جورجینا آلفونسو گونزالس، متولد ۱۹۶۶، مدیر مؤسسه فلسفه است که به وزارت تحقیقات کوبا تعلق دارد. تحت رهبری او، این مؤسسه به فعالیتهای آموزشی سیاسی در محلات شهری پرداخته و به یک نقطه اتصال مهم برای بحثهای فمینیستی، پستکلونیال و مارکسیسم نقادانه تبدیل شده است. علاوه بر این، این مؤسسه نقش مهمی در اصلاحات سیاسی اخیر، مانند بحثهای قانون اساسی و قانون به رسمیت شناختن شراکتهای همجنسگرایانه داشته است. آلفونسو عضو پایهای حزب کمونیست کوبا (PCC) است. گفتگو با او توسط تانیا روکمن و رائول زلیک انجام شده و در Neus Deutchland منتشر شده است.
وضعیت عرضه در کوبا فاجعهبار است، نیم میلیون نفر از سال ۲۰۲۱ مهاجرت کردهاند. چه چیزی پشت بحران اقتصادی قرار دارد؟
من ادعا میکنم بحران اقتصادی مسئلهای صرفاً کوبایی نیست. مدل توسعهی سرمایه داری زندگی را زیر سوال میبرد. این موضوع را در آمریکای لاتین و سراسر جهان میبینیم. کوبا تلاش کرده است یک جایگزین اجتماعی و انسانمحور را توسعه دهد و بدین ترتیب برتری آمریکا را به چالش بکشد. تلاش ها برای نابود کردن ما از سال ۱۹۶۱ ادامه داشته است. باید این نکته را به خاطر داشته باشیم: هر جایگزینی برای نظام اقتصادی حاکم با چنین واکنشی مواجه میشد.
کوبا پس از فروپاشی اردوگاه سوسیالیستی برای بقا مبارزه کرده است. در سال ۲۰۱۱ مدل اقتصادی خود را بهروزرسانی کردیم. بحث درباره اصلاحات با مشارکت گسترده اجتماعی انجام شد و توافق گستردهای وجود داشت. با این حال، در سال ۲۰۱۶ تنها ۲۰ درصد از خواستهها محقق شده بود. این امر ناامیدی شدیدی ایجاد کرد، بهویژه در میان جوانترها. با شیوع همهگیری، اقتصاد کاملاً فرو پاشید.
دو نسل داریم که بدتر از والدین خود زندگی میکنند. در چنین شرایطی، بسیار دشوار است که یک پروژه اجتماعی معتبر را تدوین کنیم. نتیجه آن است که افراد مسئولیت کمتری می پذیرند. به کار خود دلبستگی نشان نمی دهند، کارهای غیرقانونی انجام میدهند، کالاها را از کارخانهها میبرند. به این ترتیب، تولید همواره کمکارآمدتر و وضعیت عرضه بدتر میشود.
بسیاری از مردم کوبا میگویند ساختارهای سیاسی کهنه شده و باید تغییر کنند. اما آیا سیستم سوسیالیستی از درون قابل ترمیم است؟ فمینیسم سیاسی در این زمینه چه نقشی ایفا می کند؟
در دهه گذشته، نسل تاریخی رهبری سیاسی را به جوانترها واگذار کرد. در سال ۲۰۱۹، پس از بحث گسترده اجتماعی، قانون اساسی جدیدی تصویب شد که امکانات بسیار بیشتری را برای گسترش حقوق در جامعه فراهم میکرد. در سال ۲۰۲۲، قانون خانوادهای تصویب شد که به عنوان یکی از پیشروترین قوانین خانواده و تولیدمثل در جهان شناخته میشود. در این راه، ما مقاومت بخشهای محافظهکار جامعه کوبا را پشت سر گذاشتیم – و منظورم دولت نیست.
بنابراین، مؤسسات کوبایی قابل تغییر هستند. و قانون جدید خانواده نیز نشان میدهد که جنبش فمینیستی در کوبا وجود دارد. خواستهها برای برابری کامل ازدواجهای همجنسگرایانه ابتدا بیرون از مؤسسات [دولتی] مطرح شد.
