از خارها به سوی ستارهها
Ad astra per aspera
مجموعۀ مقدّمهها، نَقدها و تَقریظها
(به بهانۀ ۱۰۷مین زادروزِ پُرشُگونِ احسان طبری)
گردآورندگان: اُمید سحر، هاتف رحمانی، بهروز مطلّبزاده
ویرایش: اُمید
تعدادِ صفحات: ۴۹۶
ویراستِ نخست: بهمن ۱۴۰۲
لینک دانلود فایل پی دی اف کتاب:
***
سخنِ گردآورندگان
کتمان نمیکنیم که پروردۀ مکتبِ طبری، شاگرد و ستایشگرِ او هستیم، امّا آنچه ما را به کوشش و چالش میکشاند فراتر از این گفته است. احسان طبری (۱۹بهمن ۱۲۹۵ساری- ۹اردیبهشت۱۳۶۸، درحصرِخانگی،تهران) برای ما کُهناُلگوی تلاشِانقلابی برای تغییرِ هستی همراهبا کوششِ پیگیرانه برای درکِ چیستیِ آناست. طبری فرزندِ یک دورۀ تاریخی از میهنِ ستمزدۀ ما، و تاریخِ بخشی از دورانِ زیستِ معاصرِ ماست. ارثیّۀ معنوی طبری دیگر متعلّق به او نیست و در کهکشانِ خلّاقیّتِ بشری و انسانِ ایرانی به زیستِ جاودانۀ خود ادامه میدهد و خواهد داد. طبری در شعری میگوید:
“زمین ز گنجِ نَغزِ خود، تو را نثار داده است،
شِکُفتگی و خرّمی به هر بهار داده است.
ز موج نیلگونِ بَحر، صید کن نصیبِ خود
به چرخِ لاژوردِ دَهر، پَر بکِش به طیبِ خود
ز جادوی گیاهها، بهدست کن طبیبِ خود.
نه گورگاه، کارگاهِ آدمیست این زمین
همو برادرِ تو، مادرِ تو، یاورِ تو اَست،
سرای آشنایِ گرمِ مِهرپرورِ تو اَست.
بر این زمین عَبَث مَرو!
بیافرین،
بیافرین!“
و بهراستی زندگیِ طبری تبلورِ همین آفرینش است. هَیابانگِ بلندِ وجدانِ بیدار تاریخِ ترقّیخواهی است. فریادِ نورِ “اُمید” است از دلِ تاریکی ارتجاع و در برابرِ “دشمنِ سَنگدِل”. انگار همین امروز است که می نویسد:
“باید به هر قیمت کوشید که در زمینۀ شعر و نثرِ فارسی میدانی پهناورتر ایجاد شود، ولی در این کار نباید مانندِ مخالفین، مُتعصّب و محدود بود یا کِبرِ بیجا فُروخت و خود را کاشف و مُخترع دانست یا آنرا بر دیگران تحمیل کرد. این وظیفه را باید با خُضوعِ تمام انجام داد. نباید از نقص و سُستیِ اُسلوبهای نوین زده شد. باید آنرا تشویق کرد. برای قضاوت دربارۀ این اُسلوبهای نو، نباید مقیاسها و اندازۀ کهنه را به کار بُرد و باید ذهنِ خود را هنگامِ قضاوت از هرگونه سابقهای پرداخت و صرفاً به جنبۀ هنری نگریست. باید این اشعار را مُنصفانه انتقاد و صمیمانه تشویق کرد.“
طبری همیشه چشم به آینده دارد و از خوشبینیِ تاریخی برخوردار است. خوشبینیای که نه از رویا و توّهم، که از شناختِ علمی و درستِ روندِ تحوّلِ تاریخی جامعۀ انسانی میزاید.
او به همه کسانی که در”ظلمتِ نُه توی قیراَندود” ره به یَأس و نومیدی بُردهاند و به هنرمندانِ میهن این پیام را میدهد که: “مردم را با روحِ قهرمانی، جسارت، طاقت در مشکلات، هدفداشتن و آرمانپرستی بپرورید. سنّتِ عالیِ انساندوستیِ ایرانی باید با تکاپوی عصر، با روحِ قدرت و جُنبش درآمیزد تا ثمربخش شود.“
احسان طبری به ما آموخت که: “کتابِ مبارزۀ مردم را با دقّت بیاموزیم، از خطاها عبرت گیریم، جنبههای مثبتِ مبارزه را تقویت بخشیم، با اُمیدی صدچندان با دشمنانِ کهن -ارتجاع و امپریالیسم- واردِ نبرد شویم و به سخنانِ یَأس و نفرین اعتنائی نکنیم. پیروزیِ ما پیروزیِ تمام آن فهرستِ دور و درازِ قهرمانان و شهیدانی است که در تاریخِ چند هزارسالۀ بشر تحقیر شدند، و ستمکاران آنها را نه فقط مغلوب ساختند، بلکه احمق شُمردند. روزی تندیسها و نامهای آنها جهانِ ما را خواهد آراست و به بشریّتِ وارسته خواهد گفت: بِهروزیِ امروزیِ تو خونبهایِ یک تاریخِ زجرآلودِ طولانیِ جانهای پاک است که با جانوران دست به گریبان بودند.“
طبری روزی دربارۀ دنیای رجّالهها و جانورانی نوشت که سرنوشتِ هدایت را رقم زدند. او خود نیز در سنینِ سالخوردگی، اسیرِ دنیای همین رجّالهها شد که جز به نابودی او رضایتی نداشتند. کسانی از سِنخِ طبری گامهای بلندی از فرهنگِ ایرانی و جهانی را به پیش بُردهاند. جایشان در راسِ اندیشهها و قلبهای جامعه است که باید درصدر نشینند و قدر ببینند، امّا روزگارِ ستمپیشگان سرنوشتِ دیگری را بر او رقم زد…
***
کلامی هم دربارۀ این مجموعه بگوییم که در ۱۰۷مین زادروزِ احسان طبری انتشار مییابد:
پساز گردآوری و انتشارِ مجموعۀ اشعارِ پراکندۀ طبری، گفتوُگویش با کسرایی و نامههایش به ژاله اصفهانی، اینک چهارمین مجموعه از این دست در پیشِ روُی شماست. بخشِ نخست حاوی ۱۳مقدّمه یا پیشگُفتارهایی است که احسان طبری بر آثارِ منتشرشدۀ دیگران نگاشته و مقدّمههای انبوهِ آثارِ خودش را در بر نمیگیرد.
