
اخبار روز: ۲۰ تشکل صنفی و مدنی ایران، با امضای منشوری دوازه ماده ای برنامه ی حداقلی خود برای ادامه ی اعتراضات را اعلام کردند.
در چهل و چهارمین سالروز انقلاب پنجاه و هفت، شیرازه اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کشور به چنان گردابی از بحران و از هم گسیختگی فرو رفته است که هیچ چشمانداز روشن و قابل حصولی را نمیتوان برای پایان دادن به آن در چهارچوب روبنای سیاسی موجود متصور بود. هم ازاین رو است که مردم ستمدیده ایران _ زنان و جوانان آزادیخواه و برابری طلب _ با از جان گذشتگی کم نظیری خیابانهای شهرها را در سراسر کشور به مرکز مصافی تاریخی و تعیین کننده برای خاتمه دادن به شرایط ضد انسانی موجود تبدیل کردهاند و از پنج ماه پیش – به رغم سرکوب خونین حکومت – لحظهای آرام نگرفتهاند.
پرچم اعتراضات بنیادینی که امروز بهدست زنان، دانشجویان، دانش آموزان، معلمان، کارگران و دادخواهان و هنرمندان، کوئیرها، نویسندگان و عموم مردم ستمدیده ایران در جای جای کشور از کردستان تا سیستان و بلوچستان برافراشته شده و کم سابقهترین حمایتهای بینالمللی را به خود جلب کرده، اعتراضی است علیه زن ستیزی و تبعیض جنسیتی، ناامنی پایان ناپذیر اقتصادی، بردگی نیروی کار، فقر و فلاکت و ستم طبقاتی، ستم ملی و مذهبی، و انقلابی است علیه هر شکلی از استبداد مذهبی و غیرمذهبی که در طول بیش از یک قرن گذشته، بر ما – عموم مردم ایران – تحمیل شده است.
این اعتراضات زیر و رو کننده، برآمده از متن جنبشهای بزرگ و مدرن اجتماعی و خیزش نسل شکست ناپذیری است که مصمماند بر تاریخ یکصد سال عقبماندگی و در حاشیه ماندن آرمان بر پایی جامعه ای مدرن و مرفه و آزاد در ایران، نقطه پایانی بگذارند.
پس از دو انقلاب بزرگ در تاریخ معاصر ایران، اینک جنبشهای بزرگ اجتماعی پیشرو – جنبش کارگری، جنبش معلمان و بازنشستگان، جنبش برابری خواهانه زنان و دانشجویان و جوانان و جنبش علیه اعدام و... – در ابعادی تودهای و از پایین در موقعیت تاثیرگذاری تاریخی و تعیینکنندهای در شکلدهی به ساختار سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشور قرار گرفتهاند.
از همین رو، این جنبش برآن است تا برای همیشه به شکلگیری هرگونه قدرت از بالا پایان دهد و سر آغاز انقلابی اجتماعی و مدرن و انسانی برای رهائی مردم از همه اشکال ستم و تبعیض و استثمار و استبداد و دیکتاتوری باشد.
ما تشکل ها و نهادهای صنفی و مدنی امضا کننده این منشور با تمرکز بر اتحاد و به هم پیوستگی جنبشهای اجتماعی و مطالباتی و تمرکز بر مبارزه برای پایان دادن به وضعیت ضدانسانی و ویرانگر موجود، تحقق خواستهای حداقلی زیر را به مثابه اولین فرامین و نتیجهی اعتراضات بنیادین مردم ایران، یگانه راه پی افکنی ساختمان جامعهای نوین و مدرن و انسانی در کشور میدانیم و از همه انسانهای شریف که دل درگرو آزادی و برابری و رهائی دارند میخواهیم از کارخانه تا دانشگاه و مدارس و محلات تا صحنه جهانی پرچم این مطالبات حداقلی را بر بلندای قله رفیع آزادیخواهی بر افراشته دارند.
۱. آزادی فوری و بیقید و شرط همه زندانیان سیاسی، منع جرم انگاری فعالیت سیاسی و صنفی و مدنی و محاکمه علنی آمرین و عاملین سرکوب اعتراضات مردمی.
۲. آزادی بیقید و شرط عقیده، بیان و اندیشه، مطبوعات، تحزب، تشکلهای محلی و سراسری صنفی و مردمی، اجتماعات، اعتصاب، راهپیمایی، شبکههای اجتماعی و رسانههای صوتی و تصویری.
۳. لغو فوری صدور و اجرای هر نوع مجازات مرگ، اعدام، قصاص و ممنوعیت هر قسم شکنجه روحی و جسمی.
۴. اعلام بلادرنگ برابری کامل حقوق زنان با مردان در تمامی عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و خانوادگی، امحا و لغو بی قید و شرط قوانین و فرمهای تبعیض آمیز علیه تعلقات و گرایشهای جنسی و جنسیتی، به رسمیت شناختن جامعهی رنگین کمانیِ “الجیبیتیکیوآیایپلاس”، جرم زدایی از همه تعلقات و گرایشات جنسیتی و پایبندی بدون قید و شرط به تمامی حقوق زنان بر بدن و سرنوشت خود و جلوگیری از اعمال کنترل مردسالارانه.
۵. مذهب امر خصوصی افراد است و نباید در مقدرات و قوانین سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور دخالت و حضور داشته باشد.
۶. تامین ایمنی کار، امنیت شغلی و افزایش فوری حقوق کارگران، معلمان، کارمندان و همه زحمتکشان شاغل و بازنشسته با حضور و دخالت و توافق نمایندههای منتخب تشکلهای مستقل و سراسری آنان.
۷. امحا قوانین و هر گونه نگرش مبتنی بر تبعیض و ستم ملی و مذهبی و ایجاد زیر ساختهای مناسب حمایتی و توزیع عادلانه و برابر امکانات دولتی برای رشد فرهنگ و هنر در همه مناطق کشور و فراهم کردن تسهیلات لازم و برابر برای یادگیری و آموزش همه زبانهای رایج در جامعه.
۸. بر چیده شدن ارگانهای سرکوب، محدود کردن اختیارات دولت و دخالت مستقیم و دائمی مردم در اداره امور کشور از طریق شوراهای محلی و سراسری. عزل هر مقام دولتی و غیر دولتی توسط انتخاب کنندگان در هر زمانی باید جزو حقوق بنیادین انتخاب کنندگان باشد.
۹. مصادره اموال همه اشخاص حقیقی و حقوقی و نهادهای دولتی و شبه دولتی و خصوصی که با غارت مستقیم و یا رانت حکومتی، اموال و ثروتهای اجتماعی مردم ایران را به یغما بردهاند. ثروت حاصل از این مصادرهها، باید به فوریت صرف مدرن سازی و بازسازی آموزش و پرورش، صندوقهای بازنشستگی، محیط زیست و نیازهای مناطق و اقشاری از مردم ایران شود که در دو حکومت جمهوری اسلامی و رژیم سلطنتی، محروم و از امکانات کمتری برخوردار بودهاند.
