یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

 هنوز، ما همه با هم نیستیم – رضا شهابی و کیوان مهتدی

ظرف این چند سال، تصاویر تلخی در خاطره‌ی جمعی ما نقش بسته است که شایسته نیست هیچ مردمی چنین باری را به دوش بکشد. یکی از این تصاویر فراموش‌نشدنی به خیزش آب خوزستان بازمی‌گردد. زمانی که در قلب نفت و گاز و پتروشیمی و معادن بی شمار و گرانبها، در سرزمینی با تمدنی چندهزار ساله و زمین‌های مرغوب، با قابلیت کشت انواع محصولات زراعی و دسترسی به آب‌های آزاد و تجارت جهانی، فریاد اعتراض به تبعیض نظام‌مند و نابودیِ قلمرویی و حیات اجتماعی و محروم‌سازی فزاینده با شعارهای «ماء ماء عطشان الشط» و «کلا کلا للتهجیر» شنیده شد. اما درمقابل، بخشی از فعالان اجتماعی در حرکتی مناقشه‌برانگیز اقدام به ارسال بطری‌های آب معدنی برای مواجهه بامنظومه‌ی در هم پیچیده‌ی بحران‌های خوزستان کردند.

ناگفته پیداست که خوزستان، همچون دیگر مناطق کشورمان، در این سال ها شاهدِ تصاویرِ بسیار دلخراش‌تری بوده است، اما این تصویر جنبه‌ای نمادین دارد چون نشان می‌دهد خوزستان هم از حاکمان و سیاست‌گذاری‌های کلان آن ها زخم خورده است، و هم از جانب بخشی از جامعه مدنی که حتی وقتی قصد همدلی و همراهی دارند، عملاً هیچ شناخت و تصوری از عمق و ابعاد مشکلات هموطنان خود ندارند. طبعاً این نگاه را نمی‌توان به عموم جامعه نسبت داد و اتفاقاً خیزش آب خوزستان با فریادهای همدلی و همراهی بسیاری از کردستان و لرستان و آذربایجان گرفته تا اصفهان و خراسان و کرج و دیگر نقاط همراه بوده است. با این حال، این تصویر یادآوری می‌کند که برخلاف شعارها و به رغم حسن نیت گروه‌های مختلف اجتماعی، ما هنوز آن طور که باید همه با هم نیستیم، چون هنوز شناخت عمیقی از درد و رنج همدیگر و ریشه‌های مشترک آن ها نداریم.

وضعیت خوزستان تجلی سویه‌هایی از حاکمیت و ساختار تبعیض‌آمیز است که سایر نقاط کشور نیز به اشکال مختلف درگیر آن هستند (از پیامدهای فاجعه‌آمیز خشک شدن دریاچه ارومیه تا تبعیض علیه اقلیت مذهبی در سیستان و بلوچستان، و عدم امکان آموزش به زبان مادری در کردستان و آذربایجان و دیگر اقلیت‌های زبانی و …)، تا جایی که برخی از اصطلاح «خوزستانیزه شدن» برای اشاره به آینده‌ی این سرزمین استفاده می‌کنند. سند ننگین موسوم به نامه‌ی ابطحی، از جانب دفتر ریاست جمهوری در سال ۱۳۷۷ که بر ضرورت تغییر بافت جمعیتی مردم عرب استان خوزستان وسیاست کوچ اجباری آنان تأکید می‌کرد تنها یک نمونه است که نشان می‌دهد خشک شدن عامدانه‌ی تالاب‌ها، طرح‌های مهاجرت اجباری، عدم سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها، نابود کردن زیست‌بوم و شرایط حیات، و مجموعه‌ی شرایط خوزستان و دیگر حاشیه‌ها و زندگی روزانه‌ی به حاشیه‌ رانده شده‌ها نه نتیجه‌ی ضعف یا اِشکال مدیریتی، بلکه ماحصل نظم حاکمیتی مبتنی بر تبعیض است.

