سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

شخصیت تراژیک ابلیس – ترجمه و تدوین محمد جواهرکلام

نقد الفکر الدینی صادق جلال العظم

اشاره: صادق جلال العظم منتقد سرسخت دین و دین گرایی در جهان عرب، در کتابش با عنوان «نقد خرد دینی« که در سال ۱۹۶۹ منتشر شد، مقاله روشنگرانه ای درباره «ابلیس دارد. نیاز به گفتن دارد که کتاب العظم آغازگر حرکتی تازه در این حوزه بود و در زمان انتشارش سر وصدای فراوانی به پا کرد و نویسنده‌اش را به پای میز محاکمه کشاند. هشام شرابی، پ‍ژوهشگر متفکر عرب در کتاب معروف خود «پدرسالاری جدید» که به فارسی نیز ترجمه شده،[۱] صادق جلال العظم را در شمار منتقدان موثر  نظام پدرسالاری نو می‏آورد و درباره اش می‌نویسد:

«صادق جلال العظم در کتابش نقد خرد دینی» به طور مستقیم با رویکرد پدرسالارانه دینی نسبت به جهان به مقابله بر می خیزد، زیرا  سرانجامش از خودبیگانگی و تثبیت وضع موجود است،  و بر سرکوب اجتماعی و فکری استوار است. العظم در هجوم خود بر این بینش از اسلوب فکری هگلیان جوان بهره می برد.»

برای آشنا ساختن خواننده علاقه‌مند با نگرش العظم به قضایا، مقاله او درباره «ابلیس» را از این کتاب انتخاب و ترجمه کردم و تحت عنوان «شخصیت تراژیک ابلیس می‌آورم

– مترجم

شخصیت تراژیک ابلیس

سه دین بزرگ سامی (مسیحیت، یهودیت و اسلام) رابطه انسان و خدا را بر  احساساتی چون  مهر، ترس و بیزاری استوار می‌دانند: مهر به خدا؛ ترس از جبروت و کیفر او، و بیزاری از دشمنش ابلیس. الهیون در باره این احساسات، به ویژه در مورد ابلیس، منابع فراوانی برجا گذاشته‌اند. در این منابع از منزلت ابلیس در نظام هستی، رابطه‌اش با خدا و هدف از آفریدن او سخن رفته و برای مصون ماندن از وسوسه‌های او تعالیمی ارائه شده است. تردیدی نیست که هر یک از ما تصویر معینی از شخصیت ابلیس در ذهن داریم که آن را به عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از فرهنگ سنتی و تربیت دینی خود به ارث برده‌ایم. نیازی نیست در باره این تصویر به تفصیل سخن بگوئیم زیرا همه با آن آشنا هستند.  ابلیس فرشته‌ای از مقربان الهی بود و در نظام ملأ اعلا شأنی عظیم داشت، اما از امر الهی سر پیچید؛ پس خدا او را از بهشت راند و گرفتار لعنت ابدی کرد. از آن پس او تجسم همه پلیدیها شد و خصوصیاتی را در خود گرد آورد که ساحت الهی از آنها بری بود. نامش خبر از جوهرش، «ابلاس»،  می‌دهد که در منابع اسلامی به معنی یأس کامل از رحمت خداوندی و بازگشت به بهشت  است. ضرب المثل «امید شیطان به بهشت» سخن از امیدی تحقق‌ناپذیر می‌گوید. کلمه «ابلیس» در نظر همه همه نوع فتنه و فسادی را تداعی می‌کند که ذهن انسان در شخصیتی واحد به نام شیطان گرد آورده است. به تدریج  و طی زمانهای دراز ذهن انسان امکانات عظیمی، از جمله نیروهای فکری، هنری و فلسفی خلاقی به ابلیس نسبت داد، چندانکه از لحاظ توانایی در جایگاهی پس از خدا قرار گرفت. امام جمال الدین ابن جوزی در کتاب «تلبیس ابلیس» از ترفندهایی سخن می‌راند که ابلیس با آنها آدمیان را می‌فریبد و از طریق صلاح دور می‌کند. جالب آن که این کتاب به طور ناخودآگاه و ناخواسته، نیروهای آفرینشی بزرگ و درخور همه نوع تحسینی را به شیطان نسبت می‌دهد. مثلاً بخشی از جنبشهای بزرگ دینی و فکری تاریخ تمدن اسلامی را کار ابلیس می‌داند و به این ترتیب او را به فیلسوف و متکلم بزرگی تبدیل می‌کند. این امام عالیقدر می‌گوید که سوفسطائیان،  دهریان، طبیعیان، ادیان خاور نزدیک، مسیحیت، علم کلام و فرقه معتزله همه فرآورده‌های ابلیس هستند و براثر وسوسه‌های او در میان متفکران و علما به وجود آمده‌اند. همچنین جنبش خوارج و رافضه و زهد و تصوف را ناشی از تلبیس ابلیس در میان پیشوایان این قوم، از جمله ابوطالب مکی و امام غزالی می‌داند. در مورد بعضی از اندیشه‌های فلسفی می‌گوید:

ارسطو و اصحاب او گمان می‌کردند که زمین سیاره‌ای در جوف این فلک است، و اینکه در هر سیاره‌ عوالمی چون زمین، و درختان و رودخانه‌هایی چون زمین هست. ببین ابلیس با  این احمقها که ادعای عقل دارند چه کرده است.

 همچنین به تلبیس ابلیس در حق اهل زبان و ادب اشاره می‌کند و می‌نویسد: «ابلیس عمومشان را فریب داده؛ با مجادلات نحو و زبان مشغولشان کرده و از وظایف لازمی که برایشان واجب عینی است، چون عبادات، تنزیه نفس و اصلاح قلب، باز داشته است.»[۲]  نتیجه این که تصور رایج از  ابلیس تنها به توانایی او در فریب مردمان و انحرافشان از راه راست منحصر نمی‌شود؛ بلکه از این فراتر است و نیروها و امکانات عظیمی را در بر می‌گیرد که نشان می‌دهد شیطان بر بخش بزرگی از رویدادها فرمان می‌راند و قسم اعظم جنبشهای فکری، هنری و سیاسی تاریخ تمدن ساخته و پرداخته اوست.

            هدف ما در این گفتار بررسی ماجرای ابلیس از دیدگاه اساطیری است؛ شخصیتی که ذهن اسطوره‌ای / خرافی  انسان او را آفریده و تخیل سرشارش ابعاد سترگی به او بخشیده است. اندیشه ی اساطیری / دینی فرآورده ذهن انسان کهن است و یکی از فعالیتهای عقلی او به شمار می‌رفته است. بر این اساس میراث اساطیری رگ و ریشه‌داری در مورد ابلیس شکل گرفته است.

نخست باید گفت که تصور شایع در مورد اسطوره تصوری غلط است. فحوای این تصور شایع این است که اسطوره داستانی بی ارزش و خرافاتی است. ولی در حقیقت چنین نیست، زیرا اسطوره یا میت داستانی خرافی یا نیمه خرافی است که بشر در دوره‌ای از تاریخ برای تبیین عوامل محیطی خود ساخته و به صورت روایت از نسلی به نسلی منتقل کرده است. اساطیر با داستانهای پهلوانی افراد بشری و نیز با افسانه‌های جن و پری که برای سرگرمی جعل شده تفاوت دارند. داستانهای اسطوره‌های برای بشر حکم داستانهای واقعی دارند. از آنجا که بینش اساطیری یکی از ویژگیهای عمده انسان و وجه مهمی از فعالیتهای عقلی او شمرده می‌شود، پژوهشگران توجه خاصی به آن کرده‌اند، زیرا از طریق آن بر بسیاری از حقایق اساسی زندگی او دست یافته‌اند.

 بازنگری شخصیتهای اساطیری و از جمله ابلیس دستاوردهای فراوانی عاید دین، هنر و فلسفه ‌کرده است. اسطوره‌شناسان سهم بزرگی در این میان دارند و آنها هستند که با کوششهای خود، روابط عضوی کهن میان بینش اساطیری و ابعاد دینی، هنری و فلسفی مسائل بزرگ انسان را کشف کرده‌اند. اسطوره در گذشته هم دینی بالقوه و هم هنر و فلسفه‌ای بالقوه بوده، زیرا عناصری از همدلی و تسلای دین، و ویژگیهایی از بیان هنری خلاق را در قالب پرانعطاف خود گرد آورده است. اسطوره پاسخی زیبایی‌شناسانه به عواملی است که انسان را در بر گرفته‌اند و تحلیل رویدادها، تفسیر وجود و پرسش از اصل و غایت را از او طلب می‌کنند. اسطوره ساحت رویارویی انسان با مشکلات بزرگ و جاودانی‌اش، چون مرگ، سرنوشت، خیر و شر،  اصل اشیا و غایت و معنای آنهاست. تفکر میتولوژیک نیروی تمدنی خلاقی است که اندیشه دینی، تأمل فلسفی و بیان هنری از آن نشأت می‌گیرد. کتابی که ارنست کاسیرر، فیلسوف آلمانی در این مورد نوشته این مهم را به روشنی بیان می‌کند. او که از پیشاهنگان اسطوره‌شناسی است و طبیعت اسطوره و رابطه تنگاتنگ آن را با سایر فعالیتهای عقلی، روحی و هنری انسان بررسی کرده، در مورد جهان اسطوره، که مطالعه ما محدود به آن است، چنین می‌گوید:

جهان اسطوره جهانی درامی است -جهانِ کارها و قدرتها و نیروهای متنازع؛ تنازعی که اسطوره آن را در هر پدیده از پدیده‌های طبیعت می‌بیند. هر چیز در این جهان در هاله‌ای خاص است، هاله‌ای از شادی یا اندوه یا عذاب یا هیجان یا خوش‌خبری. با وجود اسطوره، نمی‌توان از اشیاء به عنوان ماده‌ای مرده یا بی حرکت سخن گفت، زیرا هر چیز یا نیک است یا بد؛ یا دوست است یا دشمن؛ یا مألوف است یا بیگانه؛ یا جذاب و دلپسند است یا نفرت‌انگیز.[۳] 


[۱]

پ‍درس‍الاری‌ ج‍دی‍د: ن‍ظری‍ه‌ای‌ درب‍اره‌ ت‍غ‍ی‍ی‍رات‌ ت‍ح‍ری‍ف‌ ش‍ده‌ در ج‍ام‍ع‍ه‌ ع‍رب‌/ ن‍وی‍س‍ن‍ده‌ ه‍ش‍ام‌ ش‍راب‍ی‌؛ ت‍رج‍م‍ه‌ اح‍م‍د م‍وث‍ق‍ی‌ (تهران، انتشارات کویر، ۱۳۸۰). 
  
  
  
   

[۲]. برای اطلاع بیشتر رک. ترجمه فارسی تلبیس ابلیس به قلم علیرضا ذکاوتی قراگزلو. تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۳.

[۳]. ارنیست کاسیرر، مدخل الی فلسفه الحضاره الانسانیه، او مقال عن الانسان. ترجمه احسان عباس. بیروت، دار الاندلس، ۱۹۶۱، صص ۱۴۷-۸.

https://akhbar-rooz.com/?p=189797 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x