۱۰. پایان دادن به تخریبهای زیست محیطی، اجرای سیاستهای بنیادین برای احیای زیرساختهای زیست محیطی که در طول یکصد سال گذشته تخریب شدهاند و مشاع و عمومی کردن آن بخشهایی از طبیعت (همچون مراتع، سواحل، جنگلها و کوهپایهها) که در قالب خصوصی سازی حق عمومی مردم نسبت به آنها سلب شده است.
۱۱. ممنوعیت کار کودکان و تامین زندگی و آموزش آنان جدای از موقعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده. ایجاد رفاه همگانی از طریق بیمه بیکاری و تامین اجتماعی قدرتمند برای همه افراد دارای سن قانونی آماده بهکار و یا فاقد توانایی کار. رایگان سازی آموزش و پرورش و بهداشت و درمان برای همه مردم.
۱۲. عادی سازی روابط خارجی در بالاترین سطوح با همه کشورهای جهان بر مبنای روابطی عادلانه و احترام متقابل، ممنوعیت دستیابی به سلاح اتمی و تلاش برای صلح جهانی.
از نظر ما مطالبات حداقلی فوق با توجه به وجود ثروتهای زیر زمینی بالقوه و بالفعل در کشور و وجود مردمی آگاه و توانمند و نسلی از جوانان و نوجوانانی که دارای انگیزه فراوان برای برخورداری از یک زندگی شاد و آزاد و مرفه هستند، به فوریت قابل تحقق و اجراست.
مطالبات مطروحه در این منشور، محورهای کلی مطالبات ما امضا کنندگان را لحاظ و بدیهیست در تداوم مبارزه و همبستگی خود به صورت ریز و دقیقتری به آنها خواهیم پرداخت.
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
اتحادیه آزاد کارگران ایران
اتحادیه تشکلهای دانشجویی دانشجویان متحد
کانون مدافعان حقوق بشر
سندیکای کارگران شرکت نیشکرهفت تپه
شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت
خانه فرهنگیان ایران (خافا)
بیدارزنی
ندای زنان ایران
صدای مستقل کارگران گروه ملی فولاد اهواز
کانون مدافعان حقوق کارگر
انجمن صنفی کارگران برق و فلز کرمانشاه
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری
اتحاد بازنشستگان
شورای بازنشستگان ایران
تشکل دانشجویان پیشرو
شورای دانش آموزان آزاد اندیش ایران
سندیکای نقاشان استان البرز
کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری ایران
شورای بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی (بستا)
Charta der 20 gewerkschaftlichen und zivilgesellschaftlichen Organisationen im Iran
Die Charta der Mindestforderungen[۱] wurden von 20 gewerkschaftlichen und zivilgesellschaftlichen Organisationen unterzeichnet. Alle diese Organisationen kämpfen im Iran seit vielen Jahren für die Rechte der Lohnabhängigen, für die Menschen- und Bürger:innenrechte, für die Gleichberechtigung der Frauen und gegen jegliche Form der Unterdrückung. Die Charta stellt eine kritische Reflexion der gegenwärtigen Zustände im Iran dar, darüber hinaus werden erste politische Konsequenzen aus den Protesten gezogen. Die Unterzeichner:innen sprechen enthusiastisch von „erste[n] Verfügung[en]“ der Proteste, obwohl die in der Charta formulierten „Mindestforderungen“ in ihrem Inhalt und Bezugsrahmen nicht ganz neu sind. Angesichts der gegenwärtigen politischen Situation lässt sich die politische Relevanz der Charta auf drei Ebenen festmachen: Erstens wagen sich unabhängige gewerkschaftliche Organisationen – vermutlich zum ersten Mal seit der iranischen Revolution 1979 – über ihre unmittelbaren ökonomischen und betriebsbedingten Forderungen hinaus und stellen zusammen mit zivilgesellschaftlichen Organisationen politische Forderungen auf. Zweitens grenzen sich die Unterzeichner:innen von der rechten Opposition und den restaurativ-monarchistischen Kräften ab, die unter konstitutionalistisch-liberalen Parolen und mit säkularer Rhetorik die alte Pahlavi-Dynastie – das Schah-Regime – wieder herstellen wollen. Drittens wird in der Charta sowohl den autoritären Politikformen von oben wie auch den stellvertretenden Politikformen durch Parteien eine Absage erteilt. Die Unterzeichner:innen plädieren dagegen für eine selbstbestimmte, diverse und dezentrale Politik von unten und vertreten somit eine basisdemokratische Perspektive. Sie schreiben in dem Bewusstsein, dass die Verwirklichung dieser Forderungen mit dem Fortbestand der bestehenden Machtverhältnisse im Iran nicht zu vereinbaren ist. Vielmehr scheint es darum zu gehen, einen allgemeinen Rahmen zu skizzieren, der die Gemeinsamkeiten in den politischen Forderungen der progressiven Kräfte betont und somit die Weichen für einen revolutionären Ausgang aus der strukturellen Krise des Irans stellt.
Insofern bietet die Charta den linken und progressiven Kräften die Möglichkeit zu selbstbestimmten Diskursen, zu selbstorganisierten Aktionsfeldern und -räumen, zu einer kollektiven gesellschaftsumwälzenden Praxis. Bis jetzt wurde die Charta von vielen linken und progressiven Organisationen, Aktivist:innen, Frauenrechtler:innen, Intellektuellen und Akademiker:innen usw. mit emphatischen und kämpferischen Worten begrüßt. Wann aber diesen Worten Taten folgen, wird sich zeigen.
***
Frau, Leben, Freiheit
Charta der Mindestforderungen der unabhängigen, gewerkschaftlichen und zivilgesellschaftlichen Organisationen
Dem rechtschaffenen und freiheitsliebenden Volk Irans!
Am vierundvierzigsten Jahrestag der iranischen Revolution von 1979 ist das ökonomische, politische und soziale Fundamt des Landes so tief im Strudel der Krise und des Zerfalls versunken, dass im Rahmen der bestehenden politischen Verfassung keine Perspektive zur Überwindung dieses Zustands vorstellbar ist. Deswegen haben das unterdrückte Volk Irans, die Frauen und die freiheits- und gleichheitsliebende Jugend mit beispielloser Selbstaufopferung zur Beendigung dieses realexistierenden menschenfeindlichen Zustandes landesweit die Straßen und Städte in ein historisches Kampffeld verwandelt. Und trotz der blutigen Niederschlagung der Proteste geben sie seit fünf Monaten keine Sekunde Ruhe.
