سه‌شنبه ۱ آبان ۱۴۰۳
سه‌شنبه ۱ آبان ۱۴۰۳

سلام آقا!* – خسرو باقرپور


 “عاشق”، نیمی از نیمه ی جدا مانده ست
و “معشوق”، تمامِ هستی ی عاشق است.
های… آنیما! **
عاشقِ سراپا گوش!
آه… آنیموس! **
دلداده ی صمیمی و با هوش!
مَشی و مَشیانه! **
واژه هایِ فراموش؛
ای جفت های معیوب!
اسطوره هایِ مغلوب!
(البته به طعنه می گویم!)
افشایِ هرچه دغل در کارِ آدم است!

می بینید؟!
چه ارزان و ساده؛
اشگ هایِ “عاشقانه” ی اشعارِ شاعران؛
اندوهِ هوشیارِ حماسه ها؛
و آبرویِ هرچه قصه ی خوبِ خُدا؛
بر باد می رود؟

می بینید؟!
“عاشق”؛
(این کهنه حُقّه باز!)
معشوقِ تازه ی این آخر-هفته را؛
از چشمِ دلبرکانِ دیگر وُ؛
از دیده ی شما؛
پنهان می کند؟

می بینید آیا؟
“عاشق”؛
(این دُزد با چراغ!)
معشوقٍ ساده را؛
این یارِ چند ساعته را:
فردای بوسه ها؛
از یاد می برد؟
و از آغوشی به آغوشی دیگر می رود؟

و می بینید آیا؟
“معشوقه”؛
(دردا و حیرتا!)
عاشقِ دَغَلِ پُر فریب را؛
یا درد و اشگ و آه؛
“آقا!”، “شما!”؛
خطاب می کند؟

هان! ای عاشقانِ زمینی!
دلدادگانِ صمیمی؛
اشگِ مرا؛
چکیده بر:
مریم هایِ پر پر؛
بر گورِ عاشقی بگذارید.

اِسِن تیرماه ۱٣۹۴

*عنوانِ شعر را از یکی از دفاتر شعرِ کبری امین سعیدی (شهرزاد) ، سینماگر، شاعر و از دلاورانِ فضیلتِ زنانه وام گرفته ام. او دو دفتر شعر با عناوینِ “سلام آقا” و “با تشنگی پیر می شویم” دارد. این شعر را پیشکش می کنم به:
شهرزادِ آزاد/ که هرگز/ تن به خِفّتِ پنهان شدن نداد.

** در ادیان سامی آدم و حوا نماد آفرینش بشرند. در میتولوژی ی ایرانی مشی و مشیانه هر دو ریشه‌ی یک گیاه ریواس بودند که این ریشه چون رویید و از زمین بیرون آمد به دو ساقه‌ی همانند تقسیم گردید. پس، یکی نماد مرد (مشی ) و دیگری نماد زن (مشیانه) شد. در میتولوژی ی یونانی، روان زنانه را آنیما (Anima ) و روان مردانه را آنیموس (Animus ) خوانده اند. “کارل گوستاو یونگ” روانشناس و متفکر سویسی، که همردیف زیگموند فروید از پایوران علم نوین روانشناسی است، آنیما و آنیموس را از مهم‌ترین آرکِ تایپ‌ها در تکامل شخصیت می‌داند و می‌گوید: در نهایت، انسانی به کمال انسانیتِ خود می‌رسد که آنیما وآنیموس در او به وحدت و یگانگی کامل برسند. یونگ، یکی شدن آنیما و آنیموس را ازدواج جادویی خوانده است و در واقع اصلی‌ترین بنیان روان آدمی، آنیما و آنیموس است. در میتولوژی ی یونانی آمده است: خدایان چون از خلقت آنیما و آنیموس که به هم متصل بودند فارغ شدند، از وحدت و قدرت و یگانگی ی آن ها در کردار و رفتار به وحشت افتادند. پس… زئوس خدای خدایان به پوزیدون فرمان داد تا آنان را به دو نیم کند. پوزیدون چنین کرد و آنان از هم جدا شدند. از آن پس بشر هماره نیمه ی گم شده اش را جستجو می کند. واژه ی “نیمه ی دیگر” که در ادبیات فیمینیستی به کرات به آن اشاره شده است از این بنیاد اسطوره ای برآمده است.

اين مطلب را به شبکه های اجتماعی ارسال کنيد

https://akhbar-rooz.com/?p=33667 لينک کوتاه

قابل توجه نظردهندگان: از تاريخ 24 مهر 1403 هر کاربر می تواند تنها يک بار به اندازه 900 کاراکتر در زير هر مقاله ديدگاه بگذارد و يک بار نيز حق پاسخگویی به نظرات ديگری که در مورد اظهارنظر او منتشر شده باشد، خواهد داشت. چنانچه از حق پاسخگویی برای ادامه ی نظر قبلی و يا ارايه ی نظر مجدد استفاده شود، منتشر نخواهد شد. بخش ديدگاه به منظور اعلام نظرات در مورد مقالات منتشر شده می باشد و بحث و جدل های خارج از آن برای کاربران محدود شده است. چنانچه خوانندگان اخبار روز نظرات مشروح تری دارند می توانند آن را در قالب مقاله های مستقل برای انتشار ارايه دهند.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x