مکانیسم‌های طرد و دیگری‌سازی و به حاشیه راندن حقوقی، سیاسی و اجتماعی، و نظام اقتصادی که گذران زندگی یک گروه یا جمعیت را به بهای زندگی گروهی دیگر رقم می‌زند، مدت ها است که در خاک این سرزمین ریشه دوانده است (فراموش نکنیم که طرح جنجالی انتقال آب کارون به زاینده رود به زمان پهلوی باز می‌گردد). به بیانی، مناسبات اجتماعی و نظام امتیازورزی در جامعه ما نه تنها به سود یک اقلیت به شدت کوچک عمل می‌کند، بلکه با ایجاد و تشدید گسل‌ها وشکاف‌های متعدد و چند لایه و با به حاشیه راندن گروه های متعدد و ایجاد حاشیه‌های جدید بقای خود را تضمین می‌کند. هر برنامه‌ای برای بهبود وضعیت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی باید با این تبعیض ساختاری در ریشه‌هایش درگیر شود.

ما با یک موقعیت ثابت میان مرکز و حاشیه طرف نیستیم، بلکه با یک ماشین تولید حاشیه/مرکز مواجه هستیم که پیوسته بخش هایی از جامعه را به حاشیه می‌راند، و در دل مرکز، هسته‌ی قدرت کوچکتری تشکیل می‌دهد، و در حاشیه نیزحاشیه‌‌های جدید تولید می‌کند. اقلیت‌های قومیتی، جنسیتی و مذهبی، موقعیت‌های طبقاتی و جغرافیایی، و هر شکلی از تفاوت در این ماشین به تقابلی به نفع مرکز و برای چپاول بیشترِ به حاشیه رانده شده‌ها تبدیل می‌شود. و ما که هر کدام به طریقی مورد این تبعیض نظام‌مند قرار گرفته‌ایم گاه نتیجه‌ی آن را با علت آن اشتباه می‌گیریم. مثلاً کارگر بی‌ثباتی که بدون قرارداد و امنیت شغلی کار می‌کند، کارگران استخدام رسمی را به عنوان دلیل شرایط دشوار کاری خود می‌بیند، و کارگران با سابقه، افزایشِ بیشترِ حداقلِ دستمزد به نسبت افزایش حقوق‌های بالاتر از حداقل وزارت کار را دلیل فقیرتر شدن خود می‌دانند. به همین سیاق، تبعیض‌های نظام‌مند علیه کردستان، خوزستان، سیستان و بلوچستان و سایر اقلیت های قومیتی نتیجه‌ی تقابل‌های ذاتی میان اقوام نیست. برعکس، این نظامِ مبتنی بر تبعیض است که تفاوت های قومیتی را به دستاویزی برای رشد نامتوازن به ضرر اقلیت‌های قومیتی تبدیل می‌کند.

کلاف سردرگمی که امروز با آن مواجه هستیم با این منطق سازوکار روشنتری پیدا می‌کند. طبقه، قومیت، و جنسیت سوخت عمده‌ی این ماشین تبعیض و تولید حاشیه را تأمین می‌کنند.

این محورهای سه‌گانه‌ی تبعیض چنان در عرصه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، و اجتماعی یکدیگر را تشدید می‌کنند که معمولاً پیدا کردن منشأ مشترک میان آن ها بسیار دشوار است. در مقابل، خیزش آب خوزستان، جنبش ژینا، و اعتراضات و تحرکات کارگری و معیشتی در چند سال گذشته مولفه‌ها و خواسته‌های مشترکی را به نمایش گذاشتند که حاکی از همگرایی مبارزات در این محورها است. اما هنوز گفتمان‌های تقابل‌آمیز و جداکننده بر نیروهای فراگیر و پیونددهنده میان این عرصه‌ها غلبه دارند. امروز نیاز داریم جامعه‌ای را تصور کنیم که در آن تفاوت‌ها به جای اینکه دستاویزی برای چپاول حاشیه و تمرکز قدرت باشند، شالوده‌ای برای اعتلا و رشد فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، و اقتصادیِ تمام گروه‌های اجتماعی را تشکیل دهند، جایی که تکثرِ هویت‌ها در یک کلیت یکپارچه از میان نرود، و هیچ فرد و گروهی در آن شهروند ناقص و درجه دو به حساب نیاید. نخستین قدم در راه چنین جامعه‌ای ارج گذاشتن بر تفاوت‌ها، و به رسمیت شناختنِ وجود موقعیت‌های حاشیه‌ای مبتنی بر جنسیت، قومیت، و طبقه است. جامعه‌ی تکه پاره‌ی ما فقط زمانی ترمیم می‌شود که ما از زخم‌هایمان به یکدیگر جوش بخوریم و تنها با اتکا به مرهم مشترک این زخم‌ها می‌توانیم فریاد بزنیم که حقیقتاً ما همه با هم هستیم.

