حزب اتحاد ملت ایران اسلامی در بیانیهای تحلیلی موضع خود را نسبت به دو بیانیه منتشر شده از سوی میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی اعلام کرده است.
به گزارش روابط عمومی حزب اتحاد ملت ایران اسلامی در این بیانیه آمده است:
این دو بیانیه آغاز فصلی نوین در حیات سیاسی کشور است و با اشتراکات فراوان در تحلیل بحرانهای موجود و ریشهیابی نسبتا یکسان، دو راهبرد متفاوت را پیشنهاد دادهاند که به نوعی در طول یکدیگر قابل فهمند. به این معنا که در صورت عدم توجه و تمکین حاکمیت نسبت به مطالبات وپیشنهادهای پانزدهگانه مطرح شده در یکی، خواه ناخواه شرایط به سمت راهبرد دیگر میرود.
باید اذعان کرد که جنبش مترقی “زن زندگی آزادی” نیز در به پیش راندن رهبران و فعالان سیاسی مخالف وضع موجود نقش بسزایی ایفا کرد، و این دو بیانیه هم پاسخی در خور و جدی نسبت به جامعهای بود که به حق نسبت به عدم نمایندگی سیاسی و گفتمانی مطالبات و اعتراضات خود، از اهالی سیاست گلایه دارد و از آنها انتظار شجاعت و صراحتی بیش از پیش دارد.
اشتراک نظر بین اکثر صاحبان فکر و تجربه و حامی توسعه و حق حاکمیت ملی بر این هشدار است که تداوم وضع موجود در نقطهای که ممکن است دور نباشد، غیر ممکن شده و چه بسا به فروپاشی بینجامد.
مساله از جایی آغاز شد که خواست ملت برای زندگی بهتر و کاستن از ایدئولوژیزدگی و سختگیری و میل به مسیری متفاوت از سیاستهای رسمی، به نتیجه لازم نرسید.
اگر حاکمیت قانون به عنوان یک ارزش مد نظر است، خود قانون هم باید برازندگی لازم برای چنین جایگاهی را داشته باشد.
از سوی دیگر چه جای خردهگیری به راهبردهای رادیکال، وقتی به عنوان نمونه نهاد انتخابات در کشور ذیل پوشش به ظاهر قانون، به سرنوشت انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ مبتلا میشود؟ اگر آن انتخابات و این نحو رسیدگی به اتهامات سیاسی افراد، این نحو فیلترینگ و سانسور، این تعدد شوراهای قانونساز خارج از مجلس، این وضعیت رسانهای کشور و … قانونی است، چگونه میتوان معترض به کسانی شد که گام نخست برای هر نوع تغییر پایدار را تغییر در این قوانین و روندها میدانند؟ اگر حاکمیت قانون به عنوان یک ارزش مد نظر است، خود قانون هم باید برازندگی لازم برای چنین جایگاهی را داشته باشد.
به باور ما در حزب اتحاد ملت، این دو بیانیه آغاز فصلی نوین در حیات سیاسی کشور است. نه دیگر اصلاحات به رهبری سید محمد خاتمی بنای بازگشت به اصلاحات متعارف مبتنی بر تمرکز تلاشها برای ورود به قدرت به هر نحو و مقدار ممکن و یا تکرار شیوههای به پایان رسیده سیاستورزی نیابتی را دارد، نه بدنه اجتماعی اصلاحات حاضر به تکرار آن تجربههاست و نه آنچه برخی تلاش میکنند تا اینهمانی بین موضع اخیر میرحسین موسوی با براندازی متعارف القا کنند را قرین به صحت میدانیم. چه، خط قرمزهای ثابت موسوی که به آنها اشاره شد، چنان مسیری را پیش روی او نمیگذارد. موسوی در واقع افقی را نشان داده که گریزی از آن نمیداند و همگان را به تفکر و گفتوگو برای یافتن و ساختن راهی برای رسیدن به آن دعوت کرده است.
حزب اتحاد ملت ایران اسلامی اعلام میدارد که به وظایف حزبی خود برای حمایت از حقوق ملت و منافع ملی، کوشاتر از پیش ادامه خواهد داد و با تلاش برای روشن نگه داشتن مشعل سیاستورزی و آگاهیبخشی در فضای پرتنش و غبارآلود موجود، در کنار رنگین کمان مردم متکثر ایران بزرگ و عزیز برای استیفای حقوق همه اقشار از هر قوم و باور و جنسیت، استوار و ثابت قدم باقی میماند.
