جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

انتخابات اخیر و چشم‌انداز آینده – هوشنگ کوبان

رژیم‌های اقتدارگرا  سه ویژگی  شاخص دارند: (۱) یک مرکز قدرت مونیستی، (۲) یک ایدئولوژی و (۳) بسیج هواداران.

این حاکمیت‌ها با تکیه بر این ویژگی‌ها  چندین راه‌کار برای تداوم بقای خود در پیش می‌گیرند. یکی سیاسی‌سازیِ افراطیِ میان هواداران نظام است، و یکی هم، توأمان، سیاست‌زدایی -در بُعدی وسیع‌تر- از اقشار و لایه‌های جامعه است. در نگاه اول به نظر می‌رسد این دو شیوه در تناقض با یکدیگر باشند، اما نیک که بنگریم درمی‌یابیم متمم یکدیگرند. 

هدف از سیاسی‌سازیِ افراطی در رژیم‌های اقتدارگرا بسیجِ هرچه بیشترِ توده‌های هوادار است. می‌کوشند تا هم قلب و هم ذهن این توده را به دست بیاورند. باید باور مشروعیتِ خود را در اذهان آنان به طور مرتب لااقل در هر دوره‌ی انتخاباتی تثبیت و تقویت کنند. از همین رو  خود را مجبور می‌بینند که تمام این مشروعیت را بر پایه‌ی یک ایدئولوژی بنا کنند. 

راه مشروعیت‌بخشی به رژیم از راه مشروعیت‌بخشی به ایدئولوژی می‌گذرد. گفته می‌شود که اصلْ همین ایدئولوژی است، و خود پشت این ایدئولوژی سنگر می‌گیرند. چنین است که مشروعیت‌بخشی تبدیل می‌شود به قداست‌بخشی به ایدئولوژی که خود مجاز مرسل حاکمیت است، و هر دو(ایدئولوژی و حاکمیتِ مونیستی) در یک اصطلاحِ دیگر یک‌جا جمع می‌شوند: «نظام». 

همزمان به خاطر حفظ قداست نظام استفاده از تدابیر سرکوب نرم و سرکوب سخت توجیه می‌شود. مردم به این ترتیب به دو بخش عمده تقسیم می‌شوند: بیعت‌کنندگان و  سرپیچی‌کنندگان. لازم است که در درجه‌ی اول بیعت‌کنندگان را مرتب در «صحنه» نگه‌دارند و به حدّ افراطی سیاست‌زده‌شان کنند. القا می‌شود که بقای بیعت‌کنندگان در گرو بقای نظام است. هر دوره‌ی انتخابات، چه مجلس، چه ریاست‌جمهوری، بهترین فرصت برای اعلامِ ضرورت  این «وحدت» و هم‌سرنوشتی است.

از طرف دیگر، در برابر رژیم سه نیروی مزاحم وجود دارد: (۱) اکثریت ناراضی( که نارضایتی را باید از مخالفت فرق گذاشت)، (۲) مخالفان( گروه‌های متشتّت اپوزیسیون) و (۳) رقبای قدرت(از اصلاح‌طلبان گرفته تا میانه‌روها و تمام آن طیفی که امروز بیرون حلقه‌ی میلیتاریستیِ رژیم مانده‌اند.) 

یکی از اهداف انتخابات رویارویی با دو بخش اول و سوم از سه بخش مذکور است. برای رسیدن به وحدت در هسته و حذف هرگونه احتمال پارازیت یا مخالفت جناحی در هر انتخابات بخش سوم رفته رفته پُرجمعیت‌تر می‌شود، اما تمام این کارناوال انتخاباتی هدف مهم‌تری نیز پیشِ روی خود دارد: و آن سیاست‌زدایی از بخش کثیر نخست است. حاکمیت اقتدارگرا تمام کوشش خود را می‌کند تا شهروندان از مشارکت سیاسی منصرف شوند، و حداکثر همین عدم مشارکت در امر سیاسی را کاری سیاسی و در مخالفت با روند امور تلقی کنند. اعتماد به نفس‌شان به حدّی زیاد است که حتی چند نفر از گردانندگان خیمه‌شب‌بازیِ انتخابات این را  به صراحت بر زبان نیز آوردند. گفته شد که برای ما همان بهتر که فقط خودی‌ها در انتخابات شرکت کنند. اکثریت جامعه به مسائل خود، تدارکات چهارشنبه‌سوری و شب عید مشغول باشند و ما آنجا باز هم از حربه‌ی سرکوب نرم خود علیه‌شان استفاده کنیم تا موفقیت خود در انجام آن کارها را در دل جشن بگیرند، و بعد آن را تکمیل کنیم با سرکوب سخت در مورد آن اقلیتِ نیروی دوم که «مورد» دارند ، و به این ترتیب تداوم رژیم را تضمین کنیم.

در این میان، از آنجا که راه هر گونه تغییر و حتی اصلاحات به طور کلی بسته است، لذا به طور دوره‌ای، هر از چند باری، که این اواخر نسبت به دهه‌ی پیش تواترش بیشتر شده است، بر این اصرار دارند که چو بیاندازیم که عمر رهبر رو به پایان است، و مسئله‌ی جانشینی را به صورت یک معضل پیچیده و حل‌نشدنی ارایه کنیم تا این امید در دل آن اکثریت جوانه زند که با آمدن «آن روز مبادا» رژیم خود به خود از درون رو به فروپاشی خواهد نهاد. پس شما فقط کافی است چند صباحی دیگر صبر کنید. تمام سیاه‌بازی مجلس خبرگان برای ایجاد چنین حال‌وهوایی در جامعه است.