Die Fahne dieser radikalen Proteste, die heute durch Frauen, Schüler:innen, Lehrer:innen, Arbeiter:innen, Kläger:innen, Künstler:innen, Schriftsteller:innen, durch alle unterdrückten Schichten der iranischen Bevölkerung an vielen Orten des Landes – von Kurdistan bis Belutschistan – getragen wird, und die eine bis dato kaum vergleichbare internationale Unterstützung erfährt, steht für den Protest gegen die Frauenfeindlichkeit und die Geschlechterdiskriminierung, gegen die ungeheure ökonomische Unsicherheit und die Sklaverei der Lohnabhängigen, gegen das Elend und die Klassenunterdrückung, gegen die Unterdrückung aufgrund der ethnischen, nationalen und religiösen Zugehörigkeiten. Diese Proteste sind eine Revolution gegen jegliche Form des Despotismus, sei er religiös oder antireligiös begründet. Der Despotismus wurde uns – allen Teilen der iranischen Bevölkerung – mehr als ein Jahrhundert aufoktroyiert.
Diese aufwühlenden Proteste gehen aus den großen und neuen sozialen Bewegungen, aus dem Aufstand einer unbesiegbaren Generation hervor. Diese Generation ist fest entschlossen, sowohl der hundertjährigen Geschichte der Unterentwicklung wie auch der Unterdrückung der Ideen zur Errichtung einer modernen, wohlhabenden und freien Gesellschaft, ein Ende zu setzen.
Nach zwei großen Revolutionen[۲] in der zeitgenössischen Geschichte Irans stehen die großen fortschrittlichen sozialen Bewegungen – wie die Arbeiter:innen- und Lehrer:innenbewegung, die Frauenbewegung für die Gleichstellung der Geschlechter, die Studierenden- und Jugendbewegung, die Rentner:innenbewegung, die Bewegung gegen die Todesstrafe usw. – nun in der historisch entscheidenden Situation, die politischen, ökonomischen und sozialen Strukturen grundlegend und von unten umzugestalten.
Deswegen hat diese Bewegung entschieden, die Herausbildung einer Macht von oben für immer unmöglich zu machen. Sie versteht sich als Teil des Aufbruchs zu einer sozialen, neuen und humanen Revolution, die sich für die Emanzipation des Volkes und gegen alle Formen von Unterdrückung, Diskriminierung, Ausbeutung, Despotismus und Diktatur einsetzt.
Wir, die gewerkschaftlichen und zivilgesellschaftlichen Organisationen als Unterzeichner:innen dieser Charta, halten an der Einheit und der Geschlossenheit der sozialen Bewegungen fest und legen den Fokus auf die Kämpfe zur Beendigung dieser menschenfeindlichen und zerstörerischen Zustände. Wir sind der Auffassung, dass die Verwirklichung der folgenden Mindestforderungen der einzige Weg zur Errichtung einer neuen, modernen und menschlichen Gesellschaft in unserem Land ist. Diese Forderungen sind, wenn man so will, die ersten Verfügungen und somit die ersten Ergebnisse der gegenwärtigen radikalen Proteste des iranischen Volkes. Wir fordern alle aufrichtigen Menschen – diejenigen, deren Herz für Freiheit, Gleichheit und Emanzipation schlägt –, auf, egal wo sie sind, ob in Fabriken oder in Universitäten, in Schulen oder Stadtteilen oder in der Weltöffentlichkeit, die Fahne dieser Mindestforderungen zu erheben und auf die Gipfelspitze der Kämpfe für Freiheit zu tragen.
۱. Sofortige und bedingungslose Freilassung aller politischen Gefangenen; Entkriminalisierung der politischen, gewerkschaftlichen und zivilgesellschaftlichen Aktivitäten; öffentliche Prozesse gegen alle Verantwortlichen – befehlende wie ausführende Personen –, die an der Niederschlagung der Proteste beteiligt waren und sind.
۲. Bedingungslose Meinungs-, Rede-, Gedanken- und Pressefreiheit; uneingeschränktes Recht auf Bildung von Parteien, Gewerkschaften, zivilgesellschaftlichen Organisationen – regional und landesweit; uneingeschränktes Recht auf Streik, Versammlungs- und Demonstrationsfreiheit; unbedingtes Recht auf den freien Zugang und die freie Nutzung von Audio-, Video- und Sozialmedien.
۳. Unverzügliche Annullierung der Todesstrafe und des islamischen Vergeltungsgesetzes (qesas); Verbot jeglicher Form und jeglicher Art von psychischer wie physischer Folter.
۴. Sofortige Gleichstellung von Frauen und Männern in allen politischen, ökonomischen, sozialen, kulturellen und familiären Bereichen; Bedingungs- und ersatzlose Aufhebung aller Gesetze und Formen von Diskriminierung gegen diverse Geschlechtsidentitäten; bedingungslose Anerkennung einer Regenbogengesellschaft LGBTQIA; Entkriminalisierung der Geschlechterdiversität; Anerkennung aller Rechte von Frauen auf ihren Körper und auf ihr Schicksal; Sanktionierung der patriarchalen Kontrolle und Gewalt über Frauen.
۵. Religion ist Privatsache der Individuen, sie darf sich weder in die politischen, ökonomischen und kulturellen Angelegenheiten des Landes einmischen noch diese mitbestimmen.
۶. Gewährleistung der Arbeits- und Berufssicherheit; umgehende Lohnerhöhung für Arbeiter:innen, Lehrer:innen, Angestellte, kurzum: für alle Beschäftigten; Rentenerhöhung. Dies muss unter direkter Beteiligung der rechtmäßigen Vertreter:innen der Werktätigen an den Entscheidungsprozessen bzw. durch Mitbestimmung der rechtmäßigen Vertreter:innen in den unabhängigen Interessenvertretungen und -verbänden erfolgen.
۷. Annullierung aller Gesetze und Tendenzen, die die ethnische/nationale und religiöse Unterdrückung und Diskriminierung fördern; Schaffung der Infrastrukturen für eine gerechte Umverteilung der staatlich-öffentlichen Ressourcen zur Entwicklung der Kultur und Kunst in allen Landesteilen; Bereitstellung der notwendigen, gleich verteilten Mittel zum Lernen und Lehren in allen gebräuchlichen Sprachen unserer Gesellschaft.
۸. Abschaffung aller Repressionsapparate; Einschränkung der staatlichen Befugnisse; Ermöglichung der direkten Partizipation der Bevölkerung an den gesellschaftspolitischen Entscheidungsprozessen des Landes durch die regionalen und landesweiten Räte. Das Recht auf die Absetzung der staatlichen sowie nichtstaatlichen Bevollmächtigten und Deputierten zu jeder Zeit muss als Grundrecht des Wahlvolkes anerkannt werden.
۹. Enteignung der Vermögen aller rechtlichen und natürlichen Personen, der staatlichen, semistaatlichen und der privaten Institutionen, die unmittelbar oder mittelbar an der Plünderung des Eigentums und Reichtums des iranischen Volkes durch die gesetzeswidrige Aneignung der staatlichen Rente[۳] beteiligt waren. Der durch diese Enteignung abgeschöpfte Reichtum muss unverzüglich für den Aufbau und die Modernisierung des Bildungswesens, der Rentenkassen und des Umweltschutzes ausgegeben werden, ebenso für den Bedarf der vernachlässigten Landesteile – also für diejenigen, die sowohl unter der Herrschaft der Islamischen Republik wie unter der des monarchischen Regimes zuvor Not gelitten haben und über kaum materielle und soziale Ressourcen verfügten und verfügen.
