما مساله هنوز یک سره نشده است. این که این دلالان سیاسی چقدر قادر خواهند بود از این اوضاع به نفع خود و طبقه ای که نمایندگی می کنند در اتکا به امپریالیست های آمریکایی و اروپایی نقشه های ضد انقلابی خود را علیه مردم به کار ببرند، بستگی به عمق یابی خیزش انقلابی و دقیق تر شدن مرز بندی های آن دارد. تا کنون مردم در خیزش انقلابی در طی هشت هفته گذشته در شهر های گوناگون و دانشگاه ها، در شعار نویسی ها مرزبندی  خود را با ستمگر حاکم،”رهبر” و ستمگر دیگر گذشته”شاه” پیش گذاشته اند. هر قدر در پیشروی خیزش انقلابی، شعارها و خواسته هایی با مضمون ضد سرمایه دارانه و قدرتهای امپریالیستی تعیین و بیشترفراگیر شود، راه را برای آلترناتیو سازی های ارتجاعی امپریالیست ها و خوش خدمتی دلالان سیاسی بیشتر می بندد.

https://akhbar-rooz.com/?p=180116 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

5 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
غفار غلامویسی
غفار غلامویسی
1 سال قبل

با سلام با چهار چوب این نگرش به اوضاع ایران و نقش آمریکا و کشورهای غربی که تمام تلاش شان این است که خیزش انقلابی ایران تعمیق نیابد و در تلاش هستند که گوادالوپ دیگر را که نتیجه اش جمهوری از گور برخاسته اسلامی ایران بود پیش ببرند و به قول این نوشته دارند به آلترناتیو خود با دیدن کسانیکه در این مقاله ذکرشان رفته آن را به مردم ایران حاکم کنند موافقم اما در این نوشته با کلمه امپریالیستها که بارها تکرار شده موافق نیستم می‌توان گفت امپریالیسم آمریکا ‌و دولت‌های اروپایی که منافع مشترک دارند درحفظ رژیم اسلامی وهم اکنون به طور ظاهر از تظاهرات ایران اعلام پشتیبانی می‌کنند ولی در واقع هم اکنون در خفا با جمهوری اسلام بر سر برجام مشغول گفت و گو هستند اما در اینجا باید کمونیست ها و هر انسان آزادیخواه و برابری طلب در تلاش باشند فکری به حال این اوضاع بکنند و از بیتفاوتی در آیند موفق باشید.

کیا
کیا
1 سال قبل

اینکه در خفا این و آنرا انجام می‌دهند و تظاهر به همراهی با جنبش دارند ، دلیلی نمی‌شود که همه چیز را به زمین گذاشت و علیه آنها به میدون آمد و به ا ین حاکمیت شانس نفس کشیدن داد!
آنچه مهم است فعلا آشکار با جنبش هستند و وقتی که خواستن رهبر برای جنبش تعیین کنند ، خود جنبش در مقابلش می ایستد چون این جنبش رهبر و رهبری را خیلی راحت از میان خودش انتخاب می تواند بکند .
نگاهی به زندان‌ها بینداز چقدر رهبر و مبارزان آبدیده در میانشان است.

آرش
آرش
1 سال قبل

با درود

شعارهای زیادی در این جنبش داده شده چون جنبش زن زندگی آزادی تشکیل شده از تمام اقشار و طبقات می باشد . و شعار “مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر”نشان دهنده این است که ستمگر هر کی باشد محکوم است .حالا می تونه حکومت کمونستی هم ستمگر باشه نمونه های زیادی داریم .پس می توانیم شعار را کامل کنیم و بگیم ” مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه داس و چکش چه رهبر “, و میشه این شعار را کاملتر و کاملترش کرد , ولی در این مبارزه باید تضاد اصلی را نشانه گرفت .در شعار “مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر ” هدف اصلی برای محکوم کردن که رهبر می باشد را نه تنها به درجه دوم تقلیل داده , بلکه باعث تفرقه شده .
ما حالا باید بین خودمون دعوا کنیم و حکومت حال کنه.

نسیم
نسیم
1 سال قبل

اینکه نویسندگان بیانیه دیگر نمی توانند به صراحت موضع مثبت خود را اعلام کنند و به مبارزه بیمارگونه مزمن با امریکا آویزان می شوند خود یک موفقیت برای دموکرات ها و سوسیال دموکرات هاست.
طرفداران شوروی سابق (ایضا” تزاررومانف و تزار پوتین) پشتیبان جمهوری اسلامی متحد روسیه هستند، اما اینکه همین را هم نمی توانند بصراحت بگویند نشان از عیان بودن جنایت پیشگی این نظام هاست.
این قشر با مردم ایران دشمنی دارد اما این را نمی توانند بگویند پس به این یا آن بخش از اپوزیسیون جمهوری اسلامی حمله می کنند، تنها اشکال این است که خود را کمونیست می نامند!

کیا
کیا
1 سال قبل

تحلیلی تخیلی ، بزرگ کردن وقایع کوچک و آب ریختن در آسیاب حاکمیت ، گر چه اتفاقی باشد .
نا دیده گرفتن قدرت حاکمیت در سرکوب و بی اهمیتی به شناسایی کارت های نسبتا سوخته حاکمیت و عدم شناسایی جنبش کنونی در وسعت و توانایی هایش.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x