حال آنکه نه رهبرشان هوای رفتن دارد و نه معضلی پیچیده برای کارگزاران حاکمیت در مسئله‌ی جانشینی وجود دارد. سلامت بدنی و فعالیت قوای ذهنی «رهبر» بر هرکسی که کمی از فیزیولوژی تن و مغز انسان باخبر است، روشن است.

رژیم ایران تاکنون به این میزان که امروز ثبات دارد،  ثبات نداشته است و تمام شاخص‌های اقتصادی نشان‌گر ثروت هنگفتی است که در اختیار دارد. جمهوری اسلامی امروز جز تهران، سه پایتخت دیگر جهان (بیروت، دمشق، بغداد) را تحت مدیریت خود دارد، و نشانه‌ای از ضعف در ساختارش به چشم نمی‌خورد. 

جنگ غزه یک بار دیگر نشان داد که مسئله‌ی بقای رژیم مهم‌تر از هر چیز دیگر برای حاکمیت است، و اصول ایدئولوژیکش قابلیت نرمش بسیار زیادی دارد آن‌قدر که صد و هشتاد درجه بتواند چرخ بزند. 

از همین روست که دیر یا زود رژیم مسئله‌ی حجاب اجباری را مرحله به مرحله حل خواهد کرد تا از جمع کثیر ناراضیان یارگیری کند، به‌خصوص که در کشور همسایه و رقیبْ عربستان سعودی این مسئله به سرعت در حال حل شدن است و حتی بناست به زودی با دختر شایسته‌شان در مراسم مسابقات جهانی دختر شایسته شرکت کنند. 

یارگیری از سمت روبه‌رو همیشه یکی از تاکتیک‌های حاکمیت‌های اقتدارگرا برای ایجاد محبوبیت‌های بیشتر بین مردم بوده است. دعوت شبانه‌روزی و لابی‌گری‌های مربوطه برای کشاندن هنرمندان و خوانندگان مورد علاقه‌ی مردم از لوس‌آنجلس به داخل را در همین راستا می‌توان ارزیابی کرد. همین رویکرد نشان می‌دهد اتاق‌های فکری رژیم متوجه این نکته شده‌اند که نمی‌توانند  الالابد با سیاست سرکوبِ سخت ثبات خود را تضمین کنند، چرا که راهبرد سرکوب سخت در علم سیاست خود یکی از نشانه‌های عدم ثبات است.

آنان پی برده‌اند  که اگر می‌خواهند حاکمیت خود را از طریق عملکرد اقتصادی یا اجتماعی در دستورالعمل ثبات خود مشروعیت بخشند،  پس باید  سرکوب سخت را مهار کنند. استفاده از سرکوب سخت نتیجه‌ی معکوس خواهد داشت. هدف قرار دادنِ مخالفان از طریق نقض حقوق انسانی (قتل، شکنجه، ناپدید شدن، یا زندان سیاسی) از یک سو و  تلاش برای جلب طرفداران در میان شهروندان عادی از سوی دیگر مکمل یکدیگر نیستند. 

 عربستان سعودی مدتی است از این مسیر روگردان شده و راه سیاست از طریق سرکوب نرم   را برگزیده است و به احتمال زیاد اتاق‌های فکری رژیم ایران هم راهبرد آنان را زیر نظر دارند تا اگر  آنجا موفقیت‌هایی کسب شد، در ایران نیز به آزمایش بگذارند. سرکوب نرم به‌عنوان لولای بین مسیرهای سیاسی‌سازیِ افراطی و سیاست‌زدایی عمل می‌کند. در واقع در هر دو مسیر وجود دارد. سرکوب نرم یا همراه با سرکوب سخت و مشروعیت آرمانی عمل می‌کند تا هسته‌ی اصلی مسیر سیاسی‌سازی افراطی  را تشکیل دهد، یا در پیوند با مشروعیت بخشیدن به کارکرد حاکمیت عمل می‌کند و سرکوب سخت را رد می‌کند تا مردم را منفعل، راضی و بی‌تفاوت نگه دارد. مردم پس از آن درگیر سیاست نمی‌شوند و در عوض از نظر اجتماعی-اقتصادی سازگار هستند، و این  در حالی است که امکانات مشارکت سیاسی-اجتماعی آنها محدود می‌شود. به نظر می‌رسد همین، دیر یا زود مسیر آینده‌ی جمهوری اسلامی باشد: یک حکومت اسلامی با بارقه‌هایی از نرمش‌های اجتماعی-اقتصادی هرچند هرگز به آن اعتراف نکند. 

چه کاری از دست ما مخالفان ساخته است؟ جز روشنگری و افشای سیاست‌های رژیم در شرایط کنونی کار دیگری از کسی ساخته نیست. اصرار بر تشکل‌یابی و سازمان‌دهی فقط در حدّ اصرار باقی می‌ماند زیرا امکان عملی چنین چیزی اگر واقع‌بینانه بنگریم، امروز در شرایط سرکوبِ حداکثری وجود ندارد. از طرف دیگر، این‌که در آینده‌ی نزدیک یا دور سیاست جهانی در منطقه با توجه به جنگ غزه و اوکراین یا با نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده چگونه رقم خواهد خورد، نقاط قوتی برای پیشبرد تحلیل‌های عمیق‌تر و پیش‌بینی‌های خردورزانه تشکیل نمی‌دهد  و همهْ راه به گمانه‌زنی می‌برد. مبارزات صنفی کارگران و معلمان و زحمت‌کشان در محدوده‌ی خود تحت نظارت حاکمیت ادامه می‌یابد و با حرکت یک قدم پیش یک قدم پس جای زیادی برای امید راستین نمی‌گذارد.  باقی می‌ماند نوشتن و خواندن… که گاهی شبیه پلاتفرمِ سیرک و نظاره‌گرانش بر گرد آن است.

https://akhbar-rooz.com/?p=236124 لينک کوتاه

3 2 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x