نوشته اند : در صورت عدم توجه و تمکین حاکمیت نسبت به مطالبات وپیشنهادهای پانزدهگانه مطرح شده در یکی، خواه ناخواه شرایط به سمت راهبرد دیگر میرود.
-آنچه از دید این دوستان چه آگاهانه و چه ناخودآگاه پنهان مانده است این واقعیت است که برای حاکمیت این عدم توجه تا چه برسد به تمکین در برابر مطالبات هر فرد ، یا گروهی که خارج از دایره از ما بهتران است ، ذاتی است .
نوشته اند : مساله از جایی آغاز شد که خواست ملت برای زندگی بهتر و کاستن از ایدئولوژیزدگی و سختگیری و میل به مسیری متفاوت از سیاستهای رسمی، به نتیجه لازم نرسید
خیر مسله از کشتار آبان و قتل مهسا آغاز شد. مسله کاستن از ایدئولوژی زدگی نیست ، بلکه مسله جدایی دولت از هر گونه ایدیولوژی و مخصوصا ایدیولوژی متحجری که حاکمیت اسلامی بر ملت تحمیل کرده است می باشد . مسله این نیست که در مورد بدحجابی با سخت گیری کمتری مقابله شود ، مسله حذف حجاب اجباری است و هزار مورد دیگر …
نوشته اند : اگر حاکمیت قانون به عنوان یک ارزش مد نظر است،
نویسندگان محترم ، حاکمیت اسلامی باید دیگر چکار بکند که شما بفهمید حاکمیت قانون حتی قانون اسلامی دستنوشته خودشان مد نظر این حکومت نیست ؟ وقتی سگ را بسته و دزد را رها کرده اند و بالاتر از آن دزد را به نگهبانی سگ گماشته اند ، دیگر چه صحبتی از حکومت قانون است
نوشته اند : به باور ما در حزب اتحاد ملت، این دو بیانیه آغاز فصلی نوین در حیات سیاسی کشور است
نخیر عزیزان ، این دو بیانیه نشانه پایان فصلی کهنه در حیات سیاسی کشور هستند، فصلی که با امید واهی برای اصلاح و تعدیل و رام کردن این حکومت وحشی مشخص میشود
هم میهنان متشکل در “حزب اتحاد ملت ایران اسلامی”،
شما حتی در نام خود نیز همراهی با مردم رنگارنگ ایران و جنبش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” نشان نمیدهید!
آیا کمی اندیشیده اید که عبارت “ملت ایران اسلامی” در کدامین دخمه ی تاریخ زندانی ست؟
آیا نمیدانید که بسیارانی از مردم ایران دیگر به دین و از آن میان اسلام باور ندارند؟
چه اندازه فهم این امر دشوار است که کاربرد “ایران اسلامی” آسان-گزین، خود-مرکز بینانه، نسنجیده و کاملا غیر دمکراتیک است؟
راستی، در دنیایی که همه میکوشند بنیاد حکومت را بر دمکراسی و حقوق انسانی بگذارند، نامیدن یک کشور از روی تعلق به یک خاندان (عربستان سعودی) و یا یک نگرش دینی (ایران اسلامی) نشانی از واپسگرایی و تنگ نظری نیست؟
در بیانیه خود نیز کوشیده اید که دو راهکار متفاوت آقایان خاتمی و موسوی را به هم بچسبانید! آیا برایتان مشخص نیست که آقای خاتمی حکومت اسلامی را، با حفظ ساختارهای موجود، دست نخورده اما اصلاح شده (!) میخواهد اما آقای موسوی فرسنگها پیشتر از او به تغییر در حکومت اشاره دارد؟
اسف انگیز اما آشکار ساز است که چرا شما و آقایان خاتمی و موسوی وزن شایسته ای به نقش آفرینی و سهم خواهی زنان ایران نمیدهید… سرچشمه ی این بی توجهی آیا در باور به “خلقت” و جایگاه نابرابر زنان نیست؟