رضا شهابی و کیوان مهتدی

زندان اوین، تیرماه ۱۴۰۲

https://akhbar-rooz.com/?p=209236 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کیا
کیا
9 ماه قبل

“ما با یک موقعیت ثابت میان مرکز و حاشیه طرف نیستیم، بلکه با یک ماشین تولید حاشیه/مرکز مواجه هستیم که پیوسته بخش هایی از جامعه را به حاشیه می‌راند، و در دل مرکز، هسته‌ی قدرت کوچکتری تشکیل می‌دهد، و در حاشیه نیزحاشیه‌‌های جدید تولید می‌کند”
جالب است!
در مورد حکومت ولایی هر تزی جا می افتد .چرا؟
چون این حکومت ضد همه چیز ،ضد همه اقشار ،اقوام و طبقات است حتی طبقه سرمایه داری!.
ازاینجاست که همه با هم ، راه حل است گر چه بخش هایی هنوز به اهمیت آن پی نبرده اند و یا توان اجرای آنرا ندارند!
ما در تحول ملی دمکراتیک قرار داریم.

ساسان
ساسان
9 ماه قبل

از رفقای اخبار روز درخواست داریم که ۹۰۰ کاراکتر را به میزان حداقل ۱۵۰۰ ارتقاء دهند تا امکان کامنت گذاری برای تامین نظرات به حداقل قابل قبولی فراهم شد

ساسان
ساسان
9 ماه قبل

در خوزستان ماجرا از جنس دیگری است و موضوع نفت و گاز و فعال کردن میادین در این منطقه می تواند انگیزه جدی برای تغییرات اقلیمی علیه مردم باشد ولی این خود همان داستان ترکیب جمعیتی مورد اشاره متن شما را به همراه سایر مولفه های دیگر در دستور کار حاکمیت قرار داده است که مثلا در مورد کردستان آنچنان که باید عمل نمی کند . بهر صورت تلاش هوشمندانه شما برای تغییر فضای زندان به جایی برای تحقیق و پژوهش و همراهی با دیگر مبارزان و ترویج همه با هم بودن علیه دیکتاتوری و استبداد در هرشکل و قامت از دیکتاتوری حاکم تا اپوزیسیون طرفدار نوع دیگری از دیکتاتوری ستودنی است برای رهایی همه با هم را با شعار زندانی سیاسی آزاد باید گردد پی می گیریم

ساسان
ساسان
9 ماه قبل

درود به رفقای دربند وبا امید به رهایی همه زندانیان سیاسی !
رفقا شناخت مناسبات قدرت پیرامون مرکز و حاشیه را تنها نمیتوان با تبعیض مذهبی آنچنان که در مورد سیستان و بلوچستان نوشته اید پاسخ داد. شناخت حاشیه و پبرامون وعلل آن با تک عاملی چون مذهب می تواند گمراه کننده باشد چرا که در سیستان وبلوچستان هم سنی مذهب و هم سیعی مذهب است پس این تبعیض چرا به شیعیان سیستان روا میشود ؟ چون موضوع چیز دیگری جز مذهب است. در سایر مناطق محروم نیز عوامل دیگری در برقراری تبعیض وجود دارد. استان های حاشیه ای در حایی که همسایگان نرخ فقری برابر یا بیشتر از ایران دارند مثل پاکستان و افغانستان، توجه به استانهای حاشیه‌ای و بردن سرمایه و ایجاد زیر ساخت ها از نظر حاکمیت موجب تطمیع آنها نسبت به این استان خواهد شد در نتیجه بهترین کار برای حفظ اقتدار در مرزها از نظر حاکمیت راههای دیگری جز آبادانی و رفاه از طریق کار و تولید است و این موضوع در آذربایجان صادق نیست چون کشورهای همسایه جاذبه‌های نسبی بیشتری دارند.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x