شما در یک سخنرانی اشاره کردید دیگر از سوسیالیسم صحبت نمیکنید، زیرا این اصطلاح برای جوانترهای کوبایی به یک عبارت توخالی تبدیل شده است. به جای آن، از واژه آزادی استفاده میکنید.
خوزه مارتی زمانی گفته بود وحدت زمانی به وجود میآید که اهداف مشترکی وجود داشته باشند. واژه سوسیالیسم دیگر متحدکننده نیست. تجربه بسیاری از جوانان با ناامیدی و از دست دادن اعتبار آن همراه است. اگر اما درباره تغییر مشترک صحبت کنیم، آنها به خوبی متوجه میشوند که منظور چیست. ما انسانها به دنبال خوشبختی هستیم. مبارزه ضد سرمایهداری بر این هدف استوار است و این معیار بسیار مهمتر از خود واژه است. پیششرط این خوشبختی این است که این دنیا را که ما را به سمت خودکشی جمعی سوق میدهد، تغییر دهیم.
لحظه تعیینکننده در سنت مارکسیستی برای من مفهوم آزادی است. مارکسیسم نقادانه از فرد شروع میشود که میتواند خود را آزاد کند. سوالاتی که باید پرسیده شوند عبارتند از: آزادی از چه؟ توسط چه کسی؟ به خاطر چه؟ سوسیالیسم یک پروژه تکمیل شده و بسته بود. در این پروژه مشخص بود تناقضات اجتماعی و اهداف چه هستند. اما این نظریه به طور کامل فرو پاشید. به همین دلیل، ما به یک نقطه شروع جدید نیاز داریم. انسانها باید احساس کنند میتوانند آینده خود را خود بسازند و این آینده از امروز شروع میشود. ما در کارگاههایمان بسیار در مورد نبردهای آزادیبخش صحبت میکنیم. نبردهای بزرگ گذشته بر اساس یک مدل مشخص انجام نشدند، اما در برابر ستمهایی که متحمل شده بودند، مقاومت کردند. تجربیات کوچک منجر به تغییرات بزرگ میشوند.
در نظریه بود که در سوسیالیسم همزمان پدرسالاری هم از بین می رود. این ظاهراً اتفاق نیفتاده است. آیا انقلاب کوبا به اندازه کافی فمینیستی نبود؟
من لزوماً با این نظر موافق نیستم. انقلاب در کوبا، انقلابی توسط زنان و جوانان بود. تعداد زیادی گروه زنان وجود داشت که به فدراسیون زنان پیوستند. این سازمان خود را فمینیستی نمینامید، اما به دنبال آزادی جامع میگشت و همچنین با دولت کوبا درگیریهایی داشت. علاوه بر این، آنها ارتباطات نزدیکی با جنبشهای فمینیستی بینالمللی داشتند. مهمترین فمینیستهای زمان خود، مانند آنجلا دیویس، در آن زمان در کوبا بودند.
در کوبا، تغییراتی اعمال شد که جنبش فمینیستی در جاهای دیگر هنوز برای این تغییرات مبارزه میکند – سلامت جنسی و تولیدمثل، آموزش، اجتماعی کردن کارهایی که زنان معمولاً در خانه انجام میدهند. تمام اینها توسط دولت کوبا به عنوان سیاست دولتی اجرا شدند. بنابراین، انقلاب کوبا قطعاً دارای ماهیت ضد پدرسالارانه و فمینیستی بود.
