تشویق به مشارکت در این «انتخابات»، شراکت در برنامهی نقشهکش اصلی خامنهای است. سود «موج آفرینی» توهم پراکنهای «روزنهگشا» چه جواب بدهد و چه ندهد، به جیب ولایت فقیه میرود و بس. دعوت به شرکت در این «انتخابات» چون هیچگونه توجیه برنامهای ندارد، فاقد هرگونه منطق سیاسی به سود جنبش دمکراتیک مردم ایران است. سردی بیش از حد «انتخابات» اخیر نظام اگر دستاورد جنبش «زن – زندگی – آزادی» بود، دعوت به گرم کردن تنور این انتخابات، پشت کردن است به آن.
این روزها، شاهد اجرای بخشهای دیگری از نمایشنامهی حکومتی «انتخابات» هستیم. از سه پردهی اول آن قبلاً گزارشگونههایی در آدرسهای زیر (*)، (**) و (***) آوردم و اکنون نوبت اشاره به دو قسمت دیگر از این مسخره است. دو پردهی اخیر، یکی به تعریف از خود کاندیداهای منصوب در مناظرات برمیگردد، و دیگری تشبث همدلانشان به انواع حیل برای «موج آفرینی» در سوق به سوی صندوق. گزارشگونهی حاضر به این دو پردهی همزمان میپردازد.
مناظره ها!
موضوع پردهی چهارم این نمایشنامه، مناظرات تلویزیونی ۶ کاندیدای گذشته از غربال شورای نگهبان است و خودنماییهای جنجالی آنان طی مراسمی که اینجا و آنجا برگزار میکنند. در این سناریوی حکومتی ۴+۱ نفر از منصوبان بر صفحهی تلویزیون، سخن در وصف «شهید رئیسی» گفتهاند و تفاوت خود با سلف خویش را در این دانستهاند که تحت عناوین «دولت خدمت» و دولت «خدمت و پیشرفت» و … میخواهند راه رفته را بهتر بروند و اعتقادات سلف کشته شده را بیشتر بجا آورند!
پزشکیان اما ضمن صلوات پشت مرده، خود را مجری «معتدلِ» «فرمایشات آقا» معرفی کرده و با گفتن اینکه مشکلات تاکنونی ناشی از اجرای بد منویات «مقام رهبری» بوده، آب پاکی روی دست «روزنهگشا»یان ریخته است! وی از همان دقایق نخست تایید صلاحیت، خود را مدیون خامنهای شناساند و با نهج البلاغه خوانی مکرر و ذکر وصایای امام علی به حکام برگمارده در شامات، رسالت خویش را پایبندی به سیاستهای کلان سید علی خامنهای اعلام داشت و خط قرمزش را هم همین دانست!
از دو مناظرۀ اول و دوم خلاصههایی را خواندهام، مناظرۀ سوم را ولی لازم دیدم ببینم چون آزمونگهی بی گریز برای متعلقین به جمهوری اسلامی در موضوع زنان بود! مناظرۀ چهارم گویا به سیاست خارجی مربوط بود که همگی اقرار دارند ملک طلق «آقا» و «میدان» است و رئیس جمهور فقط مجری آن، و مناظرۀ پنجم هم مانند دو مناظرهی اول و دوم مختص موضوع اقتصاد و نوع دولت داری، که جملگی نشان دادند جز تداوم وضعیت فلاکتبار کنونی چیزی در چنته برای عرضهکرد ندارند.
مناظرهی سوم اما در واقع مصاف جمعی هر ۶ کاندیدا بود به نمایندگی از «ارزشهای دینی» جمهوری اسلامی در برابر حقوق اولیهی زنان کشور در موضوع آزادی انتخاب پوشش و سبک زندگی. ۵ نفر معلوم الحال از ضرورت ایستادن حکومت در برابر حجاب اجباری به عنوان فتنه علیه نظام دفاع کردند و پزشکیان ظاهراً «مجهول الحال» ترجیح داد بگوید: حجاب اصل است و راه حل آن نیز، تربیت دختر از کودکی مانند دختران محجبهی خودش! حجاب باید رعایت شود منتهی چماق چندان جواب نمیدهد!
نمایش انتخاباتی نظام به ویژه در پردهی مناظراتی منصوبهایش از تندرو تا معتدل، سیمای نظام علیه جنبش «زن – زندگی – آزادی» را به تماشا گذاشت! جنبش چونان خیزش سترگ مدنی متداوم و یک انقلاب فرهنگی ماندگار، مناظرات اما نماد «از کوزه همان برون تراود که در اوست»! مهسا، نشانهی امروز جوشان ایران و دومی زوال نظامی که عمرش به سرکوب شهروندان بند است! مناظره، معرف تمام و کمال نظام در برابر «زن – زندگی – آزادی» بود و ۶ تن منصوب با صداهایی مختلف، پژواک آن!
«موج آفرینان»!
همانگونه که خود کاندیداها هم معترفند از چند مناظرهی منصوبین هیچ آبی برای ترغیب مشارکت در انتخابات گرم نشده است. وظیفۀ جبران این کسری را، «موج آفرینان»ی بر عهده گرفتهاند که باز بوی کباب «اصلاحات» شنیدهاند. راه افتادهاند تا مضحکهای را رونق دهند که خامنهای راه انداخته است. سراغ هرکسی میروند بلکه قانع به شرکت در انتخابات شود. از هیچ شگردی هم نمیگذرند: از پخش مصادرهجویانهی ترانه – سرود «برای…» شروین در ستادهای تبلیغاتی تا «همراه شو» اوان انقلاب!
به نام جامعه ولی به کام نظام عمل میکنند. در صدد پرکردن شکاف بین جمهوری اسلامی و جامعه هستند. شکافی که، از هر منفذ آن خون میچکد و فریاد رنج برمیآید و دل به درد میآورد. به گمان خود میخواهند روندی را که در اصل محصول هستیسوزیهای همین حکومت در هر عرصه و حاصل تجربهی تلخ و سنگین مردمان است، به سود نظام سمت دهند. بازیگر نمایشی هستند راه انداختهشده بمنظور پوشاندن تبهکاریهای نظام. عصای دست راس نظاماند در فروش این کالا به جامعه!
اینان دست و پا زدنهای خود را «سیاستورزی» مینامند و عدم شرکت در «انتخابات» را سوزاندن رای شهروندی در بزنگاه و فرصتی که «رهبر» اعطا فرموده است! حتی برخیشان مدعی شدهاند که شرکت در این «انتخابات» و رای به پزشکیان، ادامهی «زن – زندگی – آزادی» است! با خودفریبی و دگرفریبی عقربهی زمان را عقب میکشند تا جامعه را در دههی ۷۰ و ۸۸ و اوایل دههی ۹۰ قرار دهند. حال آنکه امروز امتناع از رای، ادامهی متعالی آن برآمدهاست! حرمت به رای شهروند هم همین.
اگر در دههی ۷۰ مردمان ناراضی از جمهوری اسلامی با مداخلهجویی هشیارانه خواستند این نظام را در ترازوی اصلاحطلبی بیازمایند و از آن سنگ محکی بسازند برای ادامهی راه و اگر بعدتر کوشیدند از شکاف در بالا برای نفس کشیدن پایین بهره برگیرند، اکنون آن را فقط از دریچهی «اصلاح طلب، اصولگرا/ دیگر تمامه ماجرا» مینگرند. این جامعه با برآمدهای اعتراضی، خیزشها و جنبشهایش به مصاف پر فراز و فرود با نظام برآمده و نه خلاف دلپروردههای «موج آفرین» به همدستی با شاطر.
اگر بر متن «نه!» نیرومند جامعه به این «انتخابات»، اینجا و آنجا هم بخشی از مردم ناراضی به هر دلیل پای صندوق بروند تا یا رای سفید و باطله در صندوق بریزند و یا حتی خوشخیالانه به کاندیدایی رای بدهند، جای شگفت نیست و نباید هم به مقابله با آنان برخاست. این بخش از مردم هنوز هم به تجربه نیازمندند و باید صبورانه به آنان وقت و فرصت داد تا بیشتر از خود بیگانگی بدرآیند. اما جریانات و افراد مدعی سیاست که بر طبل شرکت در این نمایش حکومتی میکوبند، شریک خامنهایاند.
اخیراً هم این بالماسکه راه افتاده که: اینجانب بعد تفکر بسیار و علیرغم ناراحتی از دست نظام و حتی نه امید چندان به نتیجهی کار، سرانجام به این رسیدم که رای دادن بهتر از قهر با صندوق است! شگردی که چنین فرموله شده است: در بین عقل و دلم، بالاخره به خرد گوش دادم که میگوید باید شرکت کرد! حال آنکه رهنمای رفتاری اینان نه عقل، بلکه و در اساس دارند درست ته دل خود را پاسخ میدهند. در عمق وجود اینان، بقایای عاطفه به نظام است که در سطوح متفاوت و به اشکال پیچیده عمل میکند.
این چرخشهای سیاسی از سوی پارهای از کسانی که هم ناراضی از وضع هستند و هم بی باور به افق، ویژگی معمول مقاطعی از زمان است که در آن تکلیف مصاف جامعه و حکومت در چشم انداز بلاواسطه قرار ندارد. جامعه دارد تجدید قوا برای ادامهی مبارزه میکند و حکومت اگرچه رسیده به افلاس اما هنوز قادر به فروش فریب به مرددهاست! در چنین مختصاتی گاه صدای انتقاد از سیاستها و رفتارهای نظام بالا میرود و گاه هم، همین سابقهی منتقد بودن، پشتوانهای میشود برای بزک کردن نظام!
در این چرخشها دو عنصر نقش محوری دارند. هراس از تحول اساسی در جامعه و ترساندن مردم از رفتن سوی تحول بنیادین. اولی آنان را وا میدارد تا مانوور حکومت برای خروج از انزوا را عقب نشینی معرفی کنند و پدیدایی فرصت برای مردم. مانند همین حالا که میدان دادن به پزشکیان را ظرفیت در حاکمیت برای پذیرش اصلاحات میپندارد و تبلیغ میکنند. دومی اما ترساندن مردم از «فرصت سوزی» که اگر نخواهند پشت کاندیدای «وفاق» را بگیرند، ترامپ که سرکار بیاید ایران برباد میرود!
جالب اینکه، برخیشان استدلال میآورند چون از مشی عبور از نظام خیری ندیدهاند، انتخاب اصلح را در برگشت به درون سیستم یافتهاند! بی آنکه البته توضیح دهند کی اصلاً در موضع عملی گذر از این نظام بودهاند؟! اما جالبتر اینکه از حالا هم خط و نشان میکشند که اگر ناکام شوند و یکی از دو نفر قالیباف یا جلیلی به ریاست برسد تقصیر بر گردن طیف ناهمساز با جمهوری اسلامی است که رای ندادند! این تیپ که به کنایه از عدم پاسخگویی خامنهای مینالند، خود همیشه طلبکاری بی توضیحاند!
تغییر و تعدیل موضع در سیاست مقتضی تغییر شرایط، هیچ چیز غیر طبیعی در ساحهی سیاسی به حساب نمیآید و صحبت هم ابداً از راهکاری ثابت برای همیشه نیست، اما فرار از پذیرش مسئولیت سیاسی در قبال رفتار و مواضع و تغییر رنگ دادنهای متوالی، بی اعتباری است و جای هیچ اعتمادی باقی نمیگذارد. حالا بفرمایند و پردهی پنجم از نمایش «انتخاباتی» را با «موج آفرینی» به اجرا بگذارند؛ اما از یاد مدارند که در آیندهی بسیار نزدیک و اندکی دورتر پاسخگوی انتخابشان هستند.
تشویق به مشارکت در این «انتخابات»، شراکت در برنامهی نقشهکش اصلی خامنهای است. سود «موج آفرینی» توهم پراکنهای «روزنهگشا» چه جواب بدهد و چه ندهد، به جیب ولایت فقیه میرود و بس. دعوت به شرکت در این «انتخابات» چون هیچگونه توجیه برنامهای ندارد، فاقد هرگونه منطق سیاسی به سود جنبش دمکراتیک مردم ایران است. سردی بیش از حد «انتخابات» اخیر نظام اگر دستاورد جنبش «زن – زندگی – آزادی» بود، دعوت به گرم کردن تنور این انتخابات، پشت کردن است به آن.
بهزاد کریمی ۵ تیرماه ۱۴۰۳ برابر با ۲۵ ژوئن ۲۰۲۴
(*)https://www.akhbar-rooz.com/242612/1403/03/12/
آقای کریمی ؛
عمامه ؟ نه ! نه ! نه … !
تاج ؟ ( نه) ….
کراوات ؟ صد در صد ، صد درصد !
دیگر هیچ ، هیچ، هیچ …
نگاه تنز آلود یک پایدارچی و یا همون حجتیه سابق با رهبری مصباح به این بحثها: “دم همه اتون گرم. هر چی ما به این حکومتیان میگیم مردم چه کشک اند و دمکراسی و جمهوریت و رئیس جمهور و این مزخرفات چه دوغی اند، باید بساط همه اشون رو جمع کنید، حی میگن نه خوبه باید ما هم ادای مدرن بودن در بیاریم. من واقعا از این آقای کریمی و کسانی که مانند ایشان و سلطنت طلبانِ مطلقه و بقیه که مثل ما ولایتمدارانه مطلقه صبح و شب ۴۰ ساله میگیم این غبا به تن ما مناسب نیست، تشکر میکنم، و ازتون میخواهم تا میتونند با همین دست فرمون بروید که با ما همراهید. من حتی الگوی حکومت طالبان افغانستان را که نه مجلس دارن و نه جمهوری و نه این بازیهای انرژی بر را به حکومتیان توصیه کردم که برای ما مناسب تر است، که انشا الله پس از این انتخابات اخیر و با یاری شما دوستان دیگه میخ تابوتش را میکوبیم و این مهر ننگین جمهوری رو از ناممان هم بر میداریم. اما خیال نکنین حکوممت رو همینجوری میدیم دست شماوا!! بجاش … استغفرالله.”
“انقلاب” فرهنگی ۲۶فروردین ۵۹ ازدانشگاه تبریزو تحصن حدود ۲۵۰تا ۳۰۰ دانشجویان حزب اللهی وابسته به رژیم یعنی پزشکیان ها شروع شد.
سال ۶۲ اتفاق تلخ دیگری در زندان تبریز به وقوع پیوست و آن اعدام ۵۹ نفر از جوانان شهر مهاباد بود که به تبریز منتقل و در۱۲ خرداد ۶۲ آنجا به دار آویخته شدند.خط امامی های سابق و اصلاح طلبان فعلی جلایی پور و موسوی تبریزی از عوامل مستقیم ان کشتار بودند. (پزشکیان زاده مهاباد و محصل دانشگاه تبریز است و به دو زبان سخنرانی کرد)
پورمحمدی؛ همدست رئیسی در تابستان کشی۶۷:” آمرین کسان دیگری بودند. من مامور بودم و عامل…”
بازنشستگان در شهرهای مختلف :
“مناظره چه خوب بود، اما همهش دروغ بود”
«عدالتی ندیدیم، ما دیگه رای نمی دیم»
«از بس دروغ شنیدیم، ما دیگه رای نمی دیم»
«نه صندوق، نه آراء، تحریم انتخابات»
اسماعیل بخشی همچنین نوشت: “معلم و کارگر عزیز، مزدبگیران شریف، تکرار راه چندین بار رفته خطاست، وقتی برای گرفتن حق تان تجمع اعتراضی برگزار کردید هرکدام از این افراد رئیس جمهور شود برای حل مشکلتان با اولین وزیری که تماس میگیرد وزیر اطلاعاتش است چماق همان چماق است فریب رنگش را نخورید.”
نویسنده چند سال است که از ایران دور هستند؟
نه به زبان مردم حرف میزنند و نه با خواستههای مردم آشنایی دارند.
چوب این بیگانگی را در نهایت امثال خود نویسنده خواهند خورد.
با پوزش از صراحتی که بکار بردم، مسئله شخصی نیست و باید صریح بود!
خواست مردم شرکت در این مضحکه است؟ شما در کدام کهکشان سیر میکنیم؟ یا به چه دخیل بسته اید ؟
با سپاس از این مقاله ؛ سپاس از اینکه دم خروس از زیر عبا بیرون زده « شرمندگان» ولایت مدار را برملا ساختید. مراد فرخ نگهدار و ملیحه محمدی و شرکای شرمنده از خون قربانیان جنبش ۱۴۰۱ که چه در خفا و چه در نهان قصد شرکت در این خیمه شب بازی حکومتی دارند. جا اندازی ( و یا پا اندازی) برای جناح « رفسنجانی-خاتمی» ؛ عالی جناب سرخ پوش کهدر زمان صدا رتش صدای سعیدی سیرجانی ها خاموش شد و خود نیز تاوان خوش خدمتی را پرداخت و واعظ « گفتگوی تمدن ها » که سه ماه پیش متر مردم ایستاده بود و اکنون در کنار حکومتی ها ؛ زمان آن رسیده تا با صدای بلند عدم مشروعیت این نظام را طنین اتداز کنیم. رای بی رای.
“اینان دست و پا زدنهای خود را «سیاستورزی» مینامند و عدم شرکت در «انتخابات» را سوزاندن رای شهروندی در بزنگاه و فرصتی که «رهبر» اعطا فرموده است! حتی برخیشان مدعی شدهاند که شرکت در این «انتخابات» و رای به پزشکیان، ادامهی «زن – زندگی – آزادی» است! ”
دقیقا ، شکست تلاش جدید ” رهبر” برای گامهایش در سوی تثبیت ” ولایت”
آشکار است.
در این روضه پنجم امروز، اتفاق دیگری هم افتاد. در میانه این روضه، اخبار ساعت ۱۴ شبکه خبر را اختصاص دادند به، سخنان « روضه خوان اعظم ( ولی امر مسلمین جهان) تا آخرین تلاشش را برای کشاندن مردم به سیرک انتصاباتی خوود بکند.چند ده نفر را که معلوم بود از روستا ها جمع کرده بودند، به حضور ولی فقیه بردند، و به دروغ صحبت از هزاران نفر میکردند.، خامنه ای در سخنان خود، بر دو نکته تاکید کرد: نکته اول : به کسی رای ندهید که کوچکترین زاویه ای با تظام اسلامی و ارزش های بنیادی آن دارد. نکته دوم : به کسانی که به کارشناسانی که به غرب و آمریکا چشم دارند، اعتماد نکنید. تنها نامزدها یی که در سخنان خود، به کمک گرفتن از کارشناسان خارجی هم اشاره کردند، پزشکیان بود و تا حدی هم پور محمدی. نمیدانم آیا این دو نامزد، پیام را گرفته اند یا نه. این زاکانی چقدر انسان دلسوزی برای مردم است!! غرمود که گوشت را میبریم و درب خانه به مردم تحویل میدهیم. زاکانی ما را به یاد حرف های خمینی در اوایل انقلاب سال ۵۷ می اندازد. قول طلا هم
مناظره انتخاباتی(ببخشید انتصاباتی) یا روضه سیدالشهدا؟ خودم را مجبور کردم تا این پنج روضه را ببینم و بشنوم.دریغ از یک مثقال خرد و اندیشه و راه حل علمی و عملی، در این روضه خوانی! استمرار طلبش، کلاس آموزش نهج البلاغه برگزار کرد، که خیلی از اسلام پژوهان، انتساب این نوشته به علی را تکذیب میکنند، و آن را نوشته دیگران میدانند. دکتر هسته ای(زاکانی)، دکتر حلق و بینی(قاضی زاده هاشمی)، دکتر قلب(پزشکیان) و دکتر قالیباف (لابد دکترای قالی بافی) و دکتر جلیلی( که در دور قبل نامزد بود، و مردم با شعار : مرگ بر جلیلی، بدون هیچ دلیلی، از او استقبال کردند). این دکاتر جمع شدند تا به تشخیص و درمان بیماری جامعه ایران بپردازند. حرف راست را ،یکی از اعضای هیئت مرگ، که بیش از ۴ هزار زندانی سیاسی را در سال ۶۷، روانه گورستان جمعی خاوران کرد، یعنی مصطفا پور محمدی زد. او گفت : ما هر کاری میکنیم، هیچ شور و شوقی در مردم برای شرکت در انتخلبات ایجاد نمیشود. شعار، دروغ، لاف و گزاف، قول و وعده های بی پشتوانه، ادعاهای بی پایه