۱۰. Beendigung der Umweltzerstörung; Ausführung einer fundamental neuen Politik für den Aufbau der Infrastrukturen zum Schutz der Natur – diese Infrastrukturen wurden während der letzten hundert Jahre zerstört; Erklärung von Teilen der Natur (wie Weideland, Strände, Wälder und Gebirgsausläufer) zum Gemeindeeigentum. Diese natürlichen Ressourcen gehörten vormals den Gemeinden, aber durch Privatisierung wurde dem Volk das allgemeine Nutzungsrecht entzogen.
۱۱. Verbot der Kinderarbeit; Gewährleistung der sozialen Sicherung und der Bildungsförderung, und zwar unabhängig von der ökonomischen und sozialen Lage der Familien; Anhebung des allgemeinen Wohlstandes durch eine Arbeitslosenversicherung, durch eine robuste soziale Sicherung für arbeitsfähige, arbeitswillige wie arbeitsunfähige Personen; kostenlose Bildungs- und Gesundheitsdienste für alle.
۱۲. Normalisierung der außenpolitischen Beziehungen bis zur höchsten Ebene mit allen Ländern aufgrund einer gerechten und auf gegenseitigen Respekt und Verantwortung beruhenden Beziehung; Verbot von Atomwaffen und ein starkes Engagement für den Weltfrieden.
Wir sind der Auffassung, dass unsere Mindestforderungen augenblicklich realisierbar sind, wenn wir die vorhandenen und potenziellen Naturschätze des Landes, die Leistungs- und Wissensressourcen des Volkes sowie eine Generation von Jugendlichen, die über eine hohe Motivation zur Verwirklichung eines fröhlichen, sorgenlosen und freien Lebens verfügt, in Betracht ziehen.
Die in dieser Charta formulierten Forderungen präsentieren einen allgemeinen Rahmen als Ausgangspunkt. Selbstverständlich werden wir diese Forderungen im weiteren Verlauf der Kämpfe und der solidarischen Zusammenarbeit noch konkreter und präziser fassen.
Koordinationsrat gewerkschaftlicher Organisationen der Lehrer:innen, Freie Gewerkschaft der Arbeiter:innen Irans, Union studentischer Organisationen (Vereinigte Studierende), Verein der Verteidiger:innen von Menschenrechten, Syndikat der Arbeiter:innen der Zuckerrohrfabrik von Haft-Tapeh, Rat für die Organisierung der Proteste von Werkarbeiter:innen in der Erdölindustrie, Haus der Lehrer:innen, Erwachte Frauen, Stimme der Frauen Irans, Unabhängige Stimme der Arbeiter:innen der nationalen Stahlindustrie von (Stadt) Ahwaz, Verein der Verteidiger:innen der Arbeiter:innenrechte, Gewerkschaftsverein der Metall- und Elektrizitätsarbeiter:innen von (Stadt) Kermanschah, Koordinationskomitee zur Unterstützung für den Aufbau der Arbeiter:innenorganisationen, Vereinigung der Rentner:innen, Rat der Rentner:innen Irans, Organisation progressiver Studierender, Rat freidenkender Schüler:innen Irans, Syndikat der Maler:innen der Provinz Alborz, Komitee zum Aufbau der Arbeiter:innenorganisationen, Rat der Rentner:innen in Organisation sozialer Sicherung.
۱۴. Februar 2023
Kommentar und Übersetzung aus dem Persischen von Said Hosseini
Hintergrund: Said Hosseini: (Zurück-)Eroberung des Lebens. Langfassung des Beitrags aus express 1/2023 als pdf.
[۱] https://www.akhbar-rooz.com/193002/1401/11/26/
[۲] Gemeint sind die Konstitutionelle Revolution von 1906 gegen die Qadscharen-Dynastie (1779–۱۹۲۵) und die Revolution 1979 gegen die Pahlavi-Dynastie (1925-1979). (Anm. d.Ü.).
[۳] Gemeint sind u.a. die durch staatliche Banken vergebenen Kredite zu extrem günstigen Zinskonditionen, die unter dem Marktpreis verkauften oder gepachteten staatlichen Immobilien, Minen und Betriebe bis hin zum „Monopolrecht“ auf die Ein- und Ausfuhr lukrativer Waren, auf Investitionen in den profitablen Bereichen der Wirtschaft sowie Privilegien bezüglich der Erhebung von Steuern und Zöllen; zu nennen ist hier auch der Zugang zu internen Informationen, die für Geschäfte und wirtschaftliche Aktivitäten von Bedeutung sind (Anm. d.Ü.).
خبرها، گزارش ها و تصاویر بیشتر را در تلگرام اخبار روز ببیند!
طرح مطالبات دموکراتیک همواره در برابر حاکمیت معنی دارد. نفس مبارزه دموکراتیک بهاین مفهوم است که در جامعه توازنی در عرصه عدالت و حقوق اجتماعی وجود نداشته و معمولا اکثریت جامعه در مقابل اقلیت حاکم برای کسب هرچه بیشتر حقوق پایمال شده خویش قرار گرفته و با این اقلیت حاکم مبارزه میکند. این مبارزه تنها از طریق سازمانهای مدنی و بهویژه کارگری و حرفهای امکان پذیر است. بدون تشکیلات و رهبری با تجربه، سنجیده، و دوراندیش محصول این مبارزه ناچیز خواهد بود. خواستهای دموکراتیک همواره حاکمیت مرتجع را اساسا مورد خطاب قرار میدهد و این بهمفهوم آن است که مطالبه کننده قدرت و حاکمیت طبقه اقلیت حاکمه را بهرسمیت شناخته و در کادر این شناسائی حقوق و امتیازات بیشتری برای خود تقاضا میکند. طبقه حاکمه همواره از تحقق این حقوق سر باز میزند مگر آن که قدرت نیروی مطالبهگر بهحدی باشد که رژیم حاکم را بهعقب نشینی وادارد. کسب حقوق و مطالبات دموکراتیک و مدنی آسان نیست، بهایمان، اعتقاد، پافشاری، سماجت، رهبری سنجیده و ابزار قدرت لازم نیاز دارد ولی غیرممکن نیست. کسانی که با پرچم انقلابیگری کاذب بهمیدان میآیند و از سختی راه و ناچیزی دستآوردهای مبارزاتی خواهان بلند کردن سنگ بزرگ شده و با نفی مبارزه دموکراتیک مسئله سرنگونی رژیم را بهمیان میکشند نه درکی از مبارزه دموکراتیک داشته و نه