دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

«من شناخته‌ام» – فرشین کاظمی‌نیا

ترانه‌ی «من شناخته‌ام»، از کارهای متأخر «شارل آزناوور»، خواننده‌ی مشهور ارمنی‌تبار فرانسوی است. این ترانه در آلبوم «همیشه»، که پنجاهمین آلبوم استودیویی اوست جای دارد و به طور غریبی راوی روزگار امروز ماست. «آزناوور» در این ترانه، به پیوستاری از حرمان و رنج بشری، از زمان «نسل‌کشی ارامنه» توسط «ترکان عثمانی» در دوران جنگ جهانی اول تا «هولوکاست یهودیان» در جنگ جهانی دوم و هراس‌های دامنه‌دار آدمی اشاره می‌کند. البته شاید راه نجات از چنین فجایعی می‌باید «شناختن عشق» باشد که اگر فراهم شد، صورت‌گردان همه چیز خواهد بود و «امیری و اسیری» بر نمی‌دارد…

ترانه‌ی «من شناخته‌ام»؛ را خود «آزناوور» مانند یک خودنگاره سروده  و آهنگ آن، مانند سایر ترانه‌های آلبوم «همیشه»، اثر «ایوان کاسار» [Yvan Cassar]، آهنگساز و پیانیست مشهور فرانسوی است که در آن لهجه‌ای شرقی داشته و ملهم از نغمه‌های ارمنی، نوای «دودوک» [Duduk] شنیده می‌شود. بر خلاف محتوای ترانه، آهنگ آن غمگین نیست و امیدوارانه است. آن‌طور که در توضیحات این آلبوم موسیقی ذکر شده، شمار زیادی از برجسته‌ترین نوازندگان عصر حاضر، در این مجموعه با «کاسار» و ستاره‌ی شانسون فرانسوی همکاری کرده‌اند و در درخشش واپسین آثار آوازه‌خوان کهنسال -که در پیری هم صدایی جذاب و قلبی گرم داشت- نقش داشته‌اند.

نکته‌ی آخر در مورد کاربست افعال ماضی نقلی در برگردان فارسی است. در متن اصلی، ترانه‌سرا از افعال ماضی ساده استفاده کرده است که در فارسی، بر انجام و تمام‌شدگی یک عمل دلالت دارد. در روایت حاضر، تحقق یک فرآیند، مانند «شناختن» از زمان گذشته تا اکنون ادامه یافته است، از این‌رو در اغلب جاها، افعال ماضی ساده را به صورت ماضی نقلی، مانند «شناخته‌ام»، به جای «شناختم» به کار برده‌ام.

۱۹ نوامبر ۲۰۲۳

J’ai connu

CHARLES AZNAVOUR, 2011

Album: Aznavour «toujours»

من شناخته‌ام

شارل آزناوور، ۲۰۱۱

از آلبوم: «همیشه»

برگردان به فارسی: فرشین کاظمی‌نیا

J’ai connu les chaînes

J’ai connu les plaies

J’ai connu la haine

J’ai connu le fouet

من، «زنجیرها» را دیده‌ام

«زخم‌ها» را شناخته‌ام

«نفرت» را گذرانده‌ام

«تازیانه» را تحمل کرده‌ام

J’ai connu l’injure

La soif et la faim

J’ai connu la dure peur

Du lendemain

فهمیده‌ام «توهین» چیست

«تشنگی» و «گرسنگی» را چشیده‌ام

و ترس بزرگ فردا را

آزموده‌ام

J’ai connu la tonte

Les membres brisés

J’ai connu la honte

De ma nudité

سرم را تراشیده‌اند

با دست و پایی شکسته*

از لخت شدگی خویش

شرم را شناخته‌ام

J’ai connu les vagues

Des hordes en pleurs

J’ai connu la schlague

J’ai connu la peur

من فوج‌های انسانی**را دیده‌ام

دسته‌های گریان را

من ضربه‌های باتوم را حس کرده‌ام

من ترس را شناخته‌ام

Ce que l’homme fait à l’homme

Au mépris de toutes lois

Ce que l’homme fait à l’homme

L’animal ne le fait pas

انسان با انسان چه می‌کرد؟

کدام قانون؟

آن‌چه انسان با انسان کرده

حیوان هم نمی‌کند

Ce que l’homme fait à l’homme

Prenant prétexte sa foi

Ce que l’homme fait à l’homme

Ça ne s’imagine pas

آن‌چه انسان با انسان می‌کرد

به بهانه‌ی ایمانش

آن‌چه انسان با انسان می‌کرد

[حتی] در تصور نمی‌گنجد

J’ai connu les cimes

De l’obscénité

Des génies du crime

Jamais égalés

من شناخته‌ام فرازهای شرارت‌ها

قله‌های پلشتی‌ را

شعبده‌ی پلیدی

جهان بی‌مثال را

Des corps qu’on entasse

Sans noms et sans vie

Dans ces fosses basses

Pour viande pourrie

اجسادی [را دیده‌ام]