بخشِ دوّم دربرگیرندۀ مجموعۀ ۷۴ نقدِ ادبی و هنری، معرّفی و بررسی و تقریظهایی بر آثار دیگران به قلمِ طبری است که طیِّ سالهای ۱۳۲۲ تا ۱۳۶۱ قلمی کرده و در نشریات و مجلّاتی چون “نامۀ ماهانۀ مردم“، “دنیا“، “پیکار“، “چیستا“، ” فصلنامههای شورای نویسندگان و هنرمندان ایران“، “مجموعۀ مقالاتِ فلسفی و اجتماعی“ و غیره، با نامِ واقعی یا مُستعار مُنتشرشدهاند. در چینشِ مطالب این بخش، ترتیبِ جنبههای ادبی، هنری، تاریخی، سیاسی، فلسفیِ نقدوُبررسیها تا پرداختن به برخی دبستانهای “جامعهشناسیبورژوایی” بهطورِ نسبی رعایت شده است. بخشِ سوّم و پایانی این مجموعه نیز به بررسی برخی آثارِ کلاسیکِ مارکسیسم اختصاص یافته است.
محتویاتِ این مجموعه (که خود درسنامهای است برای فراگیری شیوۀ مقدّمهنویسی، اسلوبِ نقدوُبررسی آثارِ ادبی-هنری و روشِ معرّفی و تقریظِ آثار دیگران)؛ در حدِّ دسترسی به منابع ذکرشدۀ موجود گردآوری، تایپ و ویرایش شده و اُمید است موردِ استفادۀ علاقهمندان قرارگیرد و نسبت به خطاها و کاستیهای احتمالی این تلاشِ جمعی با دیدۀ اغماض نگریسته شود. عنوانِ این مجموعه (Ad astra per aspera ) نیز برگرفته از متن نقدِ خواندنی طبری در بخشِ دوّمِِ این مجموعه است با عنوانِ “آرمانِ اجتماعی سَراب نیست“.
علاوه بر تاکیدهای طبری به صورت عباراتِ زیرخطّدار یا واژگانِ برجسته، ویراستارِ فضولِ مجموعه نیز تاکیداتی را اعمال نموده یا در داخلِ دومیله گذاشته که با مراجعه به سرچشمۀ ذکرشده در زیر هر مطلب، با کمی دشواری قابلِ تشخیص و تفکیک است.
این تلاشِ جمعی ولو ناچیز، اَدای دِینیاست دیگر براین سلحشورِ عرصۀ نبردِ فرهنگی که زندگی را بارورکرد، در تمامِ طولِ عمرِ خود گامی عَبَث برنداشت و آفرید و آفرید…
یادش گرامی و راهاش پُرفروغ و پُررهرو باد!
گردآورندگانِ مجموعه
اُمید سحر، هاتف رحمانی، بهروز مطلّبزاده
بهمن ۱۴۰۲
مانند هر متفکر دیگر کارنامۀ طبری و همچنین افکار او مجموعه ای از سپیدی ها و سیاهی هاست و بهتر است به جای کلی گویی و به هم آمیختن بی دلیل نکات مثبت و منفی با نگاهی واقع گرایانه به شخصیت طبری بنگریم. تصور میکنم ۳۵ سال پس از درگذشت وی نیازی به زنده باد و مرده باد گفتن نباشد. اکنون نسل جوان به بازخوانی افکار و تعمق در تجربیات نسلهای پیشین نیاز دارد و بدون شک بازانتشار این متون کار ارزنده ایست که باید مورد تقدیر قرار بگیرد. صد البته که «آنکس که غربال در دست دارد از پی کاروان می رسد».
اتفاقا آنچه در ایران میبینیم سرمایه داری وحشی و خصوصی سازی های بیرویه است،از تحصیل و بهداشت بگیر تا نفت و گاز و انرژی،اتفاقا نسخه نجات ایران،سرمایه داری دولتی است، برای کشورهای جهان سوم نمیتوان همان نسخه غربی لیبرال و تجارت آزاد رو بکار بست،این فجایع اقتصادی ایران از همین نسخه غربی هست اتفاقا دیگه دولت اینقدر سبک شده که عملا چیزی دستش نیست جز قرض.همه ثروت ملی رو چوب حراج زده داده دست خصوصی یا خصولتی یا هر دزد دیگه ای، هر چی هست دیگه اقتصاد دولتی نیست.تجارت خصوصیه
طبری افتخار ایران است
طبری نمادی از تعمیق تحمیق , استالینیسم و سرمایه داری دولتی قرن بیستمی است او چیزی برای گفتن ندارد حتی تجربیات او هم پر از شکستهای پی در پی ناشی از خط مشی غلط اوست
کسی با کوچک کردن دیگران بزرگ نمیشود به مصداق سخنِ سعدی که فرمود:
بزرگش نخوانند اهلِ خِرَد
که نامِ بزرگان به زشتی بَرَد.