بهسرنگونی رژیم کمک میکنند. آنها تنها بهمبارزه دموکراتیک صدمه میزنند که بهزعم آنها هیچوقت قابل حصول نیست و طرح و مبارزه در جهت تحقق آن نیز بیراهه محسوب میشود. افکار این عده مستبدانه است و نه دموکراتیک زیرا برای سطح رشد مردم و نقش شرکت آنها در مبارزه پشیزی ارزش قایل نیستند و میخواهند بهشیوه چریکی معضلات اجتماعی را حل کنند. برای آنها انقلاب را نه تودهها بلکه قهرمانان و از جانگذشتگان متحقق میکنند. برای این منحرفان در مبارزه تنها یک شعار قطعی و نهائی وجود دارد و آنهم کسب قدرت سیاسی و سرنگونی رژیم است. برای آنها تمام اشکال دیگر مبارزه کهنهپرستی، رفرمیستی و سازشکارانه است. این که مبارزه کار تودههای مردم است که باید با عبور از مراحل گوناگون، از پائین بهبالا ارتقاء یابند در روند مبارزه کسب تجربه کرده، تربیت شده، تشکل یافته و در روند مبارزه آبدیده شوند مطرح نیست. آنها فقط خواهان نتایج زودرس هستند و این که مبارزه دموکراتیک حتی اگر بهطور زودرس نتیجه ملموس عملی هم نداشته باشد بهپرورش نسلی میانجامد که خود را آماده نبرد نهائی میکند، برایشان اهمیت ندارد و یا اساسا مفهوم و مضمون این مبارزه طولانی را درک نمیکنند. کمونیستها حکومتها را بر اساس میل و اراده خود و فارغ از زمان و مکان سرنگون نمیکنند بلکه برای نیل بهاین منظور و بهویژه تا زمانی که تودهای مردم در پشت آنها نیستند، در دوران تسلط حاکمیت سرکوبگر وظیفه آنها مبارزه با سرکوبگری، ستم و هرگونه تعدی حاکمیت نسبت بهاقشار گوناگون مردم است تا آنها را با تجربه خودشان بهماهیت طبقاتی حاکمیت آگاه کرده و بهدرجهای از فداکاری تربیت کنند که آماده مبارزه برای کسب قدرت سیاسی گردند. در این دوران سلاح مبارزه کمونیستها همان مبارزه دموکراتیک است که سویه طبقاتی و سوسیالیستی دارد. بهاین جهت نیز کمونیستها خود را در بدو امر سوسیال دموکرات مینامیدند. مبارزه در زمینه دموکراتیک سرچشمه تغذیه کمونیستهاست. هر تفکری که مبارزه دموکراتیک را بههر بهانهای نفی کند و مدعی شود که مثلا در ایران بهعلت وجود یک حکومت مستبد و سرکوبگر هرگز امکان مبارزه دموکراتیک وجود نداشته و باید فورا مسلح شد تا رژیم را سرنگون کرد، تفکری ماهیتا مستبد و ارتجاعی است و تنها خود را در البسه «انقلابی» مخفی کرده است. حتی در وضعیت ایران کمونیستها باید برای کسب حقوق مطالباتی و مدنی مردم مبارزه کنند و از ابزارهای مناسب در این روند بهره جویند یکی از آنها وجود اتحادیههای مستقل صنفی کارگری است که در پی کسب قدرت سیاسی از طریق حکومت شورائی نیستند و مبارزه کارگران را بهگمراهی نمیبرند.
مسلما طبقه کارگر ایران بهرهبری حزب مستقل سیاسی خودش که شرط هر پیروزی و مصونیت از گمراهی است خواهد توانست استثمار را در ایران از بین ببرد. طبقه کارگر ایران باید هشیار باشد که عدهای از منحرفان آنها را بهبهانه مبارزه «انقلابی» علیه استثمار بههمدست استعمار بدل نکنند. مبارزه دموکراتیک، ملی و طبقاتی طبقه کارگر در ایران دست در دست هم پیش خواهد رفت .
اتحادیه کارگری محفل چند نفری نیست، مرکز تجمع تودههای طبقه کارگر صرفنظر از ایدئولوژی، اعتقادات دینی، رنگ پوست، زبان و قوم بوده و باید کمیت عظیمی از طبقه کارگر را در برگیرد. اتحادیه کارگری بدون عضو و بدون طبقه کارگر و با جمعی «پیشتاز» و «انقلابی» فقط در فضای مجازی وجود دارد و به همین جهت نیز به علت عدم این پیوند ارگانیک با طبقه کارگر از واقعیات عینی بهدور افتاده و قادر نیست صحت و سقم سیاستهای خویش را در پیوند نزدیک و ملموس با طبقه کارگر در اتحادیههای کارگری محک زند. این جریانها عملا به ذهنیگری دچار شده و به علت کمحوصلگی خردهبورژوازی میخواهند در عرصه ذهنیات دمار از روزگار بورژوازی ستمگر درآورده و یکشبه حاکمیتش را سرنگون کنند. این است که شعارهای سیاسی و کسب قدرت سیاسی را جایگزین مطالبات کارگری مینمایند و برای توجیه این ماجراجوئی، واقعبینان را رفرمیست، سازشکار، مامور حکومتی جا میزنند در حالی که خودشان با این سیاستهای «چپ»روانه و ماجراجوئی بهترین خدمت را به طبقه حاکمه میکنند.
آن اتحادیه کارگری – بهفرض وجود واقعی و نه مجازیش – که مطالبات حداقلش از حکومت، سرنگونی این رژیم و رفع ستم طبقاتی و رفع بردگی نیروی کار و استثمار است دیگر اتحادیه کارگری نیست و حق هم ندارد به عنوان اتحادیه کارگری سخن گوید. این اتحادیهی حداکثر چند فعال سیاسی متعلق به جریانهای سیاسی موجود منحرف است که با گزینش نام کارگری تمام تلاشش را برای به انحراف کشاندن طبقه کارگر و مبارزات صنفی این طبقه در عرصه مبارزه اقتصادی به کار میبرد. معمولا این جریانهای منحرف مخالف حزبیت بوده و علیه حزب سیاسی مستقل طبقه کارگر نیز مبارزه میکنند تا خواستها و شخصیت فردی خویش را در لباس کارگری بهرهبری طبقه کارگر تحمیل نمایند. آنها با شعار «کارگران خود خودشان را رها میکنند» مانع از آن میشوند که آنها سازمان مستقل سیاسی خویش را به وجود آورند و همواره بهنوعی بهاراده چند عدد «روشنفکر قهرمان» و «تئوریسین» که برای آنها بیانیه سرهم بندی میکنند وابستهاند و نتیجه آن وضعیتی میشود که ما اکنون با آن روبرو هستیم. طبیعتا دشمنان طبقه کارگر و حزبیت در تمجید این بیانیه داد سخن خواهند داد زیرا هدفی جز منحرف کردن مبارزه طبقه کارگر ندارند.
این تشکلها حتی شعار روشنی در مورد مطالبه آزادی تاسیس اتحادیههای مستقل صنفی کارگری ندارند و آن را در غالب عبارات بحثبرانگیز، نادرست از نظر تئوریک و کلی تحت عنوان «آزادی بیقید و شرط عقیده، بیان و اندیشه، مطبوعات، تحزب، تشکلهای محلی و سراسری صنفی و مردمی، اجتماعات، اعتصاب، راهپیمایی، شبکههای اجتماعی و رسانههای صوتی و تصویری» پوشاندهاند و این اوهام را القاء میکنند که آزادیای که آنها مطالبه میکنند فاقد قید و شرط بوده و حتی رضا پهلوی و اوباشان تحت فرمان پرویز ثابتیها، فرقه رجوی و حتی بخشی از حزباللهیها نیز در آینده ایران در آن حق حیات بیقید و شرط دارند؟!