دوست داشته باشیم یا نه، آینده کوبا به این موضوع بستگی دارد که آیا تولید بیشتر و بهتری صورت میگیرد یا نه. مشکل در کشاورزی بیش از پیش مشهود است. همه جا زمینهای زراعی به حال خود رها شدهاند. با بازگشت به ابتکارات خصوصی، دینامیک اقتصادی در حال رشد است. اما آیا این امر به طور اجتنابناپذیری به بازگشت سرمایه داری منجر نمیشود؟
هنگامی که اردوگاه سوسیالیستی فروپاشید، یکی از جملاتی که زیاد شنیده میشد این بود که سوسیالیسم به دلیل جمع گرایی افراطی شکست خورده است و فضای کافی برای فردیت در آن وجود نداشته است. من فکر میکنم این درست است. ما باید بین فردیت و فردگرایی تفاوت قائل شویم. علاوه بر این، ما باید درک کنیم که پایان دادن به سرمایه یک مقصد نیست. نقطهای وجود ندارد که در آن سرمایه داری پایان یافته و سوسیالیسم برپا شده باشد. سوسیالیسم دوران گذار است، جایی که منطقهای [الویت های] سرمایه داری کنار گذاشته می شوند. و همچنین باید در ذهنیت ما هم آن منطق ها کنار گذاشته شوند، زیرا تصورات و نیازهای ما تحت تأثیر مدرنیته سرمایه داری شکل گرفتهاند.
سوالاتی که ما باید به آنها پاسخ دهیم اینها هستند: اقتصادی که زندگی در مرکز آن قرار دارد چگونه میتواند باشد؟ سیاستی که در آن قدرت تقسیم میشود چطور؟ فرهنگ صلحآمیز و مبتنی بر همکاری ِ بدون نژادپرستی و تبعیض چگونه است؟ رابطهای هماهنگ با طبیعت چه شکلی دارد؟ آینده زندگی در جامعه شکل می گیرد. ما انسانها نمیتوانیم بیرون از جامعه زندگی کنیم. ما به داراییهای مشترک و اهداف مشترک نیاز داریم. و برای این، ما به اجتماعی کردن زندگی و فرایندهای تولید نیاز داریم. اگر آنها را خصوصی سازی کنیم، دیگر زندگی اجتماعی وجود نخواهد داشت.
پس بازگشت به بازار مشکل است؟
اینقدرها هم ساده نیست. در جنبههای مختلف، پسرفتهایی وجود دارد. فضاهای مهم همبستگی از دست رفتهاند. اما از طرف دیگر، بسیاری از ارزشها همچنان پابرجا هستند: اینکه مردم با یکدیگر رقابت نمیکنند، بلکه یکدیگر را حمایت میکنند؛ اینکه محور منافع شخصی نیست، بلکه همکاری است. نکته این است که بسیاری از کارآفرینان کوچک از این اصول سوسیالیستی دفاع میکنند، در حالی که در عوض، شرکتهای دولتی وجود دارند که در آنها مدیر مانند یک دیکتاتور رفتار میکند و زنان را مورد آزار جنسی قرار میدهد. یک شرکت دولتی به طور خودکار سوسیالیستیتر از کسبوکارهای آزادی که با یکدیگر همکاری میکنند، نیست.
تجربه قرن بیست نشان داد که سوسیالیسم از دل سرمایه داری پیشرفته در میاد نه از مغز فیدل کاسترو و استالین و مائو و و کیم ها و دیگران .آنها اگر خیلی زرنگ و سوسیالیست باشند میتوانند در بستر سرمایه داری زیرساختهای لازم برای سوسیالسم را مهیا کنند در غیر اینصورت سوسیالیسم به احتمال زیاد ابتدا در کشورهای پیشرفته ژاپن، اروپا و آمریکا و چین و کره جنوبی و امثال اینها بوجود میاد .
احزاب کمونیست قرن بیستمی بی جهت بودجه و انرژی خود را برای برپایی سوسیالیسم قرن بیستمی هدر می دهند و بهتر است در قلعه ای مانند الموت جمع شوند و زندگی شون رو ادامه دهند و کاری به سیاست نداشته باشند.
پیش بسوی صنعت رباتیک و هوش مصنوعی و کوانتوم برای مهیا کردن زیرساختهای سوسیالیستی .
بحران کوبا فقط با یک انقلاب سوسیالیستی و انحلال حزب دولت و تمام نهادهای موجود این نظام انحطاطی بنام سوسیالیسم است خود این خانم نمی داند سوسیالیسم یعنی چه به همین دلیل قادر به درک فروملی برای نجات کوبا هم نیست .
“من ادعا میکنم بحران اقتصادی مسئلهای صرفاً کوبایی نیست” مگر این ماهیت سرمایه داری نیست که بحران زاست و قرار بود سوسیالیسم با از بین بردن مالکیت خصوصی بر ابزار تولید اقتصاد را شکوفا و بدون بحران نماید؟ “کوبا تلاش کرده است یک جایگزین اجتماعی و انسانمحور را توسعه دهد و بدین ترتیب برتری آمریکا را به چالش بکشد.” و این جایگزین اجتماعی و انسان محور را قربانی چالش با آمریکا کند. “دو نسل داریم که بدتر از والدین خود زندگی میکنند.”این چگونه سوسیالیسمی ست که همان نتیجه جمهوری اسلامی را برای دو نسل به ارمغان آورده؟ “کارهای غیرقانونی انجام میدهند، کالاها را از کارخانهها میبرند. به این ترتیب، تولید همواره کمکارآمدتر و وضعیت عرضه بدتر میشود.” این هم از انقلابی ترین طبقه و شورا هایش در کارخانه ها. “واژه سوسیالیسم دیگر متحدکننده نیست. تجربه بسیاری از جوانان با ناامیدی و از دست دادن اعتبار آن همراه است. ” واقعا چرا؟ بدون پاسخ به این چرا نمیتوان به سوسیالیسم واقعی و دمکراتیک دست یافت ؟
محمدرضا شاه با کودتای آمریکائی ۲۸ مرداد ۳۲ دستاوردهای «ابتدائی» جنبش مشروطه را «لوله» کرد تا نفت را با قانون کنسرسیوم برای اربابان خود پمپ کند. با وجود ۷ میلیون بشکه تولید نفت در روز و خیانت به تحریم نفتی اعراب علیه اسرائیل و حامیانش ۱۹۷۳ با فروش نفت به بحران ۵۵ رسید .خیال می کرد که با «ورق »بالا بردن قیمت نفت می تواند در سیاست «قمار بازی» کند و بلندپروازی های خود را نمایش دهد. موجب بحران جهانی سوخت شد. کارشناسان سازمان برنامه هشدار داده آن وضع دوام نمی آورد و با پائین رفتن تولید و قیمت نفت ساختار اقتصادی ایران تاب نخواهد آورد و بعلاوه بخاطر توزیع نادرست در آمد های نفت ،مردم بی در آمد و کم در آمد در ایران شورش خواهندکرد.بهر صورت بحران در سرمایه داری همیشه بوده در ایران بحران شد و با دخالت همان ها که شاه را آوردند «رژیم چنچ» صورت گرفت. دیگرتولید ۷ میلیونی وجود ندارد و جمعیت ۹۰ میلیون شده معلومه فقربیداد می کنه .غرب نه مصدق را تحمل کرد نه شاه را،می خواستید با کوبا دوست باشد؟
جورجینا دارد با زبان بیزبانی آب پاکی را روی ست سوسیالیسم کوبایی میریزد. اصطلاحاتی از قبیل “واژه سوسیالیسم دیگر متحد کننده نیست” گویای این حقیقت است. ز یک طرف میگوید “کوبا تلاش کرده است یک جایگزین اجتماعی و انسان محور را توسعه دهد و بدین ترتیب برتری آمریکا را به چالش بکشد” و از طرفی اذعان دارد “تنها ۲۰ درصد از خواستهها محقق شدهاند و این که با شیوع همهگیری اقتصاد کاملاً فروپاشید.”
عمر بزک کردن یک اقتصاد دهکدهای که متعلق به دوران ۶۰ است با فمینیسم و LGBTQ به پایان رسیده است.