که بر روی هم پشته می‌شوند، بی‌نام و بی‌جان

در گودال‌های کم عمق

همچون گوشت گندیده

J’ai vu la vermine

Se nourrir de corps

Au fond des usines

À donner la mort

من کرم‌هایی را دیده‌ام

که از اجساد می‌خوردند

در اعماق کارخانه‌هایی

که مرگ تولید می‌‌کردند***

J’ai connu des choses

Dans la puanteur

De ces virtuoses

Des années d’horreur

من چیزهایی را

در میان تعفنِ

استادکاران سال‌های دهشت

شناخته‌ام

J’ai connu les femmes

Et leurs seins taris

Le regard sans flamme

Des enfants vieillis

من زنانی را دیده‌ام‌

با پستان‌های خشکیده

و کودکانی سالخورده

با نگاهی بی‌فروغ

Sous l’œil insensible

Des génocidaires

J’ai connu l’horrible

Descente aux enfers

در نگاه‌ بی‌احساسِ

آدم‌کش‌ها

سقوط هولناک‌شان را در اعماق دوزخ

دیده‌ام

Mais malgré le pire

Des destins pervers

J’ai connu ton rire

Et ton regard clair

اما، به رغم بدترین

تقدیرهای شوم

خنده‌ات را شناختم

و نگاه روشن‌ات را

Quand dans ce morbide

Mouroir sans secours

Dans tes yeux limpides

J’ai connu l’amour

آن‌گاه در چنین زوالی

رو به مرگی ناگزیر؛

در چشمان شفاف تو

عشق را شناختم

Ce que l’homme fait à l’homme

Prenant prétexte sa foi

Ce que l’homme fait à l’homme

Pourquoi le fait-il, pourquoi

انسان با انسان چه می‌کند

به بهانه‌‌ی ایمانش؛

 انسان با انسان چه می‌کند

چرا چنین می‌کند، چرا؟

———————————————-

*اشاره به وضعیت ورود به زندان‌ها یا اردوگاه‌هاست که سر افراد را می‌تراشند و برهنه‌شان می‌کنند تا لباس یکسان اسارت را به تن‌شان بکشند.

**در متن «موج‌ها» آمده است.

***منظور اردوگاه‌های کار اجباری(Arbeitslager) در دوران هیتلر است که به آن اصطلاحاً «کارخانه» می‌گفتند و مدعی بودند که یهودیان کارگران مزدی این «کارخانه‌»ها هستند. «آیشمن» هم در دادگاه اورشلیم گفته بود که به کارگران یهودی حقوق روزانه نیز پرداخت شده است! به گمان بر دروازه‌ی یکی از این اردوگاه‌های مرگ چنین نوشته بودند که: «کار موجب رستگاری است.»

https://akhbar-rooz.com/?p=224230 لينک کوتاه

3 6 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بهمن پارسا
بهمن پارسا
5 ماه قبل

ترجمه کار دشواری است. آقای فرشین خوب از عهده بر می آیند ولی به هرحال بعضی نکات هست که باید گفت:
!Ce que l’homme fait à l’homme
Prenant prétexte sa foi
Ce que l’homme fait à l’homme
Pourquoi le fait-il, pourquoi
انسان با انسان چه می‌کند
به بهانه‌‌ی ایمانش؛
 انسان با انسان چه می‌کند
چرا چنین می‌کند، چرا؟
صرف نظر از اینکه در جاهای دیگر نیز نکته ها هست، خوبست بگویم این بخش خیلی نادرست است.
شاعر گفته : دست آویز آنچه انسان با انسان روا میدارد ایمان است. آنچه انسان با انسان میکند، چرا می کند؟!
یعنی که سئوال ِ بیهوده یی است، آدمی ایمان و اعتقادش را میزان عملش قرار میدهد، که خطرناکترین ِ سلاح هاست.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x