من بعنوان یک فعال کارگری بازنشسته حمایت خودرااز۲۰تشکل صنفی ومدنی ایران درقالب منشورمطالبات حداقلی اعلام میدارم.
به آرتا و با درود!
سپاس از تصحیح « مذهب » و بکار بردن « دین » بجای آن. اما اجازه بدهید ، با پیشنهاد شما، برای وارد کردن « دین و یا بی دینی » در شناسنامه ، و آنهم از سن معینی، مخالفت بکنم. وارد کردن « وجدانیات » در شناسنامه، و هر کارت و سند هویت و شناسائی ، بدون هیچ تردیدی، به « تبعیض آشکار » منجر خواهد شد. شما را به تفکر عمیق تری در این رابطه، دعوت می کنم. چنانچه بخواهید، موضوع را بطور منطقی و مستدل، باز خواهم کرد. ایام بکام!
کار بسیار پسندیده ای کردند. باید با خراطی ممتد این منشور و یا شاید بشود نامید اش «فرازنامه» (منیفست) به فرگشت نهائی نزدیک شود. من اگر آنجا بودم دو پیشنهاد ارائه میکردم: ۱- حذف مقولهٔ ال-بی-جی-تی-کیو. این مقوله بسیار از نظر جامعه شناسی بحث برانگیز است و نباید «به رسمیت شناختن» آن از بدیهیات بشمار برود. ۲- مقولهٔ متجانس سازی سطح رفاه در کشور. البته حذف تبعیضات اشارتی به آن دارد، ولی کافی نیست. باید روی نقشهٔ کشور یک بعلاوه و یک ضربدر کشید و تمام مردم روی این دو علامت باید از نظر رفاهِ زندگانی در سطحی معقول از مقایسه باشند.
پیشنهاد به تدوین کنندگان این منشور :
اول / یکی از نکات مثبت این منشور، در جمله آخر آن آمده است . آنجا که می گوید : در این منشور محورهای کلی مطالبات آمده است، در تداوم مبارزه و همبستگی خود، به صورت ریز و دقیق تری، به آنها خواهیم پرداخت.
پیشنهادم اینست که، تدوین کنندگان، کلیه نظراتی را که در مورد منشور نوشته و گفته می شوند را، جمع آوری کرده، و مورد مطالعه قرار بدهند. از آنجا که انسان های مختلف، از زوایا و چشم انداز های مختلفی در این باره، اظهار نظر می کنند، به تدوین کنندگان این امکان را می دهد، تا در تدقیق و تعمیق مواد آن، و تکمیل محتوای آن، از این نظرات استفاده کنند. خودم، در زیر، به طرح پیش نهاد می پردازم :
دوم / در ماده ۵ : از خصوصی بودن مذهب، و عدم دخالت آن در امور و قوانین سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور، بدرستی تاکید شده است.بنظر من، بایستی « آموزش و پرورش » هم وارد این ماده شود. یعنی هرگونه آموزش مذهب در همه موسسات آموزش عمومی کشور، بایستی ممنوع شود. نکته دیگر اینست که : « اعلام مذهب رسمی »، در قوانین عمومی کشور » نباید آورده شود.
سوم / لزوم بر چیدن بساط « حوزه ها علمیه » ( علمیه؟؟ ) در سراسر کشور. : این تارهای عنکبوتی تولید آخوند و خرافه، بایستی تعطیل، و اماکن آن، تبدیل به مدرسه، کتابخانه، هنرستان، کودکستان، دانشگاه، محل آموزش هنر های مختلف، نمایشگاه ، استراحتگاه، هتل توریستی، و در کل به اماکنی تبدیل شوند، که به رفاه و آسایش جسمی و روانی مردم جامعه مدد می رسانند.
چهارم / ممنوعیت برگزاری مراسم « عزاداری عمومی » : برگزاری « عمومی »مراسمی مثل عاشورا و تا سوعا، حامل و شیوع ناهنجاری در جامعه است. این ناهنجاری هم، از نظر علم روانشناسی « سادو/ مازوخیستی » ( خود آزاری، توئم با مردم آزاری ) است. برگزاری این مراسم، منجر به « آسیب های جسمی و روانی » به مردم، و از نظر علم محیط زیستی ، « آلودگی صوتی و سمعی و بصری » است. مذهب امری خصوصی است. آزادی مذهب، و عدم باور به هیچ مذهبی هم، باید برسمیت شناخته شود. مذهبی هائی که خواهان برگزاری مراسم مذهبی خود هستند، می توانند در خانه یا مسجد خود، آنهم با عدم ایجا د آسیب به مردم محل، این مراسم را برگزار کنند.
پنجم / بجای این همه اماکن مذهبی، و تولید آخوند های پرورنده خرافات، و مکیدن بودجه عمومی متعلق به مردم، می توان رشته ای دانشگاهی با عنوان « تئولوژی » ( Theology دین شناسی ) همانند بسیاری از کشورهای پیشرفته، ایجاد کرد، که در آن، با روشهای علمی، پیدایش و شکل گیری ایده های مذهبی را، از نظر تاریخی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی، و سیاسی، مورد پژوهش و مطالعه قرار می دهند.
ششم / برای جامعه ما، که مذهب نقش بسیار ویرانگری داشته و دارد، « سکولاریسم » پاسخگو نیست، بلکه ما نیاز به « لائیسیته » داریم، مانند فرانسه. تا اینجا.
موافق ام. البته فکر میکنم بجای کلمه «مذهب» کلمهٔ «دین» باید استفاده میشد. مذهب شاخه های دین است. مثلن دین اسلام داریم و مذاهب شیعه و سنی و چند تای دیگر. دین مسیحیت ۱۴۰۰ مذهب دارد. نکته مصرانهٔ من در مورد دین، حذف آن از شناسنامه های جدید است. در صفحهٔ سوم یا چهارم قید شود و بعد از سن ۲۵ سالگی، اگر فرد خواست انتخاب کند. همینطور آنهائیکه میخواهند همین الآن شناسنامهٔ جدید بگیرند و بیشتر از ۲۵ سال دارند باید بتوانند دین یا بی دینی خود را ثبت کنند.
این مطالبات را ازکسی/حکومتی/حزبی/… دارید؟
طبق متن به نظر میرسد پاسخ حکومت جمهوری اسلامی است. خیلی ساده لوحانه نیست؟
اهمیت بیمانند “منشور” در اینست که، در شرایط دشوار مبارزه در ایران، گروههای اجتماعی گرد هم آمده و همفکری خود را بازتاب داده اند، کاری که نیروهای مردمی برون از کشور نتوانسته اند پس از گذر سالها انجام دهند! فراتر از آن، حتی گرایش راست، با منابع بسیاری که در اختیار دارد، توان انجام چنین کاری را نداشته و تازگی (برای ربایش قدرت از بالا) به فکر آن افتاده است.
بیگمان، هریک از امضا کنندگان میدانند که سرشت حکومت اسلامی اجازه ی پذیرش و انجام چنین خواسته هایی را نمیدهد. از نگرگاه تبلیغاتی (به معنای مثبت آن) این منشور به هم افزایی نیروهای درون و برون از کشور یاری میرساند.
این بیانیه نشان از پیشرفت مثبت جنبش است که منبع داخلی دارد و هدفش را مشخص کرده است گرچه هنوز راه ناهمواری در پیش دارد برایش آرزوی موفقیت کنیم.
همه میدانند چه نمیخواهند: ج-ا را. اینکه پساج-ا چه میخواهیم باید دقیقن خراطی شود. در پسافروپاشی بخاطر هرج و مرج و تنگی وقت، کار دقیق مشکل است. در ۵۷ یاد امان باشد که مردم مجبور شدند به چیزی رأی بدهند که هیچ کس نمیدانست چیست: ج-ا.
عالیست!
این منشور یکی از مهمترین گامی است که جنبش آزادی و عدالت خواه ایران در دوران پس از انقلاب برداشته است. امیدوارم که این آغاز خوب و با جسارت، زبان مشترک خود را نیرومندتر کند و راه رسیدن به هدف را هموارتر سازد، البته و صد البته با نیروی خود و با همۀ کمی و کاستی ها اولیه. یکی از نقاط مهم این منشور مرزبندی با نیروهای استبداد زده چه از نوع اسلامی و چه از نوع سلطنتی آن هست. که نشان می دهد، امضا کننده گان آن تاریخ را فراموش نکرده اند.
در خاتمه در پاسخ به آقای قاسم مهر آور مایلم شاره کنم که: بندهای نُه، دهَ و یازده ی منشور، بویژه بند یازده، نقد عملی و آشکار نئولیبرالیسم است. اساساً هر برنامه و هر منشوری که می خواهد بیان کننده ی خواسته های توده یا اکثریت مردم ایران باشد، باید دمکراسی را – به معنی حق بشر و شهرند – و عدالت اجتماعی را – به معنی توزیع عادلانه ( نه حتماً برابر) ثروتها و امکانات مادی و معنوی جامعه – در خود داشته باشد؛ یا به زبان ساده تر باید دارای چشم اندازی دمکراتیک و سوسیال باشد. به باور من این منشور دارای این چشم انداز هست. و این نطقه قوت آن است.
بسیار خوب و خواسته های بسیار مهمی در اینجا آمده و در صورت کسری هایی در آینده نزدیک بر طرف خواهد شد و با پشتیبانی همه گروه ها و تمامی ملت ایران هرچه زودتر تحقق خواهد یافت به امید موفقیت ایران آزاد و اباد در آینده بسیار نزدیک، زن، زندگی، آزادی
بسیار عالی.این یک تودهنی به اونهایی هست که دندون تیز کردن واسه سلطه برمردم.ودارند از اسرائیل انگلیس گدایی انقلاب رومیکنند.مثل اقارضا ودارودستش.کورخوندن.مابااین منشور پیش میریم
همین که اینهمه نهاد با هم در تماس و گفت و گو بوده اند گامی بسیار بزرگ است. خواسته ها همه معقول است اما اگر جایی هم لنگ باشد باکی نیست. مهم این دست به دست دادن بسیاری هاست، که دیگرانی را هم تشویق می کند بپیوندند.برون مرزی هستم. نظر دارم و تلاش می کنم و ابراز نظر می کنم ولی دخالت نه!!! تعیین راه و مسیر با با داخل است. کسانی که هزینه نوع نگاه و رفتارشان را می پردازند.
زنده و سبز باد سرزمین همه مان
برای اولین بار پس از مدتها یک جمع خوب و یک منشور قابل دفاع ، برایشان آرزوی موفقیت کنیم
بسیار بموقع و عالی است
آری، همراه این هماهنگی، بگفته سایه:
“شاخه ی خشکی که، در تمام زمستان، زندگیش را نهفته داشت گل آورد…”
هماهنگی میان تشکل های مستقل صنفی و مدنی ایران و اعلام منشور مطالبات حداقلی آنان تحولی عظیم در تاریخ کنونی ایران است!
خواسته های ۱۲-گانه ی “حداقلی” که در نگاه این تشکل ها “به فوریت قابل تحقق و اجراست” بیگمان برچننده ی پایه ها و هستی حکومت تبهکار اسلامی ست!
این رویداد مهم برای همه ایرانیان آزاده و ترقی خواه هنگامه بیمانندی برای جشن و سرور است! همزمان باید آنرا پاسخی کوبنده برای دسیسه های ضد مردمی گرایش راست (پادشاهی خواهان و مجاهدین که دست التماس سوی امپریالیست ها دآرند) در نگر آورد…
به تشکل های مستقل و هماهنگ ایران:
چشم ستمدیدگان در انتظار گامهایتان!
دست آزادگان و دلسوزان میهن پشتیبانتان!
خواست های مدنی سیاسی اقتصادی فرهنگی و محیط زیستی خوبی است. تمام این خواست ها با منشور تشکل ما تطابق دارد. ما خواستار ۵۰ در صد قدرت سیاسی برای زنان هستیم . خواهشا به سایت ما مراجعه کنید.
درود بر شما که براستی نماینده ی زنان پیشرو و دلاور ایران هستید!
تشکیل “سازمان زنان سوسیال دموکرات ایران” بر شما و بر همه زنان و مردان آزاده ی ایران نیکبختی آور و خوش باد…
از هم اکنون پیداست که شما بدرستی برای “مشارکت برابر با مردان در قدرت سیاسی و تصویب قوانین در تمام عرصه ها”، که تنها راهکار آفرینش برابری و تحکیم آن در جامعه مردسالار است، ستیغ دماوند را در پهنه ی ایران نشانه رفته اید…
از داشتن تان سرافرازیم!
[email protected] ایمیل:
https://twitter.com/wepaw_orgتویتر: wepaw.org آدرس سایت:
https://www.instagram.com/wepaw_org/اینستاگرام:
بنظر من شایسته سالاری را معیار قرار بدهیم پسندیده تر است.
شایسته سالاری اگر به معنای این باشد که “از میان آنچه و آنکه هست بهترین را برگزینیم”، بیگمان توجه ما را از انگیزه های عقب نگهداشتن بخشی از جامعه (عمدتا زنان) برخواهد گرفت. وانگهی، دمکراسی به معنای میدان داری نخبگان / شایستگان (که در مجلس ‘خبرگان’ برای ناشیان می نشینند) نیست. دمکراسی بیش و پیش از هر چیز به دخالت نمایندگان (برگزیده با رای مردم یا شوراها) در اداره امور اجتماعی بر میگردد. ازینرو، لازم است که نمایندگان برگزیده به جایگاه مورد نظر راه یابند. نخبگان یا کارشناسانی که برگزیده نشده اند میتوانند نقش مشاور داشته باشند.
تنها در فرایند کارورزی در اداره ی امور اجتماعی است که زنان میتوانند مرد سالاری را پس رانده و به نقش پنجاه درصدی فعال خود دست یابند. آری، نه تنها آزادی که جایگاه اجتماعی را نیز می باید گرفت!
درود بر کوشندگان و گردآورندگان منشور پیوست …. امید که منشور فراگیر شود و نیز کاستی های متن به حداقل برسد. مثلا به مسئله ی لزوم تشکیل احزاب مختلف – که قاعدتا گرایش های گوناگون ِ یک جامعه توسط احزاب نمایندگی می شود و بی تردید یکی از ارکان مهم ِ یک جامعه ی دموکراتیک را تشکیل می دهد – خیلی کم پرداخته شده …. و با آوردن ِ یک کلمه “تحزب” در بخش تشکل ها از مطلب عبور کرده !!
عالی است ولی کاشکی کانون نویسندگان هم امضاش می کردند. حمایت از رفع سانسور و آزادی بیان بسیار مهم است
هرچه هست در درون است
برونی های حمایتگر درون ، ارزش توجه دارند
بیرونی های فرصت طلب باید افشا شوند
با درود به تدوین گران منشور پیوست.
این متن با وجود نقاط قوت فراوانی که دارد متاسفانه دارای یک از قلم افتادگی و ضعف اساسی است.
بی شک فحوای کلام این منشور نه تنها سرنگونی “ج.ا” بلکه برتر از آن، خواهان تغییر اساسی و بنیادی در ساختار اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه است.
بدون تردید تدوین گران زحمتکش صنف های گوناگون این متن قبول دارند که تمامی فقر و فلاکتی که بر ملت ایران و سایر کشورهای پیرامونی اعمال می شود بطور مشخص نتیجه ی اعمال سیاست های نئولیبرالی جهانی و تز دکترین آقای میلتون فریدمن خانه خراب کن توده های کار و زحمت است. با اعلام این دکترین ضد انسانی، مارگرت تاچر و رونالد ریگان پرچمدار و اشاعه دهند ی این دکترین شدند. دکترین اقتصادی که همکنون در ایران هم جاری ست و ساختار بی پایه ی اقتصاد “ج.ا” بر آن نهاده شده است.
اخراج کارگران واحدهای تولیدی و خدماتی، کاهش روز افزون خدمات دولتی به ملت، خصوصی سازی های بی پایان و این آخری یعنی تز من درآوردی ” مولد سازی” همگی در راستای پیاده سازی برنامه جهانی نئولیبرالیسم و تجارت جهانی است.
بی آنکه متوقع باشم که چرا بیانیه، کشورهای غربی و در راس آنها امریکا یعنی سردمداران نیولیبرالیسم را موردغضب ولعن قرار نداده است بلکه برعکس، خواهان برقراری روابط دیپلماتیک اصولی با همه ی جهانیان است باید بگویم که در شگفتم که چگونه است که تدوین گران صنفی یعنی پرچمداران زحمتکشان، از عامل اصلی سیه بختی توده های کار و زحمت یعنی نئولیبرالیسم سخنی به میان نیاورده اند و مرزبندی کنکرت، مشخص و دقیقی با این نگرش اقتصادی انجام نداده اند!
انقلاب ایران، تنها زمانی به پیروزی خواهد رسید که نه تنها “ج.ا” سرنگون شود بلکه و مهم تر از ان، ایجاد مرزبندی با تئوریسین های نئولیبرالیسم و مبارزه جدی با این تز خانمان برانداز اقتصادی و تعیین خط قرمرزهاست .
قطعا انقلابی به پیروزی می رسد که دشمنان خود را با الویت بندی مشخصی شناسایی کرده باشد.
انقلاب از پس آگاهی نسبت به عمکرد حاکمیت ستمگران ملی و جهانی به ثمر میرسد.
اما حیف!
حیف که اکثریت ملت ایران به ویژه جوانان که بار اصلی این انقلاب را بر دوش متحمل می شوند با معنی و مفهوم “نئولیبرالیسم” بیگانه اند. هیاهوی جنجالی، توخالی و بدون ارائه ی استراتژی و راهبردهای عملی سیاسی و اقتصادی که ربع پهلوی و هفت تن سیاهی لشکری که مزورانه و آگاهانه به جز علی کریمی که بدون آگاهی و درک سیاسی و شناخت اساسی از تزهای اقتصادی ولی صادقانه
به راه انداخته اند نمودی از عدم اشنایی ملت ایران با معنی این واژه است و این چیزی نیست جز بیرون کردن دشمن ملت از در و ورود مجدد او از پنجره!
قاسم مهر آور
بلاخره بعد از مدتها خبر خوشحال وامیدوارم کننده ای شنیدم.برای کوشندکان منشور زن زندگی آ زادی که برای برابری عدالت اجتمایی و دمکراسی مبارزه میکنند، آ رزوی موفقیت وپیروزی دارم.فقط تعجب کردم که سندیکای معروف کارگران اتوبوسرانی تهران وحومه آ امضا نکرده بودند!!
تشکل اصلی برای رهبری جنبش آمادگی خود را اعلام کرد!
حال وضیفه اپوزیسیون است که موضع خود را تعیین کند و از پراکندگی در جنبش خودداری نماید.
زنده باد مبارزه اصیل مردم انقلابی ایران.
این دقیقا حرکتی است علیه گروه ۸ نفره ضد انقلابی!
این بهترین وخوشحال کننده ترین خبری بوده است که دراین مدت اخیر شنید ه ام. به امید موفقیت وپیروزی کوشندگان منشوری که برای برابری عدالت اجتمایی ودمکراسی تلاش میکنند.
خبری خوش از نور امید برای شکلگیری آلترناتیوی مترقی دمکراتیک و عدالتخواه از درون کشور و خبری بسیار ناگوار برای کسانی که تاکنون از بیرون کشور سعی بی ثمر داشته اند تا با استفاده از رانت های رسانه ای و مالی کشورهای بیگانه برای مردم معترض داخل کشور آلترناتیوی مصنوعی ایجاد کنند.
به امید رشد و شکوفایی هر چه بیشتر این جایگزین دمکراتیک و عدالت خواه ، که بی شک با پشتیبانی همه نیروهای مترقی ملی و مترقی و بویژه چپ می تواند جایگاه خودش را میان اقشار مختلف مردم زحمتکش ایران پیدا کند.
پردوام باد حرکت قطار انقلاب اجتماعی زن، زندگی آزادی که مطالبات همه بی صدایان را با تکیه بر قدرت بی قدرتان در خود جای میدهد ❤
خبر خوشحال کنندهای است. به نظر میرسد، این انتظار که جنبش زن، زندگی، آزادی بتواند از درون خود جوابی برای مسئله آلترناتیو و رهبریت پیدا کند، در حال تحقق است. به امید دستاوردهای هرچه بیشتر.