پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

بیدار می شوی! – اسماعیل خویی

همین که بیدار می شوی می بینی زنده ای هنوز!
همین که پا می شوی می روی پس و پیش ات را خالی می کنی!
همین که باز قرص های ات را می خوری،
                                               با چای دیشبی!
و می لمی دوباره کمی!
بی هیچ حسِ ناگواری از جان بر لبی!
وَ باز هم از هوا پُر و خالی می شوی!
وَ فرصتی ست کافی
برای سُرفه کردن:
از هردمی
تا بازدم
تا باز هم دمی!
وَ می روی به کجایی دلخواه و آشنا:
میانِ واقعیت و رؤیا!
وَ حالتی تهی که…حیف، می گذرد،
                                      زود می گذرد!
 چرا که قرص های ات در خونِ تو آغاز کرده اند
به کارِ خود را کردن!
وَ باز روزت آغاز گشته است!
وَ باز خواب ات می بَرَد!
البتّه، باز هم بیدار می شوی:
چرا که چُرتِ بامدادی کوتاه است!
وین بار
از این که چی چی است
وَ خود که ای و کجایی
جان و تن ات به راستی آگاه است!
بر گِردِ خود نگاهی می گردانی!
روزِ هنوز نآمده رفته
نا رفته، می بینی، بازگشته است!
تلاش می کنی تا برخیزی:
کاین بار
روزِ تو هم به راستی آغاز گشته است!
این را
گویا تنِ تو می دانسته ست:
چرا که می بینی بر تختِ خوابِ هر شبه ی خود نشسته ای
امّا چه شد، چه  می شود، آیا
که باز این همه بی حال و خسته ای؟!
 
 
 
بیست و پنجم خرداد ۱۳۹۷،
بیدرکجای لندن

https://akhbar-rooz.